حجت الاسلام والمسلمین مجید حکیم
با توجه به اینکه جناب عالى حضور طولانى و مؤثرى در غرب آفریقا داشتید، ابتدا تحلیلى از وضعیت فرهنگى، دینى و ... منطقه ارائه نمایید تا مخاطبان، این منطقه را بهتر بشناسند؟
از شما که وقتى را براى آفریقا در اختیار ما گذاشتید و همچنین از مجله وزین پگاه که در شماره هاى اخیر خود به آفریقا پرداخته است تشکر مى کنم و امیدوارم که بخش هاى دیگر هم به همین سمت و سو حرکت کرده و نگرش جدیدى نسبت به منطقه آفریقا پیدا کنند.باید عرض کنم که آفریقا واقعاً مظلوم است و در مظلومیت اش همین بس که شناخته شده نیست. مردم اکثر کشورها، وقتى اسم آفریقا را مى شنوند، به یاد انسان هاى گرسنه، شکم هاى برآمده، اندام هاى نحیف و لاغر و سرهاى بزرگ شده و یا مردمانى که از تمدن و فرهنگ و از پیشرفت هاى بشرى و تکنولوژى هاى جدید به دور هستند، مى افتند. در صورتى که وضع این چنین نیست و زیباترین منطقه هاى موجود در عالم در آفریقاست. سرسبز ترین منطقه ها در آفریقاست. بیشترین رودها و منابع آبى در آفریقا وجود دارد. بیش از پنجاه درصد از جمعیت بالاى ششصد میلیونى این قاره، مسلمان هستند. آفریقا، قاره اى است که پیامبر اسلام(ص) براى رساندن پیام خود، قبل از هر قاره دیگرى آن را انتخاب کرد. اولین گروهى که به عنوان سفیران اسلام به خارج از جزیرة العرب اعزام شدند، به حبشه یا اتیوپى فعلى رفتند.
علت این که در این قاره، جنگ هاى خانمان سوز زیادى وجود دارد، این است که قدرت هاى استعمارى میخواهند از این جنگ ها در جهت منابع مادى خودشان بهره بردارى کنند. اگر ثبات و امنیت در کشورها وجود داشته باشد، یقیناً قدرت هاى استعمارگر نمى توانند به مطامع شخصى خودشان برسند، از این رو سعى مى کنند که دولت ها را با مردم، مردم را با خودشان و قومیت ها را با هم دیگر در این قاره به جان هم بیندازند تا بتوانند بهره بردارى هاى خودشان را ببرند.
شما مى دانید که جنگ آینده کشورها، جنگ آب است نه جنگ نفت، و قاره اى که بیشترین آب را در اختیار دارد، آفریقاست. جنگ آینده، جنگ زمین است براى کشاورزى، و تنها جایى که مى تواند تأمین کننده نیاز غذایى مردم جهان باشد، قارة آفریقا و همچنین آمریکاى لاتین است. لذا در این یکى دو دهه اخیر، رویکرد کشورها به آفریقا کلاً عوض شده و از جمله کشورهایى که به طور برق آسا در آفریقا سرمایه گذارى مى کند، رژیم صهیونیستى است. چون اسرائیل در فلسطین اشغالى با کمبود زمین، منابع طبیعى و آب مواجه است، لذا احتیاج زیادى به باغ، زمین هاى کشاورزى و گلخانه دارد، که براى تأمین این نیاز در بسیارى از کشورهاى آفریقایى، زمین هاى بسیار زیادى را گرفته است و کشاورزى مى کند.
خلاصه این که نباید به آفریقا به دید یک قاره عقب مانده و قاره اى که از تمدن، فرهنگ و مدنیت به دور است، نگاه کنیم. متأسفانه قدرت هاى استعمارگر براى این که بتوانند رقباى خودشان را در قاره آفریقا کم کنند، سعى بر این دارند که آفریقا را آن طور که خودشان مى خواهند، معرفى کنند، تا نگاه هاى کمترى معطوف آفریقا شود تا آنها بتوانند به چپاول خودشان ادامه دهند.
با چنین تصورى از آفریقا، رسانه هاى غربى چه قدر در این قاره سبز تأثیرگذار هستند؟
غالباً این امر توسط رسانه هاى غربى و وابسته به صهیونیسم انجام مى شود؛ زیرا غالب رسانه ها، آفریقا را به گونه اى نشان مى دهند که گویا در آفریقا چیزى جز جنگ، خونریزى، فقر، گرسنگى و شکم هاى برآمده از فقر و بیمارى کودکان نیست. متأسفانه چنین تصوَرى در رسانه هاى ما نیز دیده مى شود و لذا به واسطه آن، ذهنیت و تصورات بسیارى از مردم و حتى مسئولان کشور ما به آفریقا، ذهنیت خوبى نیست.وضعیت ادیان و مذاهب در مناطق غرب آفریقا چگونه است؟
در منطقه غرب آفریقا، دین اسلام بیشترین پیروان را دارد. بعضى از کشورها، بیش از 95 درصد و بعضى ها بیش از 99 درصد مسلمان دارند، که این درصد، درصد بسیار بالایى است به طور کامل، در آفریقا، دین اصلى، دین اسلام است و بالاترین درصد پیروان ادیان، متعلق به مسلمانان است. گرچه ممکن است به علل سیاسى، آمار مسلمانان را کمتر اعلام کنند. به عنوان نمونه در یکى از کشورها، یکى از مسئولین اعلام کرده بود که درصد مسلمانان ما، 16 درصد است و حال آنکه در آمار سازمان ملل، درصد مسلمانان آن کشور بین40 تا 45 درصد ذکر شده بود. لذا از آن مسئول سوال کردم، شمایى که ادعا مى کنید بیش از 50 درصد مردم کشورتان، مسلمان هستند، چطور الآن اعلام کردید که فقط 16 درصد مردم مسلمانند؟! گفت: براى این که اگر درصد مسلمانان را واقعى و زیاد ذکر کنیم، کشورهاى غربى و همچنین بانک جهانى، به ما کمک نمى کنند و کمتر مى توانیم از منافع مادى و اقتصادى آنها برخوردار باشیم، لذا ما مجبور هستیم که آمار مسلمانان را کم و غیرواقعى اعلام کنیم.بنابراین، به دو جهت آمار مسلمانان کم ذکر مى شود: یکى به خاطر مسائل داخلى و جلب منافع اقتصادى و مالى و دیگرى، به خاطر قدرت هاى بزرگ. شما مى دانید که کمپانى هاى بزرگ خبرگزارى و رسانه اى، دست صهیونیست ها و دشمنان اسلام است. و لذا شرکت هاى بزرگ رسانه اى و قدرت هاى ضداسلامى، یقیناً علاقه مند نیستند که آمار مسلمانان را بالا ذکر کنند. حداقل در هر منطقه اى، آمار مسلمانان را بیش از 20 درصد کمتر ذکر مى کنند، ولى اگر شما وقتى وارد کشورهاى آفریقایى شوید، مى بینید که در تمام شهرها و روستاهاى آن منطقه، شمال، جنوب، غرب و شرق و همه جاى آن مناطق، آثار اسلامى وجود دارد.
