مهمترین مساله ای که در دوره اشغال ایران توسط قوای متفقین ، سبب رنج تودههای مردم شده بود مساله قحطی نان و غله بود. این موضوع به مرور خود را نشان داد تا آنجا که دولت در آغاز سال 1321مجبور به توزیع کوپن قند و شکر و ارزاق عمومی گردید. این کمبود حتی شامل حال دولتمردان و رجال سیاسی نیز شد. به طوری که حسن اسفندیاری رئیس مجلس شورای ملی برای رفع این کمبود دستور داد در باغ بهارستان سیب زمینی و حبوبات بکارند. همچنین دولت در اردیبهشت سال 1321ممنوعیت صدور حبوبات ، غلات و گوشت را تصویب کرد. در مناطق دور از مرکز اوضاع نابسامان تر بود. چنانچه در خراسان به مرز قحطی رسید. از همین رو کارگزاران حکومت مجبور به خرید غله و آرد از متفقین شدند.
تمهیدات دولت ایران اما نتیجه ای در بر نداشت. چراکه مداخلات و زیاده خواهی های اشغالگران در این حوزه نیز بر نابسامانی ها افزود. از آن جمله « فلیچر » مأمور سیاسی انگلستان در کرمانشاه با دخالت هایی که در امور خبازخانه ها میکرد امر تولید نان را مختل ساخت. وی مداخله را به حدی رسانده بود که حاکمیت ملی را خدشه دار میساخت و با تحقیری که در حق نانوایان اعمال میکرد نارضایتی ها را دامن می زد. همچنین متفقین به ویژه انگلیسی ها و آمریکائی ها در امر واردات کالاهای اساسی به ایران نظارت و آن را سهمیه بندی کرده بودند. اقدامی که اگرچه به بهانه جلوگیری از احتکار صورت گرفت اما ایران را با کمبود و قحطی مواجه ساخت. در مقابل، اشغالگران به ویژه انگلیسی ها خود در خروج غله از ایران به طور غیر قانونی مشارکت فعال داشتند. وزارت امور خارجه ایران در تذکاریه ای به سفارت انگلیس پرده از این سوء استفاده برمیدارد:
« به واسطه نبودن قوای نظامی دولت شاهنشاهی در مرز و عدم اجرای مقررات گمرکی در امر ورود و خروج کامیون های متفقین ، مقدار زیادی خوار و بار به طور غیر مجاز از کشور خارج شده و میشود و برای جلوگیری از وخامت روزافزون اوضاع خوار و باری کشور، دولت انتظار دارد متفقین در برقراری قوای نظامی دولت شاهنشاهی در کلیه نقاط سرحدی و اجرای کامل مقررات گمرکی با او معاضدت کامل بنماید »
علاوه بر دخالت متفقین در خروج غیر قانونی ارزاق از کشور، قسمت زیادی از ارزاق کشور به مصرف قوای متفقین و مهاجرین لهستانی میرسید. در این میان اشغالگران حاضر به پذیرش نقش و مسئولیت خود در کمبود و قحطی نبودند. این در حالی بود که آنان بجز اقدام برای خروج غله و ارزاق از چرخه مصرف داخلی، تقاضاهایی نیز به طور رسمی داشتند. تقاضاهایی که در صورت برآورده نشدن با تهدید ممانعت از صدور محصولات آذربایجان و خراسان ( مناطق تحت اشغال روس ها ) به دیگر مناطق کشور مواجه میشد. این در حالی بود که متفقین تعهد سپرده بودند از خوار و بار ایران برای مصرف نیروهای داخلی شان استفاده نکنند. تأسف آور آنکه متفقین با تمامی مشکلاتی که در امر غله و نان برای ایرانیان به وجود آورده بودند از تلاش های دولت ایران برای خرید و وارد کردن مایحتاج ضروری مردم جلوگیری میکردند. به طور مثال انگلیسی ها با اجاره کشتی از سوئد برای حمل آذوقه توسط دولت ایران، به بهانه حضور این کشور در بین دول متحد مخالفت کردند. زمانی هم که ایران برای حمل آذوقه دست به دامان آمریکاییها شد آنها اختیار بارگیری کشتی ها به مقصد ایران را با روس ها دانستند و بدین بهانه از مسئولیت شانه خالی کردند.
در نهایت قحطی و کمبود نان در کشور به حدی رسید که افراد زیادی جان خود را از دست دادند. حتی در عرصه سیاسی مساله نان موجب شورش عمومی در هفدهم آذر 1321 در تهران شد. مردم معترض به همراه دانشجویان و دانش آموزان به سمت میدان بهارستان حرکت کرده و در اعتراض به وضعیت نان به مشاجره با نمایندگان پرداختند. بسیاری از مغازه ها در سطح شهر غارت و حتی خانه نخست وزیر، احمد قوام به آتش کشیده شد. شورش نان کشور را در حالت بحرانی قرار داد و نتیجه شومی دیگر از اشغال کشور و مداخلات اشغالگران در حیات مردم ایران ثبت کرد.
منبع: اسنادی از اشغال ایران در جنگ دوم جهانی ، مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری
/ج