نویسنده: جان پین سنت
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
در اغلب آثار هنری یونان؛ مینوس (کرت) میسین و اسطورههای این سرزمین تیفون Typhon از دشمنان زئوس در اسطورههای جانشینی و پدر یا نیای همه غولان اسطورهای یونان است این ویژگی و تعارضات مربوط به غولها غالباً از روایتهای آیینی خاور نزدیک و جایگاه غول پهلوانان کهن متأثر است در هنر یونان دوره اصلی غولها و پیدائی گورگون Gorgonها (همراه یا بدون پرسئوس)، ابوالهولها، سیرنCyrene ها، و گاه، شیمر Chimer در سده هفتم و اسطورههای آنان به زمانی دورتر باز میگردد. دو غول کش میرا بلروفون Bellerophone و پرسئوس یا پرسئوس کمابیش در آثار همر و هسیود آشنا و ائولید Aeolidها و دانائید Danaiadها گرچه هم زمان نیستند. در این شماراند.
پرسئوس از تبار دانائوس danaus و اکریزیوس Acrisius و یکی از نوههای دوقلوی هی پرمستر Hypermnstra دختر پرهیزکار دانائید که از کشتن شوهر خود سرباز زد از غولکشها و دو قلوهای اکریزیوس و پروتئوس proteus حتی در زهدان مادر هم با هم ستیز میکردند. در هیچ روایتی این قهرمانان از تبار خدایان نیستند و شجره نامه آنان در خط پدری است. دو قلوهای اکریزیوس پس از بزرگ شدن برای تسلط بر قلمرو شهریاری پدر میجنگند و پایان این نبرد به قرعه کشی وصلح میانجامد و روایتی همانند داستانهای مشابه است: پروتئوس دراین روایت سرانجام به لیسیا Lycia رانده میشود و پروتئوس با دختر شهریار لیسیا ازدواج میکند.
تنها عنصر غیر عادی این داستان لیسیا است مردم لیسیا در نبرد ایلیاد تحت فرماندهی پاتروکل Patroclus نقش مهمی داشتند و این روایت شاید بازتاب اسکان مردم میسین در آن جایا مهاجرت بعدی یونانیها به آسیای کوچک میباشد.
بلروفون بسیار زیبا و زن پروتئوس در اثر همر آنتیا Antia و بعدها استنبه Sthenoboea از او خواست که با وی هم بستر شود و هنگامی که بلروفون از این کار سرباز زد استنبه او را به خیانت متهم و از پروتئوس خواستار مرگ وی میشود. استنبه در این نقش همانند زلیخا در داستان یوسف است و در روایتی کهنتر قهرمانی همانند بلروفون قاتل میزبان خویش گایگس Gyges شهریار کاندولس در روایت هرودت است.
پروتئوس که بر طبق سنت از کشتن میهمان خویش معذوراست بلروفون را نزد یوباتس پادشاه لیسی میفرستد و در نامهای از پدر زن میخواهد که بلروفون را نابود کند. یوباتس بلروفون را مامور کشتن شمیر غول افسانهای که نمای جلوی تن او شیر و پشت او اژدها و سرش به هیأت ماده بزی و از دهان او شعلههای آتش فرو میبارید میسازد. بلروفون بر اسب بالدار خود به نام پگاسه که آن را از چشمه پیرسه گرفته بود سوار و مستقیماً بر شمیر فرود میآید و او را نابود میکند پگاسه در این روایت در کورینت صید بلروفون میشود و پس از صید شدن آتنا آن را زین مینهد و یافتههای کورینت در بر دارنده بسیاری از سکههایی است که نقش اسب بالدار دارند.
پس از این ماجرا بلروفون از جانب یوباتس مامور شکست قوم سلیمه Solyme و بعد آمازونها میشود و در هر دو نبرد پیروز میشود پس از این بلروفوم به یونان باز میگردد و استنبه را به دریا میافکند و آنگاه با اسب بالدار خویش سودای سفر به آسمان دارد و هم به دلیل با فرو افتادن اسب لنگ و آواره میشود.
دختر بلروفون؛ لائودامی با زئوس خوابید و از این هم بستری سارپدون Sarpedon هستی یافت سارپدون در نبرد تروا به دست پاتروکل کشته شد و زئوس در سوگ پسر خویش از آسمان باران خون جاری ساخت و در نبردی که در گرفت پاتروکل نزدیک بود کشته شود و سرانجام با ارسال تن مرده سارپدون توسط برادران به لیسی و تدفین و حنوط او در این شهر زئوس آرام گرفت. لائو دامی مادر سارپدون در جوانی به سبب روایتی از مرگ بلروفون به دست جانشین خویش است.
توضیح عکس: سکههایی از کورینت 325-308 ق. م. نقش سکه به شکل اسب بالداری است که بلروفون آن را در کورینت صید کرد. اسب بالدار و تصویر آتنا از تصاویر سکههای کورینت در سده چهارم ق. م و در این تصویر کلاه آتنا کلاه خود جنگی است که گردن پوش آن چرمی و حرف ρ (یونانی) تاریخ سکه را مشخص میسازد. زیرِ اسب بالدار حروف اولِ کورینت است. کلکسیون شخصی.
بدان سان که در افسانههای آیینی بسیاری از خدازادگان آمده است دانائوس و فرزندش پرسئوس را [پس از آگاه شدن اکریزیوس از این راز] در صندوقی نهاده و به دریا افکندند. باد و امواج دریا صندوق را به جزیره سریفوس Seriphus راند در تور ماهیگیری [که برادر شهریار سرینوس بود] افتادند. شهریار سریفوس [پولی دکتس] Polydectes شیدای دانائوس و خواستار ازدواج با او شد و برای آن که از دست پرسئوس رها شود او را به کشتن گورگون ناچار ساخت که در ضیافتی پرسئوس وعده داده بود که سر گوگون را به پولی دکتس هدیه دهد. پرسئوس در افسانهای مردمی پسرکی فقیر در وعده نا به گوگون را به پولی دکتس هدیه دهد پرسئوس در افسانهای مردمی پسرکی فقیر در وعده نا به جائی که به کاهنی میدهد ناچار میشود سر گوگون را بدو هدیه دهد. پرسئوس در این راه موفق میشود و در بازگشت از سفر شهریار پولی دکتس را برای جلوگیری از ازدواج او با مادرش دانائوس نابود میسازد. در این روایت رفتار پرسئوس همانند رفتار یک جانشین است؛ در سریفوس اما این اسطوره دیگرگون و شجره نامهای آرگوسی برای وی فراهم میشود.
در این روایتها سر گورگون گوئی نماد مستقل و جادوئی در دفع شر از خویش و با سر مدوزا Medusa پیوند مییابد. مدوزا یکی از سه دوشیزه گورگون زشت روئی است که بالدار و به جای گیسو از سر او مارهائی آویخته بود و نگاه گورگونها چنان نافذ بود که در هر کس مینگریستند او را سنگ میکردند مدوزا بدین روایت سری ترسبار داشت با دو دندان گراز و زبانی از کام در آمده و با این همه پوزئیدون شیدای او شد و از هم بستری آنان بعد از کشته شدن گورگون و از گردن او اسب بالدار پگاسوس Pegasus و هیولائی به نام کریزائور Chrysaor [مرد شمشیر طلائی] هستی یافت نام مدوزا به معنی فرمانروا و گویای آن است که روزگاری زمین – مادر بود و برآمدن اسب از گردن مدوزا در خط اسطوره جانشینی پوزئیدون است.
پرسئوس گورگون را همانند روایتهای افسانهای پریان با یاری ابزارهای جادوئی از جانب خدایان و نمفها نابود میسازد. در این راه خدایان کفشهای بالدار هرمس؛ کلاه غیبی هادس و سپر رخشان آتنا و خرجین سیبزیس Cibisi به پرسفونه میدهند و سلاح او در این نبرد سلاحی است به نام هارپه Harpe که شمشیر داس و گویای پیوند آن با اسطورههای جانشینی است.
پرسئوس بدین سان مسلح و در جستجوی گورگون عازم صحرای آفریقا و جائی که سه خواهر کهن سال آن جا را پاسداری میکنند میشود این سه خواهر فقط یک چشم دارند پرسئوس چشم خواهران پاسدار را میدزدد و از این طریق با گول زدن و باژ دادن به آنان از آنان میخواهد او را تا جائی که گورگون خفته است راهنمائی کنند.
روایتهای افسانهای گورگونها در گذر زمان تغییر یافته و افزودههای بسیار یافته است در بسیاری از روایتها و تصاویر اسطورهای آتنا سپری از پوست بز با آرایه میانی سرگورگون دارد و در پیاده نظام کهن یونان نیز جنگجویان نقش سر گورگون را برای ترساندن دشمن بر سپر نقش میکردند. روایت چنین است که فرزندان مدوزا از خون و تن مرده او هستی یافتند بدان سان که از خون اورانوس فوری Furiها پدیدار شدند. کریزائو؛ مرد شمشیر طلائی بعدها پدر غول یا ژتانی به نام گریون است و گریون سرانجام به دست هراکلس کشته میشود.
توضیح عکس: دانائوس و باران طلا. بسیاری سفالهای منقوش سده پنجم ق. م در بردارنده روایتهای اسطورهای پرسئوس. در این تصویر دانائوس مشغول آماده شدن بستر و گشودن گیسوان خویش است. لیننگراد موزه ارمتیاژ.
توضیح عکس: نقش یک سکه 4 دراخمائی آتن از 520-530 ق. م با گسترش روابط بازرگانی آن در 520 ق. م سکههایی ضرب شده که اغلب آنها با نقش سر آتنا و جغد نماد فرزانگی تزیین یافته است. کهنترین نقش سکه همانند این سکه دارای نقش سر گورگون و کاربردی جادوئی داشت. موزه لوور پاریس.
در روایتی آتنا نیهایی میسازند که با دمیدن در آن صدای مارهای محتضر موهای گورگون از آن بیرون میآید اما وقتی میبیند با نواختن درنی چهرهاش زشت میشود نیها را به دور میاندازد. نی انبان رها شده به چنگ ساتیری به نام مارسیاس Marsyas میافتد و مارسیاس در نواختن موسیقی با آپولو به رقابت میپردازد و در مرحله اول برنده میشود. اما وقتی آپولو با جنگ خویش آهنگ را معکوس و از پایان به آغاز مینوازد مارسیاس دراین کار شکست مییابد و آپولو پوست مارسیاس را باکارد میکند که این شکل از کیفر شاید بازگو کننده شکلی از قربانی کردن و مراسم آیینی آسیایی است در روایتی دیگر میداس Midas که داور نوازندگی آپولو و پان Pan است به سبب داوری بد بر سرش دو گوش خر پدیدار میشود و ناچار میشود گوشها را در زیر کلاه فریجیهای خود نهان کند. سلمانی میداس با آگاه شدن از این راز؛ بدان سان که آرایشگرها راز نگه دار نیستند! نمیتواند خاموش بماند و به ناچار در جایی دور از مردم چاهی حفر میکند وراز را در چاه بازگو میکند و نیهایی که از چاه سر بر میآورند راز شاه میداس را بر ملا میکنند و هر کس در آن میدمد مینالند که آه شاه میداس گوش خر دارد.
ماجرای بازگشت پرسئوس بعد از کشتن گورگون با داستانهای دیگری ترکیب شده که بسیاری از آنها با اسطوره و روایت جانشینی پیوند دارند پرسئوس به جستجوی همسری برمی آید. کاسیوپه Cassiopeia زن کفالوس Cepheus شهریار یوپا Joppa، یا فای کنونی مدعی است که از دختران نره Nereus[پیر دریا] زیباتر است و پوزئیدون از این ادعا برآشفته و هیولای دریای مأمور بلعیدن آندرومد Andromeda به دست پرسئوس کشته میشود و پرسئوس پس از درگیری با عموی آندرومد سرانجام با او ازدواج میکند.
پرسئوس به سریفوس باز میگردد و با رها کردن مادر و برادر شهریار سریفوس از تحصص گاه به دربار پولی دیکتس میرود و شهریار و درباریان را با نشان دادن سرگورگون بدانها تبدیل به سنگ میکند پرسئوس با عروس خویش و مادر خود به آرگوس میرود و اکریزیوس از بیم پیشگوئی پیشین به لاریسا در تسالی میگریزد و در آن جا پرسئوس به هنگام پرتاب دیسک نا خواسته اکریزیوس را میکشد و بدین سان این روایت نیز با اسطورههای جانشینی پیوند مییابد.
توضیح عکس: پرسئوس به هنگامی که سر از تن گورگون جدا میکند. بقایای معبد سده ششم در سیلن Selinus (معبد c) هنوز بر جا است و نقش برجستههای بسیاری در ویرانههای آن یافته شده است. تصاویر این نقش برجستهها چهره کامل دارند. در این تصویر پرسئوس برای نگاه نکردن به چشم گورگون از او روی گردانیده، این تصویر به شکل نقش صورتکهای کهن تصویر شده. سلاح پرسئوس در این تصویر شمشیری ساده و پاپیوش او کفش بالدار هرمس و خدابانوئی که در کنار پرسئوس ایستاده آتنا است. موزه ملی پالرمو.
منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.
پرسئوس از تبار دانائوس danaus و اکریزیوس Acrisius و یکی از نوههای دوقلوی هی پرمستر Hypermnstra دختر پرهیزکار دانائید که از کشتن شوهر خود سرباز زد از غولکشها و دو قلوهای اکریزیوس و پروتئوس proteus حتی در زهدان مادر هم با هم ستیز میکردند. در هیچ روایتی این قهرمانان از تبار خدایان نیستند و شجره نامه آنان در خط پدری است. دو قلوهای اکریزیوس پس از بزرگ شدن برای تسلط بر قلمرو شهریاری پدر میجنگند و پایان این نبرد به قرعه کشی وصلح میانجامد و روایتی همانند داستانهای مشابه است: پروتئوس دراین روایت سرانجام به لیسیا Lycia رانده میشود و پروتئوس با دختر شهریار لیسیا ازدواج میکند.
تنها عنصر غیر عادی این داستان لیسیا است مردم لیسیا در نبرد ایلیاد تحت فرماندهی پاتروکل Patroclus نقش مهمی داشتند و این روایت شاید بازتاب اسکان مردم میسین در آن جایا مهاجرت بعدی یونانیها به آسیای کوچک میباشد.
بلروفون
بلروفون نوه سیزیف بود. بلروفون کورینت را ترک و به سبب قتل برادرش نزد پروتئوس در تیرین تبعید شد. بلروفون در روایتهای بعدی پسر پوزئیدون و مادر او نیسوس Nisos دختر پادشاه مگار است پوزئیدون در این روایت در هیأت اسب پدر اسب بالدار بلروفون یعنی پگاسه Pagase و مادر پگاسه همانا گورگون میرا مدوزا Medusa بود.بلروفون بسیار زیبا و زن پروتئوس در اثر همر آنتیا Antia و بعدها استنبه Sthenoboea از او خواست که با وی هم بستر شود و هنگامی که بلروفون از این کار سرباز زد استنبه او را به خیانت متهم و از پروتئوس خواستار مرگ وی میشود. استنبه در این نقش همانند زلیخا در داستان یوسف است و در روایتی کهنتر قهرمانی همانند بلروفون قاتل میزبان خویش گایگس Gyges شهریار کاندولس در روایت هرودت است.
پروتئوس که بر طبق سنت از کشتن میهمان خویش معذوراست بلروفون را نزد یوباتس پادشاه لیسی میفرستد و در نامهای از پدر زن میخواهد که بلروفون را نابود کند. یوباتس بلروفون را مامور کشتن شمیر غول افسانهای که نمای جلوی تن او شیر و پشت او اژدها و سرش به هیأت ماده بزی و از دهان او شعلههای آتش فرو میبارید میسازد. بلروفون بر اسب بالدار خود به نام پگاسه که آن را از چشمه پیرسه گرفته بود سوار و مستقیماً بر شمیر فرود میآید و او را نابود میکند پگاسه در این روایت در کورینت صید بلروفون میشود و پس از صید شدن آتنا آن را زین مینهد و یافتههای کورینت در بر دارنده بسیاری از سکههایی است که نقش اسب بالدار دارند.
پس از این ماجرا بلروفون از جانب یوباتس مامور شکست قوم سلیمه Solyme و بعد آمازونها میشود و در هر دو نبرد پیروز میشود پس از این بلروفوم به یونان باز میگردد و استنبه را به دریا میافکند و آنگاه با اسب بالدار خویش سودای سفر به آسمان دارد و هم به دلیل با فرو افتادن اسب لنگ و آواره میشود.
دختر بلروفون؛ لائودامی با زئوس خوابید و از این هم بستری سارپدون Sarpedon هستی یافت سارپدون در نبرد تروا به دست پاتروکل کشته شد و زئوس در سوگ پسر خویش از آسمان باران خون جاری ساخت و در نبردی که در گرفت پاتروکل نزدیک بود کشته شود و سرانجام با ارسال تن مرده سارپدون توسط برادران به لیسی و تدفین و حنوط او در این شهر زئوس آرام گرفت. لائو دامی مادر سارپدون در جوانی به سبب روایتی از مرگ بلروفون به دست جانشین خویش است.
پرسئوس
فرجام اکریزیوس به دست پرسئوس Persevs به معنی ویرانگر شاید گویای آن است که پرسئوس نام آشکار این قهرمان اسطورهای و رازانگیز مانند نام حقیقی او همانند روایتهای کهن؛ گویای حفظ قدرت صاحب نام است. اکریزیوس Acrisivs در گریز از سرنوشت پیش بینی شده خویش دختر خود دانائوس Danae را برای جلوگیری از باردار شدن وی در سیاه چالی مفرغی در زیرزمین زندانی میکند. زئوس اما به هیأت قطره بارانی از طلا در زندان مفرغی بر دامن دانائوس فرو میچکد و همانند فرضیههای بدوی داستان ایفی مدی Ipbimedia و تیره Tyro، دانائوس را باردار میسازد. در این روایت باران طلا شاید اشارهای به چاه گورهای زیر زمینی؛ و اشیائی که در گور با مرده دفن میکردند و نمودهای بسیار از آن در چاه گورهای یافته شده است.بدان سان که در افسانههای آیینی بسیاری از خدازادگان آمده است دانائوس و فرزندش پرسئوس را [پس از آگاه شدن اکریزیوس از این راز] در صندوقی نهاده و به دریا افکندند. باد و امواج دریا صندوق را به جزیره سریفوس Seriphus راند در تور ماهیگیری [که برادر شهریار سرینوس بود] افتادند. شهریار سریفوس [پولی دکتس] Polydectes شیدای دانائوس و خواستار ازدواج با او شد و برای آن که از دست پرسئوس رها شود او را به کشتن گورگون ناچار ساخت که در ضیافتی پرسئوس وعده داده بود که سر گوگون را به پولی دکتس هدیه دهد. پرسئوس در افسانهای مردمی پسرکی فقیر در وعده نا به گوگون را به پولی دکتس هدیه دهد پرسئوس در افسانهای مردمی پسرکی فقیر در وعده نا به جائی که به کاهنی میدهد ناچار میشود سر گوگون را بدو هدیه دهد. پرسئوس در این راه موفق میشود و در بازگشت از سفر شهریار پولی دکتس را برای جلوگیری از ازدواج او با مادرش دانائوس نابود میسازد. در این روایت رفتار پرسئوس همانند رفتار یک جانشین است؛ در سریفوس اما این اسطوره دیگرگون و شجره نامهای آرگوسی برای وی فراهم میشود.
در این روایتها سر گورگون گوئی نماد مستقل و جادوئی در دفع شر از خویش و با سر مدوزا Medusa پیوند مییابد. مدوزا یکی از سه دوشیزه گورگون زشت روئی است که بالدار و به جای گیسو از سر او مارهائی آویخته بود و نگاه گورگونها چنان نافذ بود که در هر کس مینگریستند او را سنگ میکردند مدوزا بدین روایت سری ترسبار داشت با دو دندان گراز و زبانی از کام در آمده و با این همه پوزئیدون شیدای او شد و از هم بستری آنان بعد از کشته شدن گورگون و از گردن او اسب بالدار پگاسوس Pegasus و هیولائی به نام کریزائور Chrysaor [مرد شمشیر طلائی] هستی یافت نام مدوزا به معنی فرمانروا و گویای آن است که روزگاری زمین – مادر بود و برآمدن اسب از گردن مدوزا در خط اسطوره جانشینی پوزئیدون است.
پرسئوس گورگون را همانند روایتهای افسانهای پریان با یاری ابزارهای جادوئی از جانب خدایان و نمفها نابود میسازد. در این راه خدایان کفشهای بالدار هرمس؛ کلاه غیبی هادس و سپر رخشان آتنا و خرجین سیبزیس Cibisi به پرسفونه میدهند و سلاح او در این نبرد سلاحی است به نام هارپه Harpe که شمشیر داس و گویای پیوند آن با اسطورههای جانشینی است.
پرسئوس بدین سان مسلح و در جستجوی گورگون عازم صحرای آفریقا و جائی که سه خواهر کهن سال آن جا را پاسداری میکنند میشود این سه خواهر فقط یک چشم دارند پرسئوس چشم خواهران پاسدار را میدزدد و از این طریق با گول زدن و باژ دادن به آنان از آنان میخواهد او را تا جائی که گورگون خفته است راهنمائی کنند.
روایتهای افسانهای گورگونها در گذر زمان تغییر یافته و افزودههای بسیار یافته است در بسیاری از روایتها و تصاویر اسطورهای آتنا سپری از پوست بز با آرایه میانی سرگورگون دارد و در پیاده نظام کهن یونان نیز جنگجویان نقش سر گورگون را برای ترساندن دشمن بر سپر نقش میکردند. روایت چنین است که فرزندان مدوزا از خون و تن مرده او هستی یافتند بدان سان که از خون اورانوس فوری Furiها پدیدار شدند. کریزائو؛ مرد شمشیر طلائی بعدها پدر غول یا ژتانی به نام گریون است و گریون سرانجام به دست هراکلس کشته میشود.
در روایتی آتنا نیهایی میسازند که با دمیدن در آن صدای مارهای محتضر موهای گورگون از آن بیرون میآید اما وقتی میبیند با نواختن درنی چهرهاش زشت میشود نیها را به دور میاندازد. نی انبان رها شده به چنگ ساتیری به نام مارسیاس Marsyas میافتد و مارسیاس در نواختن موسیقی با آپولو به رقابت میپردازد و در مرحله اول برنده میشود. اما وقتی آپولو با جنگ خویش آهنگ را معکوس و از پایان به آغاز مینوازد مارسیاس دراین کار شکست مییابد و آپولو پوست مارسیاس را باکارد میکند که این شکل از کیفر شاید بازگو کننده شکلی از قربانی کردن و مراسم آیینی آسیایی است در روایتی دیگر میداس Midas که داور نوازندگی آپولو و پان Pan است به سبب داوری بد بر سرش دو گوش خر پدیدار میشود و ناچار میشود گوشها را در زیر کلاه فریجیهای خود نهان کند. سلمانی میداس با آگاه شدن از این راز؛ بدان سان که آرایشگرها راز نگه دار نیستند! نمیتواند خاموش بماند و به ناچار در جایی دور از مردم چاهی حفر میکند وراز را در چاه بازگو میکند و نیهایی که از چاه سر بر میآورند راز شاه میداس را بر ملا میکنند و هر کس در آن میدمد مینالند که آه شاه میداس گوش خر دارد.
ماجرای بازگشت پرسئوس بعد از کشتن گورگون با داستانهای دیگری ترکیب شده که بسیاری از آنها با اسطوره و روایت جانشینی پیوند دارند پرسئوس به جستجوی همسری برمی آید. کاسیوپه Cassiopeia زن کفالوس Cepheus شهریار یوپا Joppa، یا فای کنونی مدعی است که از دختران نره Nereus[پیر دریا] زیباتر است و پوزئیدون از این ادعا برآشفته و هیولای دریای مأمور بلعیدن آندرومد Andromeda به دست پرسئوس کشته میشود و پرسئوس پس از درگیری با عموی آندرومد سرانجام با او ازدواج میکند.
پرسئوس به سریفوس باز میگردد و با رها کردن مادر و برادر شهریار سریفوس از تحصص گاه به دربار پولی دیکتس میرود و شهریار و درباریان را با نشان دادن سرگورگون بدانها تبدیل به سنگ میکند پرسئوس با عروس خویش و مادر خود به آرگوس میرود و اکریزیوس از بیم پیشگوئی پیشین به لاریسا در تسالی میگریزد و در آن جا پرسئوس به هنگام پرتاب دیسک نا خواسته اکریزیوس را میکشد و بدین سان این روایت نیز با اسطورههای جانشینی پیوند مییابد.
منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.