ورود اسلام به منطقه آفریقا به قرن اول هجرى برمى گردد، ولى مسیحیت با استعمار وارد این منطقه شده است. لذا مسیحیت در این منطقه، سابقه دار نیست. شما در غرب آفریقا کلیسایى که قدمت بیش از یکصد سال داشته باشد، پیدا نمى کنید، ولى مساجدى که قدمت بیش از هشتصد سال دارند، در غرب آفریقا وجود دارند. بعد از اسلام، دومین آیینى که در آفریقا پیرو دارد، آیین هاى محلى یا آنیسم است. سومین مذهبى که در آفریقا وجود دارد، مسیحیت است و غیر از این سه، آیین دیگرى مثل یهودیت و غیره در غرب آفریقا نیست. اگر شما به تاریخ برگردید، پاپ قبلى، (پاپ ژان پل دوم)، ادعا کرده بود، که سال 2000م، همه آفریقا باید مسیحى شود، ولى این ادعا نه تنها به وقوع نپیوست، بلکه آمار مسلمانان هم بیشتر شد. اینها یک فکر خاصى را در سر خود مى پروراندند، ولى الحمدلله، انجام نشد و انجام نخواهد شد.
با بررسى ابتدایى وضعیت مسلمانان غرب و شرق آفریقا درمى یابیم که اسلام اینها نزدیکى زیادى به اسلام شیعى ما دارد تحلیل جنابعالى در این خصوص چیست؟
این تحلیل کاملاً درست است. ما در برخورد با اینها در مى یابیم که اسلام شان به تشیع نزدیک است، زیرا آنها بحث زیارت و شفاعت را قبول دارند. توسل دارند. اهل سنت اگر صاحب بچه دوقلو شوند، حتماً اسم بچه هاى دوقلوى پسرشان را حسن و حسین مى گذارند. حتى اگر ده بار خداوند متعال به آنها فرزند دوقلو عنایت کند، ده تا حسن و حسین مى گذارند و مى گویند: "حسن اول، حسین اول"، "حسن ثانى، حسین ثانى"، "حسن ثالث، حسین ثالث" و الى آخر. من خودم دوستى داشتم که نام او "حسن خامس" بود؛ یعنى والدینش حداقل پنج تا دوقلو داشتند که نام آنها را حسن و حسین گذاشته بودند. در میان زن ها هم نام "فاطمه" بیشترین اسم را داراست. شمایل متعددى از امیرالمؤمنین(ع) و ائمه معصومین(ع) با قدمت هاى زیاد وجود دارد، که اگرچه صحیح نیستند، اما نشان دهنده زیربناى دینى آنهاست که ریشه در مذهب تشیع دارد. اعتقاد به زیارت قبور، اعتقاد به اولیاى خدا، درخواست دعا از بزرگان دین و... نشانه هاى دیگرى از این مسأله است. همچنین احترام زیاد آنها به "سادات" و موارد زیادى از این دست، که مخاطبان ایرانى کمتر مى دانند.آیا در غرب آفریقا سادات هم وجود دارد؟
بله! اسلام توسط ادریس بن حسن(ع) از اولاد امام حسن(ع) وارد این مناطق شده و اینها حکومت ادارسه را در کشور مغرب(مراکش) برپا کردند. لذا اسلامى که وارد آفریقا شد، اسلام اهل بیت(ع) بود و مردم آفریقا هنوز هم بر همان اسلام باقى هستند. آنجا هم سادات وجود دارند و به آنها "شریف" گفته مى شود. سادات زیادى هم در کشور مالى هستند که به آنها "حیدره" گفته مى شود. اعتقاد آنها به سادات بسیار زیاد است. اگر سیدى فرزند آنها را بکشد از او انتقام نمى گیرند و او را قصاص نمى کنند. اگر فرد سیدى به خانه آنها بیاید و به مدت حتى یک سال، دو سال یا ده سال هم بماند، شبانه روز به او خدمت مى کنند و به اصطلاح از گلوى خود باز مى کنند و به او مى دهند. حتى فرزندان خود را نذر سادات مى کنند. هرگاه مریض شوند زیرپوش یک سید را براى شفا به مریضشان مى پوشانند.در غرب آفریقا با اینکه از نظر فقهى، مالکى مذهب هستند، اما تا همین چند سال اخیر اجازه نمى دادند که کف مساجدشان کاشى یا سیمان شود و مى گفتند باید ماسه یا رمل باشد تا روى خاک سجده کنند. اگر به روستاهاى آنها بروید مى بینید که بیرون مسجد را سیمان مى کنند، ولى مى گویند که داخل مسجد و محل نماز باید خاکى باشد. بعضى از جاها هم که حصیر پهن مى کنند، محل سجده را خالى مى گذارند.
در کشور سنگال گروهى سنى مذهب به نام "مهدیه" هست، که مانند ما قائل به وجود و حیات امام زمان(عج) هستند البته تفاوت هایى با ما دارند، ولى اعتقادشان به مهدى غایب شبیه ماست. در کشور "نیجر" هم روز عاشورا تعطیل رسمى است. خودم در برخى کتب قدیمى غرب آفریقا دیدم که بزرگان آنها به فرزندانشان وصیت کرده بودند: "شما در شهرى که در آن مُبغض على بن ابى طالب(ع) هست، اصلاً نزول نکنید و از آن شهر عبور کنید". اینها همه رگه هاى مذهب اهل بیت(ع) است. لذا اینها همه مى گویند که ما شیعه بودیم، ولى خودمان نمى دانستیم.
به خاطر دارم، دکتر مزروعى که از روشنفکران برجسته آفریقایى و استاد دانشگاه هاى آمریکاست، در سمینارى که با موضوع "بیدارى اسلامى" سخنرانى مى کرد، مى گفت: "در سراسر دنیا، آزادیخواهان و انقلابیون زیادى وجود داشتند؛ مثل "نلسون ماندلا"، "چه گوارا" و امثال اینها، ولى این افراد تنها خود را به خطر انداختند، و زن، بچه یا خانواده آنها در هتل ها استراحت مى کردند و تنها کسى که نه تنها خود، بلکه زن و بچه و عزیزان خود را نیز در معرض خطر قرار داد، حسین بن على(ع) بود، که تاریخ مثل او را سراغ ندارد". این استاد که شیعه هم نیست، مى گفت: "روح اسلام خواهى و مبارزه طلبى نمى تواند مبدأیى داشته باشد، مگر مبدأ حسینى". بعد هم اضافه مى کرد: "این روح جدید آزادیخواهى که امروز در فلسطین به وجود آمده از خود آنها نیست، چون مبارزه فلسطین، امروز شروع نشده، بلکه بیش از پنجاه سال است که آنها مبارزه مى کنند. ولى مبارزه امروزشان با گذشته فرق مى کند، چرا که اینها این شیوه مبارزه را از لبنانى ها آموخته اند. لبنانى ها نیز از خودشان نیست، بلکه آنها هم این روح مبارزه را از امام حسین(ع) گرفته اند". لذا ایشان مى گفت: "فلسطینى ها گرچه از نظر احکام شریعت سنى اند، ولى اعتقاد و منش آنان، منش شیعى و حسینى است" و اضافه مى کرد: "در آفریقا هم مردم بدون آنکه بدانند، شیعه هستند، همه آنها پیرو اهل بیت(ع) و پیرو امام حسین اند، ولى چون فقه امام حسین(ع) به آنها نرسیده است، دست بسته نماز مى خوانند والا همه اهل بیتى هستند".
فکر مى کنید به چه دلایلى آنها از اسلام اهل بیت(ع) یا تشیع خودشان خبر ندارند؟
دلیل اول این است، که در طول تاریخ آن قدر فشار دستگاه هاى حاکمه بر اهل بیت(ع) و دوستان اهل بیت(ع) زیاد بوده که اگر مى دیدند کسى بر مبناى فقه امام صادق(ع) عمل مى کند، او را شناسایى مى کردند و خودش، خانواده و خانه اش را از بین مى بردند. لذا مردم به علت فشار زیاد، مجبور بودند که از لحاظ احکام عملى، بر مبناى فقه مالکى عمل کنند، ولى از نظر عقیدتى، فکرى و بینشى، عقیده و بینش شیعى داشته باشند.دلیل دوم، ضعف دستگاه هاى تبلیغى تشیع است، که متأسفانه ما در زمینه نشر معارف اسلامى، فوق العاده کوتاهى کردیم. در تمام قاره آفریقا شما مى بینید، که کتاب ها و منابع اهل سنت وجود دارد، ولى اگر شما بخواهید دو جلد کتاب شیعى پیدا کنید، به ندرت پیدا مى شود. تا بیست سال قبل که تقریباً اصلاً نبوده است. حال چگونه ممکن است که آنها فقه امام صادق(ع) را یاد بگیرند؟! آیا ما کتاب ها و منابع معتبر شیعى براى آنها فرستادیم؟! یا اینکه قبل از آن، فقه شیعى را به ایشان آموزش دادیم؟! لذا وظیفه امروز حوزه هاى دینى و مسئولان مذهبى ماست که نسبت به نشر و گسترش مبانى دینى و فقهى مذهب اهل بیت(ع) در کل دنیا، بخصوص قاره آفریقا، بیشتر برنامه ریزى کنند و فعالانه تر عمل کنند. آفریقا نیاز به کار و برنامه ریزى جدى دارد.
آیا در آن منطقه، رسانه شیعى فعالى نیز وجود دارد؟
در کشورهاى غرب آفریقا، تلویزیون شیعى نداریم، چون بودجه ندارند. ولى علاقه زیادى دارند که کانال هاى تلویزیونى داشته باشند. با وجود اینکه شرایط پیرامونى فراهم است، ولى به خاطر فقدان بودجه، ما تلویزیون شیعى نداریم. ولى ایستگاه هاى رادیویى شیعى در آنجا وجود دارد و کاملاً قابل استفاده است اما با این همه باز هم نیاز است که ایستگاه هاى رادیویى گسترش و توسعه پیدا کند. مجلات شیعى زیادى در آنجا وجود دارد و نویسندگان شیعى در غرب آفریقا زیاد است. اساتید دانشگاهى شیعه در غرب آفریقا زیاد هستند. نمایندگان مجلس برخى کشورها، شیعه هستند که کم هم نیستند.یعنى تشیع شان را اظهار مى کنند؟
بله! کاندیداى ریاست جمهورى یکى از همین کشورهاى غرب آفریقا، شیعه بود، که متأسفانه رأى نیاورد و نفر دوم شد. استاندار شیعى زیادى داریم. وزیر شیعى داریم. در مناصب بالاى مدیریت؛ مانند پزشک، مهندس، وکیل و... شیعه زیاد داریم. مقام افتا در برخى از کشورها در دست شیعیان است و تشیع در برخى از کشورها، به عنوان مذهب رسمى در کنار دیگر مذاهب اسلامى، پذیرفته شده است. در بعضى از کشورها، تشیع به عنوان یک مذهب مترقى و بر مبناى منطق و استدلال نگریسته مى شود و در مسائل دینى، به مجالس علماى شیعه مراجعه مى کنند و از آن ها نظرخواهى مى کنند و اتفاقاً در بسیارى از این موارد، نظرات شیعه چون بر مبناى عقلانیت و اجتهاد استوار است، بیشتر مورد قبول قرار مى گیرد.آیا مواردى را که فرمودید مختص کشور نیجریه است، که بیش از هشت میلیون شیعه دارد؟
خیر! در اکثر کشورهاى غرب آفریقا، شرایط بدین گونه است؛ زیرا من به مدت دوازده سال در آفریقا بودم و بسیارى از این موارد را خودم دیدم. شیعه در غرب آفریقا یک جریان بومى است، ولى تبلیغات زیادى مى کنند که جریان شیعى در آفریقا را غیر بومى معرفى کنند، که این چنین نیست. شیعه در منطقه، کاملاً بومى و سابقه دار است. مثلاً در شهر تُمبوکتو در شمال کشور مالى، کتاب هاى زیادى مانند "اصول کافى مرحوم کلینى، مختصر النافع محقق حلى و نهج البلاغه" با هفتصد سال قدمت وجود دارد. من خودم در همین کشور و در شهر گاو، تعداد زیادى شیعه بومى پیدا کردم، که بیش از هشتصد سال قدمت داشتند و اثنى عشرى هم بودند. وقتى از آنها بپرسید، که شما با کجا در ارتباط هستید و از کدام مرجع، تقلید مى کنید؟ گفتند: "نحن منقطعون عن العالم الاسلامى، لا أحد ینظر الینا و لا ننظر إلى أحد"! متأسفانه با جهان اسلام هیچ ارتباطى نداشتند.در ابیات و اشعار محلى غرب آفریقا مناقب، فضایل و کرامات زیادى از امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد. گاهى معجزاتى را به آن حضرت نسبت مى دهند، که حتى در کتاب هاى ما هم پیدا نمى شوند! فرهنگ، زاییده یک روز و دو روز و یک سال و دوسال نیست. آنها در فرهنگشان وقتى مى خواهند کسى را خیلى مدح کنند به او صفاتى، همچون "بدر على" مى دهند. وقتى کسى را مى خواهند به شجاعت بستایند و تعریف و تمجید کنند مى گویند: "خیبر على، خیبر على".
