قائم مقام در دو مرحله برای روی کار آمدن محمدشاه و به قدرت رسیدن او تلاش نمود. اول، زمان ولیعهدی او بود. در این هنگام پس از مرگ عباس میرزا نایب السلطنه، عدّه ای خود را جانشین به حقّ او می دانستند و برای آماده سازی ذهن و افکار فتح علی شاه دست به کار شدند، اما چون هیچ کدام از آن ها برای قبول مسؤولیّت ولیعهدی شایستگی نداشتند، قائم مقام با دلیل و برهان زمینه را برای انصراف داوطلبانه یا اجباری آنان فراهم نمود و محمدمیرزا ولیعهد شد.
اقدام دوم، کوشش او برای رساندن محمدشاه به پادشاهی بود. پس از مرگ فتح علی شاه مطابق معمول دوره های قبل، بعضی از شاه زادگان برای به دست آوردن تاج و تخت پادشاهی به دست و پا افتادند، ولی عباس میرزا قبل از مرگش در این رابطه پیش بینی های لازم کرده بود. تلاش او و سفارش هایش به قائم مقام برای پادشاه شدن فرزندش محمدمیرزا در همین راستا می باشد. البته قائم مقام اعتمادی به تصمیم ها و اقدامات آینده ی محمدشاه نداشت و از همان موقع اعلام کرد که اگر وی به پادشاهی برسد، در کشتن وی تردید نخواهد داشت. عباس میرزا فرزندش را ملزم ساخت تا احترام میرزاابوالقاسم را نگه دارد و برای اطمینان بیشتر آن دو را به حرم امام رضا(ع) فرستاد و هر دو برای همکاری با هم سوگند خوردند. قائم مقام به پیمان خود وفا کرد و برای پادشاهی محمدمیرزا هرچه در توان داشت، دریغ ننمود و برای فرونشاندن بحران های ایجاد شده و طغیان مدّعیان سلطنت به بهترین شیوه ی ممکن برنامه ریزی کرد و موانع موجود را یکی پس از دیگری برطرف ساخت و در این راه متحمّل سختی های فراوانی نیز شد. برخی از اقدامات او در خصوص رفع موانع موجود بر سر راه جلوس محمدشاه به شرح زیر می باشد:
1.فرونشاندن شورش ظل السّلطان
فتح علی شاه از گذشته های دور به بی تدبیری و بی لیاقتی فرزندش، ظل السلطان، اعتراف داشت و معمولاً در سپردن کارهای بزرگ به او تردید به خرج می داد، حتی وقتی این پسر در برابر پدر خویش زبان به اعتراض گشود، از هر نظر ناامید شد و شاه به او فهماند که توانایی انجام مسؤولیّت های بزرگ را ندارد و در پیامی که خطاب به ظل السّلطان صادر کرد، گفت:«تو نه آدم داری و نه خودت دماغ کار، بی جهت اوقات خویش را بر خود و شاه تلخ مکن. از این گذشته اگر شاه تو را ولیعهد کند، شاه زادگانی که از تو بزرگ تر هستند همگی از شاه می رنجند، اما اگر محمدمیرزا را ولیعهد کند، هیچ کس با شاه بحث ندارد و از او نمی رنجد. چون پدرش ولیعهد بود، ارث به او رسیده، شاه زادگان را به هیچ وجه من الوجوه بحثی و گفت و گویی با شاه نخواهد بود. اگر شاه محمدمیرزا را ولیعهد کند، می تواند از عهده ی این کار برآید به چند جهت، اول این که مثل قائم مقام وزیری کارگزار دارد. دوم این که سرباز و نوکر آماده و موجود دارد. سوم این که دولت های خارجه هم او را می خواهند1».
ظل السّلطان پس از مرگ فتح علی شاه ضمن مخالفت با به قدرت رسیدن محمدمیرزا دست به شورش زد و با همکاری برخی از افراد دیگر در تهران به تخت نشست2 و خود را «علی شاه» نامید و حدود سه ماه حکومت کرد، ولی قائم مقام با برنامه ریزی خود موقعیّت وی را تضعیف نمود و سرانجام دست از کار خود برداشت و تسلیم شد.
2. دستگیری برادران محمدمیرزا
جهان گیر میرزا و خسرومیرزا، دو تن از برادران محمدمیرزا بودند که علاوه بر ادّعای حکومت، وی را به عنوان پادشاه قبول نداشتند و به همین دلیل از او اطاعت نکردند. قائم مقام آن ها را تحت تعقیب قرار داد و در اردبیل دستگیر شدند3.3. فرونشاندن طغیان حسین علی میرزا فرمان فرما4
این شخص حاکم فارس و یکی از وابستگان دولت انگلیس بود که برای نزدیکی به آن کشور بارها دست به اقداماتی زد و طی نامه هایی تمایل خود را برای برقراری ارتباط با آن دولت اعلام داشت، اما انگلیسی ها به تقاضای او ترتیب اثری ندادند. پس از اعلام پادشاهی محمدشاه، فرمان فرما نیز خود را «عادل شاه» خواند و مخالفت های سرسختانه ای با شاه جوان آغاز کرد. تحریکات وی تا مدتی در فارس و نقاط دیگر ایران ناامنی به وجود آورد، تا این که قائم مقام فراهانی او را دستگیر کرد و آرام ساخت.4.سرکوب شورش فرزندان حسین علی میرزا فرمان فرما
پس از دستگیری حسین علی، فرزندان او5 عَلَم مخالفت برداشتند، ولی با موانعی که قائم مقام بر سر راه آن ها ایجاد نمود، توفیقی به دست نیاوردند و با مساعدت انگلیس از طریق عثمانی به آن کشور پناهنده شدند6.5.برخورد با نافرمانی رؤسای ایل ها و عشایر
با فضای ایجاد شده پس از مرگ فتح علی شاه، رؤسای ایل ها و عشایر هم به دست و پا افتادند و اعلام موجودیت نمودند. آن ها به جای اطاعت از حکومت مرکزی و دادن مالیات و تبعیّت از حکّام محلّی، تشکیلات جدیدی در ایل و یا مناطق تحت پوشش خود به وجود آوردند، اما قائم مقام پس از آگاهی از عقیده ی آنان، فرصت هیچ نوع کاری را به این افراد نداد و برای حفظ یکپارچگی و وحدت کشور آن ها را از تصمیم خود منصرف نمود.6.اعلام پادشاهی محمدشاه به نقاط مختلف
قائم مقام برای رسمیت بخشیدن به حکومت شاه و معرفی وی به همه ی مناطق و سرحدّات ایران و هم چنین رؤسا، سفرا، کارداران و مردم جهان، مکاتبات زیادی انجام داد. نامه ها و پیام های میرزاابوالقاسم با برخورداری از انشای دل نشین، زیبا و پرجاذبه، تأثیر زیادی بر روی مخاطبان داشت. او با این کار دو هدف عمده را پیگری می کرد. اول، اعلام آغاز پادشاهی محمدشاه قاجار و دوم، ساکت کردن مدّعیان و مخالفان سلطنت که نکته ی مهمی برای عملی شدن هدف اول به شمار می رفت. با توزیع این نامه ها، منوچهر خان معتمدالدّوله، حاکم گیلان، شعاع السّلطنه، حکمران زنجان و آصف الدّوله تسلیم شدند و ضمن تبریک آغاز کار شاه، آمادگی خویش را برای همکاری با دولت اعلام کردند. ظل السّلطان نیز شمشیر مرصّع سلطنتی و بازوبند دریای نور و تاج ماه را تحویل داد و تسلیم شد. به طور کلّی همه ی افرادی که فکر حکومت بر ایران را در سر می پروراندند، در جای خود نشستند و محمدشاه به سلطنت رسید.تلاش های قائم مقام برای عملی شدن وصیّت عباس میرزا عملی شد و روس و انگلیس هم به واسطه ی منافعی که در ایران داشتند همکاری نمودند.« گرانت» مأمور سیاسی دولت انگلیس، در تبریز گفته است:« رقیب بزرگ محمدمیرزا همان ظل السّلطان است،ولی قائم مقام که کاردان ترین وزیرانی است که ایران دارد نسبت به محمدمیرزا صدّیق است و تمام کوشش خود را به کار می برد که دیهیم(7) پادشاهی را بر سر او نهد8».
خود قائم مقام هم از اقدام عباس میرزا راضی بود و اگرچه وقتی قرار بود خودش صدراعظم شود، اقدام آینده ی محمدمیرزا برایش نگران کننده بود و اطمینان داشت که شاه جدید وی را خواهد کشت. او پس از تعیین محمدمیرزا به عنوان ولیعهد، تصمیم فتح علی شاه را مورد ستایش قرار داد و اظهار داشت:« هیچ پادشاهی به این آشکاری و شکوه و شوکت، هیچ ولیعهد تعیین نکرده بود9». قائم مقام در سال 1250هـ.ق ولیعهد جوان را وارد تهران کرد و بر تخت پادشاهی نشاند.
تربیت امیرکبیر
میرزاتقی خان امیرکبیر از دوران کودکی و در زمان حیات میرزاعیسی قائم مقام فراهانی در خانواده ی او رفت و آمد داشت. پس از درگذشت میرزای بزرگ، نزد فرزندش میرزاابوالقاسم درس خواند و از خرمن اندیشه های ناب و دریای جوشان دانش او خوشه چید و مقام علمی شامخی به دست آورد. تعلیم و تربیت امیرکبیر و نوع دروس که میرزا ابوالقاسم و پدرش به او آموختند و هم چنین استعداد ژرف و شگرف میرزاتقی خان سبب گردید تا پلّه های ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر گذارد. قائم مقام در این باره می گوید:« حقیقت این است که من به کربلایی قربان حسد بردم و بر پسرش می ترسم... این پسر خیلی ترقیّات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می گذراند10».
رسیدگی به وضع امور مالی
قانون مند شدن وضع خزانه ی کشور و سیستم دهی دریافت ها و پرداخت های دولت، کار بزرگ و ارزشمندی است که قائم مقام برای نیل به آن و جلوگیری از افراط و تفریط دست اندرکاران و تقویت میزان نقدینگی دولت اقدامات لازم را انجام داد و تنظیم قانون را اولویت برنامه های خویش قرار داد و بدون هرگونه چشم پوشی و غفلت، مانع پرداخت های حقوق های گزاف به شاه و اطرافیان او شد. اجرای این تصمیم و اقدام قائم مقام کار چندان ساده ای نبود. شاه زادگان و افراد دیگری که سال ها در ناز و نعمت غیرموجّه و ناحق غرق بودند و محدودیّتی برای هزینه ی نیازهای غیرضروری خود نداشتند، اکنون به صورت ناخواسته با تعدیل خواسته های خویش مواجه بودند. جدیّت میرزاابوالقاسم در تحقّق این منظور و تغییر ساختار و سازمان امور اقتصادی و دارایی ایران، درباریان را آشفته کرد و خواب راحت را از چشمان شان ربود. آن ها ضمن اعلام مراتب اعتراض خود به شاه، قائم مقام را دشمن خود پنداشتند و بدین وسیله قائم مقام برای این اقدام، بسیاری از مخالفان را رودر روی خویش قرار داد. اصرار بجا و درست وی در اجرای این تصمیم روز به روز بر تعداد مخالفانش افزود. محمدشاه هم مشمول این قانون بود و در این رابطه حمایتی از قائم مقام نمی کرد. وقتی معترضین از نارضایتی شاه آگاه شدند، برای لغو دستور و تصمیم میرزا ابوالقاسم، نزد شاه از ایشان بدگویی کردند و آن قدر تهمت ناروا زدند که شاه در عزل او مصمّم گردید.از نظر قائم مقام، نحوه ی دریافت مالیات، چگونگی مصرف آن، منابع جمع آوری مالیات، مأموران مالیاتی و زمان های دریافت مالیات ها اصول مهمّی بود که باید مطابق ضوابط و معیارهای مشخص و مدوّن رسیدگی شود. حال آن که در دوران قاجار و به ویژه در این برهه از زمان، خبری از قوانین مرتبط با این موضوع نبود و حساسیّت کارهای مالیاتی ایجاب می کرد که قائم مقام کار دریافت ها و پرداخت های مالی را براساس نظم و قانون تعیین و تدوین نماید. صرف نظر از آن، همه ی افراد و به ویژه درباریان و مقرّبان دستگاه حکومت، مالیات نمی دادند و بیش ترین فشار آن بر گردن انسان های فقیر و کم درآمد جامعه بود. در صورتی که قادر به پرداخت آن نمی شدند، تحت تعقیب قرار می گرفتند و اذیت و آزار می شدند.
سازمان دهی وضع سپاه
مهم ترین انگیزه ای که عباس میرزا و قائم مقام را بر آن داشت تا درصدد اصلاح ساختار ارتش ایران و دستیابی به مراکز تولید سلاح های روز و ساخت کارخانه های اسلحه سازی در ایران برآیند، شکست های مستمر ایران از روس ها بود. تجهیزات نظامی ارتش روس، تخصّص نیروهای نظامی آن کشور، آگاهی از تاکتیک های نظامی و فنون رزمی سپاه دشمن به اندازه ای بود که در کم ترین زمان بر نظامیان ایران پیروز می شدند. قائم مقام هم در زمان عباس میرزا و فتح علی شاه و هم در دوران محمدشاه، برای اصلاح وضع نظام ایران و روزآمد نمودن فعالیت های سربازان و افزایش توان دفاعی کشور کوشش فراوانی کرد و برای تجهیز نیروهای پیاده نظام، سواره نظام و توپخانه همت گماشت. او با اقدامات خود تا حدودی اعتبار ارتش ایران را افزایش داد. وقتی عباس میرزا زنده بود، از نظرات قائم مقام برای نوسازی ارتش حمایت می کرد و حتی برای سرعت بخشیدن و عملی شدن این هدف، از افسران کشورهای دیگر(فرانسه، ایتالیا، اتریش) نیز بهره گرفت.تعدیل خواسته های روس در معاهده ی ترکمان چای
قائم مقام پس از آگاهی از شرایط معاهده ی مذکور و خواسته های فراوان روس ها، مذاکرات زیادی با آنان و مسؤولان ایران ترتیب داد و گذشته از آن چون در مذاکرات ترکمان چای حضور داشت از پذیرش خواسته های روس ها خودداری کرد و در اثر پافشاری او بود که آن ها بخش هایی از اراضی اشغال شده ی ایران را تخلیه کردند.پایان دادن به اعتراض روس ها در ماجرای قتل گریبایدف
گریبایدف به منظور پیگیری مفاد معاهده ی ترکمان چای به ایران آمد و به دلیل اخلاق ناپسند و تندی که داشت مورد توجه خاص قرار نگرفت. یکی از اقدامات او تقاضایی بود که برای تحویل گرفتن زنان ایروانی داشت11 و چون آن ها مسلمان شده بودند، مراجع و علما با تحویل آنان به روس ها مخالفت کردند. اطلاع مردم از این موضوع، اعتراض مردمی بر ضدّ گریبایدف را برانگیخت، ولی او به رأی صادره از سوی مجتهدین و اعتراض عمومی توجّهی نکرد و با همکاری بعضی از درباریان، زن ها را تحویل گرفت. مردم به سفارت روس در تهران حمله کردند و علاوه بر خسارت فراوانی که به ساختمان وارد شد، گریبایدف نیز کشته شد و روابط ایران و روس تیره گشت. بعدها قائم مقام نامه ای زیبا و دل نشین به تزار روس نوشت و توسّط هیأتی از ایران به سرپرستی فرزند عباس میرزا ارسال نمود و این مسأله ی سیاسی پایان پذیرفت و تزار روس به دلایل مختلف و از جمله گزارش مستندی که خود روس ها در مورد مقتول و اقدامات ناپسند و اخلاق تند او به رهبر کشور خود داده بودند، از این ماجرا چشم پوشی نمود.توجه به فرهنگ و ادب
قائم مقام در بُعد فرهنگی نیز اقدام های مؤثّری انجام داد. او سیر نزولی فرهنگ ایران را که تقریباً از دوره ی صفویه به بعد آغاز گردید، در این دوره منظّم کرد و از میزان الفاظ و عبارت های نامفهوم و غیرمصطلح کاست، زیرا نثرهای سنگین و سخت بعضی از منابع گذشته جاذبه ای نداشت و اهل دانش آن ها را نمی پسندیدند. قائم مقام در این رابطه دو کار عمده و شاخص انجام داد که هم چون اقدامات دیگرش از صفحات روشن کارنامه اش محسوب می شود:1. ساده سازی الفاظ و عبارت های فارسی؛
2. تغییر شیوه ی نوشتن و تبدیل آن به روشی که امکان بهره برداری سریع آن وجود داشته باشد.
در همین رابطه یکی از مقالات کتاب « قائم مقام نامه» سه کار علمی میرزاابوالقاسم را در دبیری، این گونه بیان می کند12:
الف. سهل و ساده سازی نوشته های دوران صفوی؛
ب. تغییر شیوه ی خطّ ناخوانا در نامه ها؛
ج. تبدیل نوشته ها از حالت طوماری به کتاب.
قائم مقام علاقه ی زیادی به شعر، شاعری، تحقیق و نویسندگی داشت و چون خودش شاعری توانا و نویسنده ای با ذوق و محقّقی اندیشمند بود، در زمان او فعالیّت های ادبی پیشرفت فراوانی کرد و به همین واسطه، دربار شاه پذیرای شاعران و نویسندگان شد.
3. سایر اقدامات
5. پایان دادن به جنگ هرات؛
6. همکاری با عباس میرزا و تشویق وی در اعزام دانشجو به خارج از کشور؛
7. تعلیم و تربیت عباس میرزا و نظارت بر اعمال و رفتار وی؛
8. مبارزه با فساد و رشوه خواری؛
9 تقویت روابط خارجی ایران با دولت های اروپایی؛
10. ایجاد تفکر دمکراسی در ایران؛
11. تلاش برای کاهش نفوذ روس ها و انگلیس ها در ایران؛
12. تقویت بنیه ی اقتصادی کشور نسبت به دوره ی قبل از خود؛
13. تلاش برای خاتمه دادن به جنگ های خانمان سوز ایران و روس؛
14. برنامه ریزی برای پیروزی ایران در جنگ با عثمانی؛
15. نوشتن رساله ای در علم عروض14؛
16. نوشتن مثنوی جلایرنامه15، به صورت طنز و کنایه؛
17. تهیه و تدوین رساله ی شکواییه در دوران عزل و بیان خصوصیّات مردم زمانه و هم چنین سرودن قصیده هایی در همین رابطه.
اقداماتی که با تلاش و پیگیری و چاره اندیشی های قائم مقام در حدود 25 سال حضور در دستگاه حکومت صورت گرفت، اگرچه در بعضی از موارد نتیجه ی مطلوب و موردنظر او را به همراه نداشت، ولی قائم مقام از تمام توان و فکر خود بهره گرفت و در این راه سختی ها و ناملایمات بسیاری تحمل نمود تا جایی که خودش گفته است:« از این کار خون خوار بسیار ضرب خورده و ضرب بسیار دیده ام16». و در نامه ی دیگری اظهار می دارد: «از آسمان برف و از زمین حرف بر من مادر مرده می بارد. فرصت ندارم قلم بگیرم، قدرت ندارم نفس بکشم. چه خطایی کرده ام که وزیر شده ام17».
پی نوشت ها :
1. تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، ج1، سید جلال الدین مدنی، ص 241.
2. وی حاکم تهران بود.
3. پیشینه ی ایرانیان، ج2، عبدالعظیم رضایی، ص 965.
4. پسر فتح علی شاه.
5. تیمورمیرزا، نجف قلی میرزا، رضاقلی میرزا.
6. تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، سیدجلال الدین مدنی، ص 244.
7.تاج، کلاه پادشاهی.
8. قائم مقام نامه، محمدرسول دریاگشت، ص 182.
9. همان، ص 34.
10.امیرکبیر، چهره های تاریخی(5)، عباس رمضانی، ص 15.
11.او معتقد بود این دو زن ارمنی که مسلمان شده اند و در خانه ی آصف الدّوله زندگی می کنند، از ایروان هستند و چون این منطقه در اختیار روس می باشد، دولت ایران باید زن ها را تحویل روس دهد.
12.قائم مقام نامه، محمدرسول دریاگشت، ص 58.
13. صدراعظم های دوره ی قاجاریه، پرویز افشاری، ص 83.
14.این رساله کامل نگردیده و با توجه به شهادت قائم مقام، ناتمام ماند.
15. جلایر یکی از خدمت گزاران قائم مقام بوده است.
16. قائم مقام نامه، محمد رسول دریاگشت، ص 123.
17. همان.