نویسنده: روبرت اف ورث
ترجمه: قادر نعیمی
ترجمه: قادر نعیمی
پیچیده شدن تحولات در یمن
آغاز بهار عربی در خاورمیانه نشان داد که مردم کشورهای منطقه فرا و جدای از سطوح مختلف رشد اقتصادی و درآمد سرانه، اینک مطالبات مدنی رو به افزایشی دارند. یکی از این ملت های آزادیخواه، مردم یمن هستند که با وجود تفاوت سطح درآمد سرانه با سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، آشکارا خواسته های مدنی خود را در خیابان ها جست و جو می کنند. اهمیت منطقه ای و بین المللی یمن برای عربستان و ایالات متحده آمریکا به دخالت و اعمال نفوذ در این موج انجامیده است. یمن همواره حیاط خلوت عربستان محسوب می شود که با بنیانگذاری حکومت اقتدارگرا پس از اتحاد یمن توسط علی عبدالله صالح نقش مداخله گر و البته بلند پروازانه عربستان در این کشور افزایشی چشمگیر داشت. ایفای این نقش از سویی برخاسته از اجباری های امنیتی ژئوپلتیک برای عربستان و از سوی دیگر ناشی از الزامات دیپلماسی دلار بوده است. نوشتار پیش رو به بررسی چالش های پیش روی عربستان در تحولات آزادی خواهانه مردم یمن می پردازد.تحولات یمن متمایز از دیگر تحولات جهان عرب نیست بلکه تداوم آن اعتراضات است ولی چند مسأله ساختاری این کشور را از تحولات کشورهای مصر و لیبی و تونس متمایز می کند. یمن یکی از فقیرترین کشورها در منطقه ای است که اکثر کشورها در این ناحیه صاحب ثروت های فراوان نفتی هستند و این مسأله باعث عدم توسعه یافتگی یمن شده است. 50 درصد مردم یمن بیسواد هستند و اکثریت آنها در روستاها زندگی می کنند. طبقه متوسط و گروه های تأثیر گذار مانند مصر در این کشور وجود ندارد و 50 درصد مردم این کشور زیر خط مطلق فقر قرار دارند. مردم یمن اسلحه دارند ولی مانند مردم و گروه های لیبیایی از آن استفاده نمی کنند. این عدم تمایل برای استفاده از سلاح می تواند تحولات یمن را به تعویق بیندازد و کشمکش قدرت را همچنان زنده نگه دارد. آنچه عیان است، این بوده که زمان شروع تحولات یمن مشخص است ولی پایان و سرانجام آن در هاله ای از ابهام قرار دارد. ایجاد جنگ داخلی مانند آنچه در سومالی اتفاق افتاد، دور از انتظار نیست و انتظار انتقال مسالمت آمیز قدرت مانند کشورهای دموکراتیک در تحولات یمن دور از انتظار به نظر می رسد.
در29 می سال جاری بشرا المقتری، زن مطلقه و 31 ساله، معاون دانشگاه و نویسنده رمان که تا همین اواخر نیز از سر کردن پوشش ابایا که نوعی پوشش ملزم حکومتی برای زنان در یمن به شمار می رود، امتناع می کرد به جمع هزاران نفر از معترضان حکومت که به سمت میدان اصلی شهر تعز در یمن در حال حرکت بودند، پیوست. جنبش های مردمی حدود پنج ماهی بوده که در جوامع عرب شکل گرفته و صبر معترضان یمنی نیز در این میان به سر آمده است. مقتری با قد کوتاه و صورت گرد و مهربان و چشمان قهوه ای اخیراً به یک شخصیت محبوب در میان مردم یمن تبدیل شده است.
در بعد از ظهر 29 می که مقتری در کنار جمعیت معترضان که در پیرامون ساختمان امنیت ملی گرد آمده بودند، ایستاده بود و شاهد محاصره این ساختمان با انبوهی از مأموران امنیتی بود، صداهای خاصی توجه او را به خود جلب کرد. با دقت بیشتر متوجه شد افرادی که در پشت بام ساختمان مذکور مستقر بودند، برخلاف روال معمول که اقدام به پرتاب سنگ به سوی مردم می کردند این بار به شلیک مستقیم به سوی مردم رو آورده بودند و در عرض چند دقیقه حداقل چهار نفر کشته و بیش از 60 نفر زخمی شدند.
