بررسی کتاب «رابطه دین و اخلاق»

در دوران سنت، دین و اخلاق با هم زیسته اند اما از دوره رنسانس که در جهان غرب به تدریج نقش دین در صحنه روابط انسانی کم رنگ شد و تلاش هایی از سوی برخی متفکران غربی در کنار نهادن دین
سه‌شنبه، 9 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی کتاب «رابطه دین و اخلاق»
بررسی کتاب «رابطه دین و اخلاق»

نویسنده: غزال صالحی



 

اشاره

در دوران سنت، دین و اخلاق با هم زیسته اند اما از دوره رنسانس که در جهان غرب به تدریج نقش دین در صحنه روابط انسانی کم رنگ شد و تلاش هایی از سوی برخی متفکران غربی در کنار نهادن دین از صحنه جامعه صورت گرفت؛ این پرسش اساسی مطرح شد که: آیا طرد دین و جهان بینی دینی مستلزم کنار نهادن اخلاق نیز هست با این که اخلاق مبنایی مستقل از دین دارد؟ پاسخ به این پرسش نظریات مختلفی را پدید آورده است. در این کتاب مهم ترین نظریات مطرح در رابطه دین و اخلاق توصیف، ‌تبیین و نقد شده است.
داشتن یک نظام اخلاقی پویا و کارآمد مبتنی بر این است که این نظام بر مبنایی روشن و استوار پایه ریزی شده باشد تا بتواند در مواجهه با مسائل جدید اخلاقی راه حل های مناسب را ارائه کند. این امر مستلزم این است که ما مناسبات دین و اخلاق را بدانیم زیرا پذیرش هر دیدگاه در این زمینه پیامدهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره را به دنبال دارد که نشان از ضرورت این تحقیق دارد.
پرسش های اصلی که این پژوهش در راستای پاسخ به آن ها سامان یافته است عبارتند از:1. آیا دین و اخلاق با یکدیگر متحد هستند؟2. آیا دین و اخلاق تباین دارند؟3. آیا دین و اخلاق تعامل دارند؟ فرضیه اصلی تحقیق تعامل دین و اخلاق است که پس از نقد و بررسی دیدگاه های رقیب در فصل پایانی کتاب به بحث گذاشته می شود. کتاب از چهار فصل تشکیل شده است. تبیین مفاهیم اساسی و کلیدی بحث و روشن کردن مقصود مراد از آن ها در ابتدای هر پژوهش یا گفت و گوی علمی ضروری است.
از این رو نویسنده در فصل اول به کلیات و مفاهیم می پردازد و پیش از وارد شدن به اصل بحث، مقصود از دین و اخلاق در این پژوهش را در پرتو نقد و ارزیابی تعاریف موجود روشن کرده، ‌به تعریف این دو می پردازد واژه دین مشترک بین زبان ایرانی و سامی است و در معانی کیش، ‌وجدان، ‌قانون، ‌حق، ‌داوری، آیین و روش به کار می رود. در زبان عربی دین به معنای جزا، حساب، اطاعت، تسلیم، حکم و عادت به کار رفته است. واژه دین در آیات متعدد دلالت بر معانی گوناگون دارد. جزا و پاداش، ‌طاعت و عبادت، قضا و حکم، عقیده، ‌تسلیم و آیین از جمله این معانی است که نویسنده با ذکر نمونه هایی از آیات به آن ها اشاره دارد. از میان این معانی، دین به معنای آیین و اعتقادات بیشترین قرابت را با معانی اصطلاحی متکلمان از دین دارد. واژه دین در روایات نیز دارای معانی گوناگون آیین، ‌اطاعت و بندگی و دین داری است. موارد ذکر شده تعریف لغوی دین را شامل می شود. نویسنده در بیان تعریف اصطلاحی دین این امر را خاطر نشان می سازد که تلاش های زیادی از سوی دین پژوهان با گرایش های مختلف تحقیقی در باب دین صورت گرفته است که از دین یک تعریف جامع و مانع ارائه کنند. اما با وجود همه این کوشش ها هنوز بر یک تعریف خاص که مورد پذیرش همه یا اکثر محققان باشد توافق صورت نگرفته است.
برخی پژوهشگران با توجه به مشکلات فراوان در این زمینه، دین را تعریف نشدنی دانسته اند(ص 36). این امر را می توان ناشی از تنوع و پیچیدگی ادیان دانست که یافتن وجه مشترک آن ها را دشوار ساخته است. مشکل دیگری که نویسنده نسبت به تعاریف ارائه شده از دین مورد توجه قرار می دهد-چنان که جان هیک متذکر شده حاکی از این است که همه یا اکثر این تعاریف برساخته هستند یعنی ابتدا در نظر می گیرند که این اصطلاح چه معنایی باید داشته باشد، سپس همان را به صورت یک تعریف بر آن بار می کنند. در واقع بیشتر تعاریف از یک سونگری رنج می برند و تمرکزشان بر یک بعد از ابعاد دین است و از توجه به ابعاد دیگر آن غفلت می کنند.
