در اواخر سال 1929، وزارت امور خارجه آمریکا « چارلز کامر هارت » وزیرمختار سابق آمریکا در آلبانی را به سمت وزیرمختار جدید آمریکا در ایران منصوب کرد. هارت و خانوادهاش در اوایل ژانویه 1930 وارد تهران شدند. او طی چهار سالی که در ایران اقامت داشت، گزارشهای جالبی درباره اوضاع سیاسی و مالی مملکت به وزارت امور خارجه کشورش ارسال کرد. متن زیر یکی از این گزارش ها است که راجع به اخاذی ها و باج خواهی های رضاشاه است.
شاه آدم پول دوستی است؛ ولی گویا فقط عشق شمردن آن را دارد، چون از وافورش که بگذریم، اهل ریخت و پاش و خوشگذرانی نیست. به جرئت میتوانم بگویم که در سال 1930 نزدیک به 2 میلیون دلار به املاکش اضافه کرد. بزرگترینشان یک قطعه زمین بسیار قیمتی در شمال ایران بود که از حاجی معین [التجار] بوشهری خرید. البته بوشهری هیچ وقت دستش به 350 هزار تومانی که بابت ثمن معامله تعیین شده بود نرسید. هرچند وزیر دربار 50 هزار تومان حق کمیسیونش را از حلقوم بوشهری بیرون کشید. قضیه خیلی پنهان نماند، زیرا وقتی وزیر دربار حق کمیسیونش را از حاجی مطالبه و دریافت کرد و چک را برای وصول به بانک شاهنشاهی ایران فرستاد، مقامات به محض رویت چک 50 هزار تومانی شصتشان از ماجرا خبردار شد.
هر چند این حاجی که زمینش را فروخت و چیزی عایدش نشد آدم بسیار متمولی است، ضرر و زیانهای زیاد دیگری هم به همین ترتیب دید. بوشهری که پیرمردی 90 ساله با ظاهری پدرانه است، دقیقاً از همان اشخاصی است که شاه باید برای مدرنسازی و صنعتیکردن کشور به خدمت میگرفت؛ که البته این طور نکرد. بوشهری، به رغم کهولت سنش، حمل و نقل دریایی را در رود کارون و خلیج [فارس] به راه انداخت که کمک بزرگی به « شرکت اولن و شرکا » برای حمل مصالح جهت کشیدن خط آهن بود. علاوه بر این، چند کارخانه چوببُری در شمال احداث کرد که برای خط آهن در آن منطقه تراورس میساخت. به شاه خبر دادند که بوشهری با فروش غیر مستقیم تراورسها به دولت سود زیادی به جیب میزند، و شاه هم امتیاز کشتیرانی در رود [کارون] و خلیج [فارس] را از او گرفت و زمین و کارخانههای چوببُریاش را در مازندران مصادره کرد. اینجا همه چیز به نام شاه مصادره، و جزو داراییهای او میشود و نه دولت. با وجود این، کلاً میتوانم بگویم آن طور که میدانم شاه فعلی ایران تقریباً از همه جهت بهترین آدمی است که طی چند قرن اخیر بر ایران حکومت کرده است. او اهل آبادانی است. اگر به خاطر حرصِ و ولع کاملاً مشهود و معروفش نبود، میشد او را همپای پادشاهان کوچکتر اروپا دانست. و اگر قرار باشد مقایسهای بکنم، مسلماً او را بالاتر از کارول، پادشاه رومانی، میدانم. اگرچه از پولپرستی و مالپرستی این آدم خبر داشتم، نمیتوانستم باور کنم که همه این فسادهای کوچک و بزرگ زیر سر شاه باشد. ولی حالا دیگر شکی برایم نمانده، و این گزارش را جهت حفظ در آرشیو برایتان میفرستم.
ماجرای بوشهری از این جهت جالب است که نشان میدهد رضا شاه نه فقط زمینهای کشاورزی را مصادره میکرد، بلکه روی کارخانههای صنعتی و حتی امتیاز کشتیرانی در رودها و دریاها نیز دست میگذاشت. با خواندن این ماجرا، میفهمیم که چرا ایران با داشتن درآمد نفتی هیچ وقت نتوانست به یک اقتصاد صنعتی دست پیدا کند. رضا شاه، و پس از او پسر و جانشینش، حق و حرمت مالکیت خصوصی و قوانین را زیر پا گذاشتند.
منبع: رضاشاه و بریتانیا ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 70 - 68
شاه آدم پول دوستی است؛ ولی گویا فقط عشق شمردن آن را دارد، چون از وافورش که بگذریم، اهل ریخت و پاش و خوشگذرانی نیست. به جرئت میتوانم بگویم که در سال 1930 نزدیک به 2 میلیون دلار به املاکش اضافه کرد. بزرگترینشان یک قطعه زمین بسیار قیمتی در شمال ایران بود که از حاجی معین [التجار] بوشهری خرید. البته بوشهری هیچ وقت دستش به 350 هزار تومانی که بابت ثمن معامله تعیین شده بود نرسید. هرچند وزیر دربار 50 هزار تومان حق کمیسیونش را از حلقوم بوشهری بیرون کشید. قضیه خیلی پنهان نماند، زیرا وقتی وزیر دربار حق کمیسیونش را از حاجی مطالبه و دریافت کرد و چک را برای وصول به بانک شاهنشاهی ایران فرستاد، مقامات به محض رویت چک 50 هزار تومانی شصتشان از ماجرا خبردار شد.
ماجرای بوشهری از این جهت جالب است که نشان میدهد رضا شاه نه فقط زمینهای کشاورزی را مصادره میکرد، بلکه روی کارخانههای صنعتی و حتی امتیاز کشتیرانی در رودها و دریاها نیز دست میگذاشت. با خواندن این ماجرا، میفهمیم که چرا ایران با داشتن درآمد نفتی هیچ وقت نتوانست به یک اقتصاد صنعتی دست پیدا کند. رضا شاه، و پس از او پسر و جانشینش، حق و حرمت مالکیت خصوصی و قوانین را زیر پا گذاشتند.
منبع: رضاشاه و بریتانیا ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 70 - 68
/ج