مقتری به ناچار به سمت میدان آزادی، محله اتراق و اعتصاب سراسری معترضان و آزادیخواهان که خواهان سلب قدرت از علی عبدالله صالح بودند، حرکت کرد. در همان لحظه بود که هجوم نیروهای امنیتی به مردم شدت پیدا کرد و با ورود انواع زره پوش تانک و بولدوزر به میدان آزادی، نیروهای امنیتی با حمله به سوی معترضان، شلیک گاز اشک آور و به آتش کشیدن چادرها و تیراندازی مستقیم، اقدام به قتل عام مردم کردند و آن گونه که مقتری به من نقل می کرد، مردم در اطرافش کشته می شدند و یک یک از پا در می آمدند و کاری از کسی بر نمی آمد و حتی عده ای زنده می سوختند. تقریباً 11 ظهر مقتری به خانه خواهر خود گریخت و از درون خانه که در فاصله 200 یاردی میدان آزادی بود، شاهد زبان کشیدن شعله های آتش و یورش مأموران امنیتی به درمانگاه های پیرامون میدان و دستگیری پزشکان بود. حتی عده ای از نظامیان با اسلحه اقدام به آسیب رسانی به زخم های مجروحان می کردند و عده ای نیز همانند افرادی که مواد مصرف کرده اند با قهقهه های بلند مجروحان را تمسخر می کردند و به آنها می گفتند آیا علی خدای شماست؟ صبح روز بعد در میان انبوهی از چادرهای سوخته دیوار نوشته های طعنه آمیزی به چشم می خورد که بر جدیت رژیم در سرکوب مردم اذعان داشت. یکی از نوشته ها این گونه بود: «رژیم مصمم به ساقط کردن مردم است». این نوشته طعنه به شعار «مردم خواهان ساقط کردن رژیم هستند» بود.
بی توجهی غرب به این قضیه باعث ایجاد نابسامانی های بیشتر در جهان عرب شد. بدین سان که در لیبی نزاع میان مخالفان و طرفداران قذافی و ناکامی نیروهای ناتو در انهدام کامل مواضع طرابلس جنگ را به یک جنگ فرسایشی تبدیل کرده است. حتی احتمال طغیان و آشوب دوباره در تونس و مصر نیز دور از ذهن نیست چرا که اقتصاد ضعیف این ممالک می تواند عاملی مضاعف دال بر این مسأله باشد.
اتفاقات بعد از کشتار مردم در تعز ابعاد فاجعه را بیشتر و مصیبت بار تر کرده است. تعز به عنوان شهری با کمترین درصد قبیله گری به عنوان یکی از مناطق اصلی یمن با تعداد بی شماری از افراد تحصیلکرده و متخصص و بازرگان به عنوان قلب انقلاب یمن به شمار می آید و معترضان تعزی به عنوان افراد کمتر سیاست زده و بیشتر طرفدار ضد خشونت هستند ولی عبدالله صالح برای مقابله با حرکت مردمی حیله های خودش را دارد. حمله 29 می به تعز حاکی از این است که عبدالله صالح از جنبش های مردمی یمن بیشتر از تهدیدات القاعده واهمه دارد. آتش کشی میدان تعز مصادف با از دست رفتن سلطه حکومت بر بخش بزرگی از نواحی جنوب یمن بوده که توسط القاعده به تصرف درآمده است؛ همچنین تصرف مناطق شمال غربی یمن توسط گروه مقاومت ملی تا جایی که این گروهک بزرگ ترین تاجر اسلحه را به عنوان حاکم خود اعلام کرد.از طرفی پس از انتقال صالح به بیمارستانی در عربستان برای مداوا، نظامیان دولت وی در اقدامی بی سابقه پس از حمله به شهرهای معترض، اداره این شهرها را به خطرناک ترین گروهک نظامی - یعنی گروهک جهاد وابسته به القاعده - واگذار می کنند چرا که آنها احساس می کنند شکست دادن یا کنار آمدن با این گروهک ها راحت تر است. البته این کار بعد از سال ها تبانی پشت پرده دولت صالح با گروه های القاعده بعید نیست زیرا ایجاد انحراف در مسیر انقلاب مردم و ایجاد جنگ قبیله ای فرسایشی در برنامه آمریکا و علی عبدالله صالح برای حفظ قدرت دارد. المقتری می گوید: آنها هر روز به ما حمله می کنند، خانه های فعالان سیاسی را مورد هدف قرار می دهند و تظاهر کنندگان را دستگیر می کنند اما اگر ما در مقابل دست به خشونت بزنیم، این همان چیزی است که آنها می خواهند. آنها می خواهند مسیر انقلاب را به جنگ های قبیله ای بکشانند و این می تواند باعث تجزیه کشور شود. این اعمال از علی عبدالله صالح دور از انتظار نیست زیرا خود صالح از قبایل شمالی بوده و فقط تحصیلات ابتدایی دارد و حکومت 33 ساله وی نشان می دهد هیچ علاقه ای به دانشگاه و دانشگاهیان ندارد و با حمله به تعز مشخص کرد از مخالفان سر سخت روشنفکری در جامعه است. در مقابل اکثر همراهان جنبش در تعز از مهندسان، پزشکان و دانشجویان و وکیلان هستند. این مسأله را صاحب رستوانی که ما در آن ناهار خوردیم و از همراهان حرکت مردمی یمن و از دوستان المقتری است به خوبی توصیف می کند. او در آغاز به ریشه های باستانی شهرنشینی در تعز تأکید می کند و می گوید که تعز یک مرکز تجارت باستانی است که وجود باغ های قهوه، آن را از سایر شهرها متمایز کرده است. به گفته وی، این شهر در میان یمنی ها به بلاد العیش (شهر زندگی) موسوم است و در مقابل مناطق شمالی قبیله نشین به بلاد الجیش (شهر نظامی گری) معروف است چرا که همیشه در تلاش برای حمله به تعز بوده است. به گفته وی، شهری که روزی به عنوان یکی از توریستی ترین شهرهای جهان عرب به شمار می رفت با تسلط علی عبدالله صالح به یکی از فقیرترین شهرهای کشور تبدیل شده؛ چنانچه صالح با القای نوعی نژاد پرستی در تلاش برای تخریب تعز بوده زیرا تعز یکی از روشنفکرترین شهرهای یمن به شمار می آید.
بعد از ناهار به همراه یکی از همراهان مقتری عازم میدان آزادی شدیم. در نظر اول انباشت آشغال که به دستور عبداله صالح شهرداری از جمع آوری آن منع شده بود و صف های طویل ماشین که منتظر سوخت بودند، جلب توجه می کرد. پس از عبور از ایست بازرسی های متعدد پلیس در یکی از خیابان های نزدیک تعز توقف کرده و پیاده به سمت میدان حرکت کردیم. با نزدیک شدن به میدان شهر اثرات سوخته از چادرها و حتی درخت ها کاملاً نمود پیدا می کرد. زمانی که به میدان رسیدیم، جمعی از جوانان معترض از مقتری استقبال کردند. در این لحظه سرود ملی یمن پخش شد و معترضان به نشانه صلح ایستادند و سرود ملی را سر دادند. به اعتقاد مقتری انجام این عمل نشانه این است که معترضان یک عده وطن پرست هستند که به خاطر عشق به وطن دست به اعتراض زده اند و حکومت نمی تواند آنها را به خیانت به وطن متهم کند. سپس به طرف تپه های اطراف تعز برای مشاهده کامل تعز حرکت کردیم و آنجا چای سفارش دادیم. در این حال مقتری افزود که اعتراضات تعزی ها دقیقاً از ژانویه امسال و با تحریک عده ای از مخالفان چپگرای دولت تحت القای حرکات جدید انقلابی در تونس و مصر شروع شد. این گروه ها که از زدوبند گروه اصلاح به عنوان بزرگ ترین گروه مخالف دولت با علی عبدالله صالح خبردار شده بودند با درج پلاکاردهایی که شعار «ملت سقوط رژیم را می خواهد» در خیابان ها تجمع کردند. گروه اصلاح در اقدامی از معترضان خواست تا شعار را از انقلاب و سقوط به تغییر و اصلاح دولت عوض کنند ولی با مخالفت معترضان مواجه شد. در 11 فوریه مصادف با سقوط مبارک اعتراض های متفرقه به اجتماع و اعتصاب انبوه عظیمی از مردم در یکی از میدان های شهر که به میدان آزادی معروف است تبدیل شد، مردم رسماً در میدان چادر زدند و بدین سان تعز به هسته مرکزی اعتراضان مردم یمن تبدیل شد. حتی عده ای کثیری از کشته شدگان ماه مارس در قتل عام صنعا نیز از جمله تعزی هایی بودند که برای اعتراض به آنجا رفته بودند. دولت صالح تقریباً از سال 2001 زمانی که صالح در سفر به آمریکا متعهد مبارزه با تروریسم شد به عنوان یک هم پیمان با آمریکا به شمار می رفت چرا که یمن به عنوان هسته اصلی تربیت نیروهای القاعده و طالبان به شمار می رفت و این مسأله باعث شده بود تا صالح با سر کرده طالبان از جمله انورالولاکی آمریکایی الاصل که هم اکنون در کوه های شبوا پنهان شده ارتباط کامل داشته باشد و اطلاعاتی از آنها به دست بیاورد. در واقع تروریسم باعث شده بود که یمن از یک کویر لم یزرع به کشوری مطرح در جهان تبدیل شود. البته حضور آمریکایی ها در یمن از طرفی به ضرر صالح بود زیرا صالح از سر کرده های گروه القاعده به عنوان دلالی مناسب جهت انجام معاملات استفاده می کرد و با حضور نظامیان آمریکایی در منطقه و تهدید امنیت این گروه، میزان اعتماد گروه القاعده هم نسبت به صالح کم شده بود. در واقع سیاست «تفرقه بینداز (بین القاعده و آمریکا) و حکومت کن» صالح دیگر کارایی لازم را نداشت و از قدرت او در این زمینه کاسته شده بود. مقتری عنوان می کند که یمن یک جامعه قبیله ای با تنوع قبایل زیاد است، ولی حرکت مردمی اخیر خود یمنی ها را هم شگفت زده کرد و میزان همدردی و همراهی مردم در بین نواحی ای از یمن و در میان مناطق قبیله نشین را افزایش داده است. از جمله اولین افرادی که به جمع متحصنان تعزی پیوست، عبدالله بن حیدر از قبیله نشین های ماریب بود. من اولین بار او را در داخل یکی از چادرهای معترضان در میدان آزادی دیدم. بن حیدر عنوان می کند که وقتی حرکت مردمی در صنعا آغاز شد او در خانه کنار همسر و فرزندانش و انبوهی از سلاح های گرم زندگی می کرد. به گفته وی، شهر صنعا همیشه محلی برای تنازعات قبیله ای بود، بنابراین جمعیت زیاد هر قبیله می توانست دال بر قدرت آن باشد. پس بن حیدر به دیدار خالدالانیسی وکیل 42 ساله و فعال حقوق بشر و از مخالفان دولت رفت و با کمال میل عنوان کرد که می تواند قبیله خود را برای محافظت از الانیسی به منطقه اعزام کند. الانیسی در جواب تأکید کرد که هدف آنها مبارزه با خشونت است و اشاره کرد که او و گروهشان نه به محافظ بلکه به همراه نیاز دارند. این سخن تأثیر زیادی بر بن حیدر گذاشت چرا که دولت از قبایل، همیشه به عنوان ابزار استفاده می کرد و هیچ ارزشی برایشان قایل نبود. این گفته باعث شد که حیدر به یک انقلابی تمام عیار و مخالف صالح تبدیل شود. بعد از چند روز از ادامه اعتراضات وی به شدت مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفت که با پخش این تصاویر از تلویزیون الجزیره، اعضای قبیله وی به او پیشنهاد طغیان مسلحانه در خونخواهی از وی را می کنند. این پیشنهاد با مخالفت وی مواجه می شود و او اعلام می کند که هر کسی که می خواهد به من بپیوندند باید اسلحه ها و خنجرها را کنار بگذارد. ولی قبیله او از این رویه استقبال نکرده و خانواده اش او را به بی توجهی و بی آبرویی متهم می کردند. از طرفی دولت با پیشنهاد پول و کار در تلاش برای منصرف کردن وی از حرکت انقلابی اش بود، ولی او اعتقاد دارد یک روز بی خشونت در یمن، یک روز بهشتی و آسمانی است و اگر قبایل و مردم به صورت متحد الشکل در جهت مبارزه با خشونت اقدام کنند نسل های آینده میوه شیرین آن را خواهند خورد. در اوایل ماه می، صدها نفر از شبه نظامیان مسلح در تلاش برای براندازی رژیم در منزل شیخ احمر گرد آمدند. احمر به عنوان رئیس کنفدراسیون قبایل (هاشید) با در اختیار داشتن جمع کثیری از مردان مسلح به عنوان یکی از قدرت های برتر مستقل در منطقه و به عنوان بال های حکمران به شمار می آید و با وجود تلاش های وافر صالح در تقسیم این قبیله و تجزیه آن همچنان به عنوان قدرت برتر و یکی از اهرم های فشار به دولت محسوب می شود. اقدامات صالح باعث از دست رفتن تأیید و حمایت احمر شده است، اما ضربه نهایی در 18 مارس با کشتار و قتل عام مردم صنعا (حداقل 52 نفر) وارد شد. این عمل خشم صادق الاحمر (بزرگ خاندان) و برادر وی (میلیونر معروف) را برانگیخت و آنها را در تلاش برای براندازی رژیم مصمم تر کرد. در طول دو ماه آتی رابطه بین صالح و ایل احمر هر چه تیره تر شد. کاخ احمر در کنار ساختمان های دولتی از قبیل وزارت کشور قرار داشت و صالح از بیم تسلط احمر بر این ساختمان روز به روز بر تعداد نیروهای امنیتی در این منطقه می افزود و در پاسخ احمر نیز با گسیل قبایل بیشتری از دیگر استان ها منطقه را آشوب زده تر می کرد. سرانجام در 23 می و پس از شکست مذاکرات هیأت اعراب و آمریکا برای آرام کردن اوضاع، کسی نمی داند اولین گلوله را چه کسی شلیک کرد اما در عرض چند ساعت شهر به منطقه جنگی تبدیل شد و دو طرف با سلاح های سنگین در مقابل هم صف آرایی کردند. بر اثر این جنگ داخلی پس از دو هفته شهر کاملاً تخلیه شد و حداقل 130 نفر کشته شدند و سرانجام در سوم ژوئن و با انفجار بمبی در مسجد محل استقرار صالح و صدمه شدید به وی پایان یافت. روز بعد او به همراه شش وزیر بلند پایه اش برای درمان به عربستان رفتند و یمن را با آشوب های سیاسی اش رها کردند.
زمانی که به دیدار الاحمر در خانه شخصی وی رفتم، او در نزدیکی در ورودی خانه اش به استقبال من آمد. وی با لباس عبا مانند و یک ژاکت خاکستری و ظاهری جدی و کوتاه قد و دماغ عقابی شکلی که او را از دیگران متمایز می کرد، به استقبالمان آمد. به دعوت وی به داخل خانه رفتیم. درون خانه هنوز هم نشانه های مشخصی از اصابت انوع گلوله و موشک به چشم می خورد. وی تعریف کرد زمانی که در این محل مشغول انجام مذاکرات با عده ای از دولتمردان برای توقف جنگ بود، راکتی به محل مذاکرات اصابت کرد و 30 نفر کشته شدند و خود او نیز به زحمت توانسته بود از مهلکه جان سالم به در ببرد. او در ادامه اذعان داشت که در حال حاضر هیچ دولتی در یمن وجود ندارد و فقط گروه های متفرقه صاحب قدرت هستند. وقتی از وی در مورد عملکرد رئیس جمهور انتقالی عابد منصور هادی سؤال کردم، با پوزخندی که دندان های قهوه ای اش را نمایان کرد در پاسخ گفت که قدرت هم اکنون در دست خانواده صالح است و در حال حاضر پسر وی به همراه عموزاده هایش کنترل نیروهای نظامی را در دست دارند. در پاسخ به این سؤال که آیا جنگ و نزاع ادامه خواهد داشت، او گفت که صد در صد این مسأله ادامه خواهد داشت مگر در صورتی که رئیس جمهور انتقالی مسیر خود را از خانواده صالح جدا کرده و اثبات کند که مرد است.
سپس در حالی که مرا به بیرون از خانه راهنمایی می کرد به طبقه دوم ساختمان اشاره کرد و گفت، من در این مکان با آن دزد (صالح) دیدار می کردم. به اعتقاد وی، صالح در این جنگ از همه قدرتش، القاعده و دیگر قبایل برای پیروزی استفاده خواهد کرد. البته احتمال آن می رود که مناقشات بین قبیله الاحمر و دولت صالح روزی پایان بپذیرد؛ چرا که قبیله نشین های یمن، مردمی پول دوست هستند و معمولاً همیشه به صورت مزدور فعالیت می کنند. خانواده صالح برای سالیان سال بخش اعظمی از درآمد نفتی را به عنوان دارایی شخصی بلوکه می کرده و بخشی از این درآمد را برای حمایت از ارتش و قبایل خرج می کردند. درآمد خانواده وی ممکن است بالغ بر میلیاردها دلار شود اما پس از شروع نزاع و حرکت مردم، صالح هزینه گزافی را برای اجیر کردن قبایل جهت راهپیمایی در خیابان ها در حمایت از آنها پرداخت کرده است. از طرف دیگر شرایط برای معترضان روز به روز سخت تر می شود و گرانی ها و کمبود مواد غذایی و نفتی شاید مردم را به حرکت های دیگر و خشونت بار ترغیب کند. یکی از مسائل اساسی ای که می توانست برای یمن اتفاق بیفتد، شاید همین مسأله باشد که کنترل جنوب یمن به دست گروه های تروریستی بیفتد که در حال حاضر این مناطق در تسلط کامل گروه القاعده قرار دارند. زمانی که به عدن، ساحل جنوبی یمن رسیدم، شهر تقریباً تخلیه شده بود و خیابان ها تقریباً خالی بودند. حتی انگلیسی الاصل هایی که برای سالیان سال ساکن یمن بودند نیز دنبال راهی برای فرار از آنجا بودند. همچنین در هتلی که نزدیک 100 اتاق داشت من تنها توانستم سه یا چهار مسافر را رؤیت کنم. یکی از آنها والی فراری ابیان بود که وقتی متوجه شد من روزنامه نگار هستم با قیافه مطمئن گفت که گروه های تندرو، عدن را نیز به تصرف خود در خواهند آورد و باید کمک های بین المللی هر چه سریع تر به یمن اعزام شوند و جلوی پیشروی آنها را بگیرند. زمانی که از او علت عدم فعالیت ارتش یمن را پرسیدم در جواب اشاره کرد که سربازان ارتش به علت خستگی مفرط و اطلاع نیروهای القاعده از نقاط ضعفشان در جنگ شکست خوردند. چهره عدن از چیزی که شش ماه پیش در جریان مسابقات جام خلیج فارس دیده بودم کاملاً متمایز شده بود. در طول دوره مسابقات، شهر حالت دژ نظامی به خود گرفته و صالح با نمایش قدرت در پی القای این نظر بود که می تواند القاعده را مهار کند. آن مسابقات در کمال آرامش و با حضور نیروهای نظامی به انجام رسید اما در حال حاضر عدن به یک شهر در حال محاصره تبدیل شده و در طول مدتی که من در آنجا بودم مدام صدای شلیک گلوله به گوش می رسید. مردمی را مشاهده می کردم که با واهمه از اشغال عدن سخن می گفتند و اطلاع دقیقی از بانیان این حمله و هویت آنها نداشتند، تا قبل از 1990 (زمانی که دو نیمه شمالی و جنوبی یمن به هم پیوستند) جنوب یمن تحت کنترل انگلیس و سوسیالیست ها تحت تأثیر آن بود و توانست تا دهه ها به مرکز پیشرفت و قانون گرایی یمنی تبدیل شود. میزان باسوادی و اشتغال به کار زنان نیز رو به بهبود و پیشرفت بود. در سال 1994 وقتی که جنوبی ها علیه عبدالله صالح اعتراض کردند او با اعزام گروه های تندرو آنها را سرکوب کرد. دو روز آخر اقامتم را به دیدار دوست قدیمی ام رفتم که برای کمک به فامیل بازگشته بود. او در حالی که در خانه ویلایی اش در کنار دریا نشسته بود به شخصی شدن این منازعات اشاره و تأیید کرد که قیام جوانان در راستای مقابله با قبیله گری بود ولی نیروهای نظامی و قبایل از قدرت بالایی برخوردارند و امروز یمن راهی به سوی جهنم در پیش گرفته است.
تنها نکته روشن این قضیه آن است که دولت یمن هیچ قدرت و حضوری در شمال این کشور ندارد و این منطقه میدان یک تازی عربستان است. عربستان به گفته رشید الجمیلی - یکی از شیوخ قبایل - با خرج مبالغ هنگفت در تلاش برای تبلیغ وهابی گری است. رشید الجمیلی به صراحت می گوید ماهانه 2500 دلار از عربستان می گیرد. و در جنوب تعز نیز به عنوان قلب انقلاب مردم، معترضان آرام آرام به سوی خشونت کشیده می شوند و دست به سلاح می برند. در روز آخر من یک بار دیگر به دیدن بشرا المقتری رفتم. او اشاره کرد که ما هم اکنون دیگر قادر به برقراری صلح نیستیم. زمانی که من از او در مورد تداوم و احقاق آرزوی حذف خشونت و مبارزه مدنی جوانان یمن می پرسم، او عنوان می کند که خط باریکی میان نزاع و مبارزه مدنی وجود دارد که من از تحقق این مسأله مطمئن نیستم.
منبع: اینترنشنال هرالدتریبون
منبع: همشهری دیپلماتیک ش 48