نویسنده: محمدرضا شمس اردکانی
در قرن نوزدهم، فعالیت میسیون های امریکایی پرسبیترین(1) با فرمان محمدشاه قاجار ظاهراً برای بهبود بخشیدن به وضع مسیحیان ایرانی( سرنا، 1362: 183). رسمیت یافت. این میسیون ها، در 50- 1249هـ/ 35-1834 م، با دکتر پرکینز و دکتر گرانت فعالیت خود را در اولین گزینه، یعنی ارومیه، آغاز کردند. پرکینز، از سال 1833م تا 1844م، میان نسطوریان اقامت گزید و فعالیت خود را با هدف « تغییر مذهب مبلغان محمدی»(رینگر، 1381: 128) شروع کرد، اما از آنجایی که به زودی تبلیغ دینی در میان مسلمانان ممنوع شد فعالیت در سایه خدمات آموزشی و بهداشتی را شروع کردند، زیرا، این عامل بدون هیچ مانعی به آن ها در رسیدن به اهدافشان کمک می کرد. گفتنی است که وجود چند پزشک در میان هیئت موجب می شد تا آن ها بدون دغدغه میان مردم در شهرها و دهات رفته و با معاینه و معالجه آن ها محبوبیتی برای خود کسب کنند. این امر به آن ها این امکان را می داد تا مستقیم و غیرمستقیم به تبلیغ بپردازند. یکی از رهبران میسیونرها فلچرسالتون می گفت به جای کشیش ها و پدران دینی به من پزشک بدهید که با کمک آن ها خیلی آسان تر کار خود را پیش می برم(بنجامین، 1363: 273).
همسو با هدف، دکتر گرانت در کنار پرکینز در ارومیه طبابت را آغاز کرد، هر روز عده کثیری از بیماران به او رجوع می کردند( الدر، 1333: 24). از آن جایی که این منطقه چون دیگر نقاط کشور از ضعف بهداشتی و درمانی رنج می برد روز به روز بر تعداد مراجعه کنندگان افزوده می شد تا حدی که وی فرصت رسیدگی به آن ها را نداشت.
هیئت امریکایی در ارومیه مرکزی برای خود ایجاد کرده بودند که شامل خانه ای در شهر و عمارت بزرگی به نام کالج بیرون شهر بود، که شامل کلیسا و مدرسه برای تعلیمات عادی و فنی بود و بیمارستان برای مداوای بیماران فعالیت بهداشتی و درمانی این هیئت به قدری موفقیت آمیز بود که مسلمانان ساکن این منطقه از آنان درخواست تأسیس یک مدرسه پزشکی کردند. به همین دلیل، دکتر گرانت به برپایی چنین آموزشگاهی اقدام کرد، در آن مدرسه هفت مسلمان نیز برای یک دوره 2-3ساله آموزش می دیدند (رینگر، 1381: 130). از دیگر اقدامات مفید این هیئت امداد آنان در هجوم وبا و طاعون در سال های 1846م و 1847م/ 1225 و 1226ش به مردم درمانده بود(همان). هیئت تبلیغی آمریکایی توانستند آرام آرام بر حوزه فعالیت های خود در اطراف ارومیه نیز بیافزایند( میراحمدی، 1368: 77). شش بخش مذهبی در ارومیه یکی در سلماس چهار تا در تبریز تأسیس شد( کرزن، 1362: ج1/ 689). هیئت مذهبی آمریکا به جز آذربایجان در تهران، همدان، درشت و قزوین نیز تلاش هایی داشتند(گروته، 1369: 320)، نکته شایان ذکر حمایت مقامات دولتی و محلی از مبلغان مذهبی امریکایی بود. از آن جایی که یکی از مدیران این هیئت به نام دکتر هومز(2) مدتی مشاور طبی و ولیعهد در تبریز بود( کرزن، 1362: ج1/ 689) می توان برداشت کرد که ولیعهد از اقدامات آنان کاملاً راضی بوده حکمران ارومیه، ملک قاسم، نیز از هیچ کمکی به آنان دریغ نداشت(رینگر، 1381: 134). آنان به جز حمایت های ولیعهد و حکمران ارومیه از پشتیبانی سفارت انگلیس در تبریز نیز برخوردار بودند و این می توانست در گسترش فعالیت آن ها تأثیر بسزایی داشته باشد.
در ارومیه، مبشران امریکایی بعد از مدتی نیاز به یک بیمارستان را احساس کرده بودند. برای همین، در 1298هـ/1880م، هیئتی به نام هیئت بیمارستانی امریکا به سرپرستی دکتر کاکران بعد از ورود به ایران، ساخت بیمارستانی را در ارومیه آغاز کرد. کاکران معتقد بود که این بیمارستان اولین بیمارستانی است که در ایران تأسیس شده است. از سرنوشت بعدی بیمارستان امریکایی ارومیه اطلاعی نداریم(تاج بخش، 1375: 210). دو سال وقت صرف ساخت آن شد و عاقبت، در 1882م، بیمارستانی که ویشارد آن را بسیار مجهز توصیف کرده( ویشارد، 1363: 129) و از هر نظر برای درمان بیماران آمادگی داشت، به نام وست مینستر(3) افتتاح شد(الدر، 1333: 25). بیمارستان در دو بخش بیست تخت خوابی و یک اتاق عمل و دو دانشجوی پزشکی فعالیت می کرد(الگود، 1386: 587).
اقدام دیگر دکتر کاکران برای تأمین کادر پزشکی بیمارستان تأسیس مدرسه عالی طب در کنار بیمارستان بود او در خصوص این اقدام می نویسد:« به عقیده من تربیت پزشکان ایرانی برای خدمت به مردم این کشور از مهم ترین وظایف هر پزشک میسیونر است»(الدر، 1333: 83). دوره تحصیل در این مدرسه شبانه روزی 5 سال بود دانشجویان پس از تحصیل دروس نظری و عملی و بالینی و موفقیت در امتحانات تصدیق طبابت دریافت می کردند. در سال های اولیه، به علت نبود استاد شخص دکتر کاکران بیشتر دروس را تدریس می کرد، اما بعدها استادانی چون دکتر رایت، دکتر هومز، دکتر نان نوردن و دکتر اما میلر در این امر وی را یاری رسانیدند. تدریس دروس غیر پزشکی را هم استادان بومی و غیرخارجی مقیم ارومیه به عهده گرفتند( روستایی، 1382: ج1/ 74-275).
مدرسه پزشکی ارومیه به قدری اعتبار یافت که مظفرالدین شاه هنگام سفر به این شهر از آنجا دیدن کرد و القابی به پزشکان اعطا کرد و شخصاً گواهینامه پزشکی فارغ التحصیلان را امضا کرد. وی همچنین سی تومان هم برای تشویق و ترغیب محصلان طب به آن ها انعام داد(همان: 75-267)این مدرسه پزشکی سال های سال به فعالیت خود ادامه داد(کرزن، 1362: ج1/ 689).
میسیونرهای امریکایی، در 1875م، یک بیمارستان پانزده تخت خوابی همراه با دواخانه در تبریز تأسیس کردند(فلور، 1386: 260)، نخستین میسیونر که وارد این شهر شد دکتر ژرژ و هومز بودند، البته، قبل از تبریز مدتی، در 1299هـ/ 1881م، در ارومیه فعالیت کرده بودند( الدر، 1333: 66). مطب او نیز برای عموم مردم باز بود و همه طبقات از شاهزادگان تا دهقان پیش او می رفتند. نکته ای که در برنامه های این هیئت شایان ذکر است استفاده از بانوان در تأسیسات هیئت بود. به همین منظور خانمی به نام ماری براد فورد به استخدام هیئت درآمد. او علاوه بر مطب خصوصی، در بیمارستان زنان نیز خدمت می کرد. او برای مداوای بیماران طاعون زده و جذامی، که در ده اطراف تبریز قرار داشت( همان: 68)، تلاش زیادی کرد. به جز این خانم باید از دکتر وان من نیز نام برد. او، در 1307هـ/ 1890م، به همراه همسرش وارد تبریز شد و به وظیفه ای که او را به سوی شرق کشانده بود سال ها عمل کرد. شهرت وی موجب شد به سمت پزشک خانوادگی ولیعهد در تهران انتخاب شود( همان)، دکتر وان من توانست با پزشکانی تربیت کند. در 1913م، دکتر لم(4) که جراح ماهری بود توانست در این شهر بیمارستانی نوپان کند(همان).
همدان سومین مرکز فعالیت میسیونرهای مذهبی بود. فعالیت های پزشکی دکتر ای. دبلیو الکساندر و دکتر جی هومز حاکمان محلی را به حمایت از آنان تشویق کرد(همان: 49)، اما تلاش دکتر الکساندر برای تأسیس بیمارستان با استعفای وی عقیم ماند، اما توانست، در 1887م، آموزشگاهی برای تعلیم پزشکی تأسیس کند این کار را پزشکان دیگر همچنان ادامه دادند( همان: 83). با همت خانم دکتر بلانش ویلسون بیمارستانی در عمارت ویپل مموریال هاسپیتال تأسیس شد. این همان بیمارستانی بود که ویشارد از آن یاد کرده و نوشته برای یادبود بانویی که عمیقاً آرزومند بهبود وضع مردم بود بنیاد شده است(ویشارد، 1363: 141)؛ در 1906م(5)، دکتر فانک بیمارستان مزبور را با نام لیلی رید هولت به خارج از شهر منتقل کرد(الدر، 1333: 50).
میسیون امریکایی دکتر تورنس را مأمور فعالیت پزشکی در تهران کرد آن ها ابتدا، در 1299هـ/ 1881م، دواخانه ای افتتاح کرده( فلور، 1386: 260) سپس فعالیت خود را در 1306هـ/1889م، با حضور خانم دکتر ماری سمیف(6)، اولین پزشک زن در ایران، کامل تر کردند. این زن از سوی هیئت مرکزی میسیون امریکایی به تهران اعزام شد. او به مدت سی و چهار سال در خدمت این هیئت در تهران فعالیت پزشکی داشت(الدر، 1333: 42).آن ها برای اهداف خود از هیچ اقدامی دریغ نمی کردند چنان که به دنبال شیوع بیماری وبا در تهران و زمانی که مردم از ترس شهر را تخلیه کرده بودند و پزشکان ایرانی نیز به خارج از تهران پناه برده بودند. میسیون امریکایی برای مداوای بیماران موفق به تأسیس بیمارستانی موقتی شد که در آن تنی چند پرستار و شش دانش آموز پزشکی امریکایی فعالیت می کردند. این مرکز تنها پناهگاه بیماران شده بود(همان: 43).
میسیون امریکایی توانست خدمات پزشکی خود را به وسیله افتتاح بیمارستانی، در 1311هـ/ 1893م، ادامه دهد( میراحمدی، 1368: 77). البته در ساخت بیمارستان ابتدا مشکلاتی بود که با تلاش امین الدوله آن ها مرتفع و عاقبت رسماً به دست ویشارد افتتاح شد(الدر، 1333: 43). علاوه بر این بیمارستان، در 1897م، یک بیمارستان زنان نیز به وسیله آمریکایی ها در تهران بنا شد(فلور، 1386: 260).
مهارت دکتر ویشارد در پزشکی به خصوص در جراحی اهمیت بیمارستان امریکایی را در انظار مردم تهران بالا برد. ویشارد علاوه بر اداره بیمارستان با همکاری پزشکان شرکت تلگرافی هند و اروپا کلاسی نیز برای تربیت پزشکان ایرانی در تهران تأسیس کرد. ویشارد تصمیم داشت که آموزشگاه پزشکی کاملی در شهر دایر کند ولی به علت نداشتن بودجه و آموزگار کافی از این فکر منصرف شد(الدر، 1333: 44). از سوابق خوب این بیمارستان پرستاری از بیماران تهرانی، در 1904م/ 1282ش، هنگام شیوع بیماری وبا در ایران بود، ویشارد ذکر کرده که در این زمان بیمارستان منحصراً به بیماران وبایی اختصاص یافت(ویشارد، 1363: 229). میسیونرهای فعال در این بیمارستان همچنین اقدام به چاپ و انتشار جزوه ای به انگلیسی و فارسی با عنوان وبای آسیایی کردند و در آن راه های پیشگیری از بیماری و کمک های فوری در مراحل اولیه مرض را توضیح دادند( همان: 230).
رشت نیز از فعالیت های مذهبی میسیونرهای آمریکایی بی بهره نماند. در 1285ش/ 1905م، دکتر فریم طبابت را در این شهر آغاز کرد. وی ابتدا در بیمارستانی که زیر نظر فرمانداری تأسیس شده بود مشغول به کار شد و عاقبت در ساختمانی محقر مطبی دایر کرد(الدر، 1333: 71).عاقبت، در 1312ش/ 1933م، بنای جدید بیمارستان ساخته شد، این بیمارستان گنجایش سی تخت خواب را داشت(همان: 85).
میسیونرهای آمریکایی همچنین توانستند در قزوین نیز فعالیت کنند. ویشارد از خانه و پزشک خانه عمومی میسیون امریکایی در این شهر یاد کرده است، که در مرکز شهر و به فاصله کمی با مهمانخانه و پست خانه قرار داشت( ویشارد، 1363: 77). به جز این شهرها در کرمانشاه و مشهد نیز میسیون های امریکایی تلاش هایی در زمینه پزشکی داشته اند. چنان که در کرمانشاه بیمارستان کوچکی، در 1301ش/ 1922م، با همت دکتر بلانش ویلسون تأسیس شد(فلور، 1386: 260) و در مشهد نیز ابتدا چند اتاق برای انجام امور پزشکی در نظر گرفته شده بود، اما، در 1303ش/ 1924م، بنای جدیدی با همت انجمن مذهبی امریکا ساخته شد(الدر، 1333: 84). این بیمارستان همچنین اداره امور پزشکی پرورشگاه بیماران جذامی را نیز به عهده گرفت(همان: 86).
از نکات مهم در زمینه فعالیت های میسیون های امریکایی این بود که آن ها در کنار بیمارستان ها و مراکز درمانی خود همواره مدارسی نیز می ساختند(رینگر، 1381: 141) تا ضمن آموزش و کار پزشکی بتوانند کادر بیمارستان خود را تأمین کنند. همان طور که در شهرهای کرمانشاه و مشهد و رشت آموزشگاه های پرستاری برپا کرده بودند(الدر، 1333: 84).
یکی دیگر از اقدامات مهم مبلغان آمریکایی توجه به دیوانگان، نابینایان، جذامیان، و یتیمان بود. ویشارد در این خصوص می نویسد: دیوانگان در شهر پراکنده بودند مردم معتقد بودند عوامل ماوراء الطبیعه در پیدایش این بیماری، به خصوص جنون دخالت مستقیم دارند. به اعتقاد ایرانیان شیطان در جسم و روح آن ها حلول کرده و در نتیجه این موجودات ترحم انگیز را به زجر می کشند. برای نابینایان نیز هیچ مؤسسه ای وجود ندارد. مریضخانه هیئت امریکایی برای سامان دادن به وضعیت این محرومان پیشقدم شد و محلی برای نگهداری و مداوای آنان در نظر گرفت. همچنین جذامی ها، که آزادانه در شهر رفت و آمد می کردند و بیشتر به گدایی می پرداختند، آمیزش و حشر و نشرشان باعث گسترش این بیماری می شد، ولی هرگز اقدامی برای بهبود حال آن ها صورت نمی گرفت. اولین بار خانم دکتر براد فورد به جمع آوری اعانه از مسلمانان و مسیحیان تبریز برای جزامیان این شهر اقدام کرد، در تهران، مریضخانه هیئت امریکایی این کار را به عهده گرفت( ویشارد، 1363: 63-264).
با پایان جنگ جهانی اول، و با تأسیس دانشکده پزشکی تنی چند از میسیونرهای امریکایی به عضویت کمیسیونی، که برای آزمایش پزشکان مجاز تشکیل شده بود، انتخاب شدند و بعضی از آن ها به تدریس در دانشکده پزشکی پرداختند از جمله دکتر بلیر برای تدریس امراض چشم و حلق و بینی و تشریح در دانشکده پزشکی برگزیده شد(الدر، 1333: 84).
همسو با هدف، دکتر گرانت در کنار پرکینز در ارومیه طبابت را آغاز کرد، هر روز عده کثیری از بیماران به او رجوع می کردند( الدر، 1333: 24). از آن جایی که این منطقه چون دیگر نقاط کشور از ضعف بهداشتی و درمانی رنج می برد روز به روز بر تعداد مراجعه کنندگان افزوده می شد تا حدی که وی فرصت رسیدگی به آن ها را نداشت.
هیئت امریکایی در ارومیه مرکزی برای خود ایجاد کرده بودند که شامل خانه ای در شهر و عمارت بزرگی به نام کالج بیرون شهر بود، که شامل کلیسا و مدرسه برای تعلیمات عادی و فنی بود و بیمارستان برای مداوای بیماران فعالیت بهداشتی و درمانی این هیئت به قدری موفقیت آمیز بود که مسلمانان ساکن این منطقه از آنان درخواست تأسیس یک مدرسه پزشکی کردند. به همین دلیل، دکتر گرانت به برپایی چنین آموزشگاهی اقدام کرد، در آن مدرسه هفت مسلمان نیز برای یک دوره 2-3ساله آموزش می دیدند (رینگر، 1381: 130). از دیگر اقدامات مفید این هیئت امداد آنان در هجوم وبا و طاعون در سال های 1846م و 1847م/ 1225 و 1226ش به مردم درمانده بود(همان). هیئت تبلیغی آمریکایی توانستند آرام آرام بر حوزه فعالیت های خود در اطراف ارومیه نیز بیافزایند( میراحمدی، 1368: 77). شش بخش مذهبی در ارومیه یکی در سلماس چهار تا در تبریز تأسیس شد( کرزن، 1362: ج1/ 689). هیئت مذهبی آمریکا به جز آذربایجان در تهران، همدان، درشت و قزوین نیز تلاش هایی داشتند(گروته، 1369: 320)، نکته شایان ذکر حمایت مقامات دولتی و محلی از مبلغان مذهبی امریکایی بود. از آن جایی که یکی از مدیران این هیئت به نام دکتر هومز(2) مدتی مشاور طبی و ولیعهد در تبریز بود( کرزن، 1362: ج1/ 689) می توان برداشت کرد که ولیعهد از اقدامات آنان کاملاً راضی بوده حکمران ارومیه، ملک قاسم، نیز از هیچ کمکی به آنان دریغ نداشت(رینگر، 1381: 134). آنان به جز حمایت های ولیعهد و حکمران ارومیه از پشتیبانی سفارت انگلیس در تبریز نیز برخوردار بودند و این می توانست در گسترش فعالیت آن ها تأثیر بسزایی داشته باشد.
در ارومیه، مبشران امریکایی بعد از مدتی نیاز به یک بیمارستان را احساس کرده بودند. برای همین، در 1298هـ/1880م، هیئتی به نام هیئت بیمارستانی امریکا به سرپرستی دکتر کاکران بعد از ورود به ایران، ساخت بیمارستانی را در ارومیه آغاز کرد. کاکران معتقد بود که این بیمارستان اولین بیمارستانی است که در ایران تأسیس شده است. از سرنوشت بعدی بیمارستان امریکایی ارومیه اطلاعی نداریم(تاج بخش، 1375: 210). دو سال وقت صرف ساخت آن شد و عاقبت، در 1882م، بیمارستانی که ویشارد آن را بسیار مجهز توصیف کرده( ویشارد، 1363: 129) و از هر نظر برای درمان بیماران آمادگی داشت، به نام وست مینستر(3) افتتاح شد(الدر، 1333: 25). بیمارستان در دو بخش بیست تخت خوابی و یک اتاق عمل و دو دانشجوی پزشکی فعالیت می کرد(الگود، 1386: 587).
اقدام دیگر دکتر کاکران برای تأمین کادر پزشکی بیمارستان تأسیس مدرسه عالی طب در کنار بیمارستان بود او در خصوص این اقدام می نویسد:« به عقیده من تربیت پزشکان ایرانی برای خدمت به مردم این کشور از مهم ترین وظایف هر پزشک میسیونر است»(الدر، 1333: 83). دوره تحصیل در این مدرسه شبانه روزی 5 سال بود دانشجویان پس از تحصیل دروس نظری و عملی و بالینی و موفقیت در امتحانات تصدیق طبابت دریافت می کردند. در سال های اولیه، به علت نبود استاد شخص دکتر کاکران بیشتر دروس را تدریس می کرد، اما بعدها استادانی چون دکتر رایت، دکتر هومز، دکتر نان نوردن و دکتر اما میلر در این امر وی را یاری رسانیدند. تدریس دروس غیر پزشکی را هم استادان بومی و غیرخارجی مقیم ارومیه به عهده گرفتند( روستایی، 1382: ج1/ 74-275).
مدرسه پزشکی ارومیه به قدری اعتبار یافت که مظفرالدین شاه هنگام سفر به این شهر از آنجا دیدن کرد و القابی به پزشکان اعطا کرد و شخصاً گواهینامه پزشکی فارغ التحصیلان را امضا کرد. وی همچنین سی تومان هم برای تشویق و ترغیب محصلان طب به آن ها انعام داد(همان: 75-267)این مدرسه پزشکی سال های سال به فعالیت خود ادامه داد(کرزن، 1362: ج1/ 689).
میسیونرهای امریکایی، در 1875م، یک بیمارستان پانزده تخت خوابی همراه با دواخانه در تبریز تأسیس کردند(فلور، 1386: 260)، نخستین میسیونر که وارد این شهر شد دکتر ژرژ و هومز بودند، البته، قبل از تبریز مدتی، در 1299هـ/ 1881م، در ارومیه فعالیت کرده بودند( الدر، 1333: 66). مطب او نیز برای عموم مردم باز بود و همه طبقات از شاهزادگان تا دهقان پیش او می رفتند. نکته ای که در برنامه های این هیئت شایان ذکر است استفاده از بانوان در تأسیسات هیئت بود. به همین منظور خانمی به نام ماری براد فورد به استخدام هیئت درآمد. او علاوه بر مطب خصوصی، در بیمارستان زنان نیز خدمت می کرد. او برای مداوای بیماران طاعون زده و جذامی، که در ده اطراف تبریز قرار داشت( همان: 68)، تلاش زیادی کرد. به جز این خانم باید از دکتر وان من نیز نام برد. او، در 1307هـ/ 1890م، به همراه همسرش وارد تبریز شد و به وظیفه ای که او را به سوی شرق کشانده بود سال ها عمل کرد. شهرت وی موجب شد به سمت پزشک خانوادگی ولیعهد در تهران انتخاب شود( همان)، دکتر وان من توانست با پزشکانی تربیت کند. در 1913م، دکتر لم(4) که جراح ماهری بود توانست در این شهر بیمارستانی نوپان کند(همان).
همدان سومین مرکز فعالیت میسیونرهای مذهبی بود. فعالیت های پزشکی دکتر ای. دبلیو الکساندر و دکتر جی هومز حاکمان محلی را به حمایت از آنان تشویق کرد(همان: 49)، اما تلاش دکتر الکساندر برای تأسیس بیمارستان با استعفای وی عقیم ماند، اما توانست، در 1887م، آموزشگاهی برای تعلیم پزشکی تأسیس کند این کار را پزشکان دیگر همچنان ادامه دادند( همان: 83). با همت خانم دکتر بلانش ویلسون بیمارستانی در عمارت ویپل مموریال هاسپیتال تأسیس شد. این همان بیمارستانی بود که ویشارد از آن یاد کرده و نوشته برای یادبود بانویی که عمیقاً آرزومند بهبود وضع مردم بود بنیاد شده است(ویشارد، 1363: 141)؛ در 1906م(5)، دکتر فانک بیمارستان مزبور را با نام لیلی رید هولت به خارج از شهر منتقل کرد(الدر، 1333: 50).
میسیون امریکایی دکتر تورنس را مأمور فعالیت پزشکی در تهران کرد آن ها ابتدا، در 1299هـ/ 1881م، دواخانه ای افتتاح کرده( فلور، 1386: 260) سپس فعالیت خود را در 1306هـ/1889م، با حضور خانم دکتر ماری سمیف(6)، اولین پزشک زن در ایران، کامل تر کردند. این زن از سوی هیئت مرکزی میسیون امریکایی به تهران اعزام شد. او به مدت سی و چهار سال در خدمت این هیئت در تهران فعالیت پزشکی داشت(الدر، 1333: 42).آن ها برای اهداف خود از هیچ اقدامی دریغ نمی کردند چنان که به دنبال شیوع بیماری وبا در تهران و زمانی که مردم از ترس شهر را تخلیه کرده بودند و پزشکان ایرانی نیز به خارج از تهران پناه برده بودند. میسیون امریکایی برای مداوای بیماران موفق به تأسیس بیمارستانی موقتی شد که در آن تنی چند پرستار و شش دانش آموز پزشکی امریکایی فعالیت می کردند. این مرکز تنها پناهگاه بیماران شده بود(همان: 43).
میسیون امریکایی توانست خدمات پزشکی خود را به وسیله افتتاح بیمارستانی، در 1311هـ/ 1893م، ادامه دهد( میراحمدی، 1368: 77). البته در ساخت بیمارستان ابتدا مشکلاتی بود که با تلاش امین الدوله آن ها مرتفع و عاقبت رسماً به دست ویشارد افتتاح شد(الدر، 1333: 43). علاوه بر این بیمارستان، در 1897م، یک بیمارستان زنان نیز به وسیله آمریکایی ها در تهران بنا شد(فلور، 1386: 260).
مهارت دکتر ویشارد در پزشکی به خصوص در جراحی اهمیت بیمارستان امریکایی را در انظار مردم تهران بالا برد. ویشارد علاوه بر اداره بیمارستان با همکاری پزشکان شرکت تلگرافی هند و اروپا کلاسی نیز برای تربیت پزشکان ایرانی در تهران تأسیس کرد. ویشارد تصمیم داشت که آموزشگاه پزشکی کاملی در شهر دایر کند ولی به علت نداشتن بودجه و آموزگار کافی از این فکر منصرف شد(الدر، 1333: 44). از سوابق خوب این بیمارستان پرستاری از بیماران تهرانی، در 1904م/ 1282ش، هنگام شیوع بیماری وبا در ایران بود، ویشارد ذکر کرده که در این زمان بیمارستان منحصراً به بیماران وبایی اختصاص یافت(ویشارد، 1363: 229). میسیونرهای فعال در این بیمارستان همچنین اقدام به چاپ و انتشار جزوه ای به انگلیسی و فارسی با عنوان وبای آسیایی کردند و در آن راه های پیشگیری از بیماری و کمک های فوری در مراحل اولیه مرض را توضیح دادند( همان: 230).
رشت نیز از فعالیت های مذهبی میسیونرهای آمریکایی بی بهره نماند. در 1285ش/ 1905م، دکتر فریم طبابت را در این شهر آغاز کرد. وی ابتدا در بیمارستانی که زیر نظر فرمانداری تأسیس شده بود مشغول به کار شد و عاقبت در ساختمانی محقر مطبی دایر کرد(الدر، 1333: 71).عاقبت، در 1312ش/ 1933م، بنای جدید بیمارستان ساخته شد، این بیمارستان گنجایش سی تخت خواب را داشت(همان: 85).
میسیونرهای آمریکایی همچنین توانستند در قزوین نیز فعالیت کنند. ویشارد از خانه و پزشک خانه عمومی میسیون امریکایی در این شهر یاد کرده است، که در مرکز شهر و به فاصله کمی با مهمانخانه و پست خانه قرار داشت( ویشارد، 1363: 77). به جز این شهرها در کرمانشاه و مشهد نیز میسیون های امریکایی تلاش هایی در زمینه پزشکی داشته اند. چنان که در کرمانشاه بیمارستان کوچکی، در 1301ش/ 1922م، با همت دکتر بلانش ویلسون تأسیس شد(فلور، 1386: 260) و در مشهد نیز ابتدا چند اتاق برای انجام امور پزشکی در نظر گرفته شده بود، اما، در 1303ش/ 1924م، بنای جدیدی با همت انجمن مذهبی امریکا ساخته شد(الدر، 1333: 84). این بیمارستان همچنین اداره امور پزشکی پرورشگاه بیماران جذامی را نیز به عهده گرفت(همان: 86).
از نکات مهم در زمینه فعالیت های میسیون های امریکایی این بود که آن ها در کنار بیمارستان ها و مراکز درمانی خود همواره مدارسی نیز می ساختند(رینگر، 1381: 141) تا ضمن آموزش و کار پزشکی بتوانند کادر بیمارستان خود را تأمین کنند. همان طور که در شهرهای کرمانشاه و مشهد و رشت آموزشگاه های پرستاری برپا کرده بودند(الدر، 1333: 84).
یکی دیگر از اقدامات مهم مبلغان آمریکایی توجه به دیوانگان، نابینایان، جذامیان، و یتیمان بود. ویشارد در این خصوص می نویسد: دیوانگان در شهر پراکنده بودند مردم معتقد بودند عوامل ماوراء الطبیعه در پیدایش این بیماری، به خصوص جنون دخالت مستقیم دارند. به اعتقاد ایرانیان شیطان در جسم و روح آن ها حلول کرده و در نتیجه این موجودات ترحم انگیز را به زجر می کشند. برای نابینایان نیز هیچ مؤسسه ای وجود ندارد. مریضخانه هیئت امریکایی برای سامان دادن به وضعیت این محرومان پیشقدم شد و محلی برای نگهداری و مداوای آنان در نظر گرفت. همچنین جذامی ها، که آزادانه در شهر رفت و آمد می کردند و بیشتر به گدایی می پرداختند، آمیزش و حشر و نشرشان باعث گسترش این بیماری می شد، ولی هرگز اقدامی برای بهبود حال آن ها صورت نمی گرفت. اولین بار خانم دکتر براد فورد به جمع آوری اعانه از مسلمانان و مسیحیان تبریز برای جزامیان این شهر اقدام کرد، در تهران، مریضخانه هیئت امریکایی این کار را به عهده گرفت( ویشارد، 1363: 63-264).
با پایان جنگ جهانی اول، و با تأسیس دانشکده پزشکی تنی چند از میسیونرهای امریکایی به عضویت کمیسیونی، که برای آزمایش پزشکان مجاز تشکیل شده بود، انتخاب شدند و بعضی از آن ها به تدریس در دانشکده پزشکی پرداختند از جمله دکتر بلیر برای تدریس امراض چشم و حلق و بینی و تشریح در دانشکده پزشکی برگزیده شد(الدر، 1333: 84).
پی نوشت ها :
1.گروته میسیون های آمریکایی پرسبیترین را به دو شعبه میسیون غرب و میسیون شرق ایران تقسیم کرده که بر اساس نظر وی میسیون غرب ایران در پایگاه های خود در ارومیه، تبریز، و کرمانشاه فعالیت هایی داشته اند. میسیون شرق ایران نیز در تهران، همدان، رشت و قزوین مراکز متعدد داشتند(گروته، 1369: 320).
2.Holmes
3.Westminster.
4.Lamme.
5.فلورسال 1903 را ذکر کرده است(فلور، 1386: 260).
6.ماری اسمیت.