نویسنده:جاستین شاروک(1)
چکیده
در ماههای اخیر فیس بوک موضوع بحث و جدلهای بسیاری در ارتباط با مقوله حفظ حریم خصوصی کاربران توسط این سایت بوده است. بحثهایی که هر از چندی ابعاد تازهای از آن به رسانههای خصوصاً Hlvd;hیی راه مییابد. اما نویسنده مقاله زیر، جنبه متفاوتی از سایت فیس بوک را مورد کند و کاو قرار داده است. در یک سال و اندی که از آغاز ریاست جمهوری باراک اوباما میگذرد، سایتها و وبلاگهای بیشماری چون قارچ در فضای اینترنت سربرآوردهاند که اگرچه بسیاری از آنها توسط جناح رقیب اوباما حمایت و هدایت میشوند، اما تعدادی از آنها نیز تجلیگاه واقعیتهای ناخوشایندی هستند که در زیر پوست جامعه Hlvd;h جریان دارند و در قالب گروههایی افراطی با خواستههایی افراطیتر همچون فراخوان به ترور اوباما، در این سایت خودنمایی میکنند. نکته مهم این مقاله از نقطه نظر مخاطب Hlvd;hیی، آشنایی بیشتر با نیات و اهداف این گروهها است که به نظر میرسد در هیاهوی حاکم بر فضای سیاسی Hlvd;h به کلی نادیده گرفته شدهاند. گروهی از اقشار پایینتر جامعه Hlvd;h که نمیتوانند از طریق مجاری رسمی حاکم که عمدتاً اهرم حفظ وضع موجود هستند، صدای خود را به گوش دیگران برسانند.با تمام دغدغههای موجود در ارتباط با مقوله حریم خصوصی در «فیس بوک»، انسان به این فکر میافتد که آیا گروههای افراطی و مبتلا به بدگمانی دست راستی، از سایتهای شبکههای اجتماعی نیز برای سازمان دهی خود استفاده خواهند کرد. اما طیف وسیعی از گروهها، از سازمانهای میهنپرستانه گرفته تا شبه نظامیان و حتی برتریجویان سفیدپوست، در حال استفاده از شبکههای اجتماعی نظیر فیس بوک، «مای اسپیس»، «تویتر» و «یوتیوپ» برای سازمان دهی و حتی دفاع از فعالیتهای غیرقانونی هستند.
مثلاً «جنبش مقاومت Hlvd;h» را در نظر بگیرید، شبکهای از گروههای شبه نظامی که خواستار در دست گرفتن اسلحه برای مقابله با دولتی هستند که بنا به ادعای آنها، به شکلی روزافزون در حال خودکامهتر شدن است. صفحات فیس بوک این سازمان و صفحات متعلق به اعضای آن، مملو از اخباری مربوط به دسیسهچینیهای «نظم نوین جهانی» و وضع قوانین جنگی، اطلاعاتی درباره AK-47ها، فراخوان انجام گردهماییها، پیوندهایی برای دسترسی به ویدئوهای استخدام موجود در یوتیوپ و اطلاعاتی درباره تحریمها و انتخاباتها هستند.
زدن گشتی در میان پروفایلها و دیوارهای ARM، نگاهی از درون را نسبت به عملکرد تمامی این گروهها در اختیار انسان قرار میدهد. بردلی کلیفورد که عضو ARM و «سه درصدیها» است که اتاق بحث آنلاین ARM را اداره میکند، میگوید که من برای به «دست آوردن تصویری بهتر» از گروه، به فیس بوک، مای اسپیس و یوتیوپ، بیشتر از خود وب سایت ARM مراجعه میکنم. در واقع او در نهایت از مراجعه به سایت خود بهطور کامل صرف نظر کرده است.
صفحه مخصوص تصاویر، پر است از عکسهایی از مردان نقابدار و مسلسل در دست که برخی از آنها قسمت پایین صورتشان را با پرچم Hlvd;h پوشاندهاند. در این صفحات عکسهایی از AR-15ها و AK-47ها وجود دارد، به همراه نشانههای پلین، عقابها و هات چیکهای اسلحه در دست. همچنین تصاویری از پرچم Hlvd;h، پرچمهای «حقوق مرا پایمال نکنید» و پرچمهای «کنفدراسیون.» تصاویری از «پدران بنیانگذار» که اوباما در کنار آنها نشسته است و به عنوان یک سوسیالیست در مقابل پرچم روسیه به تصویر کشیده شده است. نقل قولهای معروفی از توماس جفرسون همچون «درخت آزادی را باید گاه و بیگاه با خون میهنپرستان و دیکتاتورها آبیاری کرد» و «وقتی دولت از مردم میهراسد، آزادی به وجود میآید. زمانی که مردم از دولت میترسند، دیکتاتوری به وجود میآید»، در کنار یادداشتهای به هم ریخته و بخشهای اختصاصی «درباره من».
صفحات اینترنت را به دنبال ARM و نیز پیوندهای گروههایی چون «پسران آزادی» میکاوم (یک گروه «صلحطلب» که در مأموریت آن چنین آمده است: «همانطور که جان لاک گفت: سرنگون کردن دولت سرکوبگر، نه تنها حق، بلکه وظیفه مردم نیز هست. در آینده اگر نیاز شد، «پسران آزادی» جدید باید کنترل این کشور را دوباره در دست بگیرند و این کار را نیز خواهند کرد.») «سه درصدیها»، «حق انقلاب و قیام» و«انقلاب سپید دندان» با ویدئوهای یوتیوپ پیوند دارند که طیفی از فیلمهای کوتاه آموزشهای شبه نظامی، اطلاعاتی درباره «نظم نوین جهانی» و ویدئوهای هیپهاپ مبلغ یک انقلاب مسلحانه را به شما عرضه میکنند. همچنین توصیههایی درباره چگونگی ذخیره مهمات و تجهیزات اضطراری و نیز فراخوانهایی برای اعلام جرم علیه اوباما و مقاومت در برابر نظم نوین جهانی به چشم میخورد.
مشاهده این همه چیز در فیس بوک عجیب به نظر میرسد، به گونهای که احساسی کامل را در مخاطب به وجود میآورد. هر جنبش سیاسی تودهای، از تی پارتیها گرفته تا «به حرکت درآیید» و داوطلبان انتخابات اوباما، حداکثر استفاده موفقیتآمیز را از این شبکههای اجتماعی کردهاند. به همین ترتیب گروههای افراطی دست راستی متوجه شدهاند که دسترسی و کارآمدی این سایتها همانند ندارد. آنها به این طریق میتوانند با اعضایی ارتباط برقرار کنند که در مناطق روستایی (یا کانونهای لیبرال چون سان فرانسیسکو)، منزوی و دورافتاده ماندهاند و آنها را به سازمانهای برخوردار از ذهنیت مشابه پیوند دهند و اطلاعات را سریعاً تا دوردستها انتشار دهند.
این امر برای گروههایی همچون ARM که از یک مدل مقاومت بیرهبر استفاده میکنند، ضرورت خاصی دارد، گروههایی که در آنها سازمانهای مختلف همچون شبکهای از گروهها و افراد مستقل و کوچک جدا از هم و با این حال دارای پیوند متقابل عمل میکنند، بیآنکه کسی به عنوان رهبر به سادگی قابل شناسایی باشد که بتوان او را به سهولت هدف قرار داد. این وضعیت، ارتباط ضعیف عرضه شده توسط یک رهبری متمرکز را که از نظر تاریخی از سوی دولتها هدف قرار میگیرند، از بین میبرد. ثابت شده است که جنبشها در برابر اختلافات و کشمکشهای داخلی آسیبپذیر هستند. این امر به افراد اجازه میدهد تا به ابتکاراتی در یک سطح محلی دست بزنند، در حالی که همچنان با یکدیگر کار میکنند و راهبردها و اندیشهها را به اشتراک میگذارند. این ساختار که در سال 1962 توسط لوئیز بیم شیوع یافت، ساختاری است که توسط گروههای مختلف از «جبهه آزادیبخش زمین» گرفته تا جنبش تی پارتی به کار گرفته شده است.
سایتهای شبکههای اجتماعی ساختار این گروهها را تقلید میکنند و آنها را به ابزاری ایدئال برای برقراری ارتباط درمیآورند. خود صفحات به نوعی فرمانده مرکزی تبدیل میشوند: این صفحات یک محل ملاقات، جزوه دستورالعملهای عملیاتی، منبع اطلاعات و الهام و ابزار در دسترس هستند و ماهیتاً به نوعی رهبر سایبری تبدیل میشوند. ماشین زیراکس، جزوهنویسی را سادهتر کرد و تلفنها به برقراری ارتباطات گستردهتر یاری رساندند، اما شبکههای اجتماعی، بر ماهیت سازمانها تأثیر گذاشتهاند.
سایتهای شبکههای اجتماعی همچنین سطح بالاتری از شکوفایی و همکاری متقابل را بین جناحهای مختلف تشویق میکنند. «چنانچه از نظر فیزیکی این جناحها را در یک اتاق کنار هم قرار دهید»، آنها با یکدیگر درگیر خواهند شد. اما به شکل آنلاین، آنها میتوانند به جای رد و بدل کردن مشت و لگد، برای هم رجزخوانی و دق دلیشان را خالی کنند و بپذیرند که اختلافاتشان را کنار بگذارند. در راهپیماییهای عمومی شما میتوانید کل طیف دعوت شده برای پیوستن به یکدیگر را بیابید که حضوری قدرتمند را در دنیای واقعی به نمایش میگذارند. برایان مارکوس از «اتحادیه ضد افترا» توضیح میدهد که «در فضای آنلاین، تمایل بیشتری برای همکاری با یکدیگر وجود دارد».
شبکههای اجتماعی بهترین خدمت را به مدلهای مقاومت بیرهبر که با سلسله مراتب مخالف هستند، میکنند. مثلاً «عهد نگهداران» که توسط مؤسس خود استوارت رودس هدایت میشود، بیشتر صفحههای فیس بوک خود را غیرفعال کرده است، چرا که رودس نمیتواند جلوی مردم را بگیرد تا مطالبی مثل فراخوان برای مقاومت مسلحانه را که با پیام و مأموریت او در تناقض است، به این صفحات ارسال نکنند. در فضای آنلاین، این گروه حیات دوبارهای یافته و از مؤسس و خود سازمان رسمیاش بزرگتر شده است.
بیشتر مطالب ارسالی بیخطر هستند و لحنی آرام دارند ـ که مقالات خبری یا اعلامیههای برگزاری جلسات را به اشتراک میگذارند ـ اما برخی از آنها از خط قرمزها عبور میکنند و وارد قلمروی میشوند که بهطور بالقوه غیرقانونی یا خطرناک است. یکی از اعضا که بهطور مرتب مطالبی را به فیس بوک پست ارسال میکند و نام «سرباز وظیفه فعال رابرت هیس» را بر خود گذاشته است، در دیوارنویسی ARM مینویسد که «ARM مقاومت خواهد کرد و سوسیالیسم، فاشیسم، کمونیسم و تروریسم را، چه از نوع خارجی و چه داخلی آن، نابود خواهد کرد. من هیچ گاه از مبارزه با خائنین دست برنخواهم داشت. شما نمیخواهید به من کمک کنید؟»
یک عضو دیگر به نام جانی پرنیسکو نوشته است: «...من جنگی را علیه نظم نوین جهانی به راه خواهم انداخت و تا وقتی که کار را به انجام نرساندهام و کشور ما Hlvd;h را به ما که مردم آن هستیم بازنگرداندهام، به آن ادامه خواهم داد.» کسی که تحت عنوان «حق انقلاب» مطلبی ارسال کرده است، اینطور نوشته است که «پدران بنیانگذار میدانستند که ما روزی «جمهوری» خود را از دست خواهیم داد. آنها این را نیز میدانستند که ما برای اعاده آن خون خود را فدا خواهیم کرد و خون کثیف ستمگران و دیکتاتوران را بر زمین خواهیم ریخت!» و کمی پیشتر «اندک اندک دارم وجود کششی را در خود حس میکنم که اگر بخواهم روشنتر بگویم، احساس جاذبهای شدید است! اطمینان دارم که این احساس به کلی نامربوط است، اما انگشتان ماشه چکان من نیز مدتهاست که به گرفتگی عضلانی دچار بوده اند! از بس که در برابر قانون شکنی مقاومت کردهام به ستوه آمده ام. چه حیف که کسانی که ما آنها را به واشنگتن فرستادهایم تا قانون را به اجرا بگذارند، چنین وقیحانه و مکرر آن را زیر پا میگذارند!!»
جرد بونیو که از فیس بوک برای جذب نیرو به گروه شبه نظامی خود در ایالت واشنگتن استفاده میکند، طرحی همراه با ذکر جزئیات را برای یک «خیزش تودهای» جهت محاصره مجالس ایالتی انتشار داده و مدعی میشود که معنای چنین کاری این است که نیروهای پلیس و مأموران فدرال به این ترتیب وادار میشوند که اولین گلوله را آنها شلیک کنند... و این امکان فراهم میآید تا سایر گروههای شبه نظامی نیروهایشان را به میدان آورند. به این ترتیب پیام جمع نیروها، به سراسر کشور ارسال خواهد شد».
بونیو دارای شبکهای از متحدین در گروههایی همچون «سه درصدیها»، «عهد نگه داران» و«پسران آزادی» در سراسر کشور است که تقریباً فقط و فقط از طریق فیس بوک با آنها در ارتباط است. در طول مباحثات مربوط به اصلاحات مراقبتهای بهداشتی، تعدادی مطلب ارسال شده بود که خواستار ترور اوباما شده بودند. سولومون فورل نوشته بود: «بی تردید ما یک گلوله توی سر باراک اوباما خالی خواهیم کرد!» جی مارتین با نام مستعار Thheee-Jay نیز یک رشته مطلب ارسال کرده بود، از جمله «شما باید باراک اوباما را ترور کنید.» و «اگر من در واشنگتن زندگی میکردم، خودم به این سیاه لعنتی شلیک میکردم». معروفتر از همه، مطلب دنیل نایتهایدن بود که در مطلب خود تهدید کرده بود: «کشتن را هماکنون شروع کنید» و مینویسد که نیت خود را در یک اعتراض «روز مالیات» عملی میکند (برخی از این مطالب هنوز هم در تویتر قابل دسترسی است.) او تحت نام Citizen Quasar مینویسد:
7:59 عصر ـ نبرد از روی پلههای مجلس ایالتی اوکلاهما شروع میشود. من خود اولین سنگ را پرتاب میکنم. بعد منتظر پلیس میمانم».
8:01 عصر ـ «کشتار را هماکنون شروع کنید!» من دوست دارم اولین کسی باشم که کشته میشوم! من منتظر پلیس میمانم. آنها من را در خانه خودم خواهند کشت».
8:06 عصر ـ «بعد از اینکه مثل یک مرد واقعی روی پلههای ساختمان مجلس کشته شدم، بقیه شما من را به خاطر خواهید آورد!»
8:17 عصر ـ «دیگر اصلاً برایم اهمیتی ندارد. پلیسها را به سراغم بفرستید. من سرشان را از بدن جدا خواهم کرد و روی پلههای ساختمان مجلس خواهم انداخت».
فیس بوک علیه هر گونه مطلبی که «نفرتانگیزانه، تهدیدآمیز یا پورنوگرافیک باشند، خشونت را ترویج کنند یا حاوی برهنگی یا گرافیک یا خشونت بیدلیل باشد... حقوق یک نفر دیگر را زیر پا بگذارد... یا برای «قلدری کردن»، ارعاب یا آزار هر کاربر دیگری مورد استفاده قرار بگیرد» سیاستهایی دارد. چنانچه کسی از این موازین تخطی کند، پست ارسالی او حذف میشود یا ممکن است او را از فیس بوک بیرون کنند. آنطور که سخنگوی فیس بوک، اندرو نویز توضیح میدهد، «هدف این سیاستها ایجاد یک توازن ظریف بین دادن آزادی به مردم برای بیان خودشان» و حفظ یک فضای امن و مورد اعتماد است.
اما یک جستوجوی ساده در صفحات گروههای گوناگون و تک تک سایتها، این نکته را روشن میکند که فیس بوک نمیتواند این سیاستها را اعمال کند. برای مثال فقط بعد از هشدار CNET به آنها بود که فیس بوک صفحه «اوباما را بکشید» با صد و بیست و دو عضو را که به مدت یک ماه در دسترس عموم بود، غیر فعال کرد. در یکی از اهداف این صفحه میخوانیم که «ما قصد داریم اوباما را به قتل برسانیم. بقیه ما مسلح به تفنگهای تک تیراندازی، ساختمان مجلس را محاصره خواهیم کرد. به این ترتیب «آقای امید و تغییر» آخرین نطق خود را ایراد خواهد کرد.» به گفته نویز، در فیس بوک آنقدر مطالب ارسالی تروریستی وجود داشت که این سایت مجبور شد به اجبار، «بهطور منظم» نسبت به حذف آنها مبادرت کند. در واقع آنها صفحهای جداگانه را برای این نوع چیزها ایجاد کردند. زمانی که از نویز پرسیدیم، آیا آنها اطلاعاتی را به FBI یا DHS هم انتقال دادهاند یا نه، او از اظهار نظر خودداری کرد.
روشن نیست که دولت فدرال از اطلاعاتی که درباره این گروههاست و روی نمایشگر هر رایانهای قابل مشاهده است، تا چهاندازه استفاده میکند. خوبی یا بدی چنین کاری بستگی به این دارد که چگونه به آن نگاه کنیم. این کار به ایجاد یک توازن ظریف بین آزادی بیان و حریم خصوصی نیاز دارد. عقل سلیم حکم میکند که دولت، فعالیتهایی را که از نظر فنی عمومی هستند و فقط با یک کلیک سریع با آنها ارتباط برقرار می کنند را زیر نظر داشته باشد.
درست همین الان فیس بوک به یک معدن طلای اطلاعات تبدیل شده است (که دست کم کسب و کارهای خصوصی با کمال مسرت از مزایای آن بهرهمند میشوند.) این وب سایت اطلاعات کلیه کاربران را از طریق مستند کردن آنچه که مردم در این سایت تماشا کردهاند و وارد این سایت کردهاند، ثبت و ذخیره میکند، حتی اگر آنها را قطع یا حذف کنید. به نظر میرسد که این سایت یک منبع مشهود برای مأموران فدرال است. اما در ارتباط با کارهایی که آنها میتوانند انجام دهند، محدودیتهای قضایی و قانونی جدی وجود دارد. برای مثال هنوز مشخص نیست که آیا سایتهای شبکههای اجتماعی از نظر قانونی دربردارنده اطلاعات عمومی هستند یا اطلاعات خصوصی، و آیا بهرهبرداری پلیس از اطلاعات این سایتها کار عادلانهای هست یا خیر.
یکی از سخنگویان وزارت امنیت داخلی به من گفت که ما بهطور عام فیس بوک را زیر نظارت خود نداریم. او توضیح داد: «موارد خاصی وجود دارد که شما میتوانید یا نمیتوانید بر آنچه که یک شخص به فیس بوک یا ایمیل ارسال میکند نظارت کنید. باید نوعی گزاره جنایی وجود داشته باشد.» به این ترتیب پل برسون از FBI میپذیرد که این اداره در مواردی مشخص این سایتها را زیرنظر میگیرد و توضیح میدهد: «مسائلی در ارتباط با متمم اول وجود دارد که ما از آنها باخبریم و باید به آنها احترام بگذاریم».
بیشتر سایتهای شبکههای اجتماعی اجازه دسترسی اضطراری به اطلاعات خود را میدهند. مای اسپیس که اطلاعات فعلی کاربران را به شکل قابل شناسایی ذخیره میکند، تنها یک تضمین جستوجو را برای تمام پیامهای خصوصی، بولتنها یا فهرست دوستان را که حداقل صد و هشتاد و یک روز از تاریخ آنها گذشته است، الزامی میکند. تویتر فقط اطلاعات را در پاسخ به رویههای قانونی در اختیار مسئولین میگذارد و هیچ دستورالعملی در ارتباط با رویههای اجرای قانون ندارد. طبق اعلام وزارت دادگستری، فیس بوک در عرضه اطلاعات موجود در سایتهای شبکههای اجتماعی که از طریق «بنیاد جبهه الکترونیک» به دست آمده است «معمولاً به درخواستهای اضطراری آنها پاسخ میدهد».
ARS سایتها را جستوجو میکند تا ببیند آیا شما دارای کسب و کار جنبی هستید که گزارش نکرده باشید یا نه، اما این سازمان خطمشیهای روشن و سختگیرانهای را وضع کرده است که بر اساس آنها فقط میتواند به سایتهایی مراجعه کند که ورود به آنها مستلزم گذرواژه نیستند. از سوی دیگر، DOG نیز در سایتها گشت میزند، اما پاسخی به این پرسش نداده است که آیا این اداره اجازه دارد مطالب سایتها را «فاش» و افراد جعلی و افراد دوست را مشخص کند یا خیر.
این گونه نیست که گروههای افراطی آنچنان معصوم باشند که فکر کنید احتمال زیر نظر گرفته شدن آنها وجود ندارد. مدیر ARM در فیس بوک نوشته است که او «از همه میخواهد نسبت به آنچه که شما با غریبهها در میان میگذارید، هشیار و مراقب باشند. هماکنون همه ما تحت قانون «پاترویت» زندگی میکنیم و باید منطبق با آن عمل کنیم. به یاد داشته باشید که اگر شما توی یکی از زندانهای فدرال نشسته باشید، برای این جنبش هیچ فایدهای ندارید».
کلیفورد میگوید: «احتمالاً فیس بوک هم درست مثل هر جای دیگری زیر نظر است ـ احتمالاً بیشتر از بقیه ـ با این حال این امر نباید مانع از این شود که هر کسی از حقوق خود استفاده کند. چنانچه ما پنهان شویم و از حقوقمان استفاده نکنیم... ممکن است هیچ چیز گیرمان نیاید».
بخشی از هدف ارسال فراخوانها برای انقلاب در فیس بوک، به این خاطر است که این سایت یک مکان بحث عمومی است و هر کسی ـ از جمله دولت فدرال ـ میتواند آن را ببیند.
اگر چه بیشتر محتوای ارسالی به این سایتها میتوانند تهدیدات و شعارهایی توخالی و بیپایه و اساس باشند ـ فراخوان به یک انقلاب، با عملاً اسلحه در دست گرفتن بسیار فرق دارد ـ اما این کلمات اثراتی نیز دارند. مثلاً بیل بایکوفسکی که تقریباً درباره هر چیزی، از بردن تی پارتیها به کنگره گرفته تا بهسازی نژادی مطلبی ارسال میکند، از نظر او اصلاحات در مراقبتهای بهداشتی را باید به حوزه جمعآوری اسلحه کشید و اشاره میکند که پیامهای فیس بوک، به کسانی که برای رسیدن به قدرت تلاش میکنند نیز یاری میرسانند. بایکوفسکی مینویسد: «بیشتر سیاست مداران در حال کپی کردن اصطلاحات فعالین در فیس بوک و استفاده از عبارات «انقلاب»، «عقب ننشینید، فشنگگذاری کنید»، «دوباره متولد شو Hlvd;h» و «Global WAR-ming» هستند. آنها به این عبارات توجه دارند».
زمانی که پاسخ سیاست مداران ما به این فراخوانها برای یک قیام، بهرهبرداری از آنها برای برنده شدن در انتخابات است، وقت آن است که به جای تحقیقات پیرامون جرایم خشونتآمیز بالقوه، همگی ما به این مقوله توجه بیشتری کنیم.
پی نوشت ها :
1 ـ Justine Sharrock پژوهشگر و نویسنده
منبع:http://www.alternet.org/story/147054منبع:ماهنامه سیاحت غرب شماره 84