نویسنده : ابوالفضل حافظیان
رساله حاضر یکی از چند رساله ای است که در دوران جنگ های ایران و روس نوشته شده اند. جنگ های مذکور به دو دوره تقسیم می شود: دوره اول از سال 1218 ه-.ق آغاز ودر سال 1229 ه-.ق با امضای عهدنامه گلستان پایان یافت.
دوره دوم در سال 124 ه-.ق شروع شد. طولانی شدن جنگ در دوره اول و تحریک و تهییج مردم برای حضور در جنگ در دوره دوم سران حکومت و فرماندهان ایرانی را با مشکلات عدیده ای از جمله مشروعیت جنگ مواجه ساخت. برای رفع شبهات عده ای مأمورشدند تا نظریات و فتاوای علمای اعلام را جمع آوری نمایند. علما نیز واکنش مناسبی در برابر تجاوزات آشکار روس نشان دادهو رسائل متعددی جهت ترغیب مردم به حضور در جنگ نگاشتند.
در اندک مدت رسائل عدیده از اطراف و جوانب دررسید، در رساله شیخ جعفر و آقاسید علی که رأس و رئیس مجتهدین بودند صراحتاً تعیین نیابت امام و وکالت فقهای ذوالعز والاحترام در این مقام نگاشته و بهدلایل واضحه و براهین ساطعه تصریح نموده که امروز محاربات با جماعت روسیه جهاد است.
[1]
رساله حاضرازجمله رسائل جهادیه است که در دوره دوم جنگ ایران و روس نگاشته شده و در آخر رساله سال 1238 به عنوان تاریخ تألیف درج شده است، به نظر می رسد این رساله در زمانی نوشته شده که دولت ایران در حال آمادگی برای جنگ بوده است.
مؤلف رساله، حاج ملارضا بن محمد امین همدانی است
[2] وی از علمای بزرگ و فقهای مشهور عصر فتح علی شاه قاجار بوده و در وادی ادب و عرفان نیز زبانزد خاص و عامبوده است
[3] و ید طولایی در علوم اسلامی خصوصاً تفسیر و کلام داشته و تفسیری بر قرآن کریم به فارسی از او به چاپ رسیده با نام الدر النظیم
[4]، و مفتاح النبوه و ارشاد المضلین از دیگر تألیفات اوست
[5]. در ادب و عرفان نیز اشعار عارفانه ای دارد که شمار آن به 8000بیت می رسد و تخلص شعری اش کوثر بوده است.
[6] وفاتش به سال 1247ق اتفاق افتاد، از آثار وی در مجموعه شماره7571 کتاب خانه مجلس چندین رساله را یافتیم که یکی از رسائل مجموعه مذکور، رساله جهادیه است که تقدیم می داریم.
هدف اصلی مؤلف در این رساله ترغیب و تشویق مسلمین به جهاد مسلمین در برابر متجاوزین روس است و ضمناً به شرح وظایف فرماندهان و رتبه های مختلف نیروهای اداری و رزمی می پردازد و نکات مهمی را در مورد نظارت و جلوگیری از تخلفات دولت مردان متذکر می شود و حکام را از تعدی و ظلم بر رعایا برحذر می دارد.
رساله بیشترآهنگ اجتماعی و سیاسی داشته وکمتر متعرض مسائل فرعی فقهی می گردد، این دست رسائل جهادی به جهت این که نشانگر حوادث برهه ای از تاریخ سرزمیناسلامی ماست و نیز بیانگر نحوه نگرش علمای دین به مسائل اجتماعی و سیاسی است، حائز اهمیت می باشد.
بسمه تعالی
رساله جهادیه جناب استاد حاجی
ملارضای همدانی سلمه الله
بسم الله تبارک وتعالی الحمد لله بنواله
والصلوة علی محمد وآله
بدان که در این جزء از زمان که کفره روسیه - خذلهم الله - هجوم بر سر مسلمانان آورده اند و بعضی از ولایاتاسلام را با اهالی آن ها در حوزه تصرف و دست تعدی برایشان باز نموده اند و اغلب شعائر و احکام مسلمانی را معطل و مهمل گذاشته اند، با ایشان به شریعت خود راه می روند و یوماً فیوماً استعداد ایشان زیاد می شود ولهذا خوف بر بیضه اسلام به هم رسیده.
اصناف مجاهدین فی سبیل الله و اقسام مکلفین به مقاتله با معاندین دین مبین بر سه گونه اند: اخص و خواص و عوام.
مراد ما از اخص، فرمانفرما و صاحب امر مقاتله و مجاهده است و به حکم و فرمان وی امر قتال و جهاد صورت پذیرد، مانند شاه اسلام پناه - شید الله ارکانه - و هرکه را که او امیر و نایب خود گرداند چون نواب شاه زاده والاتبار، که به حفظ ثغور، مأمور [و به] تشمیت امر عباد [مشغول اند.]
و مقصود از خواص، مباشرین و عمال تجهیز عساکر و اجنادند که انتظام امور مقاتله و مهام مجاهده در کف کفایت و حسن درایت ایشان است، مانند ارباب خبرت و اصحاب مشورت که به تدبیر و تقدیر آن ها امر غزا انجام گیرد، مانند: وزرا و وکلا و اهل دیوان و غیر ذلک.
و صنف سیم، عسکر و لشگر و سایر ایشان است از مردمان دین دار که در بند شریعت و دین و حفظ رسوم (و امین؟)حضرت سید المرسلین می باشند و خود را مهیا و آماده جهاد و مقابله نموده اند.و هریک از این سه صنف را از جانب شرع شریف تکلیفی مقرر و حکمی لازم است، اگر چه تکلیف همه اصنافثلاثه ارشده و ضعیف بر وجه واحد و تیره واحده نباشد. صنف اول اشد از ثانی و ثانی اشد از ثالث است، اما هرکدام از وجهی، زیراکه حقیقت مقاتله فی المثلبه صورت شخص آدمی است و هریک از اصناف مرقومه جزوی از اجزا و عضوی از اعضای اویند؛ مثلاً امیر و فرمانفرما به منزله قلب و وزرا و صاحبان تدبیر وتصرف به مثابه تتمه اعضای رئیسه، و مابقی لشگریان به جای سایر اعضای آن شخص اند. یا آن که امیر به منزله قوا و لشگریان به مثابه بدن، یا آن که امیر به جای سر و صاحبان تدبیر به جای ارکان و عسکر به جای گوشت و سایر اعضای بدنیه اند و هم چنان که هرگاه قلب و روح یا قوای آن و هم چنین رأس و ارکان دقیقه از شغل خود بازمانند یا در افعال متعلقه به خود اندک اهمالی ورزند امر بدن مختل بلکه ضایع و نابود شود. کذلک اگر العیاذ بالله اولو الامر و فرمانفرما یا وزیر و صاحبان تدبیر در امور متعلقه به ایشان فی الجمله تسامح و تکاهل رود امر قتال و جهاد ضایع و مختل شود و حال آن که مجاهده و مقابله که امروز بر همه مسلمانان واجب و لازم [است] تکاهل در آن نه همین مختص بعض دون بعض است و فسادش نه همین متعلق به قتلنفوس محترمه و نهب اموال و هتک عرض و ناموس مسلمین است بلکه موجب شکست بیضه اسلام و انهدام بنیان دین و شریعت سید انام - علیه الصلوه والسلام - است و فساد آن عالم گیر و ضررش به صغیر و کبیر، برنا و پیر همگی خواهد رسید و بلاشبهه این باعث بر خسران ابدی است، معصیت این مانند معاصی دیگر نخواهد بود بلکه این مانند قتل حضرت امیرالمؤمنین و سایر پیشوایان و ائمه دین است، چراکه از قتل، ضرری به نفس نفیس آن بزرگواران نرسید فساد آن همان بود که امر دین مختل و شریعت پیغمبر - صلی الله علیه وآله وسلم - از نسق و نظام افتاد و بدان جهت قاتل را خسران ابدی حاصل گشت و همان ضرر بل اشد از آن در این صورت نیز حاصل خواهد شد.
پس بر عاقل دین دار لازم است که در امر مجاهده اهتمام نماید و دقیقه ای بی جهت نیاساید و آرام نگیرد، زیرا چنان که تکلیف اخص و خواص اشد است اجر و ثوابش نیز زیاده از دیگران است.
پس خوشا به حال آن که در این امر لازمه جد و جهد نماید و سعی بلیغ کند تا از عهده تکلیف خود برآید و چون تکلیف هر سه فریق را داعی و هم چنین سایر علمای عصر و فضلای دهر - کثرالله امثالهم - و رسائل متعدده نوشته ایم دیگر ضرورتی به بیان تفاصیل تکالیف هریکنیست.
و اجمالاً آن که واجب و لازم است که هریک از شغلی و عملی که محول به اوست دقیقه ای خود را معاف ندارد ویقین بداند که اهتمام به این تکلیف زیاده از صوم و صلوة و زکاة و حج واجبه است
از آن که العیاذ بالله بعد از انهدام بنیان اسلام این دورکعت نماز به چه کار خواهد آمد یا آن که در آن وقت احدی متمکن از اقامه هیچ یک از احکام شرعیه نخواهد شد.
پس بر هر کس لازم است که آن چه در پیش او می رود تقصیری ننماید و هرکسی را شغلی است و متوجه شدن به امر جهاد نه همین است که شمشیر بندد و به قتال رود بلکه بر بعضی لازم [است] که متوجه تهیه اسباب قتال باشند. عالم، عالم اسباب است و هر مسببی به سببی منوط و به شرطی مربوط است: واذا فقد السبب والشرط فقد المسبب و المشروط.
و ایضاً بدان که آن چه امر جهاد را مضبوط و منتظم می نماید به پاداشتن امر شریعت است و لاسیما پادشاه و امیر لشگر. از آن که فرموده اند: الناس علی دین ملوکهم. بعد از آن که پادشاه و فرمانفرما در امور متعلقه به خود بر وفق ضابط شرع رفتار نمود در همه کار طریقعدالت را رعایت کرد، سایر ناس نیز در امور متعلقه به خود به طریق شرع و عدل جاری خواهند شد. و این معنا با قطع نظر از آن که ولایت را آبادان و رعیت را معمور می سازد و بلاشبهه مورث محبت و اتحاد می شود و قلوب را به یکدیگر مهربان و مایل می گرداند و همگی خود را شریک دولت سلطان می دانند و این موجب می شود که لشگریان به اخلاص خدمت کنند و به شوق تمام قدم جلادتدر میدان مقاتله نهند و در این صورت منظور نظر رحمت الهی گردند و قوت قلب ایشان را حاصل شود و لهذا بردشمن مظفر و منصور آیند و اجر و ثواب عمل نیز زیاده گردد.
و اهم از همه ملاحظه احوال رعایا و زیر دستان است که حکام و عمال به ایشان ظلم و تعدی ننمایند بلکه به عدل رفتارکنند از آن که فرموده اند: بالعدلقامت السموات والارض. و اگر مطلع شوند که نسبت به آن ها جبری شده موافق قانون شرع از روی بازخواست عظیم و مؤاخذه کلی کنند، تا من بعد کسی پیرامون ظلم نگردد و مطلقاً مسامحه و اهمال را در آن جایز ندانند، چه مسامحه موجب جرأت دیگران شود و رفته رفته اخلاص رعیت نسبت به پادشاه کم گردد، بلکه مظلومین بد دعایی کنند و آه یتیمان را تأثیرهاست و تیر دعای بیوه زنان به هدف اجابت مقرون و نفس پیران شکسته احد از سیف قاطع است و بالضروره در این صورت کار پادشاه و امیر لشگر از نظام می افتد، امر رعیتی مختل شود و رعایا پاره ای فقیر شوند و متمکن از امر کاسبی خود نگردند و پاره ای که متمکن باشند از شوق کاسبی افتند و مقاسمه سلطان به عمل نیاورند و در اختلال آن، امر جهاد خلل پذیر گردد و از تهیه اسباب قتال بازمانند و عوام الناس میل به ولایت و حمایت دشمن کنند و بدان جهت شوکت امیر لشگر شکسته شود و زیاده در آن چه بیش تر مراعات آن واجب و لازم است و باید به دقت متوجه شد ملاحظه کیفیت سلوک مباشرین وجوهات. دیوان دولت کهاغلب اوقات باعث خرابی ولایات و اضمحلال امر سلطنت و انهدام بنیان شوکت تعبیر دولت در مسامحه و مساهلهدر این امر خطیر بوده و مشهور است که دولت با کفر جمع می شود و با ظلم نمی شود. پس حاکم حکیم آن است که اهتمام در این امر زیاده از امور دیگر نماید، وقتی که در ظلم عمال نفع دنیوی عاید صاحب کار نگردد و نفع آن با عامل باشد چه مسامحه در این ضرر رسانیدن بهخود و غیر هر دوست، بلکه در این صورت فی الحقیقه ظلم کلی به صاحب کار و امیر ذوالاقتدار شده، زیرا که جناب رب الارباب البته چاره ای از برای عجزه و مظلومین از بندگان خود خواهد کرد بی چاره آن صاحب اختیار است و همین که خدای عزوجل دید که آن، متوجه احوال زیردستان و مظلومان نمی شود دولت را از او خواهد گرفت و به دیگری محول خواهد فرمود کارگزاران او بسیار است، پاسبانان وی بی شمار است و گمان نکند که چون اسباب ظاهر من آنکه و غیر مرا علی الظاهر اسبابی مهیاست پس بزرگی و سلطنت الله مخصوص من خواهد بود چه بسیار اتفاق افتاد که در آن واحد بزرگی را از صاحبان اسباب گرفته و به کسی داده که وی را مطلقاً اسبابی نبود و می شود که سبب کلی این اختلال در سلطان باشد به این که بعد از اطلاع به ظلم اهمال در
مؤاخذه کند یا آن که اوقات را به لهو و لعب صرف کند و از احوال رعایا غافل شود و می شود که به طمع جزئی باعث بر این ضرر کلی گردد و می شود که از باب کمدماغی دقت در محاسبه اهل دیوان نکند و بدان جهت مطلع از وضع و اوضاع نگردد و...
لازم است که جمعی از امینان عادل را بر مباشرین عامل گمارد و رعایا را بدیشان سپارد و در حین محاسبه جمعی را حاضر سازد که امین رعیت باشند نه هواخواه ظلمه و نفس اماره و برصاحب کار نیز لازم است که خود را بی خبر وانمود نکند که عمال و مباشرین بفهمند که وی را از اخذ اموال رعیت به هر نحوی که باشد خوش نمیآید از آن که ایشان در این صورت حسن خدمت خود را در این دانند که اخذی به جهت صاحب کار کرده باشند از هر ممری که ممکن شود. بلکه صاحب مملکت خود از جانب رعیت دقت کند و متوجه شود که مبادا در محاسبه رعایا حیف و میلی روی دهد چنان داند که آن چه رعایا در خانه خود دارند همه و تمامی از اوست و ایشان به منزله خزانه داران اویند و تفاوتی ندارد در این که آن اموال جمع در خزانه یادر خانه رعیت باشد و اگر خود دماغ این نحو از دقت و غوررسی در امور نداشته باشد البته وزیر با تدبیری که امین دولت و خیر خواه رعیت و خدا ترس و دین دار و غیر راغب بر ذخایر زخارف و صاحب وقوف به وجوه مصارف باشد تعیین نماید و زمام مهام امور را به وی محول دارد و عامه رعایا و کافه برایا را
بدو سپارد و خود نیز مراقب احوال او باشد و به حسن عدالت و دیانت او فریفته نشود که شیطان قوی و دام های آن بسیار است و از این بوده که سلاطین را همیشه همچو کسی از مردمان عاقل و حکیم کامل بوده، زیرا که شغل متعلق بهسلطنت بسیار و ارباب رجوع بی شمارند یک نفر مشکل از عهده تمام آن امور بر میآید.
اما بعد از آن که وزیر مشیر را مشخص نمود و زمام مهام را به کف کفایت او نهاد بر آن وزیر واجب است ازکارهای متعلقه به وی، دقیقه ای خود را معاف ندارد و به مشاغل غیر متعلقه نپردازد و هر کاری را به اهلش واگذارد و بدان بسپارد به دقت مراقب احوال ایشانباشد که خیانتی به هیچ وجه من الوجوه نکنند و هم چنین لازم است که امیر و وزیر در دقایق شرعیه به علمای عامل و صلحای عادل رجوع کنند و ایشان را بهامر به معروف و نهی از منکر اعانت نمایند و در حدود و دیات و قصاص به حکم ایشان جاری شوند و سیاست مدن رامخصوص به تدابیر عقلیه خود رها مگردانند، چه صاحب شریعت مقدسه - صلوات الله علیه - از همه کس عاقل تر و صاحب وقوف تر است و بعد از مراعات آن چه گفتیم پس بلا شبهه در این وقت رعیت به رفاه و همگی خیرخواه دولت و دین گردند و امر جهاد مضبوط شود و علما نیز مباشر امر مقاتله شوند و خدای عزوجل البته نصرت خواهد داد و دین خود را ضایع و محمل نخواهد گذاشت.
این بود آن چه علی العجالة به نظر قاصر آمد. و الله الموفق والمعین به اتمام رسید شهر ذی حجة الحرام سنه 1238 من الهجره النبویه.
دوره دوم در سال 124 ه-.ق شروع شد. طولانی شدن جنگ در دوره اول و تحریک و تهییج مردم برای حضور در جنگ در دوره دوم سران حکومت و فرماندهان ایرانی را با مشکلات عدیده ای از جمله مشروعیت جنگ مواجه ساخت. برای رفع شبهات عده ای مأمورشدند تا نظریات و فتاوای علمای اعلام را جمع آوری نمایند. علما نیز واکنش مناسبی در برابر تجاوزات آشکار روس نشان دادهو رسائل متعددی جهت ترغیب مردم به حضور در جنگ نگاشتند.
در اندک مدت رسائل عدیده از اطراف و جوانب دررسید، در رساله شیخ جعفر و آقاسید علی که رأس و رئیس مجتهدین بودند صراحتاً تعیین نیابت امام و وکالت فقهای ذوالعز والاحترام در این مقام نگاشته و بهدلایل واضحه و براهین ساطعه تصریح نموده که امروز محاربات با جماعت روسیه جهاد است.
[1]
رساله حاضرازجمله رسائل جهادیه است که در دوره دوم جنگ ایران و روس نگاشته شده و در آخر رساله سال 1238 به عنوان تاریخ تألیف درج شده است، به نظر می رسد این رساله در زمانی نوشته شده که دولت ایران در حال آمادگی برای جنگ بوده است.
مؤلف رساله، حاج ملارضا بن محمد امین همدانی است
[2] وی از علمای بزرگ و فقهای مشهور عصر فتح علی شاه قاجار بوده و در وادی ادب و عرفان نیز زبانزد خاص و عامبوده است
[3] و ید طولایی در علوم اسلامی خصوصاً تفسیر و کلام داشته و تفسیری بر قرآن کریم به فارسی از او به چاپ رسیده با نام الدر النظیم
[4]، و مفتاح النبوه و ارشاد المضلین از دیگر تألیفات اوست
[5]. در ادب و عرفان نیز اشعار عارفانه ای دارد که شمار آن به 8000بیت می رسد و تخلص شعری اش کوثر بوده است.
[6] وفاتش به سال 1247ق اتفاق افتاد، از آثار وی در مجموعه شماره7571 کتاب خانه مجلس چندین رساله را یافتیم که یکی از رسائل مجموعه مذکور، رساله جهادیه است که تقدیم می داریم.
هدف اصلی مؤلف در این رساله ترغیب و تشویق مسلمین به جهاد مسلمین در برابر متجاوزین روس است و ضمناً به شرح وظایف فرماندهان و رتبه های مختلف نیروهای اداری و رزمی می پردازد و نکات مهمی را در مورد نظارت و جلوگیری از تخلفات دولت مردان متذکر می شود و حکام را از تعدی و ظلم بر رعایا برحذر می دارد.
رساله بیشترآهنگ اجتماعی و سیاسی داشته وکمتر متعرض مسائل فرعی فقهی می گردد، این دست رسائل جهادی به جهت این که نشانگر حوادث برهه ای از تاریخ سرزمیناسلامی ماست و نیز بیانگر نحوه نگرش علمای دین به مسائل اجتماعی و سیاسی است، حائز اهمیت می باشد.
رساله جهادیه جناب استاد حاجی
ملارضای همدانی سلمه الله
بسم الله تبارک وتعالی الحمد لله بنواله
والصلوة علی محمد وآله
بدان که در این جزء از زمان که کفره روسیه - خذلهم الله - هجوم بر سر مسلمانان آورده اند و بعضی از ولایاتاسلام را با اهالی آن ها در حوزه تصرف و دست تعدی برایشان باز نموده اند و اغلب شعائر و احکام مسلمانی را معطل و مهمل گذاشته اند، با ایشان به شریعت خود راه می روند و یوماً فیوماً استعداد ایشان زیاد می شود ولهذا خوف بر بیضه اسلام به هم رسیده.
اصناف مجاهدین فی سبیل الله و اقسام مکلفین به مقاتله با معاندین دین مبین بر سه گونه اند: اخص و خواص و عوام.
مراد ما از اخص، فرمانفرما و صاحب امر مقاتله و مجاهده است و به حکم و فرمان وی امر قتال و جهاد صورت پذیرد، مانند شاه اسلام پناه - شید الله ارکانه - و هرکه را که او امیر و نایب خود گرداند چون نواب شاه زاده والاتبار، که به حفظ ثغور، مأمور [و به] تشمیت امر عباد [مشغول اند.]
و مقصود از خواص، مباشرین و عمال تجهیز عساکر و اجنادند که انتظام امور مقاتله و مهام مجاهده در کف کفایت و حسن درایت ایشان است، مانند ارباب خبرت و اصحاب مشورت که به تدبیر و تقدیر آن ها امر غزا انجام گیرد، مانند: وزرا و وکلا و اهل دیوان و غیر ذلک.
و صنف سیم، عسکر و لشگر و سایر ایشان است از مردمان دین دار که در بند شریعت و دین و حفظ رسوم (و امین؟)حضرت سید المرسلین می باشند و خود را مهیا و آماده جهاد و مقابله نموده اند.و هریک از این سه صنف را از جانب شرع شریف تکلیفی مقرر و حکمی لازم است، اگر چه تکلیف همه اصنافثلاثه ارشده و ضعیف بر وجه واحد و تیره واحده نباشد. صنف اول اشد از ثانی و ثانی اشد از ثالث است، اما هرکدام از وجهی، زیراکه حقیقت مقاتله فی المثلبه صورت شخص آدمی است و هریک از اصناف مرقومه جزوی از اجزا و عضوی از اعضای اویند؛ مثلاً امیر و فرمانفرما به منزله قلب و وزرا و صاحبان تدبیر وتصرف به مثابه تتمه اعضای رئیسه، و مابقی لشگریان به جای سایر اعضای آن شخص اند. یا آن که امیر به منزله قوا و لشگریان به مثابه بدن، یا آن که امیر به جای سر و صاحبان تدبیر به جای ارکان و عسکر به جای گوشت و سایر اعضای بدنیه اند و هم چنان که هرگاه قلب و روح یا قوای آن و هم چنین رأس و ارکان دقیقه از شغل خود بازمانند یا در افعال متعلقه به خود اندک اهمالی ورزند امر بدن مختل بلکه ضایع و نابود شود. کذلک اگر العیاذ بالله اولو الامر و فرمانفرما یا وزیر و صاحبان تدبیر در امور متعلقه به ایشان فی الجمله تسامح و تکاهل رود امر قتال و جهاد ضایع و مختل شود و حال آن که مجاهده و مقابله که امروز بر همه مسلمانان واجب و لازم [است] تکاهل در آن نه همین مختص بعض دون بعض است و فسادش نه همین متعلق به قتلنفوس محترمه و نهب اموال و هتک عرض و ناموس مسلمین است بلکه موجب شکست بیضه اسلام و انهدام بنیان دین و شریعت سید انام - علیه الصلوه والسلام - است و فساد آن عالم گیر و ضررش به صغیر و کبیر، برنا و پیر همگی خواهد رسید و بلاشبهه این باعث بر خسران ابدی است، معصیت این مانند معاصی دیگر نخواهد بود بلکه این مانند قتل حضرت امیرالمؤمنین و سایر پیشوایان و ائمه دین است، چراکه از قتل، ضرری به نفس نفیس آن بزرگواران نرسید فساد آن همان بود که امر دین مختل و شریعت پیغمبر - صلی الله علیه وآله وسلم - از نسق و نظام افتاد و بدان جهت قاتل را خسران ابدی حاصل گشت و همان ضرر بل اشد از آن در این صورت نیز حاصل خواهد شد.
پس خوشا به حال آن که در این امر لازمه جد و جهد نماید و سعی بلیغ کند تا از عهده تکلیف خود برآید و چون تکلیف هر سه فریق را داعی و هم چنین سایر علمای عصر و فضلای دهر - کثرالله امثالهم - و رسائل متعدده نوشته ایم دیگر ضرورتی به بیان تفاصیل تکالیف هریکنیست.
و اجمالاً آن که واجب و لازم است که هریک از شغلی و عملی که محول به اوست دقیقه ای خود را معاف ندارد ویقین بداند که اهتمام به این تکلیف زیاده از صوم و صلوة و زکاة و حج واجبه است
از آن که العیاذ بالله بعد از انهدام بنیان اسلام این دورکعت نماز به چه کار خواهد آمد یا آن که در آن وقت احدی متمکن از اقامه هیچ یک از احکام شرعیه نخواهد شد.
پس بر هر کس لازم است که آن چه در پیش او می رود تقصیری ننماید و هرکسی را شغلی است و متوجه شدن به امر جهاد نه همین است که شمشیر بندد و به قتال رود بلکه بر بعضی لازم [است] که متوجه تهیه اسباب قتال باشند. عالم، عالم اسباب است و هر مسببی به سببی منوط و به شرطی مربوط است: واذا فقد السبب والشرط فقد المسبب و المشروط.
و ایضاً بدان که آن چه امر جهاد را مضبوط و منتظم می نماید به پاداشتن امر شریعت است و لاسیما پادشاه و امیر لشگر. از آن که فرموده اند: الناس علی دین ملوکهم. بعد از آن که پادشاه و فرمانفرما در امور متعلقه به خود بر وفق ضابط شرع رفتار نمود در همه کار طریقعدالت را رعایت کرد، سایر ناس نیز در امور متعلقه به خود به طریق شرع و عدل جاری خواهند شد. و این معنا با قطع نظر از آن که ولایت را آبادان و رعیت را معمور می سازد و بلاشبهه مورث محبت و اتحاد می شود و قلوب را به یکدیگر مهربان و مایل می گرداند و همگی خود را شریک دولت سلطان می دانند و این موجب می شود که لشگریان به اخلاص خدمت کنند و به شوق تمام قدم جلادتدر میدان مقاتله نهند و در این صورت منظور نظر رحمت الهی گردند و قوت قلب ایشان را حاصل شود و لهذا بردشمن مظفر و منصور آیند و اجر و ثواب عمل نیز زیاده گردد.
و اهم از همه ملاحظه احوال رعایا و زیر دستان است که حکام و عمال به ایشان ظلم و تعدی ننمایند بلکه به عدل رفتارکنند از آن که فرموده اند: بالعدلقامت السموات والارض. و اگر مطلع شوند که نسبت به آن ها جبری شده موافق قانون شرع از روی بازخواست عظیم و مؤاخذه کلی کنند، تا من بعد کسی پیرامون ظلم نگردد و مطلقاً مسامحه و اهمال را در آن جایز ندانند، چه مسامحه موجب جرأت دیگران شود و رفته رفته اخلاص رعیت نسبت به پادشاه کم گردد، بلکه مظلومین بد دعایی کنند و آه یتیمان را تأثیرهاست و تیر دعای بیوه زنان به هدف اجابت مقرون و نفس پیران شکسته احد از سیف قاطع است و بالضروره در این صورت کار پادشاه و امیر لشگر از نظام می افتد، امر رعیتی مختل شود و رعایا پاره ای فقیر شوند و متمکن از امر کاسبی خود نگردند و پاره ای که متمکن باشند از شوق کاسبی افتند و مقاسمه سلطان به عمل نیاورند و در اختلال آن، امر جهاد خلل پذیر گردد و از تهیه اسباب قتال بازمانند و عوام الناس میل به ولایت و حمایت دشمن کنند و بدان جهت شوکت امیر لشگر شکسته شود و زیاده در آن چه بیش تر مراعات آن واجب و لازم است و باید به دقت متوجه شد ملاحظه کیفیت سلوک مباشرین وجوهات. دیوان دولت کهاغلب اوقات باعث خرابی ولایات و اضمحلال امر سلطنت و انهدام بنیان شوکت تعبیر دولت در مسامحه و مساهلهدر این امر خطیر بوده و مشهور است که دولت با کفر جمع می شود و با ظلم نمی شود. پس حاکم حکیم آن است که اهتمام در این امر زیاده از امور دیگر نماید، وقتی که در ظلم عمال نفع دنیوی عاید صاحب کار نگردد و نفع آن با عامل باشد چه مسامحه در این ضرر رسانیدن بهخود و غیر هر دوست، بلکه در این صورت فی الحقیقه ظلم کلی به صاحب کار و امیر ذوالاقتدار شده، زیرا که جناب رب الارباب البته چاره ای از برای عجزه و مظلومین از بندگان خود خواهد کرد بی چاره آن صاحب اختیار است و همین که خدای عزوجل دید که آن، متوجه احوال زیردستان و مظلومان نمی شود دولت را از او خواهد گرفت و به دیگری محول خواهد فرمود کارگزاران او بسیار است، پاسبانان وی بی شمار است و گمان نکند که چون اسباب ظاهر من آنکه و غیر مرا علی الظاهر اسبابی مهیاست پس بزرگی و سلطنت الله مخصوص من خواهد بود چه بسیار اتفاق افتاد که در آن واحد بزرگی را از صاحبان اسباب گرفته و به کسی داده که وی را مطلقاً اسبابی نبود و می شود که سبب کلی این اختلال در سلطان باشد به این که بعد از اطلاع به ظلم اهمال در
مؤاخذه کند یا آن که اوقات را به لهو و لعب صرف کند و از احوال رعایا غافل شود و می شود که به طمع جزئی باعث بر این ضرر کلی گردد و می شود که از باب کمدماغی دقت در محاسبه اهل دیوان نکند و بدان جهت مطلع از وضع و اوضاع نگردد و...
لازم است که جمعی از امینان عادل را بر مباشرین عامل گمارد و رعایا را بدیشان سپارد و در حین محاسبه جمعی را حاضر سازد که امین رعیت باشند نه هواخواه ظلمه و نفس اماره و برصاحب کار نیز لازم است که خود را بی خبر وانمود نکند که عمال و مباشرین بفهمند که وی را از اخذ اموال رعیت به هر نحوی که باشد خوش نمیآید از آن که ایشان در این صورت حسن خدمت خود را در این دانند که اخذی به جهت صاحب کار کرده باشند از هر ممری که ممکن شود. بلکه صاحب مملکت خود از جانب رعیت دقت کند و متوجه شود که مبادا در محاسبه رعایا حیف و میلی روی دهد چنان داند که آن چه رعایا در خانه خود دارند همه و تمامی از اوست و ایشان به منزله خزانه داران اویند و تفاوتی ندارد در این که آن اموال جمع در خزانه یادر خانه رعیت باشد و اگر خود دماغ این نحو از دقت و غوررسی در امور نداشته باشد البته وزیر با تدبیری که امین دولت و خیر خواه رعیت و خدا ترس و دین دار و غیر راغب بر ذخایر زخارف و صاحب وقوف به وجوه مصارف باشد تعیین نماید و زمام مهام امور را به وی محول دارد و عامه رعایا و کافه برایا را
بدو سپارد و خود نیز مراقب احوال او باشد و به حسن عدالت و دیانت او فریفته نشود که شیطان قوی و دام های آن بسیار است و از این بوده که سلاطین را همیشه همچو کسی از مردمان عاقل و حکیم کامل بوده، زیرا که شغل متعلق بهسلطنت بسیار و ارباب رجوع بی شمارند یک نفر مشکل از عهده تمام آن امور بر میآید.
اما بعد از آن که وزیر مشیر را مشخص نمود و زمام مهام را به کف کفایت او نهاد بر آن وزیر واجب است ازکارهای متعلقه به وی، دقیقه ای خود را معاف ندارد و به مشاغل غیر متعلقه نپردازد و هر کاری را به اهلش واگذارد و بدان بسپارد به دقت مراقب احوال ایشانباشد که خیانتی به هیچ وجه من الوجوه نکنند و هم چنین لازم است که امیر و وزیر در دقایق شرعیه به علمای عامل و صلحای عادل رجوع کنند و ایشان را بهامر به معروف و نهی از منکر اعانت نمایند و در حدود و دیات و قصاص به حکم ایشان جاری شوند و سیاست مدن رامخصوص به تدابیر عقلیه خود رها مگردانند، چه صاحب شریعت مقدسه - صلوات الله علیه - از همه کس عاقل تر و صاحب وقوف تر است و بعد از مراعات آن چه گفتیم پس بلا شبهه در این وقت رعیت به رفاه و همگی خیرخواه دولت و دین گردند و امر جهاد مضبوط شود و علما نیز مباشر امر مقاتله شوند و خدای عزوجل البته نصرت خواهد داد و دین خود را ضایع و محمل نخواهد گذاشت.
این بود آن چه علی العجالة به نظر قاصر آمد. و الله الموفق والمعین به اتمام رسید شهر ذی حجة الحرام سنه 1238 من الهجره النبویه.
پی نوشت ها :
[1] . عبدالرزاق دنبلی، مآثر سلطانیه، ص145. نمونه هایی از این رسائل در کتاب دین و سیاست در دوره صفوی نگاشته رسول جعفریان (ص330-334) معرفی شده است و چند رساله جهادیه نیز در دفتر اول و دوم میراث اسلامی ایران به چاپ رسیده است.
[2] . وی غیر از شیخ محمد رضا همدانی است که رساله ای به نام ترغیب المسلمین الی دفاع المشرکین از تألیفات اوست (نک: میراث اسلامی ایران، دفتر دوم)؛ و غیر از شیخ محمد رضا تهرانی همدانی است که شرح حالش در دایرة المعارف تشیع، ج5، ص190 آمده است.
[3] . الکرام البرره، علامه تهرانی، ج2، ص549.
[4] . همان، ج8، ص83.
[5] . همان، ج1، ص352 و ج1، ص522.
[6] . همان، ج9، ص923.