سرزمین هرز

همیشه این امکان هست که متن ادبی یا فرهنگی را به سبب جاذبه اساطیری آن بخوانیم. پس به ناچار این فرض پبش می آید که سایر متون هم باید از این بابت مورد توجّه قرار گیرند، زیرا آدمی اصولاً به دنبال الگوهایی است که از
پنجشنبه، 5 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سرزمین هرز
سرزمین هرز

نویسنده: لارنس کوپ
مترجم: محمّد دهقانی



 

همیشه این امکان هست که متن ادبی یا فرهنگی را به سبب جاذبه اساطیری آن بخوانیم. پس به ناچار این فرض پبش می آید که سایر متون هم باید از این بابت مورد توجّه قرار گیرند، زیرا آدمی اصولاً به دنبال الگوهایی است که از مقبولیّت عام برخوردار باشند. از این جاست که بحث تشابه و تضاد به میان می آید. امّا این دو مقوله هم خود منوط به این هستند که اسطوره را در وهله ی نخست چگونه بخوانیم: یعنی منوط به این امرند که چه الگوهایی مورد توجّه ما قرار گیرند و آنها را چگونه تفسیر کنیم. آنچه «نقد اسطوره»(1) نام دارد از آنچه «اسطوره نگاری» نامیده می شود، جداست. در اسطوره نگاری معمولاً الگوی خاصّی را برمی گزینند و اسطوره ها را بر اساس آن می نگارند؛ در این جا توجّه خود را به لوازم این کار معطوف خواهیم کرد.
در این بخش نمونه ای از نقد اسطوره را عرضه می کنیم که با فیلم فرانسیس فوردکاپولا(2) درباره جنگ ویتنام، به نام اینک آخرالزمان(3) (1979)، آغاز می شود و پایان می یابد. بر حسب منطقی که ترسم شده، درمی یابیم که این کار، به جای تحلیلی طولانی و مفصّل از فیلم، ما را به آثار دیگر رهنمون خواهد شد. زیرا ما نمی توانیم اینک آخرالزمان را به صورت متنی اسطوره ای در نظر آوریم مگر این که آن را بر اساس شاخه زرین(4) بررسی کنیم؛ و اگر بخواهیم در این زمینه به سراغ اثر عظیم فریزر(5) در باب اسطوره نگاری برویم حتماً باید به شعری که کتاب فریزر بر آن بیشترین تأثیر را داشته است، یعنی سرزمین هرز(6) الیوت،(7) هم اشاره کنیم. این کار را نیز بدون توجّه به نگاه خود الیوت در مورد «روش اسطوره ای» نمی توانیم انجام دهیم؛ اگر بخواهیم کار الیوت را بهتر بررسی کنیم، باید آن را در کنار برنامه اسطوره سرایانه(8) هم عصرش، اِجل ریکورد،(9) قرار دهیم. علاقه ریکورد به شاعر و خیال پرداز سمبولیست، آرتور رمبو،(10) وی را با جیم ماریسون،(11) ترانه سرای دَرها،(12) مربوط می سازد. حضور موسیقی گروه دَرها در فیلم اینک آخرالزمان ما را وا می دارد تا ارتباط میان فرهنگ عامه امروزی و اسطوره سرایی(13) را بررسی کنیم. در ضمن جستجوی خود ناگزیر به اعزام ها(14)ی مایکل هر(15) اشاره می کنیم که جنگ ویتنام را به عنوان اسطوره بررسی می کند، و نیز به نظریه های میرچا الیاده(16) می پردازیم که ما را در ارزیابی الیوت و ماریسون یاری می دهد. سرانجام به سر جای اول، یعنی اینک آخرالزمان، باز می گردیم و این بار معنایی را که در عنوان این فیلم نهفته است به دقّت می کاویم. این کار مستلزم گزارشی مختصر از کتاب مکاشفات(17) و تأثیر آن است. سپس به پایان بخش اول می رسیم و در بخش دوم برخی مسائل نظری را دیگر بار از دیدگاه تاریخی گسترده تری بررسی می کنیم. از «خواندن اسطوره» به «خوانشِ اسطوره ای» می رسیم: یعنی پیوند نزدیک میان «اسطوره نگاری»، یا تفسیر اسطوره، و «اسطوره سرایی»، یا ساختن اسطوره ها، را آشکار می نماییم.
فصل اوّل، به اجمال، الگوی اسطوره باروری را، بنابر نظر فریزر، بررسی می کند؛ از این بررسی برای نگرشی ویژه به سلسله مراتب(18) در شعر و نقد الیوت بهره می گیریم. در فصل دوم طنین الگوی اسطوره آفرینش را، بنابر نظر الیاده، ملاحظه می کنیم؛ امّا به این موضوع از جهت عکس آن می پردازیم، یعنی به سراغ «بی نظمی»(19)ای می رویم که تصوّر می شود پیش از آفرینش «کیهان»(20) وجود داشته است. این بُعد را عمدتاً با شعرها و آوازهای جیم موریسونِ دَرها نشان می دهیم. الگوی فصل سوم، الگوی اسطوره نجات است که به شکل های مختلف در روایت های کهن و نوین، و در آثار خلّاقه و انتقادی، بیان و بررسی می شود. در این ضمن، به اسطوره های قهرمان نیز هر جا که مناسب باشد اشاره می کنیم. همواره بر این نکته تأکید داریم که همه اینها با متون ادبی و فرهنگی در ارتباط اند.
در آنچه می آید، خوب است که برخی تمایزات را که معمولاً در تاریخ ادبی و فرهنگی ملاحظه می شود در نظر داشته باشیم: به ویژه، مدرنیته،(21) مدرنیسم،(22) پُست مدرنیته(23) و پُست مدرنیسم.(24) پیش از این گفتیم که اسطوره زدایی با «مدرنیته» در ارتباط است. نام آن نهضت زیبایی شناختی که در برابر این جریان مقاومت کرد «مدرنیسم» بود. اگرچه این دو اصطلاح غالباً به جای هم به کار می روند، بهتر است آنها را متضادّ هم بدانیم. هر جا اسطوره را مرده قلمداد کرده اند، هنرمندان به پا خاسته اند تا آن را زنده اعلام کنند. یکی از آنها تی.اس.الیوت بود. البته سرزمین هرز مدّتها قبل نوشته شد، و اینک با ظهور «پسست مدرنیته»، یا «موقعیّت پست مدرن»، نه تنها شاهد گریز از اسطوره نیستیم، بلکه حسّ قوی تر و فراگیرتری از اسطوره وجود دارد. الیوت می کوشید تا با روی آوردن به قالب کهن با تاریخ مقابله کند، امّا در نظر هنرمند «پست مدرنیست»ی چون فرانسیس فوردکاپولا پاسخی که فرهنگ امروزین می طلبد از میان بردن تمایز میان تاریخ و اسطوره است، چنان که در فیلم اینک آخرالزمان می بینیم.

پی نوشت ها :

1- myth criticism
2- Francis Ford Coppola
3- Apocalypse Now
4- The Golden Bough
5- Frazer
6- the Waste Land
7- Eliot
8- mythopoeic
9- Edgell Rickword
10- Arthur Rimbaud
11- Jim Marrison
(نام یک گروه موسیقی)12- The Doors
13- mythopoeia
14- Dispatches
15- Michael Herr
16- Mircea Eliade
17- The Book of Revelation
18- hierarchy
19- chaos
20- cosmos
21- modernity
22- modernism
23- postmodernity
24- postmodernism

منبع: کوپ، لارنس،(1384)، اسطوره، محمد دهقانی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم 1390.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.