واکنش دولت رجائی به استراتژی آتش بس و مذاکرات صلح هیئتهای حسن نیت
در کنار ادامه جنگ بین ایران و عراق، سازمانها و مجامع بینالمللی، کشورها و برخی از شخصیتهای سیاسی با نام هیئتهای صلح یا حسن نیت فعالیتهایی را نیز برای برقراری آتش بس و صلح بین دوطرف درگیر انجام دادند و با سفرهای مکرر به دو کشور ایران و عراق کوشیدند به جنگ پایان دهند. عراق با مشاهده مقاومت غیر منتظره ایران در جبهههای جنگ و برای سرپوش گذاشتن به جنایات و تجاوزگریهای خود با بهرهبرداری تبلیغاتی و سیاسی در پنجم مهرماه 1359 اعلام کرد که از هر نوع پیشنهاد صلح و میانجیگری استقبال میکند. اما مقامات ایرانی قاطعانه اعلام کردند که قبل از خروج کامل نیروهای عراقی از همه سرزمینهای اشغالی در خاک ایران هیچ گونه مذاکرهای را برای آتش بس و صلح نخواهند پذیرفت. در این قسمت، به طور خلاصه، به رفت و آمدهای هیئتهای میانجیگری و مذاکرات انجام شده میپردازیم:سازمان کنفرانس اسلامی
سازمان کنفرانس اسلامی نخستین اقدام را در زمینه اعزام هیئتهای صلح و حسن نیت انجام داد. وزیران خارجه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی که برای شرکت در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک به سر میبردند، در تاریخ چهارم مهر 1359 ( 26 سپتامبر 1980)، به پیشنهاد کشورهای لیبی و اندونزی جلسه فوق العاده تشکیل دادند. این جلسه، ضمن بررسی جنگ ایران و عراق، تصمیم گرفته شد کمیتهای به نام کمیته صلح اسلامی تشکیل و مأمور میانجیگری بین ایران و عراق برای پایان دادن به جنگ شود. بعدها، تشکیل این کمیته در سومین اجلاس سران کشورهای اسلامی در کنفرانس طائف به تصویب رسید. (55)در تاریخ 7 مهر 1359 ( 28 سپتامبر 1980)، حبیب شطی، دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی، همراه هیئتی به سرپرستی محمد ضیاء الحق، رئیس جمهور پاکستان و عضویت یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین، به تهران و بغداد سفر کرد. در تهران، ابوالحسن بنی صدر، رئیس جمهور وقت به هیئت اعلام نمود که ایران برای پذیرش آتش بس دو شرط دارد:
1) عقب نشینی نیروهای عراق از خاک ایران؛ و
2) تعهد کامل عراق به عدم دخالت (مستقیم و غیر مستقیم) در امور داخلی ایران. (56)
هم چنین، بنی صدر به هیئت مزبور گفت: «میانجیگری بین حق و باطل بیمعناست و ایران در طرف حق قرار دارد.» (57) رجائی نیز به عنوان نخستوزیر اعلام کرد: «ما میانجیگری را نخواهیم پذیرفت. این جنگ، جنگ با کشور نیست؛ جنگ عقیده با عقیده است. ما به هیچ وجه بحث سیاسی و مذاکره و حسن نیت را به معنای کسی که بخواهد ما را تشویق به مذاکره کند، نمیپذیریم.» (58) وی در واکنش دیگری، گفت: «چون ما از انقلابمان دفاع میکنیم وعراق را نیز دشمن انقلابمان میدانیم. تنها شهادت است که ما را از صحنه نبرد خارج خواهد کرد. به همین جهت است که ما به هیچ وجه بحث میانجی و مذاکره و حتی حسن نیتی که بخواهد ما را تشویق به مذاکره کند نمیپذیریم.»