نویسنده:محمدرضا شمس اردکانی
$ نخستین قرنطینه های ایرانی
مهم ترین سیستمی که برای هر کشوری برای مبارزه با شیوع بیماری های مسری قرنطینه است. سیستمی که تا مدت ها خلاء آن در دوره قاجار مشهود بود. البته گونه هایی از قرنطینه سازی از سوی حاکمان بعضی از شهرها برپا شده بود. چنان که در شیوع وبا و طاعون سال های 1236هـ/ 1821م و 1247هـ/ 1831م، در بوشهر، حاکم شیراز برای جلوگیری از ورود این بیماری ها به شهر، قرنطینه ای محلی برپا کرد( فلور، 1386: 266). قرنطینه محلی دیگر قرنطینه سال 1269هـ/ 1852م است. زمانی که در اثر بیماری طاعون در شهر تبریز قرنطینه ای در شهر خوی از سوی حاکم آن دایر شد تا مانع شیوع بیماری در شهر شود(همان).
علاوه بر اقدامات محدود محلی، که از سوی حاکمان بعضی شهرها صورت می گرفت، برای اولین بار زمانی که بیماری وبا، در 1267هـ/ 1851م، در عربستان، به اوج رسیده بود، امیرکبیر برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی بیماری ها دستور قرنطینه سازی در مرز عراق را، که هر روز تعدادی زیادی زوار عتبات از آن راه تردد می کردند، صادر کرد. به موجب این سیستم مسافران چند روز نگاه داشته شده، دود داده می شدند، سپس اجازه ورود به کشور را می یافتند( آدمیت، 1361: 334).
سه سال بعد دولت عثمانی مقررات قرنطینه را در کشور خود وضع کرد و پنج سال بعد یعنی، در 1856م، زمانی که در کرمانشاه بیماری وبا شایع شد با قرنطینه در مرز دستور داده شد تا به زائران ایرانی آلوده اجازه ورود به عراق داده نشود( فلور، 1386: 266)، از آنجایی که برنامه منظمی برای نگهداری مردم در نظر گرفته نشده بود دوره 10 روزه قرنطینه به بیش از 10 و حتی به 20 روز هم رسید و چون ذخیره غذایی مسافران تمام شد 1500 زائر با کشتن چند سرباز مرزی به زور راه خود را به سوی عراق باز کردند(همان: 267).
بعد از مرگ امیرکبیر قرنطینه انجام نشد تا اینکه با شیوع دوباره بیماری های مسری و مرگ تعداد بسیار زیادی از مردم، در 1280هـ/ 1864م، دولت ایران کنترل امور بهداشتی و بهسازی بوشهر را به هیئت سیاسی بریتانیا واگذار کرد و آن ها نیز دستور دادند تا همه کشتی هایی که به بوشهر می آمدند در دریا قرنطینه شوند( همان). در اقدام دیگر انگلیسی ها در خارج از بوشهر محلی را برای قرنطینه حدود هزار نفر در نظر گرفتند و چون تعداد مسافران بیش از حد در نظر گرفته شده بود مکان مزبور گنجایش آن ها را نداشته و ناچار مابقی افراد در فضای آزاد دور از قرنطینه به سر بردند( الگود، 1386: 569). باز هم، در 1284هـ/ 1868م، با شیوع دوباره طاعون در عراق عرب و عربستان دستور داده شد تا در سرحدات قرنطینه اجرا شده همچنین به حکام امر شد تا از ورود زائران به آن مناطق جلوگیری شود. همچنین از اطبای دارالفنون خواسته شد تا یکی را برای برپایی قرنطینه به خانقین مأمور کنند.
این اقدامات موقتی در برابر هجوم بیماری های مسری، که کشور را تهدید می کرد، بسیار ناچیز و ناکام بود، تا اینکه در 1285هـ، مجلس حفظ الصحه به ریاست دکتر تولوزان تشکیل شد و تصمیماتی در خصوص رسیدگی به اوضاع بهداشتی کشور گرفته شد. از جمله این تصمیمات تشکیل هیئتی بهداشتی و برپایی روش قرنطینه ابتدایی بود( الگود، 1386: 571). هماهنگ با این برنامه مذاکراتی برای محافظت مرزهای شمالی با روسیه و مرزهای باختری و خلیج فارس با ترکیه آغاز شد ولی از آنجایی که بودجه مخصوصی برای اقدام عملی در دست نبود نه تنها مذاکرات به جایی نرسید که پس از چندی هیئت نیز منحل شد(همان).
تا چندین سال از بیماری های مهلک هیچ خبری نبود، از آن جایی که تا شیوع بیماری و مرگ تعداد زیادی از مردم مسئولان مملکتی به فکر ایجاد موانع نمی افتادند موضوع قرنطینه تا چندین سال دنبال نشد، عاقبت در 1292هـ/ 1875م بعد از شیوع دیفتری در تهران، وبا در افغانستان و سیستان، طاعون در عراق و ادامه سه سال متوالی طاعون در مرزهای ایران و در حالی که تعداد زیادی در شوشتر و عراق به کام مرگ کشیده شدند، حاکم بوشهر ناچار به ساخت قرنطینه شد و همچنین مسئولان بریتانیایی نیز به همین منظور اقدام به قرنطینه سازی در دریا کردند( فلور، 1386: 269)؛ به تولوزان، رئیس انجمن حفظ الصحه، نیز اجازه و اختیار داده شد تا مقررات جدیدی برای تأسیس قرنطینه تنظیم و اجرا کند و مرکز قرنطینه ای برای جلوگیری از ورود افراد آلوده از طریق جاده بغداد- تهران تأسیس کند(الگود، 1386: 573).
برای انگلیس آلودگی خلیج فارس به آن دلیل که سلامتی هندوستان را تهدید می کرد بسیار خطرآفرین بود به همین دلیل همه تلاش آن ها حفظ سلامت این منطقه بود. برای دست یابی به این هدف، در 1293هـ، 1876م، ایستگاه قرنطینه ای در جزیره آبادان برای کنترل همه رفت و آمدهای اروندرود باز شد، هرچند که اصول قرنطینه ای بسیار سست و ضعیف اجرا می شد( فلور، 1386: 269)؛ شورای بهداشتی ایران همچنین تصمیم گرفت تا به برپایی ایستگاه های قرنطینه در طول مرزهای شمالی و در بنادر دریای خزر نیز بپردازد همچنین مقرراتی برای حمل و نقل اجساد و زائران تنظیم کرد(الگود، 1386: 575). البته ممانعت از حمل و نقل اجساد از ایران به عتبات عالیات معمولاً در پی شیوع بیماری صورت می گرفت چنان که در سال های 1306 و 1307هـ و در 1310ش، این برنامه بسیار پی گیری شد. عاقبت دو ایستگاه دیگر قرنطینه ای در خاک ایران اولی در قصر شیرین و دومی در بوشهر تأسیس شد( فلور، 1386: 269).
سال بعد در پی شیوع نوعی بیماری مسری در رشت قرنطینه ای دایر شد( سرنا، 1362: 18)، احتمالاً دستور بدون تاریخ ناصرالدین مبنی بر تأسیس قرنطینه در رشت (سند شماره 145) مربوط به این زمان است. در جزیره آبشوران کارخانه شمع سازی متروک تبدیل به قرنطینه موقتی شد و ایستگاه آن عبارت بود از چادرهایی در دشتی لم یزرع کنار دریا که مسافران را مدتی در آن نگاه می داشتند، دو کلبه چوبی، که محل اقامت مأموران بهداشت بود، همه مال التجاره ای را که از کشتی ها خالی می شدند یک به یک باز شده و به وسیله دود و بخور گندزدا ضدعفونی می شدند، مسافران کشتی با قایقی با پرچم زرد به علامت شیوع بیماری مسری به قرنطینه هدایت می شدند( سرنا، 1362: 19).
در کنار این گونه تلاش ها، پی گیری سیستم قرنطینه تا مدت ها بعد از مرگ ناصرالدین شاه مسکوت ماند. تا اینکه، در 1313هـ/ 1896م، در پی شیوع بیماری طاعون خیارکی در هندوستان( الگود، 1386: 576) بین دولت های ایران و انگلیس قراردادی امضا شد که بر اساس آن پزشکان و دستیاران آن ها در بندرگاه های عمده مستقر شوند؛ انگلستان بنا به تعهد خود در بنادر عمده ای چون جاسک، بندرعباس، بندر لنگه و بوشهر، و محمره به ایجاد قرنطینه هایی پرداخت( رایت، 1364: 257)، مجهزترین سیستم قرنطینه مطمئناً در بوشهر راه اندازی شد، زیرا، مهم ترین بندر تجاری ایران بود و این مرکز مستقیماً از سوی هیئت پزشکی انگلستان اداره می شد، اما حقوق و دستمزد کارکنان از محل درآمد گمرکات ایران پرداخت می شد.
در هر حال کنترل قرنطینه در مدخل خلیج فارس و شهرهای حاشیه آن در دست انگلیس قرار گرفت. در مقابل نفوذ بسیار بالای انگلیس در مناطق غربی و جنوب غربی ایران با تأسیس قرنطینه های متعدد، دولت رقیب شمالی نیز دست به کار شد. چنان که یک سال بعد، در 1314هـ/ 1897م، روسیه نیز در پی تحکیم منافع خود در نقاط مختلف ایران یک گروه قرنطینه را در خراسان مستقر کرد. این امر مقارن با شیوع وبا در هندوستان بود( الهی، 1368: 77). تأسیس این مرکز از طرف روس ها در خراسان بهانه ای شد تا دیگر مأموران نیز در کنار مأموران بهداشتی به خراسان گسیل شوند. به همین دلیل آنها توانستند در مدت کوتاهی نفوذ سیاسی خود را در مشهد بسیار افزایش دهند( همان)، ویشارد نیز از برنامه های بهداشتی در مرز ایران و روسیه صحبت کرده است؛ در آنجا مأموران مالیات و بهداشت بر عرشه کشتی ها می آمدند و افراد را بازرسی می کردند. در شیوع وبا مأموران قرنطینه مسافران را چند روز در بندر نگه می داشتند (ویشارد، 1363: 70). در داخل کشور نیز نمایندگان مجلس طرحی برای سازمان قرنطینه در بنادر دریای خزر مشابه آنچه در خلیج فارس معمول بود تنظیم کردند(الگود، 1386: 585).
در 1325هـ/ 1907م، مجلس حفظ الصحه با ریاست دکتر کوپین تصمیم گرفت تا عوارض مخصوصی بر زائران و اجسادی که به شهرهای متبرکه حمل می شد تعیین شود. اگر چه چنین عوارضی مدت ها قبل تعیین شده بود، اما تا این زمان به وسیله حکام محلی متوقف مانده بود. این عوارض به میزان هفت قران برای هر جسد تعیین شد و پولی که از این راه فراهم می شد به منظور تأسیس ایستگاه قرنطینه ای در نقطه ای بین کرمانشاه و کربلا صرف شد(همان: 584). هفت سال بعد، در بندرانزلی نیز قسمتی از مهمانخانه برای نگهداری بیماران مشکوک به وبا اختصاص داده شد( ویشارد، 1363: 72). علاوه بر بندرانزلی بودجه ای نیز برای قرنطینه ایستگاه مشهد سر در نظر گرفته شد(فلور، 1386: 277).
به جز قرنطینه های مرزی لزوم تشکیل قرنطینه داخلی نیز مشهود بود، به خصوص زمانی که شهری آلوده به بیماری مسری می شد، در 1335هـ، پیشکار مالیه استرآباد و شاهرود و بسطام طی نامه ای به ریاست وزارت مالیه لزوم برپایی قرنطینه ای بین راه بندر جز و شاهرود را گوشزد کرده و خواهان تأمین اعتباری برای برپایی آن شد. در همین سال، با شیوع وبا و درگیر شدن اهالی منطقه مشهد و شهرهای اطراف سمنان، وزارت داخله برای جلوگیری از سرایت آن به تهران تصمیم گرفت تا در ده نمک قرنطینه ای برپا کند. البته مشکل فقط با برپایی قرنطینه حل نمی شد. اقدامات بهداشتی فردی و عمومی مکمل قرنطینه بود، اما انجام دادن آن ها از سوی دولت هنوز بعید به نظر می رسید. در 1302شمسی، زمانی که در خوزستان طاعون شیوع یافته بود و تلفات چندی نیز به دنبال داشت، باز هم دولت ایران حاضر به انجام کمترین کار یعنی تنظیف و انجام حفظ الصحه برای اهالی و مأموران منطقه مزبور نبوده. در 1305ش، تصمیم به برپایی قرنطینه در کرمانشاه گرفته شد. از آنجایی که برای انجام هر کار مفید لزوم تخصیص بودجه کاملاً مشهود است، بنابراین، هیئت وزراء مبلغ پنج هزار تومان از محل شصت هزار تومان اعتبار مخارج غیرمترقبه دولت را به اداره صحیه برای انجام این امر واگذار کرد.
گفتنی است در مرز افغانستان و بلوچستان بریتانیا یا همان پاکستان امروزی هیچ ایستگاهی برپا نشد( فلور، 1386: 277)، در حالی که خوب می دانیم بخشی از بیماری های مسری از مرزهای شرقی در کشور شیوع می یافت. باید دست کم بخشی از برنامه های برپایی قرنطینه را سیاست های استعماری کشورهای انگلیس و روس دانست، به همین دلیل، در جنوب ایران، اقدامات برپایی قرنطینه از سوی انگلستان چندان با استقبال عمومی مواجه نشد. آن هم به چند دلیل بود اول اینکه اجرای این مقررات با نفرت تجاری، که کسب و کارشان دچار رکود می شد، مواجه شد دوم اینکه خانواده های متدین مسلمان، که جنازه درگذشتگانشان را با کشتی به بصره می بردند تا از آنجا به کربلا برسانند، از اینکه مجبورند به اخذ جواز از انگلیسی ها بودند ناراحت می شدند(رایت، 1364: 257).
چنان که، در 1316هـ/ 1899م، در بوشهر تظاهرات و اغتشاشات ضد انگلیسی برپا شد. رایت آن اغتشاشات را دسیسه کنسول روس و سایر دول اروپایی دانسته و دلیل آن را این گونه دانسته است. « نظارت مقامات انگلیسی بر تردد کشتی ها به بنادر ایران و امکاناتی که به همین سبب به نفع تجارت بازرگانان انگلیسی فراهم شده بود ناخشنود بودند»(همان)؛ این احساسات ضدانگلیسی سال به سال افزایش می یافت و سرانجام، در 1305ش/ 1928م، رضاشاه مسئولیت اداره قرنطینه های بندری را از انگلیسی ها سلب کرد( همان: 258)؛ از این زمان به بعد مسئولیت قرنطینه در شیوع بیماری بر عهده مسئولان کشوری قرار گرفت.
منبع: شمس اردکانی، محمدرضا؛ عظیمی، رقیه سادات؛ قاسملو، فرید؛(1389)، روند تحول پزشکی نوین ایران، از دارالفنون تا تأسیس دانشگاه تهران، تهران: چوگان با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، اول/1390.
مهم ترین سیستمی که برای هر کشوری برای مبارزه با شیوع بیماری های مسری قرنطینه است. سیستمی که تا مدت ها خلاء آن در دوره قاجار مشهود بود. البته گونه هایی از قرنطینه سازی از سوی حاکمان بعضی از شهرها برپا شده بود. چنان که در شیوع وبا و طاعون سال های 1236هـ/ 1821م و 1247هـ/ 1831م، در بوشهر، حاکم شیراز برای جلوگیری از ورود این بیماری ها به شهر، قرنطینه ای محلی برپا کرد( فلور، 1386: 266). قرنطینه محلی دیگر قرنطینه سال 1269هـ/ 1852م است. زمانی که در اثر بیماری طاعون در شهر تبریز قرنطینه ای در شهر خوی از سوی حاکم آن دایر شد تا مانع شیوع بیماری در شهر شود(همان).
علاوه بر اقدامات محدود محلی، که از سوی حاکمان بعضی شهرها صورت می گرفت، برای اولین بار زمانی که بیماری وبا، در 1267هـ/ 1851م، در عربستان، به اوج رسیده بود، امیرکبیر برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی بیماری ها دستور قرنطینه سازی در مرز عراق را، که هر روز تعدادی زیادی زوار عتبات از آن راه تردد می کردند، صادر کرد. به موجب این سیستم مسافران چند روز نگاه داشته شده، دود داده می شدند، سپس اجازه ورود به کشور را می یافتند( آدمیت، 1361: 334).
سه سال بعد دولت عثمانی مقررات قرنطینه را در کشور خود وضع کرد و پنج سال بعد یعنی، در 1856م، زمانی که در کرمانشاه بیماری وبا شایع شد با قرنطینه در مرز دستور داده شد تا به زائران ایرانی آلوده اجازه ورود به عراق داده نشود( فلور، 1386: 266)، از آنجایی که برنامه منظمی برای نگهداری مردم در نظر گرفته نشده بود دوره 10 روزه قرنطینه به بیش از 10 و حتی به 20 روز هم رسید و چون ذخیره غذایی مسافران تمام شد 1500 زائر با کشتن چند سرباز مرزی به زور راه خود را به سوی عراق باز کردند(همان: 267).
بعد از مرگ امیرکبیر قرنطینه انجام نشد تا اینکه با شیوع دوباره بیماری های مسری و مرگ تعداد بسیار زیادی از مردم، در 1280هـ/ 1864م، دولت ایران کنترل امور بهداشتی و بهسازی بوشهر را به هیئت سیاسی بریتانیا واگذار کرد و آن ها نیز دستور دادند تا همه کشتی هایی که به بوشهر می آمدند در دریا قرنطینه شوند( همان). در اقدام دیگر انگلیسی ها در خارج از بوشهر محلی را برای قرنطینه حدود هزار نفر در نظر گرفتند و چون تعداد مسافران بیش از حد در نظر گرفته شده بود مکان مزبور گنجایش آن ها را نداشته و ناچار مابقی افراد در فضای آزاد دور از قرنطینه به سر بردند( الگود، 1386: 569). باز هم، در 1284هـ/ 1868م، با شیوع دوباره طاعون در عراق عرب و عربستان دستور داده شد تا در سرحدات قرنطینه اجرا شده همچنین به حکام امر شد تا از ورود زائران به آن مناطق جلوگیری شود. همچنین از اطبای دارالفنون خواسته شد تا یکی را برای برپایی قرنطینه به خانقین مأمور کنند.
این اقدامات موقتی در برابر هجوم بیماری های مسری، که کشور را تهدید می کرد، بسیار ناچیز و ناکام بود، تا اینکه در 1285هـ، مجلس حفظ الصحه به ریاست دکتر تولوزان تشکیل شد و تصمیماتی در خصوص رسیدگی به اوضاع بهداشتی کشور گرفته شد. از جمله این تصمیمات تشکیل هیئتی بهداشتی و برپایی روش قرنطینه ابتدایی بود( الگود، 1386: 571). هماهنگ با این برنامه مذاکراتی برای محافظت مرزهای شمالی با روسیه و مرزهای باختری و خلیج فارس با ترکیه آغاز شد ولی از آنجایی که بودجه مخصوصی برای اقدام عملی در دست نبود نه تنها مذاکرات به جایی نرسید که پس از چندی هیئت نیز منحل شد(همان).
تا چندین سال از بیماری های مهلک هیچ خبری نبود، از آن جایی که تا شیوع بیماری و مرگ تعداد زیادی از مردم مسئولان مملکتی به فکر ایجاد موانع نمی افتادند موضوع قرنطینه تا چندین سال دنبال نشد، عاقبت در 1292هـ/ 1875م بعد از شیوع دیفتری در تهران، وبا در افغانستان و سیستان، طاعون در عراق و ادامه سه سال متوالی طاعون در مرزهای ایران و در حالی که تعداد زیادی در شوشتر و عراق به کام مرگ کشیده شدند، حاکم بوشهر ناچار به ساخت قرنطینه شد و همچنین مسئولان بریتانیایی نیز به همین منظور اقدام به قرنطینه سازی در دریا کردند( فلور، 1386: 269)؛ به تولوزان، رئیس انجمن حفظ الصحه، نیز اجازه و اختیار داده شد تا مقررات جدیدی برای تأسیس قرنطینه تنظیم و اجرا کند و مرکز قرنطینه ای برای جلوگیری از ورود افراد آلوده از طریق جاده بغداد- تهران تأسیس کند(الگود، 1386: 573).
برای انگلیس آلودگی خلیج فارس به آن دلیل که سلامتی هندوستان را تهدید می کرد بسیار خطرآفرین بود به همین دلیل همه تلاش آن ها حفظ سلامت این منطقه بود. برای دست یابی به این هدف، در 1293هـ، 1876م، ایستگاه قرنطینه ای در جزیره آبادان برای کنترل همه رفت و آمدهای اروندرود باز شد، هرچند که اصول قرنطینه ای بسیار سست و ضعیف اجرا می شد( فلور، 1386: 269)؛ شورای بهداشتی ایران همچنین تصمیم گرفت تا به برپایی ایستگاه های قرنطینه در طول مرزهای شمالی و در بنادر دریای خزر نیز بپردازد همچنین مقرراتی برای حمل و نقل اجساد و زائران تنظیم کرد(الگود، 1386: 575). البته ممانعت از حمل و نقل اجساد از ایران به عتبات عالیات معمولاً در پی شیوع بیماری صورت می گرفت چنان که در سال های 1306 و 1307هـ و در 1310ش، این برنامه بسیار پی گیری شد. عاقبت دو ایستگاه دیگر قرنطینه ای در خاک ایران اولی در قصر شیرین و دومی در بوشهر تأسیس شد( فلور، 1386: 269).
سال بعد در پی شیوع نوعی بیماری مسری در رشت قرنطینه ای دایر شد( سرنا، 1362: 18)، احتمالاً دستور بدون تاریخ ناصرالدین مبنی بر تأسیس قرنطینه در رشت (سند شماره 145) مربوط به این زمان است. در جزیره آبشوران کارخانه شمع سازی متروک تبدیل به قرنطینه موقتی شد و ایستگاه آن عبارت بود از چادرهایی در دشتی لم یزرع کنار دریا که مسافران را مدتی در آن نگاه می داشتند، دو کلبه چوبی، که محل اقامت مأموران بهداشت بود، همه مال التجاره ای را که از کشتی ها خالی می شدند یک به یک باز شده و به وسیله دود و بخور گندزدا ضدعفونی می شدند، مسافران کشتی با قایقی با پرچم زرد به علامت شیوع بیماری مسری به قرنطینه هدایت می شدند( سرنا، 1362: 19).
در کنار این گونه تلاش ها، پی گیری سیستم قرنطینه تا مدت ها بعد از مرگ ناصرالدین شاه مسکوت ماند. تا اینکه، در 1313هـ/ 1896م، در پی شیوع بیماری طاعون خیارکی در هندوستان( الگود، 1386: 576) بین دولت های ایران و انگلیس قراردادی امضا شد که بر اساس آن پزشکان و دستیاران آن ها در بندرگاه های عمده مستقر شوند؛ انگلستان بنا به تعهد خود در بنادر عمده ای چون جاسک، بندرعباس، بندر لنگه و بوشهر، و محمره به ایجاد قرنطینه هایی پرداخت( رایت، 1364: 257)، مجهزترین سیستم قرنطینه مطمئناً در بوشهر راه اندازی شد، زیرا، مهم ترین بندر تجاری ایران بود و این مرکز مستقیماً از سوی هیئت پزشکی انگلستان اداره می شد، اما حقوق و دستمزد کارکنان از محل درآمد گمرکات ایران پرداخت می شد.
در هر حال کنترل قرنطینه در مدخل خلیج فارس و شهرهای حاشیه آن در دست انگلیس قرار گرفت. در مقابل نفوذ بسیار بالای انگلیس در مناطق غربی و جنوب غربی ایران با تأسیس قرنطینه های متعدد، دولت رقیب شمالی نیز دست به کار شد. چنان که یک سال بعد، در 1314هـ/ 1897م، روسیه نیز در پی تحکیم منافع خود در نقاط مختلف ایران یک گروه قرنطینه را در خراسان مستقر کرد. این امر مقارن با شیوع وبا در هندوستان بود( الهی، 1368: 77). تأسیس این مرکز از طرف روس ها در خراسان بهانه ای شد تا دیگر مأموران نیز در کنار مأموران بهداشتی به خراسان گسیل شوند. به همین دلیل آنها توانستند در مدت کوتاهی نفوذ سیاسی خود را در مشهد بسیار افزایش دهند( همان)، ویشارد نیز از برنامه های بهداشتی در مرز ایران و روسیه صحبت کرده است؛ در آنجا مأموران مالیات و بهداشت بر عرشه کشتی ها می آمدند و افراد را بازرسی می کردند. در شیوع وبا مأموران قرنطینه مسافران را چند روز در بندر نگه می داشتند (ویشارد، 1363: 70). در داخل کشور نیز نمایندگان مجلس طرحی برای سازمان قرنطینه در بنادر دریای خزر مشابه آنچه در خلیج فارس معمول بود تنظیم کردند(الگود، 1386: 585).
در 1325هـ/ 1907م، مجلس حفظ الصحه با ریاست دکتر کوپین تصمیم گرفت تا عوارض مخصوصی بر زائران و اجسادی که به شهرهای متبرکه حمل می شد تعیین شود. اگر چه چنین عوارضی مدت ها قبل تعیین شده بود، اما تا این زمان به وسیله حکام محلی متوقف مانده بود. این عوارض به میزان هفت قران برای هر جسد تعیین شد و پولی که از این راه فراهم می شد به منظور تأسیس ایستگاه قرنطینه ای در نقطه ای بین کرمانشاه و کربلا صرف شد(همان: 584). هفت سال بعد، در بندرانزلی نیز قسمتی از مهمانخانه برای نگهداری بیماران مشکوک به وبا اختصاص داده شد( ویشارد، 1363: 72). علاوه بر بندرانزلی بودجه ای نیز برای قرنطینه ایستگاه مشهد سر در نظر گرفته شد(فلور، 1386: 277).
به جز قرنطینه های مرزی لزوم تشکیل قرنطینه داخلی نیز مشهود بود، به خصوص زمانی که شهری آلوده به بیماری مسری می شد، در 1335هـ، پیشکار مالیه استرآباد و شاهرود و بسطام طی نامه ای به ریاست وزارت مالیه لزوم برپایی قرنطینه ای بین راه بندر جز و شاهرود را گوشزد کرده و خواهان تأمین اعتباری برای برپایی آن شد. در همین سال، با شیوع وبا و درگیر شدن اهالی منطقه مشهد و شهرهای اطراف سمنان، وزارت داخله برای جلوگیری از سرایت آن به تهران تصمیم گرفت تا در ده نمک قرنطینه ای برپا کند. البته مشکل فقط با برپایی قرنطینه حل نمی شد. اقدامات بهداشتی فردی و عمومی مکمل قرنطینه بود، اما انجام دادن آن ها از سوی دولت هنوز بعید به نظر می رسید. در 1302شمسی، زمانی که در خوزستان طاعون شیوع یافته بود و تلفات چندی نیز به دنبال داشت، باز هم دولت ایران حاضر به انجام کمترین کار یعنی تنظیف و انجام حفظ الصحه برای اهالی و مأموران منطقه مزبور نبوده. در 1305ش، تصمیم به برپایی قرنطینه در کرمانشاه گرفته شد. از آنجایی که برای انجام هر کار مفید لزوم تخصیص بودجه کاملاً مشهود است، بنابراین، هیئت وزراء مبلغ پنج هزار تومان از محل شصت هزار تومان اعتبار مخارج غیرمترقبه دولت را به اداره صحیه برای انجام این امر واگذار کرد.
گفتنی است در مرز افغانستان و بلوچستان بریتانیا یا همان پاکستان امروزی هیچ ایستگاهی برپا نشد( فلور، 1386: 277)، در حالی که خوب می دانیم بخشی از بیماری های مسری از مرزهای شرقی در کشور شیوع می یافت. باید دست کم بخشی از برنامه های برپایی قرنطینه را سیاست های استعماری کشورهای انگلیس و روس دانست، به همین دلیل، در جنوب ایران، اقدامات برپایی قرنطینه از سوی انگلستان چندان با استقبال عمومی مواجه نشد. آن هم به چند دلیل بود اول اینکه اجرای این مقررات با نفرت تجاری، که کسب و کارشان دچار رکود می شد، مواجه شد دوم اینکه خانواده های متدین مسلمان، که جنازه درگذشتگانشان را با کشتی به بصره می بردند تا از آنجا به کربلا برسانند، از اینکه مجبورند به اخذ جواز از انگلیسی ها بودند ناراحت می شدند(رایت، 1364: 257).
چنان که، در 1316هـ/ 1899م، در بوشهر تظاهرات و اغتشاشات ضد انگلیسی برپا شد. رایت آن اغتشاشات را دسیسه کنسول روس و سایر دول اروپایی دانسته و دلیل آن را این گونه دانسته است. « نظارت مقامات انگلیسی بر تردد کشتی ها به بنادر ایران و امکاناتی که به همین سبب به نفع تجارت بازرگانان انگلیسی فراهم شده بود ناخشنود بودند»(همان)؛ این احساسات ضدانگلیسی سال به سال افزایش می یافت و سرانجام، در 1305ش/ 1928م، رضاشاه مسئولیت اداره قرنطینه های بندری را از انگلیسی ها سلب کرد( همان: 258)؛ از این زمان به بعد مسئولیت قرنطینه در شیوع بیماری بر عهده مسئولان کشوری قرار گرفت.
منبع: شمس اردکانی، محمدرضا؛ عظیمی، رقیه سادات؛ قاسملو، فرید؛(1389)، روند تحول پزشکی نوین ایران، از دارالفنون تا تأسیس دانشگاه تهران، تهران: چوگان با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، اول/1390.