کارگردان: ریدلی اسکات
فیلمنامه: جان اسپیتز، دمان لیندلف
فیلمبرداری: داریوش وولسکی
موسیقی: مارک استریتنفلد
بازیگران: نومی ریپیس، مایکل فاسبندر، شارلیز ترون، گای پیرس، ادریس البا
محصول: آمریکا، 2012
مدت زمان : 124 دقیقه
آنچه گذشت
از سال 2002 بحث ساختن قسمت پنجم سری فیلم بیگانه ها مطرح شد و هم ریدلی اسکات و هم جیمز کامرون ابراز علاقه کردند که فیلمی دیگر بسازند و در آن به گذشته باز گردند و به آغاز همه چیز رجوع کنند. وقتی استودیوی فاکس قرن بیستم مقدمات ساخت بیگانه ها علیه پریدیتورها را فراهم کرد، کامرون به این نتیجه رسید که موضوع بیگانه ها برای این کمپانی فقط وسیله است و ساخته شدن بیگانه ها علیه پریدیتورها باعث از بین رفتن اعتبار این فیلم ها خواهد شد و در نتیجه کار روی قسمت پنجم را رها کرد. در سال 2009 دوباره بحث ساخت این فیلم مطرح شد و اسکات با کارگردانی آن موافقت کرد. اما در طول پروسه ی نوشته شدن فیلمنامه، طرح داستانی تغییر کرد و از میزان اتکای آن به فیلم های بیگانه ها کم شد. کری مولیگان، آن هاتاوی و ناتالی پورتمن از گزینه های بازی در نقش اصلی بودند، اما درنهایت نومی ریپیس انتخاب شد. پرومته به شیوه ی سه بعدی ساخته شده است.نظر منتقدهای خارجی
راجر ایبرت که چهار ستاره به فیلم داده است، نوشته:« پرومته ی ریدلی اسکات یک فیلم علمی- خیالی فوق العاده است، که به خاطر سؤالاتی که درباره ی منشأ حیات انسان مطرح می کند و پاسخی برایشان ندارد، جذاب تر هم می شود. فیلم در همان سنت کلاسیک دوران طلایی علمی- خیالی ساخته شده؛ بازتاب دهنده ی بیگانه ی اسکات است اما دنیای خاص خودش را هم به وجود می آورد. من در برابر چیزهایی مثل این رام می شوم؛ ترکیب منسجمی از داستان، جلوه های ویژه و بازیگران عالی، که به شیوه ی معقول و تأثیرگذاری از سه بعدی استفاده کرده و اذیت نمی کند». تاد مک کارتی هم که فیلم را دوست دارد، یادداشت خود را چنین شروع کرده است:« حواستان باشد که چه چیزی را طلب می کنید، مخصوصاً اگر می خواهید سر در بیاورید که انسان چگونه خلق شده است. این اخطاری است که در قلب پرومته وجود دارد؛ یک جشن تصویری از یک فیلم علمی- خیالی سه بعدی که در ترکیب افکار بلند پروازانه اش درباره ی منشأ حیات و تعهد مبتنی بر ریشه های بیگانه ای اش در به وجود آوردن لحظات حال به هم زن، دچار مشکل می شود.» جیمز براردینلی هم که سه ستاره به فیلم داده، یادداشت خود را چنین به پایان رسانده است:« پرومته نقطه ی مقابل «فیلم های عظیم احمقانه ی تابستانی »است. ویژگی های بصری و جلوه های ویژه اش کاملاً هم رده ی دیگر فیلم های عظیم این فصل است، اما آیا تماشاگران آماده ی دیدن فیلمی با یک فیلمنامه ی هوشمندانه و تفکربرانگیز هستند که اتفاقات اکشن در آن در وهله ی دوم اهمیت قرار داشته باشد؟ پرومته ایرادهایی دارد، اما حماقت نمی تواند یکی از اشتباهات آن قلمداد شود». امتیاز این فیلم در سایت IMDb تاکنون 7/6 از 10 است و در سایت متاکریتیک 65 از 100.یادداشت منتقد
بعد از سی سال، استاد دوباره به پدیده ای بازگشته که خودش آن را با موفقیت به سینمای ترسناک معرفی کرد و این بار باید با انواع رقبایی که در این سی ساله نمونه های مشابه موفق ساخته اند، رقابت کند و البته بیش از همه با ساخته ی گذشته ی خودش.یک زوج باستان شناس در سال 2089 در غاری در اسکاتلند یک نقاشی دیواری کشف می کنند که تأیید کننده ی نظریه ی آنها مبنی بر وجود موجوداتی عاقل است که مهندسان زمین بوده اند و نسل بشر را به این کره آورده اند. به زودی از طریق سرمایه گذاری صاحب به ظاهر درگذشته ی یک کمپانی بزرگ، باستان شناسان سفری را به همراه تیمی از متخصصان برای یافتن منشأ مهندسان آغاز می کنند. سفینه ی آنها که پرومته نام دارد توسط یک اندروید به نام دیوید کنترل می شود و فرمانده آن زن جوان سخت گیری به نام مردیث است. وقتی به سیاره ای که به نظر می رسد منشأ موجودات فضایی است می رسند، با استوانه هایی عجیب و جسد یکی از پیشینیان مواجه می شوند؛ اما خیلی زود درمی یابند هدف این موجودات فضایی چیز دیگری بوده است.
عجیب نیست که بخشی از قصه هم در همین باره است؛ درباره ی رابطه ی میان باور به مذهب وحدانی( در اینجا مسیحیت) که ظاهراً به خلق یکباره ی بشر و هبوطش بر زمین اشاره دارد و دیدگاه به ظاهر علمی که به انتقال بشر عاقل از سیاره ای دیگر به زمین معتقد است و جالب اینجاست که جست و جوگر اصلی و آن که حقیقتاً به دنبال یافتن پاسخ است- نه چون دیگران که هریک به بهانه و علتی مادی یا منفعتی همراه این سفر شده اند- همان باورمندی است که حاضر است برای رسیدن به یقین هر نوع هزینه ای بپردازد؛ رنجی که تحمل آن از سوی شکاکان، ملحدان و مادیون ممکن نیست.
پنجمین قسمت از مجموعه ی بیگانه یا اولین قسمت از آن، چون همه ی آن قبلی ها یک تم برجسته از دوران و زمانه ی خود دارد( مثلاً کابوس آغاز جنگی ایدئولوژیک در خاورمیانه در قسمت دوم و کابوس ایدز در قسمت سوم). نگرانی از بابت کاربرد سلاح های کشتار جمعی- میکروبی خصوصاً در یک نبرد مذهبی- ایدئولوژیک هیولای این نوبت است. فیلم فرمول های مرسوم سینمای وحشت و آنچه را که در این مجموعه پیش تر به کرات استفاده شده بود، به کار می گیرد تا بتواند پیام مرکزی اش را برساند؛ اما به نظر می رسد برخی شخصیت پردازی ها و قصه های فرعی آن طور که باید و شاید موفق از کار درنیامده اند، مثلاً شخصیت فرمانده سفینه که بعداً رابطه اش با حامی مالی برنامه روشن تر می شود چندان درنیامده؛ یا انتظار این است که رفتار بیگانه ی فیلم بعد از برخاستن، سرزنده تر و غیرمکانیکی تر از این باشد و... در مقابل، فیلم یک برگ برنده ی خیلی مهم دارد و آن شخصیت پردازی قوی یکی از بهترین اندرویدهای خلق شده در سینماست که ترکیبی از فیلسوف، برده ی حلقه به گوش، آدم کش حرفه ای و عاشق دل سوخته را یک جا عرضه می کند.