در ادامه نویسنده با ذکر برخی از تعاریف دین که از سوی کسانی مانند ماکس مولر، بوزانکه، ویلیام جیمز و جیمز مارتینو ارائه شده است به نقد و بررسی آن ها می پردازد. تعریف مورد نظر از دین در این پژوهش عبارت است از آن آموزه های فکری و عملی که از طریق وحی یا مبتنی بر وحی در اختیار انسان قرار می گیرد و اگر این طریق ویژه نبود انسان به آن دسترسی نداشت. مصادیق این تعریف آموزهایی است که در کتاب های مقدس تورات، ‌انجیل، قرآن و محتوای گفتارهای پیامبران الهی و در مذهب تشیع گفتارهای امامان در اختیار ماست(ص 42).
یادآوری این نکته لازم است که نقد و بررسی دیدگاه ها در ارتباط دین و اخلاق در پرتو این تعریف برگزیده از سوی نویسنده در این پژوهش صورت می گیرد. در ادامه نویسنده به بیان کاربردهای واژه اخلاق می پردازد و نیز به برخی از دانش هایی که در آن ها مباحث اخلاقی از زوایای گوناگون مورد پژوهش قرار می گیرد اشاره می کند. اخلاق چنان که عالمان علم لغت و واژه شناسی در زبان عربی بیان کرده اند عبارت است از جمع «خُلق» یا «خُلُق» و در لغت به معنای سجیه و طبیعت و سرشت به کار رفته است. به تعبیر دیگر خُلق صفت و حالت رسوخ یافته ای است که موجب صدور افعالی متناسب با آن صفت بدون تردید و تأمل از انسان می شود. اخلاق در اصطلاح عالمان اخلاق نیز معانی گوناگون یافته است که نویسنده در اینجا به برخی از آن ها از جمله صفات نفسانی رسوخ یافته، صفت فعل، افعال فاضله، ‌تجربه حکم اخلاقی و نهد اخلاقی زندگی اشاره می کند.
علاوه بر این موارد گاه اخلاق به معنای علم اخلاق به کار برده می شود.علم اخلاق دانشی است که از صفات و افعال اختیاری انسان و ملکات نیک و بدی که در رسیدن دانش هایی که در حوزه اخلاق مطرح است فلسفه علم اخلاق، اشاره ای مختصر می کند. اخلاق در این پژوهش به معنای ابزاری است در دست جامعه به عنوان یک کل برای ارشاد افراد. به عبارت دیگر اخلاق در این معنا امری است اجتماعی و راهی برای قانونمند ساختن رفتار افراد در جوامع پنداشته شده است(ص 50). در بحث رابطه دین و اخلاق سخن در این است که دین چه جایگاه و نقشی در هنجارهای اخلاقی فرد یا جامعه دارد یا می تواند داشته باشد و از سوی دیگر اخلاق فرد وهنجارهای اخلاقی او چه کارکردی در زندگی دینی او دارد. مطالعه تاریخ بشری با همه تنوع های فرهنگی و اجتماعی و سنت های گوناگون آن این امر را آشکار می کند که در دوره های گذشته زندگی انسان ها دین و اخلاق با هم همراه بوده است. تا آنجا که آثار به جا مانده از گذشتگان نشان می دهد زمینه و بستر تاریخی بحث نظری و تأملات عقلانی در رابطه دین و اخلاق به یونان باستان و فیلسوفان نام آورش سقراط و افلاطون می رسد. اما عطف توجه به این مسئله و دیدگاه های جدید در این موضوع به دوره ای در اروپا که به عصر روشنگری معروف است باز می گردد؛ دوره ای که متفکران اروپا با توجه به پیش زمینه تاریخی دین در آن سرزمین به دین و ادعاهای آن درباره همه چیز اعلان جنگ می کنند. در این دوره پاره ای از متفکران در حالی که بیزاری اروپا از قرن ها ستیزه مذهبی را منعکس می ساختند درصدد برآمدند تا نظریاتی اخلاقی را بنیان نهند که مبتنی بر عقل یا برانگیزه های تقریباً عمومی انسان ها باشد. از سوی دیگر این پرسش ذهن عده ای از متفکران را مشغول نمود که اگر بنیان گذاری اخلاق جدا از دین و اعتقادات دینی ممکن است پس چرا این دو پدیده در طول تاریخ بشری این اندازه به هم آمیختگی داشته اند؟این پرسش و پرسش های دیگر اندیشمندان را به تأمل در رابطه دین و اخلاق کشاند.
بحث از رابطه دین و اخلاق به صورت های مختلف قابل طرح است. نویسنده رویکرد خود در این پژوهش را این گونه بیان می کند که به دنبال به دست آوردن دیدگاه درست درباره ارتباط دین و اخلاق است و این کار را در پرتو نقد و بررسی نظریه های مطرح شده در این باره انجام می دهد(ص57).
آنچه نویسنده در فصل دوم مورد بررسی قرار می دهد دیدگاه هایی است که معتقد به ارتباط دین و اخلاق اندو این دو را به نحوی متحد می دانند. مراد از اتحاد در این بحث یکی از معانی زیر است: الف) دین و اخلاق با هم یکی اند. ب)اخلاق بخشی از دین است. ج)دین جزوی از اخلاق است. آنچه در این فصل مورد نظر است اتحاد دین و اخلاق به هر سه معنای پیش گفته است و دیدگاه های مربوط به هر سه نظریه مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
دیدگاه اول یگانگی دین و اخلاق است. بر این اساس هیچگونه تفاوتی را نمی توان بین این دو نشان داد. اخلاقی بودن متدین بودن است و متدین بودن اخلاقی بودن است. اولین گروهی که از سخنانشان قول به عینیت دین و اخلاق استنباط می شود عده ای از دین شناسان و فیلسوفان غربی از جمله ماتیو آرنولد، ‌اف. اچ. برادلی، فیشته و تئودور پارکر هستند. اما به نظر می رسد مراد واقعی آن ها این باشد که اخلاق گوهر دین است و آنچه در دین اساسی است اخلاق می باشد؛ در این صورت این دیدگاه به نظریه دوم بر می گردد که نویسنده در ادامه بحث به توصیف و نقد آن می پردازد. ادعای یکی بودن دین و اخلاق یا با نظر به ادیان موجود است یا به لحاظ ماهیت دین است. اما این دیدگاه از هر دو نظر ناتمام است. با نگرش درون دینی به این موضوع روشن می شود که گزاره های موجود در ادیان توحیدی دربردارنده نیازهای مختلف ابعاد انسانی است. همچنین از منظر دوم نیز دلیلی وجود ندارد که دین را در گزاره های اخلاقی محصور نماییم و دیگر ساحت های حیات انسانی را از قلمرو دین خارج کنیم.
دیدگاه دوم استنتاج اخلاق از دین است. بر اساس این دیدگاه اگر چه همه دین را اخلاق تشکیل نمی دهد اما اخلاق از دین نشأت می گیرد به این معنا که اصول اخلاقی دارای هیچگونه استقلال ذاتی نیستند. در واقع آنچه نویسنده در بیان این دیدگاه به ارزیابی آن می پردازد نظر کسانی است که اخلاق را به دین فرو می کاهند. مسئله این است که آیا اخلاق بدون دین امکان منطقی ندارد و تنها از طریق آموزه های دینی می توان و باید آن را به دست آورد؟ این نظریه به چند صورت تقریر شده است؛ صورت های مختلف آن برای رفع اشکال ها و نقدهایی بوده که بر بعضی از تقریرهای آن وارد شده است که نویسنده به تبیین و نقد این تقریرها می پردازد (صص82 -66) پرسش اساسی در اینجا این است «آیا xخوب است چون خدا آن را می خواهد یا این که خدا x را می خواهد چون خوب است». در واقع از دیدگاه قائلان به نظریه فرمان الهی معیار خوب و بد اخلاقی اراده و خواست و فرمان الهی می باشد و پیش از آن خوب و بدی نداریم(مقام ثبوت و تحقق) یا عقل انسانی توانایی درک خوب و بد را ندارد(مقام اثبات و شناخت).
یکی از ایرادهای اساسی که بر نظریه امر الهی وارد شده است، ‌این است که مراد از خوب و خیر در این عبارت که خوب یا خیر آن چیزی است که خداوند می خواهد با این که می گویید خدا خیر است چیست. آیا شما درکی از خوبی و بدی دارید یا مفهوم خیر را می شناسید یا نه؟ اگر پاسخ مثبت است پس دست کم ادراکی از امور و مفاهیم اخلاقی خوب و بد، ‌مستقل از امر و اراده خدا دارید واگر پاسخ منفی است پرسش همچنان باقی می ماند. جاناتان هاریسون در پاسخ به این اشکال نیلسن تقریری از این نظریه ارائه داد و آن را نظریه زبانی امر الهی نامیده است. این تقریر با معانی این الفاظ سروکار دارد؛‌بر این اساس اراده خداوند و خیر یکی و عین هم اند. یعنی خیر اخلاقی بر حسب تعریف صرفاً به معنای چیزی است که خدا می خواهد؛ به عبارت دیگر خدا x را می خواهد و x همان چیزی است که خدا می خواهد. اولین مشکل چنین تقریری از نظریه امر الهی این است که عبارت اخیر آشکارا تبدیل به همان گویی بی ثمری می شود که هیچ آگاهی اضافی را به انسان نمی دهد. مشکل دیگر این است که این تقریر با روان شناسی متدینان هم خوانی ندارد؛ وقتی دین داران امری را خوب می دانند فهمی از خوبی دارند که غیر از اراده خداست؛ آن ها متعلق خواست خدا را موضوع برای خوبی قرار می دهند که به نحو پیشینی درکی از آن دارند. مشکل دیگر اینکه لازمه این قول این است که لغت«خوب» را فقط کسانی می توانند به کار ببرند که به وجود خدا قائل هستند، در صورتی که این در واقع امر چنین نیست. تقریر دوم نظریه علّی امر الهی است. از جمله کسانی که این نظریه را طرح کرده است، ‌ویلیام آکامی است. آنچه طرفداران این تقریر ادعا می کنند این است که وقتی می گوییم چون خدا x را می خواهد پس x خوب است مراد این است که صرف اراده و خواست خداوند به چیزی آن چیز را خوب می کند. ایراد اساسی این نظریه این است خیر را امری کاملاً‌دلبخواهی و خودسرانه می سازد. اگر خیر در نهایت به چیزی جز خواست خداوند نینجامد؛ از آنجا که هر چیزی می تواند متعلق خواست او باشد بنابراین هر چیزی می تواند علی الاصول خیر باشد. رابرت آدامز با توجه به پیامدهای نادرست تقریر پیشین تقریر دیگری از این نظریه ارائه داد و آن را نظریه فرمان الهی تعدیل شده نامید. آنچه نظریه پرداز این تقریر اتخاذ خواهد کرد این است که متدین برخی امور را مستقل از ارتباطشان با دستور الهی ارزش گذاری می نماید؛ اما این ارزش گذاری ها داوری هایی درباره درست و نادرست اخلاقی نیستند؛‌او می تواند بگوید از ظلم نفرت دارم یا مهربانی را دوست دارم. بنابراین این نوع ارزش گذاری ها مستلزم این نیست که متدین درباره ارزش های اخلاقی نیز مستقل از فرمان الهی ارزش گذاری کند. با این همه این تفکیک در ارزش گذاری نمی تواند مشکل این دیدگاه را حل کند. زیرا ارزش گذاری های مستقل از فرمان الهی ممکن نیست جز این که مفاهیمی بنیادی از اوامر الهی داشته باشیم. بحث رابطه دین و اخلاق درعرصه تفکر اسلامی با بحث حسن و قبح آغاز شده است. نویسنده دیدگاه متفکران مسلمان در این زمینه را به عنوان تقریر چهارم از نظریه فرمان الهی مطرح می کند. متفکران مسلمان در بحث حسن و قبح به دو گروه عمده تقسیم شده اند، ‌عده ای از آن ها حسن و قبح را ذاتی و عقلی دانسته اند. طرفداران این دیدگاه در تاریخ اندیشه اسلامی به عدلیه مشهورند. آن ها معتقدند عقل انسان می تواند حسن و قبح برخی از امور را فارغ از امر و نهی شارع درک نماید. بنابر مبنای عدلیه اخلاق و دین در مقام ثبوت با هم رابطه ای ندارند اما در مقام اثبات و شناخت، ‌تنها اصول و قواعد کلی اخلاق و پاره ای از جزییات آن مستقل از دین است. گروه دیگر معتقد به حسن و قبح الهی و شرعی شده اند، طرفداران این نظریه در عرصه تفکر اسلامی اشاعره می باشند. بنابر نظر اشاعره راهنمای شناخت اصول و قواعد اخلاقی ، وحی الهی و امر و نهی خداوند می باشد. نویسنده پس از بحث حسن و قبح و پیامد آن در رابطه دین و اخلاق اشکالات عام بر نظریه استنتاج از دین اخلاق از دین را مطرح می کند: اشکال دور، مشکل وجود بی دینان اخلاقی. دیدگاه سوم استنتاج دین از اخلاق است. بر اساس این دیدگاه اخلاق خودبنیاد است ولی دین به اخلاق نیاز دارد؛ اگر اخلاق نباشد دین هم وجود نخواهد داشت. از جمله متفکرانی که این امر از دیدگاه هایش در مورد دین و اخلاق به دست می آید فیلسوف آلمانی ایمانوئل کانت است. در این قسمت از نوشتار نویسنده ابتدا به مباحث مفهومی اخلاق و دین از دیدگاه کانت اشاره ای می کند آنگاه به بحث اثبات خداوند می پردازد و نسبت دین و اخلاق را پس از آن مطرح می نماید. از دیدگاه کانت« اخلاق مجموعه ای از قوانین الزام آور مطلق بی قید و شرط است که اعمال ما می باید مطابق آن ها صورت پذیرد»(ص97). کانت بر نظریات اخلاقی پیش از خود به این جهت که همه آن ها دیگر آیین اند می تازد و آنها را رد می کند. وی معتقد بود هر موجود عاقل می تواند با درون نگری اصول اخلاقی را به دست آورد و چنین انسانی خودآیین است. از نظر کانت سرچشمه هر نوع ارزشی اراده نیک است؛‌اراده ای که برای انجام دادن تکلیف عمل می کند. کانت تصریح می کند عملی اخلاقی است که بر اساس قانون اخلاقی صورت بگیرد. اگر قانون ناشی از در نظر گرفتن انسان به عنوان غایتی فی نفسه باشد این قانون اخلاقی است و در نتیجه عمل بر مبنای آن، ‌به انگیزه انجام وظیفه و ادای تکلیف صورت گرفته است. قانون اخلاق از ضرورت و کلیت برخوردار است. برای این که تشخیص دهیم آیا دستورهایی که بر اساس آن عمل می کنیم اخلاقی است یا نه نیازمند معیار هستیم و این معیار همان صورتبندی هایی است که کانت با نام امر مطلق بیان کرده است. بر اساس این صورت بندی ها عملی اخلاقی است که فاعل عمل بتواند بدون تناقض منطقی اراده کند که هر کس در وضعیت او باشد باید چنان رفتار کند. در این صورت بندی ها از امر مطلق، خودمختاری اراده اصل است و موجود عاقل، ‌غایت فی نفسه است. این اصول، اصول صوری اخلاق است و کارکرد آن ها ارزیابی دستورهایی است که در این قالب ریخته می شوند. از نظر کانت« دین، ‌شناخت تمام تکالیف ما به عنوان تکالیف الهی است»(ص108). کانت دین را یا وحیانی می داند یا طبیعی، دین وحیانی دینی است که احکام و تکالیف آن بر انسان از بیرون و از طریق وحی دیکته می شود اما دین طبیعی دینی است که من پیش از آن که احکام آن را به عنوان احکام الهی شناخته باشم به محتوای آن به عنوان تکلیفم علم دارم. در این میان آنچه از نظر کانت اصل است دین طبیعی است. کانت معتقد است که ما از طریق عقل نظری نمی توانیم خدا را که مبنای هر دین است اثبات کنیم اما در نقد عقل عملی برای وجود خدا و ایمان به او راهی می یابد. کانت از طریق غایت اخلاق به وجود خداوند نقب می زند. او این غایت را خیر اعلا می نامد و خیر اعلا، سعادت و فضیلت را با خود دارد. اما همه انسان هایی که در این دنیا با فضیلت اند سعادتمند نیستند . بنابراین نیازمند این هستیم که وجود یک علتی را برای کل طبیعت فرض کنیم که متمایز از طبیعت و حاوی مبنای این رابطه ائتلاف سعادت و فضیلت باشد. با توجه به این مطالب پیش گفته، اخلاق از نظر کانت خود بنیاد و برآمده از عقل عملی انسان است و عمل به آن، عمل بر اساس تکلیف مبتنی بر انسان به عنوان یک موجود مختار و آزاد است. اعتقاد و پذیرش وجود خدا که اساس دین است نتیجه ضروری اصول اخلاقی است و از این لحاظ دین به اخلاق وابسته است. در حقیقت نزد کانت غایت قصوای انسان رسیدن به اخلاق است و دین وسیله برای آن است زیرا اصالت دادن به دین موجب فساد اخلاق انسان می شود و شجاعت انسانی را از بین می برد.در ادامه نویسنده به برخی از اشکالات که بر دیدگاه کانت وارد است اشاره می کند. کانت بر این باور است که عقل و وجدان انسان است که در هر موقعیت وظیفه اخلاقی را نشان می دهد. اما این سخن به صورت کلی درست نیست زیرا در این صورت نباید انسان ها در اصل شناخت وظایف اخلاقی اختلاف داشته باشند در حالیکه واقع امر خلاف این است . تابعیت اراده از دستورهای خداوند اگر چه از دیدگاه کانت از سنخ دگر آیینی است ولی نمی توان آن را غیر اخلاقی دانست زیرا در صورتی این تابعیت مذموم است که برآمده از یک تصمیم عقلانی نباشد. راهبرد کانت که بر اساس معیار امر مطلق می خواهد به فهم وظیفه اخلاقی انسان یاری رساند کارآمد نیست. نقدی دیگر که بر نظریه کانت وارد شده است تعارض بین اخلاقیات و الهیات اوست. او با اینکه در ابتدا اخلاق را از دین مستقل می گیرد ولی برای توجیه اخلاقی بودن وجود دین و خدا را ضروری می داند و در نهایت پای سعادت را در میان می کشد و نمی تواند نگرش غایت انگارانه را کاملاً در اخلاق نادیده بگیرد. (صص 121-128).
نویسنده در فصل سوم به تباین دین و اخلاق می پردازد. مقصود از تباین این است که دین و اخلاق هیچ پیوند اثباتی بینشان وجود ندارد اما در این باره که رابطه سلبی بین آن ها وجود دارد یا نه دیدگاه های مختلفی ابراز شده است. نویسنده سه دیدگاه را در این زمینه مطرح می کند.
دیدگاه اول با نام استقلال دین و اخلاق مورد بررسی قرار می گیرد. بر اساس این نظریه دین و اخلاق هر کدام منشأ جداگانه دارند؛‌اخلاق منشأ انسانی دارد در حالی که دین منشا فراانسانی دارد و انسان برای برخورداری از اخلاق نیاز ندارد که آن را از منبع بیرون از ذات انسان دریافت کند. اوج و ظهور کامل این دیدگاه را می توان در دوره روشنگری دید. برای اثبات استقلال دین و اخلاق دلایل مختلفی ارائه شده است که نویسنده به توصیف و نقد این ادله می پردازد. مهم ترین این ادله عبارتند از: جدایی قلمرو دین و اخلاق، نفی دیدگاه گناه نخستین، استقلال اخلاق به عنوان معیار شناخت دین، ‌تاریخمندی دین و فراتاریخی بودن اخلاق، وجدان به عنوان منشأ اخلاق و احساسی بودن دین و تفاوت گزاره های توصیفی و انشائی.
بر اساس دیدگاه دوم اگر چه دین و اخلاق مستقل اند اما در برخی موارد بین این دو ناسازگاری و تنافر وجود دارد، به این معنا که در زندگی و روابط انسانی لحظات و موقعیت هایی پیش می آید که انسان باید بین زندگی بر اساس دین و اخلاق یکی را انتخاب کند. نویسنده از این دیدگاه با نام تنافر جزیی دین و اخلاق نام می برد.اهمیت این دیدگاه در این است که هم در میان متدینان طرفدار دارد و هم کسانی که با دین مخالف اند، با این تفاوت که بی دینان این تنافر را نشانه ضعف دین، و دینداران این ناسازگاری را نشانه کمال دین دانسته اند.
یکی از عواملی که مخالفان دین طرفدار این نظریه مطرح کرده اند ناسازگاری دین با اخلاق و ارزش های انسانی است. از جمله کسانی که طرفدار این نظریه هستند می توان دیدرو، ‌لامتری، نیچه، ‌فویرباخ، ‌مارکس، ‌فروید، راسل و لنین را نام برد. نویسنده در ارزیابی نگرش های الحادی به دین و نسبت آن با اخلاق توجه به پیش زمینه تاریخی و فرهنگی این نگرش ها و پیامدهای غیر انسانی ناشی از تحقق آنها به عنوان نمونه کمونیسم را یادآور می شود(صص 159ـ 163).
از جمله دین داران معتقد به تنافر جزیی دین و اخلاق متکلم و فیلسوف مسیحی دانمارکی سورن کی یرکگور است که در این بخش نظریات وی تشریح و ارزیابی می شود. یکی از بحث های فکری در سنت فلسفی کلامی غرب نسبت عقل و ایمان است. این پرسش که آیا ایمان دینی می تواند مورد سنجش عقلانی قرار بگیرد یا نه، به عبارت دیگر آیا اساساً چنین چیزی امکان دارد واگر امکان هم داشته باشد آیا مفید نیز هست از پرسش های بنیادی در این مسئله است. در پاسخ به این پرسش ها دیدگاه های متفاوتی ابراز شده است. عقل گراها معتقدند که باید ایمان بر اساس براهین عقلی پذیرفته شود و موضوع ایمان نباید با آنچه عقل به آن حکم می کند ناسازگار باشد. در مقابل ایمان گرایان به تقابل ایمان و عقل معتقدند؛ ایمان دینی با عقل در تضاد است و نمی توان آن را مورد ارزیابی عقلانی قرار داد. کی یرکگور از کسانی است که درباره ضدیت ایمان و عقل قلم زد و تلاش کرد جنبه های متناقض ایمان را نشان دهد. وی می گفت:« ایمان دقیقاً از همان جایی آغاز می شود که عقل پایان می یابد»(ص 167). او از دو نوع حقیقت بحث می کند: حقیقت عینی -آفاقی و حقیقت ذهنی- انفسی. حقیقت عینی ناظر به صدق و مطابقت است و حقیقت انفسی ناظر به ربط و نسبت من با واقعیت. او معتقد است که اثبات مسیحیت به روش آفاقی مبتنی کردن ایمان دینی بر تحقیقات تاریخی است و مستلزم این است که شخص همواره ایمان خود را به تعویق بیندازد زیرا تحقیقات تاریخی هرگز به پایان نمی رسد. اثبات موضع ایمان با برهان حتی اگر ممکن باشد برای ایمان مضر است زیرا حقیقت ایمان خطر کردن، شورمندی و تن دادن به امر معقول است. برای روشن شدن دیدگاه کی یرکگور درباره رابطه دین و اخلاق لازم است که یکی دیگر از اساسی ترین مقولات اندیشه او را که در آن به بررسی نحوه زیست انسان پرداخته است بیان کنیم.
او برای حیات انسانی سه دوره قائل است. نخستین مرحله زندگانی مرحله زیبایی پرستی یا حسانی است. ویژگی اساسی انسان زیبایی پرست نگاه به زندگی برای بردن منتهای لذت و به دست آوردن خوشی و زیبایی است، آن هم از راهی که هیچ تعهد و الزامی برای او نداشته باشد. مرحله دوم زندگی مرحله اخلاقی است. انسان اخلاقی به دنبال زیستن بر اساس معیارهای اخلاقی است. چنین انسانی نه تنها از مسئولیت فرار نمی کند بلکه اساساً زیستن بدون تعهد برای او مفهومی ندارد.مرحله سوم، مرحله دینی و ایمانی است. فرد دین باور در سودای رسیدن به ابدیت و ارتباط با مطلق بی کرانه است. ارتباط فرد با امر بی کرانه از حوزه اخلاق بیرون است و اخلاق قادر به درک آن نیست. امر اخلاقی کلی است و به همین جهت رفتار عامل اخلاقی برای همه قابل فهم است. اما عامل مرحله دینی در رابطه ای کاملاً شخصی با خدا قرار دارد. به همین جهت مؤمن نمی تواند خود را از طریق امر کلی که عامل اخلاقی خود را برای دیگران فهم پذیر می کرد توجیه کند.
به نظر کی یر کگور شرط اساسی مرحله دینی به محال تن دادن است. از پذیرش پارادوکس در این مرحله گریزی نیست. این مراحل با همدیگر تفاوت اساسی دارند، انتقال از مرحله ای به مرحله دیگر به صورت پیوسته و تدریجی نیست، ‌بلکه فرایندی ناپیوسته است که انسان با گزینش و جهش می تواند از مرحله ای به مرحله دیگر وارد شود. لازمه این جهش قرار گرفتن انسان بر دو راهی تصمیم است. از دیگر مقولات مهم در اندیشه او جایگاه فرد در مقابل کلی است. اهمیت فرد برای وی به اندازه ای است که هستی را مقوله ای می داند که در آن انسان توانسته است فردیت خود را از راه گزینش آزادانه تحقق بخشد(ص177.) وی اخلاق و دین را نه تنها مستقل و مربوط به دو حوزه جداگانه از ساحت های زندگی انسانی می داند بلکه در پاره ای موارد دین و اخلاق را منافر همدیگر می داند و بیان می کند که در زندگی انسان ممکن است لحظات سرنوشت سازی پیش بیاید که در آن لحظات انسان باید تصمیم بگیرد یا شورمندانه خود را تسلیم فرمان الهی کند یا این که در حوزه اخلاق بماند و بر اساس قواعد آن زندگی کند. به باور او سعادت ابدی انسان در چنین گزینشی است که در آن اخلاق یکسره تعلیق می شود و از آن به سود امروالاتر و برتر که همان سرسپاری مطلق در برابر امر مطلق است دست برداشته می شود؛ لذا کی یر کگور این تنافر را برای رسیدن انسان به کمال ضروری می داند.
نویسنده با بیان اینکه این نظریه می تواند زمینه ساز دو امر خطرناک باشد آن را مورد انتقاد قرار می دهد.1) دین گریزی: بسیاری از انسان ها نمی توانند این مطلب را بپذیرند که در فضایی زندگی کنند و خود را به چیزی بسپارند که در برابر او همه دریافت های خرد را تعطیل کنند. مخاطب دین انسان است با توان مندی های طبیعی که دارد و اگر خواسته دین به گونه ای باشد که این انسان نتواند آن را بپذیرد این امر نقض غرض برای دین است. 2) افراط گرایی دینی:این نوع نگرش به کسانی که دل در گرو دینی نهاده اند این اجازه را می دهد که اعمال ضد بشری شان را توجیه کنند. آنان اعمال ضداخلاقی شان را با این ادعا که فقط در برابر او تعلیق یافته است.
نگرش سوم این است که در عین استقلال دین و اخلاق و نبود هیچ گونه ارتباط بین آن ها این دو تنافر و ناسازگاری کامل دارند و هر کدام به صورت مطلق نافی دیگری است.انسان نمی تواند هم اخلاقی باشد هم متدین. نویسنده این نظریه را تنافر کلی دین و اخلاق می نامد و آن را غیر معقول می داند. از جمله کسانی که از سخنان او این دیدگاه بر می آید بارون فون هلباخ از اصحاب دایره المعارف می باشد. او به دین و ادعاهایش می تاخت و آن را عامل دور شدن انسان ها از طبیعت انسانیشان می دانست. وی بر آن بود که دین مانع تکامل اخلاقی و عقلانی نوع بشر می شود. نویسنده در ارزیابی و نقد این دیدگاه آن را ناشی از گذار روانی از قرون وسطی و زمینه فرهنگی اجتماعی غرب می داند تا یک نگرش علمی و منطقی و بر آن است که این ادعاها نه با تاریخ ادیان به صورت مطلق سازگار است نه با حقیقت دین.با توجه به امور بیان شده آنچه باقی می ماند رابطه دو وجهی دین و اخلاق است به این معنا که هم اخلاق در دین تأثیر دارد و هم دین در اخلاق و این دو در تعامل با هم و داد و ستد متقابل زمینه شکوفایی زندگی مادی و معنوی انسان ها را فراهم می کند. آنچه نویسنده معتقد به آن است همین رابطه دو وجهی دین و اخلاق است که از آن با نام تعامل دین و اخلاق یاد می کند(ص203).
نویسنده در فصل چهارم مبانی این دیدگاه و نیز تأثیر اخلاق در دین، تأثیر دین در اخلاق و لوازم پیوند دین و اخلاق در ساحت های مختلف زندگی انسانی را بیان می کند. نویسنده استقلال ثبوتی و تعامل اثباتی و حجیت عقل و وحی را به عنوان مبانی دیدگاه تعامل مطرح و به تبیین آن ها می پردازد. رابطه اخلاق و دین در دو سطح قابل طرح است: مقام ثبوت و نفس الامر؛ در این جا بحث در این است که آیا اصول و ارزش های اخلاقی حسن و قبح را از ناحیه دین می گیرند یا این که این امور اوصاف واقعی و ذاتی برای ارزش های اخلاقی می باشند؟ در این مقام اخلاق ارتباط با دین نداشته و مستقل از آن می باشد. توجه به این امر لازم است که آنچه از استقلال اخلاق از دین در مقام ثبوت بیان شد دین تشریعی و خداوند به عنوان شارع است. مقام دوم مقام اثبات و شناخت اصول و احکام اخلاقی و ارزشی است. درباره این مقام آنچه باید گفت این است که شناخت اصول اساسی اخلاق و قواعد عام و کلی آن مستقل از دین می باشد اما دانستن این امر که انسان چه نحوه سلوکی باید داشته باشدتا به اهداف متعالی وجودش برسد دانشی نا محدود را می طلبد که از توان انسان خارج است. با نظر به این امر، انسان نیازمند منبعی است که یک راهنمای جامع ارزشی و رفتاری را برایش ترسیم کند. این منبع کامل نمی تواند امری غیر از دین باشد.امر دیگری که نظریه تعامل دین و اخلاق بر آن استوار است حجیت عقل و وحی تشریعی الهی است. در این دیدگاه دریافت های عقلانی انسان مورد اعتماد و از حجیت برخوردار است و انسان بدون پذیرش دریافت عقلانی و اعتماد به آن نمی تواند حتی از وحی نیز بهره ببرد.
از سوی دیگر این دیدگاه نیاز بشر به وحی و هدایت ویژه الهی را از طریق فرستادگان الهی ضروری می داند. بیان اینکه چرا انسان به وحی نیاز دارد در واقع همان بحثی است که متکلمین و فلاسفه تحت عنوان ضرورت بعثت مطرح می کنند و نویسنده به تبیین بیشتر آن می پردازد. یکی از مسائل مهم که باید در اینجا به آن پرداخته شود بررسی این پرسش است که: معیار درستی و نادرستی رفتارهای اخلاقی چیست و احکام عام اخلاقی بر چه اساسی استوار است؟ نویسنده پاسخ این پرسش ها را مبتنی بر بیان ابعاد و ساحت های وجودی انسان می داند و اینکه نیازها و کمالات هر ساحت چگونه است(ص219). در دیدگاه مختار انسان دارای دو مرتبه وجودی است:مرتبه حیوانی و مرتبه ملکوتی. پایه و اساس احکام و اخلاق هماهنگی و سازگاری آن ها با بعد ملکوتی و الهی انسان است. بنابراین معیار و ملاک درستی و نادرستی رفتارهای اخلاقی مطابقت آن ها با جنبه الهی و ملکوتی نفس انسان و عدم هماهنگی با آن می باشد.
حال سخن در این است که اخلاق که استقلال جزیی آن از دین پذیرفته شده است چه تأثیری بر باورهای دینی دارد؟ مهم ترین این تاثیرات را می توان نقش اخلاق در پذیرش دین، پاسداری از دین و تعصب زدایی دانست.داوری های اخلاقی نقش اصلی را در پذیرش دین خاص بازی می کنند و انسان با سنجه های اخلاقی پیام ادیان را مورد توجه قرار می دهد و در صورتی که پیام های دین با فطرت اخلاقی آن ها ناسازگار نباشد و بلکه موافق با آن باشد در برابر آن تسلیم می شوند. اخلاق می تواند در برابر برداشت ها و تفسیرهای انحرافی از دین پاسداری کند و برداشت هایی را که با اصول بنیادی اخلاق ناسازگار است رد کند.خطر اساسی فراروی ادیان پیدا شدن تعصب های دینی ویرانگر است. از جمله راهکارهایی که می تواند مانع چنین تعصب گرایی دینی شود اعتماد به دریافت های قطعی وجدان و خرد می باشد. برای دین نیز در حوزه اخلاق کارکردهایی را می توان برشمرد که از جمله مهم ترین این نقش ها، ‌شناخت ارزش های اخلاقی، ضمانت اجرایی اخلاق و فراگیری عمل اخلاقی است. در پایان این فصل به برخی از لوازم و آثار دیدگاه تعامل در حیات انسانی در حوزه نظر وعمل به اختصار اشاره شده است. نویسنده معتقد است انسان باورمند به تعامل اخلاق و دین به جهان بینی کامل و منسجم دست می یابد که به فرهنگ و علم در راستای بهبود زندگی انسان ها جهت می بخشد.
عالمی، محمد. رابطه دین و اخلاق؛ بررسی دیدگاه ها در مناسبات دین و اخلاق قم: بوستان کتاب قم، 1389.
منبع: نشریه کتاب ماه دین شماره 177

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.