جابربن حیان و کیمیاگری

اثری بزرگ که به نام جابربن حیان است، بعضی از منابع آن به شیوه ی هرمسی تعلق دارد. در اینجا باید به کوشش پر ارزش مأسوف علیه پل کراوس (1) که به تحقیق درباره ی جابر
يکشنبه، 9 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جابربن حیان و کیمیاگری
جابربن حیان و کیمیاگری

نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
اثری بزرگ که به نام جابربن حیان است، بعضی از منابع آن به شیوه ی هرمسی تعلق دارد. در اینجا باید به کوشش پر ارزش مأسوف علیه پل کراوس (1) که به تحقیق درباره ی جابر می پرداخت و دیر زمانی راهنمای تحقیقات جابری بود، توجه کرد. به تحقیق نمی توان مؤلف مجموعه ی آثار جابری را معین کرد. برتلو (2) که بخصوص در افکار جابر ( به تلفظ لاتینی Geber ) مستغرق بود و در آن وقت به مدارک کافی از افکار جابر دسترسی نداشت به افکاری سطحی و بی اساس عقیده مند شد. اما در عوض، هولمیارد (3) با توجه به منقولات و روایات فراوان، اسناد متقن فراهم آورد که: جابر در قرن دوم هجری ( هشتم میلادی) می زیست و شاگرد امام ششم، امام جعفر [ع] بود و تألیف مجموعه ای بزرگ تقریباً مشتمل بر سه هزار رساله به او منسوب است ( اگر تعداد این رسائل را با آثار ابن عربی یا مجلسی مقایسه کنیم کثرت آن را می توان باور کرد.) روسکا (4) راه وسط را انتخاب کرد: او تأثیر مستقیم امام را نفی کرده ( این عقیده با توجه به روایت مسلم شیعه اندکی خودرأیی غیرمنصفانه است) اما روایتی را پذیرفته که منابع آن در ایران بوده است.
پل کراوس از تحقیقات و سنجشهای محتاطانه ی خود چنین نتیجه گرفته است که این مجموعه را عده ای تصنیف کرده اند. گرداگرد یک هسته ی اصلی، مجموعه هایی از کتب با نظم و ترتیبی فراهم آمده است که تقریباً می توان آنها را به همان مبدأ اصلی رسانید. تاریخ پیدایی آنها در حدود قرن سوم هجری ( نهم میلادی) و یا قرن چهارم ( دهم میلادی) است، نه قرن دوم ( هشتم میلادی).
مع ذلک مشهور است که صرفنظر از تباین بین مجموعه ی آثاری که موسوم به مجموعه ی فنی است با سایر آن مجموعه ها، بین همه ی آنها رابطه ی اساسی موجود است و همه ی آنها از یک منبع مسلم الهام می گرفته است، اگر حقیقت داشته باشد که قسمتی از مجموعه ی رسالات متعلق به کتاب راز آفرینش منسوب به آپولونیوس (5) طیانی (6) باشد که در قرن سوم هجری ( نهم میلادی) می زیسته است، پس بهیچوجه مسلم نیست که کتاب راز آفرینش، فرهنگ لغات و اصطلاحات لازم و مطالب مخصوص آن را خود ابداع کرده و از پیشینیان اقتباس نکرده باشد.(7) اظهارات ضد جابری ابوسلیمان منطقی سجستانی که از فیلسوفان است ( متوفی در حدود 371 هجری/981 میلادی) با یکدیگر متناقض است. صریحتر سخن آنکه، به زعم ما، در چنین زمینه ( که بسیاری از کتابهای آن عصر مفقود شده است)، اهتمام در استنباط و استنتاج مطلبی که روایت سنتی را نشان می دهد یا روایتی را بیان می کند که امری را آشکار می سازد از ورود در نقد شدید تاریخی که کاوش کانی بی گوهر است سودمندتر می باشد. اگر آنچه را که از امامان شیعه به ما رسیده است از نظر دور نداریم و ارزش آن را نکاهیم ( در اینگونه موارد احساس می شود که در مطالعه و تحقیق تشیع، اهمال شده است)، و اگر بیاد آوریم که مذهب اسماعیلی بدواً نزد پیروانی که پیرامون امام اسماعیل پسر امام جعفر بودند تشکیل یافت، آنگاه است که رشته های ارتباطی جابر با اسماعیلیه و با امام، از روزنه ی واقعی آن بر ما ظاهر خواهد شد. از مطالعه ی شرح حالی که بعدها از مجموعه ی آثار مذکور بوسیله ی جلدکی کیمیاگر استنباط شده است چنین برمی آید که جابربن حیان کیمیاگر، شاگرد امام ششم [ع] و پیرو امام هشتم امام رضا [ع] بوده، و در طوس ( درخراسان)، به سال 200 هجری/804 میلادی در گذشته است، هیچ دلیل قطعی وجود ندارد که این نظریه را نپذیریم. حتی اگر تصور شود که بعضی از رسالات این مجموعه ی آثار، مستلزم آن بوده است که عده ای آن را تصنیف کرده باشند، باز هم امری وجود ندارد که با قبول آن متباین باشد زیرا مآلاً دیده می شود که درک جابر و چهره ی او، واجد معنایی است که بنا به ترتیب وقایع تاریخ، از حدود یک موقعیت ثابت و غیر متحرک تجاوز می کند.
2. تحقیقات پل کراوس درصدد اثبات این معنی است که نظریه ی «میزان» جابری: « درقرن وسطی دقیقترین آزمایش را برای تأسیس یک روش کمی در علوم طبیعی عرضه داشته است.» اگر فقدان اندوهبار پل کراوس مانع اتمام تحقیقات او نمی شد حقانیت این عرضه داشت آشکار می گشت، نیز روابط شیمی جابر با فلسفه ی مذهبی اسماعیلیه تحقق می یافت. زیرا علم «کمی» جابر، فقط فصلی از تاریخ مقدماتی علوم، به آن معنی که امروز از کلمه ی «علوم» اراده می شود، نبود، بلکه یک جهانبینی بشمار می رفت. علم میزان بر کلیه ی معلومات و معرفت انسانی شمول داشت و فقط شامل سه قسمت «کره ی زمین» [ یعنی موارد مربوط به حیوان و گیاه و معدن ] نبود بلکه حرکات ستارگان و اقالیم جهان روحانی را نیز در بر می گرفت. بطوری که در پنجاه مقاله ذکر شده است، برای سنجش «عقل»، و روح جهان، و طبیعت، و اشکال و صور و کرات و ستارگان، و چهار کیفیت طبیعی و حیوان و نبات و معدن، باری برای سنجیدن میزان حروف که از همه کاملتر است میزانهایی وجود دارد. با این وصف بیم آن است که اصطلاح «کمی» که بر « دانش» جابری تطبیق شده کلمه ای چندپهلو و خیالی باشد.
جمله ی « علم میزان» عبارت است از کشف رابطه ی موجود بین ظاهر و باطن هر جسم. پس، عملیات کیمیاگری نیز چنانکه گفتیم حالت اعلای تأویل ( تفسیر روحانی)، است: مستور کردن ظاهر و به ظهور درآوردن مستور. چنانکه در کتاب میدان العقل (8) بحث شده است: اندازه گرفتن طبایع هر جسم، (حرارت، برودت، رطوبت، یبوست)، عبارت است از اندازه گرفتن کمیتهایی که جسم از نفس یا روح جهان تصاحب کرده است یعنی بدست آوردن میزان شوق هبوط روح در آن جسم: اساسی که مبنای (میزانها ) است از شوق و علاقه ی نفس به عناصر سرچشمه گرفته است. پس، می توان گفت تحول نفس در بازگشت به سوی خود، شرایط استحاله اجسام را ممکن می سازد: نفس، وعاء این تحول و قلب ماهیت است. پس، عمل کیمیاگری بطور اخص یک عمل «روانی- روحانی» است اما نه از این باب که موضوعات و نصوص کیمیاگری «رمز و تمثیل نفس» یا « رمز روح» باشد بلکه به این علت که مراتب عملی که حقیقةً در مورد ماده ای معلوم، انجام می گیرد با مراحل بازگشت نفس به سوی خود نفس، ممثل می گردد.
اندازه گیریهایی چنین پیچیده، و اعدادی که گاهی بسیار بزرگ است و از طرف جابر با کمال دقت بکار رفته، برای آزمایشگاههای روزگار ما فاقد معنی است. پس اساس و غایت علم میزان، اندازه گیری و سنجش تمایل امتزاج روح جهان است در هر ماده، و مشکل می توان تصور کرد که علم کمی امروز، قبل از آن پیدا شده باشد، اما در عوض می توان آن را بعنوان تقدم زمانی «نیروی نفس» که امروز یک سلسله تحقیقات و مطالعات را ایجاب می کند تلقی کرد. در آن وقت علم میزان جابربن حیان، تنها «علم جبر و مقاله» بود که توانست درجه ی « نیروی روحانی» نفس را که باطباع درهم آمیخته، موردنظر قرار دهد، و آنگاه از طریق عمل کیمیا با آزاد کردن اجزای طبیعت، روح مخصوص ماده را آزاد سازد.
3. جابر، «میزان حروف» را کاملترین میزان می دانست عارفان اسلامی، نظریه ی عرفان قدیم را مبنی بر این که چون حروف الفبا اساس آفرینش است پس کلام الهی را مجسم کرده است، بسط دادند. ( مراجعه شود به مارکولوگنوستیک (9) و به مطالبی که قبلا راجع به مغیره عارف شیعی گفتیم). امام جعفر [ع] را همه بالاتفاق مؤسس «علم حروف»می شناسند. عرفای تسنن نیز از آغاز نیمه ی دوم قرن سوم هجری ( نهم میلادی) آن را از شیعیان اقتباس کردند. ابن عربی و پیروانش آن را بسی بکار برده اند. بررسیهای نظری در اسماءالله نزد اسماعیلیان، با بررسیهای نظری عرفان یهود در مورد یهوه (10) مطابقت دارد.
در رساله ای که جابر آن را کتاب المجید (11)، می نامد، همین «میزان حروف» بخصوص منظور نظر اوست. رساله ی مذکور، با همه ی دشواری فهم آن رابطه ی اصول کیمیای او را با عرفان اسماعیلی به بهترین وجهی مکشوف می سازد و بسا که راز شخصیت او را به ما باز می گوید. این رساله با رسایی تمام، ارزش و معنای سه حرف رمزی «عین» ( که رمزی از امام صامت، علی است)، و «میم» ( که رمز پیمبر یا ناطق، یعنی آورنده ی شریعت، محمد [ص] است)، و «سین» ( رمز سلمان، حجت) را بیان می کند. قبلا گفتیم، بر حسب ترتیب برتری و تقدمی که قائل شده اند، حروف رمزی، با ترتیب (میم، عین، سین) شیعه ی اثناعشری و اسماعیلیه ی فاطمی را مشخص می کند، و ترتیب رمزی ( عین، سین، میم)، مشخص اسماعیلیان اول ( اسماعیلیانی که به هفت نبرد سلمان رساله ی ام الکتاب معتقدند) و اسماعیلیه ی الموت می باشد. در حال دوم، یعنی در ترتیب (عین، سین، میم)، سلمان یعنی حجت، بر حرف (میم) مقدم می باشد. جابر، موجب این نظم تقدم و علت برتری را بعلت تطبیق دقیق ارزشی می داند که میزان سه حرف مورد گفتگو، آن را منکشف کرده است؛ (سین). این مجید و پر افتخار کیست؟ جابر هرگز نگفته است که منظور را از اکسیری که منبعث از حقیقت الهی است و جهان خاکی را دگرگون خواهد ساخت، امام منتظر می باشد ( این فکر با اندیشه ی معاد که معتقد کلیه ی شیعیان است تطبیق می کند اما مفسران باختری غالباً میل دارند به آن « جنبه ی سیاسی» بدهند.) منظور از سین عبارت است از «غریب»، یا «یتیمم» که به همان معنای منزوی است، یعنی کسی که با کوشش خویش راه رستگاری و حقیقت را یافته و کسی که مقبول امام است، کسی که نور پاک عین، یعنی نور «امام» را، به کلیه ی کسانی که چون او غریبند می نمایاند، نور پاکی که قانون «عذاب دوزخی» (12) ابدان و ارواح را منسوخ می سازد، نوری که از زمان شیث پسر آدم تا مسیح و از مسیح تا محمد [ص] در سلاله ی بشر سیر کرده و در شخص سلمان انتقال یافته است. باری، کتاب المجید بیان می کند که برای فهمیدن آن کتاب، و فهمیدن نظم و ترتیب همه ی آن مجموعه، باید مانند خود جابر گردید. جای دیگر، در پرده ی رمزی زبان حمیری ( عربستان جنوبی) و زبان رمزی شیخی اسرار آمیز که آن زبان را به او آموخته بود، به خواننده ی خود چنین می گوید:
«هان ای خواننده، با خواندن کتاب تاریخ شکل کلمات و تغییرات آن (13)، برتری این شیخ را خواهی شناخت آنچنان که برتری مخصوص خود را خواهی شناخت. خدا می داند که تو، او، یعنی آن شیخ هستی.»
شخصیت جابر، نه از مقوله ی اساطیر است نه از افسانه ها، بلکه شخص جابر بالاتر از شخصیت تاریخی اوست. کتاب المجید، نمونه و الگو (14) بوده است. اما اشخاص متعددی این مجموعه را تدوین نموده اند و هر یک رسماً به نام جابر موضوع بیان را به منزله ی نمونه وانمود کرده اند. اتخاذ این حالت، وضع کیمیاگری است و مسیر این راه را با ذکر چند نام مشخص می سازیم: مؤیدالدین حسین طغرایی شاعر معروف و نویسنده، کیمیاگری بود از اصفهان ( در سال 515 هجری/ 1121 میلادی بقتل رسید)؛ محی الدین احمد بونی ( متوفی به سال 622 هجری/1225 میلادی) که دویست اثر جابری را مطالعه کرده بود؛ امیر مصری و ایدمورجلدکی (15) ( متوفی به سال 743 هجری/ 1342 میلادی یا 762 هجری/1360 میلادی) که غالباً در آراء خود به جابر استناد می کند. بین آثار متعدد جلدکی کتاب البرهان فی اسرار علم المیزان مشتمل بر چهار جلد قطور است ( این اثر، بخصوص با زبان رمزی، تحول روحی را با به کار بستن کیمیا بیان می کند. فصل آخر کتاب نتایج الفکر موسوم به «رؤیای کاهن» (16) اتحاد هرمس را باطباع التام او به شایستگی توضیح می دهد). در ایران، در قرن پانزدهم یکی از بزرگان صوفیه اهل کرمان موسوم به شاه نعمت الله ولی، به نسخه ای از کتاب جابر موسوم به نهایت الطالب که از آن او بوده شخصاً حاشیه نوشته است. در فاصله ی بین قرن هجدهم و نوزدهم، پیشوایان تجدد تصوف ایران، نور علیشاه و مظفرعلیشاه، به نوبه ی خود بوسیله ی رموز و علائم کیمیاگری، مراتب و دوره های اتحاد عرفانی را توضیح دادند. باری در مکتب شیخیه، عرضه داشتهای کیمیاگری به اصول حکمت الهی در مورد «احیاء اجسام» وابسته می باشد.

پی نوشت ها :

1. Paul Kraus.
2. Marcelin Bertheloty شیمیدان و سیاستمدار فرانسوی (1907-1827) متولد پاریس مؤلف آثاری راجع به ترکیب اجسام آلی شیمی و حرارتی و عضو فرهنگستان فرانسه.
3. Holmyard.
4. Ruska.
5. Apollonios.
6. Tyane.
7. مجریطی که تقریباً صد و پنجاه سال بعد از جابربن حیان می زیسته است می گوید؛ گرچه من بیش از قرنی بعد از جابر زندگانی می کنم اما شاگرد با واسطه ی او هستم، او، در علوم طبیعی استاد همه ی فلاسفه ی اسلام بوده است.
8. Livre de L, arene de I'intelligence.
9. Marco le gnostique.
10. Tetragramme نام خدای یهود که مرکب از چهار حرف: یاء، هاء، واو، هاء می باشد که ترکیب آن حروف یهوه ( به سکون هاء) است. اما این نام، نامی مقدس است که نباید بر زبان آورد و بجای آن باید کلمه ی ادونای را بر زبان جاری کرد که آن نیز نام خداوند است.
11. Live du Glorieux.
12. Gehenne(Je-en) (عبری آن Gehinnon) در اصطلاح تورات به معنای دوزخ (جهنم) و مجازاً به معنای «عذاب الیم» است. این کلمه نام محلی بود در بیت المقدس که لاشه ها و کثافات را در آنجا می سوزاندند و مرکز دائمی آتش بود. بعدها مسیحیان کلمه ی مزبور را بطور مجاز به معنای دوزخ و محل سوختن روح و جسم بکار بردند.
13. Morphologie.
14. Archetype.
15. Aydamour.
16. Songe du Pretre.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط