نویسنده: سهیل منصوری
گاهی در میان هیاهو و غوغای شرکت های بزرگ بازیسازی و تبلیغات آن ها برای بازی هایی که آن ها را AAA و بزرگ می نامند؛ بازی های کوچکی که با کم ترین امکانات و در زمانی کوتاه ساخته شده اند، به آرامی از راه می رسند؛ اما از لحاظ نوآوری و احساس رضایتی که از انجام آن ها به بازیباز دست می دهد، به راحتی با همان بازی های بزرگ، پرخرج و جنجالی برابری می کنند.
Machinarium یکی از این بازی ها است. این بازی ماجرایی ساده، در مدت نزدیک به سه سال توسط یک گروه کوچک هفت نفره و در حالی ساخته شده است که هیچ سرمایه گذاری روی بازی انجام نگرفته و اعضای تیم سازنده در طول این مدت از منابع مالی و پس اندازهای شخصی خود برای ساخت بازی استفاده کرده اند. خود بازی نیز بدون استفاده از موتور خاص و روی پلتفرم Flash ساخته شده است و حجم بسیار کمی دارد، به گونه ای که بسیاری از افراد می توانند به راحتی آن را از اینترنت دانلود کنند.
با این تفاسیر، ممکن است بسیاری از شما یاد بازی های ساده فلش که در اینترنت فراوان هستند بیافتید. اما این بازی کوچک، یک مینی گیم نیست؛ بلکه یک بازی ماجرایی اشاره و کلیک کامل با داستان مشخص و نوآوری های زیاد است و در عمل آنچنان ماهرانه طراحی شده که هر بازیبازی با دیدن تنها یک صحنه از آن شگفت زده می شود و اگر آن را بازی کند؛ اعتراف خواهد کرد که Machinarium بازی فوق العاده ای است. این بازی جایزه بهترین طراحی بصری از فستیوال بازیسازان مستقل در GDC2009 را به دست آورده و برگزیده نمایشگاه PAX2009 شده است.
داستان Machinarium در یک دنیای خیالی رخ می دهد که در آن، آدم آهنی هایی بسیار شبیه به انسان ها و سایر جانوران زندگی می کنند. این ربات ها برخلاف ربات های واقعی، احساسات و عواطف انسانی دارند و همچون انسان های واقعی کار می کنند، به سرگرمی نیاز دارند و در نهایت پیر می شوند و سرانجام می میرند. برخی از آن ها بی گناه و دوست داشتنی هستند و برخی دیگر ستمکار، گروهی دلباخته می شوند و گروهی دیگر، دژخیم.
قهرمان داستان ما یک آدم آهنی کوچک است که به دلایلی (که در پایان بازی آشکار می شود) دست و پایش را می شکنند و او را در زباله دانی شهر رها می کنند.
اما این ربات کوچولو، مانند بقیه ربات ها نیست.
او باید دست و پای شکسته اش را پیدا کند؛ به شهر بازگردد و نامزدش را که خاطرات زیادی با او دارد پیدا کند. در این گیرودار، قهرمان ما درگیر نقشه اهریمنی عده ای دزد می شود که می خواهند برج شهرداری را از بین ببرند. قهرمان ما باید قبل از نجات نامزدش، این بمب را خنثی کند و به طریقی از شر جنایتکاران رها شود. اما قهرمان ما یک ربات کوچک و ضعیف است که نه می تواند تفنگ به دست بگیرد و نه شمشیر. به همین دلیل این ربات کوچک و دوست داشتنی، برای رسیدن به هدف خود نه از توان چرخ دنده های تیتانیومی و سوخت هسته ای آدم آهنی های غول پیکر و شرور، بلکه از توان اندیشه خود استفاده می کند و برای پشت سر گذاشتن سختی های پیش رو، باید پازل های بی شمار بازی را حل کند.
گیم پلی Machinarium در نگاه اول به بازی های ماجرایی اشاره و کلیک Legend of Kyrandia یا بازی های جدید Sam & Max که در آن از کنترل تک کلیکی استفاده شده بود؛ می ماند. اما پس از پشت سر گذاشتن اولین بخش بازی، بازیباز اندک اندک با معماهایی روبرو می شود که در کلیشه های رایج بازی های ماجرایی اشاره و کلیک نمی گنجد. از لحاظ کیفیت معماها و گوناگونی آنها،
Machinarium گوی سبقت را از هر بازی، از جمله بازی های ماجرایی اشاره و کلیک کلاسیک ربوده است. در این بازی هر گونه معمایی وجود دارد. از انواع و اقسام معماهای کلیشه ای بازی های ماجرایی اشاره و کلیک گرفته تا معماهای بازی های دشواری چون Myst، جورچین های منطقی، بازی های رقابتی، بازی های Arcade ساده ای چون Galaxian، معماهای منحصر به فرد بازی های کنسول Wii که در عناوینی چون Zack&Wiki یا Raving Rabbids شاهد آن بودیم و در نهایت معماهای استثنایی و منحصر به فرد خود بازی، که تا نبینید باور نمی کنید.
برخی از معماهای نوآورانه این بازی را باید جزو منحصر به فردترین و نوآورانه ترین معماها در میان بازی های ماجرایی اشاره و کلیک چند سال اخیر و حتی قدیمی تر به شمار آورد.
به عنوان مثال، کارهایی چون ورق زدن یک کتاب با حرکت متناسب دست یا معمای پاره کردن سیم برق و گرفتن پرنده که از قوانین فیزیکی پیروی می کند؛ تاکنون در بازی ماجرایی دیگری همتا نداشته است. در این بازی حتی معماهایی وجود دارد که بر عکس عمل می کند؛ یعنی بازیباز برای رسیدن به یک نتیجه ویژه، گاهی باید سعی کند به جای حل معما و انتخاب گزینه های درست، گزینه های نادرست را انتخاب کند!
جز بخش اول و دوم بازی که معماهای ساده دارد، معماهای دیگر بخش ها در بسیاری موارد بسیار دشوار هستند. گاهی معماها در Machinarium از بازی های ماجرایی اشاره و کلیک قدیمی هم سخت تر می شوند و پشت سر گذاشتن آن ها برای برخی بازیبازها شاید کاری نشدنی باشد. دشواری معماها در این بازی چند دلیل دارد. دلیل اول این است که معماها با وجود منطقی بودن، به راستی سخت هستند. دلیل دوم پیکسل هانتینگ زیاد در بازی است؛ به گونه ای که اگر بازیباز به نکات به ظاهر ساده و جزیی موجود در صفحه توجه نکند و تصویر را میلی متر به میلی متر بررسی نکند؛ شاید متوجه وجود آن ها نشود.
دلیل سوم دشواری معماها، نوآوری زیاد در طراحی آن ها است که حتی بازیبازهای کار کشته ای که به استانداردهای بازی های ماجرایی اشاره و کلیک خو گرفته اند را با دشواری روبه رو می کند.
برای حل این مشکل، سازنده بازی دو راه کار پیش بینی کرده است. اولین راه کار که حتی بازیبازهای کارکشته هم می توانند از آن استفاده کنند؛ یک راهنمایی ساده و جزیی (Hint) است که با کلیک یک آیکان در بالای تصویر نمایش داده می شود و بدون لو دادن چگونگی حل مسأله، هدف اصلی را به بازیباز نشان می دهد. البته بهتر است بازیبازها تلاش کنند از این قابلیت استفاده نکنند؛ اما اگر راه دیگری برای ادامه بازی نبود؛ این راه کار بسیار سودمند است. اما راه کار دوم، بسیار فراتر می رود. چنانچه بازیباز آیکان راهنمایی کامل (Walkthrough) را کلیک کند؛ یک بازی Arcade ساده آغاز می شود و بازیباز باید آن را به پایان رساند. در صورتی که بازیباز بتواند این بازی Arcade را با پیروزی پشت سر بگذارد؛ راهنمای کامل آن بخش به صورت تصویری به نمایش در می آید. از این رو حتی بازیبازهای تازه کار هم می توانند تقریباً تمام مراحل بازی را تنها با یک استثنا پشت سر گذارند. این مورد استثنایی، یک بازی دوز است که بازیباز را در یکی از بخش های بازی در برابر یک حریف بسیار زیرک قرار می دهد و بازیباز برای ادامه بازی مجبور است در این مسابقه پیروز شود. مشکل این است که چون حریف هر بار بازی متفاوتی ارایه می کند و امکان استفاده از راهنما وجود ندارد، پیروزی در این مسابقه می تواند بسیار دشوار باشد؛ چون حریف شما بسیار خوب بازی می کند و پیروز شدن در برابر او کار سختی است.
اما این دشواری، پیامد ارزشمندی برای بازیباز دارد. به دلیل گوناگونی بالای معماها، نوآوری زیاد، دشواری و ساختار خود بازی (که از سورپرایزهای دیدنی و رویدادهای غیر منتظره بسیار، آکنده شده است) با حل هر معما در این بازی احساس رضایت و شگفتی به بازیباز دست می دهد و احساس پیروزی به دست آمده، او را برای ادامه بازی و حل کردن معماهای دیگر (که یکی بیش از دیگری جالب و لذت بخش است) ترغیب می کند.
تنها ایرادی که در گیم پلی Machinarium وجود دارد، به قابلیت کلیک راست آن مربوط می شود و کنترل آن را کمی آزاردهنده می کند. در بازی های ماجرایی، اگر آیتمی را از لیست وسیله ها بردارید؛ می توانید به راحتی با کلیک راست ماوس استفاده از آن را لغو کنید و مکان نمای ماوس را به حالت عادی برگردانید. اما در Machinarium به دلیل استفاده از Flash، کلیک راست باعث باز شدن منوی Flash می شود و در صورتی که بازیباز وسیله ای را اشتباهی بردارد؛ برای بازگرداندن وسیله به لیست وسایل، باید ماوس را به بالای صفحه منتقل کرده و وسیله را سر جای خود قرار دهد. باید گفت هر چند این عمل چندان دشوار نیست؛ اما بهتر بود راه کاری برای آن ارایه می شد تا حتی همین ایراد کوچک نیز از بین برود.
گرافیک Machinarium نیز همانند گیم پلی آن منحصر به فرد و شگفت آور است. بازی از تصاویر دو بعدی استفاده می کند و تقریباً در هر سیستم کامپیوتری به راحتی اجرا می شود. اما به دلیل استفاده از تصاویر بسیار زیبا که با دست کشیده شده اند؛ بازیباز را افسون می کند. ترکیب رنگ بسیار زیبای بازی شگفت آور است، اما زیباتر از آن شیوه ترسیم اشیا و شخصیت هاست که بازی را به یک تابلوی نقاشی زنده سورئالیستی تبدیل می کند. نکته قابل تأمل در مورد گرافیک بازی این است که رنگ پردازی، طراحی شخصیت ها و پشت صحنه های بازی، احساسات جامعه آدم آهنی را به بازیباز منتقل می کند.
اما اگر شما جزو بازیبازهایی هستید که با دیدن یک تصویر ثابت از این بازی، مجذوب آن شده اید؛ باید بگوییم گرافیک بی مانند Machinarium به طراحی هنری عالی صحنه های آن محدود نمی شود. انیمیشن ها در این بازی بسیار زیبا، طولانی، گوناگون و بدون هیچ اغراقی استثنایی هستند و نه تنها با بسیاری از بازی های ماجرایی بزرگ از قبیل The Curse of Monkey Island برابری می کنند؛ بلکه گاه از آن ها پیشی می گیرند. صداگذاری بازی نیز عالی است. در این بازی شخصیت ها هرگز سخن نمی گویند و اگر لازم به سخن گفتن باشد؛ تنها حباب کوچکی (مانند حباب متنی کتاب های کامیک) بالای سرشان پدید می آید و سخنان آن فرد به صورت کارتون کوتاه نشان داده می شود. اما شخصیت های بازی صداهایی ایجاد می کنند که روحیات آن ها را نشان می دهد و شادی، غم، خشونت، ترس و مهم تر از همه، طنز دیوانه وار آن را به خوبی منتقل می کند. موسیقی های بازی نیز زیبا و منحصر به فرد است و از موسیقی های نواخته شده متناسب با صحنه ها گرفته (که برخی از آن ها بسیار زیبا هستند) تا موسیقی نواخته شده توسط گروه نوازندگان دوره گرد بازی که در نوع خود عالی است، استادانه نواخته شده است. به لطف این صداگذاری و موزیک استادانه و با وجودی که شخصیت ها صدا ندارند؛ دنیای Machinarium زنده است و سخن می گوید. ترکیب سبک گرافیکی و صداگذاری بازی در نهایت احساسات واقعی شخصیت ها و جو موجود در بازی را به خوبی نمایش می دهد و آن را به بازیباز منتقل می کند. شادی، معصومیت، ترس و شرارت در بازی قابل لمس است و دنیای بازی، بازیباز را در خود می بلعد.
تنها بخش این بازی که در سطح سایر بخش های آن نیست و نقطه ضعف محسوب می شود؛ داستان آن است. البته نمی خواهیم بگوییم که Machinarium داستان بدی دارد. در واقع داستان بازی بسیار زیبا، پر از صحنه های عاطفی، دراماتیک و کمدی است. اما داستان این بازی تنها بخشی از آن است که با بقیه بخش های آن برابری نمی کند. اثری در این سطح شایسته داستانی عظیم و حماسی بود، نه یک نگارش ساده شده از داستان Damsel in Distress و نجات دختر زیبا به دست پسر شجاع. از سوی دیگر، پایان Cliffhanger بازی نیز چندان دلچسب نیست. کوتاهی بازی، ایراد دیگر آن است که باز از داستان ساده آن ناشی شده است. با این حال باز هم تأکید می کنیم این بخش از بازی ضعیف نیست، بلکه هم سطح سایر بخش آن نیست.
اما جای تعجب است چرا این اثر زیبا و فراموش نشدنی، این گونه بی سر و صدا به بازار آمده و ناشناخته باقی مانده است. بسیاری از بازیبازها و حتی هواداران بازی های ماجرایی از وجود این شاهکار هنری ناآگاه باقی مانده اند که خود موجب خواهد شد بازی فروش پایین داشته باشد. فروش کم بازی ها و ناشناخته ماندن آن ها پدیده نادری نیست؛ اما این بازی، اثری بی مانند و یگانه است و جای افسوس است اگر بازیبازها، از تجربه آن مرحوم شوند. کیفیت بسیار بالا و نوآوری استثنایی بازی، این بازی را تقریباً برای هر مخاطبی - فارغ از این که طرفدار چه سبکی باشد - جذاب و لذت بخش می کند. Machinarium شاید در نگاه اول یک بازی Flash ساده باشد که توسط گروهی کوچک ساخته شده؛ اما همین بازی ساده، یکی از بهترین بازی های ماجرایی تاریخ است.
منبع: مجله ی بازی رایانه، شماره ی 32
Machinarium یکی از این بازی ها است. این بازی ماجرایی ساده، در مدت نزدیک به سه سال توسط یک گروه کوچک هفت نفره و در حالی ساخته شده است که هیچ سرمایه گذاری روی بازی انجام نگرفته و اعضای تیم سازنده در طول این مدت از منابع مالی و پس اندازهای شخصی خود برای ساخت بازی استفاده کرده اند. خود بازی نیز بدون استفاده از موتور خاص و روی پلتفرم Flash ساخته شده است و حجم بسیار کمی دارد، به گونه ای که بسیاری از افراد می توانند به راحتی آن را از اینترنت دانلود کنند.
با این تفاسیر، ممکن است بسیاری از شما یاد بازی های ساده فلش که در اینترنت فراوان هستند بیافتید. اما این بازی کوچک، یک مینی گیم نیست؛ بلکه یک بازی ماجرایی اشاره و کلیک کامل با داستان مشخص و نوآوری های زیاد است و در عمل آنچنان ماهرانه طراحی شده که هر بازیبازی با دیدن تنها یک صحنه از آن شگفت زده می شود و اگر آن را بازی کند؛ اعتراف خواهد کرد که Machinarium بازی فوق العاده ای است. این بازی جایزه بهترین طراحی بصری از فستیوال بازیسازان مستقل در GDC2009 را به دست آورده و برگزیده نمایشگاه PAX2009 شده است.
داستان Machinarium در یک دنیای خیالی رخ می دهد که در آن، آدم آهنی هایی بسیار شبیه به انسان ها و سایر جانوران زندگی می کنند. این ربات ها برخلاف ربات های واقعی، احساسات و عواطف انسانی دارند و همچون انسان های واقعی کار می کنند، به سرگرمی نیاز دارند و در نهایت پیر می شوند و سرانجام می میرند. برخی از آن ها بی گناه و دوست داشتنی هستند و برخی دیگر ستمکار، گروهی دلباخته می شوند و گروهی دیگر، دژخیم.
قهرمان داستان ما یک آدم آهنی کوچک است که به دلایلی (که در پایان بازی آشکار می شود) دست و پایش را می شکنند و او را در زباله دانی شهر رها می کنند.
اما این ربات کوچولو، مانند بقیه ربات ها نیست.
گیم پلی Machinarium در نگاه اول به بازی های ماجرایی اشاره و کلیک Legend of Kyrandia یا بازی های جدید Sam & Max که در آن از کنترل تک کلیکی استفاده شده بود؛ می ماند. اما پس از پشت سر گذاشتن اولین بخش بازی، بازیباز اندک اندک با معماهایی روبرو می شود که در کلیشه های رایج بازی های ماجرایی اشاره و کلیک نمی گنجد. از لحاظ کیفیت معماها و گوناگونی آنها،
Machinarium گوی سبقت را از هر بازی، از جمله بازی های ماجرایی اشاره و کلیک کلاسیک ربوده است. در این بازی هر گونه معمایی وجود دارد. از انواع و اقسام معماهای کلیشه ای بازی های ماجرایی اشاره و کلیک گرفته تا معماهای بازی های دشواری چون Myst، جورچین های منطقی، بازی های رقابتی، بازی های Arcade ساده ای چون Galaxian، معماهای منحصر به فرد بازی های کنسول Wii که در عناوینی چون Zack&Wiki یا Raving Rabbids شاهد آن بودیم و در نهایت معماهای استثنایی و منحصر به فرد خود بازی، که تا نبینید باور نمی کنید.
برخی از معماهای نوآورانه این بازی را باید جزو منحصر به فردترین و نوآورانه ترین معماها در میان بازی های ماجرایی اشاره و کلیک چند سال اخیر و حتی قدیمی تر به شمار آورد.
به عنوان مثال، کارهایی چون ورق زدن یک کتاب با حرکت متناسب دست یا معمای پاره کردن سیم برق و گرفتن پرنده که از قوانین فیزیکی پیروی می کند؛ تاکنون در بازی ماجرایی دیگری همتا نداشته است. در این بازی حتی معماهایی وجود دارد که بر عکس عمل می کند؛ یعنی بازیباز برای رسیدن به یک نتیجه ویژه، گاهی باید سعی کند به جای حل معما و انتخاب گزینه های درست، گزینه های نادرست را انتخاب کند!
جز بخش اول و دوم بازی که معماهای ساده دارد، معماهای دیگر بخش ها در بسیاری موارد بسیار دشوار هستند. گاهی معماها در Machinarium از بازی های ماجرایی اشاره و کلیک قدیمی هم سخت تر می شوند و پشت سر گذاشتن آن ها برای برخی بازیبازها شاید کاری نشدنی باشد. دشواری معماها در این بازی چند دلیل دارد. دلیل اول این است که معماها با وجود منطقی بودن، به راستی سخت هستند. دلیل دوم پیکسل هانتینگ زیاد در بازی است؛ به گونه ای که اگر بازیباز به نکات به ظاهر ساده و جزیی موجود در صفحه توجه نکند و تصویر را میلی متر به میلی متر بررسی نکند؛ شاید متوجه وجود آن ها نشود.
دلیل سوم دشواری معماها، نوآوری زیاد در طراحی آن ها است که حتی بازیبازهای کار کشته ای که به استانداردهای بازی های ماجرایی اشاره و کلیک خو گرفته اند را با دشواری روبه رو می کند.
اما این دشواری، پیامد ارزشمندی برای بازیباز دارد. به دلیل گوناگونی بالای معماها، نوآوری زیاد، دشواری و ساختار خود بازی (که از سورپرایزهای دیدنی و رویدادهای غیر منتظره بسیار، آکنده شده است) با حل هر معما در این بازی احساس رضایت و شگفتی به بازیباز دست می دهد و احساس پیروزی به دست آمده، او را برای ادامه بازی و حل کردن معماهای دیگر (که یکی بیش از دیگری جالب و لذت بخش است) ترغیب می کند.
تنها ایرادی که در گیم پلی Machinarium وجود دارد، به قابلیت کلیک راست آن مربوط می شود و کنترل آن را کمی آزاردهنده می کند. در بازی های ماجرایی، اگر آیتمی را از لیست وسیله ها بردارید؛ می توانید به راحتی با کلیک راست ماوس استفاده از آن را لغو کنید و مکان نمای ماوس را به حالت عادی برگردانید. اما در Machinarium به دلیل استفاده از Flash، کلیک راست باعث باز شدن منوی Flash می شود و در صورتی که بازیباز وسیله ای را اشتباهی بردارد؛ برای بازگرداندن وسیله به لیست وسایل، باید ماوس را به بالای صفحه منتقل کرده و وسیله را سر جای خود قرار دهد. باید گفت هر چند این عمل چندان دشوار نیست؛ اما بهتر بود راه کاری برای آن ارایه می شد تا حتی همین ایراد کوچک نیز از بین برود.
گرافیک Machinarium نیز همانند گیم پلی آن منحصر به فرد و شگفت آور است. بازی از تصاویر دو بعدی استفاده می کند و تقریباً در هر سیستم کامپیوتری به راحتی اجرا می شود. اما به دلیل استفاده از تصاویر بسیار زیبا که با دست کشیده شده اند؛ بازیباز را افسون می کند. ترکیب رنگ بسیار زیبای بازی شگفت آور است، اما زیباتر از آن شیوه ترسیم اشیا و شخصیت هاست که بازی را به یک تابلوی نقاشی زنده سورئالیستی تبدیل می کند. نکته قابل تأمل در مورد گرافیک بازی این است که رنگ پردازی، طراحی شخصیت ها و پشت صحنه های بازی، احساسات جامعه آدم آهنی را به بازیباز منتقل می کند.
اما اگر شما جزو بازیبازهایی هستید که با دیدن یک تصویر ثابت از این بازی، مجذوب آن شده اید؛ باید بگوییم گرافیک بی مانند Machinarium به طراحی هنری عالی صحنه های آن محدود نمی شود. انیمیشن ها در این بازی بسیار زیبا، طولانی، گوناگون و بدون هیچ اغراقی استثنایی هستند و نه تنها با بسیاری از بازی های ماجرایی بزرگ از قبیل The Curse of Monkey Island برابری می کنند؛ بلکه گاه از آن ها پیشی می گیرند. صداگذاری بازی نیز عالی است. در این بازی شخصیت ها هرگز سخن نمی گویند و اگر لازم به سخن گفتن باشد؛ تنها حباب کوچکی (مانند حباب متنی کتاب های کامیک) بالای سرشان پدید می آید و سخنان آن فرد به صورت کارتون کوتاه نشان داده می شود. اما شخصیت های بازی صداهایی ایجاد می کنند که روحیات آن ها را نشان می دهد و شادی، غم، خشونت، ترس و مهم تر از همه، طنز دیوانه وار آن را به خوبی منتقل می کند. موسیقی های بازی نیز زیبا و منحصر به فرد است و از موسیقی های نواخته شده متناسب با صحنه ها گرفته (که برخی از آن ها بسیار زیبا هستند) تا موسیقی نواخته شده توسط گروه نوازندگان دوره گرد بازی که در نوع خود عالی است، استادانه نواخته شده است. به لطف این صداگذاری و موزیک استادانه و با وجودی که شخصیت ها صدا ندارند؛ دنیای Machinarium زنده است و سخن می گوید. ترکیب سبک گرافیکی و صداگذاری بازی در نهایت احساسات واقعی شخصیت ها و جو موجود در بازی را به خوبی نمایش می دهد و آن را به بازیباز منتقل می کند. شادی، معصومیت، ترس و شرارت در بازی قابل لمس است و دنیای بازی، بازیباز را در خود می بلعد.
تنها بخش این بازی که در سطح سایر بخش های آن نیست و نقطه ضعف محسوب می شود؛ داستان آن است. البته نمی خواهیم بگوییم که Machinarium داستان بدی دارد. در واقع داستان بازی بسیار زیبا، پر از صحنه های عاطفی، دراماتیک و کمدی است. اما داستان این بازی تنها بخشی از آن است که با بقیه بخش های آن برابری نمی کند. اثری در این سطح شایسته داستانی عظیم و حماسی بود، نه یک نگارش ساده شده از داستان Damsel in Distress و نجات دختر زیبا به دست پسر شجاع. از سوی دیگر، پایان Cliffhanger بازی نیز چندان دلچسب نیست. کوتاهی بازی، ایراد دیگر آن است که باز از داستان ساده آن ناشی شده است. با این حال باز هم تأکید می کنیم این بخش از بازی ضعیف نیست، بلکه هم سطح سایر بخش آن نیست.
اما جای تعجب است چرا این اثر زیبا و فراموش نشدنی، این گونه بی سر و صدا به بازار آمده و ناشناخته باقی مانده است. بسیاری از بازیبازها و حتی هواداران بازی های ماجرایی از وجود این شاهکار هنری ناآگاه باقی مانده اند که خود موجب خواهد شد بازی فروش پایین داشته باشد. فروش کم بازی ها و ناشناخته ماندن آن ها پدیده نادری نیست؛ اما این بازی، اثری بی مانند و یگانه است و جای افسوس است اگر بازیبازها، از تجربه آن مرحوم شوند. کیفیت بسیار بالا و نوآوری استثنایی بازی، این بازی را تقریباً برای هر مخاطبی - فارغ از این که طرفدار چه سبکی باشد - جذاب و لذت بخش می کند. Machinarium شاید در نگاه اول یک بازی Flash ساده باشد که توسط گروهی کوچک ساخته شده؛ اما همین بازی ساده، یکی از بهترین بازی های ماجرایی تاریخ است.
منبع: مجله ی بازی رایانه، شماره ی 32