بازنگری علوم انسانی؛ از ضرورت تا امکان

اسلامی سازی علوم انسانی در عداد اصلی ترین مباحث مطرح در حوزه علوم انسانی است. این مبحث کلیدی مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز قرار دارد. علوم انسانی موجود به ویژه در مباحث جامعه شناسی، روان شناسی و اقتصاد،
دوشنبه، 9 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازنگری علوم انسانی؛ از ضرورت تا امکان
 بازنگری علوم انسانی؛ از ضرورت تا امکان

نویسنده: دکتر حسن معلمی




 
اسلامی سازی علوم انسانی در عداد اصلی ترین مباحث مطرح در حوزه علوم انسانی است. این مبحث کلیدی مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز قرار دارد. علوم انسانی موجود به ویژه در مباحث جامعه شناسی، روان شناسی و اقتصاد، بیشتر صبغه غربی دارند. با لحاظ این مقدمه باید گفت که ما مشخصاً در حوزه علوم انسانی، بیش از پیش نیازمند بومی سازی هستیم. البته این مسئله هرگز به این معنا نیست که بر علوم انسانی مطرح در غرب، آثار مفیدی مترتب نیست.
واقعیت آن است که بخشی از علوم انسانی غربی نیز حاوی دستاوردهای مفیدی بوده؛ دستاوردهایی که می توانند در پیشرفت علوم انسانی ما مثمرثمر واقع شود. اما با این حال، استفاده از دستاوردهای علمی غرب نباید کورکورانه باشد بلکه باید با فرهنگ اسلامی سازگاری داشته باشد. چه آنکه مبانی برخی از این دیدگاه ها، مشخصاً غیر الهی و در مواردی حتی الحادی و تلفیقی است. بنابراین ما نباید به طور کامل این گونه دیدگاه ها را بپذیریم و بازنگری آنها ضرورتی حیاتی است. تنها از طریق بازنگری است که می توانیم علوم انسانی- اسلامی را تولید کنیم. در این راستا، می توان از فراورده های غرب در حوزه علوم انسانی استفاده کرد اما باید در استفاده از دستاوردهای غرب در باب علوم انسانی، میان جنبه های علمی و اکتشافی و جنبه های مبنایی تفاوت قائل شد. این عرصه بحث جداگانه ای را می طلبد که مجال پرداختن تفصیلی به آن در اینجا وجود ندارد. در این نوشتار، قلمرو علوم انسانی و معانی مطرح در بحث اسلامی سازی علوم انسانی مورد واکاوی قرار می گیرد.

قلمرو علوم انسانی

هر چند ارائه تعریفی جامع و مانع از علوم انسانی امکان پذیر نیست اما مسلماً می توان گفت علومی مانند جامعه شناسی، اقتصاد، روان شناسی،حقوق، سیاست، فلسفه، کلام و... در قلمرو علوم انسانی جای می گیرند. در مقابل، علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی، ریاضی و... قرار دارند که موضوع همگی آنها ماده و جسم است.
به عبارت دیگر، برخلاف علوم انسانی، موضوع علوم طبیعی، انسان یا بعدی از ابعاد وجود انسان نیست. البته ممکن است از طریق تفسیر موسع و جامع علوم انسانی، موضوعات علوم طبیعی را بتوان داخل قلمرو علوم انسانی به حساب آورد. اما در اینجا، منظور از علوم انسانی، علومی از قبیل اقتصاد، جامعه شناسی، انسان شناسی، قوم شناسی، زبان شناسی، تاریخ، آموزش و پرورش، سیاست و... است. در واقع، در اینجا قلمرو علوم انسانی به صورت مضیق لحاظ می شود نه موسع.

معانی علم در اسلامی سازی علوم انسانی

قبل از طرح بحث نحوه اسلامی کردن علوم انسانی باید مسئله چیستی علوم دینی و غیر دینی را روشن کنیم. برای مثال، وقتی در مورد فلسفه اسلامی یا فلسفه الهی صحبت می کنیم، نخست باید این مسئله را در خصوص دینی یا غیردینی بودن این علم تبیین نماییم که چه تعریفی برای دینی بودن به معنای عام کلمه و اسلامی بودن به معنای خاص کلمه قابل ارائه است و سپس به این سوال پاسخ دهیم که آیا علوم انسانی را باید اسلامی کنیم یا خیر؟
در اینجا، حداقل 9 معنا وجود دارد که اکثراً متعلق به شهید مرتضی مطهری است ولی چند مورد دیگر نیز پیشنهادی است که برای اولین بار ارائه می شود. در واقع، وقتی که دینی یا اسلامی بودن علمی مطرح می شود یکی از این معانی مورد نظر است. به عبارت دیگر، زمانی که درباره اسلامی یا دینی بودن علمی بحث می شود، منظور علمی است که موضوع آن اصول یا فروع اسلامی مانند توحید، نبوت، معاد، نماز، روزه ... باشد. طبعاً علمی که به این موضوعات بپردازد، اسلامی است چرا که یکی از اعتقادات دینی ما را محور قرار داده. به علاوه ممکن است بعضی از منابع، که فروع یا اصول اسلام با استناد به آنها مانند قرآن، سنت، علم قرائت، تفسیر و حدیث اثبات می شوند، نیز مد نظر قرار گیرد. حاصل آنکه به یک معنا، علمی اسلامی است که موضوع آن از اصول و فروع اسلام باشد.
معنای دوم این است که نه تنها علوم برخوردار از موضوعاتی بر آمده از اصول و فروع دینی بلکه علومی که مقدمه اثبات این موارد است نیز اسلامی است. بر این اساس می توان دانش هایی نظیر فلسفه، منطق، اصول فقه و رجال را به رغم آنکه موضوع آنها اصول و فروع اسلام نیست، اسلامی دانست چرا که این علوم موجب اثبات اصول و فروع می شوند.
معنای سوم مشتمل بر علومی است که جزء واجبات اسلامی هستند؛ یعنی علومی که تحصیل آنها واجب کفایی است. بر اساس این مبنا طب هم اسلامی می شود؛ چرا که جامعه اسلامی نیازمند طبابت است و در نتیجه، علم طب برای ترویج در جامعه اسلامی باید اسلامی شود. البته معنای اخیر بیانگر رویکردی عام در شناخت علوم اسلامی است.
معنای چهارم شامل علومی است که گر چه قبل از اسلام هم وجود داشته اند و موضوع آنها هم اصول یا فروع اسلامی نبوده ولی پس از ورود به فرهنگ اسلامی، اندیشمندان مسلمان مدام با محوریت آیات و روایات در این علوم تحول ایجاد کرده و آنها را به علوم اسلامی تبدیل نموده اند. مصداق بارز این گروه از علوم، فلسفه است. برای مثال، وقتی فلسفه یونان وارد فرهنگ اسلامی شد، فیلسوفان مسلمان، مانند کندی، فارابی و ابن سینا به نقد و بررسی تحلیلی آن پرداختند. همچنین فیلسوفانی نظیر شیخ اشراق و ملاصدرا، تحت تأثیر تعالیم قرآن و سنت، در مقیاس وسیعی مطالب درونی این علم را دگرگون ساختند و فلسفه اسلامی را پایه گذاری کردند که ای بسا به طور کامل، با فلسفه یونان متفاوت است.
به عبارت دیگر، به رغم اینکه اجزا و بخش هایی از فلسفه یونان به ویژه فلسفه ارسطو در فلسفه ما منعکس شده، فلسفه اسلامی متفاوت از فلسفه منعکس شده، فلسفه اسلامی متفاوت از فلسفه یونان است. در این باره، شهید بزرگوار مرتضی مطهری بحث مفیدی را مطرح می کنند. ایشان معتقد بودند که در فلسفه اسلامی، مسائل حاوی چهار بخش است. بخش اول مربوط به مسائلی است که بدون تغییر از فلسفه یونان وارد فلسفه اسلامی شده، دومین بخش راجع به مسائلی است که برهان آنها تکمیل شده، بخش سوم در خصوص مسائلی است که ابهام آنها رفع شده و بخش چهارم درباره مسائلی است که مختص فلسفه اسلامی است و اثری از آنها در فلسفه یونان دیده نمی شود. جهت ارائه نمونه باید گفت مباحثی نظیر اصالت وجود، تشکیک در وجود و وجود ذهنی اختصاص به فلسفه اسلامی دارد.
در واقع بخش چهارم، هسته اصلی فلسفه اسلامی را تشکیل می دهد. بر این اساس، وقتی علمی وارد قلمرو فلسفه اسلامی می شود، غنی و بارور می گردد. به تعبیر بهتر، چنین علمی تحت تعالیم کتاب و سنت ارتقا پیدا می کند.
