آرزو

خوش ترین لحظه های صبحگاهی بود آن روز قطره های با طراوت اشک های ابر رحمت در پی هم بی امان می چکید از زیر بام آسمان بانوایی دلنشین یکریز می بارید باران
چهارشنبه، 22 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آرزو
آرزو

شاعر: ابوالحسن انصاری



 
خوش ترین لحظه های صبحگاهی بود آن روز
قطره های با طراوت
اشک های ابر رحمت در پی هم بی امان
می چکید از زیر بام آسمان
بانوایی دلنشین یکریز می بارید باران
محو آن بودم
که چگونه شستشو می یافت همه چیز
زیر دانه های مروارید غلطان
و دلم می خواست
که بسان ابرها می شد سرازیر
سیل اشک از دیدگانم
از کدورتهای جانکاه
و از گذار کج گرائی های دوران
کاش می شد
از فراز دور دست ابرها
نم نم موزون روح افزای باران
بر کویر سینه ها می گشت جاری
کلبه ی دلها همه از کینه می گردید عاری
کاش می شد
که پلیدی ها همه نابود می گردید از افکار انسان
من نمی دانم
همچنان باقی است تا کی
این سیاهی ها به این سو
وین کدورتها بدینسان؟
منبع: مجموعه شعر با که جوشی با که باشی، ابوالحسن انصاری، انتشارات مبعث،

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط