بررسی جعل یک سند پیرامون انقلاب اسلامی در کتابخانه ی مطالعات ایرانی لندن(2)

آیا ساماندهی عناصر وابسته برای مصادره ی نهضت عدالت خواهی و قانون طلبی مردم ایران و از صحنه خارج کردن رهبران واقعی مردم به وسیله ی جعل اسناد و شایعه پراکنی و غیره،
شنبه، 1 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی جعل یک سند پیرامون انقلاب اسلامی در کتابخانه ی مطالعات ایرانی لندن(2)
بررسی جعل یک سند پیرامون انقلاب اسلامی در کتابخانه ی مطالعات ایرانی لندن(2)





 

انگلستان و سابقه ی تاریخی توطئه در ایران

مردم ما چگونه می توانند نقش انگلیس را در ملموس ترین وقایع تاریخ معاصر و در رأس آن، نهضت مشروطیت ایران نادیده بگیرند.
آیا ساماندهی عناصر وابسته برای مصادره ی نهضت عدالت خواهی و قانون طلبی مردم ایران و از صحنه خارج کردن رهبران واقعی مردم به وسیله ی جعل اسناد و شایعه پراکنی و غیره، توهم توطئه است؟ اگر توهم است پس نامه ی سر آرتور نیکلسون به سر ادوارد گری در 18مارس 1909 که در آن با توافق روسیه به این نتیجه می رسند که مرحوم شیخ فضل الله نوری را از تهران تبعید کنند، چگونه تحلیل می شود؟!(1) نیکلسون در این نامه می نویسد:
آقای محترم عطف به تلگراف های شماره ی 152مورخ امروز، اینجانب افتخار دارد بدین وسیله رونوشت یادداشتی را که از طرف دولت روسیه درباره ی پیشنهاد و اقدام مشترک به اینجانب رسیده است را تقدیم دارد.
از سر آرتور نیکلسون به سر ادوارد گری 18مارس 1909
بررسی جعل یک سند پیرامون انقلاب اسلامی در کتابخانه ی مطالعات ایرانی لندن(2)
یادداشت
با مطالعه ی دقیق یادداشت سفارت بریتانیا مورخ 13(26) فوریه ی سال جاری در مورد طرح اقدام مشترک روسیه و انگلستان در ایران و دولت امپراطوری، نکات زیر را پیشنهاد می نماید:
نسبت به ماده ی 1... دیگر آنکه «دولت انگلیس مایل است اعلی حضرت، شیخ فضل الله را از تهران تبعید کند.» در مورد شیخ فضل الله باید به این نکته توجه داشت که این مجتهد نه تنها در محافل محافظه کار بلکه در میان عناصر میانه رو نیز نفوذ زیادی دارد... هر نوع اقدامی که دو دولت علیه شیخ به عمل آورند، ممکن است نارضایتی توده های مردم را مخصوصاً در تهران که شیخ دارای پیروان زیادی در میان طلاب یا محصلین مدارس مذهبی است، برانگیزد. بنابراین دولت امپراطوری عقیده دارد با توجه به این حقیقت که شیخ هیچ گونه مقام رسمی ندارد که بتوان او را از داشتن آن مقام محروم کرد، عاقلانه تر خواهد بود که به شخص شیخ فضل الله کاری نداشته باشند.(2)
چرا دولت های بیگانه و در رأس آن انگلیس باید متقاضی تبعید یک رهبر ملی از متن یک انقلاب مردمی باشند؟ مگر این رهبر کدام یک از منافع آنها را در کشور به خطر انداخته بود که تحمل او در تهران برای روس و انگلیس غیر ممکن بود؟ و چرا مشروطه خواهان و کسانی چون تقی زاده و غیره که می گفتند مشروطیت فرزند روحانی انگلستان است و چشم مردم به جزیره ی بریتانیای کبیر دوخته(3)، وجود حاجی شیخ فضل الله را سد بزرگی برای خود دانسته و او را بزرگ ترین مانع کاری خود می دیدند و در تلاش بودند که او را از میان بردارند.(4) چه نسبتی بین منافع مشروطه خواهان و منافع روس و انگلیس بود که همه خواستار تبعید یا از بین بردن شیخ فضل الله نوری بودند؟ آیا این حقایق توهم توطئه است؟
چه کسی می تواند این حقیقت را انکار کند که شهید شیخ فضل الله نوری با هوش سرشار و آشنایی کاملی که از نقش تاریخی استعمار انگلیس و روس در ایران داشت، پشت صحنه ی مشروطه خواهی جریان خاصی که بیشترین جوش را برای استقرار مشروطیت در ایران می زدند، صحنه گردانی انگلستان را می دید.
برای همین معتقد بود که:
اگر مقصود تقویت اسلام بود، انگلیس حامی این مشروطه نمی شد و اگر مقصود عمل به قرآن بود عوالم را گول نداده، پناه به کفر نمی بردند و آنان را یار و معین و محل اسرار خود قرار نمی دادند. اگر بنا بر حفظ دولت اسلام بود، چرا یک عنصری از روس پول می گرفت و دیگری از انگلیس؟(5)
اما افراطی ترین رهبر جریان مشروطه خواهی یعنی تقی زاده می گفت که محو و تمام شدن نفوذ و منافع انگلیس در ایران در صورت نبودن مجلس صحیح با اختیارات قویه برای محمد علی شاه یعنی روس و ملت یعنی دوستان انگلیس... مجلس شورای ملی به طور غیرمستقیم به منافع و مقاصد انگلیس خدمت می کرد.(6)
آیا این اسناد و این سوابق توهم توطئه است!؟
تنظیم اصل دوم متمم قانون اساسی از ناحیه ی مرحوم شیخ که دایر بر نظرات دائمی 5 نفر از مجتهدین تراز اول بر کلیه ی مصوبات مجلس شورای ملی بود و با استناد به آن، مجلس توانایی تصویب قوانین مغایر با شرع اسلام را ندانست و کنش انگلیس و حامیان منافع او در ایران در مقابل این پیشنهاد، نشان می دهد که عمق همه ی آن شایعات، ترور شخصیت ها و تهمت ها، ناشی از چیست. کسروی در تاریخ مشروطه ی ایران می نویسد:
وقتی نمایندگان آذربایجان از چگونگی آگاه شده، به خشم آمدند و با هم چنین نهادند که روز یکشنبه در مجلس از خوانده شدن آن جلوگیرند. چه می دانستند که اگر خوانده شود بیشتر نمایندگان آن را به رسمیت خواهند داشت و کار از کار خواهد گذشت... روز یکشنبه چون گفتگو از قانون اساسی به میان آمد، تقی زاده گفت باید بار دیگر در کمیسیون خوانده شود تا مجلس بیاید... تقی زاده پافشاری نموده و قانون خوانده نشد. بدین سان از یک آسیبی که نزدیک شده بود، جلوگیری گردید.(7) آیا اینها توهم توطئه است؟
وقتی شیخ فضل الله عکس العمل مشروطه خواهان طرفدار انگلیس را در مقابل این اقدام دید و آن اصل پیشنهادی را در روزنامه ی صبح صادق به چاپ رساند، آن بلایی را که بر سر روزنامه ی صبح صادق آوردند و همچنین شایعه سازی در مورد رشوه خواری شیخ فضل الله توسط روزنامه های هوادار انگلیس که در ایران راه افتاد را باید توهم توطئه دانست؟
روزنامه ی صبح صادق در روز یکشنبه 20 ربیع الثانی 1325 اصل دوم متمم قانون اساسی که پیشنهاد شیخ بود را به شکل زیر چاپ می کند.
با چاپ این اصل در روزنامه ی صبح صادق، مشروطه طلبان آزادی خواه و مدعی تحمل عقاید مخالفین، به روزنامه حمله و کلیه ی اموال روزنامه را به غارت بردند. کسروی می نویسد:
آن یک اصل را که گفتیم حاجی شیخ فضل الله نوشته و برای افزوده شدن به قانون اساسی پیشنهاد می کرد، در این روزها آن را به چاپ رسانید و در میان مردم پراکندند. روزنامه ی صبح صادق هم آن را در شماره ی خود آورد، ولی مردم از این کار بد او، به خشم آمدند و به اداره ی روزنامه ریخته و‌ آنچه را از آن شماره به دست آوردند پاره کردند.(8)
این رفتار مشروطه خواهان با دفتر روزنامه، آن چان وحشتی در میان مطبوعات به وجود آورد که از آن تاریخ هیچ روزنامه ای از ترس غارت، هیچ نوشته ای را به نفع شیخ به چاپ نرساند. روزنامه ی صبح صادق در روز دوشنبه 21 ربیع الثانی 1325 با عنوان اعتذار نوشت:
چون در نمره ی چهل و هشت روزنامه ی صبح صادق، لایحه ی منسوب به جناب حاجی شیخ فضل الله درج شده بود که درج و انتشار آن بدون اطلاع مدیر روزنامه بوده... آن نمره را به کلی ساقط و باطل کرده نمره ی چهل و هشت را تجدید کردیم.
متعاقب این فشارها، اصل پیشنهادی شیخ با تغییرات بنیادی به مجلس آمد اما مستشار الدوله و تقی زاده با آن به شدت مخالفت کردند و برای تحریک مردم تبریز، نامه ی زیر را صادر کردند:
بررسی جعل یک سند پیرامون انقلاب اسلامی در کتابخانه ی مطالعات ایرانی لندن(2)
از تهران به تبریز
انجمن محترم ملی دامت تاییداتهم
قانون اساسی که مکاتبه ی بعضی از علما بیرون آمد، صلاحیت قبول مجلس را ندارد. لهذا احتمال مباحثه ی طولانی ما را مجبور می نماید... البته طول جهت که به تصفیه ی قانون و تکمیل حقوق ملت صرف شود، بهتر از استعجال است که نتیجه ی مضر ناقص حاصل کند و سبب تضییع حقوق ملت گردد.(9)
از این تاریخ با همکاری روس و انگلیس سیاست شایعه پراکنی، تخریب شخصیت و حتی ترور فیزیکی شیخ فضل الله نوری در دستور کار قرار گرفت و شرایط را به گونه ای فراهم کرد که مرحوم شیخ ناچار به مهاجرت به حضرت عبدالعظیم شد. مهاجرت شیخ به حضرت عبدالعظیم با توجه به محبوبیتی که در تهران و شهرستان ها داشت فشار مردمی را بر مشروطه خواهان زیاد کرد. مخصوصاً روزنامه ای که توسط شیخ در حضرت عبدالعظیم چاپ می شد، در روشنگری های جریانات پشت پرده ی مشروطه خواهی نقش بسزایی داشت. مشروطه خواهان طرفدار انگلیس که از این رونشگری ها بیمناک بودند، بالاخره برای آرام کردن شیخ، اصل دوم متمم قانون اساسی را با تغییرات بنیادی به چاپ رساندند. کسروی می نویسد:
در نشست های پنجشنبه و شنبه بیست و دوم و بیست و چهارم خرداد گفتگو رفت، تا آخر آن را با دگرگونی ها پذیرفته و اصل دوم قانون اساسی گردانیدند.
تغییرات اصل پیشنهادی شیخ آن چنان آشکار بود که همه می دانستند تصویب این اصل هیچ سودی برای عدم انحراف مشروطه از قوانین اسلام ندارد.
سرسسیل اسپرینگ رایس در نامه ای به سر ادوارد گری می نویسد:
تصویب این ماده در واقع یک اقدام مدبرانه ی سیاسی بزرگ تشخیص داده شد؛ زیرا همین موضوع زیر پای شیخ فضل الله را که... با رشوه از دولت، مبارزه ی خود را علیه مجلس آغاز و نمایندگان را لامذهب نامید، خالی کرد. بدیهی است به محض اینکه آزادی خواهان زمام امور را به دست بگیرند، مسلم است که این ماده ی کهنه پرستانه، دائم در حال تعلیق قرار خواهد گرفت.(10)
اسپرینگ رایس در حقیقت چشم انداز آتی مشروطه را در تاریخ ایران مشخص کرد و هر آنچه را که گفت از طریق حامیان منافع خود در ایران اعمال کرد. اصل دوم متمم قانون اساسی با همه ی بی خاصیتی خودش همان طور که اسپرینگ رایس گفته بود، هیچ گاه اجرا نشد و به صورت دائم در حال تعلیق قرار گرفت.
مفهوم «رشوه خواری شیخ از دولت» که اسپرینگ رایس آن را به عنوان دالانی برای خلاصی از استدلالات منطقی و شرعی شیخ مناسب می دید، از این تاریخ در سر لوحه ی سیاست های مشروطه خواهان حافظ منافع انگلیس درآمد و ساده لوحان نیز در نوشته های تاریخی، پیوسته آن را تکرار کردند. جعل این گونه اخبار، شایعات و حتی جعل اسناد توسط انگلیس در ایران بی سابقه نبود، مخصوصاً جعل اخبار و شایعات و اسناد پیرامون شیخ در دستور کار قرار گرفت. اغلب روزنامه های وابسته به این جریان به همراه مجلس سیاستی را که توسط سفارت القا می شد، به اجرا درآوردند تا به هر شکل ممکن رقیب پرتوان و سازش ناپذیری چون شیخ فضل الله نوری را از صحنه ی سیاسی خارج کنند. در رأس این اتهامات که بی تردید و براساس اسناد مذکور از سفارت خانه ی انگلیس ساماندهی می شد، جریان رشوه خواری شیخ از حشمت الملک و واسطه شدن حکومت قائنات برای او در نزد دولت و مجلس، قرار دارد. آیا همه ی این اسناد و حقایق تاریخی، توهم توطئه است؟
همه ی آنهایی که آگاهی مختصری از تاریخ معاصر ایران دارند، می دانند که خاندان علم در منطقه ی قائنات در وابستگی به انگلیس سابقه ی طولانی داشت. از زمان سلطنت ناصرالدین شاه که سرکوبی طغیان رفیع خان در منطقه ی قائنات خراسان به میرعلم خان واگذار شد و او با سرکوبی این قیام موقعیت خود را در منطقه تحکیم و خود را امیر قائنات خواند تا دوران سقوط سلسله ی پهلوی، خاندان علم جزء لاینفک خاندان های حامی انگلیس در ایران شناخته می شد.
میرعلم خان رئیس ایل خزیمه اعلم حاکم منطقه ی قائنات و سیستان و فرزندان او در حفظ موقعیت و سلطه ی انگلیس در منطقه و تجزیه ی بخشی از سیستان از ایران و واگذاری آن به افغانستان و همچنین سرکوبی قیام های منطقه بر ضد حکومت پهلوی علی الخصوص قیام کلنل محمد تقی خان پسیان(11)، نقش اساسی داشتند.
با مرگ میرعلم خان، حکومت قائنات به یکی از فرزندانش به نام شوکت الملک و منطقه ی سیستان به فرزند دیگرش به نام حشمت الملک واگذار می گردد. این دو برادر از همان ابتدا در اثبات وفاداری به انگلیس، آن چنان رقابتی به راه انداختند که در تاریخ ایران نظیر ندارد.
بررسی جعل یک سند پیرامون انقلاب اسلامی در کتابخانه ی مطالعات ایرانی لندن(2)
دنیس رایت در کتاب انگلیسی ها در میان ایرانیان می نویسد:
بیرجند مقر خاندان قدرتمند علم بود که بر این گوشه ی ایران که تا کنون در آن روس ها و انگلیس ها رو در روی هم قرار گرفته بودند، فرمانروایی داشتند. انگلیس ها از این موهبت برخوردار بودند که امیر محمد ابراهیم خان علم (شوکت الملک) بزرگ خاندان علم و پدر یکی از نخست وزیران آینده ی ایران (اسداله علم) با آنان دوست بود.(12)
رابطه ی خاندان علم با انگلستان چنان بود که وقتی در سال 1318هـ . ق روس ها فعالیت سیاسی و دیپلماسی خود را در منطقه ی شمال شرقی ایران افزایش دادند، انگلستان برای جلوگیری از پیشروی روس ها در آب های مرکزی و ایجاد کمربند دفاعی به دور هندوستان و تثبیت حکومت افغانستان، حشمت الملک حاکم سیستان را وادار نمود که زمین های خالصه ی سیستان را که دولت ایران به دلیل اوضاع نابهنجار اقتصادی تمایل به فروش آنها به مبلغ صد هزار پوند داشت، به نام خود ولی برای انگلستان خریداری کند. حشمت الملک در مذاکره با سرگرد چینوویک ترنج، فرستاده ی نایب السلطنه ی هند پیشنهاد کرد که دولت انگلیس مبلغ خرید زمین های سیستان را در اختیارش قرار دهد، لذا با پیشنهاد ترنج و موافقت سفیر انگلیس در تهران و همچنین لرد هنری لنزدان وزیر خارجه انگلیس موافقت گردید که مبلغ مورد نظر در اختیار حشمت الملک قرار گیرد، به شرطی که این مسئله از دولت ایران مخفی بماند.
جاسوسان روسیه از این تبانی آگاه و جریان را به دولت ایران منتقل و خواستار تعویض حشمت الملک از سیستان می شوند. وزیر خارجه ی انگلیس با آگاهی از این اقدام، نامه ای به گرانت داف کاردار انگلستان در ایران نوشته و از او می خواهد که همه ی قدرت و توان خود را برای حفظ حشمت الملک در سیستان به کار گیرد. با روی کار آمدن عین الدوله به عنوان صدر اعظم ایران، حشمت الملک در سال 1320 یا 1321 به تهران احضار می شود، اما به بهانه ی مریضی از حضور در تهران خودداری و متعاقباً لرد کرزن نایب السلطنه ی انگلیس در هند، طی نامه ای به وزارت خارجه ی انگلیس تأکید می کند که برای حفظ حشمت الملک در سیستان حاضر است به همه ی اقدامات لازم از جمله اشغال بخشی از سیستان دست بزند.(13)
خدمات حشمت الملک به انگلستان آن قدر با ارزش بود که مدال ستاره ی هند که از جمله مدال هایی است که انگلستان به افرادی که بزرگ ترین خدمات را به منافع او کرده باشند اعطا می کند، به او هدیه کردند.
با فشار روس ها، حشمت الملک در سال 1322 یعنی در اوایل جریانات انقلاب مشروطیت به تهران احضار و پسر بزرگ او نایب الحکومه ی سیستان می شود. بی تردید رضایت انگلیس به عزل حشمت الملک، رابطه نزدیکی با قیام مشروطه و رابطه با مشروطه خواهان دارد. مضاف بر اینکه انگلیس مطمئن بود حکومت سیستان به نفع روسیه تمام نخواهد شد. زیرا حضور شوکت الملک برادر حشمت الملک و پسر حشمت الملک نقطه ی قوتی به حساب می آمد. مخصوصاً که رقابت این دو برادر در منطقه نیز همیشه مورد اعتراضات رعایا و مردم بود. روزنامه ی مجلس در این دوران، حجم زیادی از اعتراضات مردم سیستان نسبت به ظلم این دو برادر مخصوصاً شوکت الملک (پدر اسداله علم) را منعکس کرده است.
حضور حشمت الملک در تهران، مصادف با مشروطیت و جریانات مربوط به نوشتن قانون اساسی و درگیری های شهید شیخ فضل الله نوری با مشروطه خواهان و نمایندگان طرفدار انگلیس در مجلس است. در همین دوران نیز مردم قائنات از فشار ظلم های پی در پی شوکت الملک در قائنات به تهران شکایت می کنند. از جمله این شکایت ها دو تلگرافی است که مردم قائنات از طریق مرحوم شیخ فضل الله نوری برای مجلس می فرستند و در آن شدیداً از رفتار شوکت الملک شکایت و بودن در زیر حکومت حشمت الملک را بهتر از آن می دانند
وقتی این دو نامه از جهت حفظ امانت توسط مرحوم شیخ فضل الله نوری به مجلس فرستاده می شود، طرفداران انگلیس در مجلس که به دنبال روزنه ای برای ساکت کردن یا تخریب شخصیت شیخ می گشتند، از این دو نامه نهایت استفاده را کرده و با صدور اطلاعیه ای علت مخالفت شیخ با مجلس و مشروطه را عدم پذیرش واسطه گری حکومت قائنات برای حشمت الملک شهرت دادند و سپس داستان گرفتن رشوه از حشمت الملک که به قول مرحوم شیخ از دیگ پلوی انگلیس درآمده بود به اشکال مختلف بر سر زبان ها انداخته شد. به گونه ای که پاره ای از تاریخ نگاران دوران مشروطه مثل ناظم الاسلام کرمانی در شاخ و برگ دادن به این تهمت، راست و دروغ را به طرز ساده لوحانه ای به هم آمیخت. در یک جا نوشت که حکومت بعضی از ولایات عمده بر حسب مشورت و تصویب شیخ نوری معین و برقرار می شد، مانند شوکت الملک حاکمم قائنات که شیخ نوری سی هزار تومان از او تعارف و از عین الدوله خواهش نمود که حکومت قائنات و ارثیه ی برادرش مرحوم شوکت الملک را به او واگذار و تفویض نماید.(14)
حافظه ی دروغگویی ناظم الاسلام آنقدر ضعیف بود که نتوانست بفهمد که در آن دوران حاکم قائنات شوکت الملک بود و نیازی برای واسطه گری حکومت قائنات نداشت. مهدی ملک زاده نیز در کتاب انقلاب مشروطه، جریان رشوه برای واسطه گری حکومت قائنات جهت شوکت الملک را آورد.(15) او هم مانند ناظم الاسلام فریب حافظه ی دروغ خود را خورد و واسطه گری را برای کسی مطرح کرد که حکومت در دست او بود. خلاصه راست و دروغ این جریان به عنوان یکی از مشهورات تاریخی در اکثر نوشته های تاریخ نگاری رسمی عصر مشروطه تکرار شد و هیچ یک از مورخین هم حتی لحظه ای احساس نیاز نکردند که اصل این اتهامات و شایعات را تفحص کنند.
شیخ شهید در لوایح خود در حضرت عبدالعظیم می نویسد:
هر کسی می داند که خراسان بزرگ تر از قائن و وزارت جنگ مهم تر از حکومت سیستان است و وکلای مجلس هم امنای ملت هستند و آن تلگرافی که یک لخت کذب صریح و جعل قبیح است از امنای ملت شایسته نبود.(16)
آیا اینها توهم توطئه است؟
این گونه جعل سند در سیاست های رژیم مشروطه ی انگلستان در ایران، سابقه ی زیادی دارد و دامنه ی آن تا به انقلاب اسلامی نیز کشیده شد. اخیراً عده ای از روزنامه نگاران سابق حکومت پهلوی که گوی سبقت را برای تطهیر سیاستمداران بدنام رژیم پهلوی ربوده اند و کتاب های متعددی درباره ی امیرعباس هویدا، (کسی که در اکثر جنایت های پانزده ساله ی آخر عمر رژیم پهلوی حضور داشته و یکی از عناصر عقب ماندگی ایران محسوب می شد) نوشته اند، مأموریت این اقدامات مذبوحانه را به عهده گرفته اند. بی تردید آنهایی که مشغول نوشتن این گونه آثار هستند پیش از آنکه در پی تطهیر امثال هویدا باشند، به دنبال روزنه ای برای تخریب اذهان تاریخی ملت ایران پیرامون گذشته ی خودشان می باشند، گذشته ای که با علمی کردن تئوری های توهم توطئه هم از ذهن تاریخ پاک نمی شود.

پی نوشت ها :

1. برای مطالعه ی بیشتر پیرامون این بحث. ر.ک: مظفر نامدار، بازشناسی گوشه ای از تاریخ مشروطه، تاریخ و فرهنگ معاصر، جلد اول، مهر 1370، مرکز بررسی های اسلامی، قم، ص 128 به بعد.
2. حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، مستخرجه از اسناد محرمانه ی وزارت امور خارجه ی انگلستان، جلد دوم، انتشارات ابن سینا، چاپ دوم، تهران: 1353. ص 1125 و 1126 .
3. ایرج افشار، اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده، انتشارات جاویدان، تهران: 1359. ص 108 و 109 .
4. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ی ایران، ج1، امیر کبیر، تهران: 1363. ص 318 .
5. محمد ترکمان، نامه ها، لوایح و مکتوبات شیخ شهید فضل اله نوری، مؤسسه ی خدمات فرهنگی رسا، تهران: 1362. جلد1، ص 328 .
6. اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده، ص209 .
7. کسروی، 318 .
8. همان، ص 361 .
9. مستشارالدوله - حاجی میرزا ابراهیم نقی زاده و... کسروی. ص 219-221 .
10. تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، ص 275 .
11. تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه، ملک الشعرای بهار، انتشارات امیر کبیر، تهران: 1357. جلد1، ص 154 .
12. دنیس رایت، انگلیسی ها در میان ایرانیان، ترجمه ی مصطفی حنجی، امیر کبیر، تهران: 1359. ص 107 .
13. دنیس رایت، همان، ص 60 .
14. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، جلد 2، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، انتشارات آگاه، چاپ سوم، تهران: 1361. ص 211 .
15. مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، کتاب دوم، انتشارات علمی، چاپ چهارم، تهران: 1373. ص 336 .
16. لوایح آقا شیخ فضل الله نوری به کوشش عمارضایی، نشر تاریخ ایران، تهران: 1362. جمادی الثانی 1325 .

منبع: ماهنامه 15 خرداد، شماره ی 4

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.