رکن اول مکتب تفکیک

عالم عارف و فقیه بارع حاج شیخ مجتبی قزوینی در سال 1318 ه.ق در خانواده‌ای اهل علم و تقوا دیده به جهان گشود. پدرش حجه الاسلام آقای شیخ احمد تنکابنی قزوینی، و مادرش- که بانویی با تقوا و صالحه به شمار می‌رفت- دختر
دوشنبه، 9 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رکن اول مکتب تفکیک
رکن اول مکتب تفکیک

نویسنده: نقی افشاری




 

زندگینامه و آثار حاج شیخ مجتبی قزوینی

عالم عارف و فقیه بارع حاج شیخ مجتبی قزوینی در سال 1318 ه.ق در خانواده‌ای اهل علم و تقوا دیده به جهان گشود. پدرش حجه الاسلام آقای شیخ احمد تنکابنی قزوینی، و مادرش- که بانویی با تقوا و صالحه به شمار می‌رفت- دختر مرحوم مبرور آیه‌الله حاج شیخ محمد تنکابنی بود.
پدربزرگ حاج شیخ، والد ماجد حاج شیخ علی اکبر الهیان قدس سره بود و به تعبیری مرحوم الهیان دایی حاج شیخ محسوب می‌شد.
حاج شیخ دوران کودکی را سپری کرده و تحصیلات آغازین خود را در شهر قزوین انجام داد. در عنفوان نوجوانی به همراه پدر راهی نجف اشرف گردید. این مسافرت تقریباً به سال 1330 ه.ق انجام گرفت.
حاج شیخ دوران خوشی را در نجف سپری کرد و از محضر عالمانی عابد بهره‌مند گردید. استاد محمدرضا حکیمی درباره‌ی این دوره از اقامت استاد خویش می‌نویسد: «شیخ پس از تحصیلات مقدماتی در سنین جوانی به همراه پدر به «نجف اشرف» مشرف گشت و در حدود هفت سال در آن سامان مقدس بماند و از استادان و عالمان بزرگی کسب فیض کرد:
1-سید محمد کاظم یزدی (م: 1337ق)
2-میرزا محمد تقی شیرازی (م: 1338 ق)
3-میرزا محمد حسین نائینی (م: 1335 ق)» (2)
آقای رحیمیان مؤلف «متأله قرآنی» از اساتید ایشان در نجف اشرف آیه‌الله العظمی میرزا محمدحسین نائینی (م: 1355ق) را نام برده است. استاد محمدرضا حکیمی در مکتب تفکیک نیز ضمن اشاره به این موضوع می‌نویسد: «گفته‌اند به معیت مرحوم آیه‌الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خویی (م:1413ق) مدتی از درس میرزا محمدحسین نائینی نیز بهره مند گردید...»(3) و مرحوم سرهنگ گلریز نیز در مینودر این مطلب را یاد کرده است.(4)
تا این برهه از زمان، حاج شیخ همانند دیگر طالبان علم و دانش قدم به راه نهاده و پس از گذران این ایام به قزوین بازگشت و مدتی نه چندان طولانی در قزوین ماند. اقامت حاج شیخ در قزوین 2 سال بود. مدت اقامت وی در قزوین از نظر کمی چندان مهم به شمار نمی‌آید. اما از نظر کیفی، این روزگاران تحولی شگرف در حاج شیخ پدید آورد.
این مدت زمینه ساز آینده‌ای درخشان و انسان ساز بود. در این مدت کوتاه بود که سایه‌ی عالمی عامل، عارفی زاهد، مرحوم مبرور سید موسی زرآبادی- رضوان الله تعالی علیه- شوهر خواهر حاج شیخ بود، او را در بر گرفت.
این عالم عارف، که امروز او را رکن اول مکتب تفکیک به شمار می‌آورند، وابسته به این عناوین نبود که در راه سیر و سلوک و ره یابی به عوالم باطن از پیشگامان عصر خود به شمار می‌رفت. او استعداد و آمادگی حاج شیخ را دریافته و آموزه‌هایی از علوم، که بر همگان آشکار نبود به وی آموخت. او که مستعد برای این سیر و سلوک بود توانست در مدتی کوتاه به عوالمی که برای دیگران دست یافتنی نبود دست یابد و عارفی عامل و آشنا به مفاهیم اصیل قرآنی و عترت گردد.
حاج شیخ مدت دو سال نیز در قم اقامت نمود. از استادان او هنگام اقامت در قم می‌توان آیه‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم یزدی (م: 1355 ق) را نام برد، که حاج شیخ در درس خارج این استاد شرکت جسته و استفاده کرده است. پس از گذشت این روزگاران بود که رو به مشهد آورده و تا پایان عمر در آن آستان امن و اقدس رحل اقامت افکند و از اساتید والایی بهره گرفت.
آشنایی با محفل درس آقا میرزا مهدی غروی اصفهانی (قدس سره) که بعدها در کتاب مکتب تفکیک استاد حکیمی به رکن دوم تفکیک نامیده شد راه یافت. این آشنایی با آقا میرزا مهدی حاج شیخ را آبدیده تر کرد و روح و روان وی را صیقل داد. او که آموزه‌ها و آموختنی‌های معارف قرآنی را در قزوین در خدمت سیدی بزرگوار کسب کرده بود؛ اینک با توانمندی و آمادگی بیشتری در خدمت میرزای اصفهانی زانوی ادب به زمین زده است.
دکتر احمد مهدوی دامغانی مجله‌ای به نام «گلستان» منتشر می‌ساخت. در مقاله‌ای از آن مجله شرح حالی از مرحوم آقا میرزا مهدی غروی (قدس سره) توسط دکتر نگاشته شده و در قسمتی از نوشته‌ی دکتر احمد مهدوی دامغانی آمده است: «درس معظم له شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء در ایوان جنوبی مدرسه‌ی پری زاد ( که پری زاد خانم شاهزاده صفوی آن را ساخته بود) القاء می‌شد. عامه‌ی علما و فضلا و مدرسان بنام و در رأس آنان مرحوم آقای حاج شیخ محمدهاشم مدرس قزوینی، میرزا علی اکبر نوقانی، پدرم (حاج شیخ محمدکاظم مهدوی دامغانی) حاج شیخ مجتبی قزوینی و حاج شیخ غلامحسین محامی و... بسیاری از طلاب و فضلایی که شاگردان همین نامبردگان بودند، در آن محفل مقدس زانو می‌زدند و به ادب می‌نشستند...»(5)
استاد محمدرضا حکیمی نیز از این دوران چنین یادکرده است:
«در دوران پر برکت 5 ساله‌ی مشهد، کسان بسیاری از محضر میرزا استفاده کرده‌اند: عالمان و مدرسان، و طلاب فاضل آن روزگار و برخی از مردم فرهیخته که در مجالس اخلاقی و تربیتی و معارف عمومی ایشان حاضر می‌شده اند. یاد شدگان در زمان‌های مختلف به خدمت میرزا رسیده‌اند که در علم و عمل، و شخصیت روحی و روحانی ... دارای مراتب مختلفی هستند...»(6)
حاج شیخ از دیگر اساتید آستان ارض اقدس نیز بهره گرفت. صاحب مینودر می‌نویسد«... از اساتیدی چون مرحوم آیه‌الله حاج میرزا محمدآقا میرزا خراسانی صاحب کفایه و مرحومین آیتین حاج آقا حسین قمی و آقای میرزا مهدوی غروی اصفهانی و مرحوم آقا بزرگ حکیم استفاده نمود...»(7)
حاج شیخ- رحمه الله علیه- شیفته علوم قرآنی بود و در عین آنکه به اصول و فلسفه نیز بها می‌داد اما به حقیقت طالب حقیقی مبانی اصیل معارف قرآنی بود. و حاضر بود برای آشنایی بیشتر با این مبانی به هر رنج و مشقتی تن دهد. ماجرای اقامت یک ساله‌ی آن جناب در بروجرد شاهدی صادق و گواهی راستین بر این مدعا است. مؤلف «متأله قرآنی» می‌نویسد: «شیخ استاد می‌فرمودند سالیانی پیش شنیدم عالمی در بروجرد بوده است به نام ملاعبدالله بروجردی، که صاحب کرامات بوده و در «علوم غریبه» تبحر داشته و اهل طی الارض و... بوده است و از این‌ها مهم‌تر در شناخت معانی و معارف قرآنی به نکته و لطایفی برخورد داشته، و اکنون نوشته‌هایی قرآنی از او نزد ورثه‌اش موجود است. من (شیخ استاد) برای به دست آوردن آن لطایف معارفی قرآن کریم، به بروجرد رفتم و خانه‌ی بستگان ملا عبدالله را پیدا کردم و پس از گفتگو حاضر نشدند که نسخه‌ای در اختیار من بگذارند. فهمیدم که ایشان گمان برده‌اند که من به دنبال نسخه‌های علوم غریبه و طی الارض و امثال این‌ها آمده‌ام، نه علوم قرآنی و از این جهت است که مضایقه می‌کنند. فکر کردم که باید مدتی در بروجرد بمانم و با وارثان عالم مزبور بیشتر مأنوس شوم. تا از مطلوب من آگاه گردند، در آن صورت شاید مضایقه نکنند و نوشته‌های تفسیری آن عالم را در اختیار من قرار دهند، زیرا شنیده بودم که لطایف قرآنی مهمی- به خصوص در سوره‌ی جزء آخر- داشته و نوشته‌هایی در این باره از وی مانده است.
این شد که برای رسیدن به این مقصود یک سال در بروجرد ماندم و این زمان مقارن بود با ایام تبعید و اقامت حضرت آیت الله العظمی بروجردی در بروجرد، که در آن جا درس خارج می‌گفتند و من آن یک سال را به درس ایشان نیز حاضر می‌شدم. (8)
مرحوم حاج شیخ با چنین شگفتی در اکتساب مفاهیم و معارف قرآنی و آشنایی با اخبار اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از تمامی حوزه‌های رایج و ارزشمند در مشهد مقدس بهره می‌جست و در عین حال از فلسفه و علوم معقول نیز غافل نبود. چنان چه از محضر پر فیض آقا بزرگ حکیم متوفی به سال 1355 هجری قمری فلسفه می‌آموخت. او هرگز حلقه‌ی تدریس فلسفه را برای طلاب مستعد تنگ نکرد. اما درباره‌ی آموزش آموزش فلسفه و آموزاندن آن شیخ استاد عقایدی ویژه داشت. عقایدی که با کمال صراحت در متن همین کتاب بیان الفرقان بازگو شده است. او دریافته بود که نباید معارف قرآنی و اخبار اهل بیت عصمت و طهارت را با معقولات تاویل و توجیه نمود و یافته‌های فلسفی را منطبق با آن دانست و تمامی انتقادات او به فلاسفه‌ی اسلامی از همین مطلب نشأت می‌گیرد.
وی با صراحت می‌گوید: «ما هم کلام سابق را تکرار کرده و می‌گوییم:‌ای کاش عرفا و فلاسفه در اسلام مانند شیخ اشراق و ابن سینا که تابع فلسفه‌ی ارسطو و افلاطون هستند، فلسفه و عرفان اختراعی خود را تطبیق با قرآن و فرمایشات پیغمبر و ائمه‌ی هدی (علیه السلام) نمی‌کردند و قرآن را به حال خود واگذاشته اند و تفسیرش را به عالمین به قرآن به تنصیص پیغمبر(ص) رجوع داده و خلاف قرآن را به قرآن نسبت نمی‌دادند. و فتح باب برای شیخ احمد و شاگردان او نمی‌کردند...(9)
استاد محمدرضا حکیمی درباره‌ی آموزش فلسفه به چند نکته اشاره نموده که از نظر دیدگاه شیخ استاد درباره‌ی فلسفه حائز اهمیت است.
او می‌نویسد:
1-«شیخ استاد ما معتقد بود که طالب معارف تحقیقی باید مبانی و مطالب قوم را نیز بداند. از این جهت خود سال‌ها در خدمت استادان مختلف به تحصیل فلسفه و عرفان پرداخته بود و از اساتید بزرگی چون آقا بزرگ حکیم شهیدی، نیک استفاده کرده بود. با این استاد مسلم و مشهور فلسفه تا آنجا مأنوس شده بود که وی نسخه‌ی کتاب اشارات خود را پشت نویسی کرده به شاگرد کوشا و فاضل خویش هدیه کرده بود.
2-شیخ استاد می‌فرمودند مرحوم آقا بزرگ مدتی خارج فلسفه (مانند خارج اصول و خارج فقه) تدریس کرد و می‌فرمود می‌خواهیم مطالب را با نظر اجتهادی بسنجیم و خارج از محدوده‌ی متون و فضای حاکم بر آن‌ها و بدون تحت تأثیر قرار گرفتن نسبت به مقام علمی و شهرت مؤلف آن‌ها را مورد بحث قرار دهیم. (عبارات به تقریب) و می‌فرمودند: ایشان (آقا بزرگ حکیم) مدتی «خارج اسفار» گفت و مطالب اسفار، از جمله مسأله ی اصالت الوجود را از دیدگاه‌های مختلف مورد بحث و رسیدگی و رد و قبول قرار داد و در این درس آرای موافق و مخالف را مطرح می‌کرد و خود نیز نظر می‌داد و میدان را در بست به نظر موافق نمی‌سپرد.
3-بنا بر نظر یاد شده شیخ استاد خود متون فلسفی را تدریس می‌کرد، و درسی جاذب و عمیق داشت، و گاه متون و منقولات را تطبیق می‌کرد و مورد تدقیق قرار می‌داد. آری، او خود از نخبگان اساتید فن و از پختگان وادی معقول بود و این بجز ویژگی‌های روحی دیگری بود (مراحل تهذیبی و ریاضات شرعی) که داشت و موجب می‌شد که تسلط بهتری بر عقلیات و عرفانیات داشته باشد و باید گذرا عرض کنم که پاره‌ای اشارات که از وی درباره‌ی دو نمط آخر «اشارات» شنیده شد، در هیچ جا ندیدیم که اهل تخصص و تبحر از آن‌ها چیزی دریافته باشند و این از نقطه‌های ناشناخته است در زندگی و شخصیت علمی و حجم روحی و بعد معارفی او.(10)
در تمامی مدت تحصیل حاج شیخ قدس سره می‌توان از چهره‌های تابناک و ارزشمند- که در تعالی شخصیت علمی و فرهنگی حاج شیخ نقش داشتند- به شرح زیر نام برد.
1)سید محمد کاظم یزدی (م:1337ق)
2)میرزا محمد تقی شیرازی (م: 1338)
3)میرزا محمد حسین نائینی (م: 1355)
4)سید موسی زرآبادی (م: 1355)
5)شیخ عبدالکریم حائری یزدی (م: 1355)
6)آقا بزرگ حکیم شهیدی (م: 1356ق)
7)حاج میرزا محمد آقا زاده کفایی خراسانی (م: 1356)
8)آقا شیخ اسدالله عارف یزدی (م: 1352)
9)آقا شیخ موسی خوانساری (صاحب حاشیه بر مکاسب)
10)آقا میرزا مهدی غروی اصفهانی خراسانی (م:1365)
11)حاج آقا حسین طباطبایی قمی (م: 1366)
12)حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی (م: 1380 ق)

آغاز تدریس

حاج شیخ تقریباً از 1347ق تدریس خود را آغاز نموده و در تربیت طلاب و آشنا ساختن آنان با مفاهیم قرآنی و سنت اصیل اسلام برگرفته از اخبار اهل بیت عصمت و طهارت- سلام الله علیهم اجمعین- جهدی بلیغ داشت.
استاد محمدرضا حکیمی می‌نویسد: «شیخ مجتبی قزوینی خراسانی پس از گذراندن مراحل یاد شده و بهره مندی کامل از شعب مختلف علوم معقول و منقول و کمال پذیری با ریاضات و عبادات خود انسانی بزرگ و مربی‌ای کامل گشت و در شمار کاملان و بزرگان عالمان باطن درآمد. وی از سال 1347 ه.ق در حوزه‌ی مشهد شروع به تدریس و تربیت طلاب و فاضلان کرد و 40 سال در مرکز علمی مشهد بدین مهم اشتغال داشت و ده‌ها تن عالم و فاضل و مدرس و واعظ و محقق و مؤلف را در سایه‌ی مهر آیین خویش پروراند...»(11)
شیخ استاد به سادات بسیار احترام می‌گزارد و می‌فرمود: من سادات را دوست دارم... خداوند مرا از شفاعت جد بزرگوارشان محروم نفرماید.
استاد حکیمی درباره‌ی ویژگی مسائل اخلاقی و معیشتی ایشان می‌نویسد: او زندگی بسیار ساده داشت و با این چگونگی، گاه از نیازهای خود چشم می‌پوشید و آنچه را می‌توانست به طلبه‌ای تنگ دست برساند می‌رسانید. این بود که شیخ بزرگوار که خود نمونه‌ای مجسم از تقوا و نفس کشی و اعراض از مال و منال و جاه و مقام و شهرت و نعمت دنیا بود برای هر طلبه‌ی محصلی و هر پویای اسوه جویی، مایه‌ی تسلایی بود گرانقدر و تأثیر گذار. وی در برخورد با طلاب شخصیت آنان را هماره رعایت می‌کرد و به ویژه با سادات احترامی ویژه می‌گذارد.
شماری از شاگردان معروف استاد به شرح زیر ثبت و ضبط شده است.
1-آیه‌الله میرزا باقر ملکی میانجی.
2-آیه‌الله العظمی حاج سید علی سیستانی.
3-آیه‌الله شیخ ابوالقاسم خزعلی
4-آیه‌الله شهید سید محمدرضا سعیدی
5-آیه‌الله حاج سید عباس سیدان خراسانی
6-آیه‌الله حاج سید جعفر سیدان خراسانی
7-آیه‌الله حاج سید محمود مجتهدی سیستانی
8-علامه محمدرضا حکیمی
9-حجت الاسلام، استاد محمد حکیمی خراسانی- از مؤلفان «الحیاه»-
10-حجت الاسلام، حاج شیخ علی حکیمی خراسانی- از مؤلفان «الحیاه»
11-پروفسور عبدالجواد فلاطوری
12-حجت الاسلام و المسلمین، استاد شیخ کاظم مدیر شانه چی.
13-حجت الاسلام و المسلمین، استاد شیخ محمد واعظ زاده.
14-حجت الاسلام، استاد سید جواد مصطفوی خراسانی.
15-حجت الاسلام، استاد حاج شیخ رضا محامی بادکوبه ای.
16-حجت الاسلام، استاد حاج شیخ مرتضی محامی بادکوبه ای
17-حجت الاسلام، استاد حاج شیخ عبدالله نورانی نیشابوری
18-حجت الاسلام والمسلمین، حاج شیخ عباس واعظ طبسی
19-حجت الاسلام،حاج شیخ اسماعیل فردوسی پور
20-حجت الاسلام، استاد حجازی طبسی
21-استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی
22-استاد دکتر ابوالقاسم امامی
23-حجت الاسلام، حاج شیخ محمد حسین بروجردی
24-حجت الاسلام، سید محمد موسوی درودی
25-حجت الاسلام، حاج شیخ حسن کافی، واعظ گلمکانی
26-حجت الاسلام، حاج شیخ علی اکبر الهی خراسانی
27-حجت الاسلام، سید محمد تقی موسوی زابلی.
28-حجت الاسلام، حاج شیخ ابراهیم فاضل فردوسی
29- آقا میرزا علی اکبر معلم دامغانی
30-آقا میرزا محمد حسن سروقدی
31-حجت الاسلام والمسلمین، شهید، حاج سید عبدالکریم هاشمی نژاد
32-آیه‌الله، حاج شیخ عبدالنبی کجوری-(م: 1419 ق)،: «نقاد فلسفه»، در علوم صنعت و مشاقی.
آیت الله العظمی، حاج سید علی سیستانی خراسانی، از مراجع بزرگ شیعه، مقیم «نجف اشرف». ایشان در دوران جوانی و تحصیل در حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد مقدس، محضر شیخ استاد را درک کرده واز معارف و نقد فلسفی ایشان بهره مند گشته‌اند.

آثار مکتوب شیخ استاد

الف: بیان الفرقان (کتاب حاضر) در پنج جلد:
1-در بیان توحید و ذکر فرق‌های آن با توحید فلسفه و عرفان.
2-در بیان وحی و نبوت از نظر قرآن کریم.
3-در بیان معاد و بیان تفاوت‌های آن با معادهای تصوری فلسفی و عرفانی.
4-میزان القرآن، ترجمه‌ای از کتاب «قسطاس المستقیم» غزالی و رد آرای او.
5-تحلیلی از مسائل «غیبت معصوم» و «رجعت» و «شفاعت» بر مبنای معقول و منقول.
ب- رساله‌ای در معرفه النفس، شامل:
-بیان نظریه‌ی ارسطویی و نقد آن.
-نظریه‌ی «مادیه الحدوث بودن نفس» و نقد آن.
-نظریه‌ی مادیین درباره‌ی نفس و نقد آن.
-و سرانجام تبیین معرفه النفس قرآنی.
ج- رساله‌ای در نقد علمی و فلسفی اصول یازده گانه ملاصدرای شیرازی
د-نسخه‌هایی در برخی علوم غریبه (12)
استاد محمدرضا حکیمی معتقد است که آثار ارزشمند شیخ استاد را در تدریس چهل ساله‌ی او باید مشاهده کرد. وی در این باره می‌نویسد:
«آثار وی را باید بیشتر در زحمات 40 ساله‌ی او در تدریس و تعلیم و تربیت شاگردان دانست. او اصول و فقه (سطح و خارج) و متون مهم فلسفه و فلسفه‌ی انتقادی و اجتهادی و معارف ناب قرآنی تدریس می‌کرد. روش تدریس ایشان در حکمت و فلسفه بسیار آموزنده و پرورنده‌ی استعداد و نشان دهنده‌ی راه تفکر اجتهادی در مقام تعقل بود. او «نقد فلسفی» را به اوج رسانید. و این چگونگی به طور نمایان در آثار چاپ شده‌ی وی منعکس نگشته است.

به سوی ملکوت اعلی

مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم
این عالم عامل وارسته، روز 22 ذیحجه الحرام از سال 1386 ه.ق برابر با 14 فروردین 1346ه.ش دیده از جهان فروبست و دعوت حق را لبیک گفت و در صحن عتیق رضوی که امروزه صحن انقلاب نامیده شده است در جانب شمال غربی، به خاک سپرده گشت- رضوان الله تعالی علیه-
حسن ختام این نوشتار نقل خاطره‌ای است که در مکتب تفکیک آمده و نقل آن این جا شایسته و بجاست:
مرحوم شیخ استاد- رضوان الله تعالی علیه- در 10-5 سال آخر عمر، درس‌ها را در منزل می‌گفتند. در یکی از روزهای درس اسفار (درس «سفر اول» که دوستان فاضل نیز شرکت داشتند. اینجانب «سفر چهارم» را نیز تنها خدمت ایشان می‌خواندم)، مرحوم آیه‌الله العظمی حاج سید محمدهادی میلانی (م: 1395 ق) تنها و سرزده وارد شدند. ایشان در اوایل اقامت در مشهد، در کارهاشان، با مرحوم شیخ استاد مشورت و از ایشان نظرخواهی می‌کردند (چون به طبع، شیخ به اوضاع مشهد واردتر بودند) آن روز نیز برای همین منظور آمده بودند. درس تازه شروع شده بود و چند سطری خوانده بودند. صفحات 90 تا 95 بود، از اسفار چاپ سنگی قدیم. هر روز حدود یک صفحه- چند سطر کم- از آن چاپ می‌خواندند. آن روز درسی به کمال گفتند. رسم شیخ استاد بر این بود که چون به هنگام درس مهمانی می‌رسید، از طلاب عذرخواهی کرده درس را تعطیل می‌کردند. آنروز به عکس عمل کردند: از آقای میلانی عذر خواستند و سخنانی به این مضمون گفتند: «رفقای درس از راه‌های دور می‌آیند، اگر اجازه بدهید درس را ادامه بدهیم...» مرحوم میلانی مبادی آداب بود، استقبال کرد و تأکید بر اینکه درس بفرمایید. بدین گونه درس ادامه یافت، حتی از یک صفحه چند سطر افزون، درس تمام شد. و ما فوری برخاستیم و درآمدیم تا وقت آقای میلانی بیشتر گرفته نشود. شیخ استاد به رسم خود تا دم در به بنده فرمودند، چون آقای میلانی تنها آمده‌اند، شما باشید تا در برگشتن ایشان را همراهی کنید (و من به خدمت کردن به عالمان و استادان علاقه داشتم، و شیخ استاد این را می‌دانستند).
حدود نیم ساعت در کوچه قدم زدم، که آقای میلانی بیرون آمدند، و با حاج شیخ خداحافظی کردیم و من فوری درشکه‌ای پیدا کردم و با آقا سوار شدیم. آقای میلانی فرمودند، کروک را بکشید و من با کمک درشکه چی کروک را کشیدیم. همین که درشکه به راه افتاد، بی درنگ، گفتند عجب درس پاکیزه‌ای عجب پاکیزه! (تعبیر پاکیزه که چند بار تکرار کردند از خود ایشان است). عرض کردم، بله آقا، ملاحظه فرمودید... اگر چیزی خدمتتان عرض شده است خلاف واقع است. فرمودند، نه، پاکیزه، پاکیزه- بعد اضافه کردند:- پس چطور رد هم نکردند، می‌گویند ایشان فلسفه را رد می‌کند. عرض کردم، این را هم ظاهراً خلاف خدمتتان عرض کرده‌اند، اگر گفته‌اند که ایشان مطالب را ناقص و دست و پا شکسته می‌گوید، تا قابل رد باشد، و سپس فی المجلس هر طور شده آن‌ها را رد می‌کند، هرگز اینطور نیست. ایشان درس فلسفه را- تمام و کمال- می‌گوید و ادامه می‌دهد، و هر 15 تا 20 روز یکبار، هنگامی که فصول و مطالبی تمام می‌شود، و حق مطلب از نظر تدریس علمی ادا می‌گردد، و می‌خواهند وارد مطلب دیگر و فصل دیگری بشوند، هر جا مطلب اشکالی داشته باشد، یادآوری می‌کنند، که این مبانی و مطالب و دلایل- طبق بحث‌هایی مستند که عرضه کرده‌ایم- ناتمام است. چون ایشان بحث‌هایی عمیق دارند که اصحاب درس ایشان با آن‌ها آشنایند و آن مبانی را می‌دانند و از نقدها و نقض‌ها آگاهند، با ارجاع به آن‌ها نظرهای انتقادی را گوشزد می‌کنند، و سپس وارد بحث بعدی می‌شوند، و بکمال مطالب را شرح می‌دهند و گاه مدتی درنگ می‌کنند تا ابعاد گوناگون بحث، و وجوه یا دلایل فلسفی و عرفانی، روشن شود وحق مطلب ادا گردد. و حتی گاه دیگر کتب و مدارک را می‌آورند، و همه‌ی جوانب مطلب را می‌سنجند و تکمیل می‌کنند. مجدد آقای میلانی تعریف و تأیید کردند. سپس گفتم: درس معارف قرآنی هم دارند که جداست، و روز پنجشنبه و جمعه گفته می‌شود. اساس آن درس بیان اصول معارف قرآنی است. نهایت هر چه به بحث فلسفی و عرفانی مربوط شود، بدان بحث نیز اشاره می‌کند، و موارد نقد واشکال و عدم انطباق و نابجایی تأویل را یادآور می‌شوند، و ایشان طلاب و فضلا را از «تعبد در عقلیات» و «تقلید در معارف» پرهیز می‌دهند. می‌گویند مطالب معارف و اصول چنان نیست که در آن‌ها تعبد و تقلید روا باشد، و بگوییم چون بزرگی گفته است پس باید پذیرفت. (13)

پی نوشت ها :

1-بیشتر منابع مورد استفاده در نگارش این زندگینامه از کتاب «مکتب تفکیک» می‌باشد.
2-مکتب تفکیک، ص243
3-مکتب تفکیک ، ص243
4-مینودر، ج2، ص139
5-مجله گلستان به نقل از متأله قرآنی، ص2-411
6-مکتب تفکیک، ص223
7-مینودر، ج2، ص139
8-متأله قرآنی، ص 295
9-بیان الفرقان، ج3، ص581
10-مکتب تفکیک، ص249-250
11-مکتب تفکیک، ص245
12-مکتب تفکیک، ص248
13-مکتب تفکیک، ص252-250

منبع: قزوینی خراسانی، مجتبی؛ (1387) بیان الفرقان: در بیان اصول اعتقادی شیعه، قزوین: حدیث امروز

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط