هنر اسلامی

در جزیره العرب یا شبه جزیره عربستان از هزاره های هفتم و ششم ق م آثار پارینه سنگی و میانسنگی گوناگون به دست آمده است. با آنکه اقلیم سخت و خاک خشک آن سرزمین قاره مانند امکانات کاوشگری را تا کنون محدود و گاهی
يکشنبه، 12 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هنر اسلامی
هنر اسلامی

نویسنده: پرویز مرزبان



 

پیشگفتار

در جزیره العرب یا شبه جزیره عربستان از هزاره های هفتم و ششم ق م آثار پارینه سنگی و میانسنگی گوناگون به دست آمده است. با آنکه اقلیم سخت و خاک خشک آن سرزمین قاره مانند امکانات کاوشگری را تا کنون محدود و گاهی متوقف داشته، لیکن باز در نواحی دور افتاده از هم خاک عربستان کاوشهای باستانی مهم به عمل آمده است، که مراکز عمده آن عبارتند از: بخش شرقی در ناحیه شبه جزیره قطر، بخش مرکزی در ناحیه خشک و شنزار رَبعَ الخالی و وادیهای شمال آن تا خطه نجد، بخش جنوبی شبه جزیره از ظُفار رو به شرق، ناحیه عدن و یمن در جنوب غربی، و بخش شمالی و شمال غربی از تیماء (در شمال مکه) تا اردن و خلیج عَقَبه. آثار عمده ای که از مراکز یاد شده به دست آمده مشتمل است بر: گُوه (چوب شکن) و متّه ای از سنگ یشم[در شمال یمن]، ابزارهای سنگ چخماقی [در نجد]، ‌تبردستی از سنگ یشم[ در بخش شرقی] و نیز آثار دیگری در همان ناحیه قطر و بخصوص در جزیره بحرین که نمایانگر برقراری روابط میان ساکنان آن نواحی با مردم هندوستان در عصر نوسنگی است، و باز تبردستی از کناره جنوبی شبه جزیره [ظُفار]، ‌و همچنین کنده کاریهای صخره ای متعلق به دوران نوسنگی در اردن و عمان، ‌از جانورانی چون گاو، گربه وحشی، ‌مارمولک، شتر، مگس، و بیش از همه بزکوهی. به گواهی مدارک موجود از حدود 3000 ق م مردمی سامی زبان در سراسر جزیره العرب تا ناحیه جنوبی اردن امروزین می زیسته اند.در هزاره دوم ق م دو تحول عمده در آن سرزمین به حصول پیوست، ‌که یکی اهلی شدن شتر بود و دیگری پیدایی خط الفبای عربی که تا به امروز برقرار مانده است.
در هزاره دوم ق م اعراب شتر را برای حمل کُندُر و مواد معطر از «جاده بخور» تا سواحل مدیترانه، ‌و بخصوص کشور مصر که مصرّانه طالب کندر یمن و جنوب عربستان بود، ‌به کار می گرفته، ‌و گوشت و شیر و پشم آن را نیز مصرف می کرده اند.
قدیمی ترین متن تاریخی که در آن از قوم عرب یاد شده کتیبه ای است آشوری که از زمان شلمَنصَر سوم[ 859 تا 824ق م] برجا مانده است.در تلمود که مجموعه مدون شریعت شفاهی بنی اسرائیل‌، و نیز در تورات که نام پنج کتاب اول شریعت حضرت موسی است، ‌ذکر جزیره العرب و قوم عرب به میان آمده است.
دولتهای عمده ای که از دوران باستان در عربستان تشکیل یافته اند به دو دسته شمالی چون تَدمُر، نَبَطیان و غسّانیان؛ و جنوبی مانند مَعین، قَتَبان، سبا و حَضَرموت تقسیم شده اند. به موجب کتیبه های مکشوف و پژوهشهای دانشمندان در صد ساله اخیر، ‌یکی از قدیمی ترین دولتهای جنوبی مَعین بوده که از حدود 1300 تا 600 ق م دوام و شهرت می داشته است، ‌و دیگر دولت قتبان؛ ‌و این هر دو به دست دولت سبا منقرض شدند. باز بر طبق کتیبه های بسیار، و عموماً ‌بدون سنه معین، ‌که درباره دولت سبا به دست آمده است دولت سبا نام خود را از لقب یَعرب ابن قحطان می گرفته، ‌که نیای بزرگ بسیاری از شیوخ قبایل جنوبی بوده، ‌و شهر سبا و سد مأرِب را بر پا ساخته است. در قرن دهم ق م این دولت با فرمانروایی ملکه سبا به اوج قدرت و توانگری رسید.
مهمترین دولتهای تشکیل یافته در شمال جزیره العرب، که تا سرزمین سوریه گسترش یافته بود، ‌َتدمُر[ یا پالمیر] بود که نامش در لوحه ای اکّدی متعلق به سده نوزدهم ق م آمده است، ‌و دیگر دولت نَبَطیان که از سده هفتم ق م قدرت و اعتبار یافت، و سرزمینی بزرگ از بخش جنوبی فلسطین تا کناره بحر احمر را به زیر فرمان خود در آورد.
تاریخ قوم عرب از میانه سده نهم ق م مضبوط و مشخص می شود و پیش از آن بسیاری مطالب در مرحله تردید و ابهام باقی می ماند.از دولتهای پیش از اسلام عربستان نیز ذکری از ملوک لَخمی به میان می آوریم که قلمروشان بخشی از شمال شرقی شبه جزیره، ‌و دوام دولتشان از اواخر سده سوم ق م تا اواخر سده ششم میلادی بود. پادشاهان آخری این سلسله تابع ساسانیان بودند، و دولت ساسانی به یاری آنان از گزند غارتگریهای طوایف بادیه نشین عرب مصون می مانده است.
شک نیست که در عربستان میان قبایل بیابانگرد و مردم شهر نشین تفاوت فاحش وجود می داشته است، و طبعاً‌ بدویان چادر نشین عرب نمی توانسته اند صاحب هنر یا فرهنگی قابل ذکر بوده باشند. لیکن در شرایط شهر نشینی پیشرفته ای که بخصوص در دولتهای بخش جنوب غربی شبه جزیره به وجود آمد، ‌تمدنی قومی و شایان توجه پا گرفت که از جهات بسیار قابل مقایسه با تمدّنهای مصر و بابل و یونان و ایران بود، و در طول زمان نیز تأثیراتی از هر یک از آن ها پذیرفت. ناگفته نگذاریم که علاوه بر بیابانگردان و شهرنشینان، طوایفی از اعراب نیز در سراسر خاک عربستان پراکنده بودند که در واحه ها یا کنار چشمه های آب دایمی سکونت می داشتند، و به مراحل پیشرفته تری از کشاورزی و دامداری و رفاه اجتماعی دست یافتند. ساکنان عربستان به طور عموم گرچه تشکیل نژاد یا ملتی واحد نمی دادند، لیکن همگی به زبان عربی [ با گویشهای متفاوت] سخن می گفتند. مورخان اسلامی به پیروی از علمای اَنساب عرب تمامی قبایل عرب را به دو دسته بزرگ، یعنی جنوبی یا قبایل قَحطان(یمنی)، ‌و شمالی یا قبایل عدنان تقسیم کرده اند.
در میان ساکنان شبه جزیره عربستان پرستش ارواح غیر آدمی چون ملایکه و جن و غول، و همچنین پرستش اجرام آسمانی و اجداد خانوادگی و اصنام معمول بود. بسیاری از قبایل جانوری چون سگ، ‌خرس، سوسمار، سنگ پشت، گاو و مانند آن را بت خاص خود قرار می دادند، و نام آن جانور را بر قبیله یا سران قبیله خود می نهادند. ایشان صنمهای خویش را از چوب و طلا و نقره، ‌و یا از سنگ می ساختند. گرچه به گفته برخی مورخان اسلامی قوم عرب در سایه رهبری حضرت ابراهیم یکتاپرست شده بودند، ‌لیکن مسلم است که پس از چندی دوباره به شرک گراییده بودند. علمای ادیان معتقدند که عرب جاهلی به هنگام پرستش اجداد خود مراسمی پر تفصیل برپا می داشته، ‌و در سوگ مردگان موی سر را می تراشیده، و بدن را مجروح می کرده، و بر بالای گور متوفا بنایی می ساخته است. همچنین در میان عموم اقوام عرب سامی نژاد، ‌نسب هر شخص اصلی عمده شمرده می شد، ‌و رعایت تکالیف خویشاوندی یا همخونی اهمیت به سزا می داشت.
در میان فرهنگ و هنر مردم بادیه نشین و شهرنشین سرزمین عربستان تفاوت چونی و چندی بسیار وجود می داشته است، ‌و اینکه در توضیح مطلب به طور خلاصه اضافه می شود که اگر طوایف و قبایل بیابانگرد و چادر نشین در شرایط زیستی خود صاحب سابقه و سبکی در هنرهای اصلی نشدند، و جز به ساختن بت از چوب و سنگ و طلا و نساجی و بوریابافی، و تهیه آبدان و ظروف و وسایلی با چرم، ‌و به کارگیری نقوش تزیینی و به دور از شکل و هیئت موجودات و جانداران، ‌توانایی و توفیقی نیافتند، بر عکس، ساکنان مراکز تمدنی که پیش از آغاز هزاره اول ق م و در سده های بعد از آن در بخشهایی از شمال و جنوب و شرق شبه جزیره تکوین یافت، در هنرهای معماری و پیکرتراشی و نقش برجسته کاری، و نیز در مفرغکاری و سفالگری و انواع صورتسازی و زینتگری پیشرفت شایان یافتند و هنری قومی و متمایز از هنر اقوام مجاور خود به وجود آوردند. شرح عمده ترین این آثار در گزارشی بسیار کوتاه به قرار زیر از نظر می گذرد: از شهر مأرِب(مارِب) مرکز عمده دولت سبا، و واقع در نزدیکی سدّ مأرب[که خود در آغاز هزاره ق م شاهکار معماری فنی و مهندسی برای آبرسانی بوده، ‌و موجب شگفتی کارشناسان و پژوهشگران امروزی شده است] بقایای پرستشگاهی بزرگ و بیضی شکل، اعضای ساختمانی چون ستون و سر ستون به شیوه متمایز جنوب عربستان، و قطعات تزیینی محراب و سنگتراشی، ‌پیکره های مرمرین گاو نر، سردیسهای گاو نر ساخته شده با مفرغ، ‌پیکره های کوچک اندام از گل صورتگری، ‌تصویرهای فردی متوفیّانی کنده کاری شده بر سنگ مزارشان، ‌و برتر از همه پیکره کوچک اندام مفرغینی به بلندی 95 سانتیمتر با پوست پلنگی بر دوش و پشتش [سده هفتم ق م] که سجیه هنر عربستان جنوبی را عاری از نفوذ یونانی، ‌و یا بیگانه، بخوبی آشکار می سازد. همین گونه آثار تاریخی و هنری در تیما، ‌واقع در شمال غربی عربستان و متعلق به سده های هشتم و هفتم ق م مکشوف شده، و از کاوشگاه شهر پِترا[بَطراء] در ناحیه شمال غربی شبه جزیره، سنگ مزاری کنده کاری شده به دست آمده است. باز در عدن [جنوب یمن] پیکره پادشاهی متعلق به میانه هزاره اول ق م، و در همان مرکز تمدنی جنوب، ‌کتیبه برجسته ای به خط عربی روی سنگ [شاید متعلق به قرن دوم ق م] یافت شده است. از بخش شرقی عربستان آثار تاریخی قابل ذکری تا کنون به دست نیامده است. در پایتخت حضرموت[ تمدن عمده جنوبی عربستان] پاره ای مفرغینه های لرستان متعلق به سده ششم ق م مکشوف شده است.[نشانه ای از وجود رابطه تجاری میان ایران و حضرموت]
در مرکز تمدنی جنوب غربی عربستان معماری بخصوص پیشرفت شایان توجه یافت، به طوری که هنر پیکرتراشی را با فاصله بسیار پشت سرگذاشت. در جنوب سفالگری در مراحل نخستین ماند؛ ولی زرگری، مفرغگری و جواهر سازی رونق گرفت. چنانکه اشاره شد کامیابیهای اعراب جنوبی در ساختن استحکامات، ‌سد آبرسانی، ‌جاده ها و نیز کارهای کشاورزی، پژوهشگران امروزی را به شگفتی می اندازد. همچنین از ویژگیهای شیوه هنری خاص ناحیه جنوبی عربستان، که از سرایت هنر بیگانگان و خصوصاً‌ یونانیان تا حدّی به دور بود، ‌حفظ تعادل و تقارن کامل است، ‌و این همان دو ویژگی است که در کتیبه نویسیهای مکشوف جلب نظر کارشناسان را کرده، و برخی از ایشان را بر آن داشته است که خط عربی را برای خوشنویسی و کتیبه نویسی مساعدترین خط به شمار آورند.

ظهور اسلام و هنر اسلامی

هجرت حضرت محمد (ص) از مکه به مدینه مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفته، ‌و آن مطابق بوده است با سنه 622 بعد از میلاد مسیح. پس از رحلت پیغمبر اسلام(ص) در سال 11 هجری قمری خلفای راشیدین [ یا خلفای اربعه:ابوبکر، عمر، عثمان، حضرت علی علیه السلام] به جانشینی رسول اکرم در مرکز مدینه رهبری امت مسلمان را به دست گرفتند. حضرت علی (ع) با قبول مقام خلافت در سال 36 هـ ق کوفه را پایتخت خود قرار داد؛ و با شهادت آن حضرت در سال 40 هـ ق خلافت به معاویه رسید که از عموزادگان حضرت محمد (ص) بود، ‌و پایتخت خود را به شهر دمشق [در شام] منتقل ساخت.
جانشینان معاویه به نام خلفای اموی [بنی امیه] از 41 تا 132 هـ ق در مقام خلافت باقی ماندند. ازآن پس خلافت به دست عباسیان افتاد که بغداد را پایتخت ساختند، ‌و تا سال 656 هـ ق به خلافت خود ادامه دادند، و در آن سال با هلاکت المستعصم بالله به فرمان هلاکوخان بساط خلافت برچیده شد.
لفظ اسلام در قرآن کریم به معنی مطلق دین خدا، ‌و نیز خصوصاً به معنی دین حضرت محمد (ص) آمده است؛ ‌و اصل لغوی آن به معنی تسلیم و رضا به فرمان الله است. در مدت 23 سال پس از بعثت، و در طول حیات حضرت محمد (ص)، ‌این دیانت در سراسر جزیره العرب اشاعه یافت. پس از رحلت رسول اکرم به همت خلفای راشدین و با پیروزیهای پیاپی جهادگران مسلمان، ‌در مدتی کوتاه آیین اسلام از اسپانیا و شمال افریقا و مصر و سوریه و بین النهرین و ایران تا هندوستان و چین و برخی دیگر از نواحی خاور دور را به زیر حکومت وحدت بخش خود درآورد.
بنابر آنچه در پیش گذشت قوم عرب که در قرن هفتم میلادی با ایمان توحیدی خود دولت پهناور اسلامی را بنیان نهادند، به طور عموم چادرنشین و بیابانگرد بودند، ‌و به جز در پاره ای مراکز تمدن که از اواخر هزاره دوم ق م به بعد در دولتهای شمالی چون تَدمُر و نَبَطی و غَسّانی، ‌و نیز دولتهای جنوبی شبه جزیره چون سبا و قَتَبان و حضرموت تکوین یافت و صاحب تمدن و هنری قابل مقایسه با تمدنهای بین النهرین شد، ‌سابقه و سبکی در معماری و دیگر هنرهای اصلی نداشتند؛‌ بلکه هنرشان منحصر می شد به نساجی و بوریابافی و ساختن بتهای قبیله ای در هیئت جانور مورد پرستش هر قبیله، چون سوسمار، گاو، سنگ پشت و مانند آن با چوب و سنگ[گاهی طلا و نقره] و پاره ای هنرهای دستی با نقوش تزیینی و به دور از اشکال طبیعی موجودات.
در آغاز تکوین جامعه اسلامی، نمازخانه عبارت بود از محوطه ساده ای محصور در دیواره هایی از بافته بوریا؛ و اما از نخستین نمازخانه های عادی ساخته شده با مصالح صُلب معمول در آن دوران کمترین آثاری بر جا نمانده است.لیکن چندان مدتی از رواج اسلام نگذشت که تزیینات گوناگون اسلامی تعیین و در مواضع خود جایگزین شدند، و به طرزی نسبتاً‌ ثابت در هر اقلیم و دیاری از آن عالم گسترده که ایمان وحدت بخش اسلام را پذیرفته بودند، به رویش خود ادامه دادند.
در دوره خلافت اُمویان لزوم انجام نماز جماعت، ساختن نیایشگاهی عمومی، ‌یا مسجد را ایجاب کرد. بنای مسجد که در اساس بر نقشه ای مستطیل شکل استوار می شود مشتمل است بر حیاطی وسیع با حوض آبی در میان آن، و از چهار طرف محدود به طاقنماها و ایوانهای جانبی، ‌و در انتهای جنوبی حیاط، ‌نمازخانه یا شبستان مسجد که به محراب فرو نشسته در بدنه رو به قبله شبستان منتهی می شود. سقف و بام مسجد در آن مرحله معماری تخت بود، ‌و از بدنه آن یک یا چند مناره به سوی آسمان افراشته می شد، مانند آنچه در مسجد جامع دمشق[معروف به جامع اموی]، یا بگوییم نخستین نمونه معماری اسلامی پس از قبه الصخره بیت المقدس، مشاهده می شود، ‌ضمن آنکه در این بنا نفوذ معماری و اثر دست موزاییک کاران بیزانسی نیز آشکار است.
معماری شهری [و اعیانی] اُمویان با بررسی آثار باقیمانده از کاخهای بیابانی [ییلاقی] قصر الحَیر و مِشَتّی و قُصَیر عَمَره شناسایی شده است، ‌که در برخی از آنها نقاشیهای دیواری با انگاره های تزیینی شان نمایانگر میراثهای هنر یونانی مآبی و ساسانی است که به امویان رسیده بود. از آنجا که هنر اسلامی ساختن صورت جانداران را ممنوع کرده بود، ‌طراحان مسلمان به ایجاد تزییناتی پرداختند که عنصر اصلیشان خطوط هندسی و نقوش انتزاعی بود، و دیری نگذشت که در هر سرزمینی سبک معماری و زینتکاری خاص آن محل چون ایرانی، شامی، بیزانسی [ در سوریه]، قبطی[در مصر] به وجود آمد.در معماری اسلامی پس از اجرای استخوان بندی بنا توجه اصلی به تزیین و پرداخت رویه ی بنا موقوف می شد، و همین جنبه است که به جلوه های گوناگون معماری اسلامی در سرزمینهای مختلف وحدت می بخشد. بناهای مهمی که در قرن اول هجری [هفتم میلادی] ساخته شد عبارتند از: مسجد عمروعاص در قاهره، ‌مسجد قیروان در تونس، ‌و قبه الصخره در بیت المقدس. در قرن دوم هجری پوشاندن رویه بنا با گچبریهای ظریف و کاشیهای رنگارنگ در سراسر عالم اسلام معمول شد[ جامع اموی، ‌دمشق]. ساختمان یکی از بزرگترین مساجد جهان، ‌یعنی مسجد قُرطُبه(1) در اسپانیا، ‌در ابتدای خلافت امویان اندلس(2)[نیمه دوم قرن دوم هجری] آغاز شد.در عهد خلفای فاطمی هنر معماری در مصر رونق و کمال یافت، ‌و در قرن پنجم هـ ق گنبد سازی به اسلوب ایرانی در آنجا معمول شد. همراه با ساختمان مساجد، ‌کاشیکاری و مقرنس کاری نیز پیشرفت می یافت در اسپانیا معماری اسلامی به رنگی دیگر جلوه گر شد. کاخ شکوهمند الحَمراء در غَرناطه [گرانادا] با حیاطها و حوضها و پیکره های سنگی شیر، و تالارها، و گچبری و کاشیکاری و سقف مقرنس و هلال و ستون ظریف و رنگین، نمونه بارز و کاملی از شیوه معماری و هنری اسلامی در اسپانیاست[ اواسط قرن هفتم تا اواسط قرن هشتم ه ش].سلطه اعراب بر اسپانیا در اواخر قرن نهم ه.ق [آخر قرن پانزدهم میلادی] به پایان رسید، لیکن تأثیر هنری اسلام در آن سرزمین برقرار ماند، [شرح آن در آخر این بخش خواهد آمد.]
در دوره خلفای عباسی پایتخت به بغداد منتقل شد، ‌و نفوذ هنر و معماری ایرانی یا بگوییم ساسانی غلبه یافت. اکنون آجر به مقدار زیاد در ساختن جرز و پلکان و طاق و گنبد به کار برده می شد، ‌و هلال درگاه و طاقنما و طاق گهواره ای و گنبد و ایوان اشکانی [فضایی بلندتر از سطح زمین و فرو نشسته در بنا و مسقف که از سه بَر محصور و از سمت پیشین با طاقنمایی بلند رو به حیاط داخلی باز است] اساس استخوان بندی معماری را تشکیل می داد. همچنین با وجود تحریم دینی، ‌معماری تدفینی با بر پا کردن ساختمانی شکوهمند بر مزار معمول شد.
در واقع ایران از همان نخستین قرن هجری [هفتم میلادی] میراث هنری مستقلی به جهان اسلام عرضه کرد. شیوه ساختن طاقهای سکنج دار و گنبدهای ضربی آجری، و نیز به کارگیری کاشیهای الوان برای تزیین رویه های بنا شیوه ایرانی بود.از بناهایی که خصوصاً توسط معماران ایرانی طرح افکنی شد مدرسه بود، ‌عبارت از حیاطی مرکزی و به گرداگرد آن حجره های ایواندار برای طلاب، ‌و در دو سوی مقابل حیاط دو تالار بزرگ، با گنبدی پیازی شکل بر روی تالار بزرگتر [مدرسه چهار باغ اصفهان]. ساختن مدرسه های مشروح در بالا از قرن هفتم تا قرن نهم هـ ق رونق و رواج یافت. از قرن نهم به بعد شبستانهای ساده و ستوندار مساجد جای خود را به تالارهایی با فضای چهار گوش وسیع و گنبدی فراخ بر فرازشان داد، ‌که از بیرون و درون با انواع کاشیهای منقوش یا معرق زینت و جلا می یافتند. مسجد کبود تبریز[870 ه ق]و مسجد شاه اصفهان[قرن 12 ه ق]نمونه های درخشانی از این بناهاست.
شیوه های معماری و هنری ایران در معماری اسلامی هندوستان نفوذ فراوان کرد، و بر سنّتهای معماری بومی آن سامان تأثیر آشکار برجا گذاشت. اما در معماری هند از این کاشیکاری به شیوه ایرانی فقط برای پوشش درونی بنا استفاده شد. علاوه بر این در معماری اسلامی هند سنگ مرمر سفید فراوان به کار رفت، و با موزاییک کاری رنگارنگ از قطعات کوچک سنگ تزیینات بسیار بر رویه بنا افزوده شد، که بنای معروف تاج محل در شهر آگره[1040 ه ق] نمونه بارز و شکوهمند آن است.
به طور کلّی از مشخصات عمده معماری اسلامی، از اسپانیا گرفته تا هندوستان باید طاقنما و قوس و طاق گهواره ای و گنبد و مناره و گلدسته و محراب را نام برد؛ و از عناصر عمده ای که در زینتکاری معماری اسلامی به کار گرفته شد باید گچبری و کاشیکاری معرق و مقرنس کاری و شباک سازی و کتیبه نویسی به انواع خوشنویسیهای نسخ و ثلث و ریحانی و رقاع و کوفی و خطوط بنایی[ با سرکشها و زوایای حروف به شکل قائم] را متذکر شد. (لوح 7) و اما بناهایی که نمایانگر گونه های معماری اسلامی هستند عبارتند از مسجد، محراب، مقبره، بقعه، مدرسه، کاروانسرا، بازارهای سرپوشیده، سقاخانه، گرمابه و نیز خانه های مسکونی با جرزهای ستبر و حفاظ سایه گستر و رواق جانبی برای دور داشتن گرما و آفتاب، ‌و شباکهای آجر و کاشی در بدنه دیوار به جای پنجره، ‌و بام تخت، ‌و گاهی زیر خانه و سرداب، و احیاناً حوضخانه در بناهای اعیانی.
خلافت عباسی تلفیق عناصر معماری و تزیینی را ترویج می کرد. همچنین ویژگی های هنری هر یک از بلاد یا خطّه های اسلامی در هم تأثیر متقابل می گذاشت. ابن طولون [والی مستقل و مقتدر مصر در عهد خلفای عباسی] پس از مشاهده مناره مشهور ملویه[حلزونی شکل ]در سامَرا [شمال بغداد] فرمان داد در قاهره مسجد جامعی بنا کنند [سده دوم هـ .ق] و چنانکه مشاهده می شود درودگری و قاب بندیهای چوبی آن با کنده کاری گل و بته ای و نقوش در هم تابیده ای تزیین یافته که متأثر از شیوه بین النهرین بوده است.از جانب دیگر همین گونه امتزاج عناصر هنری در ساختمان سراسر شهر و بخصوص مسجد جامع قیروان [در تونس] مشهود است، که از خاورمیانه و مصر به وام گرفته شده بود [ساختمان در سده اول هجری].
در صناعت سفالگری رقیب طرّاحان و هنرورزان طراز اول ایرانی چینیان بودند که در اسلوب کار خود، بخصوص چینی سازی را به کمالی بیمانند رساندند؛ و در زمینه پارچه بافی نیز وضع به همین منوال بود. مراکز سامرا و شوش و ری و نیشابور و سمرقند در سده ششم هـ ق عالیترین آثار سفالین اسلامی را به وجودآوردند.
در پایان به خلاصه اشاره می شود که در ایران اسلامی نقاشی مشتمل بود بر جزئی تصویر سازی کتابهای فنّی و یا داستانی، و بخش عمده ای مینیاتور، که هنر ملی و بارز ایرانیان شناخته شده و ارزش والا دارد. پس از بغداد مراکز این هنر مستمر و مترقی ایرانی به تبریز و اصفهان و شیراز و هرات انتقال یافت که هر یک ویژگیهایی خاص خود داشت و کلاً در دوره ی تیموریان [قرن نهم] به اوج کمال و رونق رسید. دیگر از هنرهای تزیینی ایران تذهیب قرآن و نسخ دستنویس، قلمزنی روی فلز، ترصیع، ‌عاجکاری، ‌گچبری، درودگری، منبتکاری [بخصوص درهای مسجد و منبر]، سلاح سازی‌، مفرغکاری، شیشه گری زردوزی و زربفت سازی، ‌و مهمتر و پرحاصل تر از همه قالیبافی است، ‌که همه آن صناعات آثار نفیس و طراز اول به وجود آوردند، و بسیاری شان نیز سرمشق کار دیگران قرار گرفتند.
گسترش اسلام به سوی باختر و شمال در حدود سال 30 ه ق(650 میلادی)، یعنی کمتر از بیست سال پس از رحلت رسول اکرم (ص)، ‌دولت اسلامی با پیروزی بر امپراتوری بیزانس، دو کشور مصر و سوریه را به تصرف خود در آورد؛، ‌و در همین مدت زمان بر سراسر بین النهرین و ایران ساسانی نیز دست یافت. از آن پس اعراب با معماری و هنر پیشرفته ایران و مصر و سوریه[شامل کلیساهای شکوهمند به شیوه بیزانسی] آشنا شدند، ‌و هنرورزان و هنرمندان ایرانی و سوریایی و مصری را به خدمت گزیدند و به دنباله رقابت و مجاهدت هنری که در جامعه عرب به وجود آمد، ‌هنر اسلامی رو به شکوفایی و تکامل گذارد، ‌هنری که به موجب همین اسباب و علل در آغاز از یک جهت جنبه التقاطی یافت -التقاط از سنتهای هنری و عناصر تزیینی ساسانی و سوریایی آمیخته به نفوذ شدید یونانی مآبی، و همچنین مصر قبطی یا مصر مسیحی و از جهت دیگر در هر اقلیم و دیار، از قلب اسپانیا تا اقصای خاورزمین، و از جنوب جزیره العرب تا سیبریه، ‌به رنگی و شیوه ای محلی در آمد.
با حکومت یافتن سلسله کوتاه عمر طولونی بر مصر و روسیه به سر سلسلگی و رهبری احمد بن طولون، ‌شاخه ای ممتاز از هنر اسلامی در وجود آمد، ‌و نمونه بارز آن مسجدی است که در سال 255 هـ ق به اهتمام و نام ابن طولون، و با ویژگیهای معماری و عناصر تزیینی معمول در بین النهرین، ‌در قاهره برپا شد. از سال 297 هـ ق حکومت مصر به دست خلفای فاطمی به سرسلسلگی عبیدالله مَهدی افتاد که همگیشان هنر پرورانی گشاده نظر بودند. در این دوران که تا سال 567 ه ق دوام یافت با آنکه کشمکشهای خونین و شورش شکست و قحط و غلا به دفعات کشور را دچار تیره روزی ساخت، ‌بر روی هم اوضاع دیوانی و مالی مصر رشد و سامان گرفت. و بازار ادب و هنر گرم ماند، و نفوذ فرهنگ اسلامی در شمال آفریقا تا مراکش( کشور مغرب) گسترده شد. در سال 360 ه ق بنای مسجد و دانشگاه دینی الازهر در قاهره آغاز شد، ‌که تا سالها بعد به دست خلفای فاطمی توسعه و تکامل یافت. خلیفه عزیز در حدود 380 هـ ق کتابخانه ای دایر کرد که به قولی دارای 200000 مجلد کتاب بود؛‌و خلیفه حاکم بنای دینی دارالحکمه را در قاهره برپا کرد. بدین ترتیب از همان میانه قرن اول هجری، ‌اسلام در شمال افریقا به سوی مغرب گسترش یافت و کشورهای لیبی و تونس و الجزیره و مراکش را به زیر لوای خود درآورد، و مساجد و بقاع و دارالحکمه های آراسته به گنبد و گلدسته و مناره و طاق مقرنس و درها و منبرهای منبّت، ‌و گچبری و کاشیکاری را در مراکزی چون طرابلس و الجزیره و فاس و تِلِمسان و رباط برپا ساخت.
در سال 90 هجری طارق ابن زیاد سرداری مسلمان از قوم «بربر شمال افریقا»(3) به فرمان والی طنجه در مراکش از تنگه میان دو خاک مراکش و اسپانیا که به نام او جبل الطارق خوانده شده است گذشت و با سپاهیان خود شروع به پیشروی سریع در آن سرزمین کرد، ‌چنانکه در مدت پنج سال بخش بزرگتر اسپانیا را، ‌تا مرزهای پادشاه نشینهای آراگون و کاستیل در شمال، ‌به تابعیت اسلام در آورد.
چهل و پنج سال بعد عبدالرحمان(4)، ‌یکی از جان به دربردگان کشتار امویان توسط عباسیان، با پشتیبانی پادگان سوریایی مستقر در جنوب اسپانیا ایالت اندلس را به زیر فرمان گرفت و شهر قرطبه را پایتخت خود قرار داد، و چندی بعد در آن شهر بنای مسجد بزرگ قرطبه را آغاز کرد. بدین ترتیب بسیاری از مردم اسپانیا به دین اسلام درآمدند و فرهنگ و معماری و هنر اسلامی در آن سرزمین رو به گسترش گذاشت؛ لیکن با آنها که مسیحی مانده بودند عموماً‌ به رفق و مدارا رفتار شد.
در سال 410 هـ ق خلافت امویان در اسپانیا به پایان رسید، و از آن پس سلسله امیرانی چند از جمله بربرهای مسلمان مراکش یا «قوم مغربی»‌ـ و عباسیان و مرابطون زیریون و موحدون هر یک در بخشی از نواحی مرکزی و جنوبی آن کشور تا سده نهم هـ ق به حکومت ملوک الطوایفی خود ادامه دادند. لیکن بر اثر تفرقه و توطئه دایمی در میان امیران عرب و مغربی، از سده ششم هـ ق سلطه اسلامی به سستی گرایید، ‌و پادشاهیهای کوچک شمال اسپانیا چون کاستیل و لئون و آراگون قدرت بیشتر یافتند و فرصت را برای بیرون آوردن ایالات کشور از زیر سلطه مسلمانان به دست گرفتند. از آن پس سلسله امیران و خلفای اسلامی در برابر حملات نیروهای پادشاهان مسیحی شمال اسپانیا تاب مقاومت نیاوردند، و مراکز فرمانرواییشان یک یک به تصرف مسیحیان در آمد، ‌تا آنکه در سال 897 هـ ق[1492 میلادی] آخرین پایگاه اسلامی در غرناطه(5) تسلیم اسپانیاییها شد و دوران حکومت اقوام مسلمان در آن سرزمین به پایان رسید.
آنچه اکنون باید به بررسی در آید شناخت شیوه های هنری و آثاری است که بر اثر سلطه اسلام در اسپانیا از آمیزه دو هنر اسلامی و مسیحی به وجود آمد؛ ‌و این همان معنی است که عنوان هنر «اسلامی اسپانیایی» یا «اسپانیایی مغربی» یافته است.
شیوه مُستَعربی در حکومت اسلامی مستقر در اسپانیا برای گروهی از مسیحیان کوشا به حفظ فرهنگ وهنر قومی خود که ناگزیر به پذیرش نفوذ فرهنگ و معماری اسلامی بودند کلمه «مُستَعرب» متداول شد؛‌ و از این رو معماری و هنر ایشان که از سده هشتم تا یازدهم میلادی( دوم تا پنجم هجری قمری) در کنار معماری و هنر اسلامی تحول می یافت شیوه مستعربی خوانده شد. این شیوه در سده یازدهم میلادی با نفوذ و رواج هنر«رومی وار» متروک ماند و از میان رفت.
والیان و خلیفگان مسلمان با روش مسالمت آمیزی که داشتند به مسیحیان اجازه می دادند که با رعایت پاره ای شرایط برای اجرای مراسم دینی خود پرستشگاههای مسیحی بسازند در نتیجه شیوه معماری و تزیینی دو رگه ای توسط آن مسیحیان به وجود آمد، ‌که آمیزه ای بود از هنر عامیانه محلی و عناصر شکوهمند شیوه اسلامی. در قرن سوم هـ ق که بر اثر سرکشیهای مسیحیان مُدارای امیران مسلمان جای خود را به سختگیری داد، ‌مُستَعربون راه مهاجرت به پادشاهیهای کوچک شمال اسپانیا را در پیش گرفتند، ‌و از آن پس هنر مستعربی در شمال اسپانیا هویتی مشخص یافت که هم از آمیزه هنری «اسلامی اسپانیایی» متمایز بود، و هم از سنتهای هنری اقوام شمالی اروپا.
در میان اندک نمازخانه هایی که از معماری مستعربی بر جا مانده یکی نمازخانه ویران شده بوباسترو است که به فرمان عمر ابن حَفصون در «مالقه»(6) ساخته شد. شهر «طلیطله»(7)، یکی از مراکز عمده خلافت اسلامی، در فاصله سالهای 230 تا 310 هـ ق به حکومت نیمه مستقلی دست یافت، ‌و مسلماً‌ کلیسای سانتاماریادِ مِلکه از بناهای آن دوران بوده است که اکنون ویرانه هایش در نزدیکی طلیطله جلب نظر می کند. بزرگترین بنایی که از معماری مستعربی بر جا مانده کلیسای مستطیل شکل سانتا میگل دِ اسکالا نزدیک شهر لئون و متعلق به آخر سده سوم هجری است. در این پرستشگاه نقشه ساختمانی مسیحی با عناصر و تزیینات اسلامی اجرا شده است، ‌بدین صورت که سه شبستان مستطیل شکل و به هم پیوسته با طاقگانهای (ردیف طاقنماهای ) پنج دهانه و قوسهای نعل اسبی سوار بر ستونهای مرمرین، ‌تقسیم بندی سه گانه یافته اند؛ و سرستونهایشان با نقوش ظریف و زیبا، ‌شبیه به سر ستونهای مغربی وار(مراکشی) مسجد قُرطُبه، ‌تزیین شده است. در کلیساهای چلیپایی و یا مستطیل شکل مستعربی همچنین تو نشستگیهایی نعل اسبی تعبیه شده که محتملاً تقلیدی از محراب مساجد اسلامی بوده است. دیگر از عناصر اسلامی به کار گرفته شده در معماری مستعربی مسیحیان اسپانیا، ‌گنبد تمامگرد چند تَرکی(8) و پنجره دو چشمه (یا شُمیَسه)(9) اسلامی است.
در مینیاتورسازی و تذهیب نسخ دستنویس نیز مستعربون شیوه ای مشخص به وجود آوردند که تلفیقی بود از ویژگیهای شمایلسازی و طراحی اسلامی با مضامین مسیحی، ‌و از آن جمله است آثار تصویری نسخ باقی مانده از سده های چهارم و پنجم [قرون 10 و 11 میلادی].
شیوه مُدَجَّنی این واژه در زبان عربی برای توصیف شیوه معماری و هنرهای تزیینی «مُدَجَّن» ها، ‌یعنی هنرمندان و هنرورزان مسلمانی که در فرمان و خدمت بزرگان مسیحی روزگار می گذراندند، ‌به کار رفت؛ و مراد از آن شیوه ای بود ترکیب یافته از ویژگیهای دو هنر اسلامی و «گوتیک»[هنر وابسته به قوم شمالی گوت و پا گرفته در بخش ایل دو فرانس واقع در شمال شرقی پاریس]. معماری «مُدَجَّنی» از سده ششم هـ ق [دوازدهم میلادی] که مسیحیان اسپانیا متدرجاً‌ شروع به واپس گرفتن گرفتن ایالات خود از مسلمانان کردند، ‌تا سده نهم هـ ق [پانزدهم میلادی] که آغاز دوران رنسانس اروپا بود، ‌در اسپانیا و پرتغال رواج یافت. در میان بسیاری کاخهای برجا مانده از معماری مُدجَنی، ‌شکوهمندتر از همه القصر در شهر اشبیلیه (سویل) است که به فرمان پادشاه ایالت کاستیل در جایگاه کاخی مغربی متعلق به سده پنجم بنا شد، ‌و سجّیه ای کاملاً‌ اسلامی داشت. نمونه های بارز دیگر کنیسه هایی است که در سده های هفتم و هشتم برپا و بعداً تبدیل به کلیساهای سانتاماریالا بلانکا و اِل ترانسیتو در طلیطله شد. از آثار چشمگیر معماری مدجنی برج ناقوسهای آجری چهار بر و هشت براست که از سده های هفتم تا دهم [13 تا 16 میلادی]در شهرهای شمال و شرق اسپانیا چون «تروئل» و «ساراگوسا» و «کالاتایود» ساخته شد. سطوح بیرونی این برج ناقوسها با آجر کاری برجسته تور بافت آمیخته با طاقنماها و پنجره های دو چشمه کور ( یا کاذب، یعنی پشت بسته) و لوحه هایی از کاشی لعابی، ‌به تقلید از مناره های مغربی، ساخته شده است.
مشهورتر از آنچه گذشت کاخ مستحکم الحمراء یا مقرّ دژ مانند و شکوهمند امیران مراکشی غرناطه(10) است که بخش عمده اش در سده هفتم هجری بر پا شد.این کاخ پرزینت و تفصیل در داخل دیواری دژ مانند به رنگ قرمز بنا شده، ‌که به همان سبب در زبان عرب «الحمراء» یا «جایگاه قرمز» نام گرفته است. نقشه اصلی بنا نامنظم و گسترده و به طور عمده مشتمل است بر دو حیاط مستطیل شکل عمود بر هم که هر یک به ردیف هایی از وردیه ها و سرسراها و اتاقها راه می یابند. حیاط شیران که کوچکتر آن دو و دارای تزیینات بیشتر است، ‌در طاقنماهای چهار جانبی که متناوباً‌ بر تکستونیها و دو ستونیهای ظریف با سرستونهای مزین به نقوش تور بافت سوارند، ‌محصور شده است. قوسها از درونسو دالبری چند پره، ‌و سطح دیواره بالای آنها با گچبری راستخطهای در هم تنیده و کتیبه های قرآنی زینت یافته است. در مرکز حیاط حوضچه ای سنگی سوار بر پشت دوازده پیکره شیر از سنگ سیاه تعبیه شده است. بر روی هم نمای بیرونی الحمراء ساده و تزیینات گوناگون آن به شیوه کاخسازی بربرهای مراکش در درونخانه تعبیه شده است، که عبارتند از: کاشیکاری لعابی منقوش و هفترنگ، گچبری فراوان به نقش تور بافت یا با راستخطهای هندسی و گُله های گیاهی در هم بافته، و کتیبه های حاشیه بندی شده قرآنی به خطوط کوفی و نسخ و ریحانی.
شک نیست که در کنار معماری، هنرهای تزیینی اسلامی چون: بافندگی، کنده کاری روی فلز و عاج، ‌سیم و زرکوبی روی مفرغ و فولاد با اسلوب معروف به «دمشقی»[مثلاً در ساختن کلاهخودها و شمشیرهای گرانبها]، و بخصوص انواع کاشیسازی و سفالگری با رنگهای درخشان در هم بافته نیز شکوفان و مکتب ساز شد.
اسلام در گسترش خود رو به شمال تا سرزمینهای جنوبی روسیه، در ترکیه عثمانی که از سده نهم [پانزدهم میلادی، یا آغاز دوران رنسانس اروپا] به صورت قدرتی قهار و رعب انگیز در آمده بود، ‌پایگاهی معتبر یافت. در سده دهم [شانزدهم میلادی] عثمانیان مسلمان سلطه خود را بر بالکان و مصر و سوریه و بین النهرین و قسمت عمده شمال آفریقا گستردند؛ و به پشتیبانی و تشویق فرمانروایان آن امپراتوری بزرگ یکی از دوره های درخشان هنر اسلامی در وجود آمد.
معماران عثمانی پایه کار خود را بر موازین معماری بیزانسی منطبق ساختند. از جمله مسجد سلطان سلیمان [ یا سلیمانیه، ‌حدود 950 هـ ق] به پیروی از نقشه ایاصوفیّه(11) بنا شد، ‌گرچه کاشیکاریهای لعابی و مناره های ظریف و بلند آن به سنت اسلامی است.مسجد شکوهمند دیگر در قسطنطنیه مسجد سلطان احمد اول [آغاز سده یازدهم] با گنبد کم خیز مرکزی، و نیمگنبدهای تقویتی جانبی، ‌و مناره های بلند و نوک تیز به شیوه عثمانی است.
در میانه سده دهم انواع پارچه و مخمل و زربفت، ‌و همچنین سفالینه های ساخت عثمانی با رنگهای تابناکشان در اروپا شهرت و بازار یافتند. نقوش روی آنها به طور عمده مشتمل بود بر گلهای سرخ و لاله و قرنفل، ‌و نیز درخت سرو نقشپردازی شده که حتی در ایتالیا مورد تقلید قرار گرفت. مینیاتور سازی و تذهیب نسخ دستنویس و منبتکاری روی چوب نیز در ترکیه عثمانی شکوفان شد.

پی نوشت ها :

1.cordova
2.Andalusia
3.به فرانسه Maures و به انگلیسیmoors
4.عبدالرحمان سوم، ‌که لقب خلیفه گرفت.
5.Granada، واقع در مرز جنوبی اسپانیا
6. Malaga، بندر عمده در جنوب اسپانیا
7.Toledo
8.یا گنبد تیاره ای
9. پنجره ای با دو طاقنما و ستون یا عضو فاصلی که آن را از میان به دو چشمه تقسیم می کند.
10. معروف به سلسله بونصریان
11.کلیسایی شکوهمند که در سال 360 میلادی بنا شده و با به قدرت رسیدن دولت عثمانی تبدیل به مسجد شد، ‌و اکنون موزه شهر قسطنطنیه است. در هیئتی حاصل از تلفیق دو معماری بیزانسی و اسلامی. رک. هنر بیزانس.

منبع: مرزبان، پرویز؛ (1386)خلاصه تاریخ هنر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هجدهم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.