رویارویی ایمان در برابر زور(2)

منظور از نگاه نزدیک به جنگ، نگاهی نزدیک و مبتنی بر درون فهمی است. این نگاه امکان مناسب‏تری از فضا و شرایط فکری حاکم بر زمان وقوع جنگ دارد. به عبارت دیگر
شنبه، 29 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رویارویی ایمان در برابر زور(2)
رویارویی ایمان در برابر زور(2)

 

نویسنده: داود غرایاق زندی



 

روایت دیگرگون از ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق

نگاه از نزدیک به جنگ

منظور از نگاه نزدیک به جنگ، نگاهی نزدیک و مبتنی بر درون فهمی است. این نگاه امکان مناسب‏تری از فضا و شرایط فکری حاکم بر زمان وقوع جنگ دارد. به عبارت دیگر، زمانی برداشت ما از یک واقعه یا پدیده کامل خواهد شد که از یک سو، نگاه درون فهمی به یک پدیده اجتماعی داشته باشیم و از سوی دیگر، نگاه دوربینانه به یک واقعه تاریخی یا همان نگاه مبتنی بر فاصله انتقادی را داشته باشیم. در این جا فرض بر این است که دوره زمانی از شروع جنگ تا آزادسازی خرمشهر با نگاه نزدیک به جنگ قابل فهم‏تر و قابل قبول‏تر است و نگاه دور به جنگ از فاصله زمانی آزادسازی خرمشهر تا پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران معنادارتر و قابلیت توضیح دهندگی بیشتری دارد. این به معنی پرداختن به هر دوره زمانی از یک نگاه نزدیک یا دور نیست، بلکه با طرح هر دوره زمانی مورد، نظر قابلیت توضیح دهندگی آن‏ها را بررسی می‏کنیم. لذا با طرح پرسش‏های مهم در این دو دوره با دو دیدگاه مهم به بررسی رویدادهای مهم سیاسی جنگ می‏رویم.
بر این اساس در اینجا معمولا این پرسش مطرح می‏شود که آیا وقوع جنگ اجتناب‏ناپذیر بود؟ (21) هاشمی رفسنجانی در این زمینه معتقد است که «ما ترورها و انفجارهایی روزانه و کودتا داشتیم. کودتای نوژه چند هفته قبل از آغاز جنگ اتفاق افتاد و در کل تصور این امر که ایران این همه بر خود مسلط باشد که به این زودی عراق را تحریک کند، از نظر آشنایان به تاریخ و سیاست محال است، این که بخواهیم در یک کشور همسایه برنامه‏ای پیاده کنیم، محققا انقلاب ما نیز آماده نبود و همه به این امر اذعان دارند. در آن زمان حتی ارتش، نیز آماده نبود و بنابراین ادعای عراق که ما قصد تحریک این کشور را داشتیم، پذیرفتنی نیست. البته ما مواضع انقلاب را اعلام کرده بودیم که در هیچ منطق، مکتب و در هیچ جایی اعلام نظرات یک انقلاب و مکتب به دنیا، نمی‏تواند جرم تلقی شود.» (22) اما واقعیت این است که باورهای انقلاب اسلامی در منطقه‏ای که هنوز نظم وستفالی با هدایت قدرت‏های برتر جهانی کنترل و هدایت می‏شود، آشوب ساز بود.
باورهای انقلابی نه تنها در تغایر با نظم متعارف جهانی بود، بلکه در قالب روال متعارف نبود تا بتوان به طرق موجود حل اختلاف آن را کنترل نمود. بر این اساس، شاید بهترین راه ممکن بلکه تنها راه ممکن در منطقه تصور می‏شد.
ممکن است یک باور عقلانی این باشد که ایران باورهای انقلابی خود را نه به عنوان یک مرجع غیر دولتی بلکه به مثابه یک مرجع رسمی بین‏المللی اعلام می‏نمود و بر این اساس؛ مرجع رسمی، مسئولیت‏ها و تبعات رفتار خود را باید بپذیرد و یا در صورت وقوع جنگ، با مراجعه به ساز و کارهای موجود صلاحیت‏دار بین‏المللی، اقدام به خاتمه جنگ نماید؛ امری که خلاف باورهای ایمانی جمهوری اسلامی بود. اما شرایط حاکم بر یک نظام برآمده از انقلاب که روال و ساز و کار کنونی و متعارف بین‏المللی را قبول ندارد؛ به تمایز بین مرجع رسمی و غیر رسمی و مراجعه به ساز و کار موجود غیر ممکن بود. این موضوع بر خلاف باورهای انقلابی معنا می‏شد. مساله در این دوره این است که رویکردهای آرمانی با شور انقلابی توام بود و درک تمایزات بالا تقریبا غیر ممکن بود. نظام جمهوری اسلامی که با موفقیت، یک نظام دیکتاتوری را بر کنار نمود، سرخوش از پیروزی خود، امکان دیگری از این نوع را دور از واقعیت نمی‏دید. بر این اساس، عدم اعلام مواضع انقلابی به معنی پایان و ختم انقلاب بود و اصلا در آن فضای کشور، کسی توان مقابله و ایستادن در مقابل رودخانه و جریان انقلاب را نداشت و به همین دلیل گروه‏های سیاسی مخالف به تدریج از صحنه سیاسی محو شدند. لذا، پرسش از گریزپذیر بودن یا نبودن جنگ، پرسشی متأخر است و در آن زمان امکان‏پذیر نبود. تنها شاید اگر ایران در ابتدای جنگ و آزادسازی مناطق اشغالی خود، با مشکلاتی مواجه می‏شد، نظام جمهوری اسلامی برای حفظ مشروعیت و بقای خود به بازی با روال متعارف بین‏المللی روی می‏آورد، که آن هم با تهییج دوباره شور انقلابی و نیروهای مردمی موفقیت‏های شگرفی در جبهه‏های رزم برافروخت. آزادسازی خرمشهر و بیرون کردن دشمن اشغالی نه تنها اختلافات درونی و سیاسی را از بین برد، بلکه مشروعیت نظام انقلابی را در حفظ ساخت ملی و دفاع از موقعیت خود به شدت افزایش داد به گونه‏ای که جهان از روحیه و شور انقلابی مبهوت شد و آزادسازی خرمشهر نه تنها یک نماد عقلانی و انقلابی محسوب می‏شد، بلکه مقطع عطف هویت سازی ملتی است که در دو سده اخیر نتوانسته بود در جنگی، مناطق اشغالی خود را باز پس گیرد.
این پیروزی به مثابه پیروزی در جنگی انقلابی بود که از ترکیب گروه‏های منظم و پارتیزان‏های غیررسمی پدید می‏آمد. (23)
یکی از نظامیان سابق ارتش عراق بر این باور است که رهبری عراق از روح انقلابی مردم که شاه را ساقط کرده و آماده بودند تا به دفاع از انقلاب برخیزند، غافل بوده است. (24) بر اساس تحلیلی که از نگاه نزدیک به مساله داشتیم، پیروزی‏های چشمگیر اولیه ایران آزمون سختی برای یک نظام نوپا در برابر اراده نظام مبتنی بر زور بوده که سرافراز بیرون آمده بود. در عین حال، تجاوز عراق به خاک ایران ایده دفاع را برانگیزاند که مبتنی بر نگاه ملی گرایانه بود. همیاری بس گسترده و کم و بیش داوطلبانه توده مردمی که در حمایت از جنگ به پا می‏خیزند. (25) واقع امر این است که پیروزی‏های اولیه ایران در جنگ نشان داد که علی رغم بی‏ثباتی داخلی در ایران، نظام سیاسی غافلگیر نشد؛ (26) و این به نوعی تثبیت نظام جمهوری اسلامی در ساخت کشور ایران کمک نمود. اما این وضعیت برای عراق متفاوت بود. صدام در اجلاس چهار روزه کنگره حزب بعث عراق، با پذیرش مسئولیت شکست استعفا داد، تا دوباره با اتفاق آرا به مقام دبیر کلی حزب بعث برگزیده شود. (27)
اما پیچیده‏ترین وضعیت پیش روی ایران و عراق، پس از فتح خرمشهر پدید آمد. از جانب طرف عراقی، شکست‏های اخیر غیر قابل قبول بود و بی‏کفایتی رژیم حاکم بر آن کشور را به تصویر می‏کشید که حتی در شرایط انقلابی نیز توان شکست ایران را نداشت. در آن شرایط نیز عراق به دنبال به رسمیت شناختن حقوق ارضی خود، عدم مداخله در امور داخلی عراق و در نهایت حسن همجواری توسط ایران بود. (28) اما در طرف ایران، پذیرش اقدام نظامی و زور، اگر چه در تقابل با رویکردهای ایمانی نظام جمهوری اسلامی بود؛ اما دفاع مشروع تلقی می‏شد و قابل توجیه بود. گام نهادن به خاک عراق، تغییر وضعیت تجاوز به خاک کشور همسایه محسوب شده و برای طرف‏های مقابل ایران توجیه و مشروعیت لازم برای فشار بر ایران فراهم کرد و باورهای فراملی ایران با ادامه جنگ، زمینه نقد رفتارهای خارجی ایران را فراهم ساخت. صدام در این زمان پیشنهاد مذاکره را مطرح ساخت تا از این طریق بدون تداوم وضعیت جنگی به اهداف خود دست یابد. به نظر می‏آید که تاکتیک مذاکره صدام این بود که با تصرف قسمتی از مناطق مورد نظر، ضمن ادعای صلح، اراده خود را بر ایران در مورد عدم حمایت از شیعیان تحمیل کند. (29) این شرایط برای ایران، نه تنها قبل از حملات نظامی عراق قابل قبول نبودبلکه، با توجه به شرایط پیروزمندانه ایران به هیچ وجه پذیرفتنی نبود و ضرورتی نداشت که ایران در شرایط برتر، به شرایط خفت باری تن بدهد که لزومی برای جنگیدن آن نیز نبود. اگر فشار لازم و کافی به ایران وارد می‏شد تا از سقوط رژیم بعث در عراق حمایت نکند و از حمله به عراق نیز باز داشته شود، فرض لازم بر عملی بودند این استراتژی آن است که ایران نمی‏خواست به این جنگ وارد شود یا نمی‏توانست از عهده درگیری در چنین جنگی برآید (30)
دلایل ایران برای تداوم جنگ نیز نشان از این وضعیت دارد؛ خنثی کردن توطئه امریکا در منطقه برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از سرکوب مبارزات مردم فلسطین؛ تداوم شکست‏های صدام و تنبیه متجاوزان و ایجاد بازدارندگی برای جلوگیری از تجاوزهای بعدی به کشور، نجات شهرهای مرزی همچون خرمشهر و آبادان از دید و تیر ارتش عراق؛ مجبور کردن دنیا به پذیرش خواسته‏های به حق جمهوری اسلامی ایران که حداقل آن تنبیه متجاوزان و جلوگیری از پذیرش وضعیت نه جنگ و نه صلح، برای ادامه فعالیت‏های عادی کشور بود. (31) این دلایل ایران نیز، برای طرف عراقی و محیط منطقه‏ای و جهانی قابل قبول نبود. اصلا جنگ برای این است تا ایران ادعاهای فراملی نداشته باشد.
در ابتدای این مقطع زمانی، نقطه نظرات متفاوتی در نظام تصمیم‏گیری ایران مطرح بود؛ گویا بخشی از بدنه سیاسی و نظامی، خواستار پایان جنگ بودند و بخشی دیگر از بدنه سیاسی و نظامی به دنبال تداوم جنگ بودند. استدلال گروه اول، بحث متجاوز شمرده شدند و اتحاد کشورهای منطقه علیه ایران و عدم پذیرش تجاوز توسط ملت عراق و تحکیم موقعیت صدام بود. از سوی دیگر، بسیج این میزان نیرو و شعله‏ور شدن شور انقلابی در جامعه و کسب موفقیت‏های باور نکردنی در این شرایط، در کنار عدم اعتماد به مراجع و نهادهای بین‏المللی (که در عین حال راه‏حل قابل قبولی هم از هیچ مرجع صلاحیت‏داری نظیر شورای امنیت جز توقف جنگ پیشنهاد نشده بود)، پذیرش صلح و آتش‏بس را امری قابل قبول نمود و دولت مردان جمهوری اسلامی اعتمادی به عراق برای سوء استفاده از این شرایط نداشتند (32)
از سوی دیگر، فضای پیروزی‏های ایران در جنگ، شور انقلابی عدیده‏ای را وارد جامعه ساخت: هر کس که در مصاف با یزید زمان (صدام) به یاری حسین زمان (امام خمینی) بشتابد، تجربه یاران امام حسین (ع) را تکرار کرده است و به سعادت و آرامش ابدی می‏رسد، هر آن کس که خمینی (ره) را یاری کند، حسین (ع) را یاری کرده است؛ امام خمینی در حکم حسین زمان است و پیروان خمینی با روشن‏بینی و بینایی کامل به سوی الله روان هستند. (33) به عبارت دیگر، اعتبار رهبران و چهارچوب ایدئولوژیک حاکم نیز تا حد زیادی به تحولات جبهه‏های جنگ بستگی داشت (34) بر این اساس، برای اولین بار حسین زمان برای تمام یزیدیان جهان پیروز شده بود و شیعیان ایران توانستند از این خاطره تاریخی ناخوشایند، طرح دیگر و پیروزمندانه‏ای ارایه دهند که پیروزی آن‏ها را یکبار علیه یزیدیان پهلوی و دیگر بار علیه یزیدیان صدامی تداوم بخشید. این شرایط به هیچ وجه تناسبی با صلح امام حسن (ع) نداشت و حسین زمان، شرایط دیگری آفریده که سازش به هیچ روی روا نیست.
این موضوع جدا از بحث سیاسی، از نظر نظامی نیز قابل توجیه بود: همان طوری که حمله مستلزم دفاع است، دفاع نیز حمله را ایجاب می‏کند. از آنجا که حمله کلیتی متجانس نیست، بلکه پیوسته با دفاع در هم می‏آمیزد؛ ایده دفاع ما را به گفتمانی درباره حمله رهنمون می‏سازد (35)
در کنار این مسئله راهبرد دستیابی به یک مکان در خاک عراق، می‏توانست تضمینی برای پذیرش صلح توسط صدام باشد و از این طریق به نوعی عقب‏نشینی صدام در خاک خود، شاید زمینه‏ساز سقوط وی یا حداقل نامشروع ساختن وی را که هدف اولیه اعلامی جمهوری اسلامی و حضرت امام خمینی (ره) بود، تحقق می‏یافت. در این شرایط اگر چه جنگ را صدام شروع نمود، اما پایان و نحوه آتش‏بس را ایران می‏توانست تعیین نماید و با توجه به حملات گسترده لفظی ایران علیه کشورهای منطقه و جهان، پذیرش روال ایران نه تنها پذیرش اراده نظام انقلابی ناهمخوان با روابط بین‏المللی بود، در عین حال مشروعیت این نظام را در داخل به شدت افزایش می‏داد. مضافا این که اگر در شرایط بروز یا خاتمه جنگ، نیروهای سیاسی نقش مهمی می‏توانند داشته باشند، در جریان و تداوم جنگ، نقش نیروهای نظامی تأثیرگذارتر است. بر همین اساس، طرح عملیات رمضان در همان جلسه تصمیم‏گیری در مورد پذیرش آتش‏بس یا تداوم جنگ به تصویب امام خمینی (ره) و مقامات لشکری و کشوری نظام رسید.

نگاه از دور به جنگ

نگاه دور به جنگ از فتح خرمشهر در خرداد 1360 تا پایان جنگ از جانب دو طرف 29 / 5 / 1367 را شامل می‏شود. این دوره به سه بخش تقسیم می‏شود، از عملیات رمضان تا عملیات بدر؛ ایران و عراق پیشرفت قابل توجهی در جنگ نداشته‏اند. این مساله به ویژه ایران را در شرایط سختی قرار داد. در این شرایط جنگ از حالت تهاجمی به حالت فرسایشی یا وضعیت بحرانی تبدیل شد. وضعیت فرسایشی یا بحرانی، وضعیتی است که هر دو طرف توان شکست جدی همدیگر را ندارند و در حالت سکون و توازن به سر می‏برند. (36) در این شرایط، ارتش عراق به واسطه جبران شکست‏های خود و دفاع از مرزهای خود روحیه متفاوتی پیدا نمود و توان مقاومت بالایی پیدا نمود و در عین حال، نیروهای سپاه و ارتش توان تأثیرگذاری جدی بر جنگ را نداشتند. این دوره تا سال 1364 ادامه داشت. در این دوره استراتژی جنگی ایران از جنگ، جنگ تا پیروزی، به جنگ جنگ تا یک پیروزی تغییر یافت. این دوره از بهمن سال 1364 تا فروردین ماه 1366 را با توجه به اوضاع داخلی ایران، بهبود شرایط فرماندهی در ارتش، تقویت و گسترش سپاه و اقدام نظامی نامتقارن در عملیات والفجر 8 و تصرف فاو، عملیات کربلای 5 و فتح شلمچه را شامل می‏شود که بخش مهمی از خاک عراق در جنوب شرقی به تصرف ایران درآمد و در عین حال در طی حدود 14 ماه در تصرف ایران باقی ماند. در این دوران با تغییر وضعیت عراق و پیروزی‏های چشمگیر ایران، قدرت‏های بزرگ به ویژه آمریکا و کشورهای منطقه به این نتیجه رسیدند که باید به کمک عراق بیایند و اوضاع را برای تحمیل آتش‏بس و صلح به ایران فراهم سازند. در همین دوران، هاشمی رفسنجانی بعد از فتح فاو در نماز جمعه تهران تاکید کرد: «وضع جنگ الان به جایی رسیده که هر محاسبه‏ای نشان می‏دهد ما باید هر چه زودتر جنگ را به پایان برسانیم.» (37)
در عین حال، ارتباطاتی که از قبل از فتح فاو توسط آمریکاییان و ایران برای تأمین نظر ایران و خاتمه جنگ و آزادسازی گروگان‏های آمریکایی در لبنان انجام شد، به جریان مک فارلین معروف شد که در 4 خرداد 1365 (25 مه 1986) با سفر مک فارلین به ایران و انجام چند دور مذاکره، در نهایت در آبان ماه 1365 افشا شد. این امر در فضای انقلابی ایران، قابل قبول نبود، اما در عین حال از این زمان تا پایان جنگ در مرداد ماه 1367، جریان جنگ علیه ایران تغییر یافت. در این جریان آمریکا به این نتیجه رسید که باید ماشین جنگی ایران را متوقف کند. به تدریج با ورود رسمی کشورهای آلمان و فرانسه در دادن سلاح‏های شیمیایی و هواپیماهای مدرن و موشک‏های پیشرفته و ورود آمریکا با دادن اطلاعات نظامی، کمک‏های نظامی و اقتصادی، اوضاع در جبهه‏های جنگ و فراتر از جبهه‏ها تغییر داد. در این رابطه، هاشمی رفسنجانی معتقد است: «عبور از فاو دنیا را مطمئن کرد که ایران می‏تواند به هدف جنگ جنگ تا یک پیروزی سرنوشت‏ساز برسد. اینجا است که آمریکاییان تصمیم می‏گیرند، وارد عمل شوند که وارد شدند. قطعنامه 598 در این شرایط نوشته می‏شود. در سال 1366 دقیقا یک سال پیش از این که ایران آن را بپذیرد، یعنی در اواخر تیر ماه 1366 تصویب می‏شود. این موقعی است که دنیا تصمیم می‏گیرد نگذارند ایران در جنگ پیروز شود.» (38) این نظر تقریبا اجماع بین‏المللی و نقطه اشتراک قدرت‏های بزرگ بود. «امریکا نمی‏خواست جنگ گسترش پیدا کند، بلکه می‏خواست جنگ از طریق مذاکره و بدون هیچ پیروزی به پایان برسد.» (39)
در جبهه‏های جنگ، عراق با برتری هوایی و حمله به نفت‏کش‏های ایران سعی نمود تا فشار فزاینده ایران را در زمین به نفع خود تغییر دهد و توان موشکی این کشور زمینه‏ساز حملات موشکی به شهرهای ایران و ایجاد وحشت در میان توده مردم کشور ما شد. (40) در عین حال، چراغ سبز غرب در استفاده عراق از سلاح‏های نامتعارف در حلبچه و بعدا سردشت ایران یک فاجعه انسانی را در پی داشت تا اراده جنگیدن ایران را از بین ببرد.
تجربه عراق در به کارگیری سلاح‏های شیمیایی طی جنگ با ایران تاکیدی بر این عقیده مقامات ارشد آن کشور بود که اقدامات تجاوزکارانه عراق در منطقه تا زمانی قابل تحمل خواهد بود که منافع آمریکا با کشورهای غربی را به طور مستقیم تهدید نکند. (41) زدن تأسیسات نفتی ایران در سال 1365 وضعیت اقتصادی را به شرایط ناگواری رساند. عدنان مزارعی در بررسی اقتصادی ایران بعد از انقلاب می‏نویسد: «کاهش عمومی قیمت‏های نفت و خسارت وارده بر ظرفیت صدور نفت به سبب جنگ با عراق به افت قابل توجه درآمدهای نفتی انجامید. روشن است که به رغم افزایش درآمدهای نفتی بین سال‏های 1361 تا 1363 جنگ نفتکش‏ها در خلیج فارس و افت شتابان قیمت‏های نفت از سال 1365 به سرعت درآمدهای نفتی ایران را کاهش داد. در سال 1366 درآمدهای نفتی حدود 40 درصد سال 1356 بود.» (42) در این شرایط، وضعیت تهاجمی عراق بیشتر شد: «صدام بیش از پیش از نیروی هوایی بهره گرفت و صحنه جنگ را گسترش داد و به جنگ نفت‏کش‏ها را آغاز کرد و با بهره‏گیری از توان هوایی خود تأسیسات اقتصادی و تولید نفت ایران را هدف حمله قرار داد و بدین ترتیب، صادرات نفت ایران از 6 / 1 میلیون بشکه در روز به 600 هزار بشکه در روز کاهش یافت.» (43)
تمام این عوامل باعث شد تا اوضاع ایران تغییر نماید. حمله به هواپیمای مسافربری ایرباس ایران توسط ناو وینسنس آمریکایی، نشانگر خطر حمله جدی‏تر از سوی عراق و آمریکا بود و پیامی به ایران برای پایان جنگ. هاشمی رفسنجانی در این زمینه معتقد است: «سومین عامل، چراغ سبز غرب و شرق به عراق بود که هر کار خلاف مقررات بین‏المللی را علیه ایران انجام دهد. عراق هم از این چراغ سبز، شرورانه استفاده کرد و حملات وقیحانه‏ای به شهرهای ما داشت و با برخی شرایط موجود، عراقی‏ها توانستند دو سه عملیات موفق علیه ما در فاو و جزیره مجنون داشته باشند... عراق می‏توانست کاری شبیه حلبچه را در تهران انجام دهد. اگر در تهران نمی‏توانست در شهرهایی مثل کرمانشاه و تبریز و.... می‏توانست. در مورد شایعه سلاح اتمی ما به این نتیجه رسیده بودیم که آمریکاییان تصمیم گرفته‏اند نگذارند ما پیروز شویم برای آن‏ها مهم نبود به چه قیمتی به اهداف خود برسند. پیروزی ایران برای آن‏ها مانند سم، کشنده بود. این هم یکی از دلایل مهمی است که ما را به پذیرش قطعنامه رساند.» (44)
در مجموع، نگاه دور به جنگ در فاصله زمانی مورد بحث، واقعیت‏های اصلی جنگ را بر ما نمایان ساخت زیرا علی رغم تمام استدلال‏هایی که منجر به تداوم جنگ شد، گزینه تداوم آن به تحقق باورهای خیرخواهانه انقلاب اسلامی نیانجامید. هر چند درک این امر در شرایط پس از فتح خرمشهر مقدور نبود، این نگاه این دستاورد را دارد که جنگ به ما آموخت که انتخاب گزینه پاس داشت باورها لزوما به پیروزی نخواهد انجامید زیرا «جنگ دفاعی، نوعی انتظار، نوعی مقاومت و حفاظت است، اما جنگ تهاجمی ممکن است تجاوز معنا شود.» (45) این امر پذیرش باورهای اصیل را از طریق اجبار به غایت مشکل می‏سازد.
فضای جنگ پس از فتح خرمشهر، به نمونه مشخص یک جنگ فرسایشی تبدیل شد. به تعبیر کلاوزویتس «شرکت در مخاصمه‏ای که احتمال پیروزی طرفین در آن یکسان است. بداهتی خطرناک است.» (46) هدف جنگ ایران و عراق تغییر رژیم و نظام سیاسی دو کشور بود. اما با کاهش توان دولت و گسترش جنگ به شهرها، تاثیرات جنگ فرسایشی به شدت مخرب بود. «زمانی که سلاح‏ها به پایان می‏رسد و روحیه فرسوده است، زمانی که توان شما صرف شده است و منابع مصرف شده است، حتی اگر شما ژنرال خردمندی باشید، قادر به دستیابی به نتایج خوب نخواهید بود.» (47) اما باز با این که ایران و عراق پس از عملیات رمضان و حتی تا عملیات خیبر دریافته بودند که امکان دستیابی به اهداف سیاسی برای دو نظام مقدور نیست و حتی پس از فتح فاو که بر اساس راهبرد جنگ جنگ تا یک پیروزی طراحی شده بود، ماهیت سیاسی جنگ بر ماهیت نظامی اولویت نیافت. به واقع، با فرسایشی شدن جنگ، جنگ از بستر اصلی خود که پیروزی بر دشمن است، فاصله می‏گیرد. در این شرایط جنگ جنبه سیاسی‏تری به خود می‏گیرد. (48) اما همانطور که هاشمی و رفسنجانی - فرماندهی عالی جنگ - اذعان دارد، دیپلماسی ما در جنگ، به ویژه در دوره دوم ضعیف بوده و اگر دشمن تراشی نمی‏کردیم. (49) و از مراجع صلاحیت‏دار بین‏المللی استفاده می‏شد و یا در جریان مک فارلین بهره‏برداری مناسب‏تری می‏بردیم، شاید در خاتمه جنگ تاثیر بسیار مهم‏تری می‏توانست داشته باشد و اگر عراق به کویت حمله نمی‏کرد، شاید حل اختلاف قرارداد 1975 به این سادگی حل نمی‏شد.
به عبارت دیگر، هر چند در بحث نگاه نزدیک نشان دادیم که امکان توقف جنگ در آن شرایط مقدور نبود، تحولات صحنه رزم پس از این تاریخ می‏توانست درس مهمی باشد که در شرایط مناسب باید جنگ را خاتمه داد زیرا نه تنها جنگ با رویکردهای ما تناسب ندارد، بلکه امکان تحقق اهداف سیاسی از طریق آن مقدور نیست. در این موقعیت، ابزارهای سیاسی باید بیشتر به خدمت جنگ درآید. اما این استدلال هر چند در مورد نحوه خاتمه جنگ و پذیرش قطعنامه 598 عقلانی به نظر می‏رسد، در مورد تداوم جنگ چندان ملموس به نظر نمی‏رسد زیرا «تمییز غایت جنگ از انگیزه آن غالبا دشوار است.» (50)
در عین حال، درک نسبت توان و باورها به بهترین و واقعی‏ترین وجه در جنگ مقدور است. جنگ نشان داد که ایران، کشوری منطقه‏ای است و این توان، علی رغم تمام حمایت‏های بین‏المللی و منطقه‏ای از عراق - نشانه قدرت برتر منطقه‏ای آن است.
عملیات‏های موفق خیبر، بدر، والفجر و کربلای 5 نشانه‏های روشن آن است. اما این جنگ ضمن نشان دادن توان برتری ایران به واسطه باورهای ایمانی‏اش، نباید در راستای تغییر و تحول فزاینده منطقه‏ای و جهانی بدون در نظر گرفتن واقعیت توان و ظرفیت اقتصادی و امکانات نظامی تحلیل شود و انجام این کار، نشانه عدم درک مناسب موقعیت است و همین نکته ارزشمند اگر بیش از حد صرف شود، ممکن است نتیجه عکس داشته باشد. اتفاقات پس از فتح فاو، فشار فزاینده‏ای را بر نظام سیاسی ما فراهم ساخت. به عبارت دیگر «اگر سیاست قدرتمند باشد، جنگ نیز قدرتمند است.» (51)
همچنین در نگاه دوم به جنگ، بدون این که نگاه باوری و ایمانی خواستار گزینش جنگ باشد، به عنوان مبنای رفتار انتخاب شد. ضمن این که کنار گذاشتن جنگ، نظام انقلابی را با توجه به مشکلات دستیابی به اهداف آرمانی خود، بی‏تاب و بی‏حوصله می‏کرد. شور انقلابی در مسیر عادی قابل پیمودن نبود، اما جنگ در عین این که امکان تجلی این شور بود، آن را کانالیزه نمود و بر همین اساس هم بقای نظام سیاسی ایران را در پی داشت. از سوی دیگر نیز واقعیت‏های جنگ چه در مرحله اول که با پیروزی ایران همراه بود و چه در مرحله دوم، علی رغم حمایت‏های منطقه‏ای و جهانی، نشان داد که تغییر نظام سیاسی، جمهوری اسلامی را بیمه نمود. اما به واقع، جنگ این تناقض جدی را در درون خود داشت که هم باعث بقای نظام شد و هم نفس انقلاب را به شماره انداخت. آیا این بر اساس نگاه نزدیک به جنگ بعد منفی و از نگاه دور، وجه مثبت می‏یابد؟ در اینجا باید تصریح نمود که نگاه نزدیک به شرایط فهم درونی یک تحول و موقعیت زمان تصمیم‏گیری اشاره دارد. لذا نگاه دور در این بحث از قابلیت بیشتری برخوردار است.
از آنجا که شور انقلابی به ما برای درک موقعیت و توان و چگونگی بهره‏برداری از آن کمک نمود، نه تنها باعث بقای نظام سیاسی جمهوری اسلامی شد؛ بلکه موجودیت آن را تداوم و مشروعیت بخشید. شور انقلابی که باعث شرایط منفی و فشار فزاینده برای نظام شود، دیگر سازنده نخواهد بود و این نشان می‏دهد که این ابزار برای دستیابی به اهداف آرمانی جوابگو نیست و نه تنها راه به پیش نمی‏برد، بلکه نوعی بازگشت و عقب گرد است.
این مساله در مورد نظام سیاسی عراق نیز صادق است. جنگ نشان داد که تغییر رژیم سیاسی صدام از طریق جنگ ممکن نیست و آرمان‏های انقلاب با تغییرات شدید و تجدید نظر طلبانه در منطقه تحقق نخواهد یافت. جنگ به نوعی نه تنها موقعیت صدام را که عنصر نامطلوب بود، در آن کشور تثبیت نمود، بلکه تمام کشورهای منطقه جهان را بسیج نمود تا آن را در قدرت حفظ کنند. بر این اساس، اگر چه صدام به برخی از اهداف ارضی و مرزی خود نرسید، اما توانست از ساز و کارهای منطقه‏ای و بین‏المللی به بهترین نحو برای حفظ رژیم سیاسی خود بهره گیرد.

نتیجه ‏گیری

جنگ ضمن این که مهمترین شکل تحول اجتماعی است، (52) واقعی‏ترین بخش حیات اجتماعی نیز محسوب می‏شود که به بی‏واسطه‏ترین شکل زشتی‏ها و زیبایی‏های خود را نشان می‏دهد. جنگ، تبلور کمال بشری در عین استیصال مبنای بشر است. (53) اهمیت جنگ در این است که به بقا و نابودی بشری می‏پردازد و از این حیث به تعبیر تسو نیازمند تامل بیشتری است. (54) بر این اساس درک و مطالعه جنگ ایران و عراق نقط کانونی تحولات داخلی و خارجی کشور ما را تشکیل می‏دهد. با این توجه به جنگ، باور ما در این مقاله این بود که جنگ جدا از وجوده نظامی، دارای ماهیت سیاسی نیز می‏باشد و در مواقعی ماهیت سیاسی جنگ اولویت بیشتری می‏یابد. جنگ ایران و عراق از نمونه‏های بارز این امر است. این جنگ از تناقض نمای جالبی برخوردار است. جنگ زمانی رخ می‏دهد که هدف نابودی طرف مقابل یا دشمن باشد، اما جنگ ایران و عراق نه تنها نظام سیاسی کشور مبدأ بلکه کشور متخاصم را نیز حفظ نموده است. این دو کشور با دو رویکرد کاملا متفاوتی وارد جنگ شدند - که در واقع دو وجه ماهیت سیاسی جنگ را شامل می‏شود - که این دو رویکرد در مراحل مختلف مورد بررسی ما در جنگ تحمیلی امکان سازش را نیافت و در نهایت ورود مراجع و قدرت‏های بزرگ جهان، که حافظ وضع موجود بودند شرایط و اوضاع را آرام نمود. اما آنچه در فردای جنگ ایران و عراق اهمیت دارد این است که سرنوشت دو کشور ایران و عراق بسیار گویا است. عراق با منطق نادرستی که بر خود تعریف کرده بود و با حمایت‏هایی که مجامع بین‏المللی از این کشور انجام دادند، اقدامی دیگر را به واسطه سابقه حمایت این مجامع از این کشور علیه کویت به راه انداخت؛ (55) اما نوع رفتار کشوری همانند کویت باعث شد تا جلوی منطق خلاف نظم وستفالی گرفته شود. ما نیز اگر یکسره با نظم مستقر بی‏پروا مخالفت نمی‏کردیم، شاید اوضاع پایان جنگ تحمیلی به گونه دیگری رقم می‏خورد. اما هر چه بود، اقدام عراق علیه کویت و عذرخواهی کشور کویت از حمایت‏هایی که از عراق علیه ایران نمود، بیش از پیش منطق ایمانی جمهوری اسلامی را ثابت می‏نمود. تجربه جنگ به ما نشان می‏دهد که این منطق اتفاقا ممکن است به واسطه جنگ در حاشیه قرار گیرد و جنگ ابزار مناسبی برای این منطق نیست. همانطور که اشاره شد، منطق ایمان در تنافر ذاتی با منطق زور قرار دارد. اما برای گذر از آن مواقعی ضروری است که به بنیان‏های عینی و عملی این منطق نیز توجه نمود. این به معنی پذیرش منطق زور نیست، بلکه قصد بر این است که منطق زور را نمی‏توان نادیده گرفت. منطق ایمان به واسطه تاکید بر انسان، (56) هدفدار بودن، احساس تکلیف، داشتن انگیزه پذیرش شهادت و شجاعت، ایثارگری، صبر و مقاومت، (57) شکست‏ناپذیر است و دیر یا زود حقانیت آن ثابت می‏شود و بر همین اساس نیز امام خمینی (ره) جنگ را نشانه مظلومیت ایران می‏دانستند. اما روند آن را می‏توانیم کند کنیم یا شتاب بخشیم. این کار نیازمند توجه دقیق‏تر به هر دو وجه ماهیت سیاسی رفتار بیرونی و درس گرفتن از گذشته است.

پی‌نوشت‌ها:

21- محمد درودیان؛ آغاز تا پایان (سیری در جنگ ایران و عراق)؛ بررسی وقایع سیاسی. نظامی جنگ از زمینه‏سازی تهاجم عراق تا آتش‏بس، ص 14.
22- همان، 18.
23- ایونیه اشترود، جنگ، در گزیده مقالات سیاسی. امنیتی، جلد دوم، تهران به بینش، 1375، ص 129.
24- محمد درودیان؛ آغاز تا پایان (سیری در جنگ ایران و عراق): بررسی وقایع سیاسی. نظامی جنگ از زمینه‏سازی تهاجم عراق تا آتش‏بس، ص 34.
25- جهانبگلو، همان، ص 45.
26- همان، ص 41.
27- محمد درودیان؛ آغاز تا پایان (سیری در جنگ ایران و عراق): بررسی وقایع سیاسی. نظامی جنگ از زمینه‏سازی تهاجم عراق تا آتش‏بس، ص 62.
28- محمد درودیان؛ علل تداوم جنگ، ص 55.
29- کرلاوتورز، وینسنت دیفرونزو؛ افزایش ابزارها در جنگ ایران و عراق: ناسازگاری عناصر استراتژی صدام، پریسا کریمی‏نیا، نگین ایران، سال دوم، شماره ششم، 1382، ص 2.
30- همان، 13.
31- محسن رضایی، اصول و مبانی حاکم بر دفاع مقدس، در غلامرضا ذاکر صالحی، (به کوشش) مجموعه مقالات اولین نشست کنفرانس بررسی دفاع مقدس، تهران؛ دانشگاه امام حسین (ع)، 1371، ص 111.
32- علی اکبر هاشمی رفسنجانی، مصاحبه روزنامه کیهان با آیت الله هاشمی رفسنجانی، نگین ایران، سال دوم، شماره هشتم، 1383، ص 88.
33- عبدالامیر نبوی؛ الگوسازی در دوران جنگ، نگین ایران، شماره 5، سال دوم 1382، صص 36 - 35.
34- همان، ص 130.
35- جهانبگلو، همان، ص 49.
36- جهانبگلو، همان، ص 42.
37- محمد درودیان؛ آغاز تا پایان (سیری در جنگ ایران و عراق) بررسی وقایع سیاسی. نظامی جنگ از زمینه‏سازی تهاجم عراق تا آتش‏بس، صص 1 - 160.
38- هاشمی رفسنجانی، همان، ص 94.
39- استفان سی پیتر، جانسون داگلاس وی؛ استراتژی جنگ ایران و عراق و درس‏های برگفته از آن؛ مجید مختاری، نگاه 16 - 15 سال دوم، شهریور و مهر، 1380، ص 17.
40- مختار حسینی؛ جنگ ایران و عراق؛ بررسی و تاثیر جنگ بر استراتژی دفاعی. نظامی ایران، نگین ایران، سال دوم، شماره هشتم، 1383. ص 31.
41- جاوید علی؛ کاربرد سلاح‏های شیمیایی در جنگ ایران و عراق، پریسا کریمی نیا، نگین ایران، سال دوم، شماره هشتم، 1383، ص 68 و همچنین برای مطالعه مبسوط در این زمینه نگاه کنید به ادیب مقدم، زیر چاپ، فصل دوم.
42- محمد درودیان؛ آغاز تا پایان (سیری در جنگ ایران و عراق): بررسی وقایع سیاسی. نظامی جنگ از زمینه سازی تهاجم عراق تا آتش‏بس، ص 17.
43- ایونیه اشترود، همان، ص 127.
44- هاشمی رفسنجانی، همان، ص 99.
45- جهانبگلو، همان، ص 26.
46- گاستون بوتول، جامعه شناس جنگ، هوشنگ خجسته، تهران: علمی و فرهنگی، 1380، ص 121 - 122.
47- Tzu، ibid، p3.
48- جهانبگلو، همان، صص 55 - 56.
49- هاشمی رفسنجانی، همان، ص 99.
50- بوتول، همان، ص 31.
51- جهانبگلو، همان، ص 6.
52- بوتول، همان، صص 1 - 2.
53- علیرضا فرشچی؛ درآمدی بر پدیدارشناسی جنگ‏های آینده، نگین ایران، سال سوم، شماره نهم، 1383، ص 42.
54- Tzu، ibid، p167.
55- ادیب مقدم، همان، فصل سوم.
56- صیاد شیرازی؛ سخنرانی اختتامیه (به کوشش) غلامرضا ذاکر صالحی، مجموعه مقالات اولین نشست کنفرانس بررسی دفاع مقدس، تهران؛ دانشگاه امام حسین (ع)، 1371، ص 79.
57- تولائی؛ بررسی نقش نیروی انسانی در جنگ، (به کوشش) غلامرضا ذاکر صالحی؛ مجموعه مقالات اولین نشست کنفرانس بررسی دفاع مقدس، تهران؛ دانشگاه امام حسین (ع)، 1371، صص 198 - 201.

منبع:فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق سال ششم، شماره بیست و چهارم، بهار 1387



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.