(59)اما در بغداد، وضعیت متفاوت بود. صدام حسین برای انجام مذاکرات مستقیم و غیر مستقیم هر سازمان بین المللی ابراز آمادگی کرد، هر چند در عمل، هیچ اتفاقی جز بهرهبرداری سیاسی و تبلیغاتی عراق از این موضعگیریها روی نداد. در 29 مهر 1359 ( 21 اکتبر 1980) ، اعضای هئیت مزبور بار دیگر برای جلب رضایت ایران نسبت به کار کمیته حسن نیت سازمان کنفرانس اسلامی به ایران آمدند. این بار، حبیب شطی با امام خمینی (ره) نیز دیدار و گفت و گو کرد. (60) امام (ره) در این ملاقات اظهار کردند: «الان جنگ در ایران است واین خود دلیل تهاجم (عراقیها) بر ماست. و اگر ما مهاجم بودیم در عراق بودیم» (61) این بار نیز، تلاشهای هیئت حسن نیت سازمان کنفرانس اسلامی بینتیجه بود و رجائی به حبیب شطی گفت: هیچ گونه مذاکره و عملی قبل از خروج مزدوران عراقی از ایران انجام نخواهد گرفت.»(62) تنها نتیجه این بود که امام (ره) اعلام کردند سران کشورهای اسلامی میتوانند برای مشاهده جنایتهای صدام به ایران بیایند.
در 2 بهمنماه 1359 حبیب شطی برای سومین بار به ایران سفر کرد. هدف وی از این سفر متقاعد کردن سران جمهوری اسلامی برای شرکت در اجلاس 8 بهمن ماه 1359 سران سازمان کنفرانس اسلامی در طائف بود. این
نخستین اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی پس از آغاز جنگ ایران وعراق بود که ایران به دلیل حضور صدام حسین از شرکت در آن خودداری کرد. رجائی در پاسخ به تلاشهای حبیب شطی گفت:
«با شرکت صدام در کنفرانس، ما مطمئن شدیم که کشورهای شرکت کننده به ماهیت رژیم صدام پی نبردهاند! لذا، ما با عدم شرکت در کنفرانس میخواهیم این سؤال را برای همه مسلمانان جهان مطرح کنیم که آیا اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی میتواند تشکیل شود، بدون آن که برادرانمان در جهان اسلام از آنچه بر سر مردم مسلمان و انقلابی ایران از دست صدام آمده است بیاطلاع باشند... صدام که به ما تجاوز کرد، نه تنها باید مورد سرزنش کشورهای اسلامی قرار گیرد بلکه باید از جامعه اسلامی نیز طرد شود.» (63).
در این کنفرانس، برای نخستین بار موضع سازمان کنفرانس اسلامی درباره جنگ ایران و عراق در چارچوب قطعنامه اعلام شد. در این قطعنامه، دو طرف درگیر به آتش بس فوری و خودداری از به کارگیری زور دعوت شدند. هم چنین، در این کنفرانس، هیئت کشور به عنوان اعضای کمیته حسن نیت برای میانجیگری به منظور پایان دادن به جنگ انتخاب و موافقت کردند که در صورت نیاز، نیروهای اسلامی را برای نظارت بر آتش بس تشکیل دهند، اما دولت ایران با همان استدلالهای پیشین خود مبنی بر این که فقط در صورت عقب نشینی کامل نیروهای عراقی به مرزهای قبل از جنگ و عدم مداخله در امور داخلی ایران حاضر به پذیرفتن آتش بس و مذاکره است، از تصمیمات اجلاس سران کنفرانس اسلامی استقبال نکرد و عملا این تلاش نیز بینتیجه ماند.(64)
اما عدم استقبال دولت ایران از تصمیمات کنفرانس طائف موجبات تعطیلی فعالیتهای کمیته حسن نیت اسلامی - که بعدها به کمیته صلح تغییر نام داد - را فراهم نیاورد؛ بنابراین، پس از پایان کار کنفرانس، این کمیته فعالیتهای دیگری را برای پایان دادن به جنگ آغاز کرد. هشت عضو کمیته عبارت بودند از: رؤسای جمهور کشورهای گینه، گامبیا، ترکیه، بنگلادش، پاکستان، سنگال، رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین و دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی، ریاست این کمیته را احمد سکوتوره، رئیس جمهور گینه، بر عهده داشت. نخستین سفر کمیته حسن نیت اسلامی به تهران و بغداد در 10 اسفند ماه 1359 انجام شد. (65)
در بغداد، به اعضای کمیته گفته شد که نیروهایشان را از اراضی ایران خارج نخواهند کرد، مگر آن که ایران به طور کامل حقوق اعراب و حقوق ملی عراق را به رسمیت بشناسد. در ایران نیز، رجائی پس از دومین مرحله مذاکره با اعضای کمیته اعلام کرد که جنگ تا اطمینان کامل از قطع تجاوز و محو آثار آن ادامه خواهد یافت. (66) کمیته مزبور پس از پایان سفرش، نخستین طرح صلح خود را که در آن مفادی چون احترام به تمامیت ارضی، عدم تصرف اراضی با اعمال زور، آتش بس، عقب نشینی به مرزهای قبل از جنگ و چگونگی استفاده دو طرف از آبراه شط العرب (اروند رود) و نظارت ناظران نظامی سازمان کنفرانس اسلامی بر آتش بس و عقب نشینی گنجانده شده بود، ارائه داد. دولت ایران در پاسخ، خواستار عقب نشینی به مرزهای بین المللی، حل و فصل اختلافات براساس قرارداد 1975 الجزیره و تعیین دادگاهی برای معرفی متجاوز و صدور حکم شد. عراق نیز چند روز پس از واکنش ایران، دیدگاههای خود را به شرح زیر اعلام کرد:
1) ایران طبق قوانین بین المللی و با هدف کشتیرانی از شط العرب استفاده کند؛
2)قبول آتش بس، مشروط بر این است که ایران نیز اقدام مشابهی انجام دهد؛
3) قبل از توافق بر سر نکاتی که جنگ را به وجود آورده، عقب نشینی امکان ندارد؛
4)خطوط مرزی که نیروهای عراقی به آن عقب نشینی میکنند مرز قانونی است؛ و
5) عراق آتش بس و عقب نشینی را تحت نظارت ناظران نظامی سازمان کنفرانس اسلامی میپذیرد.
اعضای کمیته مزبور طی دو سفر دیگر به ایران و عراق، با ایجاد تغییراتی در طرح صلح اول، طرح دیگری را نیز ارائه دادند، ولی به علت اصرار دو طرف بر دیدگاههایشان، فعالیت کمیته صلح اسلامی نتیجه خاصی در پی نداشت. (67) تنها نتیجه ظاهری سومین سفر اعضای کمیته صلح اسلامی این بود که عراق رسیدگی به اصل تجاوز را پذیرفت. (68)
هر چند تلاشهای سازمان کنفرانس اسلامی در سالهای بعد نیز هم چنان ادامه یافت و در دوره نخست وزیری رجائی نیز، بار دیگر مسئله جنگ در 15
خرداد 1360 در دوازدهمین اجلاس وزیران خارجه سازمان مزبور در بغداد مورد بررسی قرار گرفت، (69) اما به علل بسیاری از جمله جانبداری آشکار اعضای سازمان از عراق و نادیده گرفتن حقوق ایران، فعالیتهای دامنه دار سازمان کنفرانس اسلامی به نتیجه مثبتی منجر نشد و جنگ همچنان ادامه یافت.
جنبش عدم تعهد
هم زمان با آغاز جنگ، هر دو کشور ایران و عراق در جنبش عدم تعهد عضویت داشتند و جنبش در واکنش به درگیری نظامی دو عضو خود، اقدام به تشکیل کمیته حسن نیت مرکب از نمایندگان دولتهای کوبا، یوگسلاوی، الجزایر، زامبیا، هند، پاکستان و سازمان آزادی بخش فلسطین کرد. اعضای کمیته چندین بار به ایران و عراق سفر کردند وطی چندین اجلاس، درباره درگیری این دو کشور بحث و مذاکراتی را انجام دادند، اما در مجموع، کمیته مزبور نیز مانند سازمان کنفرانس اسلامی به دلایل مختلف، از جمله عدم قاطعیت و عدم محکوم کردن تجاوز آشکار عراق به قلمروی ایران و از طرفی اصرار هر دو طرف درگیر بر مواضع و دیدگاههای خود، عملا کاری از پیش نبرد و موفقیتی کسب نکرد. (70)رجائی نخست به واکنشهای جنبش عدم تعهد بیشتر امید داشت و حتی قدرت اجرایی آن را به دلیل اتکا به خود و عدم تعهد در برابر ابرقدرتها، به مراتب بالاتر و بیشتر از سازمان ملل متحد میدانست، اما سکوت طولانی و بیطرفی اعضای آن در مقابل تجاوزهای آشکار عراق به تمامیت ارضی ایران و نادیده گرفتن حقوق انسانی و غیره باعث شد تا دیدگاه دولت مردان ایرانی، به ویژه رجائی نسبت به سازمان مزبور تغییر یابد. رجایی در این زمینه گفت:
«پیوستن ما به کشورهای غیرمتعهد با یک امیدی بود که فکر میکردیم کشورهای غیر متعهد از یک موضع انقلابی با مسائل برخورد کنند، اما در حال حاضر، که با هم هستیم، اکثر آنها را بیطرف در جنگ دیدیم و این موضوع برای ما غیرقابل قبول است ومن گسترشی در روابطمان نمیبینم، مگر این که دلیل قانع کنندهای برای این کار پیدا کنم.» (71)
وی در ملاقات با نماینده ویژه خانم گاندی، نخست وزیر هند، نیز گفت:
«کشور هند به عنوان یک کشور مبارز باید تجاوز عراق به ایران را محکوم کند؛ زیرا، بیطرف ماندن در مقابل تجاوزگر در حقیقت پذیرفتن تجاوز است.» (72)
سازمان ملل متحد
افزون بر فعالیتهایی که سازمان ملل متحد و شورای امنیت انجام دادند، از طرف سازمان مزبور هیئتهایی نیز برای میانجیگری و صلح به ایران سفر کردند.در مهرماه 1359، کورت والدهایم، دبیر کل وقت سازمان ملل، نمایندهای را به ایران و عراق اعزام کرد تا شاید برای پایان دادن به جنگ راه حل مناسبی را که مورد رضایت هر دو طرف باشد، پیدا کند. این نماینده، اولاف پالمه، نخست وزیر سوئد بود که از مهر 1359 تا 1361 مجموعا پنج بار به منطقه سفر کرد. نتیجه ملموس سفرها و تلاشهای وی، آزادی تعدادی از اسیران جنگی دو کشور بود نه بیش از این. (73) واکنش رجائی به تلاشهای حسن نیت اولاف پالمه نیز مانند واکنشهای پیشین او بود.
«آمدن ایشان به ایران با موافقت شورای عالی دفاع میباشد، اما ما قبلا گفتهایم که اگر کسی میخواهد در مورد خاتمه جنگ صحبت بکند بهتر است که به عراق برود، چون ما نه جنگ را شروع کردهایم و نه بمبی بر سر کسی ریختهایم که راجع به آن صحبت کنیم... آمدن پالمه به تهران چیزی را عوض نمیکند، جز این که آثار تجاوز صدام را ببیند وگرنه اصل تجاوز بر کسی پوشیده نیست.» (74)
در مجموع، تلاشها و سفرهای متعدد هیئتهای صلح به ایران و عراق نتیجه درخور توجهی در پی نداشت؛ زیرا، بیشتر آنها نتوانستند، اصل بیطرفی را رعایت و علی رغم وضوح تجاوز عراق به قلمروی ایران، نامی از تجاوز و تجاوزگر نبردند. افزون بر این، اصرار دو طرف درگیر بر مواضع و دیدگاههای خود، از دیگر عوامل بینتیجه ماندن تلاشهای صلح بود. البته، این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که دولت عراق از موضعگیریهای ایران بیشترین بهرهبرداری تبلیغاتی و سیاسی را به عمل آورد و سعی کرد که ایران را جنگ طلب و عامل اصلی تداوم جنگ معرفی کند. بر این اساس، به تدریج دولتمردان ایرانی، از جمله رجائی موضوع مفید نبودن آمد و رفت هیئتهای صلح را مطرح کردند و آن را باعث فرصت سازی برای عراق برای تداوم تجاوز در سایه مذاکرات صلح و تخفیف روحیه سپاهیان ایرانی اعلام کردند. (75)
پیوند روابط خارجی با موضع کشورهای مختلف در مورد جنگ
در طول دوره دولت شهید رجائی، ایجاد، توسعه یا کاهش سطح روابط ایران با کشورهای مختلف جهان با موضع آنها در قبال جنگ تحمیلی مرتبط بود. و براساس آن تنظیم میشد. در این زمینه، نیز بین کشورهای اسلامی، اعضای جنبش عدم تعهد یا کشورهای بلوک شرق و غرب تفاوت چندانی وجود نداشت. برای نمونه، پس از قطعی شدن موضع کشورهای اسلامی اردن و مراکش در حمایت از عراق در جنگ، هیئت دولت قطع روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران با آن کشورها را با اکثریت آراء در جلسه مورخ 11 / 11 / 1359 تصویب کرد. (76) و به کشورهای دیگر از جمله اتحاد جماهیر شوروی اعلام نمود که موضع خود را در این زمینه به صورت شفاف اعلام کنند، دولت ایران حتی به موضع الجزایر که یکی از معدود حامیان انقلاب ایران بود نیز، اعتراض کرد؛ زیرا، پس از سفر رجائی به این کشور در اواخر مهرماه 1359 به مناسبت زلزله هولناک شهر الاصنام، مقامات الجزایری، تجاوز عراق به ایران را محکوم نکردند و بدین ترتیب، اعتراض ایران به این امر در عدم توسعه روابط دو کشور در آینده مؤثر واقع شد. از سوی دیگر، رجائی موضع لیبی را در محکوم کردن صریح تجاوز عراق به ایران ستود.
جمع بندی و نتیجه گیری
رجائی با بهرهمندی از مبانی فکری و عقیدتی خاصی که داشت در طول مدت نخست وزیری و دوره کوتاه مدت ریاست جمهوریاش، در عرصههای مدیریت اجرایی کشور، از جمله مدیریت امور مربوط به جنگ، ایده مبتنی بر تفکر دینی را دنبال کرد و سعی کرد تحولی بنیادین در راستای اسلامی شدن و رسیدن به جامعه اسلامی، پدید آورد. بر این اساس، در عرصههای مدیریت جنگ، پیوسته بر نقش «ایمان»، «مردمی کردن جنگ» و «ایجاد ارتش مکتبی» تأکید کرد. او بر نیروهای نظامی کلاسیک و مردمی به دیده ایدئولوژیک مینگریست و راز ماندگاری و تداوم انقلاب، پیروزی در جنگ با عراق و پاسداری از حدود و ثغور کشور را در این میدانست که در ارتش، نهادهای عقیدتی، به ویژه دایره عقیدتی - سیاسی فعال شود. به عبارت دیگر، به آموزشهای تخصصی و کارشناسی نظام ی، توأم با آموزشهای عقیدتی معتقد بود و بر این پندار بود که این نوع ارتش میتواند پشتوانه و حافظ انقلاب باشد. مردمی شدن نیروهای نظامی و جنگ را نیز تنها از این طریق عملی و ممکن میدانست.رجائی گر چه جایگاه اول را در مدیریت جنگ نداشت و این جایگاه متعلق به ابوالحسن بنی صدر، رئیس جمهور بود، با این وجود در عرصه تدارکات و تبلیغات جنگ، اسکان آوارگان و مهاجرین جنگ و رفع نیازمندیهای آنها، صرفه جویی، تنظیم اقتصاد جنگی، بسترسازی برای رسیدن به خودکفایی نظامی، حمایت از نیروهای مردمی، تأکید بر اتحاد و همبستگی نیروهای نظامی کلاسیک ومردمی و غیره، نقش به سزایی در تغییر موازنه جنگ به نفع ایران ایفا کرد. گذشت زمان نیز اندیشههای وی در مردمی کردن جنگ و تلاش برای خودکفایی نظامی را ثابت کرد.
در زمینه سیاست خارجی جنگ نیز، موضعی مشخص، قاطع و انقلابی در پیش گرفت او که معتقد بود تجاوز نیروهای عراقی به تمامیت ارضی ایران برای نابودی انقلاب اسلامی ایران میباشد، سعی کرد از جنگ ناخواسته، بیشترین بهرهبرداری را به نفع انقلاب بکند. در سازمانهای بین المللی از جمله سازمان ملل متحد و جنبش غیر متعهد به معرفی چهره واقعی متجاوز و وضعیت تحمیل شده بر ایران پرداخت. و در قبال تلاشهای متفاوت بین المللی برای برقراری صلح بین ایران و عراق نیز، رویهای آشتی ناپذیر در پیش گرفت و برقراری آتش بس و مذاکرات صلح را به عقب نشینی کامل نیروهای عراقی از قلمروهای اشغالی ایران منوط کرد و چون عراق به این خواسته تن نداد، رجائی نیز پذیرش آتش بس و مذاکره را بدون کمترین تردیدی رد کرد.
پینوشتها:
* کارشناس ارشد رشته تاریخ و کارشناس مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی تهران.
55-ولایتی؛ پیشین؛ صص 79 - 80.
56-همان؛ ص 80.
57-«تلاشهای دیپلماتیک بین المللی برای پایان دادن به جنگ تحمیلی عراق با ایران» کیهان؛ ش 11255 ، 22 / 1 / 1360 ، ص 5.
58-روزنامه جمهوری اسلامی؛ ش 382 ، 6 / 7 / 1359 ؛ ص 10.
59-«شهید رجائی و جنگ تحمیلی»؛ پیشین؛ ص 13.
60-ولایتی؛ پیشین؛ صص 80 - 81.
61-صحیفه امام؛ ج 13؛ پیشین؛ صص 282 - 285.
62-روزنامه کیهان؛ ش 11124 ، 1 / 8 / 1359 ، ص 16.
63-ولایتی؛ پیشین؛ صص 81 - 82.
64-همان؛ صص 82 - 83.
65-روزنامه کیهان؛ ش 11228 ، 10 / 12 / 1359 ، ص 2.
66-همان؛ ش 11232 ، 14 / 12 / 1359 ، ص 12.
67-ولایتی؛ پیشین؛ صص 85 - 86.
68-روزنامه کیهان؛ ش 11248 ، 11 / 1 / 1360 ، ص 10.
69-علیخانی؛ پیشین؛ ص 163.
70-ولایتی؛ پیشین؛ صص 157 - 160.
71-شهید رجائی اسوه...؛ پیشین؛ ص 214.
72-روزنامه کیهان؛ ش 11132 ، 12 / 8 / 1359 ، ص 11.
73-ولایتی؛ پیشین؛ صص 78 - 79.
74-شهید رجائی اسوه...؛ پیشین؛ ص 326.
75-«شهید رجائی و جنگ تحمیلی»؛ پیشین؛ ص 13.
76-روزنامه کیهان؛ ش 11205 ، 12 / 11 / 1359 ، ص 3.
/ج