«علم »و «علماء» در زبان قرآن و احادیث (1)

در این که در قرآن مجید بارها لفظ «علم» و مشتقات آن و از جمله «عالم» و «علماء» آمده است و در برخی از احادیث نبوی و امامان شیعه نیز بر ارزش «علم»، لزوم «طلب علم»، و
شنبه، 6 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
«علم »و «علماء» در زبان قرآن و احادیث (1)
«علم »و «علماء» در زبان قرآن و احادیث (1)

نویسنده: جلال متینی



 

مقدمه

در این که در قرآن مجید بارها لفظ «علم» و مشتقات آن و از جمله «عالم» و «علماء» آمده است و در برخی از احادیث نبوی و امامان شیعه نیز بر ارزش «علم»، لزوم «طلب علم»، و مقام و منزلت فوق العاده ی «علماء» در جامعه ی اسلامی تأکید بسیار رفته است، تردیدی وجود ندارد، اما سخن در این است که این الفاظ در زبان قرآن و پیامبر اسلام و امامان شیعه به چه معنی یا معانیی بکار رفته است. با آن که ممکن است به نظر برخی این موضوع کم اهمیت بنماید، ولی به عقیده ی نگارنده ی این سطور، بررسی و تحقیق درباره ی این مطلب، در روزگار ما، از جهتی حائز اهمیت بسیارست. زیرا اگر تا حدود یک قرن پیش بین ایرانیان آشنا با قلم و کتاب در این باب وحدت نظری وجود داشت، ظاهراً آشنایی با اروپا و مشاهده ی پیشرفت های حیرت انگیز و خیره کننده ی علوم در اروپا، آن اتفاق نظر سابق را یک باره از بین برده است و در نتیجه بعضی از ایرانیان که با تحصیلات جدید اروپایی کم و بیش آشنایی پیدا کرده اند و یا از پیشرفت های اروپا و آمریکا مطالبی به گوششان رسیده است، درباره ی موضوع مورد بحث به بیان آرایی پرداخته اند که وحدت نظر پیشین را متزلزل ساخته است. البته این امر اختصاصی به برخی از ایرانیان مسلمان در دهه های اخیر ندارد، که درباره ی بعضی از مسلمین دیگر کشورها و حتی اسلام شناسان اروپایی و آمریکایی نیز صدق می کند.
این گونه افراد برای بیان ارزش علم و عالم در اسلام بیشتر به چند حدیث معروف استناد می کنند که هر مسلمان درس خوانده و یا اسلام شناسی کم و بیش با آنها آشناست. چنان که برخی از همین احادیث حتی از قرن چهارم هجری به بعد در ادب فارسی نیز راه یافته و شهره ی خاص و عام گردیده است.
پیش از آغاز این بحث نخست به ذکر این گونه احادیث می پردازیم و سپس موضوع را از نظرگاه های گوناگون مورد بررسی قرار می دهیم.اهم این احادیث، با توجه به این که ممکن است در صحت انتساب برخی از آنها تردید وجود داشته باشد، عبارت است از:
«طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه»: طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان فریضه است.
«اطلبوا العلم و لو بالصین،»: علم را طلب کنید گر چه در چین باشد.
هیچ شنیدی که چه گفته رسول
بار خدا و شرف المسلمین
گفت بباید که بجویی تو علم
ور نبود جایگهش جز به چین
خانه ی اسرار خدای است امام
روح امین است مر او را قرین
تا تو نگیری رسن عهد او
دست نشوید ز تو دیو لعین
عقل چو نامش بنویسی ز فخر
نقش کند نام ترا بر نگین
علم کجا باشد جز نزد او
شیر کجا باشد جز در عرین....
ناصر خسرو
مر ترا دین نبی خاص دبستانی است
دین کند جان ترا زنده و علم آگین
طلب علمت فرمود رسول حق
گر سفر باید کردن بمثل تا چین
ناصر خسرو
زین سبب گفت آفتاب شرع ودین
علم باید جست از اینجا تا به چین
عطار، منطق الطیر
«اطلبوا العلم من المهد الی اللحد»: علم را طلب کنید از گاهواره تا گور.
چنین گفت پیغمبر راستگوی
زگهوار تا گور دانش بجوی
«من سلک طریقاً یطلب فیه علماً سلک الله به طریقاً الی الجنه،»: هر که در راهی رود که در آن علم بطلبد، خداوند او را به راهی سوی بهشت برد.
«انا مدینه العلم و علی بابها،»: (= پیامبر اسلام) شهر علمم و علی در آن شهرست.
که من شهر علمم، علی ام درست
درست این سخن، گفت پیغمبرست
فردوسی
«العلماء ورثه الانبیاء»: علما وارثان پیامبرانند.
« مداد العلماء افضل من دماء الشهداء،»: مرکب علما برتر از خون شهیداست.
« اذا فسد العالم فسد العالم»: چون عالم فاسد گردد جهان، فاسد می شود.
این کدامین « علم » است که پیامبر اسلام در چهارده قرن پیش، در جزیره العرب، طلب آن را بر هر مرد و زن مسلمانی وظیفه ی واجب دانسته، و آنان را فرموده است که در طلب آن، رنج سفر به اقصی نقاط جهان، حتی به کشور چین را برخود هموار سازند، و نیز در دوران عمر خود، از مهد تا لحد، آنی از طلب آن غفلت نورزند؟ این کدام « علم » است که شخص پیامبر- به زبان استعاری- خود را شهر آن علم خوانده است، و علی، پسر عم و دامادش، را باب و دروازه ی آن شهر؟ و نیز این کدامین « عالم » است که به عقیده ی پیامبر اسلام، میراث بر انبیاست و مرکب قلمش بر خون شهیدان راه اسلام برتری دارد؟
و بالاخره این کدامین «عالم» است که چون از صراط مستقیم روی برتابد و به تباهی بگراید، جهان را فاسد خواهد ساخت؟

آراء جدید برخی از معاصران

به این پرسش ها از طرف برخی از معاصران اعم از ایرانی و غیرایرانی، به صورت پراکنده و غیر مستقیم جواب هایی داده شده است که اهم آن ها بدین شرح است:
شیخ یحیی نوری در کتاب «حقوق و حدود زن در اسلام» در این زمینه می نویسد:«یکی از بزرگترین مزایا و افتخارات اسلام این است که در روزگاری که تاریکی جهل، سراسر جهان را فرا گرفته بود، آموختن علم و معرفت را در ردیف ضروریات حیات و بلکه مقدم بر سایر ضروریات منظور نمود. و بر همگی افراد و طوائف بدون استثناء امر تعلیم و تعلم را فرض و واجب شمرد «طلب العلم فریضه علی کل مسلم.»(1)
علی شریعتی درباره ی موضوع مورد بحث ما سه رای مختلف اظهار داشته است. در «اسلام شناسی» که آن را بسال (1347) تألیف کرده، نوشته است: مقصود از «علم» در احادیث مورد بحث، مطلق علم است نه فقط علوم مذهبی. «برخی از مسلمانان خواسته اند «علم» را در بیان قرآن، در چهارچوب علوم مذهبی و حتی فقهی منحصر بدانند، در حالی که همه جا از «علم» بطور مطلق یاد شده است و در گفته هایی از قبیل: اطلبوا العلم و لو فی الصین ( دانش را بجویید حتی اگر در چین باشد. «پیغمبر اسلام») و « من علمنی حرفا فقد صیرنی عبداً» ( هر که حرفی به من آموخت مرا بنده ی خویش ساخت. «علی») عمومیت آن کاملاً پیداست...» او سپس افزوده است:« بزرگترین نمودار ارزش مافوق تصوری که اسلام به علم می دهد این است که پیغمبر اسلام، در آن هنگام که همه ی هدفش بسیج بوده است و بیش از همه به مجاهد نیاز دارد نه به دانشمند (و در آغاز هر نهضتی در گذشته و بالاخص در یک نهضت مذهبی چنین است )اعلام می کند که: مداد العلماء افضل من دماء الشهداء (مرکب دانشمندان از خون شهیدان برترست).»(2)
اما شریعتی سه سال پس از نگارش «اسلام شناسی» در یکی از سخنرانی های خود تحت عنوان «مسئوولیت شیعه بودن» آنچه را که درباره ی علم در «اسلام شناسی» گفته بوده است، مورد تجدید نظر کلی قرار می دهد و بطریق ضمنی، بخشی از گفتار پیشین خود را رد می کند و آن را «عقیده ی متجددان» می خواند، نه عقیده ی شخص خود، و آنگاه ضمن طرح این مطلب که «در اسلام، انسان موجودی است که امانتدار خداست و برگیرنده ی امانتی که خدا بر زمین و آسمان و کوهها عرضه کرد و نپذیرفتند. امانت را انسان برداشت، یعنی «مسئوولیت»را پذیرفت که «امانت» همان «مسئوولیت»است...»، می افزاید:«اما در اسلام بزرگترین مسئوولیت متوجه علم است».و برای اثبات نظر خود به حدیث «مداد العماء افضل من دماء الشهداء»استناد می جوید و می گوید «اولاً خون و مرکب، مسئوولیتی مشابه دارند و ثانیاً مسئوولیت مرکب از مسئوولیت خون حساستر و سنگین ترست.»
و سپس نتیجه می گیرد «این است که علم و عالم را در زبان قرآن و اسلام، نه بنا به عقیده ی متجددان، مطلق هر علم و هر عالمی و متخصص در رشته ای می دانم، و نه مثل بسیاری قدما، می گویم فقط علم دین است و یعنی فقه و علم بر احکام دینی، بلکه عالم در اینجا درست به همان معنی است که امروز در فرهنگ ها و ادبیات اجتماعی و ایدئولوژی های مردمی و انقلابی و مسئوول، برای « روشنفکر» قائل اند.»
شریعتی در جای دیگر می نویسد «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل (دانشمندان امت من، برتر از علماء بنی اسرائیلند).در این سخن، پیامبر اسلام عالم را همردیف و مشابه پیامبر، و علم را ادامه ی نبوت می داند... این علم مسئوول است، مسئوولیتی که همراه و همگام نبوت است. و همین نتیجه را در حدیثی دیگر باز می گوید که:«العلماء ورثه الانبیاء»(دانشمندان وارثان پیامبرانند)!چه چیز به ارث می برند؟ آگاهی را و مسئوولیت در برابر زمان و نسبت به سرنوشت مردم را.»(3)
ولی همو قبلا در سال (1336)در کتاب «فاطمه، فاطمه است»نظر دیگری درباره ی «عالم»مسلمان و بخصوص عالم شیعی بیان کرده بوده است:
«در اسلام، عالم یک داننده ی بی تعهد و دارنده ی مشتی یا خرواری یا خرمنی «دانستنی» نیست. علم، در مغز او، انبوهی از معلومات و اطلاعات فنی تخصص نیست، در دل او پرتوی از «نور» است:«نوری خدایی» (العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء.» پیامبر].
این تعبیر خاص- که در سخن پیغمبرست- یک مفهوم اسرارآمیز غیبی ماوراء الطبیعی ندارد، علم لدنی و اشراق عرفانی و آن مسائل نیست، همچنین، علم فیزیک و شیمی و تاریخ جغرافی و فقه و اصول و فلسفه و منطق نیست- که اینها همه «معلومات علمی »اند و نه نور.علمی که نور ست، علم مسئوول است، علم هدایت، «علم عقیده»که در زبان قرآن «فقه»نام دارد، ولی امروز به معنی «علم احکام شرعی و فرعی »است...
این گونه عالمان اند که «وارثان پیامبران»خوانده شده اند... و عالم تشیع، مسئوولیتش خطیرتر و مشخص ترست.او «نائب»امام است.علم او مسئوولیت امامت را بر عهده دارد و امامت مسئوولیت نبوت را.عالم تشیع، نیابت امام را دارد و سهم امام را می گیرد و رسالت پیامبرانه و امامت علی وار مردم را بر دوش دارد....»(4)
مرتضی مطهری در کتاب «انسان و ایمان» ضمن اشاره به وجود تضاد بین علم و ایمان در عهد عتیق (باب دوم آیه های 16 و 17 و 23 سفر پیدایش) و در نتیجه، تقسیم تاریخ تمدن اروپا به عصر ایمان و عصر علم می نویسد: بر خلاف مسیحیت « تاریخ تمدن اسلامی تقسیم می شود به عصر شکوفایی که عصر علم و ایمان است، و عصر انحطاط که علم و ایمان توأماً انحطاط یافته اند.» وی ضمناً علم را هم بدین شرح تعریف می کند:« بینش وسیع و گسترده ی انسان درباره ی جهان، محصول کوشش جمعی بشرست که در طی قرون و اعصار روی هم انباشته شده و تکامل یافته است.
این بینش که تحت ضوابط و قواعد و منطق خاص در آمده نام «علم» یافته است.»(5)علاوه بر این مطهری به چند موضوع دیگر هم در این باب اشاره می کند: نخست آن که « قرآن کریم مکرر به اندک بودن سرمایه ی علمی بشر و کافی نبودنش برای برخی قضاوت های بزرگ اشاره می کند... و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً (سوره اسراء- 85). یعنی: آن مقدار علم و اطلاعی که به شما رسیده اندک است و برای قضاوت کافی نیست.» و درباره ی علوم مورد قبول اسلام چنین اظهار نظر می کند:«... قرآن... موضوعاتی که شایسته است انسان در آن موضوعات فکر خویش را بکار اندازد و از آن ها بعنوان منابع علم و اطلاع خویش بهره گیری نماید نیز ارائه داده است. در اسلام بطور کلی با صرف انرژی فکری در مسائلی که نتیجه ای جز خسته کردن فکر ندارد یعنی راه تحقیق برای انسان در آنها باز نیست و همچنین مسائلی که فرضاً قابل تحقیق باشد فائده ای به حال انسان ندارد مخالف شده است. پیغمیبر اکرم علمی را که دارا بودن آن سودی نبخشد و نداشتن آن زیانی نرساند، بیهوده خواند. اما علومی که راه تحقیق در آنها بازست و بعلاوه سودمند می باشد مورد تأیید و تشویق اسلام است.»
مطهری معتقدست که قرآن سه موضوع: طبیعت، تاریخ و ضمیر انسان را برای تفکر مفید دانسته است. و از جمله برای مطالعات تاریخی (و حتی چیزی در حد «فلسفه ی تاریخ» اهمیت بسیار قائل است):« در قرآن آیات بسیاری است که مطالعه ی اقوام گذشته دعوت می کند و آن را مانند یک منبع برای کسب علم معرفی می کند. از نظر قرآن تاریخ بشر و تحولات آن بر طبق یک سلسله سنن و نوامیس صورت می گیرد. عزت ها و ذلت ها و موفقیت ها و شکست ها و خوشبختی ها و بدبختی های تاریخی حساب هایی دقیق و منظم دارد و با شناختن آن حساب ها و قانون ها می توان تاریخ حاضر را تحت فرمان در آورد و به سود سعادت خود و مردم حاضر از آن بهره گیری کرد.» و برای اثبات عقیده ی خود به این آیه استناد می جوید:« قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین (سوره ی آل عمران-137)، یعنی پیش از شما سنت ها و قانون هایی عملاً بوقوع پیوسته است پس در زمین و آثار تاریخی گذشتگان گردش و کاوش کنید و ببینید پایان کار کسانی که حقایقی را که از طریق وحی به آن ها عرضه داشتیم، دروغ پنداشتند به کجا انجامید.»(6)
مهدی بازرگان نیز از جمله کسانی است که معتقدند برخورد مسیحیت و اسلام با « علم» کاملاً متفاوت بوده است. وی از جمله در کتاب « گمراهان» می نویسد که:«... یکی از آفات و تعارض های علیه مذهب قرون وسطای مسیحی، اکتشافات علمی و نظریات فکری بود با میل به رهایی از حدود و حاکمیت مذهب بر دانش و دید بشریت، چه نسبت به جهان خلقت و چه در زمینه ی معرفت به خود و خدا.با سست شدن پایه های معنوی، قضائی، سیاسی و مردمی کلیسا و با خارج شدن تعلیمات و تحقیقات از انحصار کلیسا، آزادی دانش و اندیشه بتدریج تأمین گردید...»
و سپس در دنباله ی این مطلب می افزاید که ضربات علوم و افکار دوره ی رنسانس به بعد پایه های دین مسیحیت را یکی بعد از دیگری متزلزل می ساخت « ولادت بدون پدر حضرت عیسی، مسأله ی غامض تثلیث (اب، ابن، و روح القدس)و همچنین معجزات حضرت عیسی و حضرت موسی ... مرتباً و از جمیع جهات دیانت کلیسا را زیر سؤال و اعجاب و استهزاء قرار می داد.»و علمای دین مسیحی چاره ای جز انکار علم یا فرار از بحث نداشتند و در ضمن برای آن که مبانی اعتقادی مؤمنین منهدم نگردد نخست در کمال قدرت به اعمال انگیزیسیون پرداختند، و بعد چون با پیشرفت های علوم روبه رو گردیدند، بتدریج به گونه ای با علم از در صلح و سازش در آمدند. بازرگان کاربرد علم را در دین لازم می شمرد و می گوید: وقتی « علم را عملاً عالیترین مرجع قضاوت ها می شناسیم، غیر قابل قبول است که در قلمرو دین آن را نادیده بگیریم...» وی برای علم نیز هیچ محدودیت و قید و شرطی را نمی پذیرد « علم را نه می شود علی الاطلاق انکار و از صحنه ی ارزش ها و افکار خارج کرد و نه آن را مقید و مشروط ساخت. با سلب آزادی از علم و فکر و با وضع هر نوع قید و شرط، علم از علمیت و اعتبار می افتد... چه علم باید مانند قاضی بیطرف و آزاده ی وارسته ای باشد که تنها حقیقت را جستجو نماید.»
و آنگاه پس از این مقدمات به اصل مطلب می پردازد که اسلام، بر خلاف مسیحیت، از روز نخست به چنین علمی معتقد بوده است:
« اما قرآن و اسلام چون مطمئن به خود و معتقد به علم است از ابتداء هم استقبال از علم کرد و هم استقلال آن را شناخته است. همیشه کسانی که اطمینان به حقیقت و حقانیت خود داشته باشند از آزادی انتقاد و بیان از عرضه ی نظریات مخالف یا از آگاهی و اکتشاف باک ندارند.قرآن قدم بالاتر را هم گذاشته آنجا که می فرماید: و یری الذین اوتوا العلم الذی انزل الیک من ربک هو الحق ویهدی الی صراط العزیز الحمید (سبا6/6- و کسانی که دریافت علم کرده اند می بینند، یا خواهند دید، و گواهی می دهند که آنچه بر تو از ناحیه ی پروردگارت نازل شده است همان حق است و به راه خدای عزیز حمید رهبری می نماید) در واقع علم را مافوق و گواه تأیید کننده خود قرار می دهد.سفارش های فراوان قرآن درباره ی تعقل، تدبر، تفکر و علم، در توصیف و توصیه هایی مانند: قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون، قرآناً عربیاً لقوم یعلمون یا لعلهم یتفکرون، تمام اینها نشانه های اصالت و حاکمیت دادن به عقل و فکر وعلم است. قرآن دانش و بینش آدمی را چون چراغی که باید بی پرده و تابنده باشد به استمداد دعوت می کند و به استخدام انسان در می آورد.
البته برای علم در تفاسیر قرآن و در احادیث و تعلیمات اسلامی تعریف ها و تحدیدهای گوناگون داده اند و هر مکتب و مشربی خواسته است آن را در قالب معتقدات خود قرار دهد.
اما تا آنجا که خداوند از روز ازل در جمع فرشتگان اعلام مشیت برای جعل خلافت نموده خبر از خلقت آینده ی آدمی می دهد، آدمی که سفک دماء و افساد در زمین خواهد کرد، و برای اثبات حقانیت خود و صلاحیت آدم در معبود ملائک شدن به او تعلیم اسماء می نماید، علمی را که به آدمی و به انسان داده می شود نمی فرماید علم الهی یا علم ایمانی و ملکوتی و غیره بلکه علم اسامی که «موسوم» را به لحاظ کم و کیف آن به ما می شناسد. پس علم ازلی و علمی که خداوند به آدمیان داده و می دهد و او را به کمال و به مقام برتر از ملائکه می رساند، معرفت کامل و شناسایی خالی از خلل و تلبیس هاست، شناخت اشیاء و امورست، همان مفهوم لوژی (logie) را دارد که در عناوین ژئولوژی (زمین شناسی)، سوسیولوژی (جامعه شناسی)، اژیپتولوژی (مصر شناسی) یا ایسلامولوژی (اسلام شناسی)آمده و فارغ از هر نوع ملاحظه و مصحلت اندیشی یا قید و دستور می باشد.»(7)
آیت الله صدر از علمای شیعی عراق در کتاب «انقلاب مهدی و پندارها» در توضیح سبقت مکتب مقدس اسلام بر پیشرفت علم چنین استدلال می کند که:«بسیاری از حقایق علمی را قرآن در هزاران سال قبل از پیدایش علم و تکنیک جدید کشف کرده و در دسترس بشرها گذارده است.»و بعنوان شاهد می افزاید:
«اسرار جنین شناسی که در قرآن از آن پرده برداری شده، قرن های متمادی پیش از بوجود آمدن میکروسکپ های ذره بینی و تجربه های علمی در اختیار انسان قرار گرفته است.آیا نه این است که رسالت آسمانی اسلام رموز شگفت انگیزی از کرات آسمانی و موجودات فضایی را در زمانی که به فکر بزرگترین انسان های کره زمین خطور نمی کرده کشف فرموده است و پس از قرن های متمادی علم آمده و نظریات اسلام را در مورد آن حقایق تأیید کرده است.»(8)
علامه محمود شلتوت (1963-1893م.)در «سیری در تعالیم اسلام»می نویسد:«همان طور که قرآن بطور کلی دستور خواندن را صادر کرده و ابداً به مقالات خاصی تخصیصش نداده است، درباره ی تحقیق و دانش نیز بطور اطلاق سخن گفته و هرگز علوم یا مباحث ویژه ای را به میان نکشیده است:«آیا دانشمندان با نادانان یکسانند؟» این گونه اطلاق، ما را به مطلبی دیگر ارشاد می کند، و آن این است که دانش در نظر قرآن تنها به شناختن شرایع و معارف دینی انحصار نمی یابد، بلکه مقصود هر علمی است که انسان را در راه تحقیق در هدف آفرینش خود مفید واقع گردد.»(9)وی درباره ی اهمیت مقام «علما» در اسلام می افزاید که:« قرآن ... برای دانش نیز مقامی بس ازجمند پنداشته و دانشمندان را در شمار خدا و فرشتگان، در مرحله ی سوم یاد کرده است. خدا به یکتایی خود گواهی می دهد که جز ذات اقدسش خدایی نیست و عدل فرشتگان و دانشمندان نیز بر این مطلب گواهند، او نگهبان عدل و راستی است» ( سوره ی آل عمران،18).«آنگاه آنان را تنها کسانی می داند که چون قدرت و عظمت حق را دریافته اند، از او می ترسند.
«در میان بندگان، تنها دانشمندان از خدا ترس دارند (سوره ی فاطر،28).»(10)
بوکای در کتاب «عهدین، قرآن و علم» می نویسد «در روزگار ما، همراهی دو کلمه ی قرآن و علم، بعضی از اشخاص را بتعجب وا می دارد بخصوص اگر بدانند که نتیجه ی بحث نیز گزارشگر هماهنگی این دو با هم، و نه ناسازگاری با یکدیگرست.»(11)بوکای اضافه می کند که مقامات مسئوول کلیسا با بسط و توسعه ی علوم مخالفت کردند «اما شیوه ی رفتار اسلام در قبال علم، بطور کلی به گونه ای دیگرست. مطلبی روشنتر و صریح تر از این حدیث نبوی نمی توان یافت که می گوید:«اطلب العلم و لو بالصین» و یا این بیان که: طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه.(12)وی ضمن این که بوجود اشتباهات مهم علمی در متن عهد عتیق اشاره می نماید، می نویسد « علت وجود تأکیدات علمی و شگفت انگیز در قرآن آن است که علمای عرب نسبت به زمان خود از لحاظ آگاهی های علمی جلوتر بوده اند و پیغمبر اسلام از کارهای آنان استفاده کرده و الهام گرفته است.»(13)بوکای سپس تصریح می کند که خروج انسان از جو زمین، مطالعه ی فضا، پرواز انسان در فضا و تسخیر فضا نیز همه در آیات قرآنی پیش بینی شده بوده است.(14)
اینها نمونه ای است از آراء برخی از معاصران، درباره ی موضوع مورد بحث.البته در این زمینه افراد دیگری نیز به اظهار نظر پرداخته اند که در کلیات و اصول با آنچه گذشت تفاوتی ندارد.

پی نوشت ها :

1.شیخ یحیی نوری، «حقوق و حدود زن در اسلام»، تهران 1340، ص 121.
2.علی شریعتی، «اسلام شناسی»، چاپ اول، مشهد1347، ص 43-42.
3.علی شریعتی، «شیعه»، تهران حسینیه ارشاد ( شماره ی 7) 1358، ص 182-180
4.علی شریعتی،«فاطمه، فاطمه است»، تهران1336، ص 40-41
5.مرتضی مطهری، «انسان و ایمان» ( مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی-1)، قم انتشارات صدرا، به ترتیب ص 28-24، 12
6.ایضاً، به ترتیب ص 91،87، 93-92.
7.مهدی بازرگان، (گمراهان- حدیثی مفصل از قرون وسطای مسیحیت در ارتباط با سوره ی حمد»، تهران1362، به ترتیب ص 147، 148، 50-149
8.سید محمد باقرصدر،« انقلاب مهدی و پندارها»، ترجمه ی سید احمد علم الهدی، تهران، به نقل از مجله ی علم و جامعه، سال5، ش32، ص 19، واشنگتن دی.سی. اردیبهشت1363
9.علامه محمد شلتوت، « سیری در تعالیم اسلام»، ترجمه ی: سید خلیل خلیلیان، تهران1344، ص 146
10.ایضاً، ص129
11.دکتر بوکای،« عهدین، قرآن و علم» ترجمه ی حسن حبیبی، تهران1357، ص 159
12.ایضاً، ص 164
13.ایضاً، ص 169
14.ایضاً، ص 171-228

منبع: نشریه فکر و نظر شماره 1

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.