اخلاق سکولار در بوته نقد

به باور نویسنده، تاریخ به ما نشان می دهد که دین و آموزه های آن، ‌اصول و هنجارهای اخلاقی را به انسان ها آموزش داده و از ایشان خواسته تا به آن عمل کنند. در این راه، تشویق و ترغیب از یک سو، و
سه‌شنبه، 9 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اخلاق سکولار در بوته نقد
 اخلاق سکولار در بوته نقد

نویسنده: علیرضا صادقی



 

نقد و بررسی کتاب « اخلاق سکولار»

اخلاق سکولار، مفاهیم ، مبانی،‌ ادله، نقدها،‌ محمد سربخشی ،‌ قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ،‌1388.
به باور نویسنده، تاریخ به ما نشان می دهد که دین و آموزه های آن، ‌اصول و هنجارهای اخلاقی را به انسان ها آموزش داده و از ایشان خواسته تا به آن عمل کنند. در این راه، تشویق و ترغیب از یک سو، و انداز و تحذیر از سویی دیگر، آدمی را به انجام دستورهای اخلاقی فراخوانده است. البته انسان هایی نیز بوده اند که به خاطر خداوند و در راه جلب رضای او از هیچ کوششی فروگذار نکرده و در راه علمی ساختن ارزش های الهی و انسانی،‌ حتی جان خود را فدا کرده اند. این گروه تأثیرگذاری تا دوره رنسانس کم و بیش در همه سرزمین ها حاکم بوده است و اکنون نیز در ممالک اسلامی ادامه دارد؛ اما پس از دوره رنسانس به دلیل وقایع خاصی که متناسب با فرهنگ و تمدن غرب روی داد، تأثیر دین روز به روز کمتر، و از حاکمیت آن بر عرصه های مختلف زندگی بشر کاسته شده است. تغییر نگرش درباره تأثیرگذاری دین و مسائل مختلف و به طور ویژه،‌ تغییر دیدگاه در بایستگی این تأثیرگذاری، از دوران رنسانس و عصر روشنگری آغاز شد. این دگرگونی به طور ویژه خاستگاهی غربی داشته و در بستر تمدن و فرهنگ مسیحی رخ داده است.
نویسنده عواملی را که در پیدایی این تحول نقش داشته اند در ضمن فصول این کتاب به بحث می گذارد. اما در همین مورد، ‌وی خاطرنشان می کند که « برخی از روشن فکران ما معتقدند چیزی مانند آنچه در غرب روی داده، ‌به گونه ای گریز ناپذیر در کشورهای اسلامی نیز رخ خواهد داد. آنان این مسئله را به قدری مسلم می پندارند و درباره اش قلم می زنند که کمتر کسی جرئت می کند آن را مردود دانسته ، برخلافش سخنی گوید. گویی مخالفت با گفته های ایشان گناهی نابخشودنی، ‌و سزاوار شدیدترین مجازات است. اما پرسش اساسی این است: آیا همان پدیده ای که در غرب روی داده و سر تا پای غریبان را از خویش متأثر ساخته است، لاجرم در ممالک اسلامی نیز رخ خواهد داد،‌ یا این خطه از عالم انسانیت، سرشت و سرنوشتی دیگر دارد؟ هواداران سکولاریسم مدعی اند که این رویداد در این جا نیز تکرار خواهد شد و گریزی از آن نیست؛ پس بهتر است در برابر آن سرسختی نشان ندهیم و تا دیر نشده، ‌گلیم سبز را پیش پای پیام آوران آن پهن کنیم و خود را تسلیم این فرآیند سازیم.» (ص 19).
در ادامه نویسنده می افزاید: رویکرد شماری از روشن فکران وطنی این بوده است که سکولاریسم را در زمینه های مختلف فرهنگ اسلامی و ایرانی ما وارد سازند. این رویکرد به قدری آشکار است که نیاز چندانی برای ارائه نمونه باقی نمی ماند. انتشار مقالات و کتاب های فراوانی که تمام هم و غمشان اثبات بایستگی و شایستگی این فرایند بوده، ‌نشانه روشنی بر این عملکرد است. این افراد برای جا انداختن طرح خود به هر وسیله ای تمسک می جویند. یکی از مهم ترین کارهایی که معمولاً ایشان انجام می دهند، ‌آدرس دهی نادرستی است که از شکل گیری فرآیند سکولاریزاسیون ارائه می دهند . روش معمول اینان بیان تحولات صورت گرفته در غرب مسیحی و استناط حکمی فراگیر و عام از آن، برای همه ی جوامع بشری است. گویا هر واقعه ای که در غرب روی داده، قضای حتمی الهی است که دامن گیر همه جهان خواهد شد و هیچ گریزی از آن نیست.
آنچه در این میان آگاهانه یا به غفلت نادیده گرفته می شود تفاوت هایی است که در فرهنگ دینی و بومی مناطق مختلف دنیا به چشم می خورد. هیچ شکی در تحولات سکولاریستی شئون مختلف زندگی بشر غربی نیست؛ اما پرسش این است که آیا همان زمینه ها و پیش درآمدهایی که در غرب بوده و اسباب پیدایش این رخداد را فراهم کرده است در دیگر کشورها نیز وجود دارد؟ از طرفی پرسش اساسی رخ می نماید: آیا ادله ای که غریبان برای تحدید دخالت دین در امور اجتماعی و سیاسی و اخلاقی اقامه کرده اند توانایی اثبات چنین چیزی را دارد یا فهم نادرست از دین و آموزه های آن باعث این برداشت شده است؟ نیز باید دید کدام اصول و مبانی در این موضوع مفروض گرفته شده اند، تا بر اساس آن بتوان قضاوت کرد که آیا متناسب با فرهنگ دینی و اسلامی ما نیز می توان چنین رویکردی را در پیش گرفت یا خیر؟ بنابراین ضروری است که برای یافتن پاسخ این پرسش ها،‌ پژوهشی جامع درباره این مسائل انجام شود. به نظر نویسنده یکی از بهترین راه های پاسخ گویی به این پرسش ها و دغدغه ها،‌واکاوی دوباره و بدون دل باختگی وقایع آن اقلیم و قضاوت بدون پیش داوری درباره ادله و مبانی سکولاریسم باشد. نکته ای دیگر که ضرورت این تحقیق را بیش از پیش آشکار می سازد انحطاط اخلاقی شایع در جهان معاصر است. این انحطاط به قدری افزایش یافته که خود غریبان را نیز به ستوه آورده است. ظلم و بی عدالتی جهان را پر، و فساد و تباهی همه جا را آلوده کرده است. بدتر از همه اینکه به نام اخلاق و حقوق بشر، چه جنایت ها که صورت نمی پذیرد و چه فجایعی که به بار نمی آید. بدیهی است بی اعتنایی در برابر هجوم روز افزون فرهنگ سکولار، به ویژه در عرصه اخلاقی، ضرباتی جبران ناپذیر بر ارزش های اخلاقی وارد می سازد؛ از این روی، بر همه متفکران دینی است که این موضوع را از جنبه های گوناگون بررسی کرده،‌ راه های مقابله با آن را به بحث گذارند.
بدین ترتیب می توان گفت که هدف این کتاب، نشان دادن خدشه های موجود در مبانی نظری و ادله اخلاق سکولار، ‌و در نتیجه تبیین منطق غلط طرف داران آن است. با این کار خود به خود،‌راه برای پذیرش اخلاق دینی باز خواهد شد. به اجمال می توان پرسش های مرتبط با سکولاریسم اخلاقی را در این کتاب مطرح می شوند،‌ بدین ترتیب بیان کرد:
1) عوامل مشخص پیدایش فرآیند عام سکولاریسم چه بوده است؟
2) آیا اخلاق سکولار نیز از این عوامل تأثیر پذیرفته است؟
3) ادله ای که قایلان به اخلاق سکولار برای رویکرد خود در پیش گرفته اند چیست و آیا این ادله توان اثبات آن را دارد؟
4) اصول و مبانی حکم بر اخلاق سکولار چیست و آیا می توان بر این اصول اخلاقی صحیح و کامل را بنیان نهاد؟
5) مبانی معرفت شناختی اخلاق سکولار به گونه مشخص چه بوده، نقدهای وارد بر آن چیست؟
6) مبانی فلسفی و کلامی اخلاق سکولار چیست و چه نقدهایی بر آن وارد است؟
7) مبانی انسان شناختی حاکم بر اخلاق سکولار کدام اند و نقد آن چیست؟
8) مبانی انسان شناختی اخلاق سکولار و نقدهای وارد بر آن چیست؟
9) نسبت سکولاریسم به گونه عام و اخلاق سکولار به گونه خاص، با مکاتب و گرایش های مختلف فکری، فرهنگی،‌ سیاسی و اجتماعی دوران معاصر چیست؟
نویسنده برای پاسخگویی به پرسش های فوق، کتاب خود را به چهار فصل تقسیم کرده است:1) معناشناسی2) علل و ادله ی پیدایی سکولاریسم3) علل و دلیل های پیدایی اخلاق سکولار و 4) مبانی اخلاق سکولار. بررسی موضوع سکولاریسم به طور عام، و اخلاق سکولار را به طور خاص ابعاد گوناگونی را دربر می گیرد. نویسنده بر این باور است که از سویی باید به جست و جوی عواملی پرداخت که به گونه ای در پدید آمدن این موضوع مؤثر بوده اند و از سوی دیگر باید به بررسی ادله و مبانی اخلاق سکولار همت گماشت. دلیل تمایز این سه مطلب آن است که سکولاریسم نخست به صورت یک اتفاق تاریخی روی داده، و به همین دلیل علل تاریخی و خارجی داشته است. دوم آنکه طرف داران این پدیده، در ادامه حیاتش آن را پشتیبانی کرده و کوشیده اند برایش ادله ای فلسفی دست و پا کنند و سوم اینکه بدیهی است هر گرایش فکری و ایدئولوژیک برای خود اصول و مبانی خاصی خواهد داشت. این موجب می شود کسانی که در پی گفت و گو درباره این موضوع هستند خود را موظف به پیگیری این سه مطلب بدانند و دیدگاه خود را درباره آن ها بیان دارند. نویسنده نیز به همین دلیل این سه مطلب را به بحث و بررسی می گذارد.
وی در فصل اول واژه های مورد نیاز خود را تعریف می کند و می کوشد با روشن ساختن مراد خود از هر یک،‌ امکان مغالطه را از بین ببرد. برای روشن سازی موضوع و محتوای کتاب، در اینجا به این واژه ها اشاره می کنیم.

