مقام صدارت قبل از امیرکبیر

در دوره قاجاریه افراد مختلفی به مقام صدارت رسیدند که هر یک ویژگی ها و خصوصیاتی داشتند. از ابتدای حکومت قاجار و قبل از صدارت امیرکبیر شش نفر صدراعظم شدند که عبارتند از:
يکشنبه، 14 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقام صدارت قبل از امیرکبیر
مقام صدارت قبل از امیرکبیر

نویسنده: عباس رمضانی



 
در دوره قاجاریه افراد مختلفی به مقام صدارت رسیدند که هر یک ویژگی ها و خصوصیاتی داشتند. از ابتدای حکومت قاجار و قبل از صدارت امیرکبیر شش نفر صدراعظم شدند که عبارتند از:
حاج ابراهیم کلانتر اعتمادالدوله، میرزا شفیع، حاج محمد حسین خان اصفهانی، آصف الدوله، میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و حاجی میرزا آقاسی. میرزا تقی خان امیرکبیر هفتمین صدراعظم و نخست وزیر بود.
مقام صدارت قبل از امیر کبیر با معرفی دو چهره طرح می شود. این دو شخص از نظر روش کار، طرز تفکر، سیاست و کشور داری، گذشت و ایثار، صداقت و راستی، مردم داری و مردم سالاری، دین داری و عشق به وطن، خوداتکایی و خودباوری و بسیاری از ویژگی های دیگر تفاوت زیادی با هم دارند. این دو چهره میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و حاج میرزا آقاسی نام دارند که به صورت مختصر معرفی می شوند.

1. میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی

این شخص یکی از چهره های مؤثر و مفید تاریخ ایران به شمار می آید. وی زمانی که پدرش وزارت آذربایجان را بر عهده داشت مدتی نزد عباس میرزا به کار نویسندگی مشغول شد و موفق گردید تا با همکاری بعضی از افسران فرانسوی و انگلیسی سپاه ایران را سرو سامان دهد و آمادگی رزمی و دفاعی نیروی نظامی و انتظامی را ارتقاء بخشد. پس از مرگ پدرش به تحریک حاج میرزا آقاسی برای تعیین جانشینی پدر بین وی و برادرش میرزا موسی اختلافاتی پیش آمد، ولی فتحعلی شاه جانب میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی را گرفت و وی جانشین پدرش گردید. فتحعلی شاه او را سیدالوزراء قائم مقام خواند و مفتخر به وزارت نایب السلطنه ولیعهد شد. در این زمان دسیسه های دشمنان و مفسدان و حاسدان بر ضد او قوت گرفت و سرانجام به برکناری قائم مقام منجر گردید. حذف وی از سمت خودش سه سال طول کشید، تا این که دوباره به وزارت نایب السلطنه رسید. پس از مرگ فتحعلی شاه، شورش های متعدد نقاط مختلف ایران را فرا گرفت که همه حاکی از مخالفت عاملان این شورش ها برای روی کار آمدن افراد مورد نظر آنان بود و عمده آن ها در خصوص جانشینی محمد میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه بود. میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی برای روی کار آمدن محمد میرزا و تثبیت موقعیت او به عنوان پادشاه جدید، تلاش زیادی کرد و برای رفع موانع موجود و حذف مخالفان سلطنت محمد شاه از هیچ کوششی دریغ نورزید. قائم مقام فراهانی با جمعی از مخالفان پادشاهی محمد شاه و از جمله برادران وی (1) مقابله کرد و زمینه ورود محمد میرزا به تهران را فراهم نمود و سبب شد تا او در ماه رمضان سال 1250 هـ. ق تاج گذاری نماید و قائم مقام فراهانی هم از سوی محمد شاه به مقام صدارت برسد.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی با ورود به منصب صدارت، مخالفان دولت و یاغیان و سرکشان حکومت را به شیوه های گوناگون آرام کرد. اقدامات و برنامه های او باعث تحریک دشمنانش شد و سخن چینان و اهل نفاق و تفرقه درباره وی سخن چینی و توطئه برنداشتند و بالاخره کار را به آنجا رساندن که نظر محمد شاه را نسبت به او تغییر دادند و شاه نیز احساس خطر کرد و دستور قتل قائم مقام فراهانی را صادر کرد. عاملان قتل، او را در ماه صفر سال 1251 هـ. ق در باغ نگارستان تهران خفه کردند و جسدش را در حرم عبدالعظیم الحسنی(ع)، نزدیک قبر ابوالفتوح رازی به خاک سپردند. دختر فتحعلی شاه قاجار، همسر قائم مقام بود.
قائم مقام، وزیری با تدبیر و صاحب اندیشه و کمال بود و در انشای نثر فارسی پس از سعدی شیرازی نظیر نداشت او مردی فوق العاده باهوش و صاحب فکر و عزم ثابت بود که برای ایران و ایرانی و حفظ تثبیت و تمامیت ارضی کشور سر از پای نمی شناخت (2). او بزرگترین مانع بر سر راه نیات پلید انگلیس محسوب می شد و به همین جهت دولت انگلیس با همکاری بعضی از درباریان مانند میرزا نظر علی، حکیم باشی مخصوص و آقارحیم، پیش خدمت مخصوص و حاج میرزا آقاسی معلم محمد شاه زمینه قتل قائم مقام را فراهم کرد. محمد شاه کسی بود که بعد از رسیدن به پادشاهی و ملاحظه خدمات قائم مقام و نقش او در انتقال قدرت به شاه، موقعیت پیش آمده را مدیون قائم مقام می دانست و این موضوعی نبود که فقط خود شاه بداند، بلکه همان گونه که اشاره شد، دولت های بیگانه و عوامل داخلی و درباری نیز به این قضیه واقف بودند. حتی عباس میرزا نایب السلطنه پس از موفقیت محمد شاه در کسب مقام پادشاهی و نشستن او بر اریکه سلطنت در حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) (3) به محمد شاه دستور داد تا به قرآن قسم یاد کند که دست به ریختن خون قائم مقام و نابودی وی نیالاید. اما پادشاه که مرد ضعیف النفس و خون ریز و بی خرد و بی اراده ای بود در برابر توطئه های دشمنان میرزا ابوالقاسم، سر تسلیم فرو برد و یک سال بعد از صدارت، او را نابود ساخت و همه قول و قرارها را زیر پا گذاشت. یکی از مهمترین کارهای قائم مقام فراهانی تربیت میرزا تقی خان امیرکبیر بود او موفق شد این شخصیت مستعد را به ایران و جهان تقدیم نماید. اگر چه امیرکبیر هم سرنوشت بهتری نسبت به معلم خویش نداشت ولی ذخیره ای شد برای ایران، که اگر اندک آبرویی نیر باقی مانده بود از وجود مردان بزرگی چون قائم مقام فراهانی و امیرکبیر بود. میرزا تقی خان در حفظ کردن منشأت قائم مقام اصرار زیادی داشت و همان برای او مایه سواد شد و آثار این کار به خوبی در نوشته های امیر مشخص است و فصاحت و بلاغت و موجز نویسی او کاملاً حاکی از آشنائیش با منسأت قائم مقام فراهانی است (4).

2. حاجی میرزا آقاسی

حاجی میرزا عباس ایروانی فرزند میرزا مسلم بیات و معروف به حاجی میرزا آقاسی بود که پس از مرگ میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی از سوی محمد شاه به مقام صدارت رسید. حاجی یکی از مهمترین معلمان محمد شاه بود و پادشاه آن قدر به او علاقمند و وابسته شد که حاجی میرزا آقاسی را «مراد» و «مرشد» خود می دانست.
رابطه حاجی میرزا آقاسی و محمد شاه، رابطه خادم و مخدومی یا روابط وزیر و سلطان نبود و شاه او را مراد و مرشد خود می پنداشت و در نامه هایی که به حاجی نوشته وی را «جناب سلمه الله تعالی» و «جعلت فداک، فداه شوم»، «روحی فداک» و «جناب روح پاک» خطاب می کرده و در حاشیه یکی از نامه های حاجی میرزا آقاسی نوشته است «رأی آن چه تو اندیشی و حکم آن چه تو فرمایی (5)».
حاجی میرزا آقاسی حدود چهارده سال صدراعظم محمد شاه قاجار بود. در این مدت همه امور مملکت کاملاً با نظر و صلاح دید حاجی اداره می شد. هر تصمیم که او می گرفت لازم الاجرا بود. غفلت و خطا و اشتباه در نظرات و دیدگاه های او معنا نداشت و اگر تصمیم و رأی و عقیده اش خطا هم محسوب می شد و دیگران آن را متذکر می شدند، مورد تهدید قرار می گرفتند، باید عین دستورات صدراعظم اجرا می شد. کسی به جز میرزا آقاسی حق اظهار نظر و ابراز وجود نداشت. او خودش می برید و می دوخت و شاه نیز که در فساد و خوش گذرانی روزانه و شبانه اش غرق بود، بر اقدامات صدراعظم صحه می گذاشت. محمد شاه تصمیمات و اقدامات صدر اعظمش را صد در صد مورد تأیید قرار می داد و خودش می گفت «شخص اول مملکت(6)» است. رابطه متقابلی بین شاه و صدراعظم وجود داشته و آن طور که از اسناد تاریخی بر می آید، همان گونه که حاجی میرزا آقاسی مراد و مرشد شاه به شمار می آمده، صدراعظم هم ارادت ویژه ای نسبت به محمد شاه داشته و حتی او را «ولی خدا (7)» دانسته است. حاجی میرزا آقاسی درست نقطه مقابل میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، صدراعظم قبل و میرزا تقی خان امیرکبیر صدراعظم بعد از خودش بوده است. او مردی بی تدبیر، دون پایه و مزدور بود و اموال زیادی را از مردم تصاحب کرد و به نابودی کشاند. بی کفایتی وی شالوده حکومت قاجار و به ویژه دوران محمد شاه را سست کرد و از هم پاشید. سیاست های خام حاجی میرزا آقاسی سرمایه مملکت را روانه جیب بیگانگان و درباریان نزدیک به شاه نمود و سبب تهی شدن خزانه کشور و محتاج شدن ایران به کشورهای دیگر شد.
استاد محمد حکیمی درباره وی می نویسد:
« اگر چه حاجی میرزا آقاسی در زندگی خود نقاط قوتی نیز داشته است، اما نمی توان منکر شد که در امور مملکت داری سخت نادان بود و نادان های بسیاری را به کارهای مهم گماشت. نقطه ضعف بزرگ او شکسته نفسی های علامه واروی بود و طوری وانمود می کرد که از مقام بدش می آید و مقام صدارت و وزارت را مکروه می دانست ولی این سخنان را به صورت ظاهری مطرح می ساخت و در دل علاقه ی زیادی به حکومت و صدارت داشت و با کوشش فراوان و با فریب کاری و حیله دنبال آن می گشت (8).»
حاجی میرزا آقاسی در اواخر سلطنت محمد شاه محبوبیت خود را بکلی از دست داده بود. وقتی شاه در آستانه مرگ قرار گفت، عده ای از درباریان به سفارت انگلیس پناه بردند و شورایی تشکیل دادند تا در مورد انتقال ناصر الدین میرزا از تبریز و پیشنهاد صدراعظم جدید مذاکره و بحث و تبادل نظر کنند و اعلام نمایند که به صدارت حاجی میرزا آقاسی پایان داده شود. در این شورا مقرر گردید که نظامیان هوادار حاجی میرزا را از اطراف او پراکنده نمایند، ولی خودش بدون مقاومت در مقابل تشکیلات جدید به زندگی خود ادامه دهد. حاجی در مقابل این تصمیمات سر تسلیم فرود نیاورد و به آن ها توجهی نکرد و با جمعی از هواخواهان خود مدتی را در ارک تهران زندگی کرد و بعد از آن به حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) رفت و بست نشست (9). پس از مرگ محمد شاه، حاجی میرزا آقاسی از سوی مهدعلیا که به مدت چهل و پنج روز خلاء زمانی بین مرگ محمد شاه تا جلوس ناصر الدین شاه قاجار را پر کرد و حکومت راند، خلع شد (10).
حاجی میرزا آقاسی یکی از مخالفان سرسخت میرزا تقی خان امیرکبیر بود. او وقتی به تأثیر پذیری ناصرالدین شاه از امیر پی برد، حسادت و تنگ نظری در وجودش شعله کشید و از همان زمان کینه امیرکبیر را بر دل گرفت. او از جمله افرادی بود که در ابتدای حکومت ناصر الدین شاه با صدارت میرزا تقی خان مخالفت داشت. حاجی از عاملان مؤثر قتل امیر به شمار می رود، زیرا زمانی که وی به صدارت رسید، یک لحظه هم دست از توطئه و دسیسه نکشید و با هم دستی و همکاری سایر مخالفان و در حقیقت دستیاران خود نقشه عزل و تبعید و سرانجام مرگ امیرکبیر را طراحی و پرداخت و آماده نمود و پادشاه را نیز برای اجرای نقشه شوم و ضد انسانی و اخلاقیش آماده کرد و توانست یکی از جنایت های بزرگ تاریخ ایران را با تدبیر و رهبری و نیرنگ و نامردی خود رقم زند، او در زمان صدارتش به قدری انگلیسی ها را آزاد گذاشته بود و آن ها نیز آن قدر در امور ایران دخالت می کردند که دیگر خود حاجی میرزا آقاسی هم کلافه شده بود و به قول معروف نه راه پیش داشت و نه راه پس. در یکی از نامه هایش به محمد شاه چنین نوشته است:
«... بنده می خواستم تا عباس آباد بروم، اما به واسطه این که جناب وزیر مختار انگلیس تشریف خواهند آورد، نتوانستم. نه بنده می میرم، نه آن ها دست می کشند، نه وجود مبارک صحت کامل می یابد که پدر این ها را از گور درآورند. حالا جناب وزیر مختار دولت، منتظر این است که یکی از نوکرهای متشخص در خانه شال و کلاه کرده، برود و عذر بخواهد که چرا دیر ملک ایران را تصرف کردید. نمی دانم مقدر چیست؟ و برای چه این ذلت را بکشم؟ به سر مبارک اعلی حضرت شاهنشاهی روحنا فداه و انه لقسم عظیم، نزدیک است به مرگ مفاجات بمیرم، نه دنیا دارم، نه آخرت و نه آبرو.
نوکر دولت روسیه مرا به قراولی بیندازد. دیگر چیزی باقی نمانده که به سر من بیاید. لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. باری، مقرر فرمائید که یکی رفته عذر بخواهد. اقلاً عالی جاه شهباز خان برود و سوار شوید بروید. گویم من فرستادم. قبله عالم و عالمیان روحناه فدا استحضار ندارند (11».

پی نوشت ها :

1.جهانگیر میرزا و خسرو میرزا.
2. دیوان قائم مقام فراهانی، مجتبی برزآبادی فراهانی، انتشارات اوستا فراهانی، ص 26.
3. همان، ص 49.
4. همان، ص 51.
5. ایران در دوره سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم، انتشارات علمی، ص 129.
6. تاریخ خوی، محمد امین ریاحی، طرح نو، ص 304.
7. ایران در دوره سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم، انتشارات علمی، ص 129.
8. داستان هایی از زندگی امیرکبیر، محمود حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 109.
9. تاریخ ایران، رابرت گرانت واتسون، ترجمه عین. وحید مازندرانی، انتشارات امیرکبیر، ص 333.
10. تاریخ روابط خارجی ایران دوران ناصر الدین شاه و مظفرالدین شاه، علی اکبر ولایتی، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص 28.
11. میرزا تقی خان امیر کبیر، عباس اقبال، ص 249. «به نقل از صفحه 149 کتاب داستان هایی از زندگی امیرکبیر استاد محمود حکیمی.»

منبع: رمضانی، عباس؛ (1385)، امیرکبیر، تهران: انتشارات ترفند، چاپ پنجم1387.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط