استادیار دانشگاه آزاد اسلامی- واحد اسلامشهر
وضعیت کتابت و خوش نویسی در نی ریز
الف. اوضاع تاریخی نی ریز از آغاز نی ریز از آغاز تا دوره ی استاد احمد نی ریزی
تعیین تاریخ دقیق پیدایش این سرزمین و ارایه تصویری درست و روشن از وضعیت آن در دوره های مختلف تاریخی، مشکل و درمواردی غیرممکن است. این که برخی کوشیده اند تاریخ نی ریز را بدون ارایه منبع و مأخذی درست ومورد اعتماد به دوره ی کیانیان (1) و دوره ی مادها (2) متصل سازند، غیرمنطقی و نامعقول است. روایات شفاهی نیز که برخی بدان اعتقاد کرده اند، به ویژه درباره ی تاریخ باستان و دوران کهن که قسمت اعظم آن مجهول مانده است، قابل استناد نیست.(3)دوره ی پیش از اسلام
براساس دانسته ها و اطلاعات موجود، می توان به احتمال گفت که پیشینه ی تاریخی این شهر به دوره ی هخامنشیان برمی گردد. به دنبال کاوش های باستان شناسی که در اوایل سده ی بیستم در تخت جمشید انجام گرفت، الواحی گلی مربوط به دوره ی هخامنشیان به دست آمد. این الواح به خط میخی عیلامی و مربوط به امور اداری، جیره ی غذایی، پرداخت دستمزد کارگران و زره سازان است و در فاصله ی سال های 1933تا 1934 م. هیأت اکتشافی موسسه ی شرق شناسی (4) به سرپرستی هوتس فلد (5) آن ها را کشف کرد.کامرون (6) و هالوک گزارش مفصلی از آن الواح در آثار خود به دست داده اند. تعدادی از این الواح متعلق به سال های 509 تا 496 ق. م یعنی سال های 13 تا 28 شاهنشاهی داریوش اول (522-386 ق. م)
است که هالوک (7)، در کتاب الواح استحکامات تخت جمشید آن ها را معرفی کرده است (8). لوحی دیگر، لوح پنجاه و دوم خزانه ی تخت جمشید متعلق به سال 466 ق. م یعنی بیستمین سال شاهنشاهی خشایار (خشایارشاه) اول (486-464 ق. م)است. کامرون درکتاب الواح خزانه ی تخت جمشید به تفضیل درباره ی آن سخن گفته است (9).
در ادامه به قسمت هایی از این لوح اشاره خواهیم کرد.
دربرخی از این الواح حدود 15 لوح- به اسم مکانی برمی خوریم که به صورت های نذزش: Narezzas نرزیش: Narezzis نرزش: Nsrzas و نرزن: Zaezzan نگارش یافته است (10). هالوک گفته است که این مکان احتمالاً همان نی ریزی است (11). درحالی که کامرون آن را نی ریزی دانسته واظهار داشته است که شباهت واژه ی نرزی «Naresi» با نی ریزی تصادفی نیست، به ویژه که برخی از جغرافی نویسان سده های نخستین اسلامی از وجود معادن آهن در نی ریز و نواحی اطراف آن خبر داده اند.(12)
موضوع لوح 52 از الواح خزانه ی تخت جمشید، پرداخت دستمزد زره سازانی است که در آن منطقه (نرزیش یا احتمالاً نی ریز) مشغول فعالیت بوده اند و در آن لوح آمده است؛ اَرَته تَخمّه (13)، خزانه دار (14) خزانه ی تخت جمشید را مطلع می سازد که باید مبلغ چهرده «کَرَشه» (15) به زرسازانی پرداخت شود که برای محل «هَنکُورّ که» (16) تعیین شده اند و «اُتنیس» (17) در نَرِزی (نی ریز) مشغول کار ایشان است. این مبلغ، نصف دستمزد پنجاه و پنج نفر در ماه دوم سال بیستم [سلطنت خشایارشا] است. پس از آن صورت ریز زره سازان مزبور و مبلغ دریافتی هرکدام از آن ها آمده است.(18)
به هر حال، با توجه به مطالبی که بیان شد، می توان به طور قطع اظهار داشت که پیشینه ی تاریخی نی ریز به دوره ی هخامنشیان باز می گردد؛ علاوه بر آن که قراین و شواهد دیگری نیز در تأیید آن در دست است (19)، اطلاعات ما درباره ی نی ریزی در دوره ی هخامنشی، محدود به مطالبی است که اشاره شد. روایتی شفاهی نیز درباره ی پیشینه ی نی ریز در دوره ی اشکانیان (250 ق. م تا 226 ق. م) وجود دارد (20) که اساس و پایه ی علمی ندارد و در متون تاریخی اشاره ای به آن نشده است.
سعید نفیسی درکتاب تاریخ اجتماعی وسیاسی ایران در دوره ی معاصر از طوایف چادرنشین فارس به «کرد» صحبت کرده و گفته است که «دوره ی ساسانیان [224 تا 652 م.] بیشتر کردها در نواحی مرکزی ایران در میان اصفهان و آباده می زیسته اند و طوایف دیگری در اطراق دریاچه ی نی ریزی تا دل کرمان و از آن جا تاحوالی بوشهر هم بوده اند... دلایل بسیار هست که اصلاً ساسانیان کرد بوده اند و بی هیچ شکی لااقل مادر اردشیر بابکان [224 -241 م.] دختریکی از پیشوایان قبایل کرد ناحیه ی نی ریزی بوده است» (21). از آن جاکه این مطلب را فقط نفیسی دراثر خود ذکر کرده و دیگران نیز به نقل از او آورده اند، (22) باید در آن تأمل کرد.
در سده ی نخست اسلام، به دنبال فتح فارس به دست مسلمانان، نی ریزی نیز به قلمرو اسلامی درآمد و پذیرای اسلام شد.
دوره ی اسلامی تا سده ی چهارم هجری قمری
دانسته های ما درباره ی نی ریز و توابع آن، منحصر به گزارش هایی است که جغرافی نویسان مسلمان به دست داده اند. این منابع عبارتند از: مختصرالبلدان ابن فقیه؛ المسالک و الممالک ابن خردادبه؛ الخراج و صنته الکتابه قدامه؛ مسالک الممالک اصطخری؛ صوره الارض این حوقل؛ حدود العالم من المشرق الی المغرب؛ اشکال العالم جیهانی؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم مقدسی، وفارسنامه ی این بلخی.ابن خردادبه، قدامه، اصطخری وجیهانی، سرزمین فارس را به پنج ولایت تقسیم کرده اند: اصطخر، شاپور، اردشیر، خُرّه، دارابگرد وارّجان؛ (23) که نی ریز جزء ولایت دارابگرد است. این رسته، هفت ولایت (24) و مقدسی آن را شش ولایت و سه ناحیه دانسته است. او شیراز را به ولایت پنجگانه اضافه کرده و رودان، نی ریز وخسو را سه ناحیه برشمرده است.(25)
در مناطق جغرافیایی سده های سوم وچهارم هجری قمری، از نی ریز با عنوان یک ناحیه و روستایی از توابع دارابگرد یاد شده است (26). اصطخری ضمن برشمردن نی ریزی از مناطق سردسیر، گفته است: لا ما نواحی کوره درابجرد. نی ریزی و مدینتها خیار [خیر] (27). مقدسی، ظاهراً نخستین جغرافیانویس مسلمان است که درسده ی چهارم هجری قمری، نی ریزی را از نزدیک دیده و در احسن التقاسیم هم از ناحیه و هم از روستای نی ریز یاد کرده و اظهار داشته است:«نی ریز: بزرگ است، جامع درکنار بازار، آبشان از کاریزهاست، روستای آن جا بیست در بیست فرسنگ است. من به دیگر شهرهایش نرفته ام ولی شنیدم که مرفه و خوش قواره است (28)». وی «ناحیت نی ریز» را شامل «شهرهای خیاتر، مریزجان و ماذوان» دانسته در ادامه گفته است:«در نی ریز معادن آهن و گل سفید که کودکان بر آن لوح خود می نویسند و گل سیاه که به کار مهر کردن می خورد وجود دارد. در کوهستان نی ریز، انرروت هست. سنباد و سنگ مغنسیا نیز از آن جا خیزد (29)».
در برخی منابع، نی ریز، روستایی از توابع خیرشمرده شده است (30). با توجه به این مطالب می توان چنین نتیجه گرفت که در سده های سوم و چهارم هجری قمری نی ریز نام دو محل بوده است: 1. ناحیه ی وسیعی که مرکز آن خیر بوده، 2. روستایی به نام نی ریز در همان منطقه ی نی ریز، از توابع خیر که در آن زمان شهری بزرگ به شمار می رفته است.
در مأخذ و منابع این دوره، تنها خیر، مریزجان و ماذوان از توابع نی ریز شمرده شده است (31). در حالی که برخی از روستاها و بخش های کنونی تابع نی ریز در آن آثار ذکر شده (32)، اما اشاره ای به این که آن روستاها از توابع نی ریزند نشده است. درادامه به برخی از روستاها و بخش های تابع نی ریزی که پیشینه ی آنان تا سده های نخستین اسلامی می رسد، اشاره خواهیم کرد.
نی ریز از سده ی پنجم تا زمان صفویه
مهم ترین منابع این دوره که در آن ها از نی ریز یاد شده عبارتند: فارسنامه ی ابن بلخی؛ الانساب سمعانی؛ معجم البلدان یاقوت؛ اللباب فی تهذیب الانساب این اثیر؛ نزهه القلوب حمدلله مستوفی و مجمع الانساب شبانکاره ای که در آن میان، منبع اخیر بخش مهمی از تاریخ نی ریز را در دوره ی شبانکاره (سده های 5-8 ق) روشن می سازد.در فارسنامه ی ابن بلخی، نی ریز شهرکی از توابع کوره ی اصطخر شمرده شده است. ابن بلخی خیر و نی ریز را با هم ذکر کرده و گفته است:«خیره، نی ریز: دو شهرک است و نی ریزی قلعه ای دارد و از آن جا انگور بسیار خیزد و بیشترین انگور آن جا کشمش باشد و هواء معتدل دارد و آب روان و به هر دو جای، جامع و منبر باشد و آبادان است (33)». در ادامه در معرفی مشکان آورده است:«میشکانات: ناحیتی است از نی ریزی و سبیل آن سبیل نی ریز است در همه ی احوال و به روایتی چنان است که خیره و نی ریز هم از کوه دارابجرد است».(34)
درالانساب، معجم البلدان واللباب فی تهذیب الانساب- در سده ی ششم و هفتم هجری قمری- نی ریز از توابه شیراز- دانسته شده است (35).
حمدالله مستوفی- در قرن هشتم هجری قمری- به تبع ابن بلخی از خیر و نی ریز با هم یاد کرده وعلاوه بر مطالب فارسنامه، گفته است که هوای آن جا «به گرمی مایل» است:«خیره و نی ریز؛ دو شهرکند و قلعه نیز دارند و آن جا کشمکش بسیار بود و هوایش به گرمی مایل است و میشکانات ناحیتی معموراست از توابع نی ریز و در آب وهوا وحاصل مانند آن (36)».
نی ریز تا اواسط سده ی پنجم هجری قمری جزء فارس و تحت استیلای دیالمه (37) بود. در مجمع الانساب آمده استک «به روزگار پیشین که دیالمه برشیراز حاکم بودند حکام نی ریز مردمان دیلم بوده اند و دیالم مردمان جبار ظالم بودند و اهل نی ریز دردست ایشان درعذاب، وچون دولت دیالمه در تراجع افتاد شخصی از نی ریز برخاست و درسنه ی خمس و ستین و اربع مایه و نامه کرد به دارالخلافه و نام این مرد احمدبن زید بود، و در نامه یاد کرد (38) که دیالمه بر این ولایت مستولی شده اند و رونق اسلام بروجرد اجازت فرمایند ایشان را قهر کنیم. خلیفه ی وقت، فرمانی فرستاد مشتمل بر اجازت قهر و قمع دیالم و آن احمد را اقوام بسیار بوده اند همه را گرد کرد و با دیالم حرب کرده بعضی کشته و بعضی ازعاج کرده و حکومت نی ریز گرفته و بعد از دوسه سال دیگر که حکومت ایشان مستحکم شد، بقایای دیلم را به لطایف تدبیر باز دست آورده و بهانه ی آن که با شما موافقتی ودعوتی می کنم در خانه چوبین کرده و آتش زده و حکومت نی ریز براحمد زید و اولاد او ماند سال ها و ایشان را عمیدان گفتندی و اصل عمیدان ایشان بوده اند (39)».
در مجمع الانساب گفته شده است که نی ریز در دوره ی حکومت نظام الدین حسن بن هزار سب [هزار اسب]- درسده ی ششم هجری قمری- به دست او به ملک شبانکاره (40) ضمیمه شد.«در روزگار او ولایت نی ریز گشاده شد و پیش از این نی ریز از حساب فارس بوده (41)». در ادامه گفته است:«پس چون نی ریز همسایه ی شبانکاره بود، ملوک شبانکاره دایماً دم استخلاص آن قصبه زدندی اما میسر نمی شد.
چون به عهد نظام الدین حسن رسید با این عمیدان بنی موافقتی و دوستی نهاد و احیاناً ایشان را به نواختی و تشریفات فرستادی و اندیشه کرده، گفت باید که مرا املاک و ضیاع در نی ریز باشد پس در این مرحله که امروز «باب بیان» گویند چند قطعه ضیاع بخرید و کردران خود بر سر آن املاک فرستاد. غرض او آن بود تا دست تصرف او در آن ولایت باشد. او به مرور برخی از بزرگان و کدخدایان نی ریز را تطمیع کرد و آنان نیز در عوض، گزارش احوال عمیدان را به او اطلاع می دادند. نظام الدین حسن پس از آن که اطلاعات کافی از تعداد ونفرات و وضع آنان به دست آورد، به بهانه ی دیدن املاک خود همراه با گروهی از افراد به نی ریز آمد. امرای نی ریز و عمیدان به استقبال وی شتافتند و منزل و طعامی که ساخته بودند پیش آوردند»؛ نظام الدین به بهانه ی شکارآنان را به شکارگاه آورد، «... چهل امیر بودند از عمیدان هریک رستمی ... با نظام الدین برنشستند و عزیمت صید کردند و نظام الدین روی به دره ی پلنگان نهاد ومصلحه شکاری چند بیفکند. وقت پیشین گاه به دره فرو آمد و با لشکر و خواص خود به هم نهاده که در وقت طعام خوردن چون ایشان همه فارغ باشند من دست به گردی گره کلاه می برم باید که شما کار عمداً تمام کنید و هرکسی متاره و خنجری وسلاحی درزیر جامه پنهان کرده بودند. پس عُمکداً فرمودند تا مطبخ را به دره ی پلنگان آوردند و خوان بکشیدند. نظام الدین چون دید که عمیدان همه به خوان نشستند و هیچ کس نایستاده به میعاد دست به کلاه برد. شبانکاران دیو آسا جستند و آن چهل امیر را به یک بار بربستند و تا سخن گفته شد همه را بکشتند و ایشان گورستانی ساختند و هنوز آثار گورهای شان در راه نی ریز هست. چون ایشان را از دست برداشت خود برخاست و با سپاه به نی ریز آمد، اهالی نی ریز استقبال کردند و مبارکباد گفتند و شهر را تسلیم کردند و نظام الدین سه روز در نی ریزی بود و کارها را ضبط کرد و نواب و گماشتگان خود را بنشاند و بازگشت و به ایگ آمد و اما قلعه ی نی ریز به دست نیامد که محکم بود» (42)
مطالب یاد شده به نقل از مجمع الانساب نشان دهنده ی اهمیت نی ریز در سده ی ششم هجری قمری است. وجود چهل امیر که شبانکاره ای آنان را هم چون رستم معرفی کرده، دال بر وسعت و گستردگی منطقه ی نی ریز و قدرت نظامی آن در آن زمان است. علاوه بر آن که حکومت شبانکاره که در آن زمان یکی از قدرتمندترین حکومت های فارس بود، با وجود کشتن چهل امیر باز موفق به فتح قلعه نی ریز نشد. پس از وفات نظام الدین حسن (د549 ق.) فرزندش قطب الدین مبارز جانشین او شد: او برادر خود- احتمالاً نظام الدین محمود- را در قلعه ی دارالامان ایج نشاند و خود به گشناباد رفت. در زمان قلعه ی نی ریز که در تصرف اتابک سعدبن زنگی (43) بود، فتح شد. به گفته ی شبانکاره ای: «و این حال چنان بود که کوتوال (44) قلعه ی نی ریز مردی بود شول (45)، او را امیر حسین گفتندی و به حکم اتابک سعدبن زنگی کوتوال آن قلعه بود و عادت او آن بود که کسانی که سپاهیان وکوتوالان نی ریز بودندی به روز، پیش او رفتندی بی سلاح با ایشان نیست پس ایشان را بگذشت. مردی بود جعفرنام و با ده یار خود بساخت هم از مردمان نی ریز و ایشان مردمان معتبر بودند و این جعفر را مویی دراز انبوه بود، خنجری کوچک در میان موی پنهان کرد و با آن نه یار دیگر به عادت به پای قلعه آمد، چون با وی سلاحی ندیدند هم چون هر روز در رفتند. چون به چاشتگاه رسید و امیرحسین خوان بخواست و دست به نان دراز کرد، جعفر برخاست و ریش امیر حسین بگرفت و سرش بدان خنجر از گوش تا گوش ببرید و بیامد و از بام قلعه به زیر انداخت و با نگ زد که دولت قطب الدین مبارز باد و این یعنی به همداستانی قطب الدین بود و قطب الدین در آن روز درایگ بود، ناگاه قاصد برسید که قلعه ی نی ریز گرفتند. قطب الدین با پانصد سوار برخاست و به کوه دراک رفت و مرد فرستاد که جعفر ویاران بیایند. ایشان گفتند امیرکسی بفرستد تا قلعه به وی سپاریم و خود بیاییم. قطب الدین کس را از امنا بفرستاد و کلید قلعه بستد و در قلعه بنشست. ایشان هر ده بیامدند و زمین خدمت بوسیدند. قطب الدین ایشان را بنواخت و تشویق داد و همراه خود کرد و به پی قلعه آمد و به اندرون رفت و قلعه را بدید. پس یکی که مهتر ایشان بود نام او کریم الدین روزبه، مهتری قلعه داد و جمعی از شبانکارگان با وی یارکرد و قلعه را ضبط کرد و خود بازگشت و به جوشناباد باز شد (46)
از آن زمان- در اواخر سده ی ششم هجری قمری- تا حدود 756 ه. ق، نی ریز به ملک شبانکاره ضمیمه شد و تحت تسلط ملوک شبانکاره در آمد. البته باید یادآور شویم که در سال 658 ه. ق یعنی در زمان حکومت قطب الدین مبارز پسر مظفرالدین محمد (حکومت 658-659 ه. ق) تا سال 736 ه. ق زمان حکومت تاج الدین جمشید بی بهاء الدین اسماعیل (حک 723-742 ه. ق) ملوک شبانکاره تحت فرمان مغولان در آمدند و ملک زادگان ازطرف آنان حکومت می کردند.(47)
از جمله وقایعی که در دوره ی شبانکاره در نی ریز اتفاق افتاد، می توان به عبور قاضی قضات شرف الدین امیر سید ابراهیم اشاره کرد. وی که از سادات جلیل القدر فارس و از زهاد و عباد مشهور بود، مدتی در خراسان به عبادت و ریاضت مشغول بود تا این که در سال 662 ه.ق به قصد وطن، آن جا را ترک گفت. وی «درمیانه ی راه به نهر کجا که می رسی، جماعتی به آوازه ی کرامات به او ملحق شدند و چون به قصبه ی نی ریز رسید، شجاعان ملک شبانکاره به قضی قضات امیر سید ابراهیم پیوسته او را مهدی آخر زمان گفتند و شهرت انداختند که امیرسید مردم را از آن چه در خیال آوردند و آن چه در خانه ذخیره گذارند خبر دهد و در وقت جنگ با دشمن، چندی هزار سوار غیبی به او ملحق گردد و هر کسی تیری به جانب او اندازد، هما تیر برگشته برسینه ی آن کس فرو رود و هر که خواهد شمشیری به او یازد دستش فالج شود (48)».
در سال 736 ه. ق فارس تحت استیلای امیر شرف الدین محمود شاه اینجو (د 736 ق.) در آمد و شبانکاره نیز در تحت نفوذ او قرار گرفت. او حکومت این ناحیه را که در آن زمان توسط تاج الدین جمشید بن بهاء الدین اسماعیل اداره می شد، به اشتراک به او و رکن الدین حسن بن هزار اسب (حک 736-742 ه. ق) واگذار کرد و حکومت سبانکاره در این مدت گاه با این و گاه با آن بود تا این که در سال 742 ه. ق درزمان حکومت امیر پیرحسین چوپانی (د743 ه. ق) در فارس، شخصی به نام امیرلون از هندوستان از راه سیرجان به شبانکاره آمد و آن دو را به قتل رسانید و شبانکاره درحوزه ی اختیار آل اینجو در آمد و از سال 742 ه. ق شخصی به نام ملک اردشیر (حک 713-759 ه. ق) که در سال 754 بر شیراز تسلط یافته بود اطاعت نکرد، شاه محمود بن امیر مبارز الدین محمد درسال 756 ه. ق وی را منهدم گرداند و تمامی خاک شبانکاره به تصرف آل مظفر درآمد و دولت شبانکاره پایان یافت.(49) نی ریز نیز در تحت تسلط آل مظفر درآمد.
از آن پس تا دوره ی صفویه اطلاع چندانی از وضعیت نی ریزی در دست نیست. در کتاب مطلع سعدین و مجمع بحرین، ذیل «ذکر عزیمت سلطان ابوالفورس جلال الدین شاه شجاع به جانب تخت فارس» ضمن اشاره به درگیری های شاه شجاع (حک 759-786 ه. ق) با بردارش شاه محمود (د776 ه. ق) در سال های 765-767 ه. ق، از عبور سپاه شاه شجاع از نی ریز به طرف شیراز سخن به میان آمده است. هم چنین در زبده التواریخ نیز به عبور سپاهیان تیمور درسال های 807 و809 ه. ق از نی ریز اشاره شده است.(50)
بوبکر طهرانی درکتاب دیاربکریه در دو مورد ذیل «ذکر وفات اعلی حضرت خاقانی شاه رخ میرزا» ونیز «ذکر لشکر کشیدن جهانشاه میرزا به جانب شیراز برای تأدیب پسرش پیر بوداق میرزا» از نی ریز یاد کرده است. او ضمن بیان وقایع سال 850 ه. ق گفته است:«در اوایل سنه ی خمسین سلطان محمد میرزا ولد بایسنغر که ایالت قم و ری از جانب جد نامدار [شاهرخ میرزا (حک 807-850 ه. ق)] بدو تفویض شده بود به داعیه ی مملمت گیری از قم به اصفهان رفت». پس از آن او به قصد فتح شیراز روانه ی آن جا شد. حاکم فارس در آن زمان نوه ی دیگر شاهرخ میرزا یعنی امیر زاده عبدالله سلطان، فرزند ابراهیم سلطان بود. مؤلف دیار بکریه درباره ی جنگ و درگیری میان آن دو که ظاهراً تا حدود نی ریز کشیده شده. گفته است:«امیر زاده عبدالله سلطان ولد ابراهیم سلطان نیز لشکر فارس مرتب ساخته... وراه مسدود ساخته، چون سلطان محمد میرزا بر راه ظفر نتوانست یافت به طول کوه لشکر جرار کشید تا به حدود نی ریز و شبانکاره امیرزاده عبدالله نیز از وراء خیل می رفت. ... به اندک زمانی سلطان محمد غالب آمد (51)». همچنین آورده است که پیر بوداق فرزند جهانشاه میرزا (حک839-872 ه. ق) «از حدود نی ریز تا به سر حد شولستان که قریب پنجاه فرسخ است سدی کشیده و در هر جا لایق دانسته برج ساخته و دروزه ها [دروازه ها] گذاشته (52)».
دوره ی صفویه
دانسته های ما درباره ی نی ریز در دوره ی صفویه از سال 955 ه. ق درزمان سلطنت شاه طهماسب شاه اول صفوی (حک 930-984 ه. ق) به بعد است. نخستین منبعی که دراین دوره ی اطلاعاتی به دست داده، خلاصه ی التواریخ قاضی احمدبن شرف الدین حسین حسینی قمی است. به گفته وی در آن دوره ... سال 955 ه. ق چرنداب سلطان شاملو، حاکم نی ریز، ایج وفسا بود. وی که حدود پانصد سوار در اختیار داشت، درجنگ ایران وعثمانی به مدد شاه طهماسب شتافت.(53)اطلاع دیگری که این دوره در دست است، وجود صابون خانه ها و فرمانی است از شاه طهماسب، درباره ی صابون خانه های نی ریز، این فرمان در سال 981 ه. ق صادر و به صورت لوحی سنگی بر سر در ورودی مسجد جامع صغیر (مسجد امام خمینی کنونی) نصب شده بوده است. با توجه به متن این فرمان، چنین دانسته می شود که در آن در نی ریز، عمال صابون خانه به جور و ستم پرداخته بودند و مواد اولیه صابون را به قیمت نازل می خریده و صابون را به زور و اجبار به بهای گزاف می فروخته اند. این فروش اجباری، در این فرمان «طرح» خوانده شده است. در این جا برای اطلاع، اصل فرمان را نقل می کنیم:
متن فرمان
حمد وسپاس پادشاهی را که خطاب فرمانش «ان الله یامر بالعدل و الاحسان (54)» در گنبد گردون انداخت و درود نامعدود بر خلاصه ی موجودات و آل و اولاد آن حضرت که هر که ایشان را شناخت به دیگری نپرداخت و بعد بر ضمایر ارباب ملک و دولت، روشن و هویداست که در زمان سلطنت روز افزون و ایام خلافت ابد مقرون نواب کامیاب سپهر رکاب همایون شاهی ظلل الهی ابوالمظفر شاه طهماسب بهادرخان الصفوی الحسینی خلدالله ملکه و سلطانه و افاض علی العالمین عدله و احسانه آثار بع و مهیات از صحیفه ی دوران به نوعی محو و معدوم گشته و رقم امثال این اموربه زلال معدلت به وجهی شسته شده که اثر آن بر صفایح روزگار وصحایف لیل ونهار باقی نمانده، لهذا چون عنل صابون خانه مبنی بربدعت بود و پرتو عنایت به حال عجزه و زیردستان ممالک محروسه عموماًً و قصبه ی نی ریز خصوصاً اندخته در ابتدای تخاقوی ییل احدی وثمانین وتسعمانه در این باب عزصدور یفت، مضمون آن که فرمان همایون شرف نفاد یافت آن که چون همگی همت علی نهمت که محیی مراسم عدل و انصاف وناحی [ناهی] باثر جور و اعتساف است مصروف و معطوف بر آن فرموده و می فرماییم که آثار بدع منهیات که به مرور زمان در صفحات دوران شایع شده باشد. با این که محو و معدوم گشته اثری از آن بر اوراق روزگار باقی نماند تا در ایام دولت روز افزون و سلطنت ابد فزون کافه رعایا و عامه ی برایا درمهد امن و امان و مأمن فراغت و اطمینان آسوده حال فارغ بال از روی رفاهیت تمام اوقات گذرانند لهذا چون عمل صابون خانه ی ممالک محروسه بربدع و ستم های مذکور ذیل بوده و عموم عجزه و رعیت از آن رهگذر تشویق وتفرقه می کشیدند.اول آن که متصدیان و مستأجران و ارباب دخل صابون خانه پیه از قصابن به زور وتعدی می خریدند و به قیمت نازل به آن جماعت مذکور می دادند. دیگر آن که چون صابون خانه به عمل می آمد حاکم و متصدی و بعضی از آن را به بهای اعلا به لشکری و بعضی دیگر به اهل بازار و رعایا به طرح می دادند.
دیگر آن که حکام و مستأجران صابون خانه قدغن می کردند که هیچ آفریده صابون نریزد و خرید و فروخت ننماید و اگر کسی به عمل می آورد او را مجرم دانسته و جریمه از او می گرفتند و انواع آزار به او می رساندند. بنابر توجه و به خاطر رفاه حال جمهور ساکنان بلاد و اقطار از ابتدای تخاقوی ییل تمامی صابون خانه های ممالک محروسه را عموماً و قصبه ی نی ریز خصوصاً برطرف ساخته رفع بدع و ستم های مذکور فرمود ومنافع آن را به تخفیف و تصدق مقرر داشته ثواب آن را به حضرات عالیات مقدسات مطهرات چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین هدیه کرده بخشیدیم، و مقرر داشتیم که هرکس به هر طریق که خواهد صابون پزد و فروشد تا این معنی باعث رفاهیت احوال کافه برایا گشته احدی را بدین جهت راه شلتاق و تعرض براحدی نباشد.
سادات عظام و حکام کرام و وزیر و کلانتر و ارباب کدخدایان ولایت مذکوره صابون خانه ی آن جا را بالکلیه برطرف دانسته ابواب بع و ستم های مذکوره را مسدود شناخته بدین واسطه مزاحم و متعرض احدی نشده طلب و توقعی ننمایند و این پروانچه مطاعه را بر بالای منبر بخوانند تا جمیع مردم بدین معنی اطلاع یابند و بعد از این مضمون این حکم را برسنگ نقش کرده بر در مسجد در محلی که منظور نظر عموم خلایق بوده باشد نصب نمایند. مستوفیان کرام دیوان اعلی رقم این عطیه را بر دفاتر خلود مثبت مرقوم گردانیده و جمع صابون خانه ی آن جا را از ابتدای سنه ی مذکوره از دفاتر اخراج نموده من بعد ابواب جمع نسازند و تغییر و تبدیل به قواعد آن راه نداده و تقصیر کننده را مورد تعب و سخط الهی و از مردوان درگاه شاهی شناسند در این ابواب قدغن لازم دانند.
امید که سالیان دراز سایه ی بلند پایه ی بندگان آن اعلی حضرت برمفارق عالیمان گسترده به فرمان حضرت صاحب الزمان [باقی] باد، آمین یا رب العالمین.
غلام و غلام زاده ی درگاه گیتی شاه احمد نورالله لفرانی اصفهان که در قصبه ی نی ریز به خدمات خاصه شریفه مامور بود مضمون این پروانچه ی مطاعه را برسنگ نقش کرد و در این مقام عالی نصب نمود.(55)
در متنی که در تذکره ی سازگار به طبع رسیده، درآخر آن آمده است:«عمل محمدنی ریزی ».(56)
اصل این فرمان ظاهراًً از بین رفته، اما آقای احمد اقتداری آن را استنساخ کرده و در مجله ی فرهنگ ایران زمین به چاپ رسانده است.
هم چنین، چنان چه اشاره خواهیم کرد، مسجد جامع کبیر در دوره ی شاه طهماسب تعمیر شد.
امین احمد رازی (متوفی 1010 ه. ق) در هفت اقلیم ضمن توصیف نی ریز، ازشکایات مردم نی ریز از میرزا احمد کفرانی (57)، متصدی زمین های دولتی، نزد شاه طهماسب سخن به میان آورده و گفته است:«در حینی که میرزا احمد مفرانی به تصدی خالصجابت فارس مامور گردید اهل دیار به درگاه رفته از وی شکایت کردند وطلب کش آن گروه مولانا مایلی بود که از وی سخت به ستوه آمده بود و در آن باب قصیده ای انشاء [انشاد] نموده معروض داشت به خدمت باریافتگان بارگاه پادشاه صفوی و آن ابیات مستحسن افتاده حکم شد که میرزا احمد، سی تومان به مولانا بداد و مبلغی به رسم مصادره جوب گفت». این موضوع می بایست در همان تاریخ 981 ه. ق یا کمی بعد از آن اتفاق افتاده باشد. امین احمد رازی هم چنین از محلی در جنوب نی ریز موسوم به «تخت چرنداب که محل صحبت احباب و جای معاشرت اهل صهباست» یاد کرده است.(58)
در دوره ی سلطنت شاه محمد خدابنده (حک985-996 ه. ق) حکومت دارابجرد و نی ریز را به محمدسلطان ذوالقدر یساولباشی واگذار کردند.(59) از آثا باقیمانده از دوره ی خدابنده، بنای مسجد بازار گیوه دوزان است که بقایای آن هنوز پابرجاست. این مسجد دارای کتیبه ای است که تاریخ بنای مسجد در آن ذکر شده است.
کتیبه
قال الل سبحانه و تعالی: (وان المسجد لل فلاتدعوا مع الله احدا».(60)
هرکس که او عمارت مسجد کند مداوم
تا اهل حق بروضه ی جنت کند خرام
در دین هزار فیض الهی رسد به او
دردار دهر دولت او هست بردوام
مقصود از نوشتن صحیفه این است در تاریخ شعر شعبان به توفیق حضرت ملک منان در ایام خلافه [خلافت] پادشاه جهان اسطم امن و امان شاه ملایک سپاه، لطف اله شانه سلطان محمدپادشاه امارت پناه تعالی انتباه اسماعیل بیگ مهردار و نواب نامدار... ادریس محمد خان روملو این عمارت مسجد نمود امید که ثواب این به روزگار نواب شاهی شاهزاده ی عالم و عالمیان ... سلطان میرزا حمزه برسد. تحریر فی شهر المذکور سنه 994.
در دوره ی شاه عباس اول (حک996-1038 ه. ق)- احتمالاً در سال 996 ه. ق- شاهرودی خلیفه شاملو، فرزند ولی خلیفه شاملو، حاکم ایج و نی ریز شد. اما در سال 997 ه. ق پس از آن که یعقوب خان فرزند ابراهیم خان ذوالقدر به حکومت فارس منصوب شد، با شاهرودی خلیفه به مخالفت برخاست و سرانجام او را به همراه عده ای زبستگانش به قتل رساند و اموال و دارایی های آنان را غارت کرد.(61)
در سده ی یازدهم هجری قمری، در نی ریز بیمارستان و مدرسه ی طبی و نیز مدرسه ی علوم دینی به نام مدرسه ی غیاثیه وجود داشته است. هربرت که در سال 1038 ه. ق یعنی در آخرین سال حکومت شاه عباس اول صفوی از نی ریز می گذشته از وجود بیمارستان و مدرسه ی طبی خبر داده است.(62)
مدرسه ی غیاثیه نیز با توجه به وقف نامه آن که در سال 1093 ه. ق نوشته شده، در همین سده بنا شده است. اطلاعات ما درباره ی این مدرسه منحصر به گزارشی است که در این وقف نامه آمده است. از این مدرسه اکنون اثری نیست، اما چون این وقف نامه بخشی از تاریخ و فرهنگ این سرزمین را در سده ی یازده روشن می سازد به معرفی و نقل قسمت هایی از آن می پردازیم.
کاتب این وقف نامه پس از تحمید باری تعالی ونعت رسول اکرم (ص) و مدح مولای متقیان علی (ع) به توصیف شاه سلیمان صفوی (حک1077 یا 1078-1105 ه. ق) پرداخته است. واقفان و متولیان این مدرسه عبارت بودند از سه برادر یعنی میرزا زین العابدین علی (علیا)، میرزا غیاث الدین علی (علیا) و میرزا نصیرالدین علی (علیا) فرزندان حاجی شرف الدین عبدالله مین باشی. این افراد پس از فوت حاجی شرف الدین در قطعه زمینی از اراضی مشهور به علی آباد که پدرشان به ارث گذاشت، مسجد و مدرسه ی غیاثیه را بنا کردند. در این وقف نامه در توصیف مسجد و مدرسه آمده است: مسجد در غایت وسعت، مشتمل بر حجره ای رفیع، معروف به گنبدی و یک باب صفه مرتفع را جلوه حجره ی یاد شده است. مدرسه دارای چهارده باب حجره تحتانیه است که هر یک از حجره ها صفه ای رفیع در پیش دارد «و یک باب صفه مرتفعه مشابه محاذی مسجد مذکور موسوم به مدرس در غایت متانت و رزانت و خوب ترین صورتی صفت انجام و با حسن وجهی در عین روح صفا و کمال فیض و ضیاء صورت اتمام پذیرفته». محل این مدرسه درمحله ی شادخانه «سهادخانه (63)» درکنار گودال بزرگی که امروزه موسوم به «گاوچاهی» است قرار داشته که دراثر سیل از بین رفته است. تاریخ دقیق ویرانی این مدرسه دانسته نیست اما با وجود به این که آخرین اصلاحات در وقف نامه، مربوط به سال 1124 ه. ق است، لذا این حادثه می بایست بعد از این شادابخت، جلال آباد و آبا زردتشت. در اطراف آن، بازار، کاروانسرا، دکان های متعدد و حمام قرار داشته که از موقوفات مدرسه بوده است.
قسمت هایی از متن وقف نامه
«... از شروط منعقده درمتن عقد وقف آن که متولی یک نفر که از علوم دینیه از تفسیر و فقه و حدیث واصول و ما یتعلق بها من النحو و الصرف و المعانی بیان که از سکنه ی مدرسه ی ممتاز بوده باشد. به جهت افده ی علوم مسفوره که در ایام تحصیل در مدرسه مذکور به درس و بحث اشتغال داشته باشد تعیین نماید و موازی دوازده نفر از طلبه کرام ثنی عشری المذهب متمسکین بولاء حضرت ائمه معصومین طاهرین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین متبری از اعادی دین، غیرمتعمین به خلاف مذهب، غیرمتظاهری الفسق و زیاده از عدد مذکوره که موازی دوازده نفر است به اذن و تجویز متولی ساکن مدرسه باشند و از حاصل و نماء موقوفات موظف و به استفاده علوم مسفوره اشتغال نمایند.. و شرط دیگر آن که طلبه ی متاهلین ثلث اوقت ایام هفته در مدرسه باشند و در باقی ایام و بیتوته مختارند.غیرمتأهلین باید که ثلث ایام هفته اکثر لیالی در مدرسه بسربرند و درباقی مدت مختارند و یک نفر خادم به جهت کنس مدرسه و فتح و اغلای درب وقیام به مصالح و ما یتعلق بهای طلبه اکرام تعیین نمایند که به مامور مسفوره قیام نموده و از حاصل موقوفات مدرسه موظف بوده یک نفر دیگر مؤذن بصیر به اوقات صلواه متصف بصفه صلاح تعیین و مقرر دارند که در مسجد مذکور به شغل نمایند و از شروط معتبره سابغه بر وفق شریعت مقدسه مطهره و نص واقف آن که در هیچ مرتبه از مراتب محال موقوفه را نگیرند مورد رهن و مبایعه لازمه و مشروطه و مصالحه و هیچ یک از عقو ناقله باعثه براخراج وقف ننمایند... و چون یکی از حضرات طلبه اکرام ساکنین مدرسه مذکور سفر به قصد عود به مدرسه اختیار نماید تا مدت چهل یوم به حجره ی مختصه و وظیفه ی مقرره انسب است وچون عود نماید حجره و وظیفه سابق و حال حضور تسلیم وی نمایند و اگر نماین حجره و وظیفه مومی الیه باختیار متولی است که وظیفه چهل یوم ایام غیبت را فیمابین طلبه ی مؤظفین ساکنین مدرسه مذکور سویت نماید و اگر سفر مذکور به قصد طواف بیت الله الحرام و زیارت حضرت رسالت پناه محمدی صلوات الله و سلامه علیه و ایمه معصومین طاهرین علیهم اصلاه والسلام که در اول مدت هفت ماه و در ثانی مدت شش ماه به حجره احق است و چون موعود به مدرسه نمایند تصف وظیفه ی مقرره را تسلیم ایشان ننمایند و نصف تتمه را به شخصی که عوض ایشان در مدت غیبت در حجره ایشان سکنی داشته اعطاء نمایند..»
در ادامه، صورت کتاب های وقفی مدرسه آمده است. بعد از معرفی کتاب های وقفی دستوری در استفاده از آن ها آورده است که جالب توجه است:«لازم الاحارام ساکنین و واردین مدرسه ی مسفوره مسمی به مدرسه ی غیاثیه ی که از آن جا مستفیض و مستفید گردیده ثواب آن به روزگار حضرت عالیات متولیان عظام کرام در هر مرتبه از حضرات مدرسه ی و طلبه ی عظام که رجوعی داشته باشد داده ضابط کتب سررشته بران نگاه داشته که چیزی از آن منتفع گردد ضابط کتب مذکور بعد از اخذ وثیقه که ضعف قیمه کتاب ماخوذ بوده باشد از او بازیافت وضبط کتاب مذکور را به او سپارد که از آن منتفع شده زیاده از مدت سه ماه نزد احدی که وثیقه داده نگذارند واگر چنان چه رفع احتیاج او در عوض مدت مسطوره نشده باشد کتاب مذکور از وی ستاد [ستاند] یک هفته در مکان خود ضبط و بعد از آن به مومی الیه داده اخذ وثیقه به شرح فوق نموده تا زمانی که رفع احتیاج وی شود».
این وقف نامه توسط کاتبی به نام رفیع الدین محمدبن شمس الدین محمدبن عطاء الله بن قطب الدیم بن حیدر حسینی درتایخ 1093 ه. ق نوشته شده است (کاتب به احتمال از نوادگان سیدجلال الدین عبدالله حسینی بوده است).
«و حرر هذا فی یوم الجمعه عاشر من شهر رفیع القدر والمیامن ربیع الاولی سنه 1093 ثلث وتسعون و بعد الالف من هجره النبویه المصطفویه المحمدیه علیه الف الف الف الصلواه و السلام و التحیه و الصناء الی یوم الببعث والجزاء و الحمدالله تعالی اولا و آخرا وظاهراً و باطناً».(64)
درحاشیه وقف نامه چندین بار در سال های متمادی مهر شده که آخرین تاریخ 1124 ه. ق است. این دوره- دوره ی شاه سلیمان صفوی- تعمیر شد.
دو کتیبه در این مسجد هنوز باقی است، کتیبه ی نخست که متأسفانه قابل خواندن نیست، مربوط به بنا و عمار مسجد است و با این عبارت شروع می شود:«امر بعماره هذا المسجد...الحاج محمد....بن محمد علی...
کتیبه ی دوم مربوط به تعمیر مسجد در تاریخ 1087 ه. ق است.
«وان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا (65)قد [امر]...بتعمیر هذا المسجد الشریف فی الایام السلطنه والخلافه نواب...الاعلی سلطان شاه سلیمان بهادرخان خلدالله ملکه و سلطانه امیرحیدر ابن المرحوم امیرمحمد صالح النی ریزی فی شهر سنه سبع وثمانون والف من الهجره النبویه [1087 هعوق]».
او وقایعی که در اواخر دوران صفویه در نی ریزی رخ داد، قضیه ی سید احمد خان مرعشی و ورود او به نی ریز بود. وی فرزند میرزا ابوالقاسم مرعشی- و چنان که در مجمل التواریخ آمده (66) نوه ی شاه سلیمان دوم صفوی - بود. او پس از محاصره ی اصفهان به دست افغان ها - در سال 1134 ه.ق- به همراه شاه طهماسب دوم صفوی (حک1135-1145 ه. ق) به قزوین رفت. عیاشی و هرزگی شاه طهماسب سبب شد که احمد از او جدا شود. وی پس از آن به ابرقو رفت و فرمانی را از جانب شاه طهماسب خطاب به خودش جعل کرد که در طی آن به مقام سپه سالاری و لقب خان نایل شده بود. به هر حال او در طی جنگ و گریزهایی که با نیروهای افغان داشت، در حدود سال 1137 ه. ق در نی ریز، داراب، اصطهبانات و... به جمع آوری سپاه پرداخت و سرانجام نیز به دست سپاهیان اشرف افغان (حک 1137-1142 ه. ق) دستگیر و کشته شد (67). ورود او به نی ریز در حدود 1137 ه. ق سبب شد که سپاهیان افغان این شهر را غارت کنند.(68)
ب. وضعیت کتابت و خوش نویسی در نی ریز از آغاز تا عصر استاد احمد نی ریزی
هنوز خوش نویسی و کتابت در نی ریز فارس دارای پیشینه ای هفت صدساله است. با توجه به منابع و مآخذ موجود، قدیم ترین خوش نویسان و کاتبان نی ریز، رکن بن نصیر نی ریزی و محمدبن عبدالکریم نی ریزی هستند که درسده ی هشتم هجری قمری می زیسته اند. نور الدین احمد نی ریزی، عیسی بن احمدبرمکی نی ریزی، محمودبن احمد نی ریزی از خوش نویسان سده ی نهم و دهم هجری قمری اند.در سده ی یازدهم هجری قمری، خوش نویسان نامداری در نی ریزی می زیسته اند و آثاری نیز از آنان در دست است که عبارتند از: شمس الدین بن حافظ نی ریزی، فخرالدین احمد بن سلطان محمدنی ریزی، محمدهادی نی ریزی و محمدطاهر نی ریزی، سده ی دوازدهم هجری قمری، دوران شکوفایی خط نسخ ایرانی و عصری است که نام احمدنی ریزی، سیطره و سایه بر نام تمامی نسخ نویسان انداخته و جاودانگی خط نسخ را با خود زینت داده است. در ادامه به مهم ترین خوش نویسان قبل از استاد احمد نی ریزی اشاره می کنیم.
1. رکن بن نصیر نی ریزی
عبدالله بن یحیی بن عبدالله بن محمد بن حمد، ملقب به رکن بن نصیر نی ریزی از خوش نویسان و کاتبان گمنام که در سده ی هشتم هجری قمری می زیسته است.از شرح احوال و زندگانی وی هیچ اطلاعی در دست نیست. و کاتب نسخه ای از کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح است که توسط شمس الدین محمدبن شهروزی تألیف شده است. این نسخه در مجموعه رنگ رسایل کتابخانه ی حمدیدیه به شماره 1147/1 و میکرو فیلم آن به شماره 1*195 در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران موجود است. این مجموعه شامل 420 برگ و در فاصله ی سال های 750 تا 811ه. ق کتابت شده است. کتاب نزهه الارواح، نخستین رساله ی این مجموعه است که در روز جمعه دوم ذی الحجه سال 753 ه. ق توسط رکن بن نصیر کتابت شده است (69).
پایان:«وقد وقع الفراغ منه قبل الظهر من یوم الجمعه الثانی من ایام التشریق الاضحی ذی الحجه... ثلاث و خمسین و سبعهانه بید اضعف عبادالله ... عبدالله بن یحیی بن عبدالله بن محمد بن احمد لملقب برکن بن نصیر النی ریزی... و الحمدالله ... و الصلوه واسلام عی نبیه محمد و اله...»
2. محمد بن عبدالکریم نی ریزی
محمدبن عبدالکریم نی ریزی، از کاتبان گمنام که در سده ی هشتم هجری قمری می زیسته است. نسخه ای از الوافیه فی شرح الکافیه تألیف رکن الدین حسن بن محمدگرگانی (متوفی 717 ه. ق) به قلم محمدبن عبدالکریم در دست است که در تاریخ 783 ه. ق کتابت کرده است. این نسخه به شماره 2725 درکتابخانه ی ملی تبریز موجود است.(70)3. نور الدین احمد نی ریزی
نورالدین احمد، فرزند محمد و نوه ی کمال (کمال الدین) نی ریزی، ملقب به «نورالدین شریف نی ریزی»، از خوش نویسان قلم نسخ که در سده ی نهم هجری قمری می زیسته است.او در اواخر سده ی نهم هجری قمری به قزوین مهاجرت کرد و در پایان آن قرن به سبب شیوع طاعون و وبا از آن جا به برخی از روستاهای اطراف قزوین پناه برد. نسخه ای از رساله ی حاشیه لوامع الاسرار، تألیف قطب الدین رازی، توسط نورالدین کتابت شده است که به معرفی آن می پردازیم.
حاشیه لوامع الاسرار: وزیری (15×22 سانتی متر)، 152 برگ و 33 سطر، به خط نسخ و تاریخ 894 ه. ق، عوان ها ونشان ها شنگرف، جلد تیماج زر مقوایی کناره مشکی است.(71)
پایان:«تم کتابه هذه الحاشیه الشرفه ... علی شذح المطاع الذی صنفه العلمه المحقق و القطب المدقق الرازی وقد فرغت من ...هذا الکتاب و انا العبد الفقیر المفتقرالی رحمه الله الملک اللطیف الغنی احمد بن محم بن کمال الملقب بورالدین الشریف النی ریزی عفرالله لهم اجمعین حین الفرارعن شهر [بلده] قزوین الی بعض القری بسبب تلاطم امواج الطاعون و الوبا حفظنا الله و جمعین مسلمین من المحق و البلاء و کان ذلک فی ...شهر شعبان المعظم لسنه اربع و تسعین و ثماتمانه الهجزیه».
4. عیسی بن احمد برمکی نی ریزی
عیس بن احمد برمکی نی ریزی، از خوش نویسان قلم نسخ در سده ی نهم و دهم هجری قمری است.دانسته های ما درباره ی وی محدود به گزارش مختصری است که در فهرست کتب خطی کتابخانه ی آستان مقدس رضوی ذیل مواهب الهی آمده و تنها اثری که از او شناخته شده، کتابت همین نسخه ی کتاب مواهب الهی است.
مواهب الهی، تاریخ آل مظفر از آغاز ظهور این خاندان تا سال 757 ه. ق است که معین الدین معلم یزدی به نام شاه شجاع نوشته است.
مشخصات آن: قطع وزیری (13/5×21/8 سانتی متر)، 237 برگ وهرصفحه 9 سطر، به خط نسخ و تاریخ 20 ذی الحجه سال نهصد هجری، عناوین به شنگرف، جدول به تحریر و زر و لاجورد، با یک سرلوح مستطیلی و روی برگ اول یک ترنج با عبارت «تاریخ مظفری» به خط ثلث با سفیداب و تشعیر، جلد، تیماج مشکی است. این نسخه به شماره 4281 در کتابخانه ی آستان قدس رضوی موجود است.(72)
5. محمود بن احمد نی ریزی
محمود بن احمد نی ریزی، خوش نویس گمنام قرن دهم هجری قمری است.تنها اثری که از او باقی است، نسخه از قرآن کریم است که در سال 987 ه. ق کتابت کرده است.
این قرآن به شماره ی 1502 در کتابخانه ی آستان قدس رضوی نگهداری می شود.
قرآن؛ رحلی (22×34 سانتی متر)، 466 برگ و هر صفحه 28 سطرهمراه با ترجمع، متن و حواشی به خط نسخ و ترجمه ی فارسی به خط نستعلیق با شنگرف است. ترجمه از شیخ نظام الدین نیشابوری است و در آخر، رساله ای مشتمل بر ذکر صنایع قرآن و آن چه متعلق است به قرائت ووقوف و رسم الخط و غیره که شیخ محمد عباسی حافظ از مصحف سید ابوالقاسم محمد بن احمد حسینی مدنی سمرقندی و حسین بن عثمان استخراج و جمع و تدوین کرده و هشتاد و دو صفحه است. صفحات آن دارای جدول و کمند و هشت صفحه ی مذهب و مرصع (چهارصفحه در اول و چهار صفحه در آخر)، سرسوره ها به خط رقاع و قلم زر، شامل نام و محل نزول و تعداد آیات و کلمات و حروف هرسوره، فواصل آیات ستاره نشان و جلد چرمی دو رو، بیرون ضربی با ترنج و گوشه و درون سوخت مستعمل.
پایان:«ولقد شرفت با تمام هذا لمصحف التامه التی شرفنی الله تعالی کتابت ها العبد المذنب الراجی رحمه الله الغن محمودبن احمد النبیریزی عفی الله عنه و عن والدیه فی الخامس و العشرین من جمادی الاولی سنه سبع و ثمانین و تسعمایه الهجریه (73)».
6. شمس الدین بن حافظ نی ریزی
شمس الدین حافظ نی ریزی، کاتب و خوش نویس قلم نسخ در سده ی یازده هجری قمری است.نسخه ای از کتاب قواعد الاحکام تألیف علامه حلی، به قلم او در دست است. این نسخه به قطع رحلی، عنوان شنگرف، جلد تیماج حنایی مقوایی به قلم نسخ در تاریخ ماه صفر سال 1058 هجری قمری کتابت شده و به شماره ی 402 در کتابخانه ی آستانه ی امامزاده عبدالعظیم حسنی در شهر ری موجود است.(74)
7. فخرالدین احمدبن سلطان محمد نی ریزی
فخرالدین احمد بن سلطان محمد نی ریزی، نسخ نویس گمنام نی ریز که در سده ی 11 ه. ق می زیسته است.نزدیک بودن دوران زندگی وی به میرزا احمد معروف، سبب شده که برخی آن دو را یکی بدانند؛ در حالی که لقب پدرش با لقب پدر میرزا احمد متفاوت و خود او نیز ملقب به فخرالدین است.
استاد سمسار آن دو را یکی دانسته و در شرح احوال احمد گفته که او پس از راه یافتن به دربار شاه سلطان حسن صفوی (حکـ1105-1135 ه. ق) از نوشتن لقب سلطان- ظاهراً به سبب هم نامی با شاه- برای پدرش و لقب فخرالدین برای خودش خودداری کرده است.(75) اما باید یادآور شویم که میرزا احمد در حدود 1105 تا 1107 ه. ق به دربار شاه سلطان حسین راه یافت. در حالی که قبل از این تاریخ نیز آثاری از او در دست است و در هیچ یک از آن ها اشاره ای به لقب سلطان برای پدرش و لقب فخرالدین برای خودش نکرده است علاوه بر آن، استدلال استاد سمسار درباره ی لقب پدرش- تا حدی- قابل توجیه است، اما درباره ی لقب خودش، فخرالدین، توجیه پذیر نیست.
تنها اثری که از او برجا مانده صحیفه ی سجادیه ای است که به شماره ی دفتر 1109 در کتابخانه کاخ- موزه ی گلستان نگهداری می شود.(76)
صحیفه ی سجادیه: بغلی (5/5×9 سانتی متر) (77)، 216 صفحه و هر صفحه 16 سطر، به قلم غبار خوش، به تاریخ ناقص 187 هو. ق که 1087 ه. ق حدس زده اند.(78)
صفحه اول و دوم، مجدول کمند کشی زرین زوج تحریر مشکی و لاجوردی است با یک حاشیه ریسه برگ، بین سطور این دو صفحه و صفحات سوم و چهارم طلااندازی، در پیشانی صفحه اول یک سر لوح مذهب سر کنگره و مابقی صفحات، مجدول کمند کشی زوج تحریر مشکی وزرین، حواشی متن و تمامی صفحات، ساده و بدون تزیین است. اسامی ادعیه و موارد استفاده ی آن ها در میان جداول ساده بند زرین به خط نسخ و به آب زر نوشته شده و در حاشیه ی برخی از صفحات، مطالبی که از متن ساقط شده، نوشته اند.
جلد، مقوای روغنی بوم طلایی مزین به اسلیمی های زرین زوج تحریر مشکی و گل های پنج پر و زنبق الوان با یک حاشیه بوم یاقوتی نقطه نشان و یک حاشیه ی زمینه سبز و حاشیه ی دیگر زمینه ی طلایی، اندرون جلد، بوم گلی رنگ مزین به گل های پرطاووسی زرین حاشیه، مجدول کمندکشی زرین که در متن فاصله جدول و کمند در هر پاره ی جلد به قلم نسخ خوش و به آب زر نوشته اند:«حسب الفرمایش...جناب مجدت و نجدت انتساب... مقرب درگاه سلطانی میرزا محمدحسن مستوفی الممالک سمت اتمام پذیرفته یافت. عمل ابوالقاسم الموسوی الحسینی 1252»
پایان:«فاز بسعاده اتمام عبدلضعیف المحتاج الی رحمه ربه الکریم این سلطان محمد فخرالدین احمد النی ریزی عفی عنهما فی سنه 1087 هجری قمری (79)»
8. محمدهادی نی ریزی
محمدهادی نی ریزی، از خوش نویسان قلم نسخ که در سده ی یازد هجری قمری می زیسته است.نسخه ای از کتاب کنزالعرفان فی فقه القرآن تألیف مقداد بن عبدالله بن محمد حسین بن محمد سیوری، به قلم او کتابت شده است. این نسخه به قلم نسخ و تاریخ کتابت آن 1066 ه. ق است و به شماره ی ردیف 131 و ثبت 841 در کتابخانه ی آستان حضرت احمدبن موسی (ع) شاه چراغ موجود است.(80)
پایان:«وقع الفراغ من تسوید [تسویده] بحمده و حسن توفیقه و احسانه علی ید العبد الضعیف الراجی الی رحمه الله الهادی محمد هادی النی ریزی فی دارالعلم شیراز حرسه الله تعالی عن الافات فی یوم الجمعه عشرین من شهر ربیع الثانی سنه ست و ستین و الف من الهجره النوبیه صل الله علیه و آله»
9. محمد طاهر نی ریزی
محمد طاهر، فرزند محمد قلی نی ریزی، از نسخ نویسان سده ی یازده هجری قمری است.تنها اثری که از او در دست است، نسخه ای از کتاب حل مشکلات الاشارات خواجه نصیرالدین طوسی (نتوفی 672 ه. ق) است که آن را به خط نسخ روز دوشنبه ذی القعده سل 1075 ه. ق در اصفهان کتابت کرده است.
حل مشکلات الاشارات: قطع ربعی، 207 برگ و هرصفحه 23 سطر، عنوان و نشان شنگرف جلد تیماج است. این نسخه به شماره ی 35: 3- 6342 در کتابخانه ی مقدسه ی قم نگهداری می شود.(81)
پی نوشت ها :
1. کیانیان (kianian) در روایات ملی ایران، دومین سلسله ی پادشاهان ایران که پس از پیشدادیان پادشاهی کردند. نخستین پادشاه این سلسله کیقباد است و پس از او به ترتیب، کاووس، کیخسرو، کی لهراسب، کی گشتاسب (پدر اسفندیار)، بهمن، همای (دختر بهمن)، داراب و دارا (دارای دارایان) پادشاهی یافتند. لفظ «کیانیان» جمع «کینی» و کیانی صفت منسوب به کیانیان و جمع کی است و «کی» به معنی امیر و شاه، عنوان خاص روسای قبایل آریایی شرقی وشمال شرقی ایران است که پس از رسیدن به مقام فرمانروایی چنین لقب می یافته اند. عهد کیانیان اگرچه تاریخی است، اما در روایات ایرانی با افسانه درآمیخته است (نک: دایره المعارف فارسی)، تهران، انتشارات شرکت سهامی کتاب های جیبی1356، ش، ج2 (1، ص 2332)
2. ماد یا مادها، قومی آریایی، ساکن ایران که نخستین سلسله ی پادشاهی ایرانیان (708 یا 701-550 ق.م) را ایجاد کردند، سرزمین آنان نیز ماد نام داشت و شامل ماد بزرگ (عراق عجم) وماد کوچک (آذربایجان)بود (نک: همان منبع، ج2 (2) (چاپ 1374 ش)، ص2566).
3. برخی به استناد روایات شفاهی ومنابع و مآخذ غیرمستند، از ساخت چندین سد در اطراف نی ریز توسط بهمن شاه، از پادشاهان کیانی و ولادت کورش کبیر، ساسان و اردشیر بابکان در نی ریزی سخن گفته اند که مطالبی نادرست و عوام پسندانه است. هم چنین به سبب شباهت زبانشاسی زبان های نی ریز با زبان عصر دولت ماد که دکتر احسان یار شاطر مطرح کرده است، سابقه ی تاریخی نی ریزی را به زمان مادها رسانده اند که این نیز استتناج غلطی است، زیرا مادها در غرب و شمال غربی ایران حکومت می کردند. چه بسا در دوره های تاریخی بعد- احتمالاً در دوره ی اسلامی- به نی ریزی هجرت کرده باشند.
4. Oriental Institute Expedtion
5. Herzfeld.
6. George G. Cameron.
7. Richard Hallock.
8. Hallock, Richard, Persepolis Fortication Tablets, The University of Chicago Press.1969, p. 737.
9. Cameron, George G, Persepplis Treasury Tablets, Chicago,. The University Of Chicago Press 1948,PP. 166-165.
10. برخی از پژوهشگران ایرانی معاصر در ضبط این واژه دچار اشتباه شده و آن را «نازی زی» و «نی ذی» نگاشته اند؛ هم چنین این واژه را به معنی «کارگاه اسلحه سازی» دانسته اند که کاملاً بی اساس است (من. ک: مصطفوی، سید ممدتقی، اقلیم پارس، تهران، انتشارات انجمن ملی آثار، 1343 ش، ص 88، 416؛ سعیدیان، عبدالحسین، دایره المعارف سرزمین و مردم ایران، تهرن 1360 ش.، ص 602 ، 604)آقای سعیدیان، اطلاعات دیگری از جمله وجود چندین کارگاه نیزه و شمشیر و زره در نی ریز در دایره المعارف سرزمین و مردم ایران (همان جا) آورده است که چندان پایه و اساسی ندارد.
11. Halloch.. 737.
12. Comeron,p.166.
13. Artataxma.
14. Ratininda (Cameron, P.166)
15. Karsha.
16. Hankurraka.
17. Otanes (Cameron,P.166 به معنی مسیول کارگران)
18. Cameron,pp.165-166.
نیز جهت اطلاع نک: راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، انتشارات نگاه، 1368ش، ج7/ ص 537؛ سامی، علی، تمدن هخامنشی، شیراز، 1341 ش، ج1، ص 226-227؛ همو، گزارش های باستان شناسی، شیراز، 1338، ج4، ص 214.
19. آثار باقی مانده در سواحل و اطراف دریاچه ی بختگان از جمله «تل خاکی» و «دوازه» واقع در ساحل دریاچه ی بختگان است که سراورل اشتین در نقشه و تحقیقات خود به آن اشاره کرده است (مخبر، محمدعلی، «آثار تاریخی فارس» یادگار، سال پنجم، شماره ی چهارم وپنجم، ص23)؛ باستانی پاریزی در کتاب خاتون هفت قلعه، از وجود بندی خاکی به نام «بنددختر» در شمال دریاچه بختگان اطلاع داده و گفته است که حدود 6 تا 7 متر ارتفاع و87/5 متر طول دارد و عرض آن در محل تاج سد 15 متر و عرض پایه ی آن 23 است (نک: باستانی پاریزی، محمدابراهیم، خاتون هفت قلعه، تهران، انتشارات روزبهان، چاپ چهارم، 1368، ش، 173). اولیاریوس نیز از وجود بهترین فولاد در کرانه های دریاچه ی نی ریزی خبر داده است (نک: پیگولوسکایا، آ. یو، یاکوبوسکی، ای. پ. پطروشفسکی آ. م. بلنیسکی ون. و. استروبوا، تاریخ ایران، ترجمه ی کریک کشاورز، تهران، انتشارات پیام، 1353 ش، ص 54 (.
20. برخی از اهالی معتقدد که حوضه های قسمت فوقانی و اطراف «فلات خواجه خضر» به دستور بلاش اول (51 یا 52-78م.) بیست و دومین پادشاه اشکانی ساخته شده که بی اساس است).
21. نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره ی معاصر، تهران، انتشارات بنیاد، 1364 ش، ص 415.
22. نک: امام اللهی بهاروند، سکندر، کوچ نشینی در ایران، پژوهشی درباره ی عشایر و ایلات، تهران. بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش، ص 2.
23. ابن خردادبه، ابوالقاسم عبیدالله، المسالک والممالک، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1889، م، ص47؛ قدامه، ابوالفرج بن جعفر الکتب بغدادی، کتاب الخراج و صنعه الکتابه، ضمیمه ی المسالک الممالک ابن خردادبه، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1889 م؛ ص242، همان منبع، ترجمه و تحقیق دکتر حسین قره چانلو، تهران، نشرالبرز، 1370 ش، ص28-29؛ اصطخری، ص 97، جیهانی، ابوالقاسم بن احمد، اشکال العالم ترجمه ی علی بن عبدلسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1368 ش، ص130.
24. نک: شوتس ص28.
25. مقدسی، «به کوشش دخویه»، ص421 و نیز نک: همن منبع، «ترجمه ی دکتر علینقی منزوی» ج2، ص630.
26. ابن فقیه، ابوبکر احمدبن اسحاق همدانی، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، بریل 1302 ق، ص 203، نیز نک: همان منبع، ترجمه ی ح- مسعود، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1349، ش ص16؛ ابن خردادبه؛ ص 46؛ ابن حوقل ابوالقاسم محمد بغدادی، صوره الارض، ترجمه ی دکتر جعفر شمار، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1345 ش ص38.
27. اصطخری، ص107، 122؛ ابن حوقل ص55، لسترنج، ص 143.
28. مقدسی، ص429؛ همان منبع (ترجمه)، ج2، ص.640، لسترنج، ص143.
29. مقدسی، ص 423، 443؛ (ترجمه)، ج2، ص632، 659-660؛ لسترنج، ص143.
30. ابن حوقل، ص38.
31. مقدسی، ص43، همان منبع (ترجمه)، ج2، ص632.
32. نک: این خردادبه، ص48، 53؛قدمه، ص195؛ اصطخری، ص 101-102، 130، 150؛ ابن حوقل، ص 33، 35-36، 53، مقدسی (ترجمه)، ج2، ص632، 634، 650، 662، 663.
33. ابن بلخی، فارسنامه، ص304، 305.
34. همان، منبع، ص207.
35. سمعانی، ابوسعد عبدالکریم بن منصور تمیمی، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالباروی، بیروت، دارالجنان، 1408ق./ 1988م.ج5/ ص549، یاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله، معجم البلدان، بیروت، دارصادر و داربیروت، 1376 ق./ 1975 م.چ5/ ص331؛ ابن اثیر، ابوالحسن علی بن محمد، اللباب فی تهذیب الانساب، قاهره، مکتبه القدسی، 1369 ق.ج/ص251.
36. حمدالله مستوفی، نزهه القلوب، ص 168.
37. دیالمه ی فارس، شعبه ای از سلسله ی آل بویه که سال 320 تا 447 ه. ق در فارس فرمانروایی کردند. مؤسس این شعبه از آل بویه، عمادالدوله دیلمی بود. پس از او به ترتیب: عضدالدوله دیلمی، شرف الدوله دیلمی، صمصام الدوله دیلمی، بهاء الدوله، سلطان الدوله دیلمی، عمادالدوله دیلمی و ملک رحیم، بر فارس حکومت کردند. دولت دیالمه ی فارس به دست سلاجقه برافتاد (ن. ک: دایره المعارف فارسی، زیرنظر دکتر غلامحسین مصاحب، تهران. شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1345 ش، ج1، ص1019).
38. باید اشاره کنیم که دولت دیالمه ی فارس در سال 448 ه. ق به دست سلجوقیان برافتاد (ن. ک: دایره المعارف فارسی، همان جا)
39. شبانکاره ای، محمدبن علی بن محمد ، مجمع الانساب، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1363 ش، ص154.
40. شبانکاره یا شوانکاره، نام ناحیه ای بین فارس و کرمان و شامل شهرهای درابگرد، اصطهبانات، ایج (ایگ)، فُرگ (پرگ) و طارم بود. در این ناحیه از اواسط قرن پنجم هجری قمری حکامی روی کار آمدند که در تاریخ به ملوک شبانکاره شهرت یافتند. آنان نسبت خود را به اردشیر بابکان می رساندند. رؤسای این طایفه بیش از آن که فارس به دست مسلمانان فتح شود، مقام اسپهبدی داشتند و زمام امور فارس در دست آنان بود، در سال 448 ه. ق نظام الدین فضل الله بن حسن که به «فضولیه حسنویه» معروف بود، از طایفه ی رامانیان شبانکاره بر آخرین پادشاه دیلمی فارس شوریده و بر تمامی فارس تسلط یافت و هر قسمتی را به امیری از امرای شبانکاره داد. وی حاکمی از شبانکاره بر شیراز گماشت و خود جشناباد یا گشناباد، بین نی ریزی وداراب و فسا از ولایت دارابگرد را مقر حکومت قرار داد؛ پس از مدتی از پرداخت مالیات- و مبالغ دیگری که مقرر شده بود- به پادشاه سلجوقی خودداری مرد. این امر سبب شد که خواجه نظام الملک وزیر در سال 464 ق. برای سرکوبی او به فارس بیاید. پس از او، نظام الدین یحیی، نظام الدین محمود و سیف الدین هزار اسب به ترتیب به حکومت رسیدند. نظام الدین محمود، نخستین کسی بود که شبانکاره را از فارس جدا ساخت و به استقلال به حکومت پرداخت. از این زمان به بعد، ملوک شبانکاره از یک سو با حکام فارس و از طرف دیگر با فرمانروایان کرمان به جنگ و زد و خورد مشغول بودند. نظام الدین محمود در ایج (ایگ) قلعه ای بنا نهاد و آن جا را درالامان نامید و سال ها ملوک شبانکاره آن جا را مرکز خود قرار دادند. دیگر ملوک شبانکاره عبارت بودند از: ملک نظام الدین حسن (متوفی 594 ق.)، قطب الدین مبارز (حک 594-624 ق)، مظفرالدین محمد (حک 624-658 ق) قطب الدین مبارز (حک 658-659 ق) و...؛ و سرانجام در حدود سال 756 ه. ق، به دست آل مظفر منقرض گردیدند (نک: شبانکاره ای، ص151 به بعد؛ معین الدین نطنزی، منتخب التواریخ معینی، به کوشش ژان اوین، تهران، کتابفروشی خیام، 1336، ش، ص2 به بعد؛ ستوده، حسینقلی، تاریخ آل مظفر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1347، ش، ج2، ص20- ف 45؛ اقبال، عباس، تاریخ مفصل ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1374 ش، ج1، ص380 به بعد)
41. شبانکاره ای، ص154.
42. شبانکاره ای، ص 154-155.
43. اتابک، مظفرالدین سعدبن زنگی ابن مودود سلغری «حک 599-623 ق» از اتابکان فارس.
44. کوتوال: قلعه دار، نگهدارنده ی قلعه.
45. شوال: چابک وچالاک.
46. شبانکاره ای، ص156-1257؛ ستوده ج2، ص30.
47. نک: شبانکاره ای، ص 147-181، ستوده ج2، ص34-43.
48. حسینی فسایی، میرزا حسن، فارسنامه ی ناصری، ج1، ص 226-267.
49. عبدالرزاق سمرقندی، کمال الدین، مطلع سعدبن و مجمع بحرین، به کوشش دکتر عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات طهوری (احتمالاً 1353 ش)، ص365-366.
50. حافظ ابرو، شهاب الدین عبدالله، زبده التواریخ، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ونشر نی، ش، ص51، 183.
51. ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومه، آنکارا، 1964 م.(افست، تهران، کتابخانه ی طهوری، 1356 ش.) ص285، 294.
52. همان منبع، ص362.
53. حسینی قمی، قاضی احمدبن شرف الدین، خلاصه التواریخ، به کوشش دکتر احسان اشراقی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1359، ض، ج1، ص327، 328؛ حسینی فسایی، ج1، ص400.
54. سوره ی نحل، آیه ی 90.
55. اقتداری، احمد، «فرمانی از شاه طهماسب صفوی درباره ی صابون خانه های نی ریز» فرهنگ ایران زمین، تهران، 1343 ش.، ج12، ص319-322؛ سازگر، خلیل، تذکره (بی تا و بی جا)، ص 23-25، متنی که در این کتاب آمده، با آن چه آقای اقتداری آورده است، اندکی ختلاف دارد. نیز نک: باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، سیاست و اقتصاد در عصر صفوی، تهران، انتشارات صفی علیشاه، چاپ سوم، 1362 ش. ، ص30.
56. سازگار، ص25.
57. در متن وقف نامه نام او چنین آمده است:«شاه احمد نورالله لفرانی اصفهانی».
58. امین، احمد رازی، هفت اقلیم، ج1، ص171.
59. حسینی قمی، ج2، ص828.
60. سوره ی جن، آیه ی 18.
61.افوشته ای نطنزی، محمودبن هدایت، نقاوه الاثار فی ذکر الاخیار، به کوشش دکتر احسان اشرافی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350ش، ص342-343: اسکندر بیگ منشی ترکمان، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1334ش، ج2، ص420؛ حسینی فسایی، ج1، ص431.
62. الگود، سریل «علم ایرانی»، میراث ایران، زیرنظر ا.ج. آربری، ترجمه ی احمد بیرشک، تهران، بنگاه ترجمه و نشرکتاب، 1336 ش، ص462.
63. در قدیم محله بازار را محله ی «سهادخانه» می گفتند و اهل نی ریزی را «سهاد» را به معنی فولاد دانند و برای آن که این محله کارخانه ی فولادسازی بود (نک: حسینی فسایی، ج2، ص1567) این محله امروزه «شادخانه» نامیده می شود.
64. به نقل از وقف نامه ی مدرسه ی غیاثیه؛ سعی شد که عبارات آن بدون هیچ گونه تغییری نقل شود.
65. صوره ی جن، آیه 18.
66. گلستانه، ابوالحسن بن محمد امین، مجمل التواریخ، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1344 ش، ص480.
67. همان منبع پیشین، نیز نک: استرآبادی، میرزا مهدی خان، جهانگشای نادری، به کوشش سیدعبدالله انوار، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، 1341 ش. ص22-23؛ مرعشی صفوی، میرزا محمد خلیل مجمع التواریخ، به کوشش عباس اقبال، تهران، کتابخانه سنایی و طهوری، 1362، ش.، 66؛ فلور، ویلم، بر افتادن صفویان بر آمدن محمود افغان، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، انتشارات توس، 1365 ش. ص77.
68. فلور، ویلم، اشرف برتختگاه اصفهان، ترجمه ی ابوالقاسم سری، تهران، انتشارات توس، 1367 ش، ص36.
69. دانش پژوه، محمد تقی، فهرست میکرو فیلم های کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران، ج1، ص422.
70. دانش پژوه، محمد تقی، «فهرست کتابخانه های شهرستان ها، کتابخانه ی ملی تبریز». نسخه های خطی، نشریه ی کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران، ج4، ص315.
71. دانش پژوه، محمد تقی وعلینقی منزوی، فهرست کتابخانه ی سپهسالار، تهران، 1346، ش، ج4، ص260-261.
72. گلچین معانی، احمد، فهرست کتب خطی کتابخانه ی آستان قدس رضوی، ج7، ص175.
73. گلچین معانی، احمد، راهنمای گنجینه ی قرآن، ص210، نیز نک: پیوست2 (نمره ی8).
74. دانش پژوه، محمد تقی «فهرست نسخه های خطی کتابخانه ی آستانه ی امام زاده عبدالعظیم حسنی در شهر ری» درباره ی نسخه های خطی، نشریه ی کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران، زیرنظر محمد تقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1342 ش.، ج3، ص 473.
75. آتابای، بدری، فهرست کتب دینی و مذهبی خطی کتابخانه ی سلطنتی، ص701-702.
76. سمسار، ج7، ص105، (5×5-9 سانتی متر) آورده است.
77. آتابای، ص701، «نسخ خطی- کتابت متوسط» گفته است.
78. سمسار، همان جا، نیز نک: بیانی، مهدی، شرح احوال وآثار خوش نویسان، ج4، ص31.
79. آتابای، ص701، 702.
80. بهروزی، علی نقی، فهرست کتب خطی کتابخانه ی آستان حضرت احمدبن موسی (ع) شاهچراغ، ج2، ص117.
81. دانش پژوه، محمد تقی؛ فهرست نسخ خطی کتابخانه ی آستانه ی مقدسه ی قم، نشریه ی آستانه ی مقدسه ی قم، 1355 ش، ص113.
1. آتابادی، بدری، فهرست کتب دینی و مذهبی خطی کتابخانه ی سلطنتی، تهران، 1352 ش.
2. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن محمد، اللباب فی تهذیب الانساب، قاهره مکتبه القدسی، 1369 ق.
3. ابن حوقل ابوالقاسم محمد بغدادی، صوره الارض، ترجمه ی دکترجعفر شعار، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1345 ش.
4. ابن خردادبه، ابوالقاسم عبیدالله، المسالک والممالک، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1889 م.
5. ابن فقیه، ابوبکراحمد بن محمدبن اسحاق همدانی، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1302 ق.
6. مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، ترجمه ی ح- مسعود، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1349 ش.
7. ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومه ر، آنکارا، 1964 م. (افست، تهران، کتابخانه ی طهوری، 1356 ش.)
8. اصطخری، ابوالسحاق ابراهیم بن محمد فارسی، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1927 م.
9. امین احمدرازی، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، کتابفروشی های علی اکبر علمی رادبیه.
10. جیهانی، ابوالقاسم بن احمد، اشکال العالم ترجمه ی علی بن عبدالاسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1368 ش.
11. افوشته ای نطنزی، محمود بن هدایت، نقاوه الاثار فی ذکر الاخیار، به کوشش دکتر احسان اشرافی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350 ش.
12. اقبال، عباس، تاریخ مفصل ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1374 ش.
13. اقتداری، احمد، «فرمانی از شاه طهماسب صفوی درباره ی صابونخانه های تبریز»، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1343 ش.
14. الگود، سریل، «علم ایرانی»، میراث ایران، زیرنظر ا. ج. آربری، ترجمه احمد بیرشک، تهرن، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1336 ش.
15. امان اللهی بهاروند، سکندر، کوچ نشینی درایران، پژوهشی درباره ی عشایر و ایلات، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1360 ش.
16. باستانی پاریزی، محمدابراهیم، خاتون هفت قلعه، تهران، انتشارات روزبهان، چاپ چهارم، 1368 ش.
17. سیاست واقتصاد درعصر صفوی، تهران، انتشارات صفی علیشاه، چاپ سوم، 1362 ش.
18. بهروزی، علی نقی، فهرست کتب خطی کتابخانه ای آستان حضرت احمدبن موسی (ع) شاهچراغ،
19. بیانی، مهدی، شرح احوال و آثار خوشنویسان.
20. پیگولوسکایا، آ. یو. یاکوبوسکی، ای. پ. پطروشفسکی، آ. م. بلنیتسکی، ون. و. استروبوا، تاریخ ایران، ترجمه ی کریم کشاورز، تهران، انتشارات پیام، 1353 ش.
21. حافظ ابرو، شهاب الدین عبدالله، زبده التواریخ، به کوشش سیدکمال حاج سید جوادی، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ونشر نی، 1372 ش.
22. حسینی فسائی، میرزا حسن، فارسنامه ی ناصری، به کوشش دکتر منصور رستگارفسایی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1367 ش.
23. حسینی قمی، قاضی احمدبن شرف الدین، خلاصه التواریخ، به کوشش دکتر احسان اشراقی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1359 ش.
24. حمدالله مستوفی، نزهه قلوب، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، انتشارات کتابخانه طهوری، 1336 ش.
25. دانش پژوه، محمد تقی وعلی نقی منزوی، فهرست کتابخانه ی سپهسالار، تهران، 1346 ش.
26. «فهرست کتابخانه های شهرستان ها، کتابخانه ی ملی تبریز»، نسخه های خطی، نشریه ی کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران، تهران، (جلد4) 1344 ش.
27. «فهرست نسخه های خطی کتابخانه ی آستانه ی امام زاده عبدالعظیم حسنی در شهر ری»، درباره ی نسخه های خطی، نشریه ی کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران، زیرنظر محمد تقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1342 ش.
28. فهرست میکرو فیلم های کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران، تهران، 1348-1353 ش.
29. فهرست نسخ خطی کتابخانه ی آستانه ی مقدسه ی قم، قم، نشریه ی آستانه ی مقدسه ی قم، 1355 ش.
30. دائره المعارف فارسی، زیرنظر دکتر غلامحسین مصاحب، تهران، شرکت سهمی کتاب های جیبی، 1345 ش.
31. راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، انتشارات نگاه، 1368 ش.
32. گزارش های باستان شناسی، شیراز، 1338 ش.
33. زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1364 ش.
34. سازگار، خلیل، تذکره، (بی تا و بی جا).
35. سامی، علی، تمدن هخامنشی، شیراز، 1341 ش.
36. گزارش های باستان شناسی، شیراز، 1338 ش.
37. ستوده، حسین قلی، تاریخ آل مظفر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1347 ش.
38. سعیدیان، عبدالحسین، دائره المعارف سرزمین و مردم ایران، تهران، 1360 ش.
39. سمسار، محمدحسن، «احمدنی ریزی»، دائره المعارف بزرگ اسلامی.
40.سمعانی، ابوسعد عبدالکریم بن منصور تمیمی، الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودی، بیروت، دار الجنان، 1408 ق./1988 ش.
41. شبانکاره ای، محمدبن علی بن محمد، مجمع الانساب، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، موسسه ی انتشارات امیرکبیر، 1363 ش.
42. عبدالرزاق سمرقندی، کمال الدین، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش دکترعبدالحسین نوائی، تهران، انتشارات طهوری، (احتمالاً 1353 ش).
43. فلور، ویلم، اشرف بر تختگاه اصفهان، ترجمه ی ابوالقاسم سری، تهران، انتشارات توس، 1365 ش.
44. برافتادن صفویان برآمدن محمود افغان، ترجمه ی ابوالقاسم سری، تهران، انتشارات توس، 1365 ش.
45.قدامه، ابوالفرج بن جعفر الکاتب بغدادی، کتاب الخراج و صنعه الکتابه، ضمیمه ی المسالک و الممالک ابن خردادبه، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، 1889 ش.
46. قدامه، ابوالفرج بن جعفر الکاتب بغدادی، کتاب الخراج و صنعه الکتابه، ضمیمه ی المسالک و الممالک ابن خردادبه، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، ترجمه و تحقیق دکتر حسین قره چانلو، تهران، نشر البرز، 1370 ش.
47. گلچین معانی، احمد، راهنمای گنجینه ی قرآن، مشهد، انتشارات کتابخانه ی آستان قدس، 1347 ش.
48. احمد، فهرست کتب خطی کتابخانه ی آستان قدس رضوی، مشهد، (ج7) 1346 ش، (ج8) 1350 ش.
49. گلستانه، ابوالحسن بن محمد امین، مجمل التواریخ، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1344 ش.
50. لسترنج، گی، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه ی محمود عرفان، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1337 ش.
51. مخبر، محمد علی، «آثار تاریخی فارس»، یادگار، سال پنجم، شماره ی چهارم و پنجم.
52. مرعشی صفوی، میرزا محمد خلیل، مجمع التواریخ، به کوشش عباس اقبال، تهران، کتابخانه سنائی و طهوری، 1362 ش.
53. مصطفوی، سید محمد تقی، اقلیم پارس، تهران، انتشارات انجمن آثارملی، 1343 ش.
54. معین الدین نطنزی، منتخب التواریخ معینی، به کوشش ژان اوین، تهران، کتابفروشی خیام، 1336ش.
55. مقدسی، ابوعبدالله، محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه ی علی نقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1361 ش.
56. نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره ی معاصر، تهران، انتشارات بنیاد، 1364 ش.
57. یاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر و دار بیروت، 1376 ق./1957 م.
Cameron, George G., Persepolis Treasury Tablets, Chicago, The University of Chicago Press,1948.
Hallock Richard T., Persepolis Fortification Tablets Chicago,. The University Of Chicago Press 1969.
منبع: شمس، محمدجواد؛ (1390)، مجموعه مقالات کنگره استاد میرزا احمد نی ریزی، شیراز: بنیاد فارس شناسی