آیا شیعیان آن مناطق، جریانات و گروه هاى فعالى دارند؟ و آیا خوجه ها همانند شرق آفریقا، در غرب این قاره هم فعالیت دارند؟
اوضاع غرب آفریقا با شرق آفریقا متفاوت است. خوجه ها و بهره ها یا اسماعیلى ها در شرق آفریقا وجود دارند، ولى در غرب آفریقا نیستند. جریان هاى شیعى در غرب آفریقا، جریان هاى بومى، خودجوش، رو به رشد و به تعبیر یکى از علماى بزرگ آفریقا، در حال انفجار نور است. بله! در غرب آفریقا، لبنانى ها هستند و در برخى از کشورها تمرکز بیشترى دارند و در بعضى کشورها، کمتر، اما نقش زیادى در گسترش تشیع نداشتند. آنچه که امروز در غرب آفریقا به وقوع مى پیوندد، توسط خود افراد بومى است، که قلمروى بسیار وسیعى را تحت نفوذ فکرى و اندیشه اهل بیت(ع) در آوردهاند. فکر مى کنم که اگر حمایت هاى معنوى و بعضاً مادى از علماى شیعه در غرب آفریقا صورت بگیرد، ما شاهد درخشش غیرقابل تصور تشیع در این منطقه خواهیم بود؛ چون آموزه هاى دینى، فکرى و عقیدتى مردم غرب آفریقا بر مبناى مذهب اهل بیت(ع) است و تنها مشکلى که آنها دارند، مشکل کم آگاهى و جهل آنهاست و اگر ما بتوانیم آن جهل را برطرف کنیم، یک گام به جلو رفتیم و ما مانعى پیش رو نداریم. آنچه که در برابر تشیع است این است که ما بتوانیم غبار جهل و حجاب نادانى نسبت به اندیشه و تفکر شیعى را برداریم، آن گاه مردم خودشان فى دین الله افواجا مى شوند.مرجعیت فکرى و علمى شیعیان غرب آفریقا با قم است یا نجف و لبنان؟
مرجعیت فکرى شیعیان غرب آفریقا، با قم است. اینها از حوزه هاى علمیه قم پیروى مى کنند و چشمشان به عالمان و مراجع ایران دوخته شده است.آیا این اقبالى که از آفریقا به قم است، آیا چنین توجه و استقبالى از قم به آفریقا نیز هست؟
توجه زیادى از طرف مردم غرب آفریقا نسبت به تشیع وجود دارد. واقعاً اگر ما بتوانیم کارى انجام بدهیم، شاهد معجزه در این منطقه خواهیم بود، ولى متأسفانه این توجه و اقبال، یک طرفه است. از طرف ما، کوتاهى، تقصیر، قصور و عدم استفاده از فرصت ها وجود دارد. ما کمتر به فکر آن ها هستیم. براى نشر اندیشه و فکر تشیع نه تنها در غرب آفریقا، بلکه در جهان، یکى دو ارگان هستند که کار و فعالیت مى کنند: یکى جامعه المصطفى العالمیه است و دیگرى مجمع جهانى اهل بیت(ع). البته در بعضى از کشورها، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى هم فعالیت هایى دارد. ما از همین فرصت استفاده مى کنیم و از کسانى که دلسوز دین و هدایت جوامع هستند، درخواست مى کنیم که به نداى یا للمسلمین مردم آن مناطق گوش دهند و دست کمک به سوى آنها دراز کنند و از آنها حمایت کنند. آنها حمایت هاى بسیار ناچیزى احتیاج دارند، که ما نباید این حمایت ناچیز را از آنها دریغ کنیم.فکر مى کنید علت این همه قصور، کوتاهى ها و کم توجهى هاى ما به آن مناطق چیست؟
به نظرم دو تا عامل سبب شده تا ما به آن مناطق توجه نکنیم: عامل اول، روحیه درون گرایى ماست. ما بیشتر به خودمان مى پردازیم تا دیگران. به عنوان مثال شما به شهر قم نگاه کنید، تولید علم، زیاد صورت مى گیرد، ولى این تولید علم در خود حوزه مى ماند و به مجامع علمى و آکادمیک دنیا نشر پیدا نمى کند. عامل دیگر، بى اطلاعى و ناآگاهى ما از وضعیت خارج از خودمان مثلاً منطقه غرب آفریقاست. یکى از مشکلات اساسى ما این است که ما همیشه دایره فعالیت خودمان را تا به آن جایى که چشممان مى بیند، محدود نموده و در خارج از محدوده خودمان، فعالیت نکردیم. بنابراین، اگر شما به جریان و حرکت اطلاع رسانى که درباره این منطقه شروع کردید، ادامه بدهید و حتى بعضى از مجلات ویژه نامه اى تحت عنوان این مناطق منتشر نمایند، کار شایسته و لازمى است و من فکر مى کنم که شما مى توانید رسانه خوبى باشید که اطلاعات آن مناطق را بگیرید و به این طرف منعکس کنید و بعد هم این مجله را براى افرادى که تأثیرگذار هستند، ارسال کنید.چه جریانات اسلامى غیر شیعى در این منطقه فعالند؟ عقاید، برنامه ها و شیوه هاى تبلیغاتى شان چیست؟ مرجعیت فکرى شان با کدام کشورست؟
در غرب آفریقا، جریان اولیه اسلامى که وجود داشته، جریان تصوف است، که بیش از هشتاد درصد مسلمانان غرب آفریقا صوفى مسلک و پیرو مسلک و آیین تیجانیه هستند که اهل ذکر هستند. آن ها قبل از نماز مغرب و عشا، حلقات ذکر دارند. ذکرهاى بلند و فراوان، از جمله "لااله الاالله"، "سبحان الله"، "لا حول و لا قوه الا بالله" و صلوات دارند. بهترین ذکرى که این ها مى گویند ذکر صلوات است. پیروان فرقه صوفیه قادریه هم هستند، ولى بسیار کم اند. صوفیه یک جریان جدى در این منطقه است که از قبل بود و هنوز هم ادامه دارد و این ها از نظر فکرى و عقیدتى هم کاملاً شیعى هستند، گرچه از نظر فکر عملى و فقهى، مالکى مذهب هستند. در همین جریان و بستر، افرادى که در الازهر مصر تحصیل کردند، قرار مى گیرند و همین جریان و مشرب را ادامه مى دهند. کسانى که در لیبى یا سودان تحصیل کردند، به همین شیوه عمل مى کنند.جریان تازه اى که حدود پنجاه سال است به این منطقه آمده، جریان وهابیت و سلفى گرى است. این جریان على رغم هزینه هاى زیادى که کرده، اما دستاورد اندک و ناچیزى عاید آنها شده است. به خاطر این که آموزه هاى وهابیت با باورهاى دینى مردم غرب آفریقا، سازگارى ندارد، لذا مردم از جریان وهابیت متنفر هستند. آنها اهل ذکر و توسل هستند، براى پیامبر(ص) چندین ماه مولود النبى برگزار مى کنند، به زیارت قبور مى روند و فوق العاده به بزرگان، سادات یا شرفا و اموات خودشان احترام مى گذارند، این ها با آموزه هاى وهابیت ناسازگارى دارد و وهابیت همه این ها را شرک و حرام مى داند، لذا وهابیت نتوانسته جاى خودش را در منطقه پیدا بکند.
شیوه کار وهابیت در این منطقه چگونه است و تا چه حد توانستند تأثیرگذار باشند؟
وهابیت راه کارهاى متفاوتى را در پیش گرفتند، که عبارتند از: 1. ارسال کتاب با حجم بسیار وسیع به این منطقه، به عنوان مثال، تعداد کتاب هاى ارسالى آنها به گامبیا، از تعداد جمعیت این کشور بیشتر است! 2. ساخت مساجد و مراکز اسلامى بزرگ و زیبا در مناطق مختلف، 3. آموزش جوانان و اعزام آنها به دانشگاه هاى خودشان و بورسیه کردن آنها؛ 4. خرید بزرگان شیعه با مبالغ سنگین؛ 5. صدور فتوا از بزرگان وهابیت و تحریک علماى منطقه علیه تشیع؛ 6. اقدامات سیاسى، که براى گسترش نفوذ خود، پول هاى زیادى هزینه مى کنند. البته با این که این جریان در منطقه فعال است، ولى بحمدالله دستاورد چندانى براى آنها نداشته است. تنها کارى که وهابیت انجام داده بود. این بود که براى کوتاه مدت، توانسته بود شیعه را به عنوان فرقه مشرک، جدید و خارج از دین معرفى بکند، که البته این مسئله مربوط به این امر البته تا قبل از سى سال پیش است، که مردم هم از شیعه خبرى نداشتند، ولى امروز، مردم جریان شیعه را شناختند و با مبانى فکرى و عقیدتى شیعه آشنإ؛ف ف77 شدند و فهمیدند که همه آنها شیعه هستند. به تعبیر یکى از بزرگان آفریقا که مى فرمود: "نحن کلنا شیعه من حیث لا نعرف"؛ نمى دانیم همه ما شیعه هستیم. واقعاً نمى دانیم وگرنه همه ما شیعه هستیم.جریان دیگرى که اخیراً آغاز شده و در همان بستر اسلام قرار گرفته، نه جریانى در برابر اسلام، جریان شیعى است که یک تفاهم و وحدت رویه اى با کلیه مسلمانان و کلیه فرق اهل تصوف دارد. اتفاقاً صوفیان آنجا علاقه زیادى به ادعیه ما شیعیان دارند، مثل صحیفه سجادیه، دعاى کمیل یا زیارات و اذکارى که ما داریم. شما بدانید که اکثر آن ها طالب مفاتیح الجنان هستند. چون دعا در آن زیاد است و به این دعاها خیلى علاقه دارند. بنابراین هیچ تناقضى بین این دو جریان، یعنى شیعه و تصوف که بیش از هشتاد درصد مسلمانان آنجا، اهل این فرقه هستند، وجود ندارد و هردوى آنها در حال رشد هستند. مذهب غیراسلامى منطقه، مسیحیت است، که آنها هم با یک دید احترام آمیزى نسبت به تشیع نگاه مى کنند. به خاطر اینکه مى گویند این تشیع، یک دین عقلانى و مبتنى بر استدلال و برهان است.
فرقه احمدیه چقدر پیرو دارد؟ آیا فرقه احمدیه هم در این منطقه فعال است؟
فرقه احمدیه در منطقه غرب آفریقا، کم وبیش در بعضى از کشورها فعالیت دارد، ولى فعالیت مذهبى که خلاف جریان اهل سنت باشد، نیست. درست است که ما احمدیه را با آنچه که از آن تعریف شده از فرق اسلامى نمى دانیم و حتى الازهر مصر هم آن را به عنوان یک فرقه اسلامى نشناخته است، ولى کسانى که در آفریقا به عنوان احمدیه شناخته مى شوند، همان مسلمان ها هستند.فرق آنها با بقیه چیست؟
فرقشان این است که احمدیه، به مردم منطقه کمک کردند و آن ها توانستند مساجد و مراکز اسلامى بسازند، نماز بخوانند و عبادت بکنند، که همان صوفیان هستند. آنها دو تا کار مى کنند: مسجد و مدرسه مى سازند و اسم شان هم احمدیه است، ولى اینکه یک فعل یا حرکت و جریانى در برابر اسلام اصیل باشد، وجود ندارد. آنها ممکن است در روز عید فطر، خودشان جداگانه نماز عیدى را هم برگزار کنند. من با بسیارى از مسئولین، رؤسا و رهبران احمدیه در این کشورها صحبت کردم و دریافتم که تمام عقاید اهل سنت را باور دارند و حتى فقه شان هم مانند بقیه مردم است.نکته مهم این است که احمدیه غرب آفریقا، غیر از احمدیه در لندن و برخى از همسایه هاى شرقى ماست. همان گونه که وهابیت در آفریقا هم، وهابیت نیست؛ زیرا آنها گروه هایى بودند که بعضاً حرکت هایى انجام دادند و بعد تمام شد. اگر شما با رئیس وهابیون آنجا هم که بنشینید، خواهید دید که ته دل و ته ذهنش، همان حالات صوفى گرى و عرفانى است و علاقه و گرایش زیادى به مکتب اهل بیت(ع) دارند. البته مخفى نماند که در کشور سنگال، فرقه هاى کوچکى هم مثل فرقه مریدیه، فرقه لاهیه و... نیز وجود دارد، که اینها پیروان زیادى ندارند. فرقه عمده اى که در غرب آفریقا وجود دارد، فرقه تیجانیه است.
با توجه به اینکه جناب عالى حضور طولانى مدتى را در غرب آفریقا داشتید، بفرمایید که صوفیه آنجا چه فرقى با صوفیه اینجا دارند و تا چه حد به هم شباهت دارند؟
صوفیه اى که در آفریقا هست، کاملاً متفاوت با صوفیه اى است که در ایران وجود دارد. صوفیه در آفریقا؛ یعنى کسانى که اهل ذکر هستند. اهل ریاضت هاى شرعى و اهل صفاى باطن هستند و اینها خودشان را منسوب به امیرالمؤمنین(ع) مى دانند. آنها معتقدند که هر انسان مسلمان، براى اینکه زنگار قلبش را پاک بکند، باید روزانه تعدادى ذکر بگوید و باید توسل به اهل بیت(ع) پیدا بکند، حالا ذکرهاى مختلف که بهترین ذکر آنها، صلوات است. این ها مى گویند: عصرهاى جمعه - خصوصاً- باید بنشینند و ذکر بگویند و معتقدند که براى حل مشکلاتشان بعضاً باید روزه بگیرند. علماى آن ها به مدت پانزده روز یا یک ماه، به خلوت و اتاقى مى روند و مشغول عبادت و بندگى خدا مى شوند. تصوف در آفریقا به این معناست. تصوف به این معنا که توجه به دین و مسائل شرعى نباشد یا مسائل دین را مسائل ظاهرى و قشرى بدانند و فقط آن سیر باطنى را حقیقت دین بدانند، نیست. نه! این طور نیست. این ها مقید به نماز جماعت و روزه هستند. فقط فرق شان با مسلمانان دیگر این است که اهل ذکر هستند، مثلاً هر روز باید هزار مرتبه اذکار خودشان را داشته باشند.آیا رهبران شان افراد موجه و معروفى هستند؟
بله! در هر کشور یا منطقه اى عده اى رهبر هستند، که این ها رهبران جوامع و مردم صوفى هستند و همین ها هم یک رهبر بزرگ دارند. مثلاً تا چند سال قبل، رهبر بزرگ کل تیجانى ها در غرب آفریقا، شیخ ابراهیم نیاس بود که در سنگال زندگى مى کرد. بعد از فوت ایشان، شاگردان ایشان رهبرى این فرقه را به عهده گرفتند. مثلاً یکى از رهبران شان در کشور مالى است. تجلى کار این ها، مراسم مولود النبى(ص) است. وقتى مولود النبى(ص) مى گیرند، از پنج شش کشور هم جوار، براى شرکت در این مراسم حضور پیدا مى کنند و به این کشور سفر مى کنند. بعضى از رهبران شان در بورکینافاسو و برخى دیگر در سنگال هستند.آیا رهبران شان در مسائل اجتماعى و سیاسى حضور فعال دارند یا اینکه بیشتر توجه شان به مسائل عرفانى و معنوى است؟
سابقاً دین را در حوزه عبادات مى دانستند، ولى با رشد بیدارى اسلامى در کل جهان، تحول فکرى زیادى در میان مسئولان و رهبران دینى و فکرى تیجانیه به وجود آمده و آنها نیز دین را وارد عرصه اجتماع کرده و نقش فعالى در این زمینه ایفا مى کنند. به خاطر اینکه معمولاً لیدرهاى اسلامى، در حال حاضر جوانانند و آنها هستند، که فعالان جریان هاى اسلامى هستند. لذا اینها نمى گذارند که بزرگان شان و پیرمردهایشان در کنج مساجد بنشینند و مشغول ذکر و ورد باشند. آنها فعال اند و وارد اجتماع مى شوند و به تبع این ها، پیرمردها و بزرگان شان هم مجبورند که وارد جامعه بشوند. سابقاً در همین غرب آفریقا، دانشجویان نقل مى کردند که خجالت مى کشیدند که نماز بخوانند یا وارد مسجد بشوند یا حجاب داشته باشند، ولى امروز افتخار مى کنند؛ یعنى قضیه برعکس شده است. حتى بعضى از کسانى که مسلمان نیستند، به خاطر اینکه بگویند ما فعال هستیم و خوش فکر و خوش اندیش هستیم، مى گویند که ما مسلمانیم و نماز مى خوانیم، در صورتى که مسلمان نیستند.در حال حاضر محوریت کشورهاى اسلامى در غرب آفریقا با کدام کشور است؟
در غرب آفریقا، جریانى که توانسته یک روح حماسى در آنها به وجود آورد، جمهورى اسلامى ایران است، که پرچم دار مبارزه علیه استعمار است، ولى در مسائل دیگر، یکى از کشورهایى که کمک هاى اقتصادى زیادى به مردمان و دولت هاى منطقه مى کنند، عربستان است که براى تبلیغ خودش و مسلک وهابیت سرمایه گذارى فراوانى مى کند. عربستان در برخى از این کشورها مساجد و درمانگاه ساخته و در حال حاضر هم در صدد تأسیس و افزایش تعداد مساجد و مراکز اسلامى در منطقه و پذیرش جوانان این منطقه در دانشگاه ها و مراکز دینى خودش است. البته یکى از بزرگان آفریقا گفته بود که این هایى که اینجا هستند قلوبکم معکم؛ قلب هایشان با شماست، ولى لسانشان با دیگران است به خاطر اینکه از آنها پول مى گیرند.فکر مى کنید عمده مشکلات و موانع مراکز اسلامى، چه شیعى و چه سنى، در چیست؟
احساس مى کنم که اینها مشکل درونى ندارند؛ یعنى آنها با ساختار حکومتى و امنیتى شان مشکلى ندارند و مى توانند به صورت آزادانه فعالیت بکنند. بنابراین مهمترین مشکلاتى که مراکز اسلامى در منطقه دارند، دو چیز است. مشکل اول، فقدان یک راهبرد مشخص براى حرکت ها و فعالیت هاى آنهاست؛ زیرا غالب آنها استراتژى مشخص و معینى براى فعالیت ندارند. اینها نیاز فکرى دارند و باید برنامه ریزى کنند، که در این زمینه ضعیف هستند، ولى مى توانند از تجربیات حوزه هاى علمیه ما استفاده زیادى ببرند. مشکل دوم، کمبود امکانات شان است. شیعیان برخى از مناطق هم به حدى نرسیده اند که حمایت بالایى از این حرکت ها داشته باشند، لذا امکاناتشان کم و محدود است. اگر ما در تهیه و افزایش این امکانات، مثلاً کتاب هاى آموزشى، مجلات، راه اندازى رادیو و خصوصاً ساخت مسجد کمکشان کنیم، تا آنها بتوانند آزادانه مواضع فکرى و عقاید خود را در آنجا مطرح کنند، آن وقت ما شاهد درخشش غیرقابل تصورى از آنان خواهیم بود.چالش سنت و تجدد تا چه حد بین مسلمانان غرب آفریقا جدى است و آیا آنها با چنین مسئله اى در کشورشان مواجه شدند؟
بله! چالش سنت و تجدد، یک چالش واقعى براى همه مسلمانان است. و چون در منطقه غرب آفریقا، هنوز بافت هاى فکرى و اجتماعى، بافت هاى سنتى است، لذا چالش عمیقى را در زمینه سنت و تجدد شاهد نیستیم، ولى در زمان بسیار کوتاهى با این چالش جدى مواجه خواهد شد. لذا باید رهبران و مسئولان دینى و مذهبى این منطقه، براى پاسخ گویى به این چالش بزرگ آینده فکر کنند و راهکارهاى مناسب را اتخاذ نمایند.آیا روشنفکران آفریقایى مانند على مزروعى بر روشنفکران و مردم منطقه تأثیرگذار هستند؟
این ها بین مردم شناخته شده نیستند. بعضاً مى آیند و در بعضى از دانشگاه ها سخنرانى مى کنند، که تأثیرگذارى جدى و چندانى ندارند. چون خود آنها هم شخصیت مطرحى در عرصه دینى نیستند، غالباً به آنها به عنوان یک تئوریسین دینى نگریسته نمى شود. لذا اثرگذارى آنها محدود به مجامع دانشگاهى است، اما در این میان، شخصیت ها و رهبران دینى نفوذ بسیار زیادى در بین مردم دارند و حتى اساتید دانشگاه هاى منطقه براى اخذ اندیشه هاى دینى، پیش عالمان دینى مى روند.آیا این مناطق شخصیت هاى برجستة دینى دارند که مردم بتوانند به آنها تمسک بجویند و از اندیشه هاى آنها استفاده کنند؟
بله! شخصیت هاى دینى بزرگى در منطقه هستند که مردم به حرف هایشان گوش مى دهند. به عنوان مثال، کسانى هستند که اگر بگویند نماز ظهر، دو رکعت است، مردم دو رکعت نماز مى خوانند و این افراد امروز با شیعه و مذهب شیعه آمیخته و عجین نشده اند و علاقه مند به مکتب اهل بیت(ع) هستند.فکر مى کنید الگوسازى از چهره هاى برجسته شیعى معاصر، از جمله امام خمینى(ره) براى آنها چقدر مى تواند مؤثر باشد؟
متأسفانه شخصیت هاى دینى و رهبران مذهبى مناطق غرب آفریقا، افرادى تک بعدى هستند، که عمدتاً به مسائل دینى و فکرى، روحى مسلمان ها توجه کرده اند. علت آن این است که جریان بیدارى اسلامى، اخیراً و در این سى سال اخیر به وجود آمده و غالب رهبران اسلامى منطقه، افرادى بزرگ سال هستند. لذا اگر ما بتوانیم رهبران دینى، عالمان دینى، مراجع و روشن فکران دینى و مذهبى خودمان را به عنوان الگو معرفى بکنیم، یقیناً در سیره و رفتار آن ها تأثیرگذار خواهد بود. متأسفانه ما در این زمینه هم مثل بقیه زمینه هاى دیگر، کار نکردیم و نتوانستیم خیلى از شخصیت ها و ذخیره هایى که داریم را به مردم، به دنیا و از جمله آفریقا معرفى بکنیم. اگر ما بتوانیم کسانى را که در ابعاد مختلف فعالیت مى کردند، هم تدریس داشتند و هم زمان در جبهه نبرد با استعمار مى جنگیدند، مثل مرحوم میرزاى شیرازى ، شهید مطهرى مراجع، علما و خصوصاً امام خمینى(ره) را به اینها معرفى بکنیم، یقیناً در روند فکرى و رفتارى آنها تأثیرگذار خواهد بود.فکر مى کنید مردم آنجا، ایران را با چه چیزى مى شناسند؟
ایران را به عنوان کشورى مذهبى، اسلامى و داعیه دار دین و مبارزه با استعمار و آمریکا هست، مى شناسند و براى ایران قداست بالایى قایل هستند. مسئولان کشورها هم ایران را به عنوان کشورى بزرگ، و قدرتمند مى شناسند و این گونه از ایران یاد مى کنند، گرچه ممکن است به خاطر منافع یا ترس شان از آمریکا، این عقیده و تفکرشان را به صورت علنى مطرح نکنند، ولى واقعاً نسبت به ایران، علاقه مند هستند. البته متأسفانه دستگاه تبلیغاتى ما ضعیف است. ما نمى توانیم و بهتر بگویم که نتوانستیم اخبار صحیح را به آنها برسانیم و منبع خبرى آنها، همین رسانه هایى است که دست غرب و صهیونیست هاست؛ مانند CNN ، BBC ، DW و امثال ذلک. اخیراً رسانه Press TV راه انداختیم که اگر بتواند قلمروى بیشترى را تحت پوشش قرار دهد و اخبار را به موقع و منصفانه انعکاس بدهد، موفق تر و موثرتر خواهد بود. اما با این حال ما نیازمند تقویت و گسترش این شبکه ها و رسانه ها هستیم و نباید از ظرفیت هاى آنها غافل باشیم. این امر نیازمند برنامه ریزى، سرمایه گذارى و حمایت است.برخى کارشناسان سیاسى، تلقى خاصى نسبت به دین و مذهب آفریقایى ها داشتند، بدین صورت که مى گفتند دین آنها تابع کمک هایى است که به آنها مى شود، این تلقى تا چه حد واقعیت دارد و تحلیل شما راجع به این تلقى چیست؟
این تحلیل درست نیست. واقعاً این طور نیست. البته ممکن است در بعضى از مواقع، مواردى را داشته باشیم که افرادى به حسب ظاهر با دریافت کمک، ظاهر خودشان را عوض مى کنند، نه آن عقاید باطنى خودشان را، که این مسأله و رویکرد در همه جا هست. مگر در ایران و کشورهاى دیگر نیست؟!اگر ما به آفریقا برویم و در میان آنها زندگى کنیم، خواهیم دید که پاى بندى آنها به امور اسلامى و مسائل دینى، خیلى بیشتر از آن چیزى است که ما تصور مى کردیم، که البته و کمتر از کشورهاى اسلامى منطقه خاورمیانه نیست. من اشخاصى را مى شناسم، که نه یک مورد، بلکه ده ها و صدها مورد که فرد، بچه اش در دستش مرده و حاضر نشده آن را در کلینیک مسیحیان معالجه کند، چرا؟ چون لازمه این کار این بوده که باید اسم مسیحى براى آن بچه مى گذاشت. آیا ما این طورى هستیم؟ در کدام یک از مناطق ما چنین عقیده و انگیزه اى نسبت به پاى بندى به دین و اسلام وجود دارد؟ مردم در بسیارى از روستاها بى سواد هستند، چون مدارسى را که در آنجا جدیداً تأسیس شده، مسیحیان ساختند، و مردم مسلمان از ترس اینکه مبادا بچه هایشان از اسلام دست بردارند، حاضرند بچه هایشان بى سواد بمانند و به مدرسه نفرستند، اما مسلمان بمانند. زیاد دیدم کسانى را که نیاز به نان شب داشته اند، مدرسه اى قدیمى و خراب داشتند و اسم مدرسه، فاطمه الزهرا(س) بوده، عربستان گفته است که ما مدرسه هاى شما را نوسازى مى کنیم، یا این که مدرسه جدیدى مى سازیم، همه هزینه مدرسه تان را ماهانه مى دهیم، حقوق مفصل هم به خودتان مى دهیم، اسم مدرسه را بگذارید عایشه و با ما کار کنید، ولى آنها نپذیرفتند. خیلى زیادند افرادى که امکانات و جایگاه خود را از دست دادند، ولى حاضر نشدند از تشیع خود دست بردارند. لذا این طور نیست که اگر کسى و دولتى به آنها پول بدهد، همان شیوه و خواسته آنها را پى گیرى کنند. بله! مواردى هست که این اتفاقات مى افتد، ولى نادر است. لذا این طورى نیست که مردم با پول و کمک ها، عقاید و رفتارشان را عوض کنند.
قومیت نزد مردم غرب آفریقا، چقدر تأثیر گذار است؟
در قارة آفریقا، قومیت ها هنوز هم پابرجاست، ولى قبیله گرایى در حال از دست دادن رنگ و بوى خویش است.در درگیرى هایى که در قاره آفریقا پیش مى آید، دین و مذهب تا چقدر نقش دارد؟ آیا این درگیرى ها و جنگ ها، ریشه مذهبى دارد؟
اکثریت قریب به اتفاق این درگیرى ها، درگیرى هاى دینى نیست. این ها درگیرى قدرت هاى بزرگ با یکدیگر است. اگر تنازع و درگیرى دو قدرت، بیشتر باشد، درگیرى هإ؛ گسترده تر و عظیم تر مى شود و اگر تنازع، کمتر باشد، درگیرى هاى عوامل و فریب خوردگان آن ها در منطقه کوچک تر مى شود. این درگیرى ها بعضاً به خاطر منابع طبیعى منطقه است. مثلاً قبیله اى را علیه دولت و حکومت محلى شوراندند، به خاطر این که منابع الماس در آن منطقه وجود دارد. خوب، طبیعى است، کسانى که با دولت مى جنگند نیاز به اسلحه دارند، پول هم ندارند که اسلحه بخرند، لذا کشور تحریک کننده مى گوید من به شما اسلحه مى دهم، ولى شما به من الماس بدهید. یک اسلحه کلاشینکف مى دهد، در برابرش یک الماس پنج میلیون دلارى مى گیرد. ولى در این درگیرى ها، درگیرى هاى بسیار کمى پیدا مى شود که ریشه مذهبى و دینى داشته باشد. البته وقتى در کشورى یا منطقه اى، جسارت و اهانتى به مقدسات دینى پیروان آن دین بشود، درگیرى خیلى مختصرى به وجود مى آید، ولى آنها ادامه دار نیست، مگر در سومالى که وهابیت در آنجا بسیار فعال است.* حجت الاسلام والمسلمین مجید حکیم الهى، هم اکنون معاون بین الملل جامعه المصطفى(ص) العالمیه و رئیس حوزه علمیه لندن است که سابقه طولانى فعالیت در غرب آفریقا را دارد، مؤسس و اولین رئیس دانشگاه اسلامى غنا نیز هست.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 267