نخستین باری که «آپولون» به آن سرزمین گام می نهاد در حالتی بود که لباس شکارچیان را پوشیده و سیمای پر جبروت او در کمال زیبائی بود؛ تیر و کمان که سلاح مخصوص او است بر شانه داشت و چنگ که علامت رهبری موزها را مجسم می کرد در دستش دیده می شد (موز اژت Musagete).
از «دلف» به سرعت تند بادی خروشان خود را به قله ی کوه «المپ Olympe» رسانید و در جمع خدایان حضور یافت و نغمه خوانی و دست افشانی را در بارگاه المپ بدانسان رواج داد که آهنگ ها و سرودهای خدائی در پهنه ی بیکران آسمانها حتّی نوازشگر روح عصیان زده ی خدایان خشمگین نیز می شد.
«موزها» به فرمان او برای جاودانان سرود خدائی می خواندند تا رنج و اندوه فرمانروایان المپ را تسکین دهند و برای غیر جاودانان نیز مظاهری از جذبه و شوق و شور و مستی بشمار آیند.
نه الهه یعنی «کاریت ها Charites» (افروزین Euphrosyne- تالی Thalie- آگلائه Aglae) و «هورها Heures» (دیکه Dike- اونومیا Eunomia- ایرن Irene) و «هارمونی Harmonie» (دختر آرس و آفرودیت) و «هبه Hebe» (2) و بالاخره «آفرودیت Aphrodiet» (3) در حالی که دستهای یکدیگر را گرفته بودند سرودخوانان می رقصیدند و گاهی «آرتمیس» نیز در حلقه ی شادی و پایکوبی آنان وارد می شد و «آرس Ares» (4) و «هرمس Hermes» (5) نیز در دست افشانی آنان شرکت کرده، با فریادهای رعد آسای خویش، لذّت خود را نشان می دادند.
«آپولون» چنگ می نواخت و گرداگرد جمع، موقرّانه گام برمی داشت، در این حالت است که او را «موزاژت Musagete» یعنی رهبر موزهای 9 گانه یا «سیتارد Citharede» یعنی «خواننده ی چنگ نواز» نام نهاده اند و به همین جهت است که شاعران دوران کهن و داستان سرایان و اسطوره سازان قدیم، نور و روشنائی خورشید را نمودار آهنگهای آسمانی شناخته اند.
«سی تینوس لیریکوس Scythinus Lyricus» (6) در اشعار خود او را انتظام بخش طبیعت معرّفی می کند که اشعه ی درخشان خورشید را روی سیم های چنگ آسمانی خود منعکس می سازد. موسیقی و شعر را «آپولون» برای سرگرمی خدایان و فناپذیران به وجود آورد تا نوای جان بخش چنگ او اسرار قلوب و امیال پنهانی آنان را صفا بخشد. (7)
سرودهای «آپولون» در سکوت غم انگیز شب، روشنی بخش روح دردمندان است و فناپذیران را به اندیشه های رؤیائی می کشاند.
«آپولون» برای شجاعان و قهرمانان تاج افتخار از عاج و طلا می سازد تا جاودانه بر تارک آنان خودنمائی کند.
در روشنائی رنگ باخته ی کوه «هلیکون Helicon» و در کنار چشمه های «پارناس Parnasse» و بر قلّه ی المپ، «آپولون» رهبری «موزها Muses» را در سرودهای دسته جمعی به عهده می گرفت.
«موزها» خواهران «آپولون» بودند که سیمای جذّاب و طنین صدای آرامشان همچون زمزمه ی چشمه سارهای المپ روح بخش و جانفزا بود. (8)
«موزها» در اعیاد مخصوص خدایان و مراسم عروسی آنان شرکت می کردند و با آواز مطلوب خود که چنگ آپولون آنان را همراهی می نمود، به جمع جاودانان شادی و نشاط و سرور می بخشیدند.
بزرگترین لذّت «موزها» رقص دسته جمعی بود که همچون پروانه های سبکبال، در پرواز خویشتن بر روی گلها، در کنار سواحل دریاها، یا بر تارک در برف آرمیده ی المپ پایکوبی می کردند و شامگاهان که ارابه ی زرّین خورشید آنان را ترک می کرد و خواهرش «سلنه Selene» مه فشانی می نمود، موزها سرودخوانی و دست افشانی خویش را به صورتی شاعرانه آغاز می کردند و رقص آنان جنبه ی معنوی و سمبولیک داشت زیرا حرکت پا و دست و سر را به مقصودی خاصّ انجام می دادند. (9)
رقص موزها به حقیقت سیمای زیبائی مطلق را مجسّم می نمود و نام آنان نیز در حدّ کمال بود و هرگز ترجمه ی آن اسامی قادر به جلوه گری آن همه زیبائی نبوده است.
«کلیو Clio» و «اوترپ Euterpe» و «پولیمنی Polhymnie» معادل «پیروزی» «زیبائی» و «سرود» هستند.
«ملپومن Melpomene» و «ترپسیکور Terpsichore» و «اراتو Erato» معادل «موسیقی»، «رقص» و «لذت» و «کالییوپ Calliope» و «اورانی Uranie» و «تالی Thalie» معادل «آهنگ»، «ملکوت» و «شادی» به شمار رفته اند.
«کلیو» سرودهای پیروزی گذشته را می خواند و زندگی قهرمانانی که امروز جز نامی در «تاریخ» از آنان برجای نیست بازگو می کند.
«اوترپ» مظهر «زیبائی» است که فلوت نشان دهنده ی آن زیبائی طبیعت چوپانی و وحشی بشمار می رود.
«پولیمنی» سرود خدایان را می خواند و پیروزی شجاعانی که در نبردها کشته شده اند بازگو می کند.
«ملپومن» رنجها و دردهای فناپذیران و مرگ و سرنوشت بی گناهان یا گناهکاران را مجسّم می نمود و به همین جهت موز «تراژدی» شمرده می شد.
«ترپسیکور» موز رقص و اشعار کم اهمیت و آهنگ های جسمانی بشمار می رود.
«اراتو» رنج و شادی عشاق و اشعار غنائی و دسته جمعی را مجسّم می نماید.
«کالییوپ» سمبل اشعار حماسی و نمودار تخیّلات شاعرانه ی «همر» و فصاحت «دموستن» است.
«اورانی» با چشمان آسمانی رنگ ستاره نشانش، بر صحیفه ی جاودانه ی اختران، سرود خوانان می رقصد و مظهر علم نجوم به شمار می آید.
«تالی»زیباترین موزها است که مظهر شادی و خنده و نشاط به شمار می رود. شراب تلخ صوفی سوز بنیاد عقلش را بر باد می دهد و ساقی بزم خدایان است.
«آپولون» رهبری این موزها را در زمینه هنرهای ظریفه و زیبائی شناسی به عهده گرفته و بقول «آریستوفان» در کتاب «پرندگان»:
«بسان قوها بر فراز رودخانه ی «هبر Hebre» (10) موزها همگام و همصدا، سرودهای «جاودانه می خواندند.
«بالهای آسمانی آنان، منعکس کننده ی سرودهای آپولون بود.
«فریادشان در ابرهای آسمان طنین می انداخت و در جنگلها، حیوانات وحشی «سکوت می کردند.
«ناوگان ها در اقیانوسها آرامش می گرفتند و کرانه های نیلگون می درخشیدند.
«در بارگاه المپ سرودشان منعکس شد و خدایان از این همه لطف و زیبائی «به حیرت افتادند و در آسمانها «جاذبه ها» (11) و «موزها» با فریادهای شادی «به سرودخوانی آنان پاسخ می دادند.
خانم «ماری دلکور Marie Delcourt» (12) استاد دانشگاه «لی یژ Leige» تحت عنوان «موز اژت Musagete» می نویسد: رابطه ی «آپولون» و موزها بسیار نزدیک و غیر قابل انفکاک است.
«موز» ها به حقیقت جوهر و مادّه ی روحانی قدرتهائی هستند که منسوب به آنان است.
در تمام سرزمین هائی که «آپولون» دارای معبد و سنّت های معنوی است، موزها نیز همگام او هستند.
از سوی دیگر در معابدی که ستایش موزها انجام می گیرد آنان را مانند «کاریت ها» و «موآرها» و «هورها» سه الهه بشمار آورده اند در حالی که سنت های عهد عتیق آنها را 9 الهه شناخته است.
«پوزانیاس» (13) بهترین دوست «موز» ها را «خواب Sommeil» بشمار آورده و در معبد دلف جای مخصوصی را برای آنان معرفی کرده است. «پلوتارک» مورّخ و نویسنده ی «زندگی های موازی» بدانگاه که از آپولون و نقش و رابطه ی موزها با او صحبت می کند همه را وابسته به سنّت های عهد «آرکائیک» و عتیق می داند و حتی برای موزها معبدی در کنار چشمه «هیپوکرن» تصوّر می کند.
«هزیود» در «تئوگنی» (نسبت نامه ی خدایان) آنانرا دختران زئوس و «منه موزین» شمرده اما «اری پید» آنها را دختران زئوس و «هارمونی» (دختر آرس و آفرودیت) می داند.
نقش آنان در سنّت های مربوط به «آپولون» کلید اندیشه های کهن ادبیات یونانی است که برای هر رشته از هنر، موز مخصوصی ساخته و بدان سیمای جاودانی بخشیده است.
«موز» ها نیز یک جنبه ی روانشناسی و جادوئی دارند و در «ایلیاد» همر این نقش به خوبی هویداست.
«فیثاغورس» آنان را الهگان سلامتی و سعادت و بهبودی و نشاط شمرده و «ژان کرواسان Jeanne Croissant» (14) با تأئید نظریّه ی حکیم نامبرده اضافه می کند که بهبود روح انسانی از راه توسّل به موسیقی و شعر و متناسب نمودن نمودارهای روحی به عنوان آلتی برای بهبود جسم، اقدامی در همگامی دو نیروی زندگی بشمار می روند.
رابطه ی «آپولون» و «موزها» از همین فکر سرچشمه می گیرد و در معبد «دلف» نیز موزها را در کنار آپولون (موزاژت) نشان می دهند همچنانکه «تی ئیئادها Thyiades» (15) را در کنار «دیونیزوس» نشان می دهند و حتّی او را به عنوان رهبر موزها (موزاژت) معرّفی می کنند اما «آپولون» در معبد دلف صاحب آئین چند هزار ساله ایست که مردم یونان آن را پایگاه هنر و فرهنگ و موسیقی خود شناخته اند.
«غزلیات پی تیک ها Odes pythiques» اثر «پیندار» اندیشه ی انسانی را در زمینه ی همگامی این اسطوره ها استوارتر می سازد و بخصوص قدرت معنوی «آپولون» را در رهبری هنر روشن تر می نماید.
اهمیت «دلف» در قدمت و احترامی است که به سنّت های موسیقی و شعر گذشته می گذارد و «آپولون» و مراسم نیایش او در حقیقت بنیان این معنویت بشمار می روند و «آپولون» به عنوان سرنوشتی مبعوث برای تسلّط به نیروهای بشری که همیشه اسیر آن است تلاش می کند و همو است که برای سعادت انسانی و درخشان نمودن نیروی جوانی هیچگاه درنگ نمی نماید.
«رؤیا» در تثلیث سنّت های وابسته به آپولون (درخت غار علامت افتخار و خاص آپولون- سه پایه ی معبد دلف مخصوص پی تی راهب آپولون- چشمه های هیپو کرن مرکز موزهای نه گانه) (16) نشانه ی قدرت آپولون در داشتن کنیه های گوناگون است.
راهب دلف نیز با استعانت مشعل هائی که «آتش جاودان» (17) را روشنی بخش معبد «آپولون» می نمایند به توجیه و تفسیر اسرار وابسته به خدای نور و روشنائی می پردازد و بدینسان در سنّت های آپولون نیز بسان «طریقت الوزیس» نقش روشنی و آتش و مشعل قابل تعمق می شود.
«هزیکیوس Hesychius» (18) در تفسیری که در زمینه ی تاریخ نوشته است به «آپولون» کنیه «آلورومانتیس Aleuromantis» را نیز داده و او را «پیشگو بوسیله آرد» دانسته است.
در اجرای این سنت نیز «آرد» که از گندم بدست می آید نشانه ی برآوردن نیاز مردم در زمینه ی موادّ خوراکی است.
«همر» نیز در «سرود برای هرمس» (19) می نویسد «آپولون» برای برادرش هاتفی را معین کرده بود تا بوسیله سه زنبور عسل که سرشان با «آرد» سفید شده بود با پرواز سریع خود نظرات خدای روشنائی و نور را به او اطلاع دهند.
جالب این است که نزدیک معبد دلف، هاتف «هرمس» دارای معبد خاصّ بود که بعضی از راویان اساطیر، زنبورهای عسل را در مقام راهبان این معبد معرفی کرده اند ولی برخی معتقدند که راهبه هائی با نام «زنبور عسل» وظیفه ی خود را انجام می داده اند چنانکه در معبد «دودون Dodone» نیز «کبوتران» نقش هاتف یا نام راهبه را به عهده داشته اند.
«پوزانیاس» در «توصیف یونان» نوشته است که نخستین معبد از چوب «خرزهره» و معبد دیگری نیز از موم «زنبور عسل» و بالهای زرّین او ساخته شد اما «هفائیستوس» از «مفرغ» سوّمین معبد یونان را برپا نمود ولی به تدریج سنگ در ساختمان معابد بعدی به کار رفت و «آگامد Agamede» و «تروفونیوس Trophonios» معابد و محرابهائی از سنگ بوجود آوردند.
نکته جالب این است که «خرزهره»، «موم عسل» و «مفرغ» در سنّت های وابسته به خدایان نقش سمبولیک دارند.
«آپولودور Apollodore» (20) معتقد است که «آپولون» «تقدیر و «اتفاق» را که در زندگی مردم یونان نقشی اساسی به عهده دارد در اختیار برادرش «هرمس» گذاشته است. (21)
همچنین از دو نفر به نام «آباریس Abaris» و «آریسته آس Aristeas» در سنت های وابسته به «آپولون» صحبت می شود که هر دو از قبیله ی «هی پربورئن ها» بوده اند و «آباریس» راهبی سرگردان است که در معابد مختلف آپولون به اجرای رسوم و سنت های وابسته به او و تزکیه نفس و تعیین قربانیانی که بلایای آسمانی را از بین می برند می پردازند.
«خدنگ طلائی آپولون» (22)، «آباریس» را در سفرهایش رهنمون است و از تمام موانع به آسانی می گذرد و حتی اجازه دارد شب را در معبد آپولون به صبح برساند. (23)
از «فیثاغورس» نیز در زمینه ی داستان عجیب و غریب «خدنگ طلائی» وابستگی هائی وجود دارد زیرا نام «آباریس»، «آریسته آس»، «زالموگزیس Zalmoxis» در کنار نام «انبادقلس» و «فیثاغورس» دیده می شود. (24) و افسانه های آنان کاملاً تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفته اند.
«ارتستن Eratosthene» (25) درباره ی اینکه چگونه «خدنگ» در میان ستارگان آسمان نقشی به عهده دارد بحث مفصلی نموده و چنین نوشته است:
«آپولون» خدنگ را برای گرفتن انتقام از سیکلوپها و کمک به فرزندش «آسکلپیوس» بوجود آورد زیرا آنان صاعقه و رعد و برق را در اختیار داشتند.
آپولون نخست تیرها را نزد «هی پربورئن ها» مخفی کرد و امروزه هم معبدی به نام «معبد تیرها» در آن نواحی وجود دارد که بعضی قبائل سنّت های کهن را در آن اجرا می کنند و «آژی یوس Agieus» خدای جاده ها بصورت «آپولون» در این ستایشگری نقش اساسی دارد بدانسان که بعضی از راویان اساطیر نام او را نیز کنیه ئی برای آپولون شناخته اند. معبد او بصورت کلبه ی چوبی و مخروطی شکل ساخته شده بود.
«آپولون دکاتفوروس Apollon Dekatephoros» نیز نمایشگر یکی از صفات وابسته به آپولون است زیرا بعقیده ی «پوزانیاس» در معابد قدیمی شهر «مگار Megare» مجسمه ای از چوب به دست آمده که بی نهایت شبیه به مجسمه های سبک مصری در دوران عتیق است.
«آپولون دکاتفوروس» به معنی «آپولونی که عُشریّه می گیرد» می باشد. برای شناختن معنی و مفهوم واقعی این کلمه باید به مراتب مذهبی عهد کهن آشنا بود زیرا وابستگی این صفت به «آپولون» نشان دهنده ی نذر یا عهدی است که درباره ی او انجام می یافته است.
با توجه به سنّت های سایر خدایان؛ می توان چنین توجیه نمود که افراد نذوراتی تقدیم می نمودند چنانکه در سنّت های وابسته به «دمتر» اهداء دسته ئی از خوشه های طلائی رنگ گندم در نخستین روزهای برداشت محصول نمودار حق شناسی نسبت به الهه ی کشاورزی بشمار می رفت.
نکته ای که هنوز بر محققان روشن نشده، این است که تقدیم قربانی یا پیشکشی به آستان خدایان از کجا سرچشمه گرفته و هدیه ی یک فناپذیر چگونه مورد قبول آنان قرار می گرفته است.؟
در مورد اهداء «عشریّه ی به آپولون» با توجّه به سنت های قدیمی که در «دلف» اجرا می شده و سپس به سایر نقاط سرایت کرده به نظر می رسد که این کنیه بخاطر رفع خطری است که به هنگام کشتن اژدهای دلف به او داده شده و سپس در میان سایر اقوام نظیر «کالسیدین ها Calcidienes» و «مسنین ها Messeniens» و اهالی «کرت Cretois» در «تراس Thrace» و اهالی «تب Thebains» و بعضی نقاط دیگر این رسوم رواج پیدا نموده است.
«اری پید» در کتاب «فنیقی ها» (26) نوشته است که دختران جوانی از خطّه های گوناگون به نام هموطنان خود هدایائی به آستان «فوئبوس Phoebus» تقدیم می کردند.
البته این توصیف جنبه ئی شاعرانه دارد ولی بطور مسلم از سال 410 قبل از میلاد سنت اهداء پیش کشی به آستان «آپولون» معمول بوده است. (27) و «هرودوت» نیز معتقد است که به هنگام حمله ی «خشایارشاه Xerxes» مردم «عُشریه» ثروت خود را به معابد «آپولون» اهدا نمودند که از گزند آرتش ایران در امان باشند. (28)
«پورفیر Porphyre» (29) می نویسد که «آپولون» نخستین خدائی است که قربانی کردن انسان را منع کرده و آن را نمی پذیرد و راهب او «پی تی» میوه و شیرینی را بهتر از هر چیز به عنوان هدیه قبول می کند ولی در بعضی از روایات مذکور است که «آپولون» گوسفند و گاو و بز را به عنوان قربانی می پذیرفته است.
برخلاف «پوزئیدون» که خدائی قادر، اما عاشق خلع ید کردن از قدرتها است، «آپولون» خدائی قهّار و کشور گشا و پیروزمند است. عمل او در «دلف» نشانه قدرتی است که نخستین پیروزی او را در کشتن اژدهای هاتف آن معبد نشان می دهد.
معتقدات و آداب مذهبی که نخست در آن معبد وجود نداشت بنیان نهاد و همین سنّت ها نمودار شخصیت و منش او است که گاهی بسیار پیچیده و مبهم می شود و این خدای قادر المپ را بصورت چندین «آپولون» نمایش می دهد.
«دلفی نیوس Delphinios» (30) مسلماً از جهات معنوی و ظاهری با «پی تین Pythien» که خوک دریائی بهترین دوست او است هیچگونه رابطه ئی ندارد.
وجود شکل خوک دریائی بر روی سکّه های عهد عتیق نشان دهنده ی این حقیقت است که آنچه به «آپولون» وابستگی داشته باشد مورد احترام رازجویان او است.
در آتن نیز مراسم مذهبی خاص برای دو قلوها (آرتمیس و آپولون دلفی) به عمل می آمد و تزکیه ی نفس پیروان، از این راه مقدور بود.
«ویلاموویتز Wilamowitz» (31) نوشته است که در «اسپارت» یکی از قهرمانان بنام «کارنس Karnos» که (دُری بود dorien) (32) بصورت «آپولون کارنئیوس Apollon Karneios» ستایش می شده است.
در سرود نهم ایلیاد سیمای «آپولون دلف» و سنّت های وابسته ی به او کاملاً روشن شده و حتی علت کنیه های او نیز توجیه شده است.
در این سرود «آپولون» قدرتی است که واسطه ی میان قدرت کامله (زئوس) و سنّت های دلف به شمار می رود و آداب او کاملاً جنبه ی معنوی و عرفانی پیدا کرده است.
نزدیک دریاچه ی «کوپائیس Copais» نیز قهرمانی به نام «پتوس Ptoos» ستایش می شده که او را بصورت یک آپولون هاتف و شفابخش شناخته اند و گاهی نام او را یک صفت برای آپولون ذکر کرده اند. «پ- گیوّن P. Guillon» که درباره ی بئوسی و سنّت های میتولوژی آن تحقیقات کاملی دارد در زمینه ی رابطه ی بین «پتوس» و «آپولو» و دو ناحیه ی «کوپائیس» و «دلف» رابطه ئی معنوی پدید آورده است.
اگر تحقیقات «گیّون» قدم به قدم دنبال شود، نقش آپولون و اثر «دلف» در سنّت های او هرگز با تعلیمی که «پتوئیون Ptoion» می دهد متجانس نیستند زیرا او ثابت می کند که در «پتوس» آپولون زودتر از «دلف» ستایش می شده است.
اما نباید از نظر دور داشت که هر معبدی روش ستایشگری خاصّ خود را دارد و اکثراً قیاس آنها با یکدیگر صحیح بنظر نمی رسد.
در «پتوئیون» مانند «ایسمنیون Ismenion» و بسان «دلف»، آپولون همگام «آتنا» ستایش می شده و در کنار «لاتن Latone» (لتو) و «آرتمیس» قرار داشته است.
در «آرگوس Argos» معبد «آپولون پی تی ین Apollon Pythien» (33) مانند «دلف» از طرف یک راهبه اداره می شده اما اجرای سنّت های آن کاملاً متفاوت بوده است.
راهبه ی باکره هر ماه به هنگام شب گوسفندی را در پای محراب آپولون قربانی می کرد و خون او را می آشامید و این بمعنی سوگند مقدّسی بود که در پیشگاه آپولون ادا می نمود تا جاودانه باکره بماند!
در دلف، خدایان دوره ی عتیق که در کنار آپولون ستایش می شدند «گای Gaia» و «پوزئیدون» و «هستیا» و «موزها Muses» بودند ولی با وجود پیوستگی هائی که بین آپولون و دیونیزوس وجود دارد ستایش او در دلف به هیچ وجه تأئید نشده است.
«انولمیس Enolmis» نیز یکی دیگر از کنیه های «آپولون» است زیرا که «سوفوکل» در یکی از تراژدیهایش از «آپولون انولمیس» یاد کرده است.
به نظر می رسد که این کنیه با سه پایه ای که «پی تی» راهب آپولون بر آن می نشسته است مربوط باشد ولی هیچگونه دلیل موجهی در سایر آثار تحقیق شده وجود ندارد. (34)
«گنتور Genetor» نیز یکی دیگر از کنیه های آپولون است که اثر او را در وجود و نطفه معین می کند.
«هبدوماگتس Hebdomagetes» کنیه آپولون در زمینه ی خدای هفتمین است.
در تراژدی اشیل (هفت سردار علیه تب)، این آپولون است که نسل «ادیپ» را به مجازات می رساند.
چنانکه در فصل گذشته یادآور شدیم عدد 7 درباره ی آپولون و تولّد او نقش جالبی دارند و خود او نیز در هفتم «بی زیوس Bysios» متولد شد و 7 قو 7 بار اطراف جزیره دلس طواف کردند و 7 سرود را 7 بار برای زایمان «لتو» تکرار نمودند و آپولون نیز 7 سیم بر چنگ آسمانی خود نهاد و هفتمین روز هر ماه در اسپارت و الوزیس عید او را برگزار می نمودند. (35) و در «آتن» نیز به افتخار «آپولون» اعیاد «تارگلی Thargelies» و «پیانوپسی Pyanopsies» و «دلفی نی Delphinies» و در جزیره ی «کوس Cos» عید «دلی ها Delies» برگزار می شد و «پی تی» غیبگوئی می نمود.
«هوری تس Horites» یا «هورمدون Horomedon» نیز جزو القاب و کُنیه های آپولون است.
عنوان مقام روحانیت دلف ایجاب می کرد که آپولون روی ساعات روز نیز حکومت کند و «هوری تس» به معنی کسی است که بر ساعات و حتی فصول حکومت می کند و تعیین کننده زمان نیز به شمار می رود.
«ایسمنیوس Ismenios» کنیه ی آپولون در زمینه ی خدای شطوط «ایسمن» است.
«آپولون ایسمنیوس» و «آپولون اسپودیوس Apollon Spodios» بیشتر در «تب Thebes» مورد نیایش بودند.
«آپولون کارنئیوس Apollon Karneios» نیز کنیه ی خدای نور و روشنائی است، همچنانکه در این فصل اشاره کردیم «ویلاموویز Wilamowitz» معتقد است که این کلمه نیز نام شطّی در آرکادی است که وابسته به قهرمان معروف، «کارنوس Karnos» می باشد.
«آپولون پات روس Apollon Patroos» نیز کنیه ی دیگر آپولون است و از جمله ی اعیادی است که در آتن به افتخار آپولون برگزار می شد و چنانکه گفتیم قبلاً «تارگلی» نامداشت زیرا در روز هفتم «تارگلیون Thargelion» انجام می یافت و با سنّت ها و آداب مذهبی «آپولون پی تی ین Apollon Pythien» مشابه بود.
«ایونی ها» نیز آپولون را به نام «آپولون پتوئیوس Apllon Ptoios» که کنیه ی اوست می شناختند.
«آپولون اسپودیوس Apollon Spodios» نیز کنیه آپولون است که به معنی خاکستری است.
البته برای هر یک از این کنیه ها بطور تفصیل می توان بحث نمود که برای احتراز از اطاله کلام به همین اشاره مختصر قناعت می نمود.
بطور خلاصه خانم «دلکور Marie Delcourt» (36) برای آپولون 17 کنیه به شرح زیر قائل است که در متن به آنها اشاره شده است.
Apollon Agyieus
Apollon Aleuromantis
Apollon Dekatephoros
Apollon Delios
Apollon Delphinios
Apollon Enolmis
Apollon Genetor
Apollon Hebdomagetes
Apollon Horites, Horomedon
Apollon Hyperboreen
Apollon Ismenios
Apollon Karneios
Apollon Patroos
Apollon Ptoios
Apollon Pythaeos
Apollon Spodios
Apollon Musagete
پی نوشت ها :
1-کتاب میتولوژی او 3-40
2- رومیها «هبه» را «ژووانس Jouvence» می نامند و او را بصورت زنی بسیار زیبا و خوش اندام مجسم می سازند. او دختر زئوس و هرا و الهه ی جوانی و ساقی خدایان المپ و همسر هراکلس پس از آنکه بخیل جاودانان پیوست بشمار می رود.
3- الهه ی زیبائی و آزمندی و باروری جسمانی است که دختر زئوس و «دیونه Dione» بود و در سنت های کهن او را متولد از کف امواج دریا می دانستند زیرا نام او در یونانی «آفروس aphros» به معنی کف دریا است اما اصل و منشاء سنت های او شرقی است.
4- آرس خداوند جنگ و پسر زئوس و هرا است که به مناسبت قساوت و بی رحمی حتی مورد نفرت خدایان المپ قرار گرفت (همر: ادیسه: سرود هشتم بیت 266).
5- هرمس خدای تجارت و فصاحت و پیامبر المپ و فرزند زئوس و مایا Maia است و نخستین برخورد او با آپولون وقتی بود که 50 گوساله ی او را دزدید ولی برای جبران عمل خود چنگ را که اختراع کرده بود بدو بخشید. (هرمس را رومیها مرکور می نامند).
6- سی تینوس غزلسرا: قطعه اول
7- «خدایان یونان Les Dieux de la Grece» اثر «آندره بونار Andre Bonnard صفحه ی 70 سطر 5 به بعد.
8- موزها دختران زئوس و منه موزین Mnemosyne یا بنابر بعضی روایات دختران «اورانوس- گایا» بودند که در ناحیه ی بئوسی نزدیک کوه هلیکون و کنار چشمه های آگانیپ Aganippe و هیپوکرن Hippocrene زندگی می کردند و معبد دلف و کوه پارناس را از همه جا بیشتر دوست می داشتند و از همین وقت آپولون رهبری آنانرا به عهده گرفت و «موزاژت» معروف شد.
9- باله و همچنین رقص هندوان نیز جنبه ی سمبولیک دارند و از یک اندیشه بزرگ انسانی حکایت می کنند.
10- «هبر» یکی از رودخانه های ناحیه تراس Thrace است که امروزه بنام «ماریتزا Maritza» مشهور است و از رودوپ Rhodope سرچشمه گرفته به بحر اژه Egee می ریزد. این رودخانه 437 کیلومتر طول دارد.
11- جاذبه ها Graces (رومی) همان کاریت ها Charites (یونانی) یعنی دختران زئوس و اوری نمه Eurynome یا هلیوس Helios و اگله Egle و بنابر بعضی سنت ها، دیونیزوس و آفرودیت بشمار می روند که همه جا جزو همراهان و ملتزمین موزها بودند.
12- «هاتف دلف L, Oracle de Delphes» چاپ «پایو Payot» صفحه 201 فصل نهم
13- توصیف یونان: فصل دوم بیت 31
14- کتاب: «ارسطو و اسرار Aristote et les mysteres» چاپ سال 1932 صفحه 56
15- «تی ئی آدها» که آنان را «تی آ Thya» نیز گویند دختران «کاستالیوس Castalius» و یکی از الهه های وابسته به دلف بوده اند. گویند که «تی آ» مورد توجه آپولون قرار گرفت و از او صاحب پسری به نام «دلفوس Delphos» شد. تی آ نخستین فردی است که مراسم مربوط به دیونیزوس را در کنار کوه پارناس انجام داد و به همین جهت است که «منادها» را اغلب «تی آد Thyade» می نامند. بعضی نیز او را معشوقه ی پوزئیدون دانسته اند.
در بعضی از سنت ها او را دختر دو کالیون دانسته اند که از زئوس صاحب دو پسر بنام «ماگنس Magnes» و «ماسدون Macedon» شد.
(ویرژیل: فصل چهارم- بیت 302 به بعد).
16- laurier- trepied- source d, hippocrene
17- «هاتف دلف» اثر ماری دلکور M. Delcourt صفحه 76- سطر 16
18- هزیکیوس اهل میله Milet و مؤلف «تاریخ جهانی» و «فرهنگ لغات تاریخ ادب Onomatologos» در قرن ششم است.
19- Hymne homerique a Hermes بیت 550
20- «درباره ی خدایان sur les dieux»: فصل سوم سطر 115
21- J. O. A. Larsen, Counting of votes چاپ 1919 صفحه 165
22- Fleche d, Or d,Apollon
23- ریشه ی این افسانه نخستین بار در آثار «هرودت» دیده شده است. کتاب چهارم: صفحه 36. (Herodote, IV, 36)
24- هاتف دلف: ماری دلکور- صفحه 161 سطر 27 به بعد
25- اراتستن، ریاضی دان و منجم و فیلسوف یونانی در قرن سوم قبل از میلاد است که شاگرد کالیماک بود. کتاب معروف او «کاتاستریسم Catasterismes» تحقیقاتی درباره ی ستاره شناسی و نجوم است (در یونانی kata به معنی روی aster به معنی ستاره است) صفحه 29
26- Pheniciennes
27- هاتف دلف: ماری دلکور- صفحه 185 سطر چهارم
28- خشایار شاه پسر داریوش اول و آتوسا Atossa پادشاه سلسله هخامنشی است که از 485 قبل از میلاد تا 465 سلطنت نمود. او 34 ساله بود که بهه جای پدر به تخت نشست. خشایار شاه به تلافی و انتقام نبرد «ماراتن» در حدود یک میلیون سرباز آماده جنگ نمود و به سال 480 با آرتش مجهزی مشتمل بر نیروی دریائی و زمینی (از راه دریای اژه) بیونان حمله کرد اما طوفان ناوگان او را در هم شکست و معروفست که او «دریا را شلاق زد».
خشایار شاه از راه «تراس» و مقدونیه خود را به تنگه ی «ترموپیل Thermopyles» رسانید و «بئوسی» و «آتیک» را تصرف کرد و «آتن» که به دستور «تمیستوکل Themistocle» تخلیه شده بود بسوزانید. (خلاصه از جلد ششم: صفحه 1102- کلمه خشایار شاه فرهنگ 6 جلدی لاروس).
29- پورفیر فیلسوف مکتب نوافلاطونیان (304-232) و مرید لونژین و آپولونیوس و پلوتن که اثر معروفش «زندگی فیثاغورس» است.
30- دلفینه (دلفی نیوس) اژدهائی است که در دلف مراقبت هاتف قدیم آن را به عهده داشت.
31- Glaube der hellenen فصل دوم صفحه 34
32- دُرید Doride ایالتی است در جنوب شرقی آسیای صغیر که مرکز سنت های مذهبی آپولون نیز بشمار می رفته است. مردم این ناحیه را «دُرین Doriens» گویند.
33- پوزانیاس: توصیف یونان- فصل دوم سطر 24
34- آ. ب. کوک A. B. Cook در «زئوس zeus» فصل دوم صفحه 213 و «شارل پیکار Ch PICARD» «میتولوژی یونان» صفحه 238 چاپ سال 1951 و «هاتف دلف» صفحه 154 اثر خانم «دلکور»
35- کالیماک- سرود برای دلس بیت 251
36- کتاب: هاتف دلف L, oracle de Delphes تألیف ماری دلکور استاد دانشگاه لی پژ Liege صفحه 287 ستون دوم سطر 32 به بعد.