نویسنده: عبدالحسین خسروپناه
جریان های ضد فرهنگی در کشورهای جهان در یک رتبه نیستند. برخی به بخشی از فرهنگ جامعه آسیب می رسانند و دسته دیگر، تمام هویت فرهنگی را مخدوش می سازند. لمپنیسم یا ابتذال فرهنگی، جریان هویت ستیزی است که به تمام هویت فرهنگی جامعه آسیب می رساند. واژه لمپنیسم، نخستین بار در تألیفات مارکس به کار رفت. این اصطلاح از واژه آلمانی Lumpen گرفته شده است. مارکس بر مبنای همین واژه اصطلاح لمپن-پرولتاریا Lumpen-proltaria را ساخت تا وضعیت کارگران ژنده پوش را به تصویر بکشد. سپس این واژه به عنوان اصطلاح رایج در علوم سیاسی-اجتماعی تبدیل شد. این واژه در فرهنگ ها و دانش نامه ها، معادل اوباش، قمارباز، باج گیر، الوات، فاحشه، خودفروش، جیب بر، طفیلی، ولگرد، و مانند این ها به کار رفته است. و در یک جمله می توان لمپنیسم را ابتذال فرهنگی دانست.
شکل گیری لمپنیسم به مثابه یک شبه طبقه و جریان اجتماعی، وقتی است که جامعه غیرصنعتی به جامعه صنعتی سرمایه داری تبدیل گردد. لمپنیسم، گرچه فاقد هویت طبقاتی است ولی می توان آن را جریان هویت ستیز و ضد فرهنگی با آرمان های ایدئولوژیک دانست که به آرامی همچون خوره ریشه های فرهنگی جامعه را پی در پی می خورد. لمپنیسم در رژیم پهلوی به دو صورت الف: حکومتی در هیأت شعبان بی مخ ها و تشکیلات ساواک و ب: غیرحکومتی در پدیده موسیقی و سینما فعال بود. لمپنیسم فرهنگی که نوعی ابتذال فرهنگی در دنیای مدرن است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حضوری حاشیه ای در ایران داشت، لکن پس از جنگ تحمیلی از طریق موسیقی، رمان و سینما وارد جامعه معاصر ایران شده و به یک ضد فرهنگ تبدیل گشته است.
نگارنده با همه احترام به هنرمندان، نویسندگان و دست اندرکاران هنر بر این باور است که موسیقی، رمان و سینما در دنیا با هدف لذت گرایی مخاطبان و ثروت اندوزی تولیدکنندگان به جریان ابتذال فرهنگی درآمده است. این جریان انحرافی با شیوه های مدرن و پسامدرن به دنبال نابودی فرهنگ های شرقی به ویژه فرهنگ اسلامی ایران است. برخی از دست اندرکاران هنری، با تولیدات هنری خود، نقش افسران و سربازان لمپنیسم فرهنگی را با هدف آسیب رساندن به فرهنگ جمهوری اسلامی ایران بازی می کنند. متولیان فرهنگی باید توجه بیشتری به این جریان خزنده و زهرآلود داشته باشند. دو شعبه از جریان لمپنیسم فرهنگی عبارتند از لمپنیسم ادبی سینمایی که در این گفتار بیان می شود و سومین آن که موسیقی باشد به جهت گستردگی در گفتار مستقلی بیان خواهد شد.
در سال 1903 بعد از لومیرها که تصاویر روزمره زندگی را جاودانه ساخته بودند و بعد از ملی یس که قصه گویی در سینما را باب کرده بود نوبت ادوین اس پورتر رسید که به سینما تشخیص هنری مستقلی بخشید. او سرقت برگ قطار را ساخت که اولین فیلم سینمایی با معیارهای امروزین است. بعد از پورتر مهمترین تأثیرگذار سینما دیوید وارک گریفث بود. دستاوردهای گریفث در هنر غرب بی سابقه بود به ویژه در زمینه سینمای وسترن برای گریفث القاب گوناگون ساخته اند که مهم ترینشان (شکسپیر روی پرده سینما) است. او بیش از هر کارگردانی در استقرار زبان روایی سینما سهم دارد و از نظرزیبایی شناسی توانسته وسیله ای صرفاً تفریحی را به یک بیان تمام و کمال هنری بدل کند.
آغاز رسمی سینما روز بیست و هشتم دسامبر 1895 میلادی ذکر شده است. تاریخ سینما را به دو دوره صامت و ناطق تقسیم می کنند. فیلم های سینمایی تا سال 1926 صامت بودند. فیلم های صامت مهمی در سال 1900 میلادی مثل «پری کَلم ها»، «ژاندارک» و «سربازان صلیب» ساخته شدند. فیلم «سرقت بزرگ قطار» در سال 1903 میلادی ساخته شد که تحول عظیمی در روش تدوین در سینما ایجاد کرد. قانون کپی رایت در سال 1908 میلادی در آمریکا اجرا شد و اولین انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی جهان تأسیس شد. استودیوی معروف یونیورسال پیکچرز به مدیریت کارل لِمل در سال 1912 تأسیس شد و فیلم هایی مثل «کجا میروی؟» ساخته گائازونی و «الیور توئیست» ساخته توماس بِنتلی تولید شدند. هیأت انگلیسی سانسور فیلم سال بعد آغاز به کار کرد. انجمن ملی سانسور فیلم درسال 1915 به انجمن ملی بازبینی فیلم و کمپانی فاکس که مالکان آن یهودیان بودند، تبدیل شد. تحول عظیمی با ناطق شدن سینما در سال 1926 صورت گرفت و تولیدات سینمایی افزایش یافت فیلم سازان با استعداد و تازه نفس شروع به کار کردند. جایزه آکادمی هنرها و علوم سینمایی آمریکا (اُسکار) برای اولین بار در سال 1927 انجام گرفت. فیلم های تأثیرگذاری در همان سال، مثل فیلم «متروپلیس» (فریتس لانگ)«طلوع» (ویلیام مورنائو)«سگ اندلسی»(لویسس بونوئل) ساخته شدند که هر کدام آغاز کننده سبک مستقلی در سینما بودند. در این دهه با ساخته شدن فیلم «دشمن مردم» سبک جدیدی در سینما تحت عنوان سینمای گانگستری بنا شد و اولین دوره جشنواره فیلم نیز برگزار شد. صنعت فیلم آلمان در این دوره نیز نفوذ نازی ها رفت.
«رم شهر بی دفاع»(روبرتو روسولینی) در دهه 1940 یکی از مهمترین فیلم های جنبش نئورئالیسم در سینما بود که سینمای ایتالیا را به کلی احیا کرد. در سال 1946 جشنواره کَن شروع به کار کرد و دو سال بعد یعنی در 1948 تلویزیون به عنوان تحدیدی جدی برای سینما به شمار آمد.
در سال 1951 مجله کایه دو سینما در فرانسه منتشر و باعث شد موج نوی سینما این کشور آغاز گردد. کسانی مثل آلن رنه، ژان لوک گُدار و فرانسوا تروفو با فیلم ها و نوشته هایشان دست به یک سنت شکنی در سینما زدند. مشخصه فیلم سازان موج نو این بود که در تدوین و ساختار فیلم بدعت گذاری می کردند و عامدانه از برش های پرشی برای ایجاد ابهام در فضا بهره می بردند. آنها، بینندگان را با استفاده از عناصر متناقض و مبهم تحت تأثیر قرار می دادند.
در دهه 1960 دو جشنواره معروف سوئد و نیویورک افتتاح شد. و نمایش بسیاری از فیلم های سینمایی در انگلستان ممنوع اعلام شد و در همان سال فیلم ها در امریکا به لحاظ مخاطبان درجه بندی شدند.
سینمای نوین چین با فیلم «زمین زرد» در این دهه آغاز شد و جشنواره توکیو افتتاح شد همچنین هوشیا ئوشین با عرضه فیلم «زمانی برای زیستن و زمانی برای مردن»، سینمای نوین تایوان را به جهان معرفی کرد.همچنین در این دهه فیلم «آخرین وسوسه های مسیح»(مارتین اسکورسیزی) در سراسر جهان به ویژه کشورهای مسیحی غربی موجب ایجاد موج اعتراض وسیعی شد.
بهترین فیلم سازان این ژانر عبارتند از: اینگمار برگمن، کریستوف کیسلوفسکی، وونگ کاروای، مارتین اسکورسیزی، میکل آنجلو آنتونیونی و بیلی وایدلر و بهترین فیلم ها عبارتند از: «برباد رفته»، «کازابلانکا»، «همشهری کین»، «پدرخوانده» و «رستگاری در شاوشنگ».
در فیلم های قبل از انقلاب به جز چند فیلم انگشت شماری که به دست فیلم سازان با استعداد آن زمان ساخته شد، بقیه فیلم ها، بی خودی و همه از سینمای هند و غرب تقلید می شدند. بیشترین فیلم های آن زمان همچون «غیرت های مالی خولیایی»،«انتقام»، «عشق های دست نیافتنی»، احمقانه، مزخرف و همه آنها شبیه هم بودند. بعد از انقلاب طی سال های 1357 تا 1362 شمسی به دلیل نبودن ضوابط تدوین شده فیلم سازی، سینمای ایران تقریباً در وضعیت نابسامانی به سر می برد. پس از سال 1362 با تدوین ضوابط فیلم سازی که با توجه به شرایط پس از انقلاب تنظیم شده بود، عناصری چون خشونت و سکس را اجباراً از سینمای ایران خارج ساخت و از طرف دیگر به دلیل مصادره بسیاری از سینماها و شرکت های تولید فیلم و اعمال نظارت دولتی بر آنها به طور غیرمستقیم نقش عامل سودآوری در سینما کم رنگ تر شد. این عوامل همراه با تکامل کیفی فیلم سازان دهه پنجاه همچون عباس کیارستمی، بهرام بیضایی و امیر نادری تأثیر مثبتی بر روند فیلم سازی در ایران گذاشت که با توجه به محدودیت ها، محصولات بدیعی را آفریدند و تحسین منتقدان جهانی را به همراه داشت. تا به امروز بزرگترین افتخاراتی که سینمای ایران داشته نامزدی مجید مجیدی در جوایز اسکار و اهدای جایزه نخل طلایی به عباس کیارستمی بوده است. سینمای پس از انقلاب بیشتر جدی بوده و بر مفهوم واقع گرایی استوار است. ولی سینمای اسلامی نبوده و نیست. مقصودم از سینمای اسلامی این نیست که مثلاً در آن بانوان محجبه حضور داشته باشند و یا به زندگی رزمندگان و شهدا پرداخته باشد؛ بلکه منظورم سینمایی می باشد که در آن ارزش های والای اسلامی و معانی قدسی دینی با تکنیک ها و فنون مناسب و خلاقانه به نمایش گذاشته شوند و به جرأت می توان گفت که تا به حال در سینمای ایران، فیلم خوبی با مضمون دینی وجود نداشته است.
چند دلیل مهم وجود دارد که مانع اسلامی شدن سینما در کشور ما می شود: اول اینکه فیلم ساز متعهد، مستعد، اندیشمند و با بصیرت اندک است. دومین دلیل این است که بیشتر فیلم سازان و مدارس سینمایی ایران، ذوب در فرهنگ غرب هستند و الگوهایشان، الگوهای غربی می باشند و افتخارشان این است که فیلم شان در فلان جشنواره دست چندم اکران شده است. تا وقتی که سینمای ما از سینمای غرب الگو می گیرد و مبتنی بر فلسفه هنر و سینمای غربی است، نمی تواند دینی شود. تکیه فیلم های ایرانی بر فلسفه سینما و فلسفه فیلم غربی، واقعیتی است که حتی فیلم سازان مذهبی نیز بدان توجهی ندارند. در فیلم های پرهزینه دینی مانند: فیلم «امام علی (ع)»، «یوسف پیامبر(ع)» و «ملک سلیمان(ع)» که فیلم های قرآنی به شمار می آیند نیز به این واقعیت توجهی نشده بود. فیلم سازان محترم نباید خیال کنند که به صرف اینکه داستان، قرآنی باشد و موسیقی جلوه های ویژه اش را ژاپنی ها بسازند و مثل نقل و نبات برایش پول خرج کنند، این فیلم اسلامی می شود، بزرگترین ضعف افراد مذهبی جامعه این است که هنوز هنر اسلامی را نشناخته اند و هنوز تعریف روشن و کاملی از سینمای دینی ندارند.
پیشروی سینمای دهه هشتاد سینمای ایران، تجاری بوده و فیلم های جدی کمتری ساخته شده است. و حتی امروزه در کشور ما کسانی مشغول بازسازی فیلم فارسی های قبل از انقلاب هستند. معدود کارگردانان ایرانی که در سراسر دنیا جوایز بین المللی دریافت کرده اند، کسانی هستند که به خاطر نشان دادن فقر و بدبختی در ایران و با اهداف سیاسی-نه به جهت تولید فیلم فنی و حرفه ای-موفق به دریافت جایزه شده اند. امروز به جای هنر سینما در ایران، تنها صنعت سینما تحقق دارد. فیلم ها، اغلب عامه پسند و تقلیدی هستند و نمی توانند به صورت هنری در سطح جهان بدرخشند و با فیلم های بزرگ دنیا رقابت کنند. فیلم های جنجالی زیادی در سال های اخیر ساخته شده است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم، پیام هایی را القا می کنند که با آموزه های اسلام و نظام جمهوری اسلامی مغایرت دارند. و جالب اینکه برخی از دست اندرکاران نیز از این نوع فیلم ها حمایت می کنند. این فیلم ها گاهی توقیف و گاهی اکران و گاهی در شبکه سینمای خانگی پخش می شوند.
یکی از آسیب های سینما در کشور ایران، ترویج اندیشه و رفتار فمنیستی و کنش های ضد ارزشی است. برخی از فیلم سازان به ساختن فیلم های فمنیستی و عامه پسند و ضعیف و با مضامین ضد اخلاقی و ضد اسلامی پرداختند. آیا فیلم های فمنیستی از نظر اخلاقی برای اجتماع مضر نیستند؟ پس چرا برخی از آنها حمایت می کنند؟ خانم تهمینه میلانی در فیلم شان تحت عنوان «تسویه حساب» از زنان منحرف و خلافکار حمایت کرده و کارهای خلاف آنها را توجیه می کند و به متدینان جامعه اسلامی ایران توهین می کند. فیلم هایی در سال های پس از انقلاب ساخته شده که بی پرده یا در لفافه از طریق نمادها و دیالوگ ها به دفاع مقدس و رزمندگان عزیز کشورمان که در راه اسلام جان خود را فدا کردند، توهین کرده اند. برای نمونه، فیلمی چند سال پیش با عنوان «جایی دیگر» به کارگردانی مهدی کرم پور، که تقلیدی از فیلم «دیوار» ساخته آلن پارکر بود. کشتن در هرجا و به هر دلیل در این فیلم، مذموم شمرده شده است. یعنی اگر دشمنی به ایران حمله کرد و کشور مورد تجاوز قرارگرفت، مردم ما، حق دفاع و کشتن دشمن را ندارند. فیلم «جایی دیگر»، یکی از واجبات اسلام یعنی جهاد و دفاع را زیر سوال برده و شهدای عزیزمان را به سخره می گیرد با این حال، پروانه نمایش خانگی گرفته و توزیع می شود. این یکی از بزرگ ترین آسیب های سینمای بعد از انقلاب است. مهدی کرم پور، فیلم دیگری به نام «تهران سیم آخر» ساخته و اکران شده است. این فیلم نیز به دفاع مقدس و رزمندگان اسلام توهین می کند. به نظر نگارنده، مواضع فکری و سینمای برخی از کارگردانان فیلم های دفاع مقدس همچون ابراهیم حاتمی کیا در فیلم های مثل «به نام پدر» به کلی تغییر کرده است.
بسیاری از متدینان نسبت به انتشار یک اندیشه غربی همچون پلورالیسم دینی با تیراژ دو هزار نسخه، به درستی عکس العمل نشان می دهند، ولی نسبت به فیلم های نسبی گرا و کثرت گرایی (مثل فیلم کتاب قانون) که میلیون ها بیننده دارد، نه تنها حساسیتی نشان نمی دهند، بلکه اطلاعی از آنها ندارند. امروزه سینمای عامه پسند و تجاری بر سینمای ایران سیطره پیدا کرده و به جاست که مسئولان، فیلم سازان و صاحب نظران مذهبی با سواد و بصیرت کافی به حل این مشکل بپردازند.
حاصل سخن آنکه: فیلم و سینمای جهان مبتنی بر معرفت شناسی نسبی گرایانه، هستی شناسی مادی گرایانه، انسان شناسی لذت گرایانه و ارزش شناسی رذیلت گرایانه است و فیلم های غربی و شرقی با این مدل از فلسفه سینما و فیلم است که به سمت ترویج خشونت و شهوت حیوانی می گراید و ارزش های فضیلت محور را به حاشیه می راند.
تصویب این قوانین در چند دهه گذشته و وضعیت اسف بار اخلاق در سینمای کنونی، چه تصویری را در ذهن نمایان می سازد. فیلم هایی مثل «اره» ساخته می شوند که تکه تکه شدن و له شدن انسان ها را با لحنی سادیستی و بی پروا بودن بدون هیچ ملاحظه ای به نمایش می گذارند. فیلم های غیراخلاقی در سینمای امروز به شدت بر پایه روابط نامشروع جنسی و دیگر رذایل اخلاقی استوار است. این فیلم ها تلاش می کنند با رویکردی نسبی گرایانه، فضایل اخلاقی از زندگی انسان ها حذف گردد و رذایل اخلاقی توجیه شود. امروزه روند پیشرفت سینمای جهان به سوی بی بند و باری و بی اخلاقی جلو می رود. برخی از منتقدان و مجله های سینمایی نیز در این هدف نامیمون نقش مؤثری دارند. این دسته از رسانه ها، اخلاق در سینما را مضحکانه خوانده و به تمجید و تعریف فیلم های ضد اخلاقی و تضعیف فیلم های اخلاقی می پردازند. متأسفانه آسیب اخلاقی به فیلم های شرقی نیز سرایت کرده و کارگردانانی همچون کیم-کی-دوک در فیلم سه آهن به سمت نابودی نظام خانواده و رفتارهای غیراخلاقی رفته اند.
جلوه دیگر آسیب اخلاقی و ارزشی در سینمای فمنیستی ظاهر است. سینما از دهه هفتاد میلادی تا به امروز، شاهد ظهور فیلم هایی با مضمون فمنیستی و ضد ارزشی است. کلر جانستِن (1987 -1940) مهمترین نظریه پرداز فمنیست، همراه با تِرِزا دلارتیس و لورا مالوی توانستند با نظریات خودشان در باب سینما بر روی نسل فیلم سازان دهه های هفتاد و هشتاد بیش از همه تأثیر بگذارند. جانستن مقاله ای منتشر کرد تحت عنوان «سینمای زنان به منزله ضد سینما» و آن را در جشنواره فیلم ادینبُورگ ارائه داد. متأسفانه در این فیلم ها، شخصیت و کرامت والای زن به هیچ وجه ترسیم نمی شود و تنها چیزی که در این فیلم ها مشاهده می شود بیان عقده ها و حقارت های روان پریشانی در زنان است. مهم ترین دلیل ظهور سینمای فمنیستی در غرب، سوء استفاده های جنسی از زنان در سینما بوده که آنها را به مثابه یک کالای تجاری به حساب آورده و شخصیتی برای آنها قائل نشده است. در فیلم های فمنیستی، موازین اخلاقی بسیار بد تعریف می شوند و به هیچ وجه، اخلاق در این فیلم ها مهم نیست و تنها چیزی که مهم است ضد مرد بودن و بزرگتر نشان دادن شخصیت زنان می باشد.
فیلم The hurt looker یکی دیگر از فیلم های ضد اسلامی است که در صدد توجیه حضور آمریکایی ها در عراق است و سربازان امریکایی را افرادی مهربان و دلسوز معرفی می کند که برای حفظ جان مردم عراق، جان خود را به خطر انداخته و با تروریست های مسلمان مبارزه می کنند و بمب های آنها خنثی می کنند. در بخشی از این فیلم نشان می دهد که سربازان امریکایی، مرکز تروریست های مسلمان را کشف کرده و منهدم می سازند. دوربین به پرچمی در این مرکز متمرکز شده که بر آن جمله لا اله الا الله و محمد رسول الله (ص) نوشته شده بود یعنی تروریست هایی که به مردم عراق رحم نمی کنند مسلمانان معتقد به توحید و رسالت رسول اکرم (ص) هستند. این فیلم که در سال 2010 جایزه اسکار را گرفت به دنبال نقد اسلام و توجیه حضور امریکایی در عراق است.
و اما در مقابل، مسلمانان چه کردند؟ آیا فیلم قدرتمندی ساخته اند که در آن ارزش های والای اسلامی را به تصویر بکشند؟ آیا در دنیای امروز می شود جلوی فیلم هایی از هالیود وارد می شود را گرفت؟ آیا فقط باید سانسور کنیم و کار سلبی کنیم؟ یا باید در کنار کنترل و نظارت، فعالیت های ایجابی نیز داشته باشیم؟ اینها سؤال هایی است که باید هنرمندان و مسئولین هنری کشورهای اسلامی به آنها پاسخ دهند.
منبع:خسروپناه، عبدالحسین؛ (1390)، جریان شناسی ضد فرهنگ ها، قم: تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ پنجم/1390.
شکل گیری لمپنیسم به مثابه یک شبه طبقه و جریان اجتماعی، وقتی است که جامعه غیرصنعتی به جامعه صنعتی سرمایه داری تبدیل گردد. لمپنیسم، گرچه فاقد هویت طبقاتی است ولی می توان آن را جریان هویت ستیز و ضد فرهنگی با آرمان های ایدئولوژیک دانست که به آرامی همچون خوره ریشه های فرهنگی جامعه را پی در پی می خورد. لمپنیسم در رژیم پهلوی به دو صورت الف: حکومتی در هیأت شعبان بی مخ ها و تشکیلات ساواک و ب: غیرحکومتی در پدیده موسیقی و سینما فعال بود. لمپنیسم فرهنگی که نوعی ابتذال فرهنگی در دنیای مدرن است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حضوری حاشیه ای در ایران داشت، لکن پس از جنگ تحمیلی از طریق موسیقی، رمان و سینما وارد جامعه معاصر ایران شده و به یک ضد فرهنگ تبدیل گشته است.
نگارنده با همه احترام به هنرمندان، نویسندگان و دست اندرکاران هنر بر این باور است که موسیقی، رمان و سینما در دنیا با هدف لذت گرایی مخاطبان و ثروت اندوزی تولیدکنندگان به جریان ابتذال فرهنگی درآمده است. این جریان انحرافی با شیوه های مدرن و پسامدرن به دنبال نابودی فرهنگ های شرقی به ویژه فرهنگ اسلامی ایران است. برخی از دست اندرکاران هنری، با تولیدات هنری خود، نقش افسران و سربازان لمپنیسم فرهنگی را با هدف آسیب رساندن به فرهنگ جمهوری اسلامی ایران بازی می کنند. متولیان فرهنگی باید توجه بیشتری به این جریان خزنده و زهرآلود داشته باشند. دو شعبه از جریان لمپنیسم فرهنگی عبارتند از لمپنیسم ادبی سینمایی که در این گفتار بیان می شود و سومین آن که موسیقی باشد به جهت گستردگی در گفتار مستقلی بیان خواهد شد.
الف: ابتذال ادبی
گروهی از روشنفکران متجدّد سکولار و لیبرال در ایران با شیوه ادبی و با تشکیل کانون روشنفکران ادبی به نشر تفکر خود و ترویج ابتذال اعتقادی و رفتاری می پردازند. این جریان با استفاده از اندیشه های مکتب فرانکفورت و آثار هابرماس، لوکاچ و گلدمن، تفکیک دین از سیاست را شعار خود ساخته است. افرادی، مانند: احمد شاملو (متولد سال 1304)، هوشنگ گلشیری(متولد سال 1332)، سیمین بهبهانی (متولد سال 1306) چهره های برجسته روشنفکری متجدد سکولارند که در کانون ادبی فعالیت می کنند. البته نویسندگان دیگری، مانند: باقر پرهام، غلامحسین ساعدی، محسن یلفانی، اسماعیل خویی، آذین (محمود اعتماد زاده)، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، فریدون تنکابنی، محمدتقی برومند، نسیم خاکسار، منوچهرهزارخانی، نسیم سلطانی پور و ناصر پاک دامن نیز فعالیت داشته و دارند.ب: ابتذال سینمایی
کتاب ها و مقالات زیادی در معرفی و نقد خُرد و کلان سینما به دست برخی از نویسندگان نوشته شده که به طور جدی در محافل سینمایی مورد توجه قرار نگرفته است. شاید یکی از دلایل بی اعتنایی به آنها، غیرتخصصی بودن و داشتن رویکرد سطحی به سینما در این نگاشته ها بوده است. نقد و تحلیل سینما بدون داشتن تصویر روشن و درست از آن میسر نیست. نگارنده در این مقال سعی می کند تا به اختصار از طریق تعریف، تاریخ و ژانرهای مهم سینما به تحلیل آن بپردازد.تعریف سینما
سینما، شاخه ای از هنر است که در آن یک داستان به وسیله دنباله ای از تصاویر متحرک (فیلم) نمایش داده می شود. یک نمایش سینمایی که فیلم سینمایی نامیده می شود، از عناصر تصویر (به صورت مجموعه ای از فریم ها) و صدا (گفتگو و موسیقی) تشکیل شده است. یک فیلم بر اساس فیلم نامه یا سناریو و توسط مجموعه ای از بازیگرها، کارگردان، فیلم بردار و غیره ساخته می شود. سینما، جدیدترین شاخه هنر است که به هنر هفتم یا هنر هشتم شهرت یافته و از عمومی ترین و محبوب ترین تولیدات هنری به شمار می آید.تاریخچه سینما
سینما را نمی توان فقط با تعریف، تاریخ و مصادیقش شناخت. شهید آوینی بر این نکته تصریح می کند که در مدارس سینمایی ما، تاریخ سینمایی را به عنوان فلسفه آن درس می دهند. وی به بعضی ها که می خواهند سینما را با مصادیقش بشناسند خرده می گیرند. البته باید توجه داشت سینما را تاریخ آن می سازد و هویت اصلی تاریخ آن است که مباحث نظری و جریان های تأثیرگذار سینما مثل نظریه موج نوی فرانسه توسط فیلمساز مثل تروفو و گدار مطرح شده است. ولی اکتفا کردن به تاریخ و مصادیق سینما کافی نیست و باید به کشف فلسفه سینما نیز پرداخت. مشکل کارگردانان و بازیگران کشورهای اسلامی این است که از فلسفه سینما و هنر اطلاعی ندارند. پس دانستن تاریخ سینما نیز برای فهم آن لازم است هرچند کافی نیست. عوامل گوناگونی در پیدایش سینما از جمله اختراع سینماتوگراف (اولین دوربین فیلم برداری) توسط برادران لومیر در سال 1895 و پیشرفت های بسیار در عرصه تکامل نگاتیو مؤثر بوده است. بر این اساس، نمی توان قاطعانه از یک نفر به عنوان مخترع سینما نام برد. دستگاه هایی همچون کینتوسکوپ، ویتاسکوپ و بایوسکوپ همگی در پیدایش دستگاه سینماتوگراف مؤثر بوده اند. برادران لومیر، ده ها فیلم کوتاه از جمله «ورود قطار به ایستگاه»، «خروج قطار از لنگرگاه»، «غذاخوردن کودک» و «خروج کارگران از کارخانه» را ساختند آنها اولین فیلم هایشان را در 28 دسامبر 1895 در گران کافه پاریس به نمایش عمومی درآوردند. پس از آنها، توماس ادیسون تحت تأثیر لومیرها به فکر نمایش های عمومی برای سینما افتاد. او پیش از آن فیلمهای حداکثر یک دقیقه ای تهیه می کرد که در کینتوسکوپ ها تهیه می شدند و تماشاگر فقط می توانست تک نفره مناظره را ببیند. ادیسون به آینده صنعتی تجاری هر چیز بسیار اهمیت می داد. ادیسون دریافت که سینما صنعتی است که مرزهای فرنگ و جغرافیا را درهم می شکند و تجارتی است که هرگونه مشتری را به خود جلب می کند. او با برادران لومیر به رقابت پرداخت و دوازده فیلم کوتاهش در تالاری در شهر نیویورک در معرض نمایش قرار گرفتند. ادیسون با ساختن فیلم هایی درباره مناقشه امریکا و اسپانیا بر سر کوبا پدر تمام فیلم سازان سیاسی به شمار می رود. در کنار لومیرها و ادیسون، ژرژ ملی یس قرار داشت که رقیبی سرسخت و جدی برای آنان به شمار می رفت. ژرژ ملی یس، اولین کسی بود که در سینما به داستان گویی پرداخت و با او سینما وارد مسیری جدید و بادوام شد. او در اواخر سال 1896 یک کمپانی به نام استار فیلم دایر کرد و تا آخر عمر خود نزدیک به پانصد فیلم ساخت (که مهم ترین آنها سفربه کره ماه و بیست هزار فرسنگ زیر دریا بودند) و همچنین دیگر پیشگامان سینما توسط رقبای جدید از دور خارج شد. او پرده های گوناگونی از نمایش فیلم برداری و سپس این پرده ها را به یکدیگر متصل می کرد.در سال 1903 بعد از لومیرها که تصاویر روزمره زندگی را جاودانه ساخته بودند و بعد از ملی یس که قصه گویی در سینما را باب کرده بود نوبت ادوین اس پورتر رسید که به سینما تشخیص هنری مستقلی بخشید. او سرقت برگ قطار را ساخت که اولین فیلم سینمایی با معیارهای امروزین است. بعد از پورتر مهمترین تأثیرگذار سینما دیوید وارک گریفث بود. دستاوردهای گریفث در هنر غرب بی سابقه بود به ویژه در زمینه سینمای وسترن برای گریفث القاب گوناگون ساخته اند که مهم ترینشان (شکسپیر روی پرده سینما) است. او بیش از هر کارگردانی در استقرار زبان روایی سینما سهم دارد و از نظرزیبایی شناسی توانسته وسیله ای صرفاً تفریحی را به یک بیان تمام و کمال هنری بدل کند.
آغاز رسمی سینما روز بیست و هشتم دسامبر 1895 میلادی ذکر شده است. تاریخ سینما را به دو دوره صامت و ناطق تقسیم می کنند. فیلم های سینمایی تا سال 1926 صامت بودند. فیلم های صامت مهمی در سال 1900 میلادی مثل «پری کَلم ها»، «ژاندارک» و «سربازان صلیب» ساخته شدند. فیلم «سرقت بزرگ قطار» در سال 1903 میلادی ساخته شد که تحول عظیمی در روش تدوین در سینما ایجاد کرد. قانون کپی رایت در سال 1908 میلادی در آمریکا اجرا شد و اولین انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی جهان تأسیس شد. استودیوی معروف یونیورسال پیکچرز به مدیریت کارل لِمل در سال 1912 تأسیس شد و فیلم هایی مثل «کجا میروی؟» ساخته گائازونی و «الیور توئیست» ساخته توماس بِنتلی تولید شدند. هیأت انگلیسی سانسور فیلم سال بعد آغاز به کار کرد. انجمن ملی سانسور فیلم درسال 1915 به انجمن ملی بازبینی فیلم و کمپانی فاکس که مالکان آن یهودیان بودند، تبدیل شد. تحول عظیمی با ناطق شدن سینما در سال 1926 صورت گرفت و تولیدات سینمایی افزایش یافت فیلم سازان با استعداد و تازه نفس شروع به کار کردند. جایزه آکادمی هنرها و علوم سینمایی آمریکا (اُسکار) برای اولین بار در سال 1927 انجام گرفت. فیلم های تأثیرگذاری در همان سال، مثل فیلم «متروپلیس» (فریتس لانگ)«طلوع» (ویلیام مورنائو)«سگ اندلسی»(لویسس بونوئل) ساخته شدند که هر کدام آغاز کننده سبک مستقلی در سینما بودند. در این دهه با ساخته شدن فیلم «دشمن مردم» سبک جدیدی در سینما تحت عنوان سینمای گانگستری بنا شد و اولین دوره جشنواره فیلم نیز برگزار شد. صنعت فیلم آلمان در این دوره نیز نفوذ نازی ها رفت.
«رم شهر بی دفاع»(روبرتو روسولینی) در دهه 1940 یکی از مهمترین فیلم های جنبش نئورئالیسم در سینما بود که سینمای ایتالیا را به کلی احیا کرد. در سال 1946 جشنواره کَن شروع به کار کرد و دو سال بعد یعنی در 1948 تلویزیون به عنوان تحدیدی جدی برای سینما به شمار آمد.
در سال 1951 مجله کایه دو سینما در فرانسه منتشر و باعث شد موج نوی سینما این کشور آغاز گردد. کسانی مثل آلن رنه، ژان لوک گُدار و فرانسوا تروفو با فیلم ها و نوشته هایشان دست به یک سنت شکنی در سینما زدند. مشخصه فیلم سازان موج نو این بود که در تدوین و ساختار فیلم بدعت گذاری می کردند و عامدانه از برش های پرشی برای ایجاد ابهام در فضا بهره می بردند. آنها، بینندگان را با استفاده از عناصر متناقض و مبهم تحت تأثیر قرار می دادند.
در دهه 1960 دو جشنواره معروف سوئد و نیویورک افتتاح شد. و نمایش بسیاری از فیلم های سینمایی در انگلستان ممنوع اعلام شد و در همان سال فیلم ها در امریکا به لحاظ مخاطبان درجه بندی شدند.
سینمای نوین چین با فیلم «زمین زرد» در این دهه آغاز شد و جشنواره توکیو افتتاح شد همچنین هوشیا ئوشین با عرضه فیلم «زمانی برای زیستن و زمانی برای مردن»، سینمای نوین تایوان را به جهان معرفی کرد.همچنین در این دهه فیلم «آخرین وسوسه های مسیح»(مارتین اسکورسیزی) در سراسر جهان به ویژه کشورهای مسیحی غربی موجب ایجاد موج اعتراض وسیعی شد.
ژانر (سبک) فیلم ها
سینما، هشت ژانر مهم و پایه ای دارد که برای درک ماهیت سینما، تحلیل و نقد فیلم دانستن آنها ضروری باشد. این هشت ژانر عبارتند از:1) خیالی فانتزی
فیلم های این ژانر برخلاف فیلم های علمی-تخیلی که بیشتر بر مبنای واقعیت های علمی ساخته شده اند، وابستگی به علم و شاخه های آن ندارند و خیال بافی مطلق می باشند. این فیلم ها، مرتب خیال پردازی می کنند. دنیای این نوع فیلم ها دنیایی پر از وهم و خیال و جادو می باشد. در این ژانر، اسطوره، جادوگری، موجودات فرازمینی و ... المان های اصلی می باشند. این نوع سینما بیشتر به جلوه های ویژه و طراحی صحنه و لباس تکیه می کند. از کارگردان های بزرگ این ژانر می توان به کسانی مثل: پیتر جکسون، تیم برتون، جرج لوکاس، رابرت زمه کیس و گیلر مودلتورو اشاره کرد. فیلم های مهم این ژانر عبارتند از: «جادوگر شهر آز»(1939)، «هری پاتر»، «ارباب حلقه ها» و «کینگ گنگ».2) علمی تخیلی
خصوصیات فیلم های این ژانر عبارتند از داستان های مربوط به علم، اتفاقات غیرعادی و جلوه های ویژه. تفاوت این ژانر با ژانر خیالی فانتزی این است که در این سبک، همه اتفاقات باید مربوط به علم باشند. «حمله بیگانگان به زمین» و «انفجار بمب های اتمی» از سنخ این نوع فیلم ها است. بهترین کارگردانان این سبک عبارتند از: استنلی کوبریک، استیون اسپیلبرگ، جورج لوکاس و ریدلی اسکات. و بهترین فیلم ها عبارتند از: :«2001 یک ادیسه فضایی»، «بلید رانر»، «ای تی»، «نابودگر2» و «آواتار».3) درام
شخصیت های داخلی این فیلم ها بیشتر اوقات در موقعیت های واقعی گرفتار می شوند که در آمدن از آنها، سوژه اصلی فیلم می شود. درست به همین دلیل که همه جور آدمی با هر سن و شکلی و شمایلی پای فیلم های این ژانر می نشیند. یکی دیگر از علت های محبوبیت این ژانر، زیر ژانرهای آن است. مثلاً زیرژانر درام جنایی به خاطر جذابیت و پرکشش بودن می تواند یک ژانر کامل در نظر گرفته شود. انواع زیرژانرهای این سبک عبارتند از: ملودرام، درام تاریخی، درام و ...بهترین فیلم سازان این ژانر عبارتند از: اینگمار برگمن، کریستوف کیسلوفسکی، وونگ کاروای، مارتین اسکورسیزی، میکل آنجلو آنتونیونی و بیلی وایدلر و بهترین فیلم ها عبارتند از: «برباد رفته»، «کازابلانکا»، «همشهری کین»، «پدرخوانده» و «رستگاری در شاوشنگ».
4) کمدی
این سبک مثل ژانرهای دیگر زیرژانرهای متفاوتی دارد که وجه اشتراک در تمامی آنها خنداندن است. این ژانر با صدادار شدن سینما پیشرفت چشم گیری داشته است. بهترین فیلم سازان عبارتند: چارلی چاپلین، وودی آلن، فرانک کاپرا، مِل بروکس، بلیک ادواردز و رابرت آلتمن و بهترین فیلم ها عبارتند از: آنی هال، روشنایی های شهر، عصر جدید و مَش.5) اکشن
اکشن به فیلم هایی می گویند که در آن صحنه های ضد و خورد و برخوردهای فیزیکی موضوعیت دارد. دیگر مشخصه این سبک، فیلم نامه ساده و غیرپیچیده و قابل هضم بودن آن است. بهترین فیلم سازان عبارتند از: جان وو، تونی اسکات، جیمز کامِرون، استیون اسپیلیبرگ و حرفه ای ترین فیلم ها عبارتند از: جان سخت، تغییر چهره، ماتریکس و ایندیانا جونز.6) نوآر
نوآر، کلمه ای است فرانسوی که در انگلیسی به معنای سیاه است. نینو فرانک، منتقد فرانسوی متولد ایتالیا سینمای جهان در دهه 1940 بعد از دیدن چند فیلم درام که بیشتر داستانی دل گیر و فضایی تیره و تار داشتند، اسم این فیلم را نوآر گذاشت. یکی از ویژگی های فیلم های این ژانر این است که معمولاً شخصیت های اصلی این فیلم ضد قهرمان های تک و تنهای این فیلم هستند که در شرایط بدی قرارگرفته اند و هیچ کسی هم نیست به داد آنها برسد. کارآگاهان خصوصی، پلیس مخفی و شهروند قانونمندی که اتفاقی دستش به جرم و جنایت آلوده شده و خودش مانده و حوضش می توانند گزینه مناسبی برای انتخاب شدن در قالب شخصیت اصلی اینگونه فیلم ها باشند. نحوه نورپردازی می تواند عامل دیگری باشد تا فیلم های نوآر سهم خودشان را از سایر فیلم ها جدا کنند. با قرارگرفتن یک فیلم در ژانر نوآر خود به خود تابش نور در آن کم می شود و فیلم در فضایی تیره و تار پیش می رود. فضای این گونه فیلم ها معمولاً تحت تأثیر داستان های جنایی و حتی شرایط جامعه آن موقع فیلم ساز نیز هست. زمان به وجود آمدن این فیلم ها، مشکلات اجتماعی و اقتصادی جامعه آمریکا است. فیلم سازان مهم این ژانر: آلفرد هیچکاک، بیلی وایلدر، اورسن وِلز و جان هیوستُن و فیلم های مهم آن عبارتند از: غرامت مضاعف، شاهین مالت، سانست بلوار و نشانی از شر.7) وسترن
الگوها و ویژگی های این ژانر عبارتنداز: دشت های بکر و دست نخورده، مردانی با اسب و هفت تیر و کلاه و کابوی گاوچران. فیلم سازان مهم: جان فورد، سرجیو لئونه، هوارد هاکس، سَم پکین پا و آنتونی مان. فیلم های مهم: ریو براوو، خوب بد زشت، نابخشوده، دلیجان، روزی روزگاری در غرب و جویندگان.8) ترسناک
فیلم های این ژانر، هدفشان ترساندن مخاطب است و برای این که روش های متفاوتی دارند، گاهی با غافل گیری و شوک وارد کردن و گاهی با بریدن و خون ریزی که به آنها اِسلَشِر می گویند. کارگردانان مهم: ریچارد وارنر، جورج رومِرو، سام ریمی و فیلم های مهم: درخشش، جن گیر، بیگانه و بچه رُزمِری.نیم نگاهی به سینمای شرق
سینمای شرق مخصوصاً از جنگ جهانی دوم به بعد پیشرفت چشم گیری داشت. در سینمای ژاپن کسانی مانند کوروساوا و میزوگوشی فیلم های درخشانی ساختند و سینمای جدید ژاپن را به جهان معرفی کردند. کسی مانند ساتجیت رای در سینمای هند ظهور کرد و آبرویی به سینمای هند بخشید. در سینمای چین سون یونگ پینگ و ژانگ ییمو شروع به فیلم سازی کردند و آثار بدیعی را آفریدند. درتایوان دو چهره شاخص ادوارد یانگ و هسیائو هسین، سینمای مستقل کشورشان را معرفی کردند. اما همه این ها به شدت تحت تأثیر غرب هستند و هر کدامشان بیشتر فقر و فلاکت کشورشان را نشان دهند بیشتر تحسین می شوند.نیم نگاهی به سینمای ایرانی
نخستین دوربین فیلم برداری در زمان مظفرالدین شاه به ایران آمد. نخستین فیلم صدادار فارسی، فیلم «دختر لر» بود که دزر سال 1317 خورشیدی توسط عبدالحسین سپنتا ساخته شد. استقبالی که از این فیلم شد، مقدمات ساخت چند فیلم ایرانی دیگر را فراهم کرد. تغییر جو سیاسی کشور طی سال های 1315 تا 1327 شمسی و اعمال سانسور شدید و مواجهه با جنگ جهانی دوم فعالیت سینمای نوپای ایران را با رکود مواجه ساخت. هرچند نباید از نظر دورداشت که تا این دوره هنوز سینما در ایرن جنبه عمومی نیافته بود و استفاده از معدود سینماهای موجود در تهران و شهرهای بزرگ، تقریباً مختص اشراف و اقشار خاصی از جامعه بود. از طرف دیگر در بین سازندگان فیلم نیز حفظ فکری خاصی وجود نداشت و به جز آقای سپنتا که به دلیل ویژگی های فرهنگی وی عناصر ادبیات کهن ایران در ساخته های وی به چشم می خورد، در بقیه موارد فیلم های ساخته شده عمدتاً اقتباسی ناشیانه از فیلم های خارجی بود. در سال های بعد از 1322 فعالیت فیلم سازی به دلیل تأسیس چند شرکت سینمایی توسط تعدادی سرمایه گذار و همچنین عمومی تر شدن سینما در بین مردم، گسترش یافت. اما متأسفانه از آنجایی که در این گسترش توجه به درآمد و سود حاصل از سرمایه گذاری از یک طرف وضعیت سیاسی جامعه بعد از کودتای 28 مرداد و تحدید آزادی ها، یعنی مهم ترین عنصر توسعه فرهنگی از طرف دیگر، سنیمای ایران عمدتاً با محصولاتی عوام پسند و بی محتوا مواجه شد و این عناصر جزو سنت رایج فیلم سازی در این دوره گردید. خوشبختانه در سال های بعد با فعلایت فیلم سازانی چون ابراهیم گلستان، سهراب شهید ثالث، بهران بیضایی و علی حاتمی، جریان فرهنگی تازه ای در فیلم سازی ایران آغاز گشت، که تا حدودی جدا از سنت رایج عوام پسندانه در ایران اقدام می نمود.در فیلم های قبل از انقلاب به جز چند فیلم انگشت شماری که به دست فیلم سازان با استعداد آن زمان ساخته شد، بقیه فیلم ها، بی خودی و همه از سینمای هند و غرب تقلید می شدند. بیشترین فیلم های آن زمان همچون «غیرت های مالی خولیایی»،«انتقام»، «عشق های دست نیافتنی»، احمقانه، مزخرف و همه آنها شبیه هم بودند. بعد از انقلاب طی سال های 1357 تا 1362 شمسی به دلیل نبودن ضوابط تدوین شده فیلم سازی، سینمای ایران تقریباً در وضعیت نابسامانی به سر می برد. پس از سال 1362 با تدوین ضوابط فیلم سازی که با توجه به شرایط پس از انقلاب تنظیم شده بود، عناصری چون خشونت و سکس را اجباراً از سینمای ایران خارج ساخت و از طرف دیگر به دلیل مصادره بسیاری از سینماها و شرکت های تولید فیلم و اعمال نظارت دولتی بر آنها به طور غیرمستقیم نقش عامل سودآوری در سینما کم رنگ تر شد. این عوامل همراه با تکامل کیفی فیلم سازان دهه پنجاه همچون عباس کیارستمی، بهرام بیضایی و امیر نادری تأثیر مثبتی بر روند فیلم سازی در ایران گذاشت که با توجه به محدودیت ها، محصولات بدیعی را آفریدند و تحسین منتقدان جهانی را به همراه داشت. تا به امروز بزرگترین افتخاراتی که سینمای ایران داشته نامزدی مجید مجیدی در جوایز اسکار و اهدای جایزه نخل طلایی به عباس کیارستمی بوده است. سینمای پس از انقلاب بیشتر جدی بوده و بر مفهوم واقع گرایی استوار است. ولی سینمای اسلامی نبوده و نیست. مقصودم از سینمای اسلامی این نیست که مثلاً در آن بانوان محجبه حضور داشته باشند و یا به زندگی رزمندگان و شهدا پرداخته باشد؛ بلکه منظورم سینمایی می باشد که در آن ارزش های والای اسلامی و معانی قدسی دینی با تکنیک ها و فنون مناسب و خلاقانه به نمایش گذاشته شوند و به جرأت می توان گفت که تا به حال در سینمای ایران، فیلم خوبی با مضمون دینی وجود نداشته است.
چند دلیل مهم وجود دارد که مانع اسلامی شدن سینما در کشور ما می شود: اول اینکه فیلم ساز متعهد، مستعد، اندیشمند و با بصیرت اندک است. دومین دلیل این است که بیشتر فیلم سازان و مدارس سینمایی ایران، ذوب در فرهنگ غرب هستند و الگوهایشان، الگوهای غربی می باشند و افتخارشان این است که فیلم شان در فلان جشنواره دست چندم اکران شده است. تا وقتی که سینمای ما از سینمای غرب الگو می گیرد و مبتنی بر فلسفه هنر و سینمای غربی است، نمی تواند دینی شود. تکیه فیلم های ایرانی بر فلسفه سینما و فلسفه فیلم غربی، واقعیتی است که حتی فیلم سازان مذهبی نیز بدان توجهی ندارند. در فیلم های پرهزینه دینی مانند: فیلم «امام علی (ع)»، «یوسف پیامبر(ع)» و «ملک سلیمان(ع)» که فیلم های قرآنی به شمار می آیند نیز به این واقعیت توجهی نشده بود. فیلم سازان محترم نباید خیال کنند که به صرف اینکه داستان، قرآنی باشد و موسیقی جلوه های ویژه اش را ژاپنی ها بسازند و مثل نقل و نبات برایش پول خرج کنند، این فیلم اسلامی می شود، بزرگترین ضعف افراد مذهبی جامعه این است که هنوز هنر اسلامی را نشناخته اند و هنوز تعریف روشن و کاملی از سینمای دینی ندارند.
پیشروی سینمای دهه هشتاد سینمای ایران، تجاری بوده و فیلم های جدی کمتری ساخته شده است. و حتی امروزه در کشور ما کسانی مشغول بازسازی فیلم فارسی های قبل از انقلاب هستند. معدود کارگردانان ایرانی که در سراسر دنیا جوایز بین المللی دریافت کرده اند، کسانی هستند که به خاطر نشان دادن فقر و بدبختی در ایران و با اهداف سیاسی-نه به جهت تولید فیلم فنی و حرفه ای-موفق به دریافت جایزه شده اند. امروز به جای هنر سینما در ایران، تنها صنعت سینما تحقق دارد. فیلم ها، اغلب عامه پسند و تقلیدی هستند و نمی توانند به صورت هنری در سطح جهان بدرخشند و با فیلم های بزرگ دنیا رقابت کنند. فیلم های جنجالی زیادی در سال های اخیر ساخته شده است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم، پیام هایی را القا می کنند که با آموزه های اسلام و نظام جمهوری اسلامی مغایرت دارند. و جالب اینکه برخی از دست اندرکاران نیز از این نوع فیلم ها حمایت می کنند. این فیلم ها گاهی توقیف و گاهی اکران و گاهی در شبکه سینمای خانگی پخش می شوند.
یکی از آسیب های سینما در کشور ایران، ترویج اندیشه و رفتار فمنیستی و کنش های ضد ارزشی است. برخی از فیلم سازان به ساختن فیلم های فمنیستی و عامه پسند و ضعیف و با مضامین ضد اخلاقی و ضد اسلامی پرداختند. آیا فیلم های فمنیستی از نظر اخلاقی برای اجتماع مضر نیستند؟ پس چرا برخی از آنها حمایت می کنند؟ خانم تهمینه میلانی در فیلم شان تحت عنوان «تسویه حساب» از زنان منحرف و خلافکار حمایت کرده و کارهای خلاف آنها را توجیه می کند و به متدینان جامعه اسلامی ایران توهین می کند. فیلم هایی در سال های پس از انقلاب ساخته شده که بی پرده یا در لفافه از طریق نمادها و دیالوگ ها به دفاع مقدس و رزمندگان عزیز کشورمان که در راه اسلام جان خود را فدا کردند، توهین کرده اند. برای نمونه، فیلمی چند سال پیش با عنوان «جایی دیگر» به کارگردانی مهدی کرم پور، که تقلیدی از فیلم «دیوار» ساخته آلن پارکر بود. کشتن در هرجا و به هر دلیل در این فیلم، مذموم شمرده شده است. یعنی اگر دشمنی به ایران حمله کرد و کشور مورد تجاوز قرارگرفت، مردم ما، حق دفاع و کشتن دشمن را ندارند. فیلم «جایی دیگر»، یکی از واجبات اسلام یعنی جهاد و دفاع را زیر سوال برده و شهدای عزیزمان را به سخره می گیرد با این حال، پروانه نمایش خانگی گرفته و توزیع می شود. این یکی از بزرگ ترین آسیب های سینمای بعد از انقلاب است. مهدی کرم پور، فیلم دیگری به نام «تهران سیم آخر» ساخته و اکران شده است. این فیلم نیز به دفاع مقدس و رزمندگان اسلام توهین می کند. به نظر نگارنده، مواضع فکری و سینمای برخی از کارگردانان فیلم های دفاع مقدس همچون ابراهیم حاتمی کیا در فیلم های مثل «به نام پدر» به کلی تغییر کرده است.
بسیاری از متدینان نسبت به انتشار یک اندیشه غربی همچون پلورالیسم دینی با تیراژ دو هزار نسخه، به درستی عکس العمل نشان می دهند، ولی نسبت به فیلم های نسبی گرا و کثرت گرایی (مثل فیلم کتاب قانون) که میلیون ها بیننده دارد، نه تنها حساسیتی نشان نمی دهند، بلکه اطلاعی از آنها ندارند. امروزه سینمای عامه پسند و تجاری بر سینمای ایران سیطره پیدا کرده و به جاست که مسئولان، فیلم سازان و صاحب نظران مذهبی با سواد و بصیرت کافی به حل این مشکل بپردازند.
حاصل سخن آنکه: فیلم و سینمای جهان مبتنی بر معرفت شناسی نسبی گرایانه، هستی شناسی مادی گرایانه، انسان شناسی لذت گرایانه و ارزش شناسی رذیلت گرایانه است و فیلم های غربی و شرقی با این مدل از فلسفه سینما و فیلم است که به سمت ترویج خشونت و شهوت حیوانی می گراید و ارزش های فضیلت محور را به حاشیه می راند.
آسیب شناسی سینما
آسیب های فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی سینمای جهان بسیارند و این به دلیل نبودن تعهد اخلاقی در میان فیلم سازان و کمپانی های فیلم سازی است. به سینمای امروز جهان که می نگریم ترویج بی بند و باری و خشونت را به راحتی می توان دید. امروزه کمتر فیلمی در غرب ساخته می شود که در آن سکس و خشونت وجود نداشته باشد. برخی بر این باورند که اگر سکس و خشونت در فیلم ها وجود نداشته باشد دیگر سینما جذابیتی ندارد. آیا اگر این دو گزاره را از سینما حذف کنیم دیگر فیلم ها، جذابیتی نخواهند داشت؟ و سؤال دیگر اینکه آیا جذابیت به هر قیمتی باید در فیلم ها وجود داشته باشند؛ خیر این طور نیست. نباید جذابیت به هر قیمتی در فیلم ها وجود داشته باشد بلکه جذابیت در چهارچوبی منطقی و حدود و ثغور انسانی تحقق یابد. مرحوم شهید آوینی در مقاله ای تحت عنوان «جذابیت در سینما» تصریح می کند که فیلم «طبیعت بی جان» ساخته سهراب شهید ثالث، فاقد جذابیت لازم است. وی بر این باور است که این فیلم را به همین دلیل، نمی توان فیلم دانست چرا که جذابیت اولین شرط تحقق فیلم و سینماست. به نظر نگارنده، گرچه این سخن آوینی در باب ضرورت جذابیت در سینما صحیح است ولی نکته مهم این که برای جذابیت بخشیدن به سینما چه باید کرد؟ چه کار کنیم که فیلم ها از نظر اخلاقی سالم باشند و در عین حال جذاب هم باشند؟ جواب سؤال پیش گفته این است که باید شعور و درک فیلم بینی در جامعه را بالا برد. دلیل این که امروزه بعضی از انسان ها وقت، هزینه و عمر خود را تلف می کنند و فیلم های مستهجن می سازند این است که هنوز جامعه بشری، خود را نشناخته و به کرامت انسان پی نبرده اند. جان کلام این که برای نجات دادن سینمای امروز جهان از ترویج گزاره های ضد اخلاقی و ضد انسانی و به طور کلی برای جلوگیری از آسیب هایی که از طریق سینما به جامعه وارد می شود باید شعور فیلم بینی و درک هنری مخاطب را افزایش داد و علاقه مخاطب را به سمت سینمای معناگرا و مفهومی معطوف کرد و این امر میسر نمی شود مگر با بالابردن سواد کلی و بسیط فیلم سازان و مخاطبان و اگر اینطور نشود سینما به افول و ناکارآمدی نهایی اش خواهد رسید.بحران سینما
امروزه سینما در جهان، به عقیده بسیاری از منتقدان معتبر با بحران های جدی و مهمی روبه رو است. اول از همه، بحران داستان گویی است. امروزه، سوژه و داستان مهمی برای سینما نمانده و به اعتقاد اهل فن، تمام داستان ها گفته شده و همه فیلم ها کلیشه ای و تکراری شده است. بحران دوم، بحران عدم جذابیت سینمای امروز است. خیلی ها عقیده دارند که فیلم های امروزی دیگر جذابیت خود را از دست داده اند و دیگر فیلم با طراوت و تازگی ساخته نمی شوند. این امر باعث شده تا فیلم سازان معاصر برای جذابیت فیلم هایشان، دست به هر کاری بزنند. بحران سوم بی بند و باری در سینماست. سالانه میلیاردها دلار صرف ساختن فیلم های پورن و مستهجن می شود و جوایزی به بهترین بازیگران آنها داده می شود که معتبرترین آن، جایزه «ای وی ان» نام دارد که هر ساله لاس و گاس اهدا می شود و این بزرگترین خطری است که سینمای غرب برای جامعه ما دارد یعنی از بین بردن حیا.آسیب اخلاقی
مؤسسه تصویر متحرک آمریکا، مقرراتی را در سال 1968 برای سینما وضع کرد که هدفش نزدیک کردن سینما به آداب و رسوم و فرهنگ و درک اخلاق در جامعه بود. این قوانین عبارت بودند از: 1- مقام اصلی و ارزش زندگی انسان باید مورد احترام قرار گیرد 2- وسوسه شیطان و گناه و جنایت و اعمال خلاف نباید توجیه شوند 3- جزئیات اعمال وحشیانه و خشونت و قساوت نباید نشان داده شوند 4- حرکات، سخنان و اشارات قبیح و نیز بی حرمتی به مقدسات مجاز نیستند 5- مذهب نباید هرگز تحقیر شود.تصویب این قوانین در چند دهه گذشته و وضعیت اسف بار اخلاق در سینمای کنونی، چه تصویری را در ذهن نمایان می سازد. فیلم هایی مثل «اره» ساخته می شوند که تکه تکه شدن و له شدن انسان ها را با لحنی سادیستی و بی پروا بودن بدون هیچ ملاحظه ای به نمایش می گذارند. فیلم های غیراخلاقی در سینمای امروز به شدت بر پایه روابط نامشروع جنسی و دیگر رذایل اخلاقی استوار است. این فیلم ها تلاش می کنند با رویکردی نسبی گرایانه، فضایل اخلاقی از زندگی انسان ها حذف گردد و رذایل اخلاقی توجیه شود. امروزه روند پیشرفت سینمای جهان به سوی بی بند و باری و بی اخلاقی جلو می رود. برخی از منتقدان و مجله های سینمایی نیز در این هدف نامیمون نقش مؤثری دارند. این دسته از رسانه ها، اخلاق در سینما را مضحکانه خوانده و به تمجید و تعریف فیلم های ضد اخلاقی و تضعیف فیلم های اخلاقی می پردازند. متأسفانه آسیب اخلاقی به فیلم های شرقی نیز سرایت کرده و کارگردانانی همچون کیم-کی-دوک در فیلم سه آهن به سمت نابودی نظام خانواده و رفتارهای غیراخلاقی رفته اند.
جلوه دیگر آسیب اخلاقی و ارزشی در سینمای فمنیستی ظاهر است. سینما از دهه هفتاد میلادی تا به امروز، شاهد ظهور فیلم هایی با مضمون فمنیستی و ضد ارزشی است. کلر جانستِن (1987 -1940) مهمترین نظریه پرداز فمنیست، همراه با تِرِزا دلارتیس و لورا مالوی توانستند با نظریات خودشان در باب سینما بر روی نسل فیلم سازان دهه های هفتاد و هشتاد بیش از همه تأثیر بگذارند. جانستن مقاله ای منتشر کرد تحت عنوان «سینمای زنان به منزله ضد سینما» و آن را در جشنواره فیلم ادینبُورگ ارائه داد. متأسفانه در این فیلم ها، شخصیت و کرامت والای زن به هیچ وجه ترسیم نمی شود و تنها چیزی که در این فیلم ها مشاهده می شود بیان عقده ها و حقارت های روان پریشانی در زنان است. مهم ترین دلیل ظهور سینمای فمنیستی در غرب، سوء استفاده های جنسی از زنان در سینما بوده که آنها را به مثابه یک کالای تجاری به حساب آورده و شخصیتی برای آنها قائل نشده است. در فیلم های فمنیستی، موازین اخلاقی بسیار بد تعریف می شوند و به هیچ وجه، اخلاق در این فیلم ها مهم نیست و تنها چیزی که مهم است ضد مرد بودن و بزرگتر نشان دادن شخصیت زنان می باشد.
آسیب مذهبی
سینما، یک مدِیوم (رسانه) است و از آغاز تاریخ آن تا به حال فیلم های زیادی در تبلیغ مذاهب گوناگون ساخته شده اند. تعداد فیلم های مذهبی بسیار زیاد است به طوری که برخی از صاحب نظران بر این باورند که این دسته از فیلم ها را می توان در یک ژانر تعریف کرد. در سال 1910 شاهد تولید فیلم های مذهبی بسیاری بودیم که برگرفته از ایده های مذهبی بود و با نگاهی هرچند گذرا به مذهب داشتند. بیشترین فیلم های مذهبی را مسیحیان ساخته اند و متأسفانه کمترین فیلم های مذهبی را مسلمانان دارند. از مهم ترین فیلم های مسیحی می توان به «آهنگ برنادِت»(1942)، «انجیل به روایت متی»(1964) و «مصائب مسیح»(2004) اشاره کرد. یهودی ها که بسیاری از کارگردان های بزرگ دنیا را در اختیار دارند فیلم هایی مثل «ده فرمان» و «ماتریکس» را در راستای اهداف مذهبی شان ساخته اند. مذاهب شرقی و بودایی با فیلم هایی مثل «بودای کوچک»، «نفرین مجسمه سیاه»، «بهار تابستان پاییز زمستان و باز بهار»، «هتف سال در تبت» و ... به تبلیغ آیین خود پرداخته اند و اسلام تنها با یک فیلم «الرساله (محمد(ص) رسول الله)» شناخته می شود. پس تعداد فیلم های مذهبی زیاد است اما در مقابل آنها، فیلم های ضد مذهب بسیار ساخته می شوند. فیلم هایی مثل «آخرین وسوسه های مسیح» که بر ضد مسیحیت ساخته شده است. متأسفانه بیشتر فیلم های ضد مذهب همچون، «دروغ های حقیقی»، «محاصره»، «جهاد برای عشق»، «راه آجری»، «به درون شب»، «زندگی و مرگ در لس آنجلس» و «سنگسار ثریا منوچهری» با حمایت دولت های استعمارگر بر ضد اسلام ساخته شده است. «سریال 24» با حمایت مالی دونالد رامسفلد (وزیر دفاع آمریکا)، دیک چنی (معاون اول بوش پسر) و بیل گیتس (صاحب شرکت ماکروسافت)، ساخته شده و اسلام را عامل اصلی تروریسم در دنیا معرفی کرد.فیلم The hurt looker یکی دیگر از فیلم های ضد اسلامی است که در صدد توجیه حضور آمریکایی ها در عراق است و سربازان امریکایی را افرادی مهربان و دلسوز معرفی می کند که برای حفظ جان مردم عراق، جان خود را به خطر انداخته و با تروریست های مسلمان مبارزه می کنند و بمب های آنها خنثی می کنند. در بخشی از این فیلم نشان می دهد که سربازان امریکایی، مرکز تروریست های مسلمان را کشف کرده و منهدم می سازند. دوربین به پرچمی در این مرکز متمرکز شده که بر آن جمله لا اله الا الله و محمد رسول الله (ص) نوشته شده بود یعنی تروریست هایی که به مردم عراق رحم نمی کنند مسلمانان معتقد به توحید و رسالت رسول اکرم (ص) هستند. این فیلم که در سال 2010 جایزه اسکار را گرفت به دنبال نقد اسلام و توجیه حضور امریکایی در عراق است.
و اما در مقابل، مسلمانان چه کردند؟ آیا فیلم قدرتمندی ساخته اند که در آن ارزش های والای اسلامی را به تصویر بکشند؟ آیا در دنیای امروز می شود جلوی فیلم هایی از هالیود وارد می شود را گرفت؟ آیا فقط باید سانسور کنیم و کار سلبی کنیم؟ یا باید در کنار کنترل و نظارت، فعالیت های ایجابی نیز داشته باشیم؟ اینها سؤال هایی است که باید هنرمندان و مسئولین هنری کشورهای اسلامی به آنها پاسخ دهند.
منبع:خسروپناه، عبدالحسین؛ (1390)، جریان شناسی ضد فرهنگ ها، قم: تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ پنجم/1390.
/ج