الف ) سکولار:

واژه سکولار (secular) برگرفته از اصطلاح لاتینی seculum یا secularum،‌ به معنای قرن و سده است و از آن، ‌به زمان حاضر و اتفاق های این جهان،‌ در برابر ابدیت و جهان دیگر تعبیر شده است. در اواخر قرن سوم،‌ این واژه برای توصیف آن دسته از روحانیانی که گوشه نشینی و زندگی رهبانی را ترک کرده،‌ رو به سوی زندگی دنیوی می آورند به کار رفته است.همچنین این اصطلاح در همان زمان برای تفکیک « دادگاه عرفی» از « دادگاه های کلیسایی» کاربرد داشته است. در آغاز قرن هفدهم واژه یا تعبیر سکولاریس (secularis) در بین مردم متداول بوده است و با این واژه، میان امور مقدس و دینی (sared) فرق می نهادند. مفهوم سکولار، درباره چیزهایی به کار می رفت که این جهانی یا غیر مقدس و ناسوتی بودند و این کاربرد، تداعی کننده اعتقاد به برتری امور و مفاهیم مقدس یا دینی بود. از عجایب روزگار اینکه امروزه این دو واژه، جایگاه خود را ترک کرده و جای هم نشسته اند: امر دینی، غیر مقدس، و امر غیر دینی و سکولار، مقدس شده است. امروزه سکولار به کسی یا چیزی می گویند که ابتنا و علقه ای به امور معنوی و مذهبی ندارد و همه نیازمندی های خود را از علوم تجربی، عالم ماده و عقل خودبنیاد تامین می کند (ص 29).

ب) سکولاریسم:

واژه سکولاریسم (secularism)‌ که برگرفته از واژه سکولار (secular) است،‌ در معانی و حیطه های مختلفی کاربرد دارد. این واژه، نشانه ای است که برای نامیدن انبوهی از رخدادها،‌سازوکارها‌، سنت ها، نهادها، گفتارها،‌ نظریه ها و ایدئولوژی ها گوناگون به کار رفته است و همین مسئله موجب شده تعریفی دقیق، واضح و جامع نداشته باشد. از طرفی چنین واژگانی چون از امور ماهوی نیستند تعریف حدی ندارند؛ ‌زیرا تعریف حدی یک چیز، زمانی امکان دارد که دسترس به جنس و فصل آن ممکن باشد و این در صورتی است که تنها امور ماهوی دارای جنس و فصل اند. به نظر نویسنده، شاید بتوانیم در تعریفی نسبتاً ‌جامع بگوییم سکولاریسم عبارت است از گرایشی که طرف دار و مروج حذف دین با بی اعتنایی به آن و به حاشیه راندن نقش آن،‌ در ساحت های مختلف زندگی انسانی، ‌مانند سیاست، حکومت، عقلم،‌ عقلانیت، و اخلاق است. سکولاریسم در این معنا، یکی از ویژگی های تمدن و فرهنگ دوره های جدید بوده است و از مؤلفه های مدرنیته غربی به شمار می آید. طرف داران ایدئولوژی سکولاریسم،‌ آگاهانه و با اراده و گزینش خود می کوشند همه اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم فراطبیعی و کارکردهای ویژه آن را، طرد و تخطئه کرده، ‌از اصول غیر دینی و بلکه ضد دینی، به منزله مبنای اخلاق شخصی و سازمان اجتماعی حمایت کنند. به اعتقاد برخی از سکولارها که سکولاریسم را مکتبی فکری و دارای پشتوانه های معرفت شناختی و فلسفی می دانند، انسان نه تنها می تواند مستقل از این یا آن دین خاص،‌ شئون زندگی این جهانی خود را تدبیر کند، بر مبنای ملاحظات فلسفی باید دست به چنین کاری بزند.
از نکات در خور توجه در تعریف این واژه، ‌نظریه اخلاقی دانستن آن است. در فرهنگ بیست جلدی آکسفورد، سکولاریسم نظریه ای اخلاقی قلمداد،‌ و در تعریف آن گفته شده است: ‌سکولاریسم نظریه ای است درباره اینکه اخلاق باید تنها بر اموری مبتنی باشد که با سعادت انسان در زندگی دنیوی مرتبط اند و در این باره باید همه ملاحظات اعتقادی همچون اعتقاد به خدا و جهان آخرت کنار گذاشته شود. توجه به این تعریف روشن می سازد که بنیان اصلی سکولاریسم، مسئله اخلاق و مبادی و اهداف آن است و دیگر عرصه های سکولاریسم نیز از این ریشه متأثر است. همچنین این توجه روشن می سازد که سکولاریسم نظریه ای درباره وجه عملی زندگی بشر بوده،‌ با نظریات فلسفی صرف متفاوت است. به عبارت دیگر، سکولاریسم فلسفه ای است درباره زندگی، و نه یک نظریه معرفت شناختی و هستی شناختی درباره حقایق جهان، این نگره در پی آن است که سعادت بشری را در حیطه دخالت عقل و تجربه بشر منحصر، و از دخالت دین در آن جلوگیری کند. در ادبیات فارسی برای این واژه مفاهیم « دنیاگرایی»، ‌« دنیا زدگی»، « دنیوی گری»، « جداانگاری دین و دنیا»، « دین زدایی»، « دنیوی سازی»، « دیانت زدایی»، « دنیوش» و « عرفی شدن» به کار رفته است.
اما باید به تفاوت بین مفهوم سکولاریسم و سکولاریزاسیون توجه داشت. سکولاریزاسیون،‌عبارت از فرایندی است که به نقصان و زوال فعالیت ها، باورها، ‌روش های اندیشه و نهادهای دینی مربوط است و با دیگر فرایندهای اجتماعی تلازم داشته و حالتی ناخواسته یا ناخاسته یا ناخودآگاه دارد. سکولاریزاسیون واقعیتی اجتماعی و تاریخی است که در یک مقطع زمانی طولانی ، در بستر فرهنگ و تمدن غرب، بر اثر عوامل متعدد و مختلفی پدید آمده است. سکولاریزاسیون به طور اجمال ناظر به فرآیندی است که طی آن وجدان دینی، فعالیت های دینی و نهادهای دینی، ‌اعتبار و اهمیت اجتماعی خود را از دست می دهند و این بدان معناست که دین در عملکرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده شده، ‌کارکردهای اساسی در عملکرد جامعه، با خارج شدن از زیر نفوذ و نظارت عواملی که اختصاصاً‌ به امر فراطبیعی عنایت دارند، عقلانی می گردد. این در حالی است که سکولاریسم،‌ یک ایدئولوژی است؛ ‌یک ایدئولوژی ضد مرجعیت دینی که کاملاً‌ آگاهانه و از روی اراده و انتخاب عده ای خاص با مطلق کردن امور علمی و عقلی، ارتباط انسان و ساحت های مختلف وجودی او و نیازمندی هایش را ـ اعم از قوانین حقوقی،‌ اخلاقی، آموزشی، ‌تربیتی، سیاسی و ... ـ از خداد،‌ دین و به طور کلی از همه امور ماورائی و معنوی جدا کرده و آن ها را بر اساس یافته های علم تجربی و عقل ابزاری سامان می بخشد.
بی توجهی به تفاوت معنای سکولاریسم و سکولاریزاسیون، ‌موجب خط میان امری واقعی (secularization) که ناظر به جریانی تاریخی است، ‌و یک ایدئولوژی (secularism) که تبلیغ و تأیید جهان بینی ویژه ای را به عهده دار دارد می شود. درک این موضوع مهم است؛ ‌زیرا هر یک از این دو مفهوم، نسبتی خاص با دین برقرار کرده،‌ موضع ویژه خود را دارند. چنان که گفته شد، ‌سکولاریسم در پی طرد و تخطئه هر گونه به کارگیری مرجعیت دینی و اداره زندگی دنیوی است. اما سکولاریزاسیون تنها ناظر به تحولات تاریخی یک واقعیت، آن هم در بستر رشد خود می باشد. توجه به این تفاوت، در موضوع بحث ما نیز اهمیت دارد. رویکرد سکولاریستی به اخلاق هم می تواند ناظر به یک رویکرد تاریخی باشد که در بستر فرهنگ و تمدن غربی، ‌در درون فرآیند عام سکولاریزاسیون،‌ و به منزله بخشی از آن رخ داده است، ‌و هم می تواند اشاره به مکتبی اخلاقی داشته باشد که با پشتوانه ایدئولوژی سکولاریسم، در پی جایگزین کردن معیارها و دستورالعمل ویژه خود،‌ در سطح رفتارهای اخلاقی شخصی و سازمان های اجتماعی است. به عبارت دیگر، اخلاق سکولار یک بار ثمره ی طبیعی سکولاریزاسیون در غرب دانسته می شود و بار دیگر لازمه حتمی و گریزناپذیر سکولارسازی جوامع دینی،‌ بر پایه ایدئولوژی تحمیلی سکولاریسم، تلقی می گردد.
آنچه امروزه، در جوامع دینی به ویژه جامعه اسلامی ما، ‌شایع و رایج شده است و روشن فکران متأثر از فرهنگ غرب، در حال پیاده سازی آن هستند، ‌از گونه دوم است؛ چرا که اولی بدون تحمیل و دخالت عوامل بیرونی، ناخودآگاه و تنها بر پایه سیر تاریخی فرهنگ و تمدن غربی پدید آمده و سیر طبیعی شکل گیری خود را طی نموده است؛ ولی دومی، تغییر تحمیلی و آگاهانه طرف داران مکتب سکولاریسم است و چنان که پیداست در این تحمیل، هیچ توجهی به اقتضائات فرهنگ جوامع اسلامی صورت نمی گیرد، تا دست کم روشن شود آیا در جامعه دینی ما چنین رویکردی، قابل تطبیق و اجراست یا خیر (ص 39).

ج) اخلاق:

اخلاق واژه ای عربی و جمع خلق یا خلق است. در لغت به معنای سرشت و طبیعت و همچنین روشن و سلوک آمده است. واژه اخلاق وقتی که خلق گرفته شود، به طبیعت و آفرینش ظاهری انسان،‌ و هنگامی که از خلق گرفته شود، به طبیعت و طینت باطنی او نظر دارد. واژه اخلاق به خودی خود ناظر به یکی از به یکی از دو طرف خوبی و بدی، یا زیبایی و زشتی نیست و نسبت به همه آن ها اعم است؛ بنابراین برای نشان دادن هر کدام از این مفاهیم، ‌باید این واژه را به صورت صفت و موصوف به کار برد؛ همانند: اخلاق خوب و اخلاق بد، یا اخلاق زیبا و اخلاق زشت. با وجود این، ‌مفهوم اخلاق در علوم ناظر به آن، ‌کاربردهایی گوناگون دارد. چند مورد از کاربردهای این مفهوم از این قرار است:
1) صفات راسخ نفسانی: گاهی مراد از اخلاق، عبارت است از صفات و هیأت های پایدار در نفس انسان،‌ که موجب انجام کارهای متناسب با آن ها به طور خودجوش و بدون نیاز به تفکر و تامل می شوند بنابراین تعریف، صفات ناپایدار، مانند خشم شخص بردبار، ‌یا صفاتی که از روی تفکر و تامل صادر می شوند، مانند بذل و بخشش آدم بخیل، ‌از دایره اخلاق و ارزش های اخلاقی خارج می شوند. این معنای اخلاق، نسبت به فضایل و رذایل اخلاقی عام است و هر دو را در بر می گیرد.
2) صفات نفسانی: گاهی مراد از اخلاق هر گونه صفت نفسانی است که موجب پیدایش رفتار متناسب با خود می شود؛ خواه این صفت، در نفس پایدار و راسخ باشد، ‌خواه ناپایدار و غیر راسخ،‌ خواه از روی فکر و اندیشه انجام شود، ‌خواه بدون فکر و اندیشه. پس بر پایه این معنای اخلاق،‌ بذل و بخشش یک انسان بخیل نیز کار اخلاقی نامیده می شود. همچنین خشم یک انسان بردبار، ‌کاری اخلاقی تلقی خواهد شد. چنان که دیده می شود تفاوت این معنا با معنای اول این است که در این معنا، مفهومی که از اخلاق اراده می شود عام بوده، ‌شامل موارد صدق بیشتری نسبت به معنای اول است، به اصطلاح منطقی، ‌نسبت بین این معنا با معنای اول، عموم و خصوص مطلق است.
3) فضایل نفسانی: واژه اخلاق گاهی تنها درباره فضایل اخلاقی و صفات پسندیده به کار می رود. برای نمونه در گزاره « اجرای عدالت کاری اخلاقی است» منظور از «اخلاق» کاری است که از فضیلت اخلاقی سرچشمه گرفته است. بنابراین برای توصیف کار ظالمانه باید از واژه غیر اخلاقی بهره جست. این اصطلاح اخلاق، در زبان انگلیسی رایج است و بیشتر تعبیر « اخلاقی» معادل با « درست» یا « خوب» و در مقابل غیر اخلاقی به معنای « نادرست» و بد به کار می رود. اخلاق به معنای فضایل نفسانی، نسبت به معنای اول و دوم،‌ از یک جهت خاص است و از جهتی دیگر، نسبت به معنای اول عام، با معنای دوم برابر است. نسبت به هر دو معنا خاص است؛ زیرا معنای اخیر، ‌فقط شامل فضایل می شود، در حالی که معنای اول و دوم، هم فضایل و هم رذایل را در بر می گرفتند. از جهت دیگر نسبت به معنای اول عام است؛ زیرا معنای اول مقید به راسخ و پایدار بودن صفات است و یا معنای دوم مساوی است زیرا هر دو بدون قید راسخ بودن در نظر گرفته می شود.
4) نهاد اخلاقی زندگی: در این معنا، اخلاق یکی از نهادهای زندگی بشری شمرده می شود و در مقابل و هم عرض دیگر نهادها قرار می گیرد؛ نهادهایی همچون: هنر، علم، حقوق، دین و ...این معنا،‌ اصطلاحی است که اسقف باتلر (1692 ـ 1752) دانشمند اخلاق و فیلسوف انگلیسی مطرح کرده و میان برخی از فیلسوفان غربی رایج شده است. وقتی می پرسیم: اخلاق چیست؟ چه تفاوتی با حقوق دارد؟ و چه ارتباطی با دین برقرار می سازد؟ مرادمان همین معنای چهارم است. طبق این اصطلاح،‌ اخلاق مانند زبان، ‌کشور یا مذهب شخص، پیش از او وجود دارد که فرد به آن داخل، و کمابیش در آن سهیم می شود. این اخلاق پس از فرد نیز به وجودش ادامه خواهد داد.
5) نظام رفتاری حاکم بر افراد یک گروه: عده ای اخلاق را نظام رفتاری یک گروه دانسته اند. برای مثال اخلاق نازی، یعنی نظام رفتاری مورد پسند نازی ها و اخلاق مسیحی،‌ یعنی نظام رفتاری پذیرفته شده مسیحیان.6) علم اخلاق: گاهی مراد از اخلاق علم اخلاق است؛ یعنی علمی که در آن، از صفات و ملکات پسندیده یا ناپسند، رفتارهای نیک و بد و نیز هنجارها و ناهنجاری های اخلاقی بحث می شود بدین روی منظور از « مباحث اخلاقی» مباحث است که به این علم مربوط می شود.
7) فلسفه اخلاق: گاهی مراد از اخلاق مباحثی است که به حوزه فلسفه اخلاق مربوط است؛ مباحثی درباره تحلیل مفاهیمی اخلاقی همچون: ارزش،‌ خوب و بد ( حسن و قبح)، ‌باید و نباید،‌درست و نادرست، ‌وظیفه و مانند آن و همچنین بحث از مبادی تصویری و تصدیقی اخلاق و اصول حاکم بر آن.
نویسنده در ادامه با اشاره ای گذرا ضرورت بحث از اخلاق سکولار را مطرح، و هدف آن را بیان می کند. با توجه به نفوذ سکولاریسم در همه عرصه های زندگی بشری و در نتیجه کم رنگ شدن اخلاق دینی و گرایش به حاکمیت اخلاق سکولار در روابط فردی و اجتماعی، بررسی ابعاد مختلف این موضوع اهمیت می یابد. همچنین پرسش ها و فرضیاتی که در این کتاب کانون توجه است بیان می شود تا در ضمن فصول بعدی به آن ها پاسخ داده شود و فرضیه های بیان شده اثبات گردد. علاوه بر واژه های فوق، مهم ترین واژه ای که در این فصل تعریف می شود « اخلاق سکولار» است، یعنی « نهادی است مربوط به چگونگی صفات، رفتارها و هنجارهای حاکم بر آن ها، ‌مبتنی بر دیدگاه غیر دینی و گاه حتی ضددینی، ‌که خواستار دخالت انحصاری و مطلق عقل خودبنیاد «reason» و علم «science» در تنظیم این امور زندگانی بوده ،‌سعادت دنیوی و رفاه اجتماعی بشر،‌ تنها غایت مطلوب آن است.» در این فصل همچنین ویژگی های اخلاق سکولار ذکر می گردد و مسائلی هم چون نفی دین یا بی توجهی به آن در تنظیم قواعد اخلاقی ،‌ اصالت دادن به زندگی مادی و تنظیم رفتارها بر اساس آن، ‌محافظه کاری‌، قلب مفاهیم اخلاقی، جابه جایی فضایل یا رذایل، ‌کم توجهی به مسئله نیت، حق گرایی در برابر تکلیف گرایی،‌ نسبی و ذهنی شدن ارزش های اخلاقی، تقدس زدایی از آموزه های اخلاقی و تکثرگرایی، به مثابه مشخصه های اخلاق سکولار تلقی می شود. نکته در خور توجه آن است که بیشتر این ویژگی ها را قایلان اخلاق سکولار خود پذیرفته اند و حتی از آن استقبال و تمجید نیز کرده اند.
نتیجه این فصل را می توان در چند گزاره، به این شرح خلاصه کرد:
1) سکولاریسم گرایش طرف دار و مروج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین و باورهای دینی، در ساحت های گوناگون زندگی انسانی است؛
2) سکولاریسم با سکولاریزاسیون از جهانی شباهت و در عین حال تفاوت هایی نیز با آن دارد؛
3) بین سکولاریسم به منزله یک مکتب فکری و ایدئولوژیک و لائیسیم تفاوت هست؛
4) برای مفهوم اخلاق دست کم هفت معنا بیان شده است که در این بحث، معنای ویژه مرکب از معنای اول تا پنجم مورد نظر است؛
5) اخلاق سکولار گرایشی در اخلاق است که خواستار دخالت انحصاری و مطلق عقل خودبنیاد و علم تجربی در تنظیم اصول و ارزش های حاکم بر امور زندگانی بوده، ‌سعادت دنیوی و رفاه مادی او را به منزله عالی ترین هدف مدنظر دارد؛
6) ویژگی های اخلاق سکولار از این قرارند: نفی دین یا بی توجهی به آن در تنظیم قواعد اخلاقی ،‌ اصالت دادن به زندگی مادی در تنظیم رفتارها، محافظه کاری، قلب مفاهیم اخلاقی، جابه جایی فضایل یا رذایل، کم توجهی به مسئله نیت، حق گرایی در مقابل تکلیف گرایی، ‌نسبی و ذهنی شدن ارزش های اخلاقی، تقدس زدایی از آموزه های اخلاقی و تکثرگرایی. (ص62).

علل پدید آمدن سکولاریسم

نویسنده در فصل دوم علل پدید آمدن سکولاریسم را به طور کلی بررسی می کند و نشان می دهد که وضعیت فرهنگی و دینی حاکم بر غرب مهم ترین عامل پیدایی این رویکرد بوده است. در این ضمن به شماری از عوامل جزئی اشاره می کند و شواهدی از تأثیرگذاری آن ها در پیدایی این رویکرد اجتماعی ارائه دادیم. عواملی همچون نبود یک متن و حیاتی تحریف نشده، ‌فقر کلامی، نبود قوانین اجتماعی برخاسته از آموزه های دینی، ‌نوع نگاه مسیحت به زندگی دنیوی، آلودگی سران کلیسا به ذخایر دنیوی، خشونت رفتاری کلیسائیان و نعضت اصلاح دینی را از مسائلی دانستیم که در پیدایی سکولاریسم موثر بودند.
این ها موجب شد گروهی به مخالفت با کلیسا پرداخته و در حاکمیت آن بر زندگی اجتماعی تردید روا دارند. حتی خود روحانیان نیز به اعتراض پرداختند، ‌تا جایی که می توان ایشان را سردمدار تحول در عرصه کلیسا دانست. همان طور که بیان شد، اخلاق سکولار هم زمان با دوره رنسانس و آغاز دوران تحول در غرب ظهور یافته است. این هم زمانی،‌ خود نشانی بر همراهی تغییر نگرش در اخلاق با تحول نگاه در سایر عرصه های فکری و عملی تمدن غرب است. به عقیده نویسنده، ‌با توجه به ارتباط وثیقی که بین ساحت های مختلف زندگی بشر دیده می شود، بدیهی است تغییر نگرش در یک مورد موجب تغییر دید در دیگر ساحت ها می شود. این که شاید آن دو از هم جدا بوده و از یکدیگر تأثیر نپذیرفته باشند پذیرفتنی نیست؛ زیرا امکان ندارد یک شخص یا جامعه در مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی سکولار بیندیشد و عمل کند و در همان حال در امور اخلاقی پیرو دین باشد. این مسئله با توجه به دخالت های فراوانی که اخلاق دینی در همه عرصه ها دارد بیشتر قابل درک است. همه می دانیم چیزی وجود ندارد که به گونه ای با رفتار اختیاری انسان مرتبط باشد و در عین حال هیچ حکم اخلاقی ای بدان تعلق نگرفته باشد. بنابراین نمی توان پذیرفت فرایند عام سکولاریزاسیون بر عرصه اخلاق تأثیر نگذارد و تنها در دیگر عرصه ها ظاهر شده باشد. اما مطالب فوق به معنای نفی اخلاق دینی به کلی، یا بدین معنا که همه غریبان اخلاق دینی را به کلی نفی کرده اند نیست. به روشنی می توان گفت: هم اکنون نیز افراد و گروه های فراوانی در غرب هستند که دلبستگی خود را هم به دین و هم به اخلاق دینی حفظ کرده اند. مدعای نویسنده در این فصل این نکته است که آن حاکمیت فراگیر و عمومی دین و اخلاق دینی که پیش از تغییر نگرش سکولاریستی حضور داشت هم اکنون حاضر نیست،‌ و فرهنگ بیشتر جوامع غربی سکولار است. به بیان دیگر تصمیمات اصلی و عمومی بر پایه اخلاق دینی گرفته نمی شود و دغدغه اصلی حاکمان و بیشتر مردم آن سامان، ‌پای بندی به ارزش های دینی و اخلاق وابسته به آن نیست (ص84).

بررسی ادله اثبات اخلاق سکولار

نویسنده در فصل سوم به بررسی ادله اقامه شده در اثبات اخلاق سکولار می پردازد. چنان که دیدیم در فصل گذشته بحث نویسنده درباره علل سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی ظهور فرآیند عام سکولاریزاسیون و در پی آن سکولاریزاسیون در عرصه اخلاق بود. این علل موجب سکولار شدن جامعه در همه ساحت های بشری شد؛ زیرا سکولاریزه شدن چیزی نیست که بتواند تنها در یکی از عرصه های وجودی زندگی اجتماعی رخ دهد. بنابراین اگر در این فرایند، دین در عرصه های سیاسی و اجتماعی کنار گذاشته شد، به همراهش در عرصه اخلاق نیز مطرود گشت. به بیان دیگر ممکن نیست انسان عصر جدید در مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود، سکولار بیندیشد و عمل کند، ‌اما در عرصه اخلاق و عمل به قواعد آن، ‌دین دار باشد؛ زیرا اخلاق، به یک معنا،‌همه عرصه های زندگی بشر را شامل می شود و نسبت به هیچ کدام از آن ها لابشرط نیست. هر موضع سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی که شخصی در پیش می گیرد پیامدهای ویژه اخلاقی دارد. بنابراین ممکن نیست بدون سکولار شدن اخلاق، دیگر عرصه های زندگی بشری سکولار شود. از دیدگاهی دیگر می توان گفت اخلاق دینی نسبت به روابط انسان با خود، خدا،‌دیگران و حتی حیوانات و طبیعت حکمی دارد. در این صورت چگونه ممکن است آدمی در عرصه های مختلف، دین را نفی کند، ‌اما در همان حال به اخلاق دینی ناظر به آن عرصه ها پایبند باشد؟ اگر در آنجا سکولار است در اینجا هم سکولار خواهد بود. تاریخ مکتوب غرب با راحت تمام گواه این مدعاست و وضعیت حاکم بر جوامع غربی شاهد درستی آن است (ص88).
اما نویسنده در فصل سوم در دو بخش جداگانه، ادله ای را که طرف داران اخلاق سکولار در اثبات آن ارائه داده اند و به گونه ای در پشتیبانی نظری آن کوشیده اند مطرح می کند و اشکالات هر کدام را به عنوان کانون بحث خود قرار می دهد. وی در بخش اول نیازمندی اخلاق به دین در تعریف،‌ توجیه، کشف و تضمین را با استفاده از بیان های مختلف اثبات می کند و می کوشد اشکالاتی را که به این گونه وابستگی ها وارد شده پاسخ دهد. در این بخش به ویژه راه پیشنهادی خود را در اثبات نیازمندی اخلاق به دین در مقام تعریف و توجیه ارائه می کند و بر این عقیده است که نمی توان بدون توجه به گزاره های دینی، مفاهیم اخلاقی را به درستی تعریف کرد؛ زیرا مفاهیم اخلاقی، در تناسب و عدم تناسب با هدف اخلاق تعریف پذیر است. به بیان دیگر مفاهیم اخلاقی نه از امور ماهوی، که از معقولات ثانیه ی فلسفی است و در سایه ی مقایسه ی کار اختیاری انسان با اثر آن بر هدف پایانی اخلاق انتزاع می شود؛ همچنین هدف و مطلوب پایانی انسان بالاترین درجات کمال، یعنی همان قرب الهی است. بنابراین گزاره هایی همانند :« خدا هست و معاد هست» در تعریف دقیق این مفاهیم دخالت دارد. به دیگر سخن چون کار خوب یعنی کاری که ما را به سعادت ابدی و قرب الهی می رساند و فرض سعادت ابدی و قرب الهی و فرض و پذیرش گزاره های دینی است،‌ می توان گفت مفاهیم ارزشی و اخلاقی برای یافتن تعریفی صحیح نیازمند برخی از گزاره های دینی است.
از سوی دیگر نویسنده اشاره می کند که دیگران با گزینش هدف دیگری برای اخلاق، موجب شده اند مفاهیم ارزشی معنای متفاوتی یابد؛ اما نکته اصلی وی این است که چون آن اهداف باطل و موهوم است. تعاریفی که با کمک گرفتن از آن ها ارائه شده نیز موهوم و باطل خواهند بود. راه پیشنهادی نویسنده در اثبات وابستگی اخلاق به دین در مقام توجیه مسئله استنتاج گزاره های اخلاقی از گزاره های مربوط به جهان واقع است. به نظر وی، چون اولاً‌ قضایای اخلاقی مربوط به رفتار اختیاری انسان است و وسیله ای برای رسیدن به اهداف مطلوب تلقی می شود و ارزشی بودنشان هم به لحاظ همین مطلوبیت است؛ و ثانیاً مطلوب پایانی و هدف واقعی انسان، قرب الهی است؛ و ثالثاً رابطه ای ضروری بین این رفتارها و آن هدف برقرار است،‌ به گونه ای که برخی موجب از دست رفتن آن و برخی موجب به دست آوردن آن می شوند،‌ در نتیجه می توان گزاره های اخلاقی را از تناسبی که بین این رفتارها با آن اهداف برقرار است استنتاج کرد.
نویسنده در بخش دوم ادله ای را که ضررهای دین به اخلاق شمرده شده اند،‌ بیان می کند و به نقد هر یک از آن ها می پردازد. بر طبق نظر نویسنده، قائلان اخلاق سکولار اموری همچون تزلزل اخلاقی، تبعیض نسبت به انسان ها، ثبات و اطلاق قواعد، از خودبیگانگی و خودخواهی، محو اخلاق و سرانجام عدم وجود حکم اخلاقی برای بسیاری از امور زندگی را از اشکالات وارد بر اخلاق دینی برشمرده اند و مدعی هستند که اخلاق سکولار چنین اشکالاتی ندارد. در این بخش نیز این ادعاها بررسی، و ضعف های هر کدام از آن ها نشان داده می شود (صص 161 ـ 158)

اصول و مبانی حاکم بر اخلاق سکولار

نویسنده در فصل چهارم به بررسی اصول و مبانی حاکم بر اخلاق سکولار می پردازد. بدیهی است هر مکتب اخلاقی ای با توجه به دیدگاهی که نسبت به جهان و انسان دارد و نیز با توجه به مبنایی که در معرفت شناسی پذیرفته است دیدگاهی ویژه را در پیش می گیرد و اصول، قواعد و هنجارهای اخلاقی خود را بر آن دیدگاه بنا می کند. گرچه درعالم نظریه پردازی کسانی پیدا شده اند که هر گونه پی ریزی باید ها بر واقعیت ها را غیر منطقی دانسته و به گسست عوامل هست و باید،‌ به طور مطلق فتوا داده اند. همین افراد هنگام نظریه پردازی بیش از هر کسی بایدها را بر هست های پذیرفته خود استوار ساخته اند. از این حیث، چاره ای جز پرداختن به واقعیت موجود و بررسی آن بر پایه دیدگاه صحیح و منطقی وجود ندارد و نویسنده بر این باور است که اخلاق سکولار نیز همانند هر مکتب دیگر، بر مجموعه ای از مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و غیره استوار است (ص165).
اما باید به چند نکته توجه داشت:
اول آنکه برخی از این اصول که در این فصل بررسی می شود به گونه ای، ادله اخلاق سکولار هم به شمار می آید، تا جایی که برخی از سکولارها آن را دلیل اخلاق سکولار بیان کرده اند.
نکته دوم آن که قائلان اخلاق سکولار از یک گروه فکری و یک مشرب فلسفی نیستند . همچنین همه ایشان به یک نسبت با دین و باورهای دینی رابطه ندارند. این افراد گروه های مختلف فکری و عقیدتی را در بر می گیرند و در میان ایشان از دین داران به ظاهر دل سوز تا دشمنان دو آتشه آن یافت می شود. از همین روی هر کس با توجه به دیدگاهی که برای خود برگزیده ادله و اصولی را برای گرایش سکولار خود در اخلاق بیان کرده، ‌یا به صورت ناخودآگاه به آن ملتزم شده است.
به باور نویسنده، گرچه می توان برای سکولاریسم به منزله یک مکتب نظری، ‌مبانی عامی را بیان داشت که بتواند همه گرایش های موجود در درون آن را یک جا دربرگیرد،‌ در عین حال وقتی نوبت به ساحت های مختلف ظهور سکولاریسم می رسد آنچه که واقعیت دارد این است که گروه های مختلف فکری، با انواع گرایش هایی که داشته اند، ‌هر کدام راهی را پیموده و بر پایه دیدگاه ویژه خود،‌ اخلاقی ویژه پی ریزی کرده اند. در حقیقت اخلاق سکولار،‌ یکی از ساحت های بروز سکولاریسم، ‌دارای گرایش های متنوعی است که از دیدگاه های ویژه معرفتی، متافیزیکی،‌ انسان شناختی و ارزش شناختی ناشی می شود. هر کدام از این گروه ها بر پایه جهان بینی ویژه خود،‌ مجموعه ای از قواعد و اصول اخلاقی را سفارش کرده اند که در برخی موارد کاملاً با هم متضاد هستند،‌ اما همگی این گروه ها در این نکته مشترک اند که اخلاق دینی را منکر شده اند و مدعی پایه ریزی اخلاق مبتنی بر توانایی های خود بشر، یعنی عقل خودبسنده و تجربه علمی هستند. می توان گفت رمز اتحاد مکاتب مختلف اخلاقی که در ذیل عنوان کلی اخلاق سکولار قرار گرفته و همگی نافی اخلاق دینی اند همین نشات گیری شان از یافته های بشری و توانمندی های انسانی است. نفی دین و مرجعیت دینی و تکیه بر خرد انسانی و دانش تجربی عنصری است که در همه این گرایش ها حضور دارد. از سوی دیگر، تفاوت در رویکردهای نظری عمیق تر، به ویژه رویکردهای معرفتی، سبب شده است اختلافاتی نیز میان خود این مکاتب مطرح باشد. به همین دلیل برخلاف اتحادی که در قواعد و گزاره های اخلاقی ادیان توحیدی دیده می شود. در میان گرایش های مختلف مکاتب اخلاقی سکولار، اختلاف فراوانی موجود است و گاه این اختلاف تا مرز تقابل پیش می رود. برای نمونه، مکتب اخلاقی لیبرالیستی و نیز مکتب اخلاقی سوسیالیستی هر دو از مکاتب اخلاقی سکولار است، اما این دو به شدت با یکدیگر تقابل داشته،‌ سالیان درازی در پی نفی هم بوده اند. فردگرایی مبنای اخلاق لیبرالیستی و جامعه گرایی مبنای اخلاق سوسیالیستی بوده است و با وجود تفاوت در مبنا، ‌هر دو از گرایش های اخلاق سکولار است.
با توجه به آنچه گفته شد اخلاق سکولار دارای مبانی مختلف و متعددی است که این مبانی گاه دقیقاً در مقابل هم قرار دارد. اما به لحاظ اینکه همه این مکاتب ذیل اخلاق سکولار مندرج می شود،‌ چاره ای جز بررسی همه آن ها نیست. بنابراین وقتی نویسنده به بحث مبانی اخلاق سکولار می پردازد ناگزیر است این مبانی متضاد را در کنار هم به بحث گذارد (ص167).
به عبارت دیگر، اخلاق سکولار به منزله یک گرایش عام که همه مکاتب اخلاقی غیر دینی را در بر میگیرد دارای دو سطح از مبانی است یک سطح از این مبانی، ‌اصول حاکم بر همه گرایش های اخلاق سکولار شمرده می شود. حتی می توان این مبانی را در حقیقت مبانی خود سکولاریسم،‌ به منزله نظریه ای درباره زندگی ( فلسفه زندگی) به شمار می آورد که در گرایش های اخلاقی سکولار نیز حضور دارد. بدیهی است این چیزها مبنای سکولارسم در دیگر عرصه ها همچون حقوق، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و هنر نیز خواهد بود. برای نمونه می توان راسیونالیسم به طور عام، یعنی خودبسندگی معرفتی انسان،‌ را یکی از این مبانی دانست که ریشه شکل گیری سکولاریسم، و عهده دار توجیه منطقی آن است. مبانی کلی سکولاریسم و توضیح و تفسیر آن را می توان به صورت گزاره هایی کاملاً شفاف و روشن بیان ، و بررسی کرد؛ ولی از آنجا که بحث نویسنده خود سکولاریسم نیست،‌ از بیان آن خودداری می کند. سطح دیگر این مبانی،‌چیزهایی است که گرایش های گوناگون اخلاق سکولار، برای توجه منطقی خود، بدان تمسک جسته اند. روشن است که در این سطح، هر کدام از آن ها مبانی ویژه خود را دارند که چه بسا با مبنای گرایش دیگر تفاوت داشته، ‌حتی در برابر آن باشد. مکاتب اخلاقی لیبرالیستی و سوسیالیستی دو مکتب اخلاقی سکولار است که هر کدام بر پایه مبانی ویژه ای که در رویکرد خود نسبت به فرد و جامعه دارد، شیوه های ویژه ای از رفتار اخلاقی را سفارش می کند. حتی عدالت در نزد هر کدام معنای ویژه ای دارد. لیبرالیسم با تکیه بر آزادی فردی و اصالت دادن به فرد، اصولی را سفارش می کند که سوسیالیسم در بسیاری موارد با آن مخالف است. از نگاه مکتب سوسیالیسم جامعه بر فرد اولویت داشته، ‌حقوق آن بیشتر باید رعایت شود. توجه به این نکته روشن می سازد که این سطح از مبانی درباره چیزهایی بحث می کند که مبنای همه گرایش های سکولار در اخلاق نیست. با این همه، نویسنده خود را ناگزیر می بیند که به تمامی مسائل فوق بپردازد زیرا در اینجا بحث درباره ی یک مکتب اخلاقی ویژه نیست،‌ بلکه هدف نویسنده بیان مبانی همه مکاتب اخلاقی سکولار و نقد آن هاست. بدین ترتیب آشکار می شود که چرا در بحث از مبانی اخلاق سکولار، نویسنده به اموری می پردازد که گاه به شدت متضاد به نظر می آید. در حقیقت این از ویژگی های اخلاق سکولار است که به دلیل تنوعی که در تقابل خود با اخلاق دینی دارد،‌ مبانی گوناگونی را برای رویکرد اخلاقی خود پذیرفته است.
بنابراین برای آنکه تداخلی از این جهت ایجاد نشود و شفافیت بیشتری در مباحث این فصل به دست آید، نویسنده مطالب فصل را در دو بخش مورد بحث قرار می دهد. در بخش اول اصول و مبانی کلی اخلاق سکولار را که به گونه ای مبانی اندیشه سکولاریسم نیز هست بیان می کند . طبیعی است که این اصول،‌ جزو اصول اخلاق سکولار هم است. در بخش دوم به بیان مکاتب مختلف و اندیشه هایی می پردازد که گرچه ممکن است از نظر فکری در مقابل هم و بلکه گاه دقیقاً ‌ضد هم باشند،‌ از نظر اخلاقی جزو گروه های سکولار محسوب می شوند. در این بخش، نویسنده نسبت این مکاتب فکری را با سکولاریسم و اخلاق سکولار مورد بحث و بررسی قرار می دهد. عناوین مبانی ای که دراین فصل بررسی م یوشند چنین است: الف) مبانی معرفت شناختی که عبارتند از: شکاکیت (ص169)، نسبیت گرایی (ص177)،‌ عقل گرایی (ص190)، علم باوری (ص200)، کثرت گرایی (ص213) و تجدد گرایی. ب) مبانی هستی شناختی که عبارتند از:گسست بین دنیا و آخرت و ماده گرایی؛ (ص235)؛ ج) مبانی انسان شناختی که عبارتند از :انسان گرایی ( ص238)، فردگرایی (ص253)، لیبرالیسم (ص256)،‌ و داروینسیم (ص261؛ د) مبانی ارزش شناختی که عبارتند از: لذت گرایی و سودگرایی (ص266).
نقد و ارزیابی: شیوه های متعددی برای نقد و ارزیابی وجود دارد. می توان پیش فرض های نویسنده را آشکار کرد و به نقد آن ها پرداخت یا می توان نوع روشی را که نویسنده به کار برده است بررسی کرد. نگارنده در ابتدا برای نقد این اثر، پرسش های خود را بیان می کند و در ادامه تلاش می کند به آن ها پاسخ دهد.
نویسنده در ص 59 در ذیل « ادعای جهان شمولی اخلاق سکولار» بیان می کند که « یکی از ویژگی هایی که به فرآیند سکولاریزاسیون نسبت داده شده و به تبع، اخلاق سکولار را نیز در بر می گیرد، مسئله جهان شمول بودن است». سپس نظرات لخنز و دان کیوپیت را در دفاع از این امر بیان می کند، اما می افزاید که « اما این، همه ی دیدگاه ها نیست. در مقابل لخنر و دان کیوپیت، افراد دیگری نیز هستند که دیدگاه مخالف دارند. این اشخاص بیشتر کسانی هستند که با شرایط اجتماعی غیر غربی و ادیان غیر مسیحی آشنایی داشته اند. از جمله ی این افراد که با نظریه ی جهان شمولی فرایند سکولاریزاسیون مخالف است، ‌آقای گلنسر می باشد» (ص 61).در نهایت سخن نویسنده این است که فرایند سکولاریزاسیون قابل تعمیم به جوامع آسیایی، ‌افریقایی و امریکای لاتین نیست. بلکه برای جوامع غرب مناسب است (61). در این مورد، ‌نگارنده دو پرسش را مطرح می کند: الف) آیا نویسنده برای بررسی این موضوع. یعنی جهان شمول بودن نظریه ی فرآیند سکولاریزاسیون، ‌از داده ها و تحلیل های جامعه شناختی استفاده کرده است. به عبارت دیگر، پرسش نگارنده در اینجا یک پرسش از روش است. به راحتی می توان مشاهده کرد که نویسنده برای بررسی این موضوع به تازه ترین یافته ها، ‌مقالات، ‌تحلیل ها و بررسی ها مراجعه نکرده است و منابع خود را صرفاً ‌به یک یا دو منبع فارسی محدود کرده است که داده ها و تحلیل های مندرج در آن ها به دهه های پیش مربوط می شوند. ب) آیا نظر نویسنده درباره جهان شمول نبودن نظریه ی فرایند سکولاریزاسیون درست است؟ نظر نویسنده تا حدی درست است. تا آن جا که نویسنده، این پدیده را قابل تعمیم به تمامی کشورها نمی داند، سخنش صحیح است.اما معنای ضمنی سخن نویسنده آن است که فرآیند سکولاریزاسیون از آن غرب است و در آن جا اعتبار دارد. اما این سخن،‌ نادرست است. پیتر برگر که خود یکی از نظریه پردازان برجسته سکولاریزاسیون است و از جهان شمول بودن آن دفاع می کرد، ‌در سال های اخیر به این نتیجه رسیده است که : « به گمانم آنچه من و بسیاری از جامعه شناسان دین در دهه 1960 درباره ی سکولاریزاسیون بیان کردیم اشتباه بود. استدلال بنیادی ما این بود که سکولاریزاسیون و نوسازی دست در دست هم به پیش می روند. هر چقدر نوسازی بیشتر شود،‌ سکولاریزاسیون نیز بیشتر می شود. این نظریه، ‌یک نظریه ی احمقانه ای نبود زیرا شواهدی برای آن وجود داشت. اما به گمان من، این نظریه اساساً‌ نادرست است. بسیاری از کشورهای جهان در حال حاضر مسلماً سکولار نیستند،‌ بلکه بسیار مذهبی هستند. آمریکا نیز یک کشور مذهبی است. تنها استثنایی که برای این امر وجود دارد،‌ اروپای غربی است. یکی از جالب ترین پرسش ها در جامعه شناسی دین در حال حاضر این پرسش است که چرا اروپای غربی متفاوت است؟ ( برگر1997،‌ ص 974) . این امر باعث شده است که جامعه شناسان دین به جای تکرار ادعاهای خود مبنی بر ناسازگاری دین با مدرنتیته،‌ به بحث در مورد اروپا به عنون یک استثنا بپردازند.
نویسنده در این کتاب، مطالب بسیاری را مطرح کرده است که معنا و مفهوم آن ها بسیار مبهم است. از جمله وی در صفحه 20 می نویسد: « نکته ای دیگر که ضرورت این تحقیق را بیش از پیش آشکار می سازد انحطاط اخلاقی شایع در جهان معاصر است. این انحطاط به قدری افزایش یافته که خود غریبان را نیز به ستوه آورده است. ظلم و بی عدالتی جهان را پر،‌ و فساد و تباهی همه جا را آلوده کرده است. بدتر از همه اینکه به نام اخلاق و حقوق بشر، چه جنایت ها که صورت نمی پذیرد و چه فجایعی که به بار نمی آید. بدیهی است بی اعتنایی در برابر هجوم روزافزون فرهنگ سکولار،‌ به ویژه در عرصه اخلاقی، ضرباتی جبران ناپذیر بر ارزش های اخلاقی وارد می سازد». نویسنده هیچ توضیحی درباره ی معنا و مفهوم « این انحطاط اخلاقی» که خود غریبان را نیز به ستوه آورده است ارائه نمی دهد. در اینجا اساساً بحث در این باره نیست که چنین پدیده ای وجود دارد یا خیر. بلکه بحث بر این است که این عبارت به چه معناست؟ تا هنگامی که ندانیم موضوع از چه قرار است نمی توانیم درباره ی وجود یا عدم آن سخن بگوییم. حتی بر فرض اینکه بدانیم انحطاط اخلاقی در جهان معاصر و غرب به چه معناست باز هم نمی توانیم علل این پدیده را صرفاً‌ به اخلاق سکولار نسبت بدهیم،‌ زیرا علل بی شماری در این پدیده دخیل خواهند بود. علاوه بر این،‌ نویسنده همه گیر و فراگیر بودن چنین انحطاطی را از « غربی بودن فرآیند سکولاریزاسیون» و از « غربی بودن اخلاق سکولار» نتیجه می گیرد، حال آنکه نگارنده در فوق اشاره کرد که فرآیند سکولاریزاسیون و به پیروی از آن، اخلاق سکولار را نمی تواند به تمام غرب نسبت داد،‌ بلکه این پدیده به اروپای غربی اختصاص دارد.
منابع:Berger, Peter L. '' Epistemological Modesty: An Interview with Peter Berger'', Christian Century 114(1997): 972-8.
در این رابطه همچنین نگاه کنید به:
Grace Davie.(2006). Sociology of Religion in: The BlackWell Companion to the Study of Religion, Robert A. Segal(ed). Blackwell Publishing
منبع: (1391)، کتاب ماه دین، تهران، [ بی نا]

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما