مسجد سهله، بعد از « مسجد کوفه» ساخته شد و یکی از بزرگ ترین مساجدی است که در قرن اول هجری قمری در کوفه بازسازی شد. این مسجد از سمت شمال غربی مسجد جامع که در فاصله دو کیلومتری آن قرار دارد، قابل مشاهده است. مسجد سهله ابتدا در زمینی بایر و غیرمسکونی ساخته شد.
از مسجد سهله با نام های دیگری نیز یاد شده است:«مسجد قُراء»، «مسجد برّی»، « مسجد سُهَیل»، « مسجد عبد قُبَیس» و « مسجد بنی ظَفَر»؛ ولی «سهله» مشهورتر از بقیه نام هاست.
نام گذاری به «قُرا» به سبب وجود روایتی از امیرمؤمنان علی(ع) است که فرمود:
« در شهر کوفه، چهار مکان مقدس وجود دارد که هریک، دارای مسجدی است». از حضرت نام آنها را پرسیدند؛ فرمود:« یکی از آنها مسجد سهله است. مسجد سهله محل اتراق خضر نبی(ع) است و هیچ اندوهگینی به این مسجد وارد نمی شود؛ مگر اینکه خداوند اندوه او را می زداید و ما اهل بیت، مسجد سهله را به نام مسجد قُرا یاد می کنیم»(1).
نام «بَری» نیز از ماده برّ به معنای نیکوکار می باشد(2). از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود:
« در مسجدی نماز می خوانید که شما آن را سهله می نامید؛ ولی ما اهل بیت به آن مسجد «بِرّی» می گوییم»(3).
نام «سُهَیل» برای مسجد سهله نیز به سبب روایتی است که از امام باقر(ع) نقل شده است.(4) و شاید «سُهیل» نام یکی از افرادی است که در بازسازی این مسجد مشارکت داشته و شاید نام یکی از عابدان این مسجد است.
نام «عَبد قُبَیس» نیز به سبب ساخته شدن این مسجد در محله بنی عبد قبیس می باشد؛ همان طور که نام بنی ظفر نیز به دلیل واقع شدن مسجد در محدوده بنی ظفر است که در دوره های مختلف بازسازی مسجد سهله مشارکت داشته اند.
«سَهله»در لغت، تپه ای است پوشیده از شن سرخ رنگ و «سِهله» شن دانه درشتی است که دانه هایش قابل مشاهده می باشد.(5)
در روایتی از امّ سلمه، همسر گرامی پیامبر(ص) نقل شده است:
جبرئیل( مدت ها پیش از واقعه کربلا) مقداری از خاک سرخ رنگ زمین کربلا را برای پیامبر(ص) آورد.(6)
که در این روایت از چنین خاکی تعبیر به «سَهله» شده و به همین علت نام «سَهله» شهرت بیشتری برای این مسجد ارزشمند پیدا کرده؛ چون در سرزمینی است که پوشیده از شن سرخ رنگ است.
امامان و مسجد سهله
مسجد سهله یکی از مقدس ترین مکان ها بعد از مسجد کوفه شمرده می شود؛ زیرا خانه ادریس نبی و حضرت ابراهیم و عبدصالح خدا، خضر نبی(ع) در این مسجد قرار دارد(7).به درستی که برترین مساجد به ترتیب« مسجدالحرام»،« مسجد النبی»، مسجد کوفه و مسجد سهله می باشد.(8)
روایات فراوانی درباره مسجد سهله از ائمه معصومان(ع) نقل شده که به جایگاه و تقدس این مسجد و لزوم زیارت آن اشاره دارد. از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است:
«مسجد ابن ظفر مسجد با برکتی است. به خدا قسم در طبقه ای از طبقات بالای این مسجد (در آسمان) سنگی بسیار بزرگ و سبز رنگ است که خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده؛ مگر اینکه تصویری از چهره آن پیامبر بر روی آن سنگ نقش بسته و این مسجد، همان مسجد سهله است»(9).
در روایت دیگری امام صادق(ع) از ابوحمزه ثمالی درباره عمویشان، زید پرسیدند:
« آیا عمویم زید را در شبی که از شهر خارج شد، ملاقات کردی؟» ابوحمزه پاسخ داد: بله. امام(ع) پرسیدند: آیا در مسجد « سُهَیل» نماز خواند؟ ابوحمزه عرض کرد: مسجد سُهَیل کجاست؟ آیا مرادتان همان مسجد سهله است؟ امام (ع) فرمود:
«بله؛ اگر زید دو رکعت نماز در مسجد سهله خوانده بود و از خدا امان می خواست، خداوند او را همواره در پناه خویش حفظ کرده بود.»(10)
علما و مسجد سهله
علمای بزرگ، پیوسته ما را بر مداومت بر زیارت مسجد سهله و نماز خواندن در آن تشویق کرده اند. عالم بزرگ شیعه، شیخ طوسی در کتاب خویش می گوید:شایسته نیست که نمازهای یومیّه واجب، جز در مسجد انجام شود.(مانند اینکه) کسی گذرش به «مسجد سهله» می افتد و در آن نماز می خواند، مستحب است که در وقت بین دو نماز مغرب و عشاء در مسجد حضور داشته باشد.»(11)
سید بن طاووس شب های چهارشنبه به زیارت مسجد سهله می رفت و می گفت:
اگر خواستی به مسجد سهله بروی، در وقت بین نماز مغرب و عشاء در شب چهارشنبه برو که این وقت از سایر اوقات فضیلت بیشتری دارد(12).
برخی از علما مانند آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطاء برای دفع بلا به مسجد سهله پناه می آوردند. خود ایشان می گوید:
در سالی که طاعون آمد، من به همراه چهل نفر به مسجد سهله پناه بردیم و ظاهراً همه اهالی شهر( به جز چند نفری که در مسجد سهله بودند)، به سبب بیماری طاعون فوت کردند و بعد از برطرف شدن این بیماری کسی باقی نمانده بود.
شیخ محمدحسن، صاحب « جواهر» به مسجد سهله علاقه فراوان داشت و هم او بود که حرکت به سوی مسجد سهله در چهارشنبه شب ها را پایه گذاری کرد و زمانی که قصد رفتن به مسجد سهله را می نمود، دستور می داد که خیمه ها، وسایل و موادّ غذایی کافی را برای استفاده در زمان استراحت در بین راه شهر « نجف اشرف» تا مسجد سهله آماده کنند. او، شاگردان و اطرافیانش بر اسب های زین شده سوار می شدند و گروه های بسیاری از مردم با آنها حرکت کرده و شب را در آنجا بیتوته می کردند. احداث ساختمان این مسجد، مربوط به این برنامه ها بود.
برادر بزرگ تر صاحب جواهر، شیخ محمدحسین که طلبه ای باهوش و مستعدّ بود نیز همراهشان می رفت تا اینکه در یکی از این سفرها به طور اتفاقی و از روی اشتباه، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در عنفوان جوانی، در حالی که در مسیر مسجد سهله بود، کشته شد.
ماجرا از این قرار بود: یکی از افرادی که به دستور شیخ جعفر کاشف الغطاء مشغول فراگیری آموزش نظامی و تیراندازی در بیابان های اطراف شهر بود تا در برابر وهّابیونی که دائماً کربلا و نجف را مورد هجمه های خود قرار می دادند، بایستد و دفاع کند، تیری شلیک می کند و به سبب انحراف در تیراندازی، شیخ محمدحسین مورد اصابت گلوله قرار گرفته و رحلت می کند(13).
صاحب جواهر در بستر بیماری ای که منجر به رحلت ایشان شد، از طرف یکی از عیادت کنندگان، مورد پرسش قرار گرفت که اگر خدای نکرده برای شما اتفاقی بیافتد، مرجع تقلید چه کسی خواهد بود؟ صاحب جواهر برای پاسخ به این سؤال دستور داد تا بزرگان از میان علما و مجتهدان جمع شوند. آنان نیز بلافاصله به نزد صاحب جواهر رسیدند. برخی با دیدن وضعیت جسمانی صاحب جواهر گمان کردند که ایشان، او را به عنوان مرجع تقلید بعد از خود انتخاب می کند و برخی احتمال می دادند که صاحب جواهر، یکی از فرزندانش را برای این مهم پیشنهاد می کند؛ چون در میان فرزندانش کسی بود که لایق چنین منصبی باشد. هنگامی که تمامی مدعوّین آمدند، صاحب جواهر سراغ شیخ مرتضی انصاری را گرفتند؛ ولی او در جلسه حاضر نبود. کسی را به دنبال او فرستاد. وقتی شیخ انصاری آمد، صاحب جواهر به او گفت: آیا مرا در چنین موقعیتی تنها می گذاری؟ شیخ مرتضی پاسخ داد: در مسجد سهله مشغول دعا برای شفای شما بودم. صاحب جواهر فرمود: زمام امور دینی را که به من سپرده شده بود، اکنون امانت الهی در نزد توست؛ پس تو نیز از احتیاطاتت کم کن؛ چرا که دین، دین آسانی است(14).
مرحوم آیت الله سید کاظم یزدی( صاحب عروه الوثقی) نیز رفتن به مسجد سهله را که در برخی از شرایط و اوقات خاص، بقیه مردم در فکر دیگری بودند، بر امور دیگر ترجیح می داد و بسیاری از مردم نیز از این سلوک آن مرحوم پیروی می کردند(15).
آیت الله حکیم نیز بر زیارت مسجد سهله مواظبت داشتند و همیشه فرزندان و افراد دیگر خانواده اش را به زیارت و توقف لحظاتی، هر چند اندک در این مسجد، تشویق می کرد. سعی مرحوم آیت الله سید محسن حکیم بر این بود که این منطقه را به بهانه ها و مناسبت های مختلف آباد گرداند. بازسازی مسجد « زید» و «صعصعه» که در کنار مسجد سهله قرار گرفته، نمونه ای از فعالیت های مرحوم سید محسن حکیم می باشد.
از جمله ملازمان مسجد مقدس سهله، حضرت آیت الله العظمی سید محمدعلی حکیم و فرزندان مکرمشان می باشند که در رأس فرزندانشان، مرجع بزرگ، آیت الله سید محمدسعید حکیم است که به طور جدّی در نوسازی و تعمیر مسجد سهله دخیل می باشد(17). مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی نیز بسیار به مسجد سهله می رفت و بسیار هم در مسجد توقف می نمود و حتی شب را در مسجد بیتوته می کرد. او در این شیوه، پیرو سلوک استادش شیخ علی محمد نجف آبادی در آداب زیارت مسجد سهله بود.
آیت الله گلپایگانی در یکی از زیارت هایش، به طور اتفاقی آیت الله سید احمد کربلائی مسجد سهله را زیارت می کند؛ آن هم در حالی که سید احمد مشغول خواندن زیارت مقام مهدی(عج) بود و چنان مناجاتی می کرد که باعث جذب آیت الله گلپایگانی به مرحوم سید احمد می شود.(18)
آیت الله خوئی نیز بر رفتن به مسجد سهله در شب چهارشنبه هر هفته مواظبت می کرد و در آنجا یک تا یک و نیم ساعت درنگ کرده، دعا می نمود و نماز می خواند و بر انجام این کار اهتمام بسیار داشت(19).
درباره آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری نیز نقل شده است که به زیارت مسجد سهله در شب های چهارشنبه ملتزم بود. همچنین نقل شده که ایشان در یکی از سال های عمر شریفش دچار بیماری قلبی شده بود و متولی رسیدگی پزشکی به ایشان، دکتری به نام موسی اَسَدی بود که علامه سید محمد کلانتر او را در آن روزها برای مداوای آیت الله سبزواری آورده بود. پزشک می خواست که آیت الله سبزواری به علت وضعیت اضطراریشان به بیمارستان منتقل شوند؛ ولی مرحوم سبزواری این پیشنهاد را رد نمود؛ چون می دانست راه حل بهتری برای شفای سریع تر دارد و آن دعا کردن و توسل به امام صادق( ع) بود. از این رو آیت الله سبزواری نذر کرد که اگر خدا او را از این بیماری شفا دهد، یک دوره کامل فقهی از احکام شریعت مقدس بنویسد. در همان شب از خواب برمی خیزد و بدون اینکه از درد و رنج بیماری اش شکوه ای کند و به رغم اصرار خانواده اش به ماندن در خانه، نیمه شب عزم رفتن به مسجد سهله می کند.
وقتی روز بعد، پزشک ایشان را معاینه می کند، با شگفتی تمام می بیند که بیماری از وجود ایشان رخت بربسته و کاملاً شفا یافته است و این، واقعه ای خارق العاده بود. این گونه بود که مرحوم سبزواری به واسطه وفای به نذری که کرده بود، شروع به نوشتن یک دوره بزرگ فقهی و استدلالی در سی جلد نمود و آن را « مهذب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام» نام نهاد که این کتاب از جمله موسوعه های فقهی جدید می باشد. سید حسین فرزند مرحوم آیت الله سبزواری، درباره پدر بزرگوارش چنین می گوید:
زمانی که نیروهای رژیم سابق به شهر نجف اشرف حمله کردند و شهر را با موشک های زمین به زمین بمباران نمودند و مردم به بیرون شهر فرار کردند، پدرم در مسجد سهله بود. به مسجد رفتم تا از حال ایشان جویا شوم و از ترس سلطه و هجمه نیروهای رژیم سعی کردم که ایشان را قانع کرده و از مسجد خارج و به بیرون شهر ببرم. ایشان از من پرسیدند: مردم دارند از نجف بیرون می روند؟ گفتم: بله. به خاطر شدت حملات بیرون رفته اند. پدرم در جواب فرمود: اگر مردم از ولایت امیرالمؤمنین امام علی(ع) بر این شهر آگاه بودند، حتی از یک وجب از آن عقب نشینی و فرار نمی کردند. پس پدرم پیشنهاد من برای به خروج از شهر را رد کرد و اصرار نمود که در مسجد سهله بماند.
مرحوم آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری از مرحوم آیت الله سید علی قاضی نقل می کند که ایشان معتقد بود رفتن به مسجد سهله در روز جمعه خوب است(20)؛ همان گونه که علامه سید محمد حسین طباطبائی(ره) درباره ایشان چنین می گوید:
مرحوم سید قاضی اتاقی در «مسجد کوفه» و هم چنین حجره ای در مسجد سهله داشت و تنها در آن به سر می برد و همیشه شاگردانش را به شب زنده داری برخی از شب های خاص در مسجد کوفه و مسجد سهله توصیه می نمود.(21)
ایشان توصیه می کرد که اگر در حال نماز یا قرائت قرآن یا در حال ذکر و تفکر بودید و در همین حال چهره ای زیبا یا چیزهای دیگری از عالم غیب دیدید، توجه نکنید و به عبادت خویش مشغول باشید(22). در روایتی نقل شده است که هر کس چهل شب چهارشنبه پشت سر هم در مسجد سهله و به نیت دیدن امام عصر(عج) به عبادت و شب زنده داری مشغول باشد، توفیق دیدن امام (عج) را به دست می آورد(23).
مرحوم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی از کسانی بود که هر چهارشنبه به زیارت مسجد سهله اهتمام می ورزید و حتی موفق به زیارت امام عصر(عج) و گفت و گو با ایشان شد.
بسیاری دیگر از علما و بزرگان نیز بر زیارت مسجد سهله مواظبت می کردند و برخی، به اندازه ای ملازم این مسجد مقدس بودند که در همان مسجد رحلت کردند؛ مثل حاج میرزا حسن خلیلی که در زمان بین الطلوعین، در روز جمعه و در حالی که مشغول دعا بود، به دیار باقی شتافت(24).
پی نوشت ها :
1. ابن فقیه، مختصر کتاب البُلدان، ص 174.
2. ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص 53، واژه «برر».
3. حمیری، قرب الاسناد، ص 159.
4. شیخ طوسی،تهذیب الاحکام، ج6، ص 37.
5. زبیدی، تاج العروس، ج1، ص 7193.
6. لسان العرب، ج11، ص 349؛ مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص 247.
7. بحارالانوار، ج97، ص 434؛ مختصر کتاب البلدان، ص 174.
8. توضیح المسائل آیت الله بهجت، ص 185.
9. میرزای نوری، مستدرک الوسائل، ج3، ص 396.
10. تهذیب الاحکام، ج6، ص 37؛ بحارالانوار، ج97، ص 437.
11. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 747.
12. حسون البراقی، الیتیمه الغرویه، ص 81.
13. محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، ج1، ص 5 از مقدمه.
14. باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج20، ص 134.
15. سیدمحسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج10، ص 43.
16. محمدرضا حکیمی، شیخ آقا بزرگ، ص 7.
17. احسان فتحی، پارسای مجاهد، ص 25.
18. محمدحسین حسینی، توحید علمی و عینی، ص 20.
19. عبدالکریم پاک نیا، آفتاب فقاهت، ص 34.
20. هادی هاشمیان، دریای عرفان، ص 40.
21. طباطبایی، مهر تابان، ص 332.
22. صادق حسن زاده و محمود طیّار مراغی، ص 44.
23. نوری، جنه المأوی، ج53، ص 310.
24. همان.
منبع: نشریه موعود، شماره 139 و 140.