آنچه در باب علوم دینی یا اسلامی از نظر گذشت، متعلق به شهید مرتضی مطهری بود. در کنار اینها، معانی دیگری را نیز می توان برای علوم اسلامی تبیین نمود که ادامه بحث به آنها اختصاص دارد.
معنای پنجم که به نوعی با معنای چهارم مورد نظر شهید مرتضی مطهری رابطه نزدیکی دارد، با اشعار به این نکته فهمیده می شود که اگر برخی از علوم وارد حوزه علوم غیراسلامی می شد؛ هرگز مانند آنچه در فرهنگ اسلامی تکامل و ارتقا یافته است، در سایر فرهنگ ها رشد پیدا نمی کرد؛ چرا که اندیشمندان مسلمان حقایقی را از کتاب و سنت گرفته اند که سایر اندیشمندان از آنها برخوردار نیستند. به بیان دیگر ما بر این باور هستیم که حقایق مندرج در کتاب و سنت از طرف خدا و انبیا و اولیای الهی به ما رسیده است و قرآن، که کلام خداست و روایات هم که متعلق به معصومین (علیهم السلام) است، معارف ارزشمندی را در اختیار ما قرار می دهند. حال در می یابیم که به عنوان مثال در حوزه فلسفه، اندیشمندانی نظیر فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا با بهره مندی از معارف غنی اسلامی حقایقی را ارائه کرده اند که سایردانشمندان از ارائه آنها عاجز مانده اند. این اندیشمندان در دایره فرهنگ اسلامی به جایگاهی می رسند که فقط در جست و جوی اثبات حقایق مطلق هستند؛ حقایقی که در قرآن کریم مستتر است. بنابراین اندیشمندان ما با واکاوی معارف بلند قرآن و سنت، فلسفه اسلامی- ایرانی را پایه گذاری کرده اند.
معنای ششم که بسیار اساسی است در اسلامی سازی علوم باید بیشتر از سایر معانی مورد توجه قرار گیرد. مطابق این معنا نباید در صدد شناسایی علمی از پیش شکل گرفته و تکون یافته باشیم بلکه باید به طریق اجتهادی وارد قرآن و سنت شویم و از دل آنها، علم مورد نظر تولید کنیم. برای مثال، فلسفه از یونان وارد فرهنگ ما شد و به تدریج رشد پیدا کرد و تحت تأثیر فرهنگ اسلامی ارتقا یافت. اما همچنان می توانیم به جای اینکه فلسفه یونان را اسلامی کنیم، به روش اجتهادی از متن کتاب و سنت، فلسفه ای اسلامی را استخراج نماییم؛ همان طور که در فقه، به طریق اجتهادی احکامی را استنباط کردیم یا در کتب تفسیر، مفاد قرآن را توضیح دادیم. بر این اساس در حوزه جامعه شناسی نیز مانند دیگر حوزه ها می توانیم به جای الگوبرداری از جامعه شناسی غرب و شرق، با شیوه اجتهادی وارد کتاب و سنت شده و جامعه شناسی اسلامی را تکوین و ترویج نماییم. به بیان دیگر در پیشنهاد و تدوین عرصه های جدید علمی ما باید همان کاری را مورد توجه قرار دهیم که فقها با محوریت کتاب، سنت، عقل و اجماع در حوزه فقه انجام داده اند. در این میان مشخصاً می توان به منابع کتاب، سنت و عقل تأکید نمود و با به کارگیری این سه حوزه به علومی همچون جامعه شناسی اجتهادی، روان شناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی، سیاست اسلامی و... اندیشید. در اینجا، فلسفه، جامعه شناسی و ... به معنای خاص کلمه به صورت اسلامی عینیت می یابد؛ چرا که این علوم به طریق اجتهادی از کتاب و سنت استخراج شده اند.
همچنان که ذکر شد، تمسک به این معنا برای علوم دینی از سایر معانی در مسیر اسلامی سازی علوم کارآمدتر و مهم تر است؛ چرا که نگاهی پویا را به فرایند اسلامی سازی علوم انسانی سبب می شود. در قالب این معنا، ما در تکاپوی جامعه شناسی اسلامی، روان شناسی اسلامی و فلسفه اسلامی به معنای خاص کلمه هستیم. البته این نگرش هرگز به این معنا نیست که فلسفه فعلی منحرف یا غلط است؛ چرا که همین فلسفه ممکن است در موضوعاتی کاملاً منطبق با قرآن و روایات باشد. در واقع، فلسفه ای که از قرآن و روایات استخراج می شود ممکن است در مقیاس وسیعی منطبق با فلسفه ای باشد که فیلسوفان ما آن را اشاعه داده اند. دلیل چنین مطابقتی این است که فیلسوفان ما تحت تأثیر کتاب و سنت، فلسفه را تولید کرده اند. برای مثال، آثار فیلسوفان ما از جمله ابن سینا، شیخ اشراق، علامه طباطبایی و... مملو از آیات و روایات است. به عبارت دیگر، اینان حرف های فلسفی را با استناد به آیات و روایات به نگارش در آورده اند. این امر نشانگر آن است که این فیلسوفان مدام در صدد تحقق این بوده اند که فلسفه آنها منطبق و هماهنگ با کتاب و سنت باشد اما این رویکرد، متفاوت از نگرشی است که در قالب معنای ششم ارائه شد. تکوین و تداوم فلسفه اسلامی باید به طور اجتهادی با محوریت کتاب و سنت باشد. به عبارت دیگر ما نباید فلسفه را تولید کنیم و سپس به واکاوی این مسأله بپردازیم که فلسفه موجود، منطبق بر قرآن و سنت است یا خیر بلکه باید از همان ابتدا قرآن و سنت را محور قرار داده و فلسفه اسلامی را تولید کنیم. به علاوه، سایر علوم مانند اقتصاد، جامعه شناسی، روان شناسی و... نیز باید به ترتیبی که گفته شد تولید و ترویج شوند.
هفتمین معنای مطرح در علوم انسانی راجع به علوم متافیزیک، فلسفه و جهان بینی مبتنی بر دین است. در اینجا، بخشی از علم مدنظر است که می تواند آن را الهی یا الحادی نماید. برای مثال، ممکن است جامعه شناسی بر اساس نفی خدا، معاد و روح مجرد باشد. در چنین رویکردی این دانش، با انکار روح آدمی، فقط قائل به بعد مادی انسان می گردد. تفکری از این دست انسان را منحصر به جسم می کند و بر اساس آن با مرگ همه چیز خاتمه می یابد. بنابراین چنین نگرشی به انسان موجب می شود که این دانش، یا هر دانشی مشابه دیگری نظیر روان شناسی یا اقتصاد، به طور کامل بر مبنای مادیات استوار گردد. در مقابل، معتقدیم که انسان مرکب از روح و جسم است. روح یک موجود مجرد و ملکوتی است که انسان را به معاد سوق می دهد. روح بعد از مرگ باقی می ماند و سعادت و شقاوت ابدی دارد. جامعه شناسی منتج از این نگرش، با جامعه شناسی مبتنی بر مادیات تفاوت زیادی دارد. در واقع، مبانی فلسفی، جهان بینی و عقیدتی تدوین یک علم را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. این برداشت مسئله جدیدی نیست بلکه فلسفه علم آن را پذیرفته است. هر علمی متوقف بر متافیزیک ویژه ای است. این امر در علوم انسانی از جایگاه والایی برخوردار است.
معنای هشتم راجع به علومی مانند ریاضی و فیزیک است که در آنها، هر چند در نگاه اول اسلامی و غیر اسلامی بودن معنا ندارد اما رویکرد دینی به آنها حائز اهمیت است. اسلامی بودن، در اینجا یعنی اینکه یک علم در خدمت دین و اخلاق باشد. برای مثال، علمی که منجر به تولید بمب هسته ای می شود، در خدمت دین و اخلاق نیست بلکه در خدمت استکبار است. اگر علمی در خدمت دین و اخلاق باشد، هرگز منجر به تولید بمب های هسته ای، میکروبی و شیمیایی نمی شود.
مقام معظم رهبری بارها بر این مسئله تأکید کرده اند که ساخت بمب هسته ای جایز نیست. استفاده از بمب هسته ای حرام است؛ از آنجا که به شدت حیات بشریت را تهدید می کند.حتی حالت بازدارندگی بمب اتمی نیز نمی توانند دلیلی بر تولید آن باشد از آنجا که نگهداری بمب اتمی و حفاظت از آن خطرناک است. در کل، وجود بمب اتمی برای بشریت خطرناک است؛ حتی اگر مورد استفاده قرار نگیرد. بنابراین صرف نظر از محتوا، علوم می توانند به لحاظ کاربرد، الهی یا غیرالهی باشند.
معنای نهم در علوم انسانی متعلق به آیت الله جوادی آملی است. ایشان می گویند چون علم کشف حقیقت می کند و حقیقت، هم در عالم تکوین و هم در عالم تشریع مربوط به خداست، در نتیجه هر علمی به معنای عام کلمه به همان مقدار که به حقیقت برسد، اسلامی است. آنچه که مهم است نوع علم نیست بلکه رسیدن به حقیقت تکوین یعنی نیل به آن است.
با نگاه اجمالی به معانی فوق از علوم اسلامی در می یابیم که در شرایط کنونی، معنای ششم و هفتم بیش از سایر معانی کاربرد دارند؛ چرا که بر اساس این دو معنی، علم به شیوه اجتهادی از متن دین استخراج می شود و در نتیجه، از گزند مبانی الحادی دور می ماند. لازم است بحث از مبانی علوم انسانی را مورد تأکید و مطالعه بیشتری قرار دهیم. از این طریق، به باور اهل فن، می توان مبانی صحیح اعتقادی را پایه ریزی کرد و به جامعه عرضه نمود. گام بعدی وقتی که مبانی درست شد- استباط و اجتهاد در مسیر تولید علم دینی بر اساس رویکرد اجتهادی است.
در اینجا ممکن است این برداشت حاصل شود که دانشی مانند جامعه شناسی اسلامی با مبانی اجتهادی موجب انکار همه میراث جامعه شناسی در معنای جدید آن شود اما چنین برداشتی صحیح نیست چرا که همه بخش های جامعه شناسی غرب الحادی نیست بلکه بعضی از این بخش ها با توسل به شیوه های آماری، میدانی و غیر میدانی در حوزه های مختلف فراهم آمده است. در واقع دانش هایی نظیر روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و... قواعد جدیدی را کشف کرده اند که برای همه انسان ها مفید و مثمرثمرند. چنین قواعدی فرامکانی هستند. از باب نمونه می توان گفت که قاعده اقتصادی «افزایش تقاضا موجب افزایش عرضه می شود» به واقعیتی اقتصادی اشاره می کند و از همین روی در همه رویکردها، از جمله در نگاه باورمند به نقش آفرینی دین در اقتصاد، قابل پذیرش است.
بنابراین در جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، علوم دقیقه و... با قواعدی مواجه هستیم که برای همه صرف نظر از رویکرد دینی یا غیردینی ایشان قابل پذیرش یا استفاده است. سؤال مهم تر این است که چگونه از این قواعد مشترک و جهانی استفاده کنیم؟
ما این فرصت را داریم که با محور قراردادن کتاب و سنت، علوم جامعه شناسی، روان شناسی و اقتصادی را تولید کنیم که اصول، قواعد، هدایتگری ها و جهت گیری های کلی آن الحادی نباشد و در عین حال از واقعیت های مطرح در این دانش ها به خوبی بهره گرفته باشد. طبعاً ذیل این رویکرد، برخی از اصول غربی این دانش ها را رد می کنیم و نمی پذیریم ولی حتی این عدم پذیرش نیز لزوماً به این معنا نیست که مواردی از این دست به طور کلی ناکارآمد و باطل هستند. ممکن است این موارد غیر منطق با اصول اسلامی از جهات دیگری، در درون نظام ویژه خود قابل استفاده باشند و منجر به کشف اتفاقاتی شوند که برای آن مورد توجه قرار گرفته اند. در مواردی از این دست می توانیم به معادل سازی بر اساس ویژگی های مورد نظر اسلام بپردازیم. برای مثال، در اقتصاد سرمایه داری، ربا واجد اهمیت است و حذف آن منجر به اختلال نظام بانکی می شود. در مقابل، ربا در اسلام حرام است و در نتیجه، در سیستم اقتصادی اسلامی جایگاهی ندارد. اما با واکاوی این دو نظام اقتصادی به این نتیجه می رسیم که هر دو نظام اقتصادی به نوعی اصل مشکل را کشف کرده اند اما راه حل غربی ها نادرست است. بنابراین ما برخلاف غربی ها، در نظام بانکی خود از جعاله، مشارکت و مضاربه استفاده می کنیم. به عبارت دیگر، مشکلات بانکی در هر دو نظام تا حدودی مشترکند اما راه حل ها متفاوت هستند. به عبارت دیگر می توانیم با واکاوی نظام اقتصادی غرب، مشکلات اقتصادی خودمان را کشف کرده و به جای اینکه به راه حل غرب رجوع کنیم، راه حل اسلامی را استخراج نماییم چرا که چیستی و چرایی نظام اقتصادی غرب و اسلام متفاوت است.
اصلاح مبانی علوم انسانی و اتخاذ رویکرد اجتهادی به آیات و روایات به این معنا نیست که ما تمام فراوده های علمی در حوزه علوم انسانی در غرب یا شرق را نادیده می گیریم بلکه می توانیم بسیاری از دستاوردهای علمی غرب و شرق را مورد واکاوی قرار داده و از آنها در سطوح مختلف استفاده کنیم. بسیاری از روان شناسان ما به عنوان کارشناس و محقق در قالب مقاله، حرف های درستی مطرح می کنند. با مطالعه این مقاله ها متوجه می شویم که بسیاری از مندرجات آنها ریشه در آیات و روایات ما دارند. برای مثال، نحوه برخورد با کودک یکی از موضوعات مهم علم روان شناسی است. در اسلام، رفتار مطلوب با کودک مورد توجه قرار گرفته است و امروزه روان شناسان آنها را مطرح می کنند. ویلیام جیمز بعد از سال ها تحقیق و پژوهش به این نتیجه رسید که انسان برای آرامش، نیاز به ارتباط با خدا دارد. این حرف مصداق بارز آیه «الابذکر الله تطمئن القلوب» می باشد.
مسئله اصلی و حائز اهمیت آن است که نباید بدون نقد و بررسی، نظریات غرب را بپذیریم بلکه باید مبانی را اصلاح کنیم. نخست به شیوه اجتهادی از متن کتاب و سنت، علوم انسانی را استخراج نماییم سپس مطابق با این مبانی و امور استخراج شده، تفکراتی را که متعلق به غرب است با نگرش منصفانه و عالمانه مورد نقد و بررسی قرار دهیم تا از این طریق، نظرات علمی مفید را بپذیریم. طبعاً در این مسیر برخی از تفکرات غربی را به خاطر آنکه با نظام اسلامی منطبق نیست، کنار خواهیم گذاشت. همان طور که گفته شد در برابر این تفکرات باطل می توانیم برای رفع مشکل، تفکرات خاص خودمان را ارائه کنیم. برای مثال، همان طور که گفته شد می توانیم برای مقابله با مشکلات بانکی از نهادهای مؤثر در مشارکت مالی حلال در امور بانکی همچون جعاله و مضاربه استفاده کنیم که مختص نظام بانکداری اسلامی است.

نتایج:

با مراعات نکاتی که در اسلامی سازی علوم انسانی از نظر گذشت، می توانیم علوم انسانی- اسلامی را پیاده کنیم. به عبارت دیگر، دستیابی به علوم انسانی- اسلامی متوقف بر رعایت شرایط ناظر بر اسلامی سازی علوم انسانی است که در این نوشتار ارائه شد. البته اجرایی شدن این شرایط، نیازمند زمان است.برای مثال، ما برای تکوین و ترویج جامعه شناسی اسلامی نیازمند کارشناسان متخصص و متبحر در حوزه جامعه شناسی هستیم که علاوه بر علوم اسلامی، با جامعه شناسی غرب و نیز با گرایش های مختلف جامعه شناسی آشنایی لازم را داشته باشند. به عبارت دیگر، افراد مورد نظر هم باید تحصیلات عالی دانشگاهی داشته باشند و هم تحصیلات عالی حوزوی.
متخصصان حائز چنین شرایطی می توانند با مراجعه به کتاب، سنت و عقل، تفکرات اسلامی را به معنای واقعی کلمه استخراج کنند. البته بدیهی است که یک شخص نمی تواند در همه زمینه ها متخصص باشد بلکه ما باید از افراد مختلف استفاده کنیم که در حوزه هایی مانند فلسفه، کلام، تفسیر، حدیث و... متخصص هستند. این افراد می توانند در ابتدا تحقیق و پژوهش کرده و سپس دستاوردهای خودشان را عینی کنند.
دستیابی به علوم انسانی- اسلامی نیازمند مراحل مختلف مانند مطالعه، مباحثه و گفت و گوست که به ترتیب باید به مرحله اجرا در آید. بعد از طی این مراحل، متن اولیه تدوین می شود که این متن نیز به بازنگری دارد.
به رغم اینکه هنوز در آغاز راه هستیم اما با تلاش و همت مضاعف می توانیