دانشنامه‌ی فضل بن شاذان (1)

فضل بن شاذان در زمینه های مختلف، صاحب نظر و اثرگذار بوده است: احکام، عبادات، کلام و غیره. امّا فضای اصلی کارهای او- که عامل اصلی پیشرفت وی در تمام این زمینه‌ها بوده- پیوند استوار او با امامان معصوم (ع) و راویان احادیث آن بزرگمردان آسمانی بوده است...
چهارشنبه، 29 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: Plato
موارد بیشتر برای شما
دانشنامه‌ی فضل بن شاذان (1)
دانشنامه‌ی فضل بن شاذان (1)
 
نویسنده: عبدالحسین طالعی



 
از باغ فضل چیدی، یک دسته گل معطّر
مدهوش گفته های فرزانه‌ی تو هستم
(جلال مهدیانی)
فضل بن شاذان در زمینه های مختلف، صاحب نظر و اثرگذار بوده است: احکام، عبادات، کلام و غیره. امّا فضای اصلی کارهای او- که عامل اصلی پیشرفت وی در تمام این زمینه‌ها بوده- پیوند استوار او با امامان معصوم (ع) و راویان احادیث آن بزرگمردان آسمانی بوده است.
بدین روی، آثاری پدید آورده که سوگمندانه- به دلیل عوام و حوادث تاریخی گوناگون- تنها معدودی از آن‌ها (کمتر از انگشتان یک دست) اکنون در اختیار ماست، ولی بخشی از آن تلاش علمی، امروزه به صورت احادیثی که فضل، با واسطه یا بدون واسطه از امامان معصوم (ع) روایت کرده، در دسترس ماست که هر کدام از آن احادیث،‌ چراغی است برای پیمودن راه انسانیت و کمال.
با پژوهشی در این زمینه، به حدود دو هزار حدیث برخوردیم که فضل در طریق روایتی آن قرار دارد یا مستقیماً از امام معصوم شنیده و نقل کرده که اکنون در کتاب‌های معتبر، موجود است. از آن میان،‌ معدودی- نزدیک به پنجاه حدیث- گزینش شد، با این ضابطه که نسل جوان و عموم خوانندگان را در حیطه‌ی تربیت و عقیدت،‌ سودمند افتد. این احادیث، در عناوینی- حدود هفتاد عنوان- به ترتیب حروف الفبا- تقسیم شد، به گونه ای که مطلب کوتاه، رغبت بیشتر در این عزیزان برانگیزد تا بخوانند، مکرر بخوانند، ژرف بنگرند،‌ در آن بیندیشند، آن را چراغ راه بدانند و از این چراغ‌های نور افشان در مصاف با ظلمت‌های گوناگون بهره بگیرند.
این عناوین به ترتیب الفبا ذکر شده. همچنین سند احادیث حذف شد تا ملال آور نباشد و فقط نام آخرین معصوم ذکر شد. در عوض، منبع حدیث به طور دقیق بیان شد. (1) ترجمه‌ی حدیث نیز به شیوه‌ی آزاد- و گاهی با تلخیص- انجام شد تا متنی روان و بدون ابهام در اختیار خوانندگان گرامی باشد. اینک، حاصلِ گشت و گذار در گلگشتِ جناب فضل، دسته گلی است که با عنوان «دانشنامه‌ی فضل»‌ به پیشگاه اهل فضل، پیشکش می‌شود.

آیین اِحرام

امام صادق (ع):
وقتی (در حج) اِحرام بستی، وظیفه داری:
- از خدا پروا داری.
- خدا را بسیار یاد کنی.
- سخن اندک گویی مگر به خیر، چرا که یکی از نشانه های تمام و کمالِ حج و عمره، آن است که انسان زبان خود را نگاه دارد مگر از خیر، همان سان که خدای عزّوجل فرمود: (فمن فرض فیهنّ الحجّ فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحجّ) (بقره/ 197) (2). «رَفَث»، مباشرت با زنان است؛ فسوق، دروغ و دشنام گویی است؛ و جدال،‌ آن است که انسان سوگند یاد کند و بگوید:‌ «لا والله»، و «بلی والله.»
- از تفاخر بپرهیزی.
- به ورع (پارسایی و دوری از موارد شبه ناک) برسی، چنان پارسایی‌ای که تو را از گناهان بازدارد.
- خدای عزّوجل فرمود: (ثم لیقضوا تفثهم و لیوفو نذورهم) (حج/ 29). یکی از موارد «تَفَث» (آلودگی)، آن است که در حال اِحرام، سخن زشت بگویی.
کافی، 4: 338 /3

آیین برادری

امام صادق (ع):
مسلمان، برادر مسلمان است. به او ستم نمی‌کند، غشّ در معامله با او روا نمی‌دارد، دست از یاری او برنمی دارد، او را غیبت نمی‌کند، به او خیانت نمی‌ورزد، و او را محروم نمی‌دارد.
کافی، 2: 167 /11؛ بحارالانوار، 71: 273 /14

آیین دعوت و تبلیغ

امام کاظم (ع):
وقتی خداوند متعال، حضرت موسی و هارون (ع) را نزد فرعون فرستاد، به آن‌ها فرمود: (فقولا له قولاً لیّنا) (طه/ 44) (4).
یعنی این که او را (برای احترام و تکریم) به کُنیه صدا کنید و به او بگویید: ای ابا مصعب، زیرا نام فرعون، ولید بن مصعب و کنیه‌ی او،‌ ابو مصعب بود. سپس خداوند فرمود: (لعلّه یتذکّر أو یخشی) (طه/ 44) (5) (با او بدین زبان سخن گویید،‌ باشد که او تذکّر یابد یا خشیت گیرد...). خداوند، این کلام را به حضرت موسی (ع) فرمود تا او را برای رفتن نزد فرعون، بیشتر رغبت دهد،‌ با این که خدای عزّوجل می‌دانست که فرعون،‌ نه تذکر پذیرد و نه خشیت در دلش افتد، مگر در زمان دیدن عذاب، که در آن زمان نیز، ایمان کسی که تا پیش از آن مؤمن نشده، مقبول نمی‌افتد.
بحارالانوار، 13: 134 /40

آیین شیعه بودن

امام باقر (ع):
گاهی کسی از شیعه‌ی علی (ع) در میان قبیله ای است که زینت و زیور آن‌هاست؛ بیش از همه امانت را ادا می‌کند و حقوق مردم را رعایت می‌کند و راستگوترین آن‌هاست. (بدین روی) وصایا و سپرده های آن‌ها نزد اوست. وقتی از آن قبیله و دودمان درباره‌ی او بپرسی، می‌گویند: کیست که مثل فلانی باشد که بیش از همه‌ی ما ادای امانت می‌کند و بیش از همه‌ی ما، راست بگوید؟ (شما نیز چنین باشید).
بحارالانوار، 34: 306 /1073

آیین عبادت

امام صادق (ع):
عبادت را بر خود، به اکراه و بدون میل درونی، تحمیل نکنید.
بحارالانوار، 68: 213 /4

آیین نمازگزاری: نماز امام سجاد (ع)

امام صادق (ع):
زمانی که امام سجاد (ع) به نماز می‌ایستاد، رنگ او عوض می‌شد. و چون به سجده می‌رفت، سر بر نمی‌داشت تا این که غرق عرق می‌شد.
کافی، 3: 300 /5

اخلاص پیشگان

امام سجاد (ع) خطاب به ابوخالد کابلی:
ای اباخالد! به راستی کسانی که در زمان غیبت او (حضرت مهدی) عج به امامت حضرتش معتقد باشند و انتظار ظهورش را بکشند، از اهل هر زمانی برترند، زیرا خدای تبارک و تعالی چنان عقل و فهم و معرفتی به آن‌ها بخشیده که «غیبت» در نظر آن‌ها همانند «مشاهده» می‌شود.
خداوند آن‌ها را در مرتبه‌ی کسانی قرار داده که در رکاب رسول خدا، شمشیر برداشته و جهاد کنند.
اینانند مخلصان حقیقی و شیعه‌ی راستین، که به دین خدای عزّوجل در نهان و آشکار، فرا می‌خوانند.
گزیده‌ی کفایة المهتدی، 110؛ کمال الدین،: 319؛ احتجاج، 2: 318؛ چهل حدیث، 49 /8
اندرز ابوذر (1): گور، کندوی انسان
در زمان رحلت ابوذر، از او پرسیدند: مال تو چیست؟‌ پاسخ داد: عملم. گفتند:‌ ما درباره‌ی طلا و نقره، از تو می‌پرسیم. پاسخ داد: هر شامگاه و بامدادی فرا رسد، کندویی داریم که مهم‌ترین کالای ما، در آن ذخیره می‌شود. من از سرورم رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: کندوی هر کسی، گور اوست.
بحارالانوار، 22: 400 /8
اندرز ابوذر (2): دو قرص نان و دو جامه
ابوذر می‌گفت:‌ دنیا در نظر من زشت آمده،‌ بعد از این که دو قرص نان دارم: یکی برای چاشت و دیگری برای شام؛ و نیز پس از این که دو جامه دارم: یکی لباس زیر و دیگری لباس رو.
بحارالانوار، 22: 401 /10
اندرز ابوذر (3): دو یادگار ماندگار پیامبر
ابوذر غفاری- در حالی که حلقه‌ی در کعبه را به دست گرفته بود- می‌گفت: آگاه باشید! هر کس مرا می‌شناسد، که می‌شناسد، و هر کس مرا نمی‌شناسد، منم ابوذر، جندب بن سکن. از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: من دو یادگار گرانبها میان شما به جای نهادم: کتاب خدا، و عترتم و خاندانم. این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند، تا این که در کنار حوض کوثر (در بهشت) بر من وارد شوند. بدانید! این دو بازمانده‌ی من در میان شما، مانند کشتی نوح اند. هر که بدان سوار شود نجات یابد، و هر که از آن بازماند غرق شود.
بحارالانوار، 23: 135 /74 و 75

پاداش نیکی به دیگران

امام باقر (ع):
نیکی و صدقه، فقر را دور می‌سازد، عمر را می‌افزاید، و نود (نوع) مرگ بد را دفع می‌کند.
کافی، 4: 2 /2

ایمان چیست؟

امام رضا (ع):
ایمان، یعنی:
معرفت به قلب، اقرار به زبان، عمل به ارکان و اجتناب از تمام گناهان بزرگ، مانند:
- قتل نفسی که خداوند تعالی محرّم داشته است.
- زنا
- دزدی
- شرب خمر
- عاقّ والدین شدن
- فرار از جبهه‌ی جنگ
- خوردن مال یتیم به ناروا
- خوردن مردار و خون و گوشت خوک و آنچه برای غیرخدا ذبح شده، مگر در حالت ضرورت و اضطرار.
- خوردن ربا بعد از روشن شدن آن.
- رشوه خواری
- قمار
- کم فروشی در پیمانه و وزن
- تهمت ناروا به زنان پاکدامن
- لواط
- یأس از رحمت خدا
- خود را از مکرالله (عکس العمل الهی در برابر گناهان) در امان دیدن
- کمک به ستمگران و تکیه کردن بر آن‌ها
- سوگند دروغ
- حبس حقوق دیگران بدون حالت عُسر [=گرفتاری]
- دروغ
- کبر
- ستم
- تبذیر (خرج بیهوده)
- خیانت
- سبک شمردن حج
- جنگ با اولیای خدا
- سرگرم شدن به موارد لهو
- اصرار بر گناهان
وسائل الشیعه، 15: 329 /20660؛ بحار الانوار 85: 27

پاداش صبر

امام صادق (ع):
روز قیامت، جمعی از مردم برمی خیزند و به سوی بهشت می‌روند. به آنها می‌گویند: شما چه کسانی هستید؟ پاسخ می‌دهند: ما اهل صبریم. می‌پرسند: بر چه چیزی صبر کردید؟ پاسخ می‌دهند: بر طاعت خدا صبر می‌کردیم و نسبت به معصیت‌های خدا نیز صبر می‌کردیم. خدای عزّوجل فرماید: راست می‌گویند، آن‌ها را به بهشت وارد کنید. این است (معنای) کلام خدای عزّوجل: (انما یوفّی الصابرون اجرهم به غیر حساب) (زمر/ 10) (6).
کافی، 2: 4 /75

پدر و مادر

امام رضا (ع):
نیکی به والدین واجب است، گرچه مشرک باشند. البته در مواردی که معصیت خالق را در پی دارد، نباید از آن‌ها و غیر آن‌ها پیروی کرد، زیرا اطاعت از مخلوق در مورد معصیت خالق روا نیست.
وسائل الشیعه، 16: 155 /21229

پرچم مهدی (ع)

از امام معصوم (ع) روایت شده که بر پرچم حضرت مهدی (ع) نوشته شده است: «اسمعوا و اطیعوا» (بشنوید و پیروی کنید).
بحارالانوار، 52: 305 /77

پیوند با خویشاوندان

امام صادق (ع):
پیوند با خویشاوندان و نیکی در برخورد با همسایگان، سرزمین‌ها را آباد می‌سازد و عمرها را افزون می‌دارد.
کافی،‌ 2: 152 /14؛ بحارالانوار، 71: 120 /82

پیوند با دیگران

امام سجاد (ع):
روز قیامت،‌ خدای تبارک و تعالی، تمام آفریدگان از اولین و آخرین را در یک مکان گرد می‌آورد. سپس منادی ندا می‌کند:‌ اهل فضیلت کجایند؟ در این حال، گروهی از مردم برمی خیزند. ملائکه با آنان ملاقات کنند و می‌پرسند: فضیلت شما چه بود؟ پاسخ دهند:
- ما،‌ با کسی که از ما پیوند بریده بود، می‌پیوستیم.
- هر که ما را محروم ساخت، به او عطا می‌کردیم.
- هر که به ما ستم می‌کرد، او را می‌بخشیدیم.
- به آن‌ها گفته می‌شود: راست گفتید! به بهشت درآیید!
کافی، 2: 107 /4

تعقیب نماز مغرب

امام صادق (ع):
هر کس پس از نماز مغرب، سه بار این دعا را بخواند، «خیر زیاد» به او داده می‌شود:
الحمد لله الّذی یفعل ما یشاء، و لا یفعل ما یشاء غیره. (7)
کافی، 2: 545 /2
تلاش کن، برایت دعا نمی‌کنم!
ایوب هروی:
همراه جمعی در حضور امام صادق (ع) نشسته بودیم. علاء بن کامل وارد شد و در مقابل حضرتش نشست. گفت: دعا کن و از خدا بخواه که با گشایش در زندگی مرا روزی رساند.
امام (ع) پاسخ گفت: برایت دعا نمی‌کنم. برو روزی طلب کن،‌ همان گونه که خدای عزّوجل به تو امر فرموده است.
کافی، 5: 78 /3

تلاش معاش

امام صادق (ع):
محمّد بن منکدر (صوفی زمان خود) می‌گفت: روزی محمّد بن علی (امام باقر) ع را دیدم و خواستم او را پندی دهم، اما او مرا پند داد. یارانش گفتند: چگونه پندت داد؟ گفت: در ساعتی که هوا گرم بود، اطراف مدینه رفتم. امام باقر (ع) مرا دید، در حالی که با تکیه بر دو خادم سیاه‌پوست به راهی (به سوی مزرعه‌ی خود) می‌رفت. در درون خود گفتم:‌ سبحان‌الله! پیشوایی از پیشوایان قریش در این ساعت با چنین حالتی در طلب دنیاست! من به خوبی پندش دهم.
به او نزدیک شدم. سلام کردم. به من پاسخ داد ... گفتم: خداوند تو را به سامان آورد! پیشوایی از پیشوایان قریش، در این ساعت و با چنین حالتی در طلب دنیا باشد!؟ اگر در چنین حالتی اجل تو فرا رسد، چه می‌کنی؟
فرمود: اگر در این حالت مرگ برای من فرا رسد، در حالتی فرا رسیده که به طاعتی از طاعت‌های خدای عزّوجل مشغولم، طاعتی که به کمک آن خود و خانواده را از تو و مردم بازداشته‌ام. بلکه من نگران آنم که مرگ در حالی به من فرا رسد که در حال معصیتی از معاصی خدای عزّوجل باشم.
گفتم: خدای بر تو رحمت آورد! می‌خواستم پندت دهم که پندم دادی.
تهذیب الاحکام، 6: 325 /15؛ بحارالانوار، 46: 350 /3

چرا اذان؟

امام رضا (ع):
مردم را به اذان امر کرده‌اند، به علت‌های زیادی از جمله آن که:
- تذکر دهد به کسی که فراموش کرده، غافل را بیدار کند، وقت را بشناساند به کسی که نمی‌شناسد، یا به کارهای خود مشغول است.
- مؤذن، مردم را به عبادت خالق فراخواند و به آن تشویق کند.
- ندای توحید را به صدای بلند اعلام دارد و به آن اقرار کند.
- این کلمات را به فریاد رسا بگوید تا افرادی که آن‌ها را از یاد برده‌اند، به یاد آورند.
من لایحضره الفقیه، 1: 299 /914

چرا روزه؟

امام رضا (ع):
خداوند، مردم را به روزه امر فرمود تا:
- درد گرسنگی و تشنگی را احساس کنند و نمونه‌ای از فقر آخرت را بیابند.
- روزه‌دار، با گرسنگی و تشنگی، به احساس خشوع و رام شدن و بینوایی در برابر خدای بزرگ برسد، بدین‌سان اجر و احتساب (عمل را به درگاه خدا بردن) و عرفان و صبر را دریابد، در نتیجه پاداش الهی بدو برسد.
- شهوت‌ها در او بشکند.
- روزه، در دنیا او را پند دهد، در ادای تکلیفش؛ و راهنمایی به آخرت نیز باشد.
- شدّت گرسنگی و تشنگی را که نیازمندان دارند، احساس کند، و در پی آن واجبات مالی خود را- که در برابر آنان دارد- بپردازد.
بحارالانوار، 93: 369 /51

چرا حج؟

امام رضا (ع):
مردم به حج امر شده‌اند، برای این که بر (خوان احسان) خدای عزّوجل وارد شوند، و (از نعمت‌های) فراوان بخواهند، و از هر آنچه بنده مرتکب شده، خارج شوند... همراه با تفقّه (دانایی در دین) و نقل اخبار امامان معصوم (ع) به هر گوشه و ناحیه که در آن است.
وسائل الشیعه، 27: 96 /33310

چرا شمشیر کشیدند؟

امام حسن عسکری (ع): بنی امیه و بنی عباس، فقط به دو جهت بر ما شمشیر کشیدند:
یکی از آن که می‌دانند که در خلافت هیچ حقّی ندارند. از این رو خود را در امان نمی‌دانند از این که ما حقّ خود را بخواهیم، آنگاه حق به صاحب حق برسد و در جایگاه خود قرار گیرد.
دوم آن که از روایات متواتر (استوار و محکم) متوجّه شده‌اند که زوال حکومت سرکشان و ستم‌پیشگان به دستِ قیام‌کننده‌ای از ما اهل‌بیت است. اینان تردید ندارند که خود از سرکشان و ستم‌پیشگان‌اند. بدین روی، در کشتن خاندان پیامبر (ص) و نابود کردن نسل حضرتش می‌کوشند، شاید بدین وسیله مانع از تولّد قائم شوند یا بتوانند او را بکشند. امّا خدا نمی‌خواهد که کار او را برای احدی از آنان آشکار کند. خداوند اراده کرده تا نور خدا را به کمال برساند، اگرچه مشرکان نخواهند.
گزیده‌ی کفایة المهتدی، 179-180؛ اثبات الهداة، 3: 570؛ چهل حدیث، 58-59 /13

چگونه همسری؟

امام صادق (ع):
اگر مردی، با زنی برای جمال یا مال پیوند همسری ببندد، به همان (خواسته‌اش) واگذارش می‌کنند. اما اگر به خاطر دینش با او ازدواج کند، خداوند، جمال و مال را نیز روزی او مقرّر می‌دارد.
کافی، 5: 333 /3

حیّ علی خیرالعمل

ابن ابی عمیر:
از امام کاظم (ع) پرسیدم: چرا [برخی] جمله «حیّ علی خیر العمل» را از اذان برداشتند؟ فرمود: ‌علت [بهانه] ظاهری را می‌خواهی یا علت باطنی را؟
گفتم: هر دو را.
فرمود: علّت ظاهری، آن بود که مردم، جهاد را- به عنوان تکیه بر نماز- رها نکنند. امّا علّت باطنی (اصلی)، آن بود که «خیرالعمل» ولایت است. کسانی که امر کردند جمله‌ی «حیّ علی خیرالعمل» از اذان ترک شود،‌ خواستند که فراخوان و تشویق به ولایت اهل بیت انجام نگیرد.
بحارالانوار، 81: 140 /34

خاندان پیامبر

امام حسین (ع):
از امیرالمؤمنین (ع) درباره‌ی معنی «عترت»‌ در حدیث ثقلین پرسیدند. پاسخ داد:
عترت یعنی: من،‌ حسن و حسین و نُه امام از دودمان حسین، که نهمینشان، مهدی آن‌هاست. نه اینان از کتاب خدا،‌ جدا می‌شوند و نه قرآن از آن‌ها جدایی می‌پذیرد تا وقتی که در کنار حوض [کوثر در بهشت] بر رسول خدا (ص) وارد شوند.
گزیده‌ی کفایة المهتدی، 91 /16؛ چهل حدیث، 46 /6

خداشناسی

ابن ابی عمیر:
نزد مولایم امام کاظم (ع) رفتم و گفتم: توحید را به من بیاموز. حضرتش پاسخ داد: ای ابا احمد! در توحید، از آنچه خدای تعالی در کتاب خود یاد کرده، فراتر مرو که به هلاکت افتی.
بدان که خدای تبارک و تعالی یکتا و یگانه (واحد واحد) و بی نیاز (صمد) است، نزاده است که پس از او ارثش برند،‌ و زاده نشده است تا با او شریک گیرند. نه همسر دارد، نه فرزند و نه شریک. اوست زنده‌ی بدون مرگ، قادر بدون عجز، قاهری که مغلوب نشود، حلیم (بردبار) که (برای کیفر بدکاران) شتاب نکند، دائم که کهنگی نیابد، باقی که فنا نپذیرد، ثابت که زوال ندارد، غنی که به فقر نیفتد، عزیز که ذلیل نشود، عالم که جهل در او راه ندارد، عدل که جور روا ندارد، و جواد که بُخل نکند.
نه عقل‌ها او را دریابند، نه وهم‌ها بر او قرار گیرند،‌ نه زمان بر او احاطه یابد، نه مکان او را دربرگیرد، نه ابصار (چشمان و بصیرت‌ها) او را درک کنند با این که او آن‌ها را درک کند و اوست لطیف خبیر، هیچ شیئی مانند او نیست و اوست سمیع بصیر. اوست اوّل که هیچ چیز قبل از او نیست، و آخر که هیچ‌چیز بعد از او نیست. اوست قدیم (ازلی) و دیگران آفریده‌ی اویند. منزّه است از صفات آفریدگان، بسیار برتر و منزّه‌تر.
توحید، 76 /32؛ بحارالانوار، 4: 296 /23

خدا و مردم

امام رضا (ع):
نسبت به خدا، خوش گمان باش، چرا که خدای عزّوجل می‌فرماید: «من در کنار گمان نیکویی هستم که بنده‌ی مؤمن نسبت به من دارد. اگر او به من خوش گمان باشد، با او به نیکی رفتار کنم؛ و اگر به من بدگمانی ورزد، با او بدرفتاری کنم.»
بحارالانوار، 67: 385 /44

خدا و وصف او

امام صادق (ع):
خدا را نمی‌توان وصف کرد. چگونه می‌توان به وصف او پرداخت؟ در حالی که خود در کتابش می‌فرماید: (و ما قدروا الله حقّ قدره) (انعام/ 91). (8)
از این رو، در وصف او هیچ کلامی گفته نمی‌شود، مگر آن که خداوند، بزرگ‌تر از آن باشد.
کافی،: 103 /11
منبع: طالعی، عبدالحسین؛ (1389) فقیه نیشابور: مروری بر زندگی و آثار فضل ابن شاذان، زیر نظر علیرضا مختارپور قهرودی، تهران، همشهری، چاپ نخست.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط