نویسنده: مجتبی قزوینی خراسانی
اساس منطق و برهان، مبتنی بر قیاس است و ماده ی قیاس باید یقینی باشد؛ و در براهین مشهوره و معموله در ابواب مختلفه ی معارف الهی، مواد قیاس ها یقینی و منتتج یقین نیست.
در باب اثبات صانع، ادله و براهینی اقامه کرده اند. بهترین براهین ایشان این است: هر موجود یا وجود، چون نظر به ذات او شود، یا واجب است یا ممکن. اگر واجب است، پس مطلوب ثابت باشد. و اگر ممکن است، محتاج به علت است؛ پس علت اگر واجب است باز مطلوب ثابت است. و اگر ممکن است محتاج به علت است، چون دور و تسلسل باطل است، لابد منتهی شود به وجودی که واجب است و چون این برهان در این باب اساس براهین است، به بیانات مختلفه بیان شده و مبتنی به ابطال دور و تسلسل می باشد؛ و ده برهان بر ابطال تسلسل اقامه شده و تمام آنها مورد بحث و ایراد واقع گشته است. بالاخره نتیجه ی تحقیقات این شده که تسلسل تعاقبی، باطل نیست. و فقط تسلسل اجتماعی، باطل است. لذا شیخ و رییس فلاسفه، به برهانی که محتاج به ابطال تسلسل تعاقبی نباشد، اقامه نمود که مخلص آن این است:
هر موجودی که مورد نظر باشد- با قطع نظر از غیر او یا وجود او- ذاتاً واجب است؛ یعنی، عدم، برای او محال و ممتنع است پس آن وجود واجب و حق است و اگر واجب نباشد نتوان گفت که ممتنع است؛ زیرا که فرض شد موجود است، پس او ممکن است، و اگر علت وجود داشت، واجب الوجود به علت است؛ پس هر موجودی یا واجب است بالذات، یا ممکن بالذات و واجب بالغیر است. پس از وضوح این مطلب، چیزی که ذات او ممکن است نتوان موجود گردد به ذات خود؛ زیرا که وجود او از عدم او اولی نیست- یعنی چیزی که علت وجود ندارد موجود نخواهد شد- پس موجود، به وجود علت و نیستی او، به نیستی علت است. پس ظاهر شد که وجود ممکن، یا منتهی شود به واجب بالذات یا به موجود ممکن دیگر، مستند خواهد بود؛ و اگر موجود بعدی و در سلسله ی علل هیچ یک واجب بالذات نباشند، جمله ی غیر متناهیه حاصل شود که هر یک از آحاد آن جمله در ذاتش ممکن است چون جمله، مرکب از آن آحاد است پس جمله ممکن است نه واجب، پس باید این جمله واجب به غیر گردد. نتوان گفت جمله محتاج به علت نیست، زیرا که مستلزم خلف است. چون گفته شد که جمله ممکن است و ممکن محتاج به علت است و نتوان تمام آحاد علت جمله باشد زیرا لازم آید جمله که عین آحاد است معلول خودش باشد چون تمام آحاد و جمله یکی است. و نیز هر یک مستقلاً یا بعض از آن علت جمله نتوانند بود، زیرا که به علت بودن بعضی اولی نیست از بعض دیگر. چون هر یک معلول و ممکنند، پس محتاج به علت خارج از آحاد و جمله باشند؛ پس مطلوب ثابت است.
این برهان، از تمام براهین اشکالش کمتر است و سایر ادله چه از طریق حرکت یا امکان باشد برگشت به این برهان خواهد کرد و بر اشخاص بااطلاع مخفی نیست که این برهان با اینکه محکم ترین براهین است، بشر را بی نیاز و معرفت خدا را وجدانی نمی نماید. علاوه بر اینکه محتاج است به مقدمات علمی اصطلاحی فلسفه، که درخور فهم هر کس نیست.
قسمتی از آنها مورد بحث و محتاج به اقامه ی برهان و اثبات است و بالاخره اگر تسلسل تعاقبی، باطل نشد اثبات مطلوب نکند و محتاج به مسأله ی فلسفی دیگر است که علت محدثه همان علت مبقیه می باشد. بلی می توان خصم را به این بیانات ملزم کرد که از برای عالم علت و مبدئی هست که ذاتاً ازلی است بیش از این نتیجه ندارد و جواب شبهات مادیین خصوصاً مادیین امروزه را کافی نیست و محتاج به ادله ی دیگر توحید و تجرد و اثبات عقل و نفس و غیر آنها است و اثبات صفات کمالیه که بر این اساس مترتب است نتیجه ی کامل ندارد.
منبع: قزوینی خراسانی، مجتبی؛ (1387) بیان الفرقان: در بیان اصول اعتقادی شیعه، قزوین: حدیث امروز
در باب اثبات صانع، ادله و براهینی اقامه کرده اند. بهترین براهین ایشان این است: هر موجود یا وجود، چون نظر به ذات او شود، یا واجب است یا ممکن. اگر واجب است، پس مطلوب ثابت باشد. و اگر ممکن است، محتاج به علت است؛ پس علت اگر واجب است باز مطلوب ثابت است. و اگر ممکن است محتاج به علت است، چون دور و تسلسل باطل است، لابد منتهی شود به وجودی که واجب است و چون این برهان در این باب اساس براهین است، به بیانات مختلفه بیان شده و مبتنی به ابطال دور و تسلسل می باشد؛ و ده برهان بر ابطال تسلسل اقامه شده و تمام آنها مورد بحث و ایراد واقع گشته است. بالاخره نتیجه ی تحقیقات این شده که تسلسل تعاقبی، باطل نیست. و فقط تسلسل اجتماعی، باطل است. لذا شیخ و رییس فلاسفه، به برهانی که محتاج به ابطال تسلسل تعاقبی نباشد، اقامه نمود که مخلص آن این است:
هر موجودی که مورد نظر باشد- با قطع نظر از غیر او یا وجود او- ذاتاً واجب است؛ یعنی، عدم، برای او محال و ممتنع است پس آن وجود واجب و حق است و اگر واجب نباشد نتوان گفت که ممتنع است؛ زیرا که فرض شد موجود است، پس او ممکن است، و اگر علت وجود داشت، واجب الوجود به علت است؛ پس هر موجودی یا واجب است بالذات، یا ممکن بالذات و واجب بالغیر است. پس از وضوح این مطلب، چیزی که ذات او ممکن است نتوان موجود گردد به ذات خود؛ زیرا که وجود او از عدم او اولی نیست- یعنی چیزی که علت وجود ندارد موجود نخواهد شد- پس موجود، به وجود علت و نیستی او، به نیستی علت است. پس ظاهر شد که وجود ممکن، یا منتهی شود به واجب بالذات یا به موجود ممکن دیگر، مستند خواهد بود؛ و اگر موجود بعدی و در سلسله ی علل هیچ یک واجب بالذات نباشند، جمله ی غیر متناهیه حاصل شود که هر یک از آحاد آن جمله در ذاتش ممکن است چون جمله، مرکب از آن آحاد است پس جمله ممکن است نه واجب، پس باید این جمله واجب به غیر گردد. نتوان گفت جمله محتاج به علت نیست، زیرا که مستلزم خلف است. چون گفته شد که جمله ممکن است و ممکن محتاج به علت است و نتوان تمام آحاد علت جمله باشد زیرا لازم آید جمله که عین آحاد است معلول خودش باشد چون تمام آحاد و جمله یکی است. و نیز هر یک مستقلاً یا بعض از آن علت جمله نتوانند بود، زیرا که به علت بودن بعضی اولی نیست از بعض دیگر. چون هر یک معلول و ممکنند، پس محتاج به علت خارج از آحاد و جمله باشند؛ پس مطلوب ثابت است.
این برهان، از تمام براهین اشکالش کمتر است و سایر ادله چه از طریق حرکت یا امکان باشد برگشت به این برهان خواهد کرد و بر اشخاص بااطلاع مخفی نیست که این برهان با اینکه محکم ترین براهین است، بشر را بی نیاز و معرفت خدا را وجدانی نمی نماید. علاوه بر اینکه محتاج است به مقدمات علمی اصطلاحی فلسفه، که درخور فهم هر کس نیست.
قسمتی از آنها مورد بحث و محتاج به اقامه ی برهان و اثبات است و بالاخره اگر تسلسل تعاقبی، باطل نشد اثبات مطلوب نکند و محتاج به مسأله ی فلسفی دیگر است که علت محدثه همان علت مبقیه می باشد. بلی می توان خصم را به این بیانات ملزم کرد که از برای عالم علت و مبدئی هست که ذاتاً ازلی است بیش از این نتیجه ندارد و جواب شبهات مادیین خصوصاً مادیین امروزه را کافی نیست و محتاج به ادله ی دیگر توحید و تجرد و اثبات عقل و نفس و غیر آنها است و اثبات صفات کمالیه که بر این اساس مترتب است نتیجه ی کامل ندارد.
منبع: قزوینی خراسانی، مجتبی؛ (1387) بیان الفرقان: در بیان اصول اعتقادی شیعه، قزوین: حدیث امروز