جاذبه و محاسن کلام ائمه ی معصومین علیهم السلام
چنان که در مورد انبیای الهی علیهم السلام اعتقاد بر این است که خداوند پس از این که مأموریت دستگیری بندگانش را به آنان می دهد، آن را به دانش و حکمت الوهی خود نیز مجهز می فرماید. قرآن در رابطه با داوود نبی علیهم السلام می گوید: «وَ آتَیْنَاهُ الْحِکْمَهَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ» (ص، 20).عطف برهمین مطلب، همچنان که در رابطه با امام علی علیه السلام، سخن این بزرگواران برخاسته از متن سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و دارای همان عطر و خاصیت است.دقت در نوع سخن امامان معصوم علیهم السلام ما را بر این نکته واقف می سازد که نقل امانی کلام پیامبر صلی الله علیه و آله، و یا تفسیر و برداشت صادق و کاملی از آن است. از این روی، کلام آنان نیز مانند کلام جد بزرگوارشان از حلاوت و جاذبه ی خاصی برخوردار است که شنونده را به خود جذب می نماید، و این همان نکته ای است که امام رضا علیه السلام به آن اشاره نموده است.
عبدالسلام بن صالح هروی می گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: خدای رحمت کند آن بنده ای را که به احیای امر ما بپردازد. گفتم: احیای امر شما چگونه است؟ فرمود: فرا گرفتن دانش های ما و انتقال آن ها به مردم، چه آن که مردم وقتی جاذبه ی زیبایی سخن ما را دریابند، از ما پیروی خواهند نمود (صدوق، 1378ه، 307/1).
با این توصیف، می بینیم برای توجیه علم پیامبران علیهم السلام و آشنایی شان با حکمت الهی به قاعده ی لطف تمسک می شود، نظر به وجود همان ملاک و مناط قطعی در مورد امامان و اولیای معصوم الهی علیهم السلام نیز با رویکرد به همان قاعده در ارتباط با دلیل عقلی جاذبه ی خاصی که در سخن این بزرگواران وجود دارد می گوییم علتش این است که آنان با دست یابی به معدن حکمت نبوی، از طریق برادر و وصی پیامبر صلی الله علیه و اله، وقوف کاملی بر رمز و رازهای شریعت دارند؛ چه آن که «اهل البیت ادری بما فی البیت». از این رو، بیانات شان توأم با حقیقت و مبین حقاینیت و اصالت است، و این همان چیزی است که انسان ها همواره تشنه ی آن می باشند.
یکی از اصحاب امام کاظم علیه السلام، ظاهراً، می گوید با امام علیه السلام در مکه بودم که دیدم شخصی آمد و به ایشان گفت: تو چیزهایی را از کتاب خدا به تفسیر می نشینی که (خودت مستقیماً از پیامبر صلی الله علیه و آله نشنیده ای! امام علیه السلام گفت: قرآن قبل از هرکس دیگر بر ما نزل شده و پیش از آن که برای دیگران بازنمایی شود، برای ما باز نموده شده است. از این رو، ما حلال و حرامش را، ناسخ و منسوخش را، پراکنده و دامنه اش را می دانیم و هم این که در شب و روز، و یا درباره ی که نازل شده است، بنابراین ما حکیمان (درس آموخته ی خدا)ییم در روی زمین (1) (حر عاملی، 1409ه، 197/27).
امام صادق علیه السلام به یونس بن عبدالرحمان می گوید:
ای یونس! اگر به دانش درستی می خواهی دسترسی پیدا کنی، نزد ما اهل بیت است؛ چه آن که ما وارث و صاحب آبراه حکمت و رأی قاطع هستیم. (یونس گفت) پرسیدم: آیا هر کس از دودمان شما اهل بیت علیهم السلام، که از ذریه ی فاطمه علیه السلام باشد، چنین است؟ گفت: نه، این میراث ویژه ی امامان دوازده گانه (از ذریه ی فاطمه علیه السلام) است (2) (حر عاملی 1409ه،27/71)
عترت پیامبر صلی الله علیه و آله عهده دار مکتب اعتدال
پیش از این بیان شد که پیامبر صلی الله علیه و آله در آخرین وصایای خویش به امت، آنان را به التزام نسبت به دو ثقل عظیم توصیه نمود و چنان که در روایات فریقین می نگریم، این حدیث را به دو گونه نقل نموده اند: کتاب خدا و سنت من؛ کتاب خدا و عترتم. ما اگر بخواهیم به همان متن اولی بسنده کنیم و عترت را کنار بگذاریم، می بینیم در نهایت راه، به عترت می رسیم؛ زیرا تنها مرجعی خواهد بود که ما را از سرگردانی نجات می دهد.توجیه مدعا بدین صورت است که در برداشت از سنت پیامبر صلی الله علیه و اله، به گواهی تاریخ اسلام، دو شیوه متناقض وجود داشته است: رأی و ظاهرگرایی محض، یعنی نص گرایی.(مکتب ابوحنیفه مبتنی بر رأی، و مکتب داوود و احمد بن حنبل و مالک و برخی دیگر مبتنی بر نص و ظاهر حدیث است).
«مکتب رأی در به کار گرفتن رأی و نظر راه افراط پیشه کرد و حتی در مسائلی از شریعت، که رأی انسانی را در آن نفوذی نیست، این کار را جایز دانست. در برابر آن مکتب حدیث راه تفریط پیمود و کاملاً بر ظاهر حدیث جمود ورزید. این رویکرد از عملکرد و تصانیف و فتاوای داوود ظاهری (مؤسس فرقه ی ظاهرین) کاملاً مشهود است (3) (جهانگیری، 1388، 45).
شک نیست که هیچ کدام از این دو مکتب، در شیوه ی خاص خود، قصد انهدام سنت را نداشته اند، لیکن روشن است که هر کدام از این دو با افراط و تفریط هایی مواجه شدند که نتیجه ی آن: یا دورماندن از حقیقت و افتادن در چاله ی درون گرایی؛ و یا قرارگرفتن در ورطه ی حیرت دلالت اخبار مجرد است.
در مقابل این دو گرأیش، که با تمسک به کتاب خدا و سنت خالص بنای تفقه خود را نهاده اند، اهل بیت پیامبر علیهم السلام را می بینیم که با تمایز میان موضوعات و تأمل درمتن احادیث وارده ا زرسول اکرم صلی الله علیه و آله راه میانه ای را پیش رو نهاده اند که توسل به حجت در استنباط و کشف معنا و مردا حدیث است.
برای آن که به ظرافت و دقت کار و صحت این روش پی ببریم به یک رخداد علمی می نگریم:
حاشیه بعث: تأملی در مصادر روایات وارده در منقبت اهل بیت علیه السلام
گذشته از آن که آیا سنی دوازده امامی در واقعیت تاریخ اسلام بوده است یا نه، وقتی به عملکرد بعضی از عالمان دینی از صدر اسلام تا نزدیک به قرن یازدهم می نگریم، می بینیم تمام آن چه را بعد از این تاریخ، عالمان مذهب شیعه ی اثنی عشری در ارتباط با اهل بیت و امامان شیعه علیهم السلام نقل کرده اند، عالمان سنی در محدوده ی کار خود داشته اند. چند نمونه از این دست عالمان:ابن حجر عسقلانی کتابی در فضیلت حضرت زهرا علیه السلام دارد. نیز بنگرید کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه، ج4، او را.
خوارزمی، که جان هم بر سر این کار نهاد، کتاب المناقب وی درباره ی اهل بیت علیهم السلام و حضرت علی علیه السلام معروف است.
حاکم نیسابوری، کتاب المستدرک وی زبان زد خاص و عام است.
علامه ی علاء الدین الهندی، کتاب کنز الفوائد را در فضایل اهل بیت علیهم السلام نوشته است.
کتاب حلیه الاولیاء، از حافظ ابونعیم اصفهانی، فصلی مشبع در این رابطه دارد.
ابن عبدالبر، ابن الاثیر جزری، حاکم حسکانی، مورخانی همچون طبری و یعقوبی و سنت نگارانی همچون ابن هشام و دیگران، همه از اهل تسنن (در هر چهار مذهب آن)یا کتاب مستقلی درباره ی اهل بیت علیهم السلام دارند و یا در فصلی از کتاب خود به این موضوعات اشاره ی مفصل داشته اند، مثل امام شافعی و احمد بن حنبل و مالک و ابوحنیفه.
در این جا نمی واهیم معترض تفصیل این موضوع بشویم، زیرا غرض این نیست، هدف توجه به این مسأله است که «چرا از قرن یازدهم به بعد عالمان سنی افتخار بزرگ منقبت نگاری شریف اهل بیت علیهم السلام را کنار نهاده اند؟».
نتیجه گیری
در طول تاریخ اسلام شاهد انشعابات بسیاری در مذاهب مطرح بوده ایم که برخی وجود دارند و برخی دیگر به فراموش خانه ی تاریخ سپرده شده، یا آن قدر کم رنگ و بی رمق شده اند، که اکنون قدرت عرض اندام ندارند. مذاهبی که گاهی تمامی قلمرو اسلام و گاهی نیمی یا سهم عمده ای از آن را در حیطه ی سلطه ی خود داشته اند و اکنون در کتاب های فرق و مذاهب اسلامی باید بر وجود آنها آگاهی یافت. در این میان مذهب شیعه ی اثنی عشری نه تنها همچنان به حیات خود ادامه داده است که روز به روز بر شوکت و جلال و برنایی آن افزوده می شود و روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی ایران در این قرن از رونق روزافزون آن حکایت دارد.به راستی علت ماندگاری و رشد و حتی غلبه ی آن بر بسیاری از همگنان خود، آیا جز این است که پیوند عمیق و حقیقی با شارع مقدس اسلام از طریق باب مدینه ی علم نبوی دارد؟ (4)
اعتمادی که از این راه برای مکتب منتسب به او حاصل می شود بزرگ ترین دلیل بر اصالتی است که آن را از دیگر مکاتب و مذاهب ممتاز می سازد. به اضافه ی این که همه ی امامان جانشین آن بزرگوار از عصمت و طهارت باطنی برخوردار، و مجهز به علم لدنی بوده اند. از این رو، جای تردیدی در صحت گفتارشان را برای احدی باقی نمی گذارند و این امر را سیره نویسان به اتفاق شهادت می دهند که جز فضیلت، هیچ نمونه ی سوئی در رفتار و کردارشان مشاهده نشده است.
بنابراین جدایی ناپذیری اهل بیت علیهم السلام از قرآن، نه چیزی است که تنها از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله توصیه شده باشد، که یک اخبار از حقیقتی است که در طبق اسلام راستین است، یعنی این دو از هم بدین دلیل جدا نمی شوند که «اهل بیت ادری بما فی البیت» و همان نیز راز ماندگاری چنین مکتبی در امتداد عمر تاریخ است.
پینوشتها:
1) «و عن محمد بن الحسین عن ابیه عن بکر بن صالح عن عبدالله بن ابراهیم الجعفری عن یعقوب بن جعفر قال کنت مع ابی الحسن علیه السلام بمکه فقال له قائل انک لتفسیر من کتاب الله ما لم تسمع فقال علینا نزل قبل الناس و لنا فسر قبل ان یفسر فی الناس فنحن نعلم حلاله و حرامه و ناسخه و منسوخه (و متفرقه و حظیرته) و فی ای لیله نزلت فی الناس من آیه و فیمن نزلت فنحن حکماء الله فی ارضه.
2) یا یونس ان اردت العلم الصحیح فعندنا اهل البیت فانا ورثنا و اوتینا شرع الحمه و فصل الخطاب فقلت یا رسول الله کل من کان من اهل البیت ورث ما ورثت من کان من ولد علی و فاطمه علیه السلام فقال ما ورثه الا الائمه الثنا عشر.
3) ابوسلیمان، داوود بن علی بن خلف الاصبهانی الملقب بالظاهری... و کان صاحب مذهب مستقل و تبعه جمع کثیر یعرفون بالظاهریه... و انما عرف بالظاهری لکون المدار فی مذهبه الفاسد علی اتباع ظواهر المتشابهات القرآنیه و الحدیثیه التی تنافی ضروریات الدین بظواهرها... (الخوانساری، 1391ه، 302/3).
4) اتصال شیعه به شارع از طریق اصلی آن یعنی باب مدینه علم (پیامبر) است که حضرت علی علیه السلام باشد.
1) قرآن کریم.
2) امام علی بن ابی طالب علیه السلام (1395ه)، نهج البلاغه، (افست از روی نسخه ی دکتر صبحی صالح)، قم، انتشارات دارالهجره.
3) ابن ابی الحدید، معتزلی (1404ه)، شرح نهج البلاغه، 20 جلد در 10 مجلد، قم، انتشارات کتابخانه ی آیت الله مرعشی.
4) ابن الاثیر الجزری، عز الدین ابوالحسن علی بن محمد (بی تا)، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج4، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
5) ابن حجر، احمد بن علی بن محمد بن محمد بن علی بن احمد العسقلانی (1412 ه)، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج4، بیروت، دارالجیل.
6) ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله بن محمد (1412ه)، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج3، بیروت، دارالجیل.
7) اسکافی، ابوجعفر محمد بن عبداله المعتزلی (1402ه)، المعیار و الموازنه فی فضائل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، بیروت، مؤسسه ی چاپ و نشر محمودی، چاپ اول.
8) الکاندهلوی، الشیخ محمد یوسف (1412ه)، حیاه الصحابه، بیروت، دارالکتاب العربی.
9) الهندی، علاء الدین المتقی بن حسام الدین (1409ه)، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الوفاء.
10) امینی، عبدالحسین احمد (1397ه)، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج2، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
11) جهانگیری، محسن (1388)، رابطه ی اجتهاد و اخباری گری، مشهد، انتشارات صبرا، چاپ اول.
12) حافظ ابونعیم، احمد بن عبدالله اصفهانی (1407ه)، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط5.
13) حاکم نیسابوری، ابی عبدالله، الامام الحافظ (بی تا)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه.
14) حر عاملی، محمد بن حسن بن علی بن محمد بن حسین (1409ه)، وسائل الشیعه لتحصیل الشریعه، 29جلد، قم، مؤسسه ی آل البیت.
15) خوارزمی، موفق بن احمد البکری المکی الحنفی (1411ه)، المناقب، قم، مؤسسه للنشر الاسلامی، چاپ دوم.
16) خوانساری، میرزا محمد باقر موسوی (1391ه)، روضات الجنات فی $ احوال العلماء و السادات، قم، مکتبه اسماعیلیان.
17) ساکت، محمد حسین (بی تا)، دادرسی در اسلام، مشهد، مؤسسه ی چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
18) سلیم بن قیس هلالی کوفی (1415ه)، کتاب سلیم بن قیس، قم، انتشارات الهادی.
19) سید مرتضی، علی بن الحسین الموسوی (1419ه)، شرح جمل العلم و العمل، تهران، دارالاسوه للطبعه و النشر، ط2.
20) صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (1395ه)، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دارالکتب الاسلامیه،ط2.
21) صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (1378ه)، عیون اخبار الرضا، 2 جلد در یک جلد، تهران، انتشارات جهان.
22) طباطبایی، سید محمد حسین (1397ه)، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ط3.
23) طبرسی، ابومنصور احمد بن علی (1403ه)، الاحتجاج، با تعلیقات و ملاحظات سید محمد باقر موسوی خراسانی، دو جلد در یک مجلد، مشهد، نشر مرتضی.
24) مجلسی، محمد باقر (1404ه)، بحارالانوار، 110جلد، بیروت، مؤسسه الوفاء.
25) مشکور، محمد جواد (1368)، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی.
26) مطهری، مرتضی (1373)، قیام و انقلاب مهدی (عج) از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، انشتارات صدرا.
اندیشه حوزه شماره 84
/ج