نویسنده: جان پین سنت
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
دانش ما از اساطیر یونان بسیار و این کتاب در بردارندهی تمام اطلاعات نیست. هنر و ادبیات یونان یا متأثر از اساطیر این سرزمین و یا بدان راهی دارد. یونانیان را داستان زندگی خدایان بسیار و این گزارشها با اسطورهی آفرینش جهان و راه دست یابی خدایان به قدرت سر وکار دارد؛ روایاتی از این دست با تاریخ یونان باستان پیوند مییابد. این روایتها با بازگشت فرزندان هراکلس Heracles به پلوپونز و به هنگام استیلای دوریسی یان Dorian [حدود 1200 ق. م] پایان میگیرد و این هنگامی است که آخرین موجِ مردمانِ یونانی زبان واردِ یونان و در بئوشیه (بئوسی) Beotia و اسپارت اسکان مییابند؛ شهریاران اسپارت خود را از تبارِ فرزندان هراکلس میدانستند.
برای یونانیان اسطورههای حماسی همانا تاریخِ کهنِ آنان بود و هم بدین دلیل به شجره نامهای استناد میجستند که شخصیت قهرمانان اسطورهای را از زبان نویسندگان باستان بازگو میکرد. در دوران کهن یونانیان در ابداع و پرداخت اسطورهها آزاد و برایِ آنان این کار سادهترین شکلِ پرداختِ رویدادها و نوآوریهایِ انسان نمودهائی از اساطیر را پی گیری میکرد.
این نمودها نخستین اثری است که پژوهندگان اساطیرِ یونان را متأثر میسازد. دومین نمودی که مورد توجه پژوهشگران قرار میگیرد ویژگی شگفت انگیزِ درون مایهی اساطیر یونان است. بسیاری از این روایتها به کُشتار، تبعید، ستیزه، اغوا و تولدهای غیر مشروع راه دارد و بسیاری از آنان با چرخه زندگیِ خانوادگی پیوند دارد. در اساطیر یونان غولها را نقش ویژهای است اما نگرش انسان دوستانه یونانیان جادو را طرد میکند و بسیاری از این اسطورهها داستانهای پریان را ماننده است.
یکی از رایجترین موتیفهای این روایتها افسانه مرد جوانی است که به سرزمینی دور سفر میکند و در آن جا در راهِ ازدواج با دختر یک شهریار یا افسونگر ناچار به انجام خواستهایی است. پیروزیِ در این راه برای او شهریاری میآورد و این کارگاهی با مرگ افسونگر و زندگی شادِ بعد از آن همراه است.
توضیح عکس: کوهِ المپ جایگاه خدایان، در تسالی.
این نمود در اساطیر یونان گاه با تفاوتهایی تکرار میشود: مردِ جوان گاه زادگاه و خانه را به سبب ستیز خانوادگی یا آدم کشی که پدید آورنده آن گاهی نامادری است رها میکند. شهریار غالباً بیم دارد که به دست دامادِ خویش کشته میشود و بدین دلیل گاه با خواستاران دختر خویش به ستیز بر میخیزد. درجای دیگر فرزند دختر شهریار است که چنین تهدیدی را پدید میآورد، درچنین موردی این نوع پسر یکی از خدایان است؛ شهریار در چنین روایتی با فرمان کشتن دختر و فرزند را صادر میکند و مادر و فرزند یا که فرزند به شکلی معجزه آسا نجات مییابد و حیوانات یا که شبانی یا دیگری او را پرورش میدهد و هم این نوه است که پدر بزرگ را نابود میکند.
توضیح عکس: آپولو APOLLO از چهرههای اصلی معبد زئوس.
این داستانها که در مناطق روستائی هنوز هم روایت میشود تردیدی نیست که نیازهای روانیِ راوییان و شنوندگان را برآورده میسازد و مفسران روانشناس و غالباً رهروان فروید مشتاق اسطورههایی از این شمارند. تفسیرهائی از این است امّا ویژگیهای اصلی اسطوره را تیره میسازد: از این شمار است پسرانی که از پدر میراث نمیبرند و در برخی از تفسیرها بسیاری از سیماهای نامطلوبتر اسطورهها مادر تبار میشوند و این فرضیه در داستان برخی از قهرمانانی که با دخترِ برادرِ خود ازدواج میکنند تقویت میشود.
توجه به اساطیر به نظر میرسد که موجب گرایش به پیگیری تفکراتی است که فراسوی شواهد موجود قرار دارد. شاعران و داستان سرایان کهن در این مسیر به هر جا خدا بانوان مادر را میبینند و فرهیختگان چنین نیستند. با این همه برخی از اسطورههای یونان ردپائی را درخود دارند که طی آن شهریاران قدیم خویش را از ملکهای دارند که با آن ازدواج میکنند و در پایان توسط همسر؛ زنی دیگر یا دامادی که از نظرخونی با آنان پیوندی ندارد تباه میشوند. در برخی از اسطورهها شهریار تجلی خدائی است که به هیأت حیوانی پدیدار و از طریق قربانی شدن نامیرا شود و این سرنوشتی است که گاهی با قربانی کردن پسر خویش از آن اجتناب میکند.
توضیح عکس: کوهِ برفپوش پارناس در اواخر بهار. هوای مدیترانهای یونان پدید آورنده زمستانی مرطوب است که آب مورد نیاز برای رشد نباتات را فراهم میسازد، این بهارها کوتاه و تابستانی طولانی و خشک را در پی دارند. برف زمستانی در قلههای بند باقی میماند و این کارگاه تا آغاز ماه مه و هنگامی که غلات به خوشه نشستند و تا هنگام درو ادامه مییابد. برگ ریزان درختان در محدوده پارناس به روایت پلوتارخ با مراسمی همراه بود که از جانب زنان انجام میشد و این مراسم که به افتخار دیونیروس انجام میشد پیش از نزول برف سنگین تحقق مییافت.
این شرایط به دورهی میسین و پس از آن زمانی باز میگردد که مردمان یونانی زبان حدود 2100 تا 1900 پیش از میلاد به سرزمین یونان میآیند و این هنگامی است که این سرزمین دچار فترت فرهنگی و کرت از فترتی بدین شکل برکنار میماند. این شرایط با آثار کلاسیکِ نویسندگان یونانیِ دورهی حدود 1000 ق. م سازگار نیست، و این هنگامی است که آثار تمدن میسین که از 1400 ق. م یا سدهی پیش از این در کرت گسترش یافته بود ناپدید میشود. تا چندی پیش افول تمدنِ میسین را متأثر از تهاجم دوریهایی میدانستند که با شکلی دیگر از زبانِ یونانی سخن میگفتند و نوآوریهایی خاص و از آن شمار کاربرد آهن و سوزاندن مردگان را به آنان نسبت میدادند و هنوز هم برخی از فرهیختگان عناصری از این نگرش را باور دارند. از آثار باستانشناختی دورییان امّا نشانی نیست (نگرشی نو دورییان را طبقه کارگرِ تمدنِ میسین میداند) و شاید بتوان چنین تغییری را متأثر از تغییر سازمان اجتماعیِ ناشی از شکست اقتصادی و سیاسی میسین دانست. این تغییر، شکلی جدید از سازمان اجتماعی را پدید آورد که متکی بر هستههای کوچک خانوادگی است که در آن پدری توانمند بر همسر و فرزندان خویش فرمان میراند.
تنشهای برخاسته از این نوع خانواده در برخی اسطورهها و ادبیات کلاسیک و به ویژه آثار تراژدیک یونان پدیدار است. چنین فرهنگی را شاید بتوان فرهنگ گناه guilt culture نام نهاد، و این جائی است که تأییدهای اخلاقی با درونی شدن فراخود super – ego و براساس تجاربِ پدر پدیدار میشود. این فرهنگ جانشینِ فرهنگ شرمِ shame culture و خاص خانواده گسترده و فرهنگی میشود که کودک در جوِ گسترده توجه برادران، خواهران، عموها و دیگران یاد میگیرند که متکی بر تأیید یا عدم تأیید همایان خویش باشد درچنین فرهنگی انسان تغییرات شتابناک عواطف را در دنیای خدایان فرافکنی میکند تا از زیر بار مسؤولیت و گناه شانه خالی کند. این نوع از فرهنگ است که درآثار حماسی هومر پدیدار و یونانیان عناصری از آن را در برخی از اساطیر این سرزمین حفظ میکنند.
منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.
برای یونانیان اسطورههای حماسی همانا تاریخِ کهنِ آنان بود و هم بدین دلیل به شجره نامهای استناد میجستند که شخصیت قهرمانان اسطورهای را از زبان نویسندگان باستان بازگو میکرد. در دوران کهن یونانیان در ابداع و پرداخت اسطورهها آزاد و برایِ آنان این کار سادهترین شکلِ پرداختِ رویدادها و نوآوریهایِ انسان نمودهائی از اساطیر را پی گیری میکرد.
این نمودها نخستین اثری است که پژوهندگان اساطیرِ یونان را متأثر میسازد. دومین نمودی که مورد توجه پژوهشگران قرار میگیرد ویژگی شگفت انگیزِ درون مایهی اساطیر یونان است. بسیاری از این روایتها به کُشتار، تبعید، ستیزه، اغوا و تولدهای غیر مشروع راه دارد و بسیاری از آنان با چرخه زندگیِ خانوادگی پیوند دارد. در اساطیر یونان غولها را نقش ویژهای است اما نگرش انسان دوستانه یونانیان جادو را طرد میکند و بسیاری از این اسطورهها داستانهای پریان را ماننده است.
یکی از رایجترین موتیفهای این روایتها افسانه مرد جوانی است که به سرزمینی دور سفر میکند و در آن جا در راهِ ازدواج با دختر یک شهریار یا افسونگر ناچار به انجام خواستهایی است. پیروزیِ در این راه برای او شهریاری میآورد و این کارگاهی با مرگ افسونگر و زندگی شادِ بعد از آن همراه است.
این نمود در اساطیر یونان گاه با تفاوتهایی تکرار میشود: مردِ جوان گاه زادگاه و خانه را به سبب ستیز خانوادگی یا آدم کشی که پدید آورنده آن گاهی نامادری است رها میکند. شهریار غالباً بیم دارد که به دست دامادِ خویش کشته میشود و بدین دلیل گاه با خواستاران دختر خویش به ستیز بر میخیزد. درجای دیگر فرزند دختر شهریار است که چنین تهدیدی را پدید میآورد، درچنین موردی این نوع پسر یکی از خدایان است؛ شهریار در چنین روایتی با فرمان کشتن دختر و فرزند را صادر میکند و مادر و فرزند یا که فرزند به شکلی معجزه آسا نجات مییابد و حیوانات یا که شبانی یا دیگری او را پرورش میدهد و هم این نوه است که پدر بزرگ را نابود میکند.
این داستانها که در مناطق روستائی هنوز هم روایت میشود تردیدی نیست که نیازهای روانیِ راوییان و شنوندگان را برآورده میسازد و مفسران روانشناس و غالباً رهروان فروید مشتاق اسطورههایی از این شمارند. تفسیرهائی از این است امّا ویژگیهای اصلی اسطوره را تیره میسازد: از این شمار است پسرانی که از پدر میراث نمیبرند و در برخی از تفسیرها بسیاری از سیماهای نامطلوبتر اسطورهها مادر تبار میشوند و این فرضیه در داستان برخی از قهرمانانی که با دخترِ برادرِ خود ازدواج میکنند تقویت میشود.
توجه به اساطیر به نظر میرسد که موجب گرایش به پیگیری تفکراتی است که فراسوی شواهد موجود قرار دارد. شاعران و داستان سرایان کهن در این مسیر به هر جا خدا بانوان مادر را میبینند و فرهیختگان چنین نیستند. با این همه برخی از اسطورههای یونان ردپائی را درخود دارند که طی آن شهریاران قدیم خویش را از ملکهای دارند که با آن ازدواج میکنند و در پایان توسط همسر؛ زنی دیگر یا دامادی که از نظرخونی با آنان پیوندی ندارد تباه میشوند. در برخی از اسطورهها شهریار تجلی خدائی است که به هیأت حیوانی پدیدار و از طریق قربانی شدن نامیرا شود و این سرنوشتی است که گاهی با قربانی کردن پسر خویش از آن اجتناب میکند.
این شرایط به دورهی میسین و پس از آن زمانی باز میگردد که مردمان یونانی زبان حدود 2100 تا 1900 پیش از میلاد به سرزمین یونان میآیند و این هنگامی است که این سرزمین دچار فترت فرهنگی و کرت از فترتی بدین شکل برکنار میماند. این شرایط با آثار کلاسیکِ نویسندگان یونانیِ دورهی حدود 1000 ق. م سازگار نیست، و این هنگامی است که آثار تمدن میسین که از 1400 ق. م یا سدهی پیش از این در کرت گسترش یافته بود ناپدید میشود. تا چندی پیش افول تمدنِ میسین را متأثر از تهاجم دوریهایی میدانستند که با شکلی دیگر از زبانِ یونانی سخن میگفتند و نوآوریهایی خاص و از آن شمار کاربرد آهن و سوزاندن مردگان را به آنان نسبت میدادند و هنوز هم برخی از فرهیختگان عناصری از این نگرش را باور دارند. از آثار باستانشناختی دورییان امّا نشانی نیست (نگرشی نو دورییان را طبقه کارگرِ تمدنِ میسین میداند) و شاید بتوان چنین تغییری را متأثر از تغییر سازمان اجتماعیِ ناشی از شکست اقتصادی و سیاسی میسین دانست. این تغییر، شکلی جدید از سازمان اجتماعی را پدید آورد که متکی بر هستههای کوچک خانوادگی است که در آن پدری توانمند بر همسر و فرزندان خویش فرمان میراند.
تنشهای برخاسته از این نوع خانواده در برخی اسطورهها و ادبیات کلاسیک و به ویژه آثار تراژدیک یونان پدیدار است. چنین فرهنگی را شاید بتوان فرهنگ گناه guilt culture نام نهاد، و این جائی است که تأییدهای اخلاقی با درونی شدن فراخود super – ego و براساس تجاربِ پدر پدیدار میشود. این فرهنگ جانشینِ فرهنگ شرمِ shame culture و خاص خانواده گسترده و فرهنگی میشود که کودک در جوِ گسترده توجه برادران، خواهران، عموها و دیگران یاد میگیرند که متکی بر تأیید یا عدم تأیید همایان خویش باشد درچنین فرهنگی انسان تغییرات شتابناک عواطف را در دنیای خدایان فرافکنی میکند تا از زیر بار مسؤولیت و گناه شانه خالی کند. این نوع از فرهنگ است که درآثار حماسی هومر پدیدار و یونانیان عناصری از آن را در برخی از اساطیر این سرزمین حفظ میکنند.
منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.