اروپای غربی و جنگ: تلاش های جمعی یا فردی

جنگ ایران و عراق منافع قدرت های بزرگ را در حوزه ی خلیج فارس و خارج از آن به خطر انداخته بود. با بررسی نقش این قدرت ها بهتر می توان ابعاد گوناگون این جنگ را درک کرد. مقاصد اصلی کشورهای اروپای غربی به دلیل
شنبه، 18 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اروپای غربی و جنگ: تلاش های جمعی یا فردی
 اروپای غربی و جنگ: تلاش های جمعی یا فردی

نویسنده : احمد نقیب زاده (1)



 
جنگ ایران و عراق منافع قدرت های بزرگ را در حوزه ی خلیج فارس و خارج از آن به خطر انداخته بود. با بررسی نقش این قدرت ها بهتر می توان ابعاد گوناگون این جنگ را درک کرد. مقاصد اصلی کشورهای اروپای غربی به دلیل دو عامل در هاله ای از ابهام بود: نخست آنکه، آیا اروپا در مقایسه با آمریکا قدرتی حاشیه ای داشت یا زیر مجموعه ای منطقه ای بود؟ دوم آنکه، آیا عملکرد کشورهای اروپای غربی مستقل بود یا جمعی؟ در این مقاله تلاش می شود به این پرسش ها پاسخ داده شود.

اتحادیه ی اروپا به منزله ی سیستم تابع منطقه ای

تلاش اروپا برای یکپارچه شدن زمانی شروع شد که نیازمندی های اقتصادی و سیاسی، منطقه را به طور فزاینده ای به آمریکا وابسته کرده بود، اما این وابستگی هرگز اروپا را از دنبال کردن سیاستی مستقل باز نداشت. طرح مارشال اولین قدم برای احیای اروپای پس از جنگ جهانی دوم بود، این طرح عملاً اروپا را به رقیب اقتصادی آمریکا تبدیل کرد. در نوامبر 1961 و تنها سه سال پس از تشکیل بازار مشترک اروپا، جان کندی رئیس جمهور وقت آمریکا، اعلام کرد که کمک آمریکا به اروپا مشروط به گسترش صادرات آمریکا به این قاره است. موفقیت اروپا در دهه ی 1960، اوضاع را بدتر کرد. در جولای 1971، نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا، در سخنرانی اش درباره ی پنج قطب اقتصادی، در خصوص رقابت اتحادیه ی اروپا با آمریکا ابراز نگرانی کرد.
در این زمان، موضوع یکپارچگی اروپا با دنبال کردن یک نظریه ی کاربردی جدید، به مرحله ی سیاسی تازه ای وارد شد که راهی برای موازنه ی نظام دو قطبی جهان در نظر گرفته می شد. بدون شک، یکی از اهداف اتحادیه ی اروپا دستیابی بیش تر به نقشی مستقل تر در نظام بین الملل یا دست کم مستقل از آمریکا بود. این سیاست یکپارچه با وجود موانع بین المللی و منافع ملی متضاد و متناقض کشورهای عضو به نتیجه نرسید. کنفرانس سران کشورهای اروپا در دسامبر 1969 که به دنبال راه هایی برای وحدت اروپا بود، در 27 اکتبر 1970 با انتشار گزارش دیویگنون (Davignon) پایان یافت و حاصل آن جز تلاش برای تدوین یک سیاست خارجی مشترک چیز دیگری نبود.
نشست سران در پاریس ( اکتبر 1972) با هدف تشکیل اتحادیه ی اروپا در سال 1980، بیانیه ی کپنهاگ (20 نوامبر 1973) برای ایجاد هویت اروپایی مشترک، گزارش لئوتیندمنت(Leo Tindement,1976) طرح اسپینلی (Spinelli,1981) طرح دوگ (Dooge,1984) قانون سینگل (Single,1986) و پیمان ماستریخت (Maastricht,1992) همگی از جمله طرح هایی بودند که با شکست رو به رو شدند.
ناتوانی اروپا در دست زدن به اقدامی جمعی در طول جنگ ایران و عراق به طور خاص آشکار شد. جنگ زمانی آغاز شد که اروپا 28 میلیارد دلار از 55 میلیارد دلار صادرات به خاورمیانه را به خود اختصاص داده بود که 10 برابر بیش تر از سال 1970 بود. اروپا تقریباً 52% از نفت مورد نیازش را از خاورمیانه تأمین می کرد (فرانسه 69/8%، ایتالیا 58/2%، آلمان غربی 28/8%و انگلیس 34/2%)[1] بنابراین، واضح است که اروپا علاقه ای به طولانی شدن یا گسترش جنگ نداشت چرا که منطقه از شوک نفتی پس از محاصره ی غرب در سال 1973، خسارت های فراوانی دیده بود که دومین شوک نفتی نیز در نتیجه ی جنگ این دو کشور مهم صادر کننده ی نفت منطقه ایجاد شده بود و مطمئناً بر منافع اقتصادی اروپا تأثیر بسیاری می گذاشت.
جنگ ایران و عراق ممکن بود صدور نفت به اروپا را تهدید کند، بنابراین انتظار می رفت کشورهای اروپا در این خصوص یکپارچه عمل کنند. شواهد نشان می دهد عاملی که بیش تر آنها را تحریک کرده، نگرانی های مشترک است تا منافع مشترک. [1] با این حال مواضع و منافع ملی کاملاً متفاوت کشورهای اروپای غربی در برابر دو طرف جنگ، سبب می شد که مقامات اروپایی نتوانند با یکدیگر هماهنگ شوند و به طور جدی هم هیچ تلاشی در این باره نمی شد. [2] علاوه بر این، در وضعیت های سیاسی که منافع یک ابرقدرت مطرح است یا به طور مستقیم در آن درگیر است، معمولاً قدرت های کوچک تر رهبری ابرقدرت مورد نظر را می پذیرند. در مجموع، دو عامل دست به دست هم داد تا اروپا به جای دنبال کردن منافع اتحادیه ی اروپا از سیاست آمریکا پیروی کند. عامل اول، نبود انسجام داخلی و ناتوانی حفظ منافع اعضا بدون کمک آمریکا بود و عامل دوم که خارج از چارچوب اتحادیه ی اروپا ولی هم ردیف عامل اول بود، مناقشه ی غرب - که قطبی فرهنگی محسوب می شد - با پدیده ی به اصطلاح بنیادگرایی اسلامی بود. به عبارت دیگر، غرب مسیحی و خاورمیانه ی مسلمان دو جبهه ی مخالف تمدنی و فرهنگی را تشکیل می دادند. [3]
نگرش غرب به جنگ ایران و عراق تا حد زیادی تحت تأثیر این رویارویی آشکار قرار داشت. تا زمانی که عراق طرف پیروز جنگ بود و به نظر می رسید که موقعیت برتری دارد، اروپا سکوت معناداری کرده بود، به این امید که عراق خواهد توانست طومار بنیادگرایی اسلامی را در هم بپیچد، اما زمانی که ایران توانایی اش را برای مقابله با تجاوز خارجی به نمایش گذاشت، غرب برای پایان دادن به جنگ همه ی تلاش خود را کرد تا آنجا که یکی از ناظران در این باره می گوید:«این جنگ برای منافع ملی غرب خطرناک تر از آن است که غرب بخواهد آن را وسیله ای برای مهار جاه طلبی های منطقه ای ایران و عراق قرار دهد. غرب باید حداکثر تلاش خود را انجام دهد تا این جنگ هر چه زودتر پایان یابد».
از نظر غربی ها، این جنگ دو مرحله داشت. در مرحله ی اول، زمانی که عراق قدرت بیشتری داشت، اتحادیه ی اروپا نقش مهمی در جنگ نداشت و تنها با تصویب چند بیانیه و قطعنامه و اعلام بی طرفی، خواستار آتش بس بود. با آغاز مرحله ی دوم در سال 1984، پارلمان اروپا در خصوص ادامه ی جنگ هشدار داده و از کشورهای عضو خواست که به هیچ یک از دو طرف سلاح نفروشند. علاوه بر این، مقامات اروپا در نشست سران اروپا در بروکسل در آوریل 1985 ( فروردین 1364) نیز بیانیه ای منتشر می کنند. در عین حال، محموله های بزرگی از سلاح های اروپایی به عراق سرازیر می شود.
می توان چنین نتیجه گیری کرد که اقدام جمعی اروپا با دو مانع منطقه ای و بین المللی مواجه بوده است. جان چیپمن (John Chipman) وضعیت منطقه ای را چنین توصیف می کند:
" سازمان امنیت و همکاری اروپایی " در همه ی طول جنگ فعال بود و تقریباً تا اواخر جنگ با اقدامات دپیلماتیک تلاش کرد تا حالت اضطراری را که در سرتاسر اروپا برای یافتن یک راه حل صلح آمیز برای این جنگ احساس می شد، تقویت کند، اما رویکردهای داخلی [ کشورهای اروپایی] در مورد برخی مشکلات خاص، این امر را دشوار می ساخت که آنها بتوانند به یک سیاست اروپایی کلی در خصوص جنگ دست یابند. [4] از نظر بین المللی، اروپا تنها توانست با سیاست خارجی آمریکا خود را سازگار نماید و به عبارت دیگر دامنه ی سیاست های اروپایی نتوانست از محدودیت های نظام بین الملل فراتر رود. اعتقاد بر این است که حتی اگر در اروپای پس از پیمان " ماستریخت" جنگی هم رخ داده بود، باز هم نتوانستیم شاهد اقدام یکپارچه یا نسبتاً یکپارچه ی اروپا باشیم. تنها اقدام مشترک اتحادیه ی اروپای غربی در سال 1987، عبارت بود از " پذیرش مسئولیت حفاظت از منافعش در خارج از منطقه اروپا " مسئله ای که در ادامه به عبور آزاد از آب های بین المللی و پاک سازی میادین مین محدود شد... کشورهای عضو [ این اتحادیه ] همچنان می خواستند در جنگ ایران و عراق بی طرف باقی بمانند و فعالیت های خود را تنها بر پاک سازی مین ها متکرکز کردند. [5]
بر این اساس مانورهای منطقه ای کشورهای اروپایی با برخی عوامل ملی و بین المللی تضعیف شد و کشورهای اروپایی در تعاملاتشان با یکدیگر بر اساس منافع ملی خود عمل می کردند. با وجود این، عوامل بین المللی با اعمال فشارهای جدی بر این کشورها، آنها را وا می داشتند که به جای اتخاذ موضع فعال، بیش تر موضع انفعالی داشته باشند. بنابراین، در بررسی جنگ ایران و عراق باید بر رفتارهای فردی کشورهای اروپایی تمرکز کرد نه اقدامات جمعی آنها.

کشورهای اروپایی و جنگ

وضعیت

ریمون آرون (Raymond Aaron) معتقد است که اقدامات مبتنی بر منافع ملی تحت تأثیر عواملی مانند تاریخ، اقتصاد و روانشناسی افرادی که در خصوص این اقدامات تصمیم می گیرند، قرار دارند. اما این عوامل چگونه اقدامات اروپا را در جنگ ایران و عراق تحت تأثیر قرار داد؟
مؤلفه های تاریخی ایران و عراق با پیشینه ی دوران استعمار مرتبط است. روابط انگلیس با ایران به قرن 19 و رقابت با امپراتوری روسیه برمی گردد؛ روابط با عراق نیز به قرارداد سایکس ـ پیکو ( در سال 1916 ) مربوط می شود. سیاست دوگانه ی انگلیس ضعیف کردن کشورهای منطقه و در عین حال حفظ روابط با آنها بود. پیوندهای این کشور با واحدهای سیاسی خلیج فارس تا سال 1970 از طریق حضور مستقیم و پس از آن از طریق ارتباط سیاسی و اقتصادی با این منطقه انجام می شد. انگلیس در چنین وضعیت نه می توانست پیروزی عراق را تحمل کند و نه پویایی و تحرک ایران را، با این حال همچنان مشتاق بود تا روابط دوستانه ی خود را با هر دو کشور حفظ کند. نقش تاریخی این کشور در منطقه موقعیت مطلوبی برایش پدید آورده بود، زیرا بسیاری از خانواده های حاکم در کشورهای این منطقه، قدرت و موقعیت خود را مرهون این کشور بودند و هرگز نمی توانستند نفوذ انگلیس را نادیده بگیرند.
فرانسه بیش تر علاقه مند بود روابطش را با کشورهای شمال آفریقا گسترش دهد. این کشور پس از قرارداد سایکس - پیکو زمانی در منطقه خاورمیانه مطرح شد که سوریه ی بزرگ تحت قیمومتش درآمد. فرانسوی ها در سال 1919 و بر اساس توافقنامه های سن رومئو (1920) و لوزان (1923)، موصل را در عوض 23/75 درصد از سهام شرکت نفتی عراقی - انگلیسی، به انگلیس واگذار کردند. از سال 1924 تا زمان ملی شدن صنعت نفت عراق، فرانسه حضور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را در این کشور حفظ کرد. [6] فرانسه همچنین از سال 1974 و پس از بازدید نخست وزیر این کشور از پایتخت عراق، روابط خود را با بغداد مستحکم کرد و حتی در جنگ ایران و عراق یکی از نزدیک ترین هم پیمانان عراق بوده است. این نگرش که ایران در زمان حکومت پهلوی متحد نزدیک آمریکا بود، همواره بر روابط فرانسه با ایران سایه انداخته بود و فرانسویها حتی پس از انقلاب 1979 [1357] ایران باز هم موضع خود را تغییر ندادند و همچنان روابط تنگاتنگ خود را با عراق حفظ کردند.
روابط آلمان و ایتالیا با کشورهای خاورمیانه، کمتر تحت تأثیر ملاحظات تاریخی بوده است. سیاست خارجی این دو کشور بدون توجه به سوابق تاریخی و بیش تر بر اساس مسائل اقتصادی تعریف می شود. آلمان صرفاً به اقتضای اوضاع اقتصادی به حمایت صوری از ایران تن داده بود، نه به دلیل روابط دوستانه ی عمیق با این کشور.
در بررسی عوامل فرهنگی باید به پاسخ غرب به بنیادگرایی اسلامی نیز دقت کرد. اموری نظیر جهاد - برای صدور انقلاب ایران - بسیاری از اروپایی ها را نگران می کرد. دانیل هرمان (Daniel Hermant) یکی از نویسندگان فرانسوی، در این باره می گوید : « مفهوم جهاد برای اروپایی ها به معنای خشونت و تجاوز است که در قالب گروگان گیری و تروریسم ظاهر می شود»[7] عوامل فرهنگی از این دست بر روابط اروپا با ایران تأثیر گذاشته، اما تأثیر چندانی بر روابط اروپا با عراق نداشته است. ادگار پیرانی (Edgar Pirany) مشاور رئیس جمهور فرانسه نیز می گوید : « قرار بود ایران بنیادگرا از بین برود، اگر چه غرب تا آنجا به سیاست حمایت از عراق ادامه داد که این کشور را به یک منبع تهدید تبدیل کرد».[8]
چگونگی روابط اقتصادی اروپا با دو طرف جنگ را از میزان قراردادهای نفتی با هر یک از آنها به راحتی می توان فهمید ( جدول آمار معاملات نفتی )[9] بازار خاورمیانه برای صادرات اروپا عامل اقتصادی دیگری است که باید ملاحظه شود. عربستان سعودی با تکیه بر دلارهای نفتی اش تبدیل به بزرگ ترین بازار مصرف منطقه شده است. این کشور در آغاز جنگ، 53 درصد از نفت مورد نیاز فرانسه را تأمین می کرد و معاملات دو کشور در سال 1977 از 6/6 میلیارد به 17/6 میلیارد فرانک رسید. [10] عراق دومین تأمین کننده ی نفت فرانسه بود ( که 34 درصد از نفت مورد تقاضای فرانسه را تأمین می کرد)و از سال 1975، قراردادهای مهمی بین دو کشور منعقد شد که یکی از آنها مربوط به نیروگاه هسته ای تموز (Tammuz) بود. سایر کشورها نیز روابط اقتصادی خود را با منطقه حفظ کردند. علاوه بر این بسیاری از شرکت های خصوصی انگلیسی با عربستان معامله داشتند. دولت انگلیس نیز تراز معاملاتی مثبتی به ارزش 900 میلیون پوند با این کشور داشت. [11] آلمان هم عهده دار ساخت 21 هزار کیلومتر راه آسفالته و 3800 مدرسه در عربستان بود.[12] از آنجا که کشورهای اروپای جهان عرب را هویتی واحد می دانستند، هرگونه حمایت از عربستان حمایت از عراق پنداشته می شد.
معاملات تسلیحاتی یکی دیگر از عواملی بود که در روابط اقتصادی میان اروپا و خاورمیانه مؤثر بود. کشورهای عربی در مقایسه با ایران، مشتریان بهتری برای اروپا بودند. در سال 1981، قطر و عربستان سلاح هایی به ارزش 17 میلیارد فرانک از فرانسه خریدند. [13] عربستان در پروژه ی SAVARI در اکتبر 1981 - که نیروی دریایی اش را با کشتی های جنگی فرانسوی مجهز کرد- 14 میلیارد فرانک برای هشت میلیون ساعت کار به کارگرهای فرانسوی پرداخت. آلمان نیز با فروش 300 تانک لئوپارد - 2 به عراق، 23 هزار شغل ایجاد کرد.[14]این بازار جذاب به طور طبیعی رقابت شدیدی میان فروشندگان سلاح ایجاد کرده بود که برای نمونه می توان از رقابت فرانسه و ایتالیا نام برد. در مارس 1981، ایتالیا به این دلیل که قیمت های خود را نسبت به فرانسه 15 درصد کاهش داده بود، توانست یک میلیارد و 800 میلیون دلار از تجهیزات دریایی اش را به عراق بفروشد.(15) آلمان و انگلیس نیز برای فروش جت های آلفا(Aipha jets) و هاوک(Hawk) با هم رقابت داشتند که انگلیس با استفاده از نفوذش بر امارات متحده ی عربی توانست تعدادی از جت های آلفای خود را در سال 1981، به ابوظبی بفروشد.[16]
از نظر سیاسی می توان گفت که به جز فرانسه و انگلیس، دیگر کشورهای اروپایی راهبرد دراز مدتی را در منطقه دنبال نمی کردند. در حالی که نگرانی های فرانسه و انگلیس گستره ای جهانی داشت، سیاست های سایر کشورهای اروپایی ناشی از نگرانی های زودگذر و ناپایدار بود. انگلیس همیشه نوعی بلندپروازی جهانی از خود به نمایش گذاشته است و فرانسه نیز از دوره ی دوگل (de Gaulle) موضع مشابهی اختیار کرده است. این نگرش سبب تقویت منافع اقتصادی دو کشور و سیاست حضور دائمی در منطقه شده است و اگر تغییراتی هم در سیاست آنها مشاهده شده، معمولاً از تمایلات سیاسی خاص و یا جابه جایی سران این کشورها بوده است. برای مثال، زمانی که مارگارت تاچر به قدرت رسید، سیاست وی در پیروی از امریکا بر روابط ایران- انگلیس تأثیر گذاشت، در حالی که موضع فرانسه در حمایت از اعراب و به خصوص عراق گاهی، دیگر نگرانی ها و از جمله نگرانی های حمایت از ایران و حتی اروپا را تعدیل کرده است. با این حال، اهمیت برخی حوادث واقعی از راهبردهای اعلام شده بیش تر بوده است؛ موضوعی که اینجا به آن می پردازیم.

رفتار واقعی

همان گونه که اشاره شد، به جز دو کشور فرانسه و انگلیس دیگر کشورهای اروپایی علایق سیاسی درازمدت یا راهبردهای پایداری در خاورمیانه نداشتند. در عوض، سیاست آنها معمولاً توسعه ی منافع کوتاه مدت یا تعاملات مقطعی بوده است. سیاست های فرانسه و انگلیس گاهی تحت تأثیر نظرهای برخی سیاستمداران قدرتمند بوده است، اما می توان در سیاست های این دو کشور ثباتی کلی مشاهده کرد.
اگر چه سیاست فرانسه در دوران حاکمیت سوسیالیست ها با ابهاماتی همراه بود، حمایت این کشور از عراق با توجه به سیاست سنتی حمایت از اعراب و موضع خصمانه ی فرانسوی ها در برابر اسلام سیاسی و جنبش های اسلامی همچنان بدون تغییری ادامه یافت. فرانسه همه ی سلاح های مورد نیاز عراق را بنا به درخواست این کشور در اختیارش قرار می داد و حتی پس از انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در می 1981 (اردیبهشت 1360)- که فرانسوا میتران سوسیالیست جای والری ژیکاردستن محافظه کار را گرفت- باز هم تغییری در روابط عراق و فرانسه ایجاد نشد.[17 ] فرانسه علاوه بر 60 جنگنده ی "میراژ" در سال 1981، هواپیمای میراژ و تعدادی جنگنده ی F-1، موشک اگزوسه (Exocet)و هواپیمای "سوپراتاندارد" نیز در پاییز 1983، به عراق داد و به این ترتیب قدرت نیروهای عراق را تقویت کرد. [18] بسیاری از ناظران معتقدند که عراق بدون این تجهیزات نمی توانست به جنگ ادامه دهد. [19] هم زمان، فرانسه سازوکارهای دفاع ضد هوایی عراق را نیز تقویت کرد. این کشور 400 تکنسین نظامی به عراق فرستاد که بدین ترتیب تعداد شهروندان فرانسوی مقیم عراق به 600 تا 700 نفر رسید. قراردادهای نظامی فرانسه با عراق در سال 1985، به بالاترین سطح افزایش یافت و میزان آن به دو میلیارد دلار رسید. (3)
حمایت فرانسه از عراق شامل حمایت از گروه های مخالف ایران یا دست کم تأمین پناهگاه های امن برای آنها نیز می شد. در مقابل، سیاست ایران در خصوص فرانسه واقع بینانه تر و منطقی تر بود، اما تلاش ایرانی ها برای جلب نظر سوسیالیست ها همیشه نادیده گرفته می شد. در سال 1984، فرانسوا میتران رئیس جمهور فرانسه، ادعا کرد که فرانسه تمایل ندارد با ایران (یا هر کشور دیگری) دشمنی کند و نمی خواهد وزنه ی تعادل میان فارس ها و اعراب باشد، اما سخنان او هیچ تأثیری بر سیاست کشورش مبنی بر حمایت از عراق نداشت. [20] دیدگاه های فرانسه بسیار سؤال برانگیز است: آیا فرانسه از سیاست امریکا پیروی می کرد؟ آیا دیدگاه حمایت از عراق در جریان تصمیم گیری فرانسوی ها، بر دیگر موضوعات برتری داشت؟ آیا فرانسوی ها هیچ درک درستی از منافع ملی نداشتند؟ و آیا فرانسه از گسترش بنیاد گرایی اسلامی در شمال افریقا نگران بود؟ جواب این سؤال ها به دیدگاه نخبگانی بستگی دارد که قدرت فرانسه را در دست دارند. برای نمونه، زمانی که ژاک شیراک در عرصه ی سیاسی فرانسه ظاهر شد (88-1986)، آرامشی نسبی بر روابط ایران و فرانسه حاکم شد، اما حتی در این زمان هم نگرانی های درازمدت به تدریج پدیدار شد و روابط دو کشور بار دیگر رو به وخامت گذاشت.
انگلیس سیاست محافظه کارانه تری نسبت به فرانسه اتخاذ کرد و در عین حال که نگرانی های غرب را در خصوص گسترش بنیادگرایی اسلامی ابراز می کرد، دست کم به ظاهر، تفکر متوازن تری از خود نشان می داد. برای نمونه، توافق های اقتصادی عراق و انگلیس در سال 1981، سیاست های خصمانه علیه ایران تلقی نشد. حتی تحویل 50 تانک چیفتن به عراق نیز بر روابط ایران و انگلیس تأثیری نگذاشت. در حقیقت، روابط دو کشور تا سال 1985- که ایران چند شهروند انگلیسی را به جرم جاسوسی دستگیر کرد- همچنان عادی بود، اما انگلیس هم با اخراج برخی از دیپلمات های ایرانی و دانشجویان حامی نظام اسلامی ایران درصدد مقابله به مثل برآمد. صادرات غیر نظامی انگلیس به عراق در سال 1986، به 665 میلیون دلار رسید و این کشور دومین تأمین کننده ی نیازهای غیر نظامی عراق شد. [21]
انگلیس در طول جنگ به ظاهر هیچ اقدامی برای تضعیف هنجارهای بین المللی نکرد تا آنجا که چیپمن (chipman) در این خصوص می گوید:
انگلیس هیچ گاه تحت تأثیر شایعه های موجود مبنی بر ارسال سلاح به ایران از سوی سوئد، آلمان [غربی]، فرانسه، پرتغال، هلند، ایتالیا و یا اسپانیا قرار نگرفت. همچنین تلاش های این کشور برای فروش سلاح در طول جنگ بیش تر معطوف به کشورهای خلیج فارس و به خصوص عربستان سعودی بود، نه طرف های درگیر در جنگ. [22]
اما پس از جنگ زمانی که مدارک مربوط افشا شد، مشخص گردید که انگیس نیز از جمله کشورهایی بوده که به عراق کمک کرده است. همچنین معلوم شد که شرکت خدمات بین المللی IMX- که وزارت امور خارجه ی انگلیس یکی از سهام داران عمده ی آن است- در سال 1984 و به رغم مخالفت این وزارتخانه در ساخت و نصب سازوکارهای امنیتی موشک های اگزوسه با عراق همکاری کرده است. به ظاهر برخی سیاستمداران انگلیسی، از جمله نورمن لامونت (Norman Lamont) وزیر دارایی سابق و سر پاتریک هیو (Sir Patrich Hew) متهم به مشارکت در این کار بودند. [23] علاوه بر این، به رغم ممنوعیت شورای امنیت مبنی بر نفروختن سلاح به هر یک از دو طرف جنگ، شرکت انگلیسی ماتریکس چرچیل (Matrix Churchill) ماشین آلاتی را به عراق فروخته بود که از آنها برای تولید تجهیزات نظامی استفاده می شد. دولت انگلیس با توجه به سود حاصل از این اقدامات و فرصت های شغلی بسیاری که برای اقتصاد این کشور ایجاد کرده بودند، هیچ تلاشی برای توقف آنها انجام نداده بود. مخالفان سیاسی انگلیس معتقد بودند که عراق با استفاده از این ماشین آلات توانست سلاح های خطرناکی بسازد و در حمله به کویت در آگوست 1990، آسیب های جدی به نیروهای ائتلاف وارد کند. [24]
مواضع آلمان و ایتالیا براساس نگرانی های کوتاه مدت تری شکل گرفته بود و مانند دیگر کشورهای اروپایی در آغاز جنگ با اعلام بی طرفی، بسیار محتاطانه عمل می کردند. چیپمن در این باره می گوید: « گرچه آلمان (غربی) و ایتالیا نقش کم رنگی در جنگ داشتند، اما در مقایسه با کشورهای اروپایی کوچک تر و به ویژه در حوزه ی تجارت، منافع زیادی داشتند که باید آنها را حفظ کرده یا توسعه می دادند، اما اراده و توان لازم را نداشتند که خود را در خط مقدم این جنگ قرار دهند.» [25] بنابراین، به رغم وجود موارد مشابه در مواضع و الگوی رفتاری کشورها، سیاست هر کشور را باید جداگانه بررسی کرد.
اگر بگوییم که سیاست آلمان شکل گسترش یافته ای از سیاست امریکا بود، به خطا نرفته ایم. هر تغییری در روابط ایران و امریکا به منزله ی تغییر در روابط ایران و آلمان بود، چرا که جهان غرب نمی توانست روابط خود را با ایران به طور کامل قطع کند، آلمان مانند کارگزاری امین در جهت سیاست تشنج زدایی سنتی آلمانی ها (موسوم به سیاست شرقی) عمل می کرد. از آنجا که آلمان مبجور بود به ظاهر از ایران حمایت کند، گنشر (Genscher) وزیر امور خارجه ی این کشور در جولای 1984 (تیر 1363)، از ایران دیدار کرد و گفت که منزوی کردن ایران اشتباه است. در عین حال، آلمان به همراه بسیاری دیگر از قدرت های اروپایی سیاستی دوگانه را دنبال می کردند. (4) از یک سوف وزیر امور خارجه ی آلمان در سفر خود به عراق در ماه نوامبر، کمک های مالی خود به این کشور را افزایش داد و از سوی دیگر پس از پذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت از طرف ایران، عراق را متجاوز و آغازگر جنگ اعلام کرد و از این کشور به دلیل استفاده از سلاح های شیمیایی انتقاد کرد. [26] با وجود این، پس از حمله ی عراق به کویت و افشای برخی مدراک موجود، آشکار شد که شرکت های آلمانی در تولید سلاح های شیمیایی به عراق کمک کرده اند. البته، پیش از تهاجم به کویت نیز رسانه های آلمانی اعلام کرده بودند که شرکت های آلمانی از طریق مصر به عراق برای دستیابی به برخی سلاح های خطرناک کمک کرده اند؛ سلاح هایی که قدرت آنها تقریباً با قدرت سلاح های اتمی برابر بود. [27]
سیاست ایتالیا حتی از این فرصت طلبانه تر بود. این کشور بدون اینکه راهبردهای کلی در این خصوص داشته باشد، قصد داشت تا آنجا که می تواند با بالاترین قیمت و بر اساس قوانین بازار سیاه به هر دو کشور سلاح بفروشد. بعدها آشکار شد که ایتالیا در برخی از قراردهایش با عراق سلاح های شیمیایی و اسلحه هایی با قدرت تخریب زیاد به این کشور فروخته است. (5)

آمار معاملات نفتی ایران – اروپا و عراق- اروپا


سال
واردات
(100 تن)

1978

1981

1984

1985

1986

انگلیس

از ایران

11898

1284

2773

623

-

از عراق

8664

5549

413

1964

-

فرانسه

از ایران

10904

1520

3399

4076

2924

از عراق

20537

2282

3126

6430

4835

آلمان

از ایران

17289

1504

2422

9667

2035

از عراق

2913

2423

1988

330

733

ایتالیا

از ایران

14335

2800

9306

7254

6740

از عراق

18952

7674

3554

4669

4019


نتیجه گیری

جنگ ایران و عراق بار دیگر ناتوانی کشورهای اروپایی را نشان داد که نتوانستند مانند نیرویی یکپارچه عمل کنند. نگرانی های ملی و بین المللی کشورهای اروپایی بر چگونگی شکل گیری سیاست آنها در خصوص جنگ تأثیر داشت. در واقع، نقش عوامل بین المللی در برخی موارد چنان قوی بود که اروپا را به وسیله ای برای پیشبرد سیاست امریکا در منطقه تبدیل می کرد. در بسیاری موارد دیگر نیز منافع ملی نقش مهمی بازی می کرد و نشان می داد که شکاف های بزرگی میان سیاست های خارجی کشورهای اروپایی وجود دارد.
به رغم این ملاحظات، دو عامل خطر بنیادگرایی اسلامی و فروش سلاح از جمله مهم ترین نگرانی هایی بود که در تدوین سیاست های خاص هر یک از کشورهای اروپایی غربی در برابر جنگ خودنمایی می کرد. عامل اول مهم ترین مانع بر سر راه عادی سازی روابط ایران و غرب بود. کردزمن (Cordesman) در این باره می گوید: « ایران تازه انقلاب خود را آغاز کرده و در نتیجه غرب نمی تواند امیدوار باشد که در سال های آتی روابط دوستانه و پایداری با این کشور داشته باشد.» [28] علاوه بر این، آمار مؤسسه ی تحقیقاتی صلح بین المللی استکهلم (SIPRI) نشان می دهد که این کشورها در رقابتی پنهان به هر دو طرف جنگ سلاح می فروختند. [29] ذکراین نکته لازم است که حتی این رقابت نیز به طور مساوی انجام نمی شد و در حالی که فروش سلاح به عراق با دست و دل بازی انجام می شد، ایران تنها می توانست با واسطه ها معامله کند. فرانسه که آشکارا از عراق حمایت می کرد نیز به ایران تسلیحات می فروخت. در مقابل، آلمان آشکارا از ایران حمایت می کرد، ولی به عراق سلاح شیمیایی می داد. اگر چه ایران از این معاملات با خبر بود، ادعاهایش در خصوص این موضوع تنها زمانی در سطح جهان شنیده شد که عراق به کویت تجاوز کرد.

پی نوشت ها :

1 - دکترای روابط بین الملل از دانشگاه تولوز فرانسه است. دکتر نقیب زاده در زمان نگارش مقاله استادیار روابط بین الملل در دانشگاه تهران بوده است . نظریه های کلان روابط بین الملل ( تهران : انتشارات قومس، 1373) عنوان یکی از کتاب های اوست. او هم اکنون استاد دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است.
2 - جنگ ایران و عراق می توانست خطرهای راهبردی یا محدودیت های اقتصادی برای کشورهای اروپایی ایجاد کند، اما از نظر اروپایی ها، این امر ضرورتی اجتناب ناپذیر پنداشته می شد. ظهور انقلاب اسلامی ایران در اواخر دهه ی 1970، واکنش شدید اروپایی ها را در برابر حکومت دینی برانگیخت و دین را در ادبیات سیاسی بین المللی مطرح کرد؛ موضوعی که برای اروپا تهدید محسوب می شد. روح اروپا مداری کلاسیک با آموزه های دینی به ویژه با اسلام سیاسی تعارض داشت. به همین دلیل اروپایی ها از شکل گیری هر اقدامی که به مهار دین گرایی، اسلام سیاسی و موج های انقلاب اسلامی در خاورمیانه می انجامید، حمایت می کردند بابی سعید در این خصوص می گوید:
« از مجموع کابوس های بسیاری که هر چند وقت یک بار در تمدن غرب پیدا می شود، شاید هیچ یک به اندازه ی احیای اسلام در عصر حاضر گیج کننده تر، عجیب تر و جبران ناپذیرتر نباشد ... جریانی فکری وجود دارد که همواره درصدد بوده تا حضور مسلمانان را برای غرب بر پایه ی یک شبح شناسی استوار کند تا بتواند به راحتی بین ارواح و مسلمانان ارتباط برقرار کند».
سعید، بابی، هراس بنیادین، ترجمه ی غلامرضا جمشیدی ها، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1379، صص 13-14
3- حمایت فرانسه از عراق در دوران سوسیالیست ها بسیار افزایش یافت. میتران نه تنها با عراق و حزب بعث احساس همبستگی راهبردی می کرد، بلکه سوسیالیست های فرانسوی نیز به لحاظ قالب های ایدئولوژیک تعلق خاطر بیش تری به بعثی ها داشتند. الگوی رفتاری صدام حسین نیز با خواسته های فرانسوی ها هماهنگی بسیاری داشت. در اواخر دهه 1970، زمینه برای گرایش عراق به جهان غرب به ویژه کشورهای اروپایی فراهم شد. این امر در روابط فرانسه با عراق هم بستگی عملی بیش تری ایجاد کرد. کینگ و کارش در این باره می گویند:
«زمانی که جنگ ایران و عراق آغاز شد، روابط کشورهای اروپایی با عراق ماهیت تجاری داشت. عراق به لحاظ ژئوپلیتیک، راهبردی و اقتصادی جذابیت ویژه ای برای فرانسه داشت. فرانسه در زمره ی آن دسته از کشورهای صنعتی غرب محسوب می شد که برای رونق بخشیدن به اقتصاد خود نیازمند ارتقای سطح همکاری ویژه با عراق بود. این امر منجر به مطلوبیت عراق به فرانسه در جنگ علیه ایران گردید.»
کینگ، رالف و افرایم کارش: جنگ ایران و عراق: پیامدهای سیاسی و تحلیل نظامی، ترجمه ی سعادت حسینی دمابی، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1387: 110-109.
4- اگر چه آلمان نیز مانند انگلیس از الگوی رفتار دوگانه در جنگ ایران و عراق بهره گرفت، اما جهت گیری و کارکرد آلمان با فرانسه و انگلیس کاملاً متفاوت بود. بسیاری از تحلیل گران از جمله کاروس معتقدند که آلمان از الگوی تعادل گرایی راهبردی بهره گرفته است. در این دوران نشانه هایی از همکاری و مشارکت متعادل آلمان با ایران و عراق به چشم می خورد. کاروس در این باره می گوید:
«آلمان ها در سال های مختلف جنگ توانستند سطح جدیدی از همکاری با ایران را ایجاد نمایند. این گونه همکاری ها عمدتاً ماهیت اقتصادی و راهبردی داشته است. زمانی که جنگ عراق علیه ایران آغاز شد، الگوی تعادل نسبی آلمان به معنای بهره گیری از روش هایی بود که زمینه های مشارکت نسبی ایران و آلمان به وجود می آورد.»
Carus, W (1988), ''Iran's Growing Missile Forces, ''Jane's Defense Weekly'' 23 July, P.129.
5- همه ی منابع راهبردی و بین الملل بر دیدگاه سودگرایانه ی ایتالیا در طول جنگ ایران و عراق تأکید داشته اند. چوبین و ترییپ نیز در این باره می گویند:
« ایتالیایی ها بر اساس روحیه ی سودگرایانه ی خود به ارتقای سطح همکاری های نظامی با ایران و عراق مبادرت نمودند. ایتالیا در وضعیتی قرار داشت که می توانست تحریم ها را نادیده بگیرد. خط تسلیحاتی ایران و لیبی بر اساس فضای انتقالی ایتالیا انجام می گرفت. آنان الگوی همکاری تسلیحاتی و بی طرفی سیاسی را در جنگ پیگیری نمودند.»
Chubin, Shahram and C.Tripp (1989), Iran and Iraq at War, London: Tauris, P.75.

منابع:
1- Selim Turquie, ''L 'impuissance de l'Europe au Proche-Orient, ''Le Monde Diplomatique (March 1982):10.
2- John Chipman, ''Europe and the Iran-Iraq War, ''in The Iran-Iraq War: Impact and Implication, 1988, edited by Efraim Karsh (London: Macmillan,1987),223.
3- Recently Huntington has suggested that the new world political scene is dominated by the confrontation of civilizations: Samule P. Huntington, ''The Clash of Civilizations. ''Foreign Affairs (Summer 1993):22-49.
4- Chipman, ''Europe and the Iran-Iraq War, ''223.
5- Willem Van Eeklen, ''WEU and the Gulf Crisis,'' Survival 32 (November/ December 1990): 521-22.
6- Jacques Morizet, ''Vingt ans de relations franco-irakenns'' (Twenty year's relations between France and Iraq), Defense National (December 1990) 53: 64.
7. Daniel Hermant " La guerre Iran-Iraq: une guerre familiere, " Cahiers de Cedsi II (1987): 21.
8. Al- Watan al- Arabi , 10 June 1993.
9. Kamran Mofid, The Economic Consequences of the Gulf War ( London: Routledge, 1990),4-37.
10. An-Nahar International 20 (July 1990):6.
11. Le Monde , 21, April 1981, 10.
12. Jean Russel :La RFA prend sa place dans le Golf , " Journal de Ge'neve, 11 March 1981,10.
13. Le Monde, 21 April 1981, 10.
14. J. G. Fredet, :Les industriels francais de I'armements inquiets," Le Matin, 21 May 1981,8.
15. J.G. Fredet, "Le programme 'SWARI' pour Riad, " Le Matin, 28 September 1981 , 8.
16. J. G. Fredet, " Politique de vente d'arme, " Le Monde, 6 May 1981 , 11.
17. Dilip Hiro, The Longest War: The Iran-Iraq Military Conflict (London: Routledge, 1989), 82.
18. Edgar O'ballance, The Gulf War (London: Brassry's Defense Publisher, 1988),123.
19. M. F. Sluglett and P. Sluglett, Iraq Since 1958: From Revolution to Dictatorship (London: Tauris, 1987),260
20. Cited in Chipman, "Europe and the Iran- Iraq War,"218.
21. Hiro, The Longest War, 230.
22. Chipman, "Europe and the Iran-Iraq War, " 220.
23. Ettela'at, 15 June 1993 , supplement, 8.
24. BBC News, 23 November 1992.
25. Chipman, " Europe and the Iran-Iraq War, "221-22.
26. Hiro, The Longest War, 232.
27. Hamshahri, 2 February 1994, 15.
28. Cordesman, The Iran-Iraq War and Western Security,6.
29. SIPRI(1984),198, table 7.5: SIPRI (1987), 404, table 7.8.
منبع: ملشینگر، زیگفرید؛ (1366) تاریخ تئاتر سیاسی؛ فرهودی، سعید؛ تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما)، چاپ سوم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
حکمت | هم نشینی با دانشمندان / استاد توکلی
play_arrow
حکمت | هم نشینی با دانشمندان / استاد توکلی
تصاویری از عملیات پدافندی مقابل بمب سنگرشکن در نطنز
play_arrow
تصاویری از عملیات پدافندی مقابل بمب سنگرشکن در نطنز
مهدی طارمی دربی میلان را به آتش کشید
play_arrow
مهدی طارمی دربی میلان را به آتش کشید
ماجرای استعفای نخست وزیر کانادا
play_arrow
ماجرای استعفای نخست وزیر کانادا
تصاویر باورنکردنی از پرواز یک مرغ در یک مسافت طولانی
play_arrow
تصاویر باورنکردنی از پرواز یک مرغ در یک مسافت طولانی
کاهش انرژی با عایق نانویی
play_arrow
کاهش انرژی با عایق نانویی
ویدیویی با بازدید میلیونی؛ سرسره بازی یک کلاغ روی برف!
play_arrow
ویدیویی با بازدید میلیونی؛ سرسره بازی یک کلاغ روی برف!
خاطره‌ای عجیب از رزمنده جانباز دفاع مقدس
play_arrow
خاطره‌ای عجیب از رزمنده جانباز دفاع مقدس
رفتار شهید کاظمی زمانی که متوجه سرماخوردگی یک سرباز شد!
play_arrow
رفتار شهید کاظمی زمانی که متوجه سرماخوردگی یک سرباز شد!
حیرت مقام اسرائیلی از میزان حجم جاسوسی اسرائلی‌ها برای ایران!
play_arrow
حیرت مقام اسرائیلی از میزان حجم جاسوسی اسرائلی‌ها برای ایران!
مراحل جذاب ساخت تابه استیل
play_arrow
مراحل جذاب ساخت تابه استیل
خاطره جالب دیپلمات ایرانی از جمله سفیر زن اسلواکی خطاب به او بعد از عدم دست دادن
play_arrow
خاطره جالب دیپلمات ایرانی از جمله سفیر زن اسلواکی خطاب به او بعد از عدم دست دادن
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
play_arrow
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
آغاز رزمایش پدافند مرکز هسته‌ای نطنز
play_arrow
آغاز رزمایش پدافند مرکز هسته‌ای نطنز