![چراغی که به خانه رواست... چراغی که به خانه رواست...](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0030426.jpg)
اختصاصی راسخون
این نوشته درباره عملی خیر خواهانه، خداپسندانه و بشر دوستانه به نام بخشش نوشته شده است، همان چیزی که به مدت طول عمر انسان یعنی هزاران سال قدمت دارد و بسیاری از افراد از آن استفادههای مادی و معنوی زیادی کردهاند. ما از بخششی سخن خواهیم گفت که علاوه بر اینکه نفع آن به فقرا و مستمندان میرسد؛ سود آن برای انفاق کننده نیز باشد و از بیشترین مزد و پاداشی که خدا برای این نیکوکاران مهیا نموده، بهره گردد. در این مقاله ابتدا به بررسی وضع دو گروه ثروتمند و فقیر خواهیم پرداخت، پس از آن به مخاطبین دستورات خدا، مبنی بر دادن صدقات مالی میپردازیم. سپس به موانع بخشش اشاره نموده خواهیم گفت که چه زمانی باید انفاق کنیم. در ادامه به علل و فلسفه بخشش اشاره مینماییم که عبارت است از: 1- توجه خداوند به مسئله انفاق، 2- آیاتی از قرآن که بیانگر غضب خدا به جهت عدم انفاق میباشد؛ 3- نیازمندی ما به پاداش های اخروی و 4- عمل معصومین و بزرگان دین که بیانگر اهمیت موضوع است. پس از آن موانع دیگر را مطرح مینماییم که عبارت است از ترس از فقر و توجیه گری و در باره آن توجیهات، مطالبی را ارائه مینماییم، در ادامه فواید انفاق را در آیات و روایات، بیان نموده به این سئوال میپردازیم که «چه چیزی ببخشیم؟». در پایان نیز صدقاتی که مورد قبول حضرت حق است را معرفی خواهیم نمود و با یک نتیجه گیری کلی، بحث را به اتمام خواهیم رساند. در نوشتن این تحقیق، برای بیان مقصود خود و به امید بهره بردن خوانندگان گرامی از حکایت، واقعیتهای جامعه و آیات قرآن بهره بردهایم و سعی ما بر ساده نویسی بوده است. انشاء الله که نگارش نگارنده و مطالعه خواننده محترم، مورد پسند حضرت حق قرار گیرد.
کلید واژه: بخشش، فقرا، رضایت خدا
مقدمه:
خداوند سفرههایی را برای بهره برداری بندگان خود فراهم نموده، که گاهی در پیچ و خم روزمرگیها از آن غفلت میگردد. خداوند فیّاض، مایل است که همواره به بندگانش خیر و رحمت نازل فرماید. ولی از آن جا که خود او میخواهد کارها از مسیر اسباب به انجام برسد؛ اسباب دریافت فیوضات را نیز به بندگان معرفی فرموده است. بسیاری از پاداشهای دنیوی و اخروی در گرو اسبابی به نام بخشش است. بخشش موجب برکت مادی و معنوی برای فرد، خانواده و در بعضی موارد برای نسل او میباشد و طبق آیات قرآن، دارای آثاری چون: خشنودی و رضایت خدا، ایمنی از هول و هراس قیامت، ورود به بهشت، تزکیه فرد، بخشیده شدن گناهان خواهد بود. از طرفی انفاق، میتواند خانوادههای گرفتاری را از غصه و نگرانی نجات دهد و در بعضی موارد جلو بسیاری از فسادها را بگیرد، فسادهایی که تحت عنوان فقر و فحشا در جامعه وجود دارد. میتواند خنده را به کودکان یتیم و فقیر هدیه کند و یا پدری را از خجالت زن و فرزند رهایی بخشد. بخشش میتواند زندانیانی که در اثر بدهی مالی در انتظار رهایی، به میلههای سرد زندان چشم دوختهاند را به آغوش گرم خانواده های بی پناهشان برگرداند. آثار بخشش آنقدر وسیع است که شامل انفاق کننده و دریافت کننده انفاق می گردد و در بعضی مواقع، مسیر سیر و سلوک الی الله از گذرگاه بخشش میگذرد و درجاتی از کمال، در گرو اعطاء صدقات مالی است و به همین جهت است که خداوند، فرمان میدهد که بندگانش در این راه، کوشا باشند. خداوند همه ما را از عمل کنندگان به فرامین خود قرار دهد و ما را از همه فیوضات موجود بهرهمند فرماید؛ انشاءالله.
کوچه پس کوچه های شهر
همه ما این مثل را شنیده ایم که «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است». یعنی اگر خودت یا اهل و عیالت به چیزی نیاز داشتید؛ بخشیدن آن به دیگری روا نیست. معیار و ملاک این نیاز چیست؟ چه موقع در صورت نیاز داشتن، نباید بخشش نمود؟ این حکم، حکم شارع است یا مردم؟ بحث ایثار، که به معنای از خود گذشتن است، چگونه با این سخن قابل جمع است؟ کدام چراغ به کدام خانه رواست؟ و ...در این مقاله به دنبال پاسخ گویی به چنین سئوالاتی خواهیم بود به امید این که خواننده محترم به وظیفه خود در این باره آشنا گردد.
اگر در کوچه پس کوچه های شهر گردشی کنیم خانه های چهل– پنجاه متری را خواهیم دید که با دیوارهای آجری و درب های زنگ زده یک متری و زنگهای بد صدا با یک کلید قدیمی، جلب توجه میکند. در آن محلهها برای تطهیر یک فرش، باید آن را به وسط کوچه چهارمتری انداخت و آن را شستشو داد. علت این کار این است که حیاط این خانهها گنجایش تطهیر یک فرش سه در چهار را هم ندارد!. این مردم چه میخورند؟ چه میپوشند؟ چگونه زندگی میکنند؟ ترس و نگرانی دخترهای دم بخت آنها از نداشتن جهیزیه، تا کی ادامه مییابد؟ آیا کودکان آنها هم مثل کودکان دیگر، میتوانند غذای خوب بخورند، لباس خوب بپوشند و از حداقل امکانات زندگی بهره ببرند؟ و یا برای ارتقا سطح کیفی علمی و شکوفایی استعدادهای خدادادی، در کلاسهای آموزشی، ورزش، کامپیوتر و غیره شرکت نمایند؟ یا به جرم فقر، باید با سنگ و چوب در کوچه و خیابان پرسه زده با انواع آدمهای ناجور برخورد داشته باشند و از آن ها آموزش ببینند!؟
اگر بیماری صعب العلاج یا ناعلاجی دامنگیر چنین خانوادههایی شود؛ هزینههای سرسام آور درمان را چگونه خواهند پرداخت؟ آمپول های میلیونی، هزینه دیالیز، هموفیلی، سرطان و...با کدام درآمد، تأمین میگردد؟ گریههای کودکان از نداشتن وسایل و لوازم التحریر مورد نیاز، کیف، کفش و لباس مناسب برای سال تحصیلی جدید برای این که هم سالان، آنها را به چشم تحقیر ننگرند و خجالت پدری را که همه تلاش خود را برای سیر کردن شکم کودکانش به کار گرفته چه کسی جواب خواهد داد؟ سهم این قشر محروم از زندگی چیست؟ و وظیفه مسلمانان در قبال این افراد چه میباشد؟ شاید کسی بگوید چنین خانوادههایی وجود ندارند. در جواب این حرف یک مثالی از پلیس راهنمائی و رانندگی عرض میکنم: اگر اتومبیلی از چراغ قرمز بگذرد و پلیس، در آن طرف چهارراه جلو او را بگیرد؛ جریمهای برای «عبور از چراغ قرمز» برای او مینویسد. اگر او به پلیس اعتراض کند و بگوید: «من متوجه چراغ قرمز نبودم و آن را ندیدم» پلیس، یک جریمه دیگر، به خاطر عدم توجه به علائم راهنمائی برای او خواهد نوشت. پس باید گفت که گوینده، توجهی به چنین مسئلهای نداشته و دو بار باید توبیخ شود. او اگر کمی در اطرافیان خود جستجو کند، این افراد را خواهد یافت. البته فقر، مراتبی دارد. ممکن است همه فقرا در این سطح از بیچارگی نباشند ولی اولاً: قطعاً عده زیادی از آنها همین گونهاند و کافی است که در محلههای فقیر نشین شهر گردشی نمود تا آن ها را با چشم دید. اما سطوح دیگر را باید با دقت بیشتری نگریست چون بعضی به خاطر حفظ آبرو به گریههای شبانه بسنده میکنند و خبرشان به گوش من و شما نمیرسد، که البته شواهد و قرائن زندگی افراد، گویای وضعیت آنها خواهد بود؛ مثلاً: یکی از علل عدم ازدواج پسر عمه یا دختر خاله شما نداشتن هزینه ازدواج و عدم توانایی در تهیه جهیزیه است، و یا علت این که بعضیها از اجر معنوی افطاری دادن، مهمانی گرفتن، عقیقه کردن، قربانی عید قربان، انجام حج یا عمره، رفتن به اماکن زیارتی و از این دست کارها محرومند، فقر است. یکی از دلایل این که بسیاری از افراد توان خرید خانه یا مغازه یا افزایش سرمایه و توسعه کار خود را ندارند، فقر است. پرداختن اجاره برای محل زندگی و محل کار یعنی فقر! عدم توانایی در تهیه لوازم ضروری منزل، یا بهینه کردن لوازم موجود یعنی فقر! و خلاصه همیشه بدهکار بودن برای گذران زندگی، یعنی فقر. این وصف حال گروهی از مردم در یک گوشه شهر بود. حال به قسمت دیگری از شهر سری خواهیم زد. خانه های چند صد متری، چند طبقه و کاخ گونه، نماهای حیرت انگیز و زیبا. درون آن خانههای زیبا فضای سبز چشم نواز، استخر، سونا، جکوزی، و امکانات گرمایشی و سرمایشی مدرن و چند ماشین مدل بالا به تعداد افراد خانواده! وجود دارد. اگر از خادم خانه درباره خورد و خوراک آنها سئوال شود، آنقدر از گوشت و مرغ و ماهی و میگو و... میگوید که شنونده، دل زده میگردد. هزینه پوشاک، قابل توصیف نیست چون مرتباً لباسها تعویض میگردند شاید برای هر مهمانی!.
و خلاصه انواع امکانات زندگی در آن جا از آخرین مدل ها فراهم است. در این جا نیز باید گفت که این حد بالایی از ثروت است و ثروتمندی هم مراتبی دارد؛ و البته بسیار خطرناک میباشد چراکه بعضی از این ثروتمندان، چنان در شهوات خود غوطه ورند و در غفلت به سر میبرند که به دنبال جذب سود اخروی و رضایت خدا نمیباشند، و تمام توان خود را برای جمع مال و تفاخر و خوش گذرانی صرف مینمایند؛ که البته کاش این گروه نیز از خواب غفلت بیدار شده فکری برای زندگی جاودان نمایند و به این زندگی زود گذر، دل خوش نباشند و از ثروت خود برای خرید بهشت و امکانات بهشتی بهره ببرند. چرا که این جا سرای رفتن است و آن جا محل ماندن. این جا فانی است و آنجا باقی. این جا محل کاشتن است و آن جا محل برداشت. این سرا، محل عمل است و آن سرا، محل نتیجه گیری؛ و بالاخره این جا تجارت خانه تجار بهشت است (1) و خوشا به سعادت کسی که هم دنیا را داشته باشد و هم آخرت را. بهشت نتیجه عمل است (2) و یکی از عملهائی که هم در قرآن هم در روایات و هم در سیره معصومین (علیهم السلام) به آن توجه ویژه ای شده است، خدمت به خلق، دستگیری از مستمندان و یاری به فقرا است. بحث انفاق و یاری رساندن به مستمندان منحصر به گروه ثروتمندان نیست بلکه حتی در بعضی از جاها به خود فقرا هم دستور انفاق داده شده است و حق مالی به طور مطلق برداشته نشده است؛ (3) چنانچه در سوره طلاق فرموده است: «آنان که امکانات وسیعی دارند، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگدستند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایی که به او داده تکلیف نمیکند» (4) و در بحث طلاق همسران نیز افراد فقیر را از انفاق به زنان مطلّقه معاف نکرده و فرموده است: «آنان را به طور پسندیده، به نوعی بهرهمند کنید، توانگر به اندازه [توان] خود، و تنگدست به اندازه [وسع] خود. [این کاری است] شایسته نیکوکاران».(5)
داستان ابرار که در سوره انسان وارد شده است داستان عجیبی است و مصداق آن، حضرت علی، فاطمه زهرا و حسنین (علیهم السلام) میباشند. آنها سه شب پیاپی، افطار خود را به سه گروه از نیازمندان (یتیم، اسیر و مسکین) ایثار کردند و با آب افطار نمودند. خداوند از این ایثار، بسیار خشنود گردیده و در این سوره از چنین انفاقی که همراه با اخلاص و ترس از قیامت و در عین نیازمندی، انجام گرفت، سخن به میان آورده است. سپس در یازده آیه بعد به بیان مزد و پاداشی که به آنها داده میشود، پرداخته و میفرماید: «خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه میدارد و آنها را میپذیرد در حالی که غرق شادی و سرورند!؛ و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهای حریر بهشتی را به آنها پاداش میدهد!؛ این در حالی است که در بهشت بر تختهای زیبا تکیه کردهاند، نه آفتاب را در آنجا میبینند و نه سرما را!؛ و در حالی است که سایههای درختان بهشتی بر آنها فرو افتاده و چیدن میوههایش بسیار آسان است!؛ در گرداگرد آنها ظرفهایی سیمین و قدحهایی بلورین (پر از بهترین غذاها و نوشیدنیها)، میگردانند؛ ظرفهای بلورینی از نقره، که آنها را به اندازه مناسب آماده کردهاند!؛ و در آنجا از جامهایی سیراب میشوند که لبریز از شراب طهوری آمیخته با زنجبیل است؛ از چشمهای در بهشت که نامش سلسبیل است!؛ و بر گردشان (برای پذیرایی) نوجوانانی جاودانی میگردند که هر گاه آنها را ببینی گمان میکنی مروارید پراکندهاند!؛ و هنگامی که آنجا را ببینی نعمتها و ملک عظیمی را میبینی!؛ بر اندام آنها [بهشتیان] لباسهایی است از حریر نازک سبز رنگ، و از دیبای ضخیم، و با دستبندهایی از نقره آراستهاند، و پروردگارشان شراب طهور به آنان مینوشاند!؛ این پاداش شماست، و سعی و تلاش شما مورد قدردانی است!».(6)
به هر حال هر عملی اثری دارد و میتواند انسان را به مرتبهای از کمال برساند و دل مؤمن، مسلمان یا انسانی را شاد کردن نیز میتواند مراتب انسان را به قرب ربوبی بالا برد و حیف است که انسان خود را از این فیض بزرگ، محروم نماید. اکثریت قریب به اتفاق مردم (7)، به دنبال سود هستند و خداوند نیز راههای کسب سود را به آنها نشان داده است و مزدها و پاداشهای دنیایی و آخرتی همه نشانگر این سود خواهی مردم میباشد. در سوره بقره (8) به بحث تجارت و سوددهی آن اشاره شده و در روایات نیز دنیا تجارت خانه اولیای خدا معرفی گردیده است؛ امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند: «دنیا بازار آخرت است و نفس، بازرگان است و شب و روز، سرمایه و بهشت، سود است و دوزخ، زیان».(9)
پس مخاطب انفاق، همه مردمند چه ثروتمند، چه متوسط، چه فقیر؛ ولی هرکه بامش بیش برفش بیشتر! زیرا خداوند از هر کس، به قدر توان او انتظار دارد؛ مثلاً: فردی که صد هزار تومان دارد و هزار تومان را در راه خدا میدهد با فردی که از یکصد میلیون، یک میلیون میپردازد، برابر خواهد بود. انفاق و یاری به هم نوعان از طرف همه مردم دنیا با هر دین و مذهب و با هر عقیده و مرام، یک عمل پسندیده است و انجام دهنده آن تحسین میشود. در دین مقدس اسلام نیز به این امر مهم، بهای زیادی داده شده و انجام دهنده آن، مورد تقدیر خداوند، قرار گرفته است. (10)
امامان معصوم (علیهم السلام) ما نیز بسیار اهل انفاق و صدقه و احسان به دیگران بودهاند. ما مسلمان و شیعه هستیم ولی گاهی اوقات، کارهای ما فاصله زیادی با دستورات دین و عملکرد اهل بیت (علیهم السلام) دارد. گاهی امکاناتی را که خدا روزی ما نموده؛ نه خود مصرف میکنیم، نه به مصرف دیگران می رسانیم، بلکه اسراف میکنیم!؛ و بین اسراف و مصرف تفاوتها وجود دارد! ما در جامعه اسلامی زندگی میکنیم، دم از اسلام میزنیم و خود را شیعه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میدانیم. علی کیست؟ او کسی است که فرماندار خود را به خاطر غفلت از بینوایان، عزل میکند. اوست که نمیتواند شکم سیر بخوابد و یک نفر مسلمان در سر تا سر دنیای اسلام، گرسنه باشد. او زاهد است و دنیا گریز؛ ما حریص و دنیا پرست، او دنیا را برای آخرت میخواهد و ما دنیا را برای دنیا! او حکومت را برای احقاق حق بیچارگان و درماندگان قبول میکند و با این که خلیفه مسلمین است کفش خود را وصله میزند و نان جو را میشکند و در ظرف شیر ترید کرده، میخورد ولی ما به یک میز کوچک که میرسیم برای خود شأن و مقام تعریف کرده زندگی را متحول میکنیم، ماشین باید به مدل بالاتر ارتقا پیدا کند، منزل عوض شود، وسایل منزل نو گردد و... چرا که من رئیس فلان اداره شدهام! فراموش میکنیم چه بودهایم و از حال خود و فقرا به کلی غافل میگردیم. علی جان، ما دروغ میگوییم که پیشوای ما شمائید، پیشوای ما هوای نفس و شیطان است.
چه زمانی بخشش کنیم:
وظیفه ما در قبال نعمتهای خدادادی شکرگزاری است و شکرگزاری یعنی: «هر نعمتی را در محل خود استفاده نمودن». نباید این گونه تصور کرد که برای بخشیدن، باید خود از همه چیز، بینیاز باشیم و چیزهای اضافی و غیر قابل مصرف را ببخشیم که این اصلاً به مقام قبول نمیرسد؛ چرا که خدا فرموده است: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ؛ هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست».(11)نقل شده که حضرت سجاد (علیه السلام) وقتی صدقه میدادند، دست خود را میبوسیدند و میفرمودند که خدا گیرنده صدقات است (12). خداوند فقیر نیست که ما چیزهای دور انداختنی و به درد نخور را به او هدیه کنیم. اگرانفاق کنیم سود آن به خود ما میرسد و در قیامت خداوند اجر آن را به ما عطا خواهد کرد که روشنی چشم ما در آن روز نیازمندی، خواهد بود. در مسائل مادی همیشه افرادی هستند که در سطحی پایین تر از ما زندگی مینمایند. اگر تهیه خوراک و پوشاک یا لوازم مدرسه فرزند یا ثبت نام او در کلاس های آموزشی مختلف، برای ما امکان پذیر باشد، عدهای هم هستند که از همه اینها محرومند و ما باید به جهت شکر نعمتهای خدا، سهمی از این امکانات را در اختیار آنها قرار دهیم و موجبات خشنودی خدا و خلق خدا را فراهم آوریم. اشکالی ندارد که از غذاها و مواد خام آنها سهمی را برداشته و خود کمتر بخوریم. بسیار پسندیده است که در هنگام خرید لباس، کفش و لوازم التحریر برای فرزندمان به یاد کودکانی که به خاطر آمدن عید نوروز یا سال تحصیلی جدید، ناراحتند، نیز باشیم و لااقل برای یکی از آنها این چیزها را تهیه نمائیم. بعضیها فقط حاضرند برای بیچارگان، دعا کنند یا در غم آن ها اشک بریزند. نقل شده که فردی یک کیسه پر از نان و میوه و غذا خریده و به طرف منزلش در حرکت بود. به سکوئی رسید، نشست تا کمی استراحت کند. مردی آن طرف نشسته بود و گریه میکرد. آن فرد متوجه او شد و به کنارش رفت و از حالش جویا شد و علت گریه اش را پرسید. آن مرد در جوابش گفت که دو روز است چیزی نخورده و بسیار گرسنه است. آن فرد نیز شروع کرد گریه کردن؛ مرد گرسنه به او گفت: چرا گریه میکنی؟ گفت: با تو همدردی میکنم! گفت دوای درد من در کیسه تو است کمی نان به من بده تا از رنج گرسنگی رها گردم! گفت: نان نه! ولی اگر بخواهی تا شب برای تو اشک میریزم!!.
علل و فلسفه بخشش:
ممکن است این سئوال در ذهن، ایجاد شود که چرا باید از اموال خود بخشش کنیم؟ در جواب باید گفت که هرچند کارهای خوب به خودی خود خوبند و همه مردم دنیا با هر عقیدهای آن را تحسین میکنند ولی برای پاسخ به این سئوال به سراغ آیات قرآن کریم خواهیم رفت تا کلام خداوند را در این باره بدانیم.1- توجه خداوند به مسئله انفاق و بشارت هائی که خدا به انفاق کنندگان نموده است:
انسان همیشه به دنبال جلب منفعت و دفع ضرر از خود میباشد و اگر بداند در کاری که انجام میدهد سودی نهفته است به آن شوق پیدا میکند و آن شوق سبب انگیزه و در نهایت انجام آن عمل میگردد ولی انگیزههای عمل، متفاوت است و هرکس به دنبال سود تعریف شده خود میگردد؛ بعضیها سود مادی را میطلبند و برخی معنوی را. سودهای معنوی هم انواعی دارد؛ مثلاً: یکی به دنبال بهشت است و دیگری معرفت میخواهد و برخی رضوان و قرب خدا را می طلبند و انفاق میتواند همه این ها را در بر داشته باشد. خداوند در سوره بقرة آیه 262 اجر و پاداش انفاق دهندگان را خود به عهده میگیرد و به آنان وعده میدهد که در روز قیامت که روز حزن و ترس برای بندگان است؛ ایشان هیچ خوف و اندوهی نخواهند داشت و میفرماید: «کسانی که اموالِ خود را در راه خدا انفاق میکنند، سپس در پیِ آنچه انفاق کردهاند، منّت و آزاری روا نمیدارند، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است و بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نمیشوند».(13)
خداوند صاحب کمال، افراد دارای کمال را دوست دارد. یکی از صفاتی که از طرف خدا تمجید گردیده؛ فروتنی است. خداوند به پیامبرش دستور بشارت به فروتنان را داده و سپس به معرفی ویژگیهای آنها پرداخته و انفاق را جزء این ویژگیها برشمرده، میفرماید: «و فروتنان را (به ثواب و پاداش بسیار) بشارت و مژده، ده؛ آنان که هرگاه نام خدا (نزد ایشان) یاد شود دلهاشان بیمناک میشود، و بر آنچه (مصائب و اندوههایی که) بهآنان روی دهد صبر کننده و شکیبا هستند، و نماز را برپا دارند، و از آنچه به ایشان روزی دادیم (در راه رضاء و خشنودی او به نیازمندان) میبخشند».(14)
و هنگامی که خداوند میخواهد از قوم یهود به خاطر ایمان به رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) تقدیر نموده آن ها را معرفی نماید، این گونه میفرماید: «آنانند که به [پاس] آنکه صبر کردند و [برای آنکه] بدی را با نیکی دفع مینمایند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند، دوبار پاداش خواهند یافت».(15)
در اینجا خداوند از بین تمام صفاتی که امکان بیان دارد؛ سه صفت و از جمله، انفاق را متذکر میگردد، که نشان دهنده عنایت ویژه خداوندی به این مسئله میباشد؛ و در جای دیگر همراه با معرفی و تمجید شب زنده داران باز بحث انفاق را مطرح نموده، میفرماید: «پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور میشود (و به پا میخیزند و رو به درگاه خدا میآورند) و پروردگار خود را با بیم و امید میخوانند، و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند!».(16)
و در آیهای دیگر از کسانی سخن به میان میآورد که بخشی از مال خود را به درخواست کنندگان و محرومین اختصاص داده اند. (17)
و خلاصه، پاداش این عمل نزد خدا محفوظ است و کوچکی و بزرگی انفاق ملاک پاداش او نمیباشد و او به بهتر از آن چه عمل میشود پاداش خواهد داد. (18)
2- یکی از دلایل بخشش، آیاتی از قرآن است که بیانگر غضب خدا به جهت عدم انفاق میباشد:
مانند: این آیه که میفرماید: «وَالَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ»؛ و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) میسازند، و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!.(19) و در جای دیگری خداوند درباره اعمالی که موجب دوری از خدا و گرفتاری در چنگال مجازات میشود، میفرماید: شما یتیمان را گرامی نمیدارید و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمیکنید (و لا تحاضون علی طعام المسکین).جمله «لا تحاضّون» اشاره به این است که تنها اطعام مسکین کافی نیست، بلکه مردم باید یکدیگر را بر این کار خیر، تشویق کنند، تا این سنَت در فضای جامعه، گسترش یابد. (20). داستانی در قرآن وارد شده که بسیار پندآموز و ترساننده است و قضیه از این قرار است که: باغی که طبق مشهور در یمن بوده در اختیار پیر مردی مؤمن قرار داشت، او به قدر نیاز از آن بر میداشت و بقیه را به مستحقان و نیازمندان میداد، اما هنگامی که از دنیا رفت، فرزندانش گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم، و تصمیم گرفتند تمام مستمندان را محروم سازند. شب هنگام در حالی که همه در خواب بودند، عذابی فراگیر بر باغ آنها فرود آمد و صاعقهای مرگبار چنان بر آن مسلط شد که آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی شد و جز مشتی خاکستر از آن باقی نماند؛ صاحبان باغ به گمان این که درختهای پر بارشان آماده برای چیدن میوه است، صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند و گفتند: «که اگر قصد چیدن میوهها را دارید به سوی کشتزار و باغ خود حرکت کنید» در راه آهسته با هم میگفتند: «مواظب باشید امروز حتی یک فقیر هم بر شما وارد نشود»!. گویا به خاطر سابقه اعمال نیک پدر، جمعی از فقرا همه ساله در انتظار چنین ایامی بودند که میوه چینی باغ شروع شود و بهرهای عائد آنها گردد. ولی این فرزندان بخیل و ناخلف چنان مخفیانه حرکت کردند که هیچ کس احتمال ندهد چنین روزی فرا رسیده است. اما «هنگامی که (وارد باغ شدند و) آن را دیدند گمان کردند که راه را اشتباه آمدهاند و هرگز تصور نمیکردند باغ سرسبز دیروز، که وقت چیدن محصول آن رسیده بود به تَلّی از خاکستر تبدیل شده باشد! بعد متوجه ماجرا شدند و گفتند: نه! راه را گم نکردهایم بلکه چون میخواستیم مستمندان را محروم کنیم، خودمان محروم شدهایم. پس از آن، خداوند به عنوان یک نتیجهگیری کلی و درس همگانی میفرماید: این گونه است عذاب (دنیایی) و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است، یعنی شما نیز اگر به خاطر مال و ثروت و امکانات مادی مست و مغرور شوید، و روح انحصار طلبی بر شما چیره گردد و همه چیز را برای خود بخواهید، و نیازمندان را محروم کنید، سرنوشتی بهتر از این نخواهید داشت. (21)»
همانگونه که خدا در تعریف از افرادی مانند حضرت علی (علیه السلام) و یا معرفی مردم نیکوکار، از صفت انفاق آنها در آیات متعدد یاد میفرماید؛ از طرف دیگر هنگام بیان فلاکت و بدبختی و عذاب دوزخیان نیز، یکی از علل گرفتاری آنها را عدم تشویق به انفاق ذکر مینماید. در آن روز از علت گرفتاری آنها، در عذاب میپرسند و آنان یکی از دلایل گرفتاری خود را عدم اطعام مساکین ذکر میکنند؛ چنانچه قرآن در اینباره میفرماید: «مَا سَلَکَکم فیِ سَقَر؛ قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ؛ وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین». چه چیز شما را در آتش [سَقَر] درآورد؟ گویند: از نمازگزاران نبودیم، و بینوایان را غذا نمیدادیم. (22)
و در آیه دیگر میفرماید: در روز قیامت به ملائکه عذاب گفته میشود: «بگیرید او را و در غُل کشید. آن گاه میان آتشش اندازید. پس در زنجیری که درازی آن هفتاد گز است وی را در بند کشید. چراکه او به خدای بزرگ نمیگروید؛ و به اطعام مسکین تشویق نمیکرد».(23)
این آیه مانند آیه 18 سوره فجر ما را به این راهنمایی می نماید که نه تنها باید بخشش نمود که در این رابطه باید دیگران را نیز به این کار، تشویق کرد تا فرهنگ سازی هم صورت گیرد؛ و مگر نه این است که خداوند مستقیماً به پیامبرش دستور میدهد که «وَ أَمَّا السَّائلَ فَلَا تَنهَرْ؛ هیچگاه سائل و فقیر را از خود دور مکن». (24)
این آیات، نشانگر اهمیت و لزوم این امر مهم، در پیشگاه حضرت احدیّت است و انسان باید در راه خواست و مشیت او قدم بردارد.
3- نیاز مندی ما به پاداش های اخروی که در گرو بخشش های این جهانی است:
روز قیامت روز فقر و فاقه و حسرت است (25)، روزی است که عمل کننده و بی عمل، حسرت میخورند؛ عمل کنندگان به این که کم عمل نمودهاند و فاقدان عمل به فقر خود در اعمال. روزی است که هرکس در گرو عمل خویش است. (26) فرصتها تمام شده و پروندههای عمل به صاحبان آنها داده میشود و آن کسانی که پرونده شان به دست راست داده میشود، حسابی آسان خواهند داشت و شادمان به سوی اهل خود باز میگردند و کسانی که کارنامهشان از پشت سر داده میشود، آتش منتظر آنها خواهد بود. (27) در آن روز هر کس به تنهائی در محضر خدا حاضر شده، پاسخ گوی عمل خویش است. (28) و اگر به اندازه ذرهای عمل کرده باشد آن را خواهد یافت. (29) روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال بوده، (30) و خداوند حاکم و پادشاه آن روز است، (31) حاکمی که خود شاهد، (32) اعمال است و علاوه برآن، دست و پا و اعضا و جوارح خود فرد نیز از گواهان، خواهند بود. (33) در آن روز اگر کافران بخواهند همه آنچه در زمین است را بدهند تا از عذاب نجات یابند، ممکن نخواهد بود. (34) و همه آن اموالی را که ذخیره کرده بودند را در آتش جهنم سرخ کرده، پیشانیها و پهلوها و پشتهای آنان را با آن داغ مینهند و به آنها میگویند: این همان گنجهاست که برای خود اندوخته بودید، پس کیفر گنجاندوزی خود را بچشید! (35)
خلاصه روزی است بسیار سخت، (36) و طاقت فرسا که اگر توشهای آماده نشده باشد معذرت خواهی و افسوس و آه سودی نمی بخشد. (37) از سختی آن روز همین بس که علاقه مادری هم فراموش میشود و مادران باردار، سقط جنین میکنند و مادران شیرده فرزند خود را رها خواهند کرد. (38) و مردم از پدر و مادر، زن و فرزند و برادر خود فرار می کنند. (39) همان فرزندانی که به خاطر آنها مال و دارائیها را جمع کرده و به امید خوشی و رفاه آنها از کمک به مستمندان دریغ نمودند!. روز قیامت روزی است که مال و فرزند برای انسان سودی نخواهد داشت، (40) مگر این که از مال، در راه خدا سود برده یا فرزندی صالح تربیت کرده باشد. برای چنین روزی باید اندیشید و توشهای برگرفت و یکی از کارهائی که میتواند فریادرس انسان در آن وانفسا باشد انفاق است. به همین جهت خداوند میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی. (41) و باز توصیه میفرماید که» به آن بندگانم که ایمان آوردهاند بگو: «نماز را بر پا دارند و از آنچه به ایشان روزی دادهایم، پنهان و آشکارا انفاق کنند، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی باشد و نه دوستیای.»(42) و البته خدا چنان به آن برکت میدهد که انجام دهنده آن نه تنها پشیمان نخواهد بود که آرزو خواهد کرد که کاش بیشتر توان انجام این عمل را داشتم. خداوند مثل مالی که انفاق میشود را به دانهای تشبیه میفرماید که کشاورز آن را میکارد و از آن دانه هفت خوشه حاصل میگردد که در هر خوشه، یکصد دانه موجود میباشد؛ یعنی: هر یک دانه تبدیل به هفتصد دانه گردد. در ادامه خداوند میفرماید و خداوند برای هرکه بخواهد بیشتر پاداش خواهد داد. (43) و صدقه دادن و بخشیدن اموال، چه به صورت مخفی باشد چه آشکار موجب بخشیده شدن بخشی از گناهان میگردد و به سود صدقه دهنده خواهد بود. (44)
و در نهایت باید گفت که:
هرچه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی
4- خدا این افراد را دوست دارد:
محبوب شدن در نزد خداوند از مقامات بسیار بزرگ و آرزوی بندگان خاص اوست و آنها همیشه نگرانند که مبادا از چشم خدا بیفتند. (45) خداوند انسانهای نیکوکار را دوست دارد و یکی از نیکیها انفاق در راه خداست، چرا که فرموده است: «پرهیزکاران کسانی هستند که در حال آسایش و خوشی و هم هنگام سختی و تنگدستی (آنچه را میتوانند به مستمندان) انفاق میکنند و... و خدا نیکوکاران را دوست دارد».(46)
5- موجب خشنودی خدا و استواری روح خواهد بود:
یکی از ضروریات رفتن به بهشت و در امان ماندن از عذاب اخروی، داشتن اعتقادات و ایمان مستحکم و انتقال آن به نشئه آخرت است. یکی از راههایی که خداوند برای ثابت گردانیدن مؤمنین بر ایمان و یقین و باور به خدا و روز جزا به آنها نشان میدهد؛ «انفاق در راه رضای اوست». خداوند مثالی زیبا در این باره بیان فرموده که انسان را به وجد میآورد: «و مَثَل [صدقات] کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق میکنند، همچون مَثَلِ باغی است که بر فراز تپهای قرار دارد [که اگر] رگباری به آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگباری هم بر آن نرسد، بارانِ ریزی [برای آن بس است]، و خداوند به آنچه انجام میدهید، بیناست».(47)
6- عمل معصومین و بزرگان دین بیانگر اهمیت موضوع است:
در اینباره میتوان کتابها نوشت؛ چرا که درباره مردی که شبها کوله باری از نان و غذا روی دوش خود میگرفت و به درخانه فقرا میبرد حکایتها شنیدهایم و میدانیم که پس از شهادتش، مردم به نام او آگاهی یافتند و همان وقت بود که پینههای شانهاش دیدهشد. درباره بخشش فرزندان او هم داستانها آمده که حسین بن علی (علیهما السلام) انبانهای طلا را صدقه میداد و فرزند دیگرش، حسن بن علی (علیهما السلام)، کریم آل طه، لقب گرفت. وقتی فقیری به درب منزل امام سجاد (علیه السلام) میآمد، خوشحال میشد و به او کمک می نمود و حکایتهای دیگر اهل بیت (علیهم السلام) هم به گوش شیعیان و غیر شیعیان رسیده و در کتب اهل سنت و شیعه و در کتب تاریخی بیان گردیده است. ولی به عنوان نمونه بسیار کوچک، بعضی را نقل می نماییم. از بعضی از اصحاب حضرت علی (علیه السلام) روایت شده که: به ایشان گفته شد: «بسیار صدقه میدهید؛ آیا قدری امساک نمیکنید؟ فرمود: نه، به خدا، اگر میدانستم که خدا یکی از این اعمالم را پذیرفته است، بس میکردم، ولی به خدا سوگند که نمیدانم چیزی از من پذیرفته است، یا نه».(48) در جائی که شخصی مانند علی (علیه السلام)، دوم شخص پس از نبی مکرم اسلام و ولی الله الاعظم، قسیم بهشت و جهنم، دارای عبادتهای طولانی، روزهها، جهادها و...، این گونه به انفاق پناه میبرد و آن را وسیله قرار میدهد تکلیف ما روشن خواهد بود! و نقل شده است که: «علی (علیه السلام) هزار برده را آزاد کرد که بهای آنها را از پینه دست و عرق پیشانی پرداخت».(49) در آیه ولایت که درباره ایشان است، باز از بین تمام صفات بارز آن حضرت، به انفاق ایشان اشاره شده، میفرماید: «ولی شما خداست و رسولش و کسانی که ایمان آورده و نماز میگذارند و در حال رکوع صدقه میدهند».(50)
موانع بخشش:
بعضی از عواملی که باعث میشود، انسان از این فیض بزرگ الهی محروم گردد را میتوان تحت عناوین ذیل، نام برد:1- عدم آگاهی از محاسن بخشش:
جهل و عدم علم نسبت به موضوعات مختلف، همیشه باعث ضررهای زیادی برای انسان گردیده است و یکی از موارد ضرر نیز همین عدم آگاهی از راههای کسب فیوضات رحمانی، در بحث انفاق است که این آگاهی با مطالعه آیات مربوط به انفاق و مراجعه به احادیث یا مطالبی که راجع به این موضوع نگاشته شده، حاصل میگردد.2- ترس از فقر:
قرآن میفرماید: «شیطان شما را از تهیدستی [به خاطر انفاق مال] بیم میدهد».(51) اگر خدا را شاهد و ناظر بدانیم و او را به عنوان خیر خواه خود بپذیریم و بدانیم که او غنی و حکیم است و کمال مطلق اوست باید بدانیم که او در قرآنش به انفاق دستور داده و شیطان را به عنوان دشمن به ما معرفی فرموده است. با این حساب عقل به ما دستور میدهد که به سخن خیرخواه غنی خود اعتماد کنیم و سخن دشمن خود را رها نماییم. خداوند در جای دیگری میفرماید که انفاقهای خود را به عنوان قرضی که به خدا میدهید، حساب کنید، و از فقر نترسید که خدا آن را چندین برابر می کند و فقر و گشایش به دست خداست. (52)3- توجیه گری:
در اکثرموارد، افراد از محاسن انفاق و مضرات عدم آن اطلاع دارند؛ ولی به خاطر صفات درونی مانند بخل، حرص و... توان این کار را درخود نمییابند و به توجیهگری روی میآورند. در این جا به چند توجیه از این افراد میپردازیم. یکی از توجیهات برای فرار از انفاق این است که «آیا به کسی بدهم که معصیت خدا را انجام میدهد» این دسته از توجیهات به دلیل احادیث زیر مردود می باشد:1- از امام رضا (علیه السلام) نقل شده، که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «به کسی که شایسته نیکی است و کسی که سزاوار نیکی نیست، نیکی کن. پس اگر نیکی تو به کسی که شایسته است رسید، که او اهل آن بوده است، و اگر به کسی که سزاوار نیست رسید، در این حال تو اهل نیکی هستی».(53)
2- باز از آن حضرت و به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شده است که: «اساس و ریشه خرد بعد از اعتقاد به خدا، دوستی با مردم و نیکی کردن به هر انسان خوب یا بدی است».(54)
یکی دیگر از توجیهات، به کار بردن این مثل است که «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است». چه کسانی از این سخن بهره میبرند؟ آیا فقیری که به نان شب محتاج است این را میگوید، یا ثروتمندی که حسابهای بانکیاش مالامال از سرمایه است؟. باید گفت که گروه اول که به ضروریات زندگی خود محتاج اند، اصلاً مورد درخواست انفاق، در مورد ضروریات، نیست تا بگوید من خودم محتاجم؛ بلکه اگر او به خود و خانوادهاش رسیدگی کند بزرگترین نفقات را پرداخته است و خدا از هر کسی به اندازه وسعش انتظار دارد. (55) هرچند در بعضی مواقع چنین افرادی از صفت عالی ایثار، برخوردار هستند و حتی از احتیاجات خود نیز میگذرند تا دل دیگری را شاد کرده باشند؛ که این کاری بس بزرگ است. در صدر اسلام که مهاجرین (مردم مکه) به شهر مدینه کوچ کردند، مردم شهر مدینه کاری کردند که خداوند آن را در قرآن ذکر فرمود تا به وسیله آن، جاودانه شوند. (56) آنها در وضع مالی خوبی قرار نداشتند، خانههای کوچکی هم داشتند ولی هر کدام از آنها یکی از خانوادههای مهاجر را پناه داد و اگر یک اتاق داشتند، میان آن پرده زدند و آن را بین خود و آن ها تقسیم نمودند. چنین کارهایی مورد پسند خداوند متعال و موجب قرب مؤمنان میباشد. اما گروه دوم نیز شاید به خاطر خود بزرگ بینی، یا به هر دلیل دیگری، از این جمله استفاده نخواهند کرد. پس این جمله را معمولا ًکسانی میگویند، که خودشان در رفاه نسبی بوده، با پرداخت انفاق، مشکلی برای آنها ایجاد نمیشود. ولی علت گفتن این جمله چیست؟ دلایل مختلفی میتوان برای آن ذکر کرد؛ مانند داشتن صفاتی مثل: بخل، حرص، طمع، دل بستگی به دنیا، عدم تفکر در فانی بودن دنیا و نیاز به توشهگیری از آن، عدم توکل، فخرفروشی، تجمل گرائی و... هر کدام از این موارد، نیاز به توضیح دارد ولی ما دو صفت بخل و عدم توکل را بیان می نماییم و از بقیه صرف نظر خواهیم کرد. خست نفس انسان بخیل، او را از انجام چنین کاری منع میکند و به او اجازه بهره برداری از مالش را نخواهد داد؛ به همین جهت است که بخل، جزء صفات رذیله شمرده شده و باید درمان گردد. (57) این افراد با این توجیهات دل خود را خوش میکنند و خود را پیروز این میدان میدانند در صورتی که خداوند میفرماید: «کسانی که بخل میورزند و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمیکنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است بلکه برای آنها شرّ است به زودی در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به گردنشان میافکنند».(58) و در آیه دیگر میفرماید: «شما همان [مردمی] هستید که برای انفاق در راه خدا فرا خوانده شدهاید. پس برخی از شما بخل میورزند، و هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده، و [گرنه] خدا بینیاز است و شما نیازمندید».(59) و دستور میدهد که «در راهِ خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق)، خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست میدارد».(60)
در باره غیر متوکلین باید گفت کسانی که توکل ندارند خود را همه کاره عالم میپندارند و به همین جهت به اصطلاح، حس آیندهنگری آنها بروز میکند و وقتی زندگی شان سرو سامان گرفت و نیاز های مادی خودشان حل شد، میگویند: برای فرزندانمان!، وقتی مشکل آنها حل شد، میگویند: نوه هایمان! و به همین ترتیب، فرصتها را از دست میدهند و گویا توجه ندارند که همان خدائی که به آنها عطا فرموده، خدای فرزندان و نوههای ایشان نیز هست و آنها در حد محدودی، مسئول هستند و بقیه را باید به خدا بسپارند و او را وکیل خود گردانند. اگر به بهانه احتیاجاتی که شاید فرزندان یا نوهها در آینده به آن دچار گردند، از انفاق خودداری شود و شکمهای گرسنه، شبها سر بر بالش بگذارند و دختران جوان در خانه پدر، پیر گردند و فسادها در اثر فقر، ایجاد گردد و زندگیها از هم متلاشی شود و بدهکاران در دل شب آه بکشند، و زنان بیوه و بچه های یتیم در انتظار خوردن یک وعده غذای سیر بمانند و همواره در دلهره جواب شدن از طرف صاحب خانه باشند، باید از آه این افراد ترسید که دامنگیر فرد و نسل او گردد. ولی اگر به خدا اعتماد شود و به خاطر رضای او دل بندگان گرفتارش شاد گردد، باید منتظر آثار و برکات آن در زندگی خود و نسل خود بود؛ و در نهایت باید به این آیه ایمان داشت که فرمود: «آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگی دنیاست، و آنچه نزد خداست برای کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل میکنند، بهتر و پایدارتر است».(61)
گاهی اوقات کار توجیهگری به جایی میرسد که از کلامی که کافران به آن استناد میکردند، استفاده میشود و اگر دعوت به انفاق گردند، میگویند: «خدا خواسته است که اینها فقیر باشد و گرنه به آن ها هم مال و ثروت میداد»؛ و این دقیقاً همان کلام کافران است که در سوره یس به آن اشاره گردیده است: «و چون به آنها گفته شود از آنچه خدا به شما روزی کرده (به مستحقین) انفاق نمایید، کسانی که کفر ورزیدهاند به کسانی که ایمان آوردهاند، گویند: آیا کسی را اطعام کنیم که اگر خدا میخواست به او طعام میداد؟ (خدا خواسته که او گرسنه باشد!)».(62)
فواید انفاق:
فواید بخشش در قرآن، عبارت است از:1- خشنودی خدا.
2- رسیدن به نعمت های اخروی.
3- دوری از خشم و غضب الهی.
4- مضاعف شدن مال.
در روایات نیز به مصادیق پاداشهای دنیوی و اخروی که خداوند در قرآن بیان گردیده، اشاره شده است که عبارتند از:1- افزایش روزی:
از امام رضا (علیه السلام) به نقل از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) منقول است که فرمودند: «به وسیله صدقه دادن از خدا روزی بخواهید».(63)2- بخشیده شدن گناهان:
خداوند به پیامبرش میفرماید: از اموال آنها صدقه بگیر تا از گناه، پاکیزه گردند. (64) و از امام باقر (علیه السّلام) وارد شده است که فرمودند: «صدقه گناه را میزداید».(65)3- استجابت دعا:
یکی از موارد استجابت دعا پرداختن صدقه، قبل از دعاست چنانچه مرحوم مجلسی و دیگران گفتهاند: دعا چند شرط دارد:(1) هنگام زوال باشد، (2) صدقه دادن پیش از آن، (3) استعمال عطر، (4) به مسجد رفتن. (66)4- درمان دردها:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «بیماران خود را با صدقه دادن درمان نمایید».(67)5- از مصادیق بِرّ به والدین:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مردی از شما را چه مانع میشود که به پدر و مادرش نیکی کند، زنده باشند یا مرده، که از جانب آنها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گذارد و روزه بگیرد، تا آنچه کرده ثوابش از آنها باشد و مانند آن هم برای خود او و تا خدای عزوجل به وسیله احسان و صله او خیر و فراوانی برایش زیاد کند».(68)6- دفع هفتاد بلا و مصونیت از مرگ بد:
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «صدقه دادن با دست خویش از مردن در شرائط و اوضاع بد حفظ میکند، و هفتاد نوع از انواع بلا را برطرف میسازد».(69)7-معامله با خدا:
و امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «صدقه پیش از آنکه در دست بنده واقع شود، در دست خدای تبارک و تعالی قرار میگیرد».(70)چه چیزی ببخشیم؟
پس از دانستن فواید انفاق و پاداشها و اثرات آن، باید به این سئوال، پاسخ داده شود که آیا هر چیزی قابلیت بخشیدن را دارد یا دارای ضوابطی میباشد و آیا انفاق برای این که به درجه قبول برسد، باید شرایطی را در آن رعایت نمود؟ و اگر دارای ضوابطی است، آیا در آیات قرآن کریم به آن اشاره شده است؟
1- چیزی را ببخشیم که اگر به ما میدادند خوشحال میشدیم:
بعضی وقتها در بحث بذل و بخشش به فقرا یا کمک به زلزله زدگان، سیل زدگان و... بعضی افراد از فرصت استفاده کرده خانه تکانی مختصری! انجام میدهند و هرچه لباس کهنه و به درد نخور یا پتو و لوازم گرمایی و سرمایی غیر قابل مصرف دارند، جمع آوری کرده به ستادهای مربوطه میبرند و شاید بر خدا منّتی هم بگذارند که ما به بندگان تو کمک کردیم و از او مطالبه پاداشهای موعود را داشته باشند. شاید در بعضی از مواقع، این کالا های کهنه هم خیلی کارگشا باشد، ولی نمیتوان انتظار پاداش ویژه از خدا داشت چرا که فرموده است: «هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمیرسید مگر اینکه از آنچه دوست میدارید، (در راه خدا) انفاق کنید و آنچه انفاق میکنید، خداوند از آن آگاه است».(71) علاوه بر این باید خود را به جای خانواده فقیری که این لباس کهنه به آنها میرسد، قرار داد. اگر این برخورد را میپسندیم، آن را انجام دهیم و گرنه سعی کنیم طبق دستور آیه، از چیزهایی که دوست داریم، انفاق نماییم. خداوند در آیه دیگری میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که به دست آوردهاید، و از آنچه برای شما از زمین برآوردهایم، انفاق کنید، و در پی ناپاکِ آن نروید که [از آن] انفاق نمایید، در حالی که [اگر به خودتان میدادند] آن را جز با چشمپوشی [و بیمیلی] نسبت به آن، نمیگرفتید، و بدانید که خداوند، بینیاز ستوده [صفات] است».(72)
2- جنس مال مهم نیست؛ در حد توان باید انفاق کرد:
پس از نزول آیات انفاق، مسلمانان، تشویق به انجام آن شدند تا از پاداشهای ارزشمند آن بهره برند؛ لذا نزد رسول الله (صلی الله علیه و آله) آمده و از ایشان از نوع انفاق سئوال مینمودند؛ که آیه نازل شد: «از تو میپرسند که (در راه خدا) چه انفاق کنند، بگو:(جنس مال مهم نیست، بلکه) هر مالی را انفاق کنید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و فقیران و در راه مانده باشد».(73) و در جای دیگر میفرماید: «از تو میپرسند که چه چیز انفاق کنند؟ بگو: آنچه میسور است».(74)
چگونه صدقه دادنی مورد قبول حضرت حق است:
در پایان این دیپاچه و پس از آگاهی از محاسن عمل انفاق، این پرسش در ذهن ایجاد میشود که چه ببخشیم تا حضرت حق آن را بپذیرد و مورد رضای او باشد؟ اگر برای یافتن پاسخ این سئوال، به آیات کریمه قرآن، مراجعه نماییم به موارد زیر خواهیم رسید:1- برای رضای خدا باشد:
اعمال واجب و غیر واجب؛ مانند: صدقه دادن و... زمانی موجب پاداش و ثواب میگردد که به نیت تقرّب و رضای خدا انجام گیرد و این خصوصیت عمل عبادی است که اگر با نیّت قرب انجام نگیرد، پذیرفته نخواهد بود. در قرآن آمده است که: «هر مالی که انفاق کنید، به سود خود شماست، و [لی] جز برای طلب خشنودیِ خدا انفاق مکنید».(75)2- برای ریا و خودنمایی به مردم نباشد:
ریا در هر عمل عبادی مبطل عمل است و انفاق هم که یک عمل عبادی است، از این قاعده مستثنی نمیباشد؛ خداوند انفاق ریایی را در ردیف عدم ایمان به خدا و روز قیامت دانسته؛ آن ریا کاران را همنشینان شیطان معرفی میفرماید. (76)3- از روی کراهت نباشد:
قرآن، یکی از دلایل عدم پذیرش انفاق را کراهت بخشش کنندگان بیان فرموده است. (77)4- بهتر است که پنهانی باشد:
هرچند که ملاک در عمل، اخلاص است و حتی گاهی از اوقات برای ترویج این عمل، صدقه آشکار لازم می شود؛ ولی در آیه 271 سوره بقره صدقه پنهانی را برای فرد بهتر می داند.5- همراه با منّت، اذیت و آزار نباشد:
در آیه 264 بقره خداوند صدقهای راکه با منت و آزار همراه باشد، باطل محسوب نموده است. یعنی چنان عملی، با انجام ندادن آن برابر خواهد بود و بلکه به عنوان یک ضرر مالی برای فرد هم محسوب میگردد. امید است که خداوند ما را از عمل کنندگان به نیکی ها و جزء انفاق کنندگان واقعی و راستین قرارداده از همه مزایا و هدایایی که برای آن ها در نظر گرفته بهره مند فرماید.نتیجه گیری:
در این مقاله به این موارد آگاهی یافتیم:
1- آثار بخشش آنقدر وسیع است که شامل انفاق کننده و دریافت کننده انفاق می گردد و در بعضی مواقع، مسیر سیر و سلوک الی الله از گذرگاه بخشش میگذرد و درجاتی از کمال، در گرو اعطاء صدقات مالی است و به همین جهت است که خداوند، فرمان میدهد که بندگانش در این راه، کوشا باشند.
2- فقر، مراتبی دارد. ممکن است همه فقرا در پایین ترین سطح بیچارگی نباشند ولی اولاً: قطعاً عده زیادی از آنها همین گونهاند و کافی است که در محلههای فقیر نشین شهر گردشی نمود تا آن ها را با چشم دید. اما سطوح دیگر را باید با دقت بیشتری نگریست چون بعضی به خاطر حفظ آبرو به گریههای شبانه بسنده میکنند و خبرشان به گوش من و شما نمیرسد، که البته شواهد و قرائن زندگی افراد، گویای وضعیت آنها خواهد بود.
3- ثروتمندی هم مراتبی دارد و بحث انفاق و یاری رساندن به مستمندان منحصر به گروه ثروتمندان نیست بلکه حتی در بعضی از جاها به خود فقرا هم دستور انفاق داده شده است و حق مالی به طور مطلق برداشته نشده است. ولی هرکه بامش بیش برفش بیشتر! زیرا خداوند از هر کس، به قدر توان او انتظار دارد؛ مثلاً: فردی که صد هزار تومان دارد و هزار تومان را در راه خدا میدهد با فردی که از یکصد میلیون، یک میلیون میپردازد، برابر خواهد بود.
4- یکی از عملهائی که هم در قرآن هم در روایات و هم در سیره معصومین (علیهم السلام) به آن توجه ویژهای شده است، خدمت به خلق، دستگیری از مستمندان و یاری به فقرا است.
5- هر عملی اثری دارد و میتواند انسان را به مرتبهای از کمال برساند و دل مؤمن، مسلمان یا انسانی را شاد کردن نیز میتواند مراتب انسان را به قرب ربوبی بالا برد.
6- انفاق و یاری به هم نوعان از طرف همه مردم دنیا با هر دین و مذهب و با هر عقیده و مرام، یک عمل پسندیده است و انجام دهنده آن تحسین میشود. در دین مقدس اسلام نیز به این امر مهم، بهای زیادی داده شده و انجام دهنده آن، مورد تقدیر خداوند، قرار گرفته است.
7- وظیفه ما در قبال نعمتهای خدادادی شکرگزاری است و شکرگزاری یعنی: «هر نعمتی را در محل خود استفاده نمودن». نباید این گونه تصور کرد که برای بخشیدن، باید خود از همه چیز، بینیاز باشیم و چیزهای اضافی و غیر قابل مصرف را ببخشیم که این اصلاً به مقام قبول نمیرسد؛ چرا که خدا فرموده است: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ»؛ هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست.
8- از علل و فلسفه بخشش، موانع بخشش، فواید انفاق در قرآن و روایات، مطالبی را آموختیم؛ و درباره این که چه چیزی ببخشیم و چگونه صدقه دادنی مورد قبول حضرت حق است نیز، مطالبی ارائه گردید.
پی نوشت ها :
1- چنانچه امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند: «الدُنیا مَتجَرُ اَولیاءِالله»؛ دنیا تجارت خانه دوستان خداست. عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص 141
2- ابراهیم/ 51
3- طلاق/ 7
4- نرم افزار جامع التفاسیر، ترجمه آیت الله مکارم
5- بقره/ 236
6- انسان/ 11 تا 22، ترجمه آیت الله مکارم
7- وعده اندکی ازمقربان طراز اول نیز هستند که خدا را برای خدا عبادت میکنند و عبادت آنها نه برای بهشت است و نه ترس از جهنم.
8- بقره/ 16
9- دنیا و آخرت، ج 1، ص 117، ص 96
10- بقرة/ 274
11- آل عمران/ 92، ترجمه فولادوند.
12- توبه/ 104
13- بقره/ 262، ترجمه فولادوند
14- حج/ 34 و 35، ترجمه فیض الاسلام
15- قصص/ 54، ترجمه فولادوند
16- سجده/ 16، ترجمه آیت الله مکارم
17- معارج/ 24 و 25
18- توبة/ 121
19- توبه/ 34، ترجمه آیت الله مکارم
20- برگزیده تفسیر نمونه، ج 5، ص 4، ذیل آیات 17 و 18 فجر
21- قلم/ 17 تا 33- برگزیده تفسیر نمونه، ج 5، صص: 249 تا 252
22- مدثر/ 42 تا 44، ترجمه فولادوند
23- حاقه/ 30 تا 34، ترجمه فولادوند
24- ضحی/ 10، ترجمه کاویانپور
25- مریم/ 39
26- مدثر/ 38
27- انشقاق/ 7 تا 12
28- مریم/ 95
29- زلزلة/ 7 و 8 - آلعمران/ 30 و 185 – نحل/ 111
30- سجدة/ 5
31- حج/ 56
32- بروج/ 9
33- النور/ 24
34- مائدة/ 36
35- توبة/ 35
36- مدثر/ 9
37- غافر/ 52
38- حج/ 2
39- عبس/ 34 تا 36
40- شعراء/ 88
41- بقره/ 254
42- ابراهیم/ 31
43- بقرة/ 261
44- بقره/ 271
45- دعای ابوحمزه
46- آلعمران/ 134
47- بقرة/ 265، ترجمه فولادوند
48- نرم افزارجامع الاحادیث 3.5، الغارات، ترجمه آیتی؛ ص 42
49- همان
50- مائده/ 55
51- بقره/ 268
52- بقره/ 245
53- صحیفة الإمام الرضا علیه السلام، ص 45
54- همان
55- بقرة/ 286
56- حشر/ 9، ترجمه آیت الله مشکینی
57- لیل/ 8 تا 11، ترجمه فولادوند
58- آل عمران/180، ترجمه آیت الله مکارم
59- محمد/38، ترجمه فولادوند
60- بقره/195، ترجمه آیت الله مکارم
61- شوری/ 36، ترجمه آیت الله مکارم
62- یس/ 47، ترجمه آیت الله مشکینی
63- صحیفة الإمام الرضا علیه السلام، ترجمه حجازی، ص 44 /ح 51
64- توبه/ 103
65- أصول الکافی، ترجمه مصطفوی، ج 3، ص 38
66- همان، ج 4، ص 228
67- الکافی، ج 7، باب فضل الصدقة ... ص 208
68- أصول الکافی، ترجمه مصطفوی، ج 3، ص 232
69- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 374
70- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 374، (باب فضیلت صدقه) ... ص 374
71- آل عمران/92، ترجمه آیت الله مکارم
72- بقره/ 267، ترجمه فولادوند
73- بقرة/ 215، ترجمه آیت الله مشکینی
74- بقرة/219، ترجمه آیت الله مشکینی
75- بقره/ 272، ترجمه فولادوند
76- النساء/ 38
77- التوبة/ 54
1- قرآن کریم
2- محمدی ری شهری، محمد، دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث، ترجمه حمیدرضا شیخی، بی چا، دارالحدیث، قم،1384 ش
3- نرم افزار جامع التفاسیر:
4- فیض الاسلام، سید علی نقی، ترجمه قرآن عظیم، بی چا، تهران، انتشارات فقیه، 1378 ش
5- فولادوند، محمد مهدی، ترجمه قرآن عظیم، بی چا، تهران، دارالقرآن الکریم، 1415 ق
6- کاویانپور، احمد، ترجمه قرآن عظیم، بی چا، تهران، سازمان چاپ وانتشارات اقبال، 1378 ش
7- مشکینی، علی، ترجمه قرآن عظیم، بی چا، قم، الهادی،1381 ش
8- مکارم، شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن عظیم، بی چا، قم، دار القرآن الکریم، 1373 ش
9- بابایی، احمد علی، برگزیده تفسیر نمونه، چاپ سیزده، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1382 ش
10- نرم افزارجامع الاحادیث 3.5
11- صحیفة الإمام الرضا علیه السلام، ترجمه حجازی، کنگره جهانی امام رضا علیهالسلام، بی چا، مشهد، بی نا، 1406 ق
12- ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات، ترجمه آیتی، چاپ دوم، تهران، وزارت ارشاد، 1374 ش
13- ابن بابویه، محمد بن علی، ترجمه من لا یحضره الفقیه، چاپ اول، تهران، نشر صدوق، 1367 ش
14- کلینی، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، ترجمه مصطفوی، 4 جلد، چاپ اول، تهران، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، 1369 ش
15- لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، بی چا، قم، دار الحدیث، 1376 ش
/ع