از رویکرد انفعالى تا رویکرد فعال

ترجمه این زمینه را به وجود مى آورد که داشته هاى فکرى و دستاوردهاى علمى و فرهنگى یک جامعه، با دیگر جوامع به اشتراک گذاشته شود. هرچند بهره بردن از محصولات
جمعه، 21 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از رویکرد انفعالى تا رویکرد فعال
از رویکرد انفعالى تا رویکرد فعال

نویسنده: ایزدی حسین

 
 
 

 
»ترجمه« یکى از روش هاى گفت وگوى تمدنى و فرهنگى در جوامع مختلف بشرى است.
ترجمه این زمینه را به وجود مى آورد که داشته هاى فکرى و دستاوردهاى علمى و فرهنگى یک جامعه، با دیگر جوامع به اشتراک گذاشته شود. هرچند بهره بردن از محصولات و دستاوردهاى تمدنى براى هر جامعه اى مفید و ضرورى اما اگر این مقابله و تعامل تمدنى، با ظرافت هاى خاصى صورت نپذیرد زمینه بروز معضلات کلان فرهنگى را در سطح یک جامعه و تا تمدن به وجود خواهد آورد.

ترجمه، نقطه عطف تحولات تمدنى

ترجمه، همواره یک نقطه عطفى تاریخى - فرهنگى، در مناسبات فرهنگ ها با یک دیگر به شمار آمده و از جایگاه برجسته اى در تاریخ بشرى برخوردار است. مقطعى تاریخى که غرب قرون یازدهم و دوازدهم، جنگ هاى صلیبى شکل مى گیرد و غرب، ضمن یک مواجهه نظامى، با دستاوردهاى فکرى تمدن اسلامى آشنا مى شود، در حقیقت به بازخوانى اندیشه هاى مسلمانان در عرصه هاى مختلف مى پردازد و بر خوان علم و اندیشه مسلمانان مى نشیند.
غرب که در آن مقطع زمانى، قرون وسطى را پشت سر مى گذاشت و به اصرار مورخان غربى، دوره رکود علم و اندیشه و حاکمیت مطلق کلیسا، حتى بر اندیشه دانشمندان به شمار مى آمد، ترجمه متون علمى مسلمین بود که تکاپویى در غرب به وجود آورد و روزنه اندیشه ورزى را دوباره به روى آن پهنه عظیم جهان گشود.
ترجمه در عصر مأمون، در تاریخ اسلام نیز از اهمیت به سزایى برخوردار است؛ به گونه اى که گاه از آن به عنوان یک (مرحله و مقطع) تاریخى یاد مى شود؛ هرچند در ارزیابى و مثبت و منفى انگارى این مقطع اختلاف نظر وجود دارد و برخى آن را یک توطئه فرهنگى قلمداد مى کنند(1)؛ اما نمى توان، نقش موثر آن را در فضاى گفت وگوهاى علمى و تحولات فکرى نادیده گرفت؛ حتى اگر اقدام به این امر، در ابتدا بر اساس یک طرح و توطئه از سوى حاکمیت آن عصر، علیه فرهنگ شیعى و مرجعیت علمى و عملى امامان معصوم(ع) بوده باشد. تاریخ گواهى مى دهد که این هدف در دریاى اندیشه ناب شیعى تغییر ماهیت داده و رنگ و بوى تازه اى به خود گرفته و زمینه هاى بازخوانى اندیشه دینى از منظرى نو پدید آورده است.
در حقیقت نهضت ترجمه در جهان اسلام، بر فرض تسالم بر منشاء ناصحیح و توطئه گونه آن، در ادامه به یک نقطه عطف و امرى مبارک بدل مى گردد و با رویکرد عالمانه و نقادانه عالمان شیعى مواجه شده، در دل معارف عمیق شیعى هضم مى شود.
بنابراین (ترجمه) در هر عصر و زمان و فرهنگى، آثار خاص خود را در پى دارد و در طول تاریخ، منشأ تحولات عظیم تاریخى بوده است.

انواع تعامل جوامع با ترجمه

در این میان، مسئله مهم، نحوه تعامل جامعه پذیرنده ترجمه و مناسبات آن با جامعه، واردکننده است. گاه جامعه پذیرنده، نسبت به مقوله (ترجمه) فعال بوده و با موضعى فعالانه، به دریافت و تطبیق آموزه هاى جدید با فرهنگ بومى خود دست مى یازد که در این صورت، درصد آسیب پذیرى جامعه مقصد کاهش یافته و ترجمه به امرى (مثبت و پیش برنده) تبدیل مى گردد؛ اما در صورتى که جامعه مقصد، دچار (انفعال) بوده و بى آنکه جامعه علمى آن، با اتکا به تیزبینى علمى و پشتوانه تراث اندیشه هاى بومى، به رویارویى با فرهنگ وارداتى از طریق ترجمه بپردازد، هیچ تضمینى براى آسیب ندیدن از فرهنگ وارداتى در جامعه مقصد وجود ندارد.
رویکرد فعال در ترجمه مولفه ها و شاخصه هایى دارد:

1. گزینش گرى:

در رویکرد فعال، جامعه علمى به آنچه از جامعه مبدأ عرضه مى گردد، روى خوش نشان نداده و به گزینش متناسب با نیازهاى فکرى و فرهنگى جامعه علمى و موطن اجتماعى خود مى پردازد. گزینش موجب مى گردد که نحوه و مراتب رویارویى ما با جامعه مبدأ گام به گام و منطقى بوده و جلوه (تهاجم) را از فرهنگ ترجمه شده بزداید.

2. نقادى عالمانه:

جامعه اى که در ترجمه به گزینش دست مى یازد، بر این پیش فرض اعتقاد دارد که آنچه در جامعه مبداء وجود دارد، با فرهنگ بومى جامعه مقصد سنخیت نداشته و الزاماً همه آنچه در آن طرف مرزهاى فکرى تولید شده، براى این سوى جغرافیاى فرهنگى »مفید و ضرورى« نیست. نقادى این امکان را پدید مى آورد که (گسل فرهنگى) ناشى از ترجمه کم رنگ شود و جامعه مقصد، از آسیب »خودباختگى فرهنگى« مصون بماند.

3. تکیه بر تراث بومى:

هر فرهنگى بر مجموعه اى از دانش هاى بومى و دینى بنا شده است و بر سر خوان قرن ها تولیدات فکرى اندیشمندان خود نشسته است که این اندیشه ها، پدید آورنده فرهنگ ویژه آن اجتماع و جامعه بوده و وجه ممیز آن جامعه با دیگر جوامع به شمار مى آید.
دست کشیدن مطلق از همه تراث علمى، به منزله نابودى پایه هاى فرهنگ اصیل یک جامعه است؛ هرچند نقد و بازخوانى و بازسازى در اندیشه هاى گذشته امرى مطلوب است؛ اما نفى مطلق آن به امحاى چهره ویژه یک فرهنگ منتهى مى گردد.
رویکرد فعال در ترجمه، با اتکا به تراث علمى، اندیشه هاى تازه وارد را به آن عرضه کرده و با منطق و تأمل، به پذیرش میهمان تازه وارد مى پردازد. در غیر این صورت، خودباختگى فرهنگى مستولى شده، هر آنچه ترجمه مى شود، عین حقیقت و تنها راه سعادت به شمار مى آید.

ترجمه در 200 سال اخیر ایران

شکل گیرى و قوام یافتن غرب به معناى (مدرن) آن و تبدیل شدن به یک چهره جدید از حیات فکرى - فرهنگى در تاریخ جامعه بشرى، پس از رنسانس آغاز شده و از قرون 17 به بعد به تثبیت مى رسد. با شکل گیرى و پیدایش و تکوین و تدوین علوم انسانى و توفیق »صنعت و تکنولوژى«، پایه هاى این تمدن استحکام یافته و این چهره خاص از فرهنگ، تشخص مى یابد که مولودى جدید به شمار مى آید.
چهره تکنولوژیک غرب مدرن آن قدر خیره کننده و مسحور کننده بود که چشمان همه را بر بنیان هاى نظرى و مبانى شکل گیرى آن بست و مبهوت ظاهر آراسته تمدن ماشینى غرب کرد. در این میان، در ناخودآگاه دیگر جوامع، (پیشرفت) مساوى بود با آنچه (غرب) به آن رسیده است. جلوه گرى تمدن غربى امکان مواجهه فعال با آن را از بسیارى جوامع سلب کرده، و حتى خود غرب نیز از این امر ناراضى نبوده و براى تحقق تواضع و فروتنى دیگر فرهنگ ها در برابر فرهنگ غربى برنامه ریزى کرد. شواهدى از تاریخ نگارى در غرب، سیاست هاى استعمارى و نحوه مواجهه با دیگر فرهنگ ها، موید این امر است.
در این میان، »ایران« حاکمیت پادشاهانى را تجربه مى کرد که ضعیف ترین و حقیرترین روزگار تاریخ ایران را رقم زدند. شاهان قاجار که از مرزهاى اندیشه فاصله گرفته، به ساحل قدرت و شهوت انس گرفته بودند و چنان در این دو مست شده بودند که به سرنوشت »فکر و فرهنگ« جامعه خود نمى اندیشیدند.
این دوران با استقرار و پیشرفت هاى ظاهرى و صنعتى غرب مصادف بود که هر روز مرزهایى جدید از علم تجربى را درمى نوردید. تحلیل نحوه مواجهه فرهنگى ایران در این مقطع تاریخى با غرب، مى تواند در تعیین مناسبات امروز ما با غرب تعیین کننده باشد.
نخست باید به دو نکته در این مقطع تاریخى توجه داشت، چرا که وضعیت و شرایط فرهنگى هر عصر، در »فعال و منفعل« بودن او را نسبت به فرهنگ مهاجم تعیین مى کند.
در این زمان، از یک سو ایران از حاکمیت قدرت و شهوت رنج مى برد و به لحاظ اجتماعى، فقر مالى، فکرى و فرهنگى بیداد مى کرد؛ اوضاع اقتصادى مردم در بدترین شرایط قرار داشت و فشارها هر روز فزونى مى گرفت. نهادهاى علمى از رونق افتاده بود و تنها برخى شهرها مرکز علم به شمار مى آمد. این عصر با مرجعیت و مرکزیت علمى حوزه علمیه نجف مصادف بود و از سوى دیگر چنان که گذشت، غرب در عصر پیشرفت تکنولوژیک قرار گرفته بود و نگاه هر ناظرى را به خود جلب مى کرد.
در این میان، سفرایى از ایران به کشورهاى غربى آمد و شد یافتند و در مسیر بازگشت، به سفرنامه نویسى روى آوردند. این افراد همان طور که از سفرنامه هاى آنان به دست مى آید، از غرب تماشاخانه، خیابان هاى تمیز، چراغ هاى برق و نظم عمومى را مشاهده کرده و مردم مغرب زمین را یگانه مردم لایق »متمدن« نامیده شدن مى دانستند و این ذهنیت را به جامعه ایرانى انتقال دادند.
این افراد از سطح فکرى بالایى برخوردار نبودند تا به تحلیل و تأمل روى آورند، از این روى به شیفتگى در ظاهر غرب بسنده کردند.
فهرست نام نویسندگان و مترجمان فلسفه از زمان مشروطیت تا سال 1332 که بار دیگر استبداد و خشونت غالب شد، کم و بیش با فهرست نام ایدئولوگ ها و سیاستمداران حزب ساز مطابقت دارد.

پیامدهاى رویارویى غیر نقادانه با غرب

این شیوه از رویارویى با فرهنگ غربى آسیب ها و کاستى هایى در پى داشت:
مواجهه غیرنقادانه موجب شد، تا فرهنگ غربى به عنوان فرهنگ برتر به جامعه ایرانى معرفى شود. از این پس، هر کس از غرب آگاه تر و به غربى ها شبیه تر، انسان تر و متمدن تر به شمار مى آید. با گسترش این نگاه در اجتماع و نیز در بین طبقه سیاستمداران، ساختارهاى اجتماعى و حاکمیتى نیز، به تقلید کورکورانه از ساختارهاى اجتماعى و حاکمیتى غربى پرداختند.
»فرهنگ عمومى کشور« نیز از این مواجهه منفعلانه بى نصیب نبود. مفاهیمى که تا پیش از این، مبنا و تعریفى دینى و بومى داشتند، اکنون بى توجه به مشابهت لفظى آن ها با معادل غربى اش، یکسان به شمار مى آمدند. مفاهیمى چون علم، آزادى، عدالت، انسان، حکومت، حقوق شهروندى و ...، که تعاریف بلند و وزین دینى داشتند، با فرض همان معانى، به فرهنگ عمومى کشور وارد شدند؛ اما بى خبر از عقبه تئوریک و معنایى غربى آن ها.
بسیارى از این واژه ها، مبتنى بر یک فرهنگ و برخاسته از مبانى سکولار بوده و براى تحقق اجتماعى یافتن ساختار متناسب با خود را طلب کرده، در نهایت نتایج و آثار اجتماعى و فرهنگى خاص خود را نیز در پى دارند. اما رویکرد انفعالى اجازه تأمل در این دقایق و ظرایف را نمى داد. مجموعه این تحولات تاثیر شگرفى در فرهنگ ملى ایران گذاشت.
با این بیان، دیگر نمى توان ترجمه را امرى ساده و برگردان چند لفظ از یک معنا به معناى دیگر دانست؛ ترجمه ابزار ورود یک فرهنگ در مرزهاى فرهنگى دیگر است که اگر از دالان نقادى و ریز بینى عبور نکند و به همراه هر لفظ پشتوانه هاى معرفتى و عقبه تاریخى - تئوریک آن را نیز معرفى نکند، مى تواند به یک تهاجم نرم و حمله خاموش فرهنگى و در عین حال سیلى ویرانگر تبدیل شود.
حتى در برخى موارد که روشنفکران ایرانى به ترجمه و ترویج مفاهیم غربى مى پرداختند، صاحبان آن نظریه ها در غرب، زبان به اعتراض گشوده و آن مفاهیم را بومى غرب و متناسب با شرایط تاریخى، فرهنگى آن ها دانسته اند. جان هیک صاحب نظریه پلورالیسم، در انتقاد به گسترش نگاه پلورالیستى در ایران، این نظریه را براى حل یک مشکل کلامى قدیمى در جامعه مسیحى بیان کرده و آن را به فضاى دینى ایران بى ارتباط قلمداد مى کند(2).

موقعیت کنونى ترجمه در ایران

به نظر نگارنده و بر مبناى تحلیل پیش گفته، اکنون جریانى غیرمتعهد از روشنفکران، به مدیریت فضاى ترجمه در جامعه پرداخته اند و با استفاده از این ابزار، به گفتمان سازى و تزریق محتواى جهت دار به جامعه اقدام ورزیده اند. همان گونه که اشارت رفت، ترجمه داراى ظرفیت بالایى براى تزریق فرهنگ به یک جامعه و نیز گفتمان سازى است.
موارد بسیارى وجود دارد که با ترجمه هاى هدفمند، گزاره هاى مطرح شده توسط رهبران اصلاح طلبى و روشنفکرى در ایران، تئوریزه شده و در رسانه ها و مطبوعات زنجیره اى ایشان، انعکاس داده مى شود.
رد پاى این حرکت در ماهنامه »مهرنامه« و ویژه نامه هاى روزنامه هایى نظیر »شرق« و ...، به روشنى قابل مشاهده است. در دوره فتنه مقالات متعددى پیرامون »توهم توطئه« منتشر شد که همه بر اساس تئورى اندیشمندان غربى و بر پایه مقالات ترجمه شده بود. فراوانى مقالات ترجمه شده در این زمینه ها ذهنیتى را به مخاطب القا مى کند که امروز باور جامعه علمى در سطح جهان همین تئورى است و اگر کسى بر خلاف این گمان کند، رویه اى غیر علمى و غیر معقول در پیش گرفته است.
این قالب بدون چهره سیاسى و بدون برافراشتن علم مخالفت و با پوششى علمى و از منظرى روشنفکر مآبانه وارد شده، هر پاسخى را در ابتدا با اتهام غیر علمى و سیاسى بودن، انکار و طرد مى کند.
بسیارى ترجمه هاى موجود توسط چند نفر از افراد شاخص جریان روشنفکرى مقدمه و یادداشت مى خوردکه این فرضیه را تقویت مى کند که دست هایى پشت پرده، در صدد جهت دهى، مدیریت و کنترل فضاى ترجمه است.
پس از هر مقطع از ترجمه نظریه اى خاص، تمام همت جامعه دانشگاهى و گاه حوزوى به فهمیدن، تقریرهاى گوناگون ارائه دادن و سپس قلم زدن و پژوهش کردن در محدوده همان نظریه مصروف مى گردد. این اتفاق، به معنى مدیریت تعاملات علمى جامعه علمى کشور و سمت و سو دادن به پژوهش و تفکر در آن جامعه است. گفتمان سازى فکرى همین است که نظریه اى وارد نهاد علم ورزى کشور شده و سپس با شیبى آرام به جامعه، مسئولان و دیگر مصرف کنندگان انتقال پیدا مى یابد.
تئوریزه شدن یک رویکرد و بدل شدن آن به گفتمان، موجب رسوخ ذهنیتى خاص در اذهان علمى جامعه شده و دیگر به سهولت نمى توان به نقد آن پرداخت.
از سویى این نوع ترجمه ها، به فضاى فکرى - فرهنگى جامعه جهت خاص مى بخشد که عموماً با ضرورت هاى انقلاب و نظام همسو نیست و توان ویژه اى باید براى مقابله با این فضا مصروف گردد.
ترجمه آثارى چون رمان هاى نامناسب، کتب اصلى عرفان هاى نوظهور، چون »پائولوکوئیلو، اشو و...، نمونه هایى بارز از ترجمه نامناسب است که فضاى فکرى جامعه را سمت و سویى خاص مى بخشد و زمینه انحراف جوانان را نیز فراهم مى کند؛ البته ترجمه نامناسب تنها به رمان ها وکتاب هایى که فساد روشن دارند محصور نشده، و در بسیارى موارد، نخ نما بودن یک نظریه ترجمه شده، در زیر ظاهر بزک کرده، با لقب »علمى« پنهان مى شود.

ترجمه و تولید علم

هنگامى که در جامعه علمى، نظریه و طرحى نو در انداخته مى شود، اگر تا اندازه اى از استانداردهاى علمى برخوردار باشد، توجه آن جامعه را به خود جلب کرده و مورد بحث و گفت وگو قرار مى گیرد. نظریه هایى که در عرصه فلسفه علم، فلسفه اخلاق، هرمنوتیک، کلام جدید، معرفت شناسى، علوم اجتماعى و شاخه هاى گوناگون علوم انسانى ترجمه شده و وارد فضاى علمى ایران شدند، در حاشیه خود، بسیارى تأملات و تولیدات علمى را سامان دادند. در حقیقت با ترجمه این نظریه ها، توجه جامعه علمى به نقطه اى خاص معطوف گردیده و توان علمى - پژوهشى اندیشه ورزان در عرصه اى خاص مصروف گردید؛ این امر، به معنى جهت دادن به جامعه علمى و تولیدات و تاملات آن جامعه است. اگر این نظریات، همه در یک پارادایم ویژه نیز قرار گرفته باشند، به سامان یافتن یک »گفتمان علمى خاص« مى انجامد.
از سویى چون »ترجمه«، الزاماً متناسب با نیازمندى هاى معرفتى جامعه مقصد نبوده و در تاریخ ترجمه ایران، به ویژه در چند دهه اخیر، این امر مشهود به نظر مى رسد، توان علمى اندیشمندان را در موضع نامناسب و پیرامون غیر اولویت هاى آن جامعه هدر مى دهد. ذهن ها به امورى معطوف مى گردد که خالى از اولویت یا حتى خارج از محدوده نیازمندگى هاى آن جامعه بوده اند و از سوى دیگر، خلاءهاى معرفتى آن جامعه، هم چنان تشنه تاملات و تلاش هاى علمى باقى مى ماند. حال اگر با عملیات رصد، ترجمه به صورتى جهت دار و در راستاى اولویت ها و نیازمندى هاى واقعى آن جامعه سامان یابد، به رونق بازار علم و برطرف شدن نیازهاى معرفتى جامعه مدد مى رساند.
براى رخ داد این مهم چند نکته ضرورى به نظر مى رسد.
شناسایى جدیدترین تولیدات علمى در عرصه تولید نظریه یا نقد نظریه هاى مشهور:
امروزه بسیارى نظریه ها در عرصه هاى فلسفه هاى مضاف و علوم اجتماعى و انسانى، ترجمه و ترویج مى شود که سال ها از عمر تولید و مصرف و نسخ آن در موطن غربى نظریه گذشته است؛ براى مثال، نظریات (ویتگنشتاین) در فلسفه علم که در اواخر عمر، خود دچار تغییر شد یا نظریات پوپر، در همان زمینه که پس از مدتى در غرب نقد گردید و نقصان هاى آن روشن شد؛ اما برخى از این نظریات، تا سال ها پس از مرگ و نسخ در غرب، در ایران ترجمه، ترویج و تدریس مى شد. با پیگیرى این روند به افرادى خاص و اندیشه سیاسى ویژه اى پى مى بریم که با تمام توان، به حمایت از همان نظریات منسوخ مى پرداختند.
اگر ترجمه در آن زمان، به نوآورى ها و تولیدات جدید جامعه غربى نظر داشت، ابزارى به وجود مى آورد که یک نظریه، در موطن خود نقد و قدح شود.
از سوى دیگر، برخى تولیدات علمى در جامعه غربى به بیان تاریخچه و شرایط بومى و تاریخى - اجتماعى پیدایش یک نظریه نظر دارد. بحران هاى ناشى از جنگ هاى جهانى اول و دوم، در حوزه هاى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى، گریبان غرب را گرفت و نظریاتى در راستاى برون رفت از آن اوضاع مطرح گردید.
یک نظریه در شرایط تاریخى خاص و مربوط به جغرافیایى معین، نمى تواند الزاماً در دیگر نقاط، با شرایطى متفاوت کارآمد باشد؛ اما بسیارى از این نظریه ها، امروزه در کشورهاى دیگر، بدون توجه به منشاء پیدایش آن ها به عنوان محصول یک تلاش و تامل علمى و در فضایى کاملاً آکادمیک و تحت شرایط علمى، تحقیق، نشر و ترویج مى گردد. ترجمه آثارى از این دست، دگم گرایى موجود و تعصبات آکادمیک علمى مآبانه را دست خوش تغییر کرده و در معرض انتقاد و انعطاف قرار مى دهد.

تأسیس مرکز رصد و مدیریت ترجمه کشور

هم اکنون به نظر مى رسد، به صورت غیررسمى و غیرعلنى، ترجمه در کشور، در حال مدیریت جریان فکرى خاصى است که آثار ناگوار پیش گفته را در پى دارد، از این رو تأسیس مرکز مدیریت و رصد ترجمه کشور، امرى ضرورى به نظر مى رسد.
چرا که با یک مدیریت توانمند و یک رصد مبتنى بر اندیشه و نکته سنجى مى توان از یک سو جلوى ترجمه برخى آثار نامناسب را گرفت و از سوى دیگر، به موج ترجمه جهت داد، چرا که هم اکنون کتب بسیارى توسط متفکران غربى در نقد و رد اندیشه هاى دنیاى مدرن و آنچه روشنفکران از آن دم مى زنند، وجود دارد. نگاشته هایى که تمدن غربى را به چالش کشیده و سخن نو مطرح کرده اند.
کتب دیگرى در تحلیل انقلاب اسلامى و آثار آن به نگارش درآمده که ترجمه آن ها، به بازشناسى جایگاه انقلاب در جهان کمک شایانى مى کند.
شناسایى اولویت هاى ترجمه و کمک به ورود آن ها به عرصه فکرى، زمینه تعامل عقلانى با تمدن غرب را فراهم آورد. جریان روشنفکرى، با آگاهى از این دست تولیدات در غرب، تنها به ترجمه برخى آثار که هنوز به ترویج و دفاع از مدرنیته مى پردازند، اقدام کرده است؛ در حالى که امروز یکى از راهبردهاى مواجهه با غرب، نقد تمدن غربى و مظاهر آن از زبان خود دانشمندان غربى است. باید عنان روند ترجمه را به دست گرفت و با هدف گذارى هاى اندیشمندانه، گفتمانى را که در خدمت اولویت هاى انقلاب است، حاکم کرد.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 217

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط