دکتری هنراسلامی، عضو هیأت علمی گروه هنر اسلامی دانشگاه تربیت مدرس
مدیرمسئول مؤسسه ی مطالعات هنر اسلامی
چکیده
شهرستان نی ریز با پیشینه ی تاریخی کهن دراستان فارس، آثاری ارزشمند و در خور توجه از دوره های مختلف تاریخی به ویژه بناهای مذهبی از سده های نخستین ورود اسلام به ایران در خود جای داده است. یکی از این بناهای ارزشمند، مسجد جامع نی ریز به عنوان قدیمی ترین مساجد ایران به شمار می گیر. این بنا با تأثیر از معماری ساسانی و نقشه ای تک ایوانی ساخته شد و در طول دوره های مختلف، بخش هایی به آن افزوده و تعمیراتی در آن صورت گرفته و در زمره ی آثاری برگزیده از سیر تکامل هنر و تزیینات معماری ایران قرار گرفته است. کتیبه های گچبری این بنا علاوه بر مدارک تاریخی، حاوی مضامینی مذهبی در مدح و ستایش پیامبر و امامان شیعه بوده و به خوبی انعکاس دهنده اندیشه ها و اعتقادات پیدا وپنهان بانیان آن به شمار می رود. این پژوهش سعی در بررسی محتوایی کتیبه های این بنای ارزشمند را دارد.اهداف
1. آشنایی بررسی ساختار و سیر تحولاتی مسجد جامع نی ریز.2. بررسی محتوایی کتیبه های مسجد جامع نی ریز.
سوالات:
1. مسجد جامع نی ریز به جهت قدمت تاریخی آن دارای چه ساختار و ویژگی هایی معماری می باشد؟2. چه مضامینی، محتوای کتیبه های گچبری این بنا را به خود اختصاص داده است؟
واژگان کلیدی: مسجد جامع نی ریز، ساختار بنایی، کتیبه گچبری، مضامین مذهبی.
می توان گفت که نی ریز واژه ای پهلوی و ترکیبی از دو واژه ی «نی» و «ریز» است، که وجود نیزارهایی در اطراف دریاچه ی بختگان (1) این احتمال را قوت می بخشد. نی ریز در زمان هخامنشیان یکی از مراکز مهم سلاح سازی بوده و نام نی ریز احتمالاًً از نیزه ریز گرفته شده است. در الواح گلی تخت جمشید، نام ناریزی را منطبق با نی ریز دانسته اند. آثار به دست آمده از غارهای حوالی دریاچه ی بختگان نشان گر قدمت تمدن در این ناحیه است.(2) با وجود این، این احتمال چندان جنبه ی علمی ندارد وطرح آن ها صرفاً برای اطلاع است.
تعیین تاریخ دقیق پیدایش این سرزمین و ارائه تصویری درست و روشن از وضعیت آن در دوره های مختلف تاریخی، مشکل و در مواردی غیرممکن است. این که برخی کوشیده اند تاریخ نی ریز را بدون ارائه منبع و مأخذی درست و مورد اعتماد به دوره ی اساطیری کیانیان و مادها متصل سازند، غیرمنطقی و نامعقول است. روایات شفاهی نیز که برخی بدان اعتماد کرده اند، به ویژه درباره ی تایخ باستان و دوران کهن که قسمت اعظم آن مجهول مانده است، قابل استناد نیست.(3)
براساس دانسته ها و اطلاعات موجود، می توان به احتمال گفت که پیشینه ی تاریخی این شهر به دوره ی هخامنشیان برمی گردد. به دنبال کاوش های باستان شناسی که در اوایل سده ی بیستم/ چهاردهم در تخت جمشید انجام گرفت، الواحی گلی مربوط به دوره ی هخامنشیان به دست آمد. در برخی از این الواح، به اسم مکانی برمی خوریم که به صورت های نَرِزًش (4)، نَرِزّیش (5)، نَرِزیش (6)، نَرِزیش (7) و نَرِزَّش (8) نگارش یافته است.(9) برخی باستان شناسان گفته اند این مکان احتمالاً همان نی ریز است؛ (10) و اظهار داشته اند که شباهت واژه ی نَرِزی (11) با نی ریز تصادفی نیست، به ویژه که برخی از جغرافی نویسان سده های نخستین اسلامی از وجود معادن آهن در نی ریز و نواحی اطراف آن خبر داده اند.(12)
روایتی شفاهی نیز درباره ی پیشینه ی نی ریز دردوره ی اشکانیان وجود دارد (13) که اساس و پایه ی علمی ندارد و در متون تاریخی اشاره ای به آن نشده است.
در سده های نخست اسلام، به دنبال فتح فارس به دست مسلمانان، نی ریز نیز جزو قلمرو اسلامی درآمد و پذیرای اسلام شد. دانسته های ما درباره ی نی ریز و توابع آن در دوران اسلامی، منحصر به گزارش هایی است که جغرافی نویسان مسلمان به دست داده اند.(14) ابن خردادبه، اصطخری وجیهانی، سرزمین فارس را به پنج ولایت تقسیم کرده اند: اصطخر، شاپور، اردشیر خُرّه، داراب گرد وارّجان (15) که نی ریز جزء ولایت داراب گرد است.
مقدسی، ظاهراً نخستین جغرافی نویس مسلمان است که در سده ی چهاردهم/ دهم، نی ریز را از نزدیک دیده و در احسن التقاسیم هم از ناحیه و هم از روستای نی ریز یاد کرده و اظهار داشته است:«نی ریز بزرگ است، جامع در کنار بازار، آبشان از کاریزهاست، روستای آن جا بیست در بیست فرسنگ است. من به دیگر شهرهایش نرفته ام ولی شنیدهم که مرفه و خوش قواره است».(16)
درفارسنامه ی ابن بلخی، نی ریز شهرکی از توابع کوره ی اصطخر شمرده شده است.(17) درلانساب، معجم البلدان و الباب فی التهذیب الانساب (در سده ی ششم وهفتم/ دوازهم وسیزهم) نی ریز از توابع شیراز دانسته شده است.(18)
نی ریز تا اواسط سده ی پنجم/ یازدهم جزو فارس و تحت استیلای دیالمه (19) بود. در مجمع الانساب آمده است:«به روزگار پیشین که دیالمه برشیراز حاکم بودند، حکام نی ریز مردمان دیلم بوده اند و دیالم مردمان جبار ظالم بودند واهل نی ریز دردست ایشان درعذاب .» (20)
در مجمع الانساب گفته شده که حکومت نظام الدین حسن بن هزارسب درسده ششم. دوازدهم بوده است.(21) برخی مطالب نقل شده از مجمع الانساب نشان دهنده ی اهمیت نی ریز در این سده می باشد.
در آن زمان- در اواخر سده ی ششم/ دوازدهم - تا حدود 1355/756 نی ریز به مُلک شبانکاره ضمیمه شد و تحت تسلط ملوک شبانکاره (22) درآمد.
البته باید یادآور شویم که در سال 1259/658 یعنی در زمان حکومت قطب الدین مبارز پسر مظفرالدین محمد (659-1260/658-1259) تاسال 736-1335 زمان حکومت تاج الدین جمشید بن بهاء الدین اسماعیل (حک742-723/1341-1323) ملکو شبانکاره تحت فرمان مغولان در آمدند و ملک زادگان از طرف آنان حکومت می کردند.(23)
درسال 1335/736، فارس تحت استیلای امیراشرف الدین محمود شاه اینجو درآمد و شبانکاره نیز در تحت نفوذ او قرار گرفت. تمامی خاک شبانکاره به تصرف آل مظفر درآمد و دولت شبانکاره پایان یافت؛ نی ریز نیز تحت سلطه حکومت آل مظفر درآمد. از آن پس تا دوره ی صفویه اطلاع چندانی از وضعیت نی ریز در دست نیست. در کتاب مطلع سعدین و مجمع بحرین، ذیل «ذکر عزیمت سلطن ابوالفوارس جلال الدین شاه شجاع به جانب تخت فارس» ضمن اشاره به درگیری های شاه شجاع با برادرش شاه محمود درسال های 767-1365/765-1355، از عبور سپاه شاه شجاع از نی ریز به طرف شیراز سخن به میان آمده است (24)
هم چنین در زبده التواریخ نیز به عبور سپاهیان تیمور درسال های 1404 و 807/1406و809از نی ریز اشاره شده است.(25)
دانسته های ما درباره ی نی ریز در دوره ی صفویه از سال 1547/955، درزمان سلطنت شاه طهماسب اول صفوی به بعد است. نخستین منبعی که دراین دوره اطلاعاتی به دست داده، خلاصه التواریخ قاضی احمدبن شرف الدین حسین حسینی قمی است. به گفته ی وی در آن دوره چرنداب سلطان شاملو، حاکم نی ریز، ایج وفسا بود.(26)
اطلاع دیگری که از این دوره در دست است، وجود صابون خانه ها و فرمانی است از شاه طهماسب درباره ی صابون خانه های نی ریز، این فرمان درسال 1573/981 صادر و به صورت لوحه ی سنگی بر سردر ورودی مسجد جامع صغیر (مسجد امام خمینی کنونی) نصب شده بوده است.(27) هم چنین، چنان که اشاره خواهیم کرد، مسجد جامع کبیر نی ریز در دوره ی شاه طهماسب تعمیر شد.
در دوره ی سلطنت شاه محمد خدابنده (28) حکومت دارابجرد و نی ریز را به محمد سلطان ذوالقدر یساولباشی واگذار کردند.(29) از آثار باقی مانده از دوره ی خدابنده، بنای مسجد بازار گیوه دوزان است که بقایای آن هنوز پابرجاست. این مسجد دارای کتیبه ای است که تاریخ بنای مسجد در آن ذکر شده است.
در دوره ی شاه عباس اول (30)- احتمالاً درسال 1587/996- شاهوردی خلیفه ی شاملو، فرزند ولی خلیفه شاملو، حاکم ایج و نی ریز شد.(31)
درسده ی یازده/ هفدهم، در نی ریز بیمارستان و مدرسه ی طبی و نیز مدرسه ی علوم دینی به نام مدرسه ی غیاثیه وجود داشته است. هربرت که در آخرین سال حکومت شاه عباس اول صفوی از نی ریز می گذشته، از وجود بیمارستان مدرسه ی طبی خبر داده است.(32) مدرسه ی غیاثیه نیز با وجود به وقف نامه ی آن که در سال 1093-1682 نوشته شده، در همین سده بنا گشته است. از این مدرسه، اکنون اثری نیست.(33)
مسجد حاج سید علی- مسجدالزهرا کنونی- که احتمالاً قبل از سده ی یازدهم/ هفدهم بنا شده بود، در این دوره- دوره ی شاه سلیمان صفوی- تعمیر شد. دو کتیبه در این مسجد هنوز باقی است، کتیبه ی نخست که متأسفانه قابل خواندن نیست، مربوط به بنا و عمارت مسجد است. کتیبه ی دوم مربوط به تعمیر مسجد در تاریخ 1676/1087 است.
از وقایعی که در اواخر دوران صفوی در نی ریز رخ داد، قضیه ی سیداحمد خان مرعشی و ورود او به نی ریز بود. وی فرزند میرزا ابوالقاسم مرعشی- و چنان که در مجمع التواریخ آمده (34) نوه ی شاه سلیمان دوم صفوی- بوده است در اواخر دوره ی کریم خان زند، میرحسام الدین عرب از طایفه ی شیبانی ایل عرب فارس، برنی ریز حکومت می کرد.(35)
دردوره ی قاجاریه بعد از میرحسام الدین عرب، فرزندش محمدحسین خان نی ریزی، حاکم نی ریز شد. وی، چنان که مؤلف فارسنامه ی ناصری می گوید:«سال ها به احترام گذرانید و به حسن سلوک معروف گردید.(36)
بعد از وفات او در حدود 1824/1240 میان فرزندانش برسرحکومت نی ریز نزاع درگرفت و سرانجام زین العابدین خان به کمک برادر دیگرش علی اصغرخان حاکم نی ریز شد. این امر سبب گردید که محمدباقرخان- پدر شعله ی نی ریزی- برادر دیگر زین العابدین خان به اختلاف با وی برخیزد. سرانجام محمدباقر خان حاکم نی ریز گردید و موجب قتل زین العابدین خان شد.(37)
حاج سیّاح (38) گزارشی جالب وخواندنی درباره ی نی ریز در سال 1843/1259 به دست داده؛ وی ضمن توصیف نی ریز و باغات میوه های آن، از پریشانی احوال مردم سخن به میان آورده است.(39)
در دوره ی قاجاریه، دوره ی انحطاف فکری، مذهبی وسیاسی بود. به ویژه در دوره ی ناصرالدین شاه، از یک طرف علل وعوامل طبیعی، و ازطرف دیگر، ظلم و تعدی شاهزادگان وتجاوز مشکلات مختلف اجتماعی- سیاسی ومذهبی شد. چپاول شاهزادگان قاجار، از جمله شعاع السلطنه، در منطقه نی ریز ومشکان، مشکلات اقتصادی بسیاری را برای مردم این مناطق ایجاد کرد.(40)
مسجد جامع نی ریز
مسجد جامع نی ریز دراستان فارس دربخش جنوبی ایران قرار دارد. درمعرفی این مسجد 9 تصویر کتابخانه ای ارایه گردیده که 4 تصویر مربوط به ساختار بنا و 5 تصویر متعلق به تزیینات کتیبه ای هستند. کتیبه های بررسی شده در مسجد جامع نی ریز حدود 10 کتیبه می باشد که روش غالب در ساخت آن ها گچبری است و با خطوط مختلفی هم چون ثلث وریحانی اجرا گردیده اند و مضامین به کار رفته در آن ها حاوی تاریخ مرمت و تعمیر قسمت هایی از مسجد در دوران صفوی، دیلمیان، خوارزمشاهیان و سلجوقیان و اسامی پیامبر اکرم (ص) و امامان شیعه (ع)، عبارات مقدسی در مدح و ثنای پروردگار و پیامبر (ص) و حدیث نبوی می باشد که در ادامه به طور کامل توصیف و تشریح می گردند.پیشینه ی تاریخی مسجد جامع نی ریز
در نی ریز مسجد جامعی با یک ایوان واحد (تصویر1) کشف شده است.(41)این بنا در شهرستان نی ریز در 320 کیلومتری جنوب شرقی شیراز واقع گردیده و یکی از قدیمی ترین مساجد ایران است که تأسی از معماری دوره ی ساسانی، با نقشه ی یک ایوانی ساخته شده و درطی دوره های بعدی، الحاقاتی بدان افزوده شده یا تعمیراتی درآن به عمل آمده است.(42) بخش های قدیمی علی رغم بازسازی ها و افزودنی های آن، منشاء در اواسط سده چهارم/ دهم دارد.(43)
از بانی و دیگر متولیان ساخت بنا اطلاعی دردست نیست. مقدسی به مسجد بزرگ نی ریز که در بازار بوده، اشاره کرده (44) وگای لسترنج (45) نوشته است که تاریخ 340بر بقایای این مسجد دیده می شود.(46)
در آثار ایران در این باره آمده که چنین تاریخی درمسجد وجود ندارد و قدیمی ترین تاریخ به جای مانده 973/363 است؛ ولی احتمال دارد که آن کتیبه ی قدیمی تر امروزه از میان رفته باشد (47) در همان کتیبه ای که تاریخ 363 ثبت است، یک تاریخ ناخوانا نیز وجود دارد.
در مورد سیر تحول بنا و تغییرات ایجاد شده در آن می توان گفت: بر کتیبه ی بنای این مسجد تاریخ هایی از سده های چهارم ششم/ دهم- دوازهم ثبت است؛ و به نظر می رسد که این کتیبه تاریخچه ای از تحولات بنای مسجد باشد. ایوان اصلی مسجد، که هنوز مهم ترین عنصر ساختمانی بناسب، موجد اظهار نظرهای مختلف شده است. اگر این ایوان درسده چهارم/ دهم احداث شده باشد، نمونه ای نادر از وجود ایوان در مساجد این دوره است؛ و لیکن چنان چه در سده ششم/ دوازدهم ساخته شده باشد، غیرمعمول نبوده است.
در واقع دو ضلع جانبی این ایوان، هریک پنج طاق نما داشته است و بعدها برای تعویض ایوان، دیوار انتهای طاق نماها را برداشته اند.(48) سپس در دوره های بعد، به کمک پایه های پشتیبان، از رانش ایوان جلوگیری کرده اند.(49) قدیمی ترین این پایه ها در دو سوی نمای ایوان قرار دارد و پایه های دیگر را در دوره ی معاصر افزوده اند.(50) امروزه مسجد جامع نی ریز دو ایوانی است و از زمان الحاق دیگر قسمت ها به ایوان اصلی مسجد اطلاعی دردست نیست. این بنا به شماره ی 192 به ثبت تاریخی رسیده است.
عناصر ساختاری مسجد جامع نی ریز
نقشه ی کنونی مسجد جامع نی ریز عبارت از یک صحن مربع مستطیل، دو ایوان جنوبی و شمالی، رواق ها و شبستان های اطراف صحن است. در ضلع شمالی صحن ایوان و در اضلاع دیگر، رواق هایی به چشم می خورند.با توجه به بررسی هایی که توسط آندره گدار (51) صورت گرفته، بخش اصلی و قدیمی مسجد، ایوان عمیقی به طول 18 و عرض 7/5 متر است که با طاق گهواره ی- باشکستگی قوسی اندک- پوشش یافته است. این ایوان (تصویر2) با طاقچه هایی در جوانب آن از کهن ترین نمونه های مساجد ایرانی است که به دوره قبل از سلجوقیان بر می گردد، این نوع ایوان در دوره ی سلجوقی در ایران متداول شد و جای نوع عربی را گرفت.(52)
در دیوار عمقی ایوان، محراب نفیسی با تزئینات گچ بری و کتیبه های تاریخی قرار دارد. این ایوان در اصل در هرضلع جانبی، پنج طاق نمای گود داشته که به هنگام گسترش مسجد، دیوار پشتی آن ها برداشته شده و بدین ترتیب، فضای داخلی ایوان با شبستان های جانبی مرتبط شده است. در دوره های بعد از ساخت ایوان، به علت فشار وارده ی طاق آن ها، شکاف هایی در بنا پدید می آید که با احداث پشتیبان هایی در اطراف سر در و اضلاع جانبی مهار می گردد (53) (تصاویر3و4) بنا به نوشته ی مقدسی (سده چهارم/دهم)، این ایوان در سال 951/340 ساخته شده است.(54)
در گوشه شمالی مسجد، مناره ی آجری ساده و مستحکمی (تصویر 5) واقع است که به نظر می رسد مربوط به بنای اولیه ی مسجد باشد.
بناهای الحاقی که در زمان های متفاوت در مسجد جامع نی ریز ساخته شده اند، از نظر معماری فاقد ارزش خاصی هستند و به غیر از نمای ورودی ها و ساختمان های دور صحن که روکار آجری دارند، بقیه با گل و به شیوه ی نامناسبی ساخته شده اند.
کتیبه های بنای مسجد جامع نی ریز
بر سر درمسجد جامع نی ریز، کتیبه ای است درباره ی تعمیر این مسجد به تاریخ 13677/1088 به دست شخصی به نام میرزا نظام در دوره ی شاه سلیمان اول صفوی (حک 1666/1077 یا 1105-1693/1078-1667) که متن آن چنین می باشد: (تصویر6)
«زبده ی اولاد حیدر وارث خیرالانام
باعث تعمیر مسجد حضرت میرزا نظام
خواست چون تاریخ این تعمیر عقل پیر گفت
مسجد اقصی بود این باب یا بیت الحرام»
در انتهای ایوان و اطراف محراب مسجد جامع نیز تعداد قابل توجهی کتیبه ی تاریخی دیده می شود که برخی از آن ها دارای تاریخ 363، 460، 560، هجری قمری هستند. سال 973/363 مربوط به تعمیراتی است که در دوره ی عضدالدوله دیلمی در مسجد مذکور انجام شده؛ تاریخ 1067/460، یادآور تعمیر دوره ی سلجوقی سلطنت آلب ارسلان سلجوقی و سرانجام تاریخ 1077/560 مربوط به تعمیرات دوره ی سلطان آلب ارسلان خوارزمشاهی است. این کتیبه تاریخی دیگر نیز داشته؛ ولی این تاریخ به سبب آسیب دیدگی دو سطر آخر کتیبه ناخواناست.(55)
چنان چه گفته شد؛ محراب مسجد جامع نی ریز (تصاویر7و8) دارای کتیبه های نوشتاری بسیار زیبا و شایان توجهی است. در بیرونی ترین حاشیه دور محراب، پس از ذکر نام پیامبراکرم (ص)، اسامی امامان شیعه (ع) با خط خوش ریحانی نگاشته شده؛ این کتیبه متعلق به سال 1538/946 یعنی دوره ی سلطنت شاه طهماسب اول صفوی است و نشان دهنده توجه خاص مسلمانان به پیامبر و امامانشان می باشد.
در حاشیه دورنی تر، عبارت زیربه چشم می خورد:
«سبحان الله والحمدالله ولا اله الا الله والله اکبر. لا حول ولاقوه الا بالله علی العظیم... رضی الله عنها... رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.» که پس از حمد و ستایش پروردگار و گواهی بریگانگی او بر پیامبر و خاندان وی درود وسلام می فرستد.(تصویر9)
در حاشیه افقی بالای محراب عبارت:«لااله الا الله الحق المبین. محمدرسول الله » بر زمینه ی منقش قابل مشاهده می باشد.
در حاشیه ی منحنی دور محراب نیز عبارت... «رضی الله عنه... قال رسول الله صلی الله علیه و علی الله وسلم...» نقش بسته است که حاوی حدیثی از پیامبراکرم (س)می باشد.(تصویر10)
در داخل طاق نمای محراب و بردیواره سمت راست نیز متن زیر به چشم می خورد:
«تاریخ محراب اول فی سنه ثلث/ ستین وثلث مائه و دوم فی سنه/ ستین و اربع مائه و سوم فی سنه/ ستین و خمس مائه مع السقف وچهارم/ امر المولی عمادالملک والدو/له و...عز نصره فی جمادی الثانیه»
حروف مربوط به تعیین تاریخ سال از میان رفته است. در واقع این کتیبه شامل هشت سطر بوده که دو سطر آخر که نزدیک به سطح زمین قرار داشته، آسیب دیده و سپس در جریان تعمیراتی که انجام شده، دو رشته نقوش هندسی جایگزین آن ها شده است.(56)
از آن جایی که محراب ها در مساجد جامع دارای جایگاه ویژه ای می باشند، همواره شامل کلی ترین نقوش تزئینی و مفاهیم معنوی هستند و مسجد جامع نی ریز از این قاعده مستثنی نمی باشد و کتیبه های یاد شده، خود گواه این مدعایند.
پی نوشت ها :
1- جهت اطلاع در این باره ر. ک. به: گای لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی پیشین، ص 299؛ پاول شواتس، جغرافیای تاریخی فارس، ترجمه ی کیکاوس جهانداری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1372ش، ص36.
2. حسن زنده دل، راهنمای جامع ایرانگردی (استان فارس)، پیشین، ص 40.
3. برخی به استناد روایات شفاهی و منبع و مأخذ غیرمستند، از بنای چند سد در اطراف نی ریز توسط بهمن شاه، از پادشاهان کیانی و ولادت کورش کبیر، ساسان و اردشیر بابکان در تبریز سخن گفته اند که مطالبی نادرست و عوام پسندانه است، هم چنین به سبب شباهت زبان شناسی زبان تاتی های نی ریز با زبان عصر دولت ماد که دکتر احسان یار شاطر مطرح کرده است، سابقه ی تاریخی نی ریز را به زمان مادها رسانده اند که این نیز استنتاج غلطی است، زیرا مادها در غرب و شمال غربی ایران حکومت می کردند و علاوه بر آن، تاریخ تاتی ها دانسته نیست؛ چه بسا در دوره های تاریخی بعد- احتمالاًً در دوره ی اسلامی- به نی ریز هجرت کرده باشد (برای اطلاعات بیشتر ر. ک. به: محمد جواد شمس نی ریزی، تاریخ و فرهنگ نی ریز و شرح احوال و آثار بزرگان آن، نی ریز، مجتمع فرهنگی هنری کوثرنور، 1379)
4. Narezzas
5.Narezzis
6. Narezas
7. Narezis
8. Narezzan
9. برخی از پژوهشگران ایران معاصر در ضبط این واژه دچار اشتباه شده و آن را «نناریزی» و «نایذی» نگاشته اند؛ هم چنین این واژه را به معنی «کارگه اسلحه سازی» دانسته اند که کاملاً بی اساس است (ر. ک. به: سید محمد تقی مصطفوی، اقلیم پارس، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، 1375، صص 88و416 عبدالحسین سعیدیان، دایره المعارف سرزمین و مردم ایران، تهران، علم وزندگی، 1360 ش، صص 602 و604)
10. Richard treadwell Hallock, The evidence of the Perspolis, London, The university of Cambridge 1971,p.737.
11. Naresi.
12. Gorge Glenn, History of Early Iran. New York .Gree Wood Peress Publishers, 1968.p.166.
13. برخی از اهالی معتقدند که حوضه های قسمت فوقانی و اطراف «قلات خواجه خضر» به دستور بلاش اول (51یا 52-78 م.) بیست و دومین پادشاه اشکانی ساخته شده که بی اساس است.
14. محمد جواد شمس نی ریزی، تاریخ و فرهنگ نی ریز، نی ریز، پیشین، ص30.
15. ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله ابن خردادبه، المسالک والممالک، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1889م، ص47 ابوالفرج بن جعفر الکاتب بغدادی، کتاب الخراج وصنعه ی الکتابه، ضمیمه ی المسالک و اللممالک ابن خردادبه، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1889 م، ص242؛ ابوالقسم بن احمد جیهانی، اشکال العالم، پیشین، ص110.
16. ابوعبدالله محمدبن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، پیشین، ج2، ص429 گای لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، پیشین، ص143.
17.ابن بلخی (سده 12/6)، فارس نامه، به سعی و اهتمام و تصحیح گای لسترنج، رینولد الن نیکسون، تهران، دنیای کتاب، 1382، صص 305-304.
18. ابوسعد عبدالکریم بن محمد بن منصور تمیمی سمعانی، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودی، بیروت، دارالجنان، 1408 ه. ق، ج5، ص549 ؛ شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت حموی، معجم البلدان، پیشین، 1376 ق، ج5، ص331؛ ابوالحسن علی بن محمد ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، قاهره، مکتبه القدسی، 1369 ق، ج3، ص251.
19. دیالمه ی فارس، شعبه ای از سلسله ی آل بویه که از سال 447-1055/320-932 درفارس فروانروایی کردند مؤسس این شعبه از آل بویه، عمادالدوله دیلمی بود. پس از او به ترتیب، عضدالدوله دیلمی، شرف الدوله دیلمی، صمصام الدوله دیلمی، بهاء الدوله دیلمی، سلطان الدوله دیلمی، عمادالدین دیلمی و ملک رحیم، بر فارس حکومت کردند. دولت دیالمه ی فارس به دست سلاجقه برافتاد.(نک: غلامحسین مصاحب، دائره المعارف فارسی تهران، شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1345، ج1، ص1019).
20. محمدبن علی بن محمد شبانکاره ای، مجمع الانساب، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، امیرکبیر، 1362 ش، ص154.
21. همان.
22. اسناد و مدارک تاریخی درباره ی ملوک شبانکاره و بدان اندازه نیست که بتوان بررسی و تحلیل دقیق و عمیقی از احوال سیاسی و اجتماعی آنان به عمل آورد. اجمالا سرگذشت این قوم ایرانی را می توان چنین توصیف کرد: بخش نخست دوره ای است که هنوز بزرگان شبانکاره در خط سیاست و حکومت قرار نگرفته اند، بسان بسیاری از ملوک طوایف آن روزگار آنان نیز گذشته خود را در رابطه با سلسله پیش از اسلام قرار می دادند و خویش را از فرزندان اردشیر بابکان می دانستند و پس از تسخیر ایران توسط اعراب در اصفهان، به اختفا به سر برده اند. بزرگان شبانکاره و طوایف وابسته به آن ظاهراً از قبایل کرد شبان پیشه و جنگاور و به احتمال زیاد شیعی و متمایل به اسماعیلیان بوده اند و به نقل از ابن تلخی (ششم/ دوازدهم) به پنج تیره بزرگ تقسیم می شدند. در اواخر دولت دیالمه، قدرت و اعتبار شبانکارگان از لحاظ سیاسی مورد توجه قرار می گیرد و پس از یک سلسله زد و خورد در دوران عزنویان سرانجام بخش عمده ای از طایفه مزبور در حوالی داراب گرد سکونت اختیار می کنند. بخش دوم دوره ای است که طایفه شبانکاره در سرزمینی به نام خود، معروفیت تاریخی پیدا کرده و اندک اندک درخط سیاست گزاری قرار گرفته است. حمدالله مستوفی قزوینی سرزمین شبانکاره را محدوده بین فارس وکرمان و خلیج فارس می داند و مرکز آن را ایگ (ایج) می گوید و مهم ترین اماکن آن را در روزگار خود شهرهای زرگان (نزدیک ایگ)، اصطهبانات، برک، طارم، خیره، نی ریز، کرم، رونیز، لار و داراب گرد می داند. به هر حال در این سرزمین نسبتا آباد و با برکت، در دوره تسلط سلجوقیان بر ایران و اتابکان آنان بر فارس، طوایف شبانکاره قدرت و اعتباری بهم زدند و قلاع و سکونت گاه هایی برای خود ترتیب دادند و در سال 1056/448 یکی از ملوک آن ها به نام فضلویه حسنویه (فضل بن علی بن حسن بن ایوب) بر ملک منصور پسرعزالملوک ابوکالیجار (آخرین پادشاه آل بویه) خروج می کند و وی را زندانی می سازد و فارس را تحت حکم خود در می آورد. فضلویه در برخوردهای سیاسی با سلجوقیان مصلحت خود را در سازش با آن ها می بیند و به همین دلیل با پرداخت مبلغی در سال خطه فارس را از دیوان سلجوقی مقاطه می کند و شهر گشناباد یا جشناباد را پایتخت قرار می ده و اندک اندک از اطاعت سلاجقه سرمی پیچدد و تا آن جا پیش می رود که با اشاره خواجه نظام الملک وی را به قتل می رسانند. اتابکان بعد، چون خمار نگین و جلال الدین چاولی با بازماندگان سیاسی شبانکاره کشمکش هایی داشتند و این امر در سرتاسر دوران حکومت اتابکان فارس ادامه یافت. قطب الدین مبارز (پسر نظام الدین یحیی وارث فضلویه) امیری بود که در این کشمکش ها به عدل و داد مملکت را معمور گردانید و بسیاری ولایات را داخل شبانکاره کردو این ناحیه را از دست غزان بیرون آورد. اما چندی نمی گذرد که برادرانش (نظام الدین محمود و سیف الدین محمد) کار را آن چنان بر مردم سخت می گیرند که کرمانیان و غزان برای برانداختن سلطه شبانکارگان متحد می گردند. درسال 1202/599 اتابک سعدبن زنگی جهت ادغام قدرت شبانکارگان، سیاست وصلت با نظام الدین محمود را انتخاب می کند. این سنت اجتماعی نیز نمی تواند آرامش و سکون را در آن سامان برقرار نماید. در سال 1227/624 قطب الدین مبارز شبانکاره فوت کر و شاهی به پسرش ملک مظفرالدین محمدرسید. وی مردی فاضل، شعر دوست و سخن سنج و برای زمامداری کاردان بود. حدود سرزمین شبانکاره در دوران ملک مظفرالدبن از سوی جنوب تا ولایت هرمز و خلیج فارس گسترش یافت. هم زمان با او، اتابکی با ابوبکر سعدبن زنگی بود. دو امیر ادب پرور ایران، ملک مظفرالدین محمد شبانکاره و ابوبکر سعدبن زنگی، هر دو در سال 1261/658 فوت کردند و از نو اغتشاش و ناامنی بر سرزمین فارس و کرمان مستولی شد. مغولان از این امر بهره برداری کردند. هلاکو خان قلعه ایگ را تسخیر کرد و پس از خراب کردن آن قلعه و قلاع دیگر شبانکاره، قطب الدین مبارز (دوم) پسر ملک مظفرالدین را حکومت آن دیار داد و از آن سرزمین بازگشت. بخش سوم دوره ای است که سیطره مغول همه جای ایران را گرفته و سرزمین شبانکاره نیز بسان دیگر مناطق ایرانی نشین، آسیب فراوان دیده است و شاهان و امیران آن به صورت حکام و والیان مغول درآمده اند. بدیهی است که اندک اندک سقوط دولت شبانکاره فرا می رسد و مردم آن خطه ایران زمین که در ابتدا به علت قرار گرفتن قدرت سیاسی شبانکاره در مقابل ترکان و پس از آن به علت حفظ موقعیت فارس در برابر مغولان، به آنان اقبال کرده بودند، به مرور از ایشان روی برتافتند و در نتیجه کشمکش در داخل طایفه شبانکاره شروع شد. سرانجام سرزمین شبانکاره به دست رکن الدین حسن بن هزارسب و تاج الدین جمشیدبن اسماعیل افتاده و به قول نطنزی دود از این دودمان برخاست و الله اعلم».(عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، تهران، امیرکبیر، چ2، 1341، ص380. ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، امیرکبیر، 1339، ج2، ص 40. حمدالله بن ابی ابکر احمد بن نصر مستوفی قزوینی، نزهه القلوب، به اهتمام محمددبیر سیاقی، پیشین، باب سیزدهم، ص167، محمدابراهیم (قرن یازدهم/ هفدهم)، تاریخ کرمان، سلجوقیان و غز در کرمان، به تصحیح و تحشیه و مقدمه ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، بی جا، 1343).
23. ر. ک. به: محمدبن علی بن محمد شبانکاره ای، مجمع الانساب، پیشین، صص181-167.
24. کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدبن و مجمع بحرین، به کوشش دکتر عبدالحسین نوائی، تهران، طهوری، 1353، صص 366-365.
25. شهاب الدین عبدالله حافظ ابرو، زبده ی التواریخ، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نشرنی، 1372، صص 51و183.
26. قاضی احمد بن شرف الدین حسینی قمی، خلاصه ی التواریخ، به کوشش دکتراحسان اشراقی، تهران، دانشگاه تهران، 1359ش، ج1، صص 327-328.
27. محمد جواد شمس نی ریزی، تاریخ و فرهنگ نی ریزی، پیشین، ص41.
28. سلطان محمد خدابنده، پسرشاه سلطان دوم صفوی، حک 996-1587/985-1577.
29. قاضی احمد بن شرف الدین حسینی قمی، خلاصه ی التواریخ، پیشین، ص828.
30. حک 1038-1628/996-1587.
31. محمودبن هدایت افوشته ای نطنزی، نقاوه ی الاثار فی ذکر الاخیار، به کوشش دکتر احسان اشراقی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350 ش، صص 342 و 343 ؛ اسکندریه بیگ کاتب زین العابدین بن میرزا محمد شریف قزوینی ترکمان، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، امیرکبیر، 1334، ش، ج2، ص420؛ میرزا حسن بن حسن حسینی فسایی (1237-1316 ق) فارسنامه ی ناصری، [چاپ سنگی]، ج2، کاتب: عبدالرحیم بن محمد علی فیروز کوهی، محمد علی خان منشی علی آبادی مازندرانی، طهران، به اهتمام آقا میرزا حسن مباشر چاپخانه، 1313 ق، ص 431.
32. سریل الگود، علم ایرانی، میراث ایران، زیرنظر ا. ج. آریری، ترجمه ی احمد بی رشک، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1336، ص462.
33. محمدجواد شمس نی ریزی، تاریخ و فرهنگ نی ریز، پیشین، ص46.
34. ابوالحسن بن محمد امین گلستانه، مجمل التواریخ، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ابن سینا، 1344 ش، ص 480.
35. میرزا حسن بن حسن حسینی فسایی، فارسنامه ی ناصری، ج2، پیشین، ص 1566.
36. همان.
37. ن. ک: نورانی وصال، مقدمه ی خسرو و شیرین، شیراز، کتاب فروشی معرفت شیراز، 1343 ش، ص5-4.
38. این سفرنامه متعلق به «محمدعلی سیاح محلاتی» معروف به «حاج سیاح» است. ایشان بعداز یاد گرفتن علوم زمان خود که بیشتر علوم مذهبی و حوزوی بود، در سن 23 سالگی از ایران خارج شد و به سراسر دنیا سفر کرد. بعد از سفری که 18 سال به طول انجامید به کشور خود بازگشت. سفر او به ایران (سوم مرداد 1256 ه. ق) حاوی خاطرات تکان دهنده ای است که همه آن ها در کتاب «خاطرات حاج سیاح» به رشته تحریر درآمده است.
39. محمد علی بن محمدرضا محلاتی حاج سیاح، خاطرات حاج سیاح ب دوره ی خوف و وحشت، به کوشش حمید سیاح و تصحیح سیف الله گلکاره، تهران، امیرکبیر، چ سوم، 1359ش، صص 170-171.
40. جهانگیر قائم مقامی، نهضت آزادی خواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی، 1359، صص 38و 238 و308.
41. جیان روبرتو اسکارچیا، تاریخ هنر ایران، اماکن هنری ایران، پیشین، ص 43.
42. کاظم ملازاده و مریم محمدی، دایره المعارف بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی، مساجد تاریخی، پیشین، ج3، ص171.
43. جیان روبرتو اسکارچیا، تاریخ هنرایران، ج12، پیشین، ص 43.
44. ابوعبدالله محمدبن احمد مقدسی، احسن التفاهیم فی معرفه الاقالیم، پیشین، ج2، ص640.
45. Guy Le Strange، 1933-1854.
46. گای لسترنج، جغرافیای تاریخ سرزمین های خلافت شرقی، پیشین، ص311.
47. آندره گدر، آثار ایران، پیشین، ج3، صص322-323.
48. همان، صص 323 و326.
49. همان، ص326.
50. همان، 326 و 329.
51. همان، ص 329.
52. جیان روبرتو اسکارچیا، تاریخ هنر ایران، ج12، پیشین، ص43.
53. آندره گدار و دیگران، آثار ایران، ج3، پیشین، ص 329.
54. ابوعبدالله محمدبن احمد مقدسی؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، پیشین، ج2، ص640.
55. آندره گدار و دیگران، آثارایران، ج3، پیشین، ص329.
56. همان.
1. گای لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه ی محمود عرفان، تهران، علمی و فرهنگی، ج4، 1373
2. پاول شواتس، جغرافیای تاریخی فارس، ترجمه ی کیکاوس جهانداری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1372.
3. حسن زنده دل، راهنمای جامع ایرانگردی (استان فارس)، تهران، ایرانگردان، 1377.
4. محمدجواد شمس نی ریزی، تاریخ و فرهنگ نی ریز و شرح احوال و آثار بزرگان آن، نی ریز، مجتمع فرهنگی هنری کوثر نور، (1379).
5. سید محمد تقی مصطفوی، اقلیم پارس، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، 1375، صص 18و416؛ عبدالحسین سعیدیان، دائره المعارف سرزمین و مردم ایران، تهران، علم وزندگی، 1360.
6. richard Treadwell hallock, The evidence of the Perspolis tablets, London, The University of Cambridge 1971.
7. George Glenn, History of Early Iran. New York. Gree Wod Peress Publishers, 1968
8. محمد جواد شمس نی ریزی، تاریخ و فرهنگ نی ریز، نی ریز، مجتمع فرهنگی هنری کوثر نور نی ریز، 1379.
9. ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله ابن خردادبه، المسالک والممالک، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1889.
10. ابوالفرجح بن جعفر الکاتب بغدادی، کتاب الخراج و صنعه الکتابه، ضمیمه ی المسالک و الممالک ابن خردادبه، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1889.
11. ابوعبدالله محمدبن احمدمقدسی، احسن التقاسیم فی معروفه الاقالیم، ترجمه ی علی نقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و ترجمان ایران، ج2.
12. ابن بلخی (سده ی 12/6)، فارس نامه، به سعی و اهتمام وتصحیح گای لسترنج، رینولد الن نیکلسون، تهران، دنیای کتاب، 1372.
13. ابوسعد عبدالکریم بن محمد بن منصور تمیمی سمعانی، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودی، بیروت، دارالجنان، 1408.
14. شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت حموی، معجم البلدان، پیشین، 1376 ق.
15. ابوالحسن علی به محمد بن اثیر، اللباب فی تهدیب الانساب، قاهره، مکتبه القدسی، 1369 ق.
16. غلامحسین مصاحب، دائره المعارف فارسی، تهران، شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1345، ج1.
17. محمدبن علی بن محمد شبانکاره ای، مجمع الانساب، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، امیرکبیر، 1363.
18. عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، تهران، امیرکبیر، چ2ف 1341.
19. ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، امیرکبیر.
20. حمدلله بن ابی بکر احمد بن نصر مستوفی قزوینی، نزهه القلوب، به اهتمام محمددبیر سیاقی، تهران، باب سیزدهم، 1366.
21.محمد ابراهیم (قرن یازدهم/ هفدهم) تاریخ کرمان، سلجوقیان و غز در کرمان، به تصحیح و تحشیه ومقدمه ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، بی جا، 1343).
22.کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین ومجمع بحرین، به کوشش دکتر عبدالحسین نوایی، تهران، طهوری.
23. شهاب الدین عبدالله حافظ ابرو، زبده ی التواریخ، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ونشر نی.
24. قاضی احمدبن شرف الدین حسینی قمی، خلاصه ی التواریخ، به کوشش دکتر احسان اشراقی، تهران، دانشگاه تهران، 1359 ش، ج1.
25. محمودبن هدایت افوشته ای نطنزی، نقاوه ی الاثار فی ذکر الاخیار، به کوشش دکتراحسان اشراقی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350.
26. اسکندربیگ کاتب زین العابدین بن میرزا محمدشریف قزوینی ترکمان، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، امیرکبیر، 1334.
27. میرزا حسن بن حسن حسینی فسایی، فارسنامه ی ناصری، [چاپ سنگی]، ج2، کاتب: عبدالرحیم بن محمد علی فیروز کوهی، محمدعلی خان منشی علی آبادی مازندرانی، طهران، به اهتمام آقا میرزا حسن مباشر چاپخانه، 1313 ق.
28. سریل الگود، علم ایرانی، میراث ایران، زیرنظر ا. ج. آریری، ترجمه احمدبی رشک، تهران، بنگاه ترجمه و نشرکتاب، 1336.
29. جیان روبرتو اسکارچیا، تاریخ هنرایران، اماکن هنری ایران، ترجمه ی یعقوب آژند، ج12، تهران، مولی، 1376.
30. کاظم ملازاده و مریم محمدی، دایره المعارف بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی، مساجد تاریخی، تهران، حوزه ی هنری، 1379.
31. آندره گدار، آثار ایران، ترجمه ی ابوالحسن سروقدم، مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1375.
منبع: شمس، محمدجواد؛ (1390)، مجموعه مقالات کنگره استاد میرزا احمد نی ریزی، شیراز: بنیاد فارس شناسی