نویسنده: اسکات استاکی
مترجم: الهه کاویار
مترجم: الهه کاویار
برای عکاسی از مناطقی که مردمش فرهنگ قدیمی خود را حفظ کرده اند چه نکاتی را باید رعایت کرد؟
مبنای گزارش های ما در مجله نشنال جئوگرافیک، اصالت موضوع است. ما در پی مکان هایی هستیم که هنوز هویتشان را نگه داشتند؛ فرهنگ و میراث معنوی شان را حفظ کرده اند و طبیعت شان دست نخورده مانده است. عکاس مجله، «باب کریست» می گوید: «در عکاسی سفر، انگیزه این است که به جایی بروید و از چیزی عکاسی کنید که متفاوت از محیط اطرافتان است.» در این مقاله نقش عکاس را تعریف خواهیم کرد و چگونگی رفتار یک عکاس را در مواجهه با مردم بومی آن منطقه بررسی می کنیم.* دیدبان مقصد
گردشگران جذب اصالت جایی می شوند، اما باید بدانیم ممکن است این مسأله برای ساکنان آنجا جذاب نباشد. نیاز به مدرن شدن، اشتیاق به داشتن تفریح های نو، نگاه های تحقیرآمیز به مردمان بومی؛ تمام اینها ممکن است از جدابیت جایی که می خواهیم به آن سفر کنیم کم کند. مجله سفر نشنال جئوگرافیک تلاش دارد تا جلوی این مسأله را بگیرد. به همین منظور، روی مواردی که باعث جذابیت یا عدم جذابیت یک نطقه از نظر گردشگری می شود تمرکز کردیم در گروهی با عنوان «دیدبان مقصد» (Destinstion Watch) به مطالعه آن پرداختیم و هر ساله با همکاری مرکز آمار، گزارشی منتشر می کنیم. در این گزارش، محبوب ترین مکان هایی که برای سفر انتخاب می شوند و نیز دلایل آن، مورد بحث قرار می گیرد.«جاناتان تورتلوت» یکی از اعضای تحریریه و رئیس مرکز مقصد پایدار (CSD) گروه مجلات جئوگرافیک، برای گنجاندن یک اصل اخلاقی در سال 1977 میلادی، واژه «ژئوتوریسم» را به واژگان زبان اضافه کرد تا با استفاده از قدرت گردشگری و پتانسیل نهفته آن به پایداری حیات وحش، فرهنگ، میراث، هنر، اقتصادی بومی و هر ویژگی دیگر منطقه بتوان کمک کرد.
نقش عکاس
عکاسی، به ویژه عکاسی سفر، نقش بسیار مهمی در گردشگری دارد؛ چون هر آنچه را که از اصالت و هویت یک منطقه باقی ماند، ثبت و مستند می کند. «کریس رینیر» از نویسندگان مجله- دور دنیا را با تیمش گشته، زبان های روبه نابودی را ثبت و ضبط کرده و از بومیان عکاسی کرده است. به جز این پروژه، او مدیر پروژه «عکاسی جاده ها» است، پروژه ای که در آن دوربین را به دست بومیان می دهند و از آنها می خواهند فرهنگشان را به تصویر بکشند.رینیر اهمیت مستند کردن و حفظ فرهنگ های بومی را با اشاره به کار «ادوارد کُرتیس» که در آغاز قرن 20 از فرهنگ بومیان آمریکای شمالی عکاسی کرد، نشان می دهد. او می گوید:« به تازگی در یک مستند دیدم که یکی از بومیان قوم «اوت» می گفت ما به خاطر عکس های کرتیس بود که رقص آفتاب را دوباره انجام دادیم.»
رینیر بارها به گینه نو سفر کرد تا زندگی و آداب و رسوم بومیان آنجا را به تصویر بکشد که نتیجه آن در مجموعه عکس «گینه نو؛ جایی که نقاب ها هنوز می رقصند» به چاپ رسید. به گفته رینیر؛ «وقتی کتاب چاپ شد، نخست وزیر گینه نو گفت روزی جوانان گینه به این عکس ها نگاه می کنند و می گویند ما باید این نقاب ها را از نو بسازیم.» رینیر با تأکید بر قدرت عکس توضیح می دهد که روزی این عکس ها به فرهنگ های خاموش، حیاتی دوباره خواهند بخشید.
مطالعه می کنید؟
قرار نیست هر کدام از شما یک کرتیس یارینیر دیگر باشید اما می توانیم از روش های ساده آنها برای به تصویر کشیدن اصالت استفاده کنیم، همانند عکس های بومیان هر منطقه کرتیس و رینیر هر دو می دانند که فرهنگ های بومی که از آسیب دنیای مدرن دور مانده باشند بسیار کم اند. امروزه گردشگری آن قدر پیشرفت کرده که کریست می گوید «بچگانه است اگر فکر کنیم هنوز فرهنگی وجود دارد که هیچ دوربینی از آن عکاسی نکرده باشد.» پس هدف پیدا کردن مردمی نیست که هیچ بویی از تمدن نبرده باشند، بلکه قرار است به دنبال آنهایی بگردیم که هنوز سنت های خود را حفظ کرده اند و آگاهانه با آن برخورد می کنند. کریست می گوید: «برخورد بومیان در جاهای مختلف، متفاوت است. عکاسان، گینه نو را دوست دارند چون بومیان آنجا از اینکه از آنها عکاسی می کنید لذت می برند. ولی جائی دیگر مثل بخش هایی از کارائیب، وقتی از آنها عکاسی می کنید حس سوء استفاده و استثمار به آنها دست می دهد. اگر دوربین دست تان باشد به سمت تان میوه گندیده پرت می کنند.» پیش از سفر، کمی مطالعه و تحقیق کنید تا بدانید چطور از شما استقبال می شود. آن طور که «کاترین کارنو» اشاره می کند، اگر رفتار و روشتان درست باشد، هر جا و از هر کس می توانید عکاسی کنید. این توصیه «میشل ملفورد» را هم آویزه گوشتان کنید: «آداب و رسوم هر جا را بدانید و برای عکاسی اجازه بگیرید.»* زود بروید، دیر برگردید
فرهنگ بومی گاهی اوقات به اندازه یک بازار یا نمایشگاه با شما فاصله دارد و این نمایشگاه ها معمولاً برای گردشگران برگزار می شود. کریست به نمایشگاه «شتر پوشکا» در راجستان هند و جشن رقص در «بوتن» اشاره می کند که موضوعات خوبی برای عکاسی هستند. کریست می گوید: «به تازگی برای عکاسی جشنی به کرالا در هند رفتم؛ 50 فیل زره پوش و صدها نوازنده حضور داشتند. در 15 سال گذشته نخستین بار بود که جشنی برای عکاسان غربی برپا شده بود.»وقتی به چنین مواردی بر می خورید، زود خودتان را به محل برسانید، پیش از اینکه جمعیت زیاد شود. «آرون هیوئی» که گزارش «راهی به سوی کاچوپیچو» را عکاسی کرد می گوید: «شعار من این است؛ زود برو، دیر برگرد.» این گزارش، شرح سفری هیجان انگیز است که از «کاسکو» در پرو آغاز می شود، در بازارها می چرخد و در ویرانه های شهر مشهور اینکا در شهر «کامینو» ی سلکنتی به پایان می رسد، جایی که بهترین هتل هایش یک روز رایگانند. یکی از دو تصویری که در صفحه عنوان مقاله استفاده شد، نمای نزدیک از زن محلی روستای «چین چرو» است که پارچه دستباف می فروشد. هیوئی می گوید: «وقتی رسیدم،هوا تاریک شده بود. خواستم پیش از بالا آمدن خورشید آنجا باشم تا سایه نباشد و بتوانم دوربین را روی دیافراگم باز تنظیم کنم و عکس بگیرم. هنگام طلوع، آسمان پهنه ای گسترده و یکرنگ است.» 2 ساعت که بگذرد گردشگران از راه می رسند و دور دست فروش ها جمع می شوند، صحنه شلوغ تر می شود و عکاسی سخت تر.
برای گزارش «قالیچه پرنده» که «دانون وبستر» به دنبال قالیچه نفیس ترکی برای خانه اش در ویرجینیا می گردد، عکاس گزارش، «پالانی موهان»، چند تا از بهترین عکس هایش را در بازار بزرگ استانبول می گیرد. این بازار سرپوشیده هزار و 200 حجره و روزانه 350 هزار خریدار دارد. موهان برایمان گفت: «سوژه های بسیاری برای عکاسی هست، بازاری رنگارنگ با پیشه های مختلف. همه جور آدمی در حال عکاسی است، حجره داران دیگر عادت کرده اند که هر کسی ازشان عکس بگیرد. آن قدر هم سرشان شلوغ است که وقت اعتراض ندارند.»
* خلاف جهت شنا کن
«جیم ریچاردسون» دوست دارد به هر جایی سرک بکشد و به قول خودش، «باید کاری کنی که دیگران نکرده اند.» او که بارها برای عکاسی به اسکاتلند رفته و از فرهنگ «سلت» ی مثل رخدادهای ورزشی شان عکاسی کرده می گوید: « تا به حال به محل مسابقات ورزشی «بریمار» که ملکه هم در آن شرکت می کند نرفته ام. با وجود آن همه نیروی امنیتی، مجبوری یک جا بایستی و تکان نخوری. به جای این طور سوژه ها ترجیح می دهم از مسابقات محلی عکاسی کنم. آنجا کسی نمی گوید اینجا و آنجا نرو، می توانی وارد زمین بازی شوی و لحظه ای که بازیکن دعا می کند پرتابش به خطا نرود را ثبت کنی.» نمونه دیگر، عکاسی از جزیره کوچک و تاریخی «آیونا» در اسکاتلند است که تنها 110 سکنه دارد ولی هر سال 130 هزار نفر مسافر دارد. ریچاردسون یک شب آنجا ماند تا عکاسی کند. ریچاردسون دوربین اش را روشن کرد. یادتان باشد هر چیزی را از راه همیشگی تجربه نکنید.* یک جای مطمئن پیدا کن
هتل ها و مهمانسراهای خوب همیشه یک جاذبه بومی دارند، انگار از بافت محیط هستند نه اینکه جایگزین چیزی شده باشند. برای مقاله «درباره بالی»، «جاستین گوریگلا» برای 2 عکس که در صفحه عنوان کار شد، تصویر مهمانسرای گرمسیری یکی از جزایر اندونزی را انتخاب کرد. در توصیف مهمانسرا می گوید: «همه در محوطه بیرون مهمانسرا در باغ آبی قدم می زدند، سبدهای گل در دست داشتند و هرگاه که اراده می کردند ماساژ می گرفتند.» انگار بهشت را توصیف می کند. جاستین ادامه می دهد: «حدود یک ساعت گشتم و بهترین مناظر را شناسایی کردم و باقی روز عکس گرفتم، توصیه می کنم جایی بمان و وقت بگذار که می دانی عکس های خوبی خواهی گرفت. اگر می خواهی اتاق کرایه کنی از طبقات بالا انتخاب کن و حتماٌ به هتل دار هم بگو که عکاس هستی و می خواهی از بهترین مناظر عکاسی کنی.»«میشل ملفورد» هنگام عکاسی برای گزارش جنوب هند 2 عکس از مزرعه «فیلیپ کوتی» گرفت که در مجله هم چاپ شد؛ خانه های کوچک زیر سایه نخل ها در تالاب «کرالا» در شهر «کوماراکوم». میشل می گوید اینجا انگار ونیز است، همه جا پر از قایق. تصویری که او از کرالا گرفت، بسیار متفاوت بود، عکسی از داخل قایقی سقف دار که قایق ران را در حال هدایت قایق نشان می دهد و یک مهمانسرا هم در زمینه عکس می بینیم. عکس هایی که می گیرید باید کاملاً تجربه آنجا بودن را منتقل کند. بیشتر مهمانسراها، ما را در محیطی غیر بومی حبس می کنند، پس آنجا نمانید.
* در مراسم ها شرکت کنید
«مکدف اورتن» می گوید: «اینکه با احترام در آداب و رسوم محلی شرکت کنید کمک می کند تا به خوبی صحنه ای را که می خواهید عکاسی کنید، پیدا کنید.» اورتن و همسرش به «بومپاری» رفتند، کوهستانی در رشته کوه هیمالیا، درست بیرون «لاسا» در تبت، تا برای دخترشان که به زودی فرزندی به دنیا می آورد دعا کنند. اورتن می گوید: «آنجا پر از پرچم های رنگارنگ بود. در معابد هم نذری می دادند. کمی دورتر بالای دره، قلعه «پوتالا» بود؛ جایی که دالایی لاما، رهبر بوداییان تبت زمستان ها را آنجا می گذراند.»* وقت بگذارید و با بومیان آشنا شوید
کریس رینیر که در موضوع فرهنگ، عکاسی می کند و شاگردان بسیاری را آموزش داده می گوید: «به شاگردانم یاد داده ام که کیفیت عکس در ارتباط مستقیم با کیفیت رابطه ای است که با آن فضا برقرار کرده اند. در جمع محلی ها بنشینید، به خانه شان بروید و با خانواده شان آشنا شوید. با مسن تر ها هم قدم شوید و گشتی در اطراف بزنید. هر چه بیشتر با آنها گرم شوید، فرصت های عکاسی بهتری به دست می آورید. اگر هم زبان نیستید، لبخند بزنید و شادی خود را از دیدنشان ابراز کنید. ولی تلاش کنید 2 کلمه هم محلی یاد بگیرید تا راحت تر با آنها بجوشید. 10 دقیقه تا یک ساعت که با آنها باشید، می توانید عکاسی را شروع کنید، عکس هایی فراتر از کارهای تکراری.» رینیر تأکید می کند که برای این ارتباط وقت بگذارید. اینکه 5 دقیقه از اتوبوس پیاده شوید، یک چیز است، ماشین گرفتن و برگشتن و یک روز کامل عکاسی کردن چیز دیگر.* احترام و قدردانی تان را ابراز کنید
کاترین کارنو بارها از بومیان جنوب غربی ایالات متحده آمریکا، همچون اقوام «پوبلو» نزدیک شهر سانتافه در نیومکزیک عکاسی کرده و می گوید: «تا به حال نشده همین که به جایی رسیدم عکاسی را شروع کنم. کمی کنار محلی ها، مخصوصاً پیرترها بنشینید. خیلی راحت با آنها صحبت کنید و بگویید می خواهید چه کنید. بیشتر از اینکه حرف بزنید بشنوید. من همیشه تلاش می کنم این حس را به آنها منتقل کنم که آدم خوبی هستم و فرهنگشان را دوست دارم. آن وقت خودشان، شما را به دوستانشان معرفی می کنند و پیشنهاد می کنند چه کار کنید. صحبت تان را با موضوعی پیش پاافتاده آغاز کنید. همیشه خودم را آدم ساده ای نشان می دهم و علاقه ام را به شیوه زندگی شان ابراز می کنم. آن وقت است که اجازه می گیرم تا عکاسی کنم.» برای اینکه یخشان آب شود، از سوژه ای که می خواهید عکاسی کنید کلی تعریف و تمجید کنید؛ حالا سوژه یک کوزه باشد یا یک خانه. کارنو، برایمان از سختی ترکیب مناسب عکس ها می گوید و اینکه چطور به آنها فهماند که می خواهد چه کار کند؛ «سوژه ام ارتباط بین مردم بود. گفتم چقدر اینجا زیباست، خیلی خوشحالم که با شما هم صحبت شدم. اگر کسی با دوربین راحت نباشد و خجالت بکشد، معمولاً می رود پشت دوربین.» برای گزارش «رنگ سانتافه»، کارنو پرتره ای عالی از یک گله دار بوفالو بومی امریکا گرفت. کارنو در آغاز با خود گله دار آشنا شد و گله اش را دید. در فکرش بود که چهره گله دار، همان تصویری است که برای گزارش می خواهد ولی او خیلی خجالتی بود؛ «خودم را آرام نشان دادم تا او هم مضطرب نشود وقتی گفتم چقدر سبک زندگی شان جذاب است، مرا به خانه اش برد و در حالی که بین شاخ های گوزن و شکارهای دیگرش ایستاده بود عکس دلخواهم را گرفتم. آخر کار هم کلی خوشحال بود که من این همه مشتاقم تا از او عکس بگیرم.» *منبع: نشریه سرزمین من شماره 36