نویسنده: ریچارد بکستر
مترجم: کامبیز گوتن
مترجم: کامبیز گوتن
اشاره:
ریچارد بکستر Richard Baxter (91- 1615) کشیش مشهور پیوریتن Puritan بود که، به خاطر ابقای وحدت دینی، ترجیح داده بود عضو کلیسای انگلستان باقی بماند. اثر او یعنی کتاب راهنما برای یک مسیحی ( 1673) « یک خلاصه ی الهیات و چکیده ی اخلاقیات فرقه ی مذهبی پیوریتن، توأمان» نامیده شده است. این کتاب در چهار بخش تنظیم شده است، اخلاقیّات، اقتصاد، روحانیّت کلیسایی، و سیاست. هدف آن راهنمایی انسان ها در دنبال کردن مشاغلشان یا «مأموریت هایشان» است که بازرگانان را هم شامل می شود. این کتاب احتمالاً مجموعه ی جواب های بکستر است به سوالات عملی اعضای محفل مذهبی او در کیدر مینستر Kidderminster.***
به محض فارغ شدن از نیایش و خدمت پروردگار با دل و جان به کار یا مأموریتی که بر عهده دارید بپردازید و از کاهلی دوری جویید. داود در کاهلی و تنبلی خود بود که به آتش شهوت دچار آمد، چیزی که در دوران حیات جنگجویی و پیکار یا مصائب از آن در امان بود. کاهلی زمینه و خاک مستعدی است که شهوت از آن می روید. شخص کاهل درس خود را از شیطان می گیرد، او هر کار دیگری را به کنار می نهد، تا که شیطان فرصت بیابد به او درس داده و به اعمال پلید دعوتش کند، پس تعجب می کنید که چرا به چیزهای هوس انگیز می اندیشد، یا خوشگذرانی کرده و به عیش و نوش می پردازد؟ جواب، این است که کار دیگری از دستش بر نمی آید. در حالی که یک انسان ساعی و زحمتکش جسمش افسار گسیخته نیست، بلکه در مقابل هرزگی، بی عاری زنانه مقاومت نموده و تمکین نمی کند، فکر او به کارهای بهتری مشغول است: به جسم و عقل خود هیچ فراغتی مده که به چیزهای فریبنده و آلوده بیندیشد و یا در پیِ آنها باشد. هی یروم Hierome گفته است Facito aliquid operis , ut semper Diabolus inveniat te occupatum : همچنان به کاری مشغول باش، تا شیطان همواره مشغولت ببیند. و برای تن آسایی کار و کوشش را رها مکن و درگیر نفس اماره مشو. زود از خواب برخیز و دیر به بستر رو، و در طول تمامی روز کوشا باش: چه، ضرورت اگر فشار بر تو نیاورد، شهوت جایگزین آن شده و از عاطلی بهره خواهد برد، و جسم بیکار نشسته، و نخواهد جنبید، اگر مهمیزی در کار نباشد و به تحریک وادارش نسازد، از همین رو اغنیاء و عاطلان شهوتباره تر و کثیف ترند تا مردم تهیدست زحمت کش.
***
وقت خوابیدنت را درست کن ( گر بتوانی) تا مگر ساعات گرانبهای صبحگاهی را به بیعاری در بستر تلف نکنی. بگذار وقت خوابت با سلامتی و کارت جور در آید، و نه با شهوت و خوشگذرانی عاطلانه ات. در حدود شش ساعت برای مردم برای سالم کافی است و هفت ساعت برای کسانی که کمتر تندرست اند، و معمولاً هشت ساعت برای آنهایی که ضعیف اند و سنّتشان بالاست. ساعات بامدادی برای هر کاری پرارزش ترین ساعت روزانه اند، بخصوص خدمتکاران که از لحاظ وقت در مضیقه اند باید، چنانچه ممکن باشد، آنگاه به عبادت بپردازند والا چه بسا هیچ گاه وقت دیگری برای آن نیابند...
کارهای شغلی و وظایف مهم خود را با تلاش و دقت بسیار دنبال کنید. حاصل این کار چند چیز است: 1. شما نشان خواهید داد که تنبل و خدمتگذار جسم خود نیستید، بر عکس راحت طلبان؛ و در کشتن نفس اماره که از راحتی و تنبلی ناشی می گردد بهتر موفق می گردید. 2. شما افکار عاطل را از ذهن دور نگه می دارید، کاری که برای عاطلان و بیکارگان مقدور نیست. 3. شما وقت گرانبها را هدر نمی دهید و از قصور عاطلان بر کنار می مانید. 4. شما از طریق اطاعت، خدا را دنبال می کنید؛ در حالی که تنبلان گناه کرده و طفره می روند. 5. شما ممکن است وقت بیشتری برای فرایض مقدس پیدا کنید، چنانچه به کاری که بدان مشغولید دقت بیشتری نمایید؛ تنبلان وقتی برای عبادت و خواندن ندارند زیرا به هنگام کار حواسشان جمع نیست و پیوسته عقب می مانند. 6. شما می توانید انتظار داشته باشید که رحمت خدا شامل حالتان گردد و برایتان و خانواده تان گذران زندگی خوب باشد و حتی به محتاجان کمک نمایید، در حالی که تنبلان همیشه کمبود احساس نموده و خود را به وسوسه های بسیار می سپارند که هیچ دردی را برایشان دوا نمی کند. 7. به علاوه کار بسیار موجب تندرستی است و تن هر چه سالم تر باشد به روح نیز خدمت بیشتر می کند. وقتی تنبلی هدر دادن وقت است، و سلامت، و عقل و متانت، و همه ی ...
برای وقت حرمت زیاد قایل شوید؛ و هر روز بیشتر مواظب باشید هیچ وقتی را تلف نکنید که آن را از سیم و زر نیز گرانبهاتر است: از سرگرمی بیهوده، تجمل، ضیافت ها، گفتارهای باطل، همنشینی بی حاصل، و خواب زیاد که وقتتان را بگیرد بپرهیزید. گریختن از کسی یا چیزی که وقتتان را بگیرد رواتر از فرار از دزدان و راهزنان است. و برای نجات دادن وقت، بخصوص مراقب باشید نه تنها بیکار نمانید، بلکه از عظیم ترین خیری که از دستتان برآید غفلت نورزید و به کاری کوچک تر از آن دل نبندید. در خوردن و نوشیدن اعتدال را رعایت کنید و شکرگزار باشید: به خاطر سلامت و نه برای لذت بی حاصل.
***
بخصوص مواظب باشید که از زیر وظیفه شانه خالی نکنید، و در کاری که می کنید رضای خداوند را در نظر آورید و خادم خوبی برایش باشید. نقص عضو داشتن به راستی مانع بزرگی است که چاره ای برایش نیست. والا هیچ انسانی نباید زندگی عاطل داشته و یا خود را با سرگرمی های حقیر مشغول سازد: کسی که سالم است و توانا باید پیوسته به خدمت خدا و خلق مشغول باشد. سوال: ولی آیا ثروت باعث نمی شود که ما را از کار کردن منصرف سازد؟ سوال: ولی آیا ثروت باعث نمی شود که ما را از کار کردن منصرف سازد؟ جواب: ممکن است شما را از کاری که خوش آیند نیست منصرف سازد ولی امکان می دهد به کاری بپردازید که فایده ای بیشتر رسانید: ولی مثل فقیرترین کسان حق ندارید از کار و خدمت شانه خالی نمایید، مگر تصور کنید خدا هر قدر زیادتر بدهد به همان نسبت کمتر انتظار دارد که به او پس بدهید...
سئوال: ولی آیا بهتر نیست به جهان مادی نیندیشم و تنها به فکر آخرت و رستگاری خودم باشم؟ جواب: شما می توانید از زیاده روی در امور مادی و دنیوی که شما را از پرداختن به چیزهای معنوی باز می دارد بپرهیزید: ولی حق ندارید از کار بدنی و فکری که خیر مردم در آن است دست بکشید. هر کس که عضو کلیساست و یا کشور، باید حتی المقدر در راه خیر و صلاح کلیسا و کشور بکوشد: خدمت خلق بزرگترین خدمت به خداست. غفلت در این کار مثل آن است که خدمتکار شما از بزرگ ترین عمل سرباز زند و مشغول امور ساده تر باشد: و خدا امر فرموده که برای نان روزانه تان زحمت بکشید، و مثل طفیلی ها از عرق دیگران زندگی نکنید. حضرت آدم که هنوز گناه نورزیده و معصوم بود در باغ عدن باغبانی می کرد و انسان سقوط کرده باید به عرق پیشانیش نان خورَد، سفر پیدایش سوم، 19. و کسی که نخواهد کار کند حق خوردن هم ندارد، رساله دوم به تسالونیکیان سوم، 6، 10، 12. و براستی کار به خاطر سلامت جسم مان برایمان ضروری است و کاهلی آن را مریض خواهد کرد؛ به خاطر کمک به روحمان که اگر بدن درمانَد آن نیز درمانده خواهد شد: و انسان جسمانی باید به خاطر بدنش کار کند و به خاطر روحش: و آن کس که کار نمی کند و فقط دعا می خواند به کسی می ماند که قبل از پرداختن به دعا از کار افتاده و عاجز شده باشد (چه به سبب مرض یا دل پریشانی). مگر بدنی داشته باشد که به طور خارق العاده قوی باشد.
مواظب کامل وقت خودتان باشید، و هیچ دقیقه و ساعتی را تلف نکنید بلکه به بهترین وجهی که برایتان میسّر باشد آن را به کار گیرید. در خصوص این موضوع بعداً بیشتر صحبت خواهم کرد؛ و بنابراین در اینجا کوتاه آمده و اضافه بر این چیزی نمی گویم.
با دقت و عزم راسخ از درگیریهای بیخود و حواس پرتی ها حذر نمایید تا وقتتان را به هدر ندهد و وسوسه از کار بازتان ندارد. از وظیفه ی اصلی که به عهده دارید غافل نمانید و به کارهای فرعی نپردازید، در اینجا بخصوص مسئولان قضایی و دست اندرکاران امور اجرایی و آنانی که به امور مهم عمومی مشغول اند باید مواظب باشند. زیرا اگر عاقل و هوشیار نباشید بی این که خود متوجه باشید به کارهای بیهوده مشغول شده و خیال خواهید نمود که انجام وظیفه می کنید در حالی که هیچ استفاده ای به دنیا نخواهید رساند. شما کارهای جزیی و بی اهمیّتی برای خود تراشیده و فکر خواهید کرد که باید انجامشان دهید، مثل سرزدن بیهوده به این دوست و آن دوست و حرف زدن با آنها و معاشرت هایی که بی ثمرند؛ بدین سان امور بی اهمیت و جزیی شما را از کارهای اساسی و بزرگ باز خواهند داشت. البته دوستان را نباید فراموش کرد و معاشرت را قطع نمود: ولی وظایف بسیار بزرگ و سنگین ما از ضرورت تام برخورداراند و هر کاری در جای خود نیکوست.
***
این امری مشروع است که از کار خود سود حاصل نمایید، ولی کسب ثروت باید در درجه سوم اهمیت قرار گیرد (یعنی بعد از کار عام المنفعه و آرامش روح و سلامت بدن). در کتاب امثال سلیمان، باب بیست و سوم: 4 آمده است: برای دولتمند شدن خود را زحمت مرسان، منظور این است که ثروت اندوختن نباید هدف اصلی باشد. برای آسایش جسم و تن پروری به دنبال ثروت نباید رفت، ولی به خاطر تبعیت از امور عالی معنوی چرا، یعنی می توانید از طریق مشروع سود ببرید و استعدادهای خود را تقویت کنید ولی به شرط این که در راه خدا و خیر و صلاح همگان این کار شود. اگر خدا راهی به شما نشان دهد که به طور مشروع بیشتر از راه دیگر سود حاصل کنید ( بی این که به روح خود و دیگران لطمه زنید) چنانچه آن را قبول نکنید و راهی را که سود کمتر در آن است انتخاب کنید، شما از وظیفه اصلی خود غفلت نموده و از خدمتگزاری خدا سرباز زده اید؛ چه، هدایای خود را باید پذیرفت و آن طور که او می خواهد از آن استفاده نمود: شما حق دارید دولتمند برای خداوند باشید، نه برای جسم و برای گناه.
پی نوشت ها :
*- Richard Baxter : A Christian Directory (London: Rovert White; 1678(,Vol. l, pp. lll, 336, 378 ;Vol. ll, pp.77-9.
منبع: لوفان باومر، فرانکلین؛ (1913)، جریان های اصلی اندیشه غربی، کامبیز گوتن، تهران: حکمت، چاپ سوم.