بیلدربرگ؛ حکمرانی جهانی یا چپاول محترمانه

از جمله نظریه های مطرح در حوزه روابط بین الملل نظریه "حکمرانی جهانی"و به تعبیر برخی مترجمین نظریه "تدبیر جهانی امور" است.محور اصلی این نظریه ناظر به ایجاد
شنبه، 25 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بیلدربرگ؛ حکمرانی جهانی یا چپاول محترمانه
بیلدربرگ؛ حکمرانی جهانی یا چپاول محترمانه

 

نویسنده: جواد حق گو



 
از جمله نظریه های مطرح در حوزه روابط بین الملل نظریه "حکمرانی جهانی"و به تعبیر برخی مترجمین نظریه "تدبیر جهانی امور" است.محور اصلی این نظریه ناظر به ایجاد مناسباتی است که پیرو آن، اداره آن دسته از امور جهانی که نیاز به عزمی جهانی دارد در دستور کار قرار می گیرد. به عقیده نظریه پردازان مطرح این حوزه، مشکلات جهانی به وجود آمده، به ویژه در دوره جهانی شدن که از روندی رو به رشد برخوردار شده است، تنها با خواست و اقدام تمام کنشگران(دولتی و غیردولتی) امکانپذیر خواهد بود. از مهمترین مباحث مطرح در این نظریه نقش و جایگاه کنشگران غیردولتی در عرصه حکمرانی جهانی است. در تمام تعاریف موجود درباره حکمرانی جهانی، اهمیت چهار عنصر اصلی نظام اقتدارها(قیادت)، همه مراحل فعالیتهای انسانی، تعقیب اهداف و پیامدهای فراملی، به چشم می خورد به گونه ای که تدبیر جهانی امور، به عنوان "دستگاه اکتشافی برای تشریح تحولات و پریشانی های فعلی نظام بین الملل" تعریف شده است و اساساً به لحاظ نظری، به دنبال رفع ناکارآمدی جریان اصلی در تشریح این وضعیت است.تمام این چهار عنصر در تعریف جیمز روزنا از تدبیر جهانی امور مشهود است، بنا به تعریف روزنا تدبیر جهانی امور شامل نظامهایی از اقتدارها در همه مراحل و سطوح فعالیتهای انسانی- از خانواده تا سازمانهای بین المللی- برای پیگیری اهداف از طریق عمل کنترل می باشد که عواقب فراملی ای را نیز شامل می شود. براساس این تعریف و باتوجه به عناصر اصلی آمده در این تعریف و بسیاری تعاریف دیگر هدف حکمرانی جهانی ایجاد بساطی برای رفع مشکلات جهانی موجود است.
جامعه جهانی در شرایط کنونی با مشکلات عدیده ای رو به رو است. بی عدالتی و تبعیض میان مردم دنیا، مشکلات اقتصادی جهان گستر، فقر جهانی، بیماریهای جدیدالظهور، مشکلات زیست محیطی، وجود سلاح های نامتعارف و کشتار جمعی و... تنها بخشی از مشکلاتی است که امروز گریبانگیر تمام مردم دنیا شده است. در بررسی چگونگی کارکرد این نظریه سوالاتی اساسی در ذهن تداعی می گردد. مشکلات موجود چگونه ایجاد شده است؟، رفع این مشکلات جهانی چگونه امکانپذیر است؟، قدرتهای بزرگ جهانی چه نقشی در رفع این مشکلات دارند و تاکنون چه اقداماتی را انجام داده اند؟. پاسخ به این سوالات چندان دشوار نیست.
وضعیت فعلی جهان، همانگونه که بسیاری از نظریه پردازان غربی نیز بدان معترفند و در قالب نظریه های انتقادی به جریان اصلی روابط بین الملل بارها به آن اشاره شده است، بیش از هرچیز تحت تأثیر عملکرد قدرتهای بزرگ در طول چند سده گذشته است. منافع قدرتهای بزرگ و تلاش این دولتها برای فاصله گرفتن از کشورهای جنوب شرایطی را برای آنها تجویز کرد که به تبع آن چپاول دولتهای ضعیف امری اجتناب ناپذیر می نمود. مروری بر تاریخ استعمار جنوب توسط دولتها و کنشگران غیردولتی شمال و عملکرد آنها در کشورهای جهان سوم شاهدی بر این مدعاست.
پاسخ سوال دوم نیز بدیهی و آشکار است. همانگونه که نظریه پردازان نظریه مطروح شده به درستی بدان اشاره داشته اند رفع مشکل جهانی نیاز به عزم جهانی دارد. تبعیض در نحوه تقسیم کار بین المللی، اقدامات یکسویه و استانداردهای دوگانه نهادهای سیاسی و اقتصادی بین المللی، فقر گسترده کشورهای جنوب به ویژه کشورهای آفریقایی، مشکلات محیط زیستی و... همگی نیاز به عزمی جهانی دارد.
پاسخ سوال سوم نیز در ادامه پاسخ سوال دوم مطرح می گردد. بی تردید همانگونه که اشاره شد رفع مشکلات جهانی نیاز به عزمی جهانی دارد. عزم جهانی نیز بدون خواست قدرتهای بزرگ هیچگاه میسر نخواهد شد. تغییر رویه در فعالیتهای ناعادلانه نهادها و سازمانهای بین المللی، کاهش تبعیض میان جنوب و شمال، کاهش و نابودی تسلیحات نامتعارف و کشتار جمعی و...، همگی در گرو خواست و اقدامات رو به جلوی قدرتهای بزرگ است. به عبارت دیگر رفع مشکلات جهانی بدون خواست و اقدام قدرتهای بزرگی چون ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، چین، روسیه و...، امکان پذیر نخواهد بود. البته در کنار دولتها نباید نقش کنشگران غیردولتی نوظهور نادیده انگاشته شود.پاسخ به ادامه سوال سوم که ناظر به اقدامات قدرتهای بزرگ است روایت کننده مباحث مهمی است. سران قدرتهای بزرگ با ادعای تلاش برای رفع مشکلات جهانی سالیانه چندین مرتبه در کنار هم جمع می شوند. برخی از این جلسات علنی و آشکار و در جلوی دوربین رسانه ها برگزار می شود و گزارش آنها نیز بر خروجی رسانه ها قرار می گیرد اما در مقابل این جلسات آشکار برخی محافل دیگر در خفا و در بایکوت کامل خبری برگزار می شود. اجلاس سالیانه بیلدربرگ از برجسته ترین و به تعبیری مهمترین نمونه از اجلاسهای مخفی سران کنشگران قدرتمند جهانی است.
از روز پنجشنبه 11 خرداد نشست سالیانه گروه بیلدربرگ به مدت 4 روز در ایالت ویرجینای آمریکا برگزار شد. این نشست با اعتراض شهروندان آمریکایی به سیاستهای این نهاد بزرگ اقتصادی همزمان بود. معترضان آمریکایی که خود را اکثریت 99 درصدی می نامند با حمل پلاکاردهایی به سیاستهای مافیایی این گروه اعتراض کردند. بیلدربرگ؛ گروهی که حدود 60 سال پیش بنیان نهاده شد متشکل از سیاست مداران، سرمایه داران و خانواده های سلطنتی غربی است. نشستهای سالیانه این گروه به صورت محرمانه و پشت درهای بسته و با شدیدترین تدابیر و اقدامات امنیتی و اطلاعاتی برگزار می شود و حتی از اسامی افراد دعوت شده به این نشستها اطلاعات دقیقی در دست نیست.
برخی با تأکید بر اهمیت این اجلاس بسیاری از حوادث واقع شده در عرصه جهانی را از نتایج حاصل شده اجلاس بیلدربرگ آن سال دانسته و حوادثی مانند انتخاب باراک اوباما، جنگ «آمریکا» علیه «افغانستان» و «عراق» و بسیاری از وقایع مهم دیگر جهانی را از نتایج این اجلاس دانسته اند. فارغ از آنکه این اظهارات چه میزان صحت داشته باشد، یکی از نتایج مهم وجود چنین محافلی دلالتی بر ادعاهای مطرح شده در نظریاتی همچون نظریه حکمرانی جهانی است.سران قدرتهای بزرگ دنیا، سرمایه داران برجسته و سیاستمداران ذی نفوذ جهانی اقدامات جهانی آشکار و غیرآشکاری را ترتیب داده و می دهند، اما هدف این اقدامات رفع مشکلات جهانی تمام مردم دنیا نیست، بلکه رفع مشکلات جهانی سرمایه دارانی است که منافعی مشترک در عرصه جهانی داشته و با ادعاهایی نظیر "حکمرانی خوب جهانی" به دنبال چپاول محترمانه مردم کشورهای جنوب هستند.
منبع:نشریه موعود شماره 137 و 138



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.