نویسنده: جوزف گلن ویل
مترجم: کامبیز گوتن
مترجم: کامبیز گوتن
اشاره:
جوزف گلن ویل Joseph Glanvill ( 80- 1636)، از پیشوایان مذهبی فرقه ی انگلیکن و عضو رویال سوسایتی، مقالات متعددی در دفاع از علوم تجربی نوشته است و تهمت الحاد به آن را رد نموده است. عنوان کتاب او، فراسوی انتظار یا، ترقی و پیشرفت علم از روزگار ارسطو به بعد، با توجه به برخی از چشمگیرترین پیشرفت های اخیر دانش عملی و مفید ( 1668) مشخص می کند که موضوع این کتاب چیست.***
جغرافیا
در این زمینه مردم باستان بی اندازه کم اطلاع بودند. ارسطو دنیا را همان می دانست که شاگردانش (1) آن را فتح نموده بود. وارنیوس Varenius با ژرف نگری نوشته است که کلی و اساسی ترین چیزهای این علم در آن روزگاران ناشناخته بوده است؛ مثل، قابل سکونت بودن منطقه ی خشک و گرمسیر؛ جریان های تند آبخیزی و فروکش دریا؛ گونه گون بودن بادها؛ خاصیت مغناطیسی قطبی؛ اندازه واقعی زمین. آنها از سرزمین های دوردست آگاهی نداشتند و یونانیان و رومیان تخیل و افسانه را به واقعیت آمیخته بودند.آنها نمی دانستند که زمین را آب احاطه کرده است و می شود آن را با کشتی دور زد. از آمریکای شمالی و جنوبی هیچ خبری نداشتند؛ آری، حتی از مناطق دوردست آسیایی خود نیز آگاهی چندانی نداشتند. ژاپن، جاوه، فیلیپیکس و برنئو هیچ شناخته نشده بودند، یا به طور بسیار ناقص و مختصر، در حالی که نسل های بعدی راحت به وجودشان پی بردند. مکزیک و پرو و مناطق پهناور آن امپراتوری های عظیم، با جزایر متعدد دریای کبیر کشف شده اند. شمال یخ زده، خط استوا و جنوبی که در گذشته ناشناخته بود مورد بازدید سیاحان واقع می گردند، و بر خلاف آنچه باستانیان می پنداشتند برای بشر قابل سکونت می باشند و بومیان متعددی در آن نقاط زندگی می کنند. ماژلان Magellan، دریک Drake، و کاندیش Candish کروی بودن زمین را مسلم نموده اند. با جریان های دریایی و تنوع آن ها هر روز بیشتر آشنا می شویم، جهت حرکت بادها و تنوع آنها ثبت گردیده و بهتر فهمیده می شوند، به خواص نهفته سنگ مغناطیس پی برده شده و از آن استفاده می شود، به جزایر عطرآگین شرقی، همچنین جزایر دوردست جنوبی و شمالی اغلب سفر می شود، و از اقوام آن خطه ها و ثروت هایشان آگاهی بهتر می یابیم؛ گزارش سفرهای دوردست به دستمان می رسد. سفرهای دریایی به مراتب زیادتر شده اند، تجارت بیشتر می کنیم، نقشه های ما دقیق تر شده اند و مسافرت ها دوردست تر، گزارش های ما موثق ترند و عقلانی تر؛ در نتیجه جغرافیای ما بسیار کامل تر از آن است که مردم روزگار پُلی بیوس Polybius و پوسیدونیوس Possidonius داشته اند، آری حتی کامل تر از مردم روزگار بطلمیوس، استرابو Strabo، و پمپونیوس مِلا Pomponius Mela که در زمان قیصران می زیستند. و اگر شناخت علم جغرافیا در دوران امپراتوری شکوفای روم تا بدین حد کم بود، پس در زمان ارسطو و یونانیانِ پیشتر از او چگونه می توانست باشد؟ نمونه ی این را می توانیم در آن مقدونی در آن مقدونی کبیر بیاییم که می پنداشت حدود و ثغور عالم همان سرزمین هایی باشد که او فتح کرده؛ در حالی که اقوام دیگری بودند که خیلی دورتر می زیستند که به چنگ این فاتح و لشگر مغرورش نیفتادند. پیشرفت های نوین ما بسیار چشمگیر است؛ و در این خصوص تردید نخواهید کرد اگر کارهای گِما فریسیوس Gemma Frisius، مِرکاتورMercator، اورتِلیوس Ortelius، اِستِوینوس Stevinus، بِرتیوس Bertius، و گیل Guil. بلائو Blaeu را با بهترین کارهای جغرافیادانان اعصار کهن تر مقایسه کنید.
پی نوشت ها :
*- Joseph Glanvill : Plus Ultra (London: J. Collins, 1668),pp. 48-50)
1- منظور، اسکندر می باشد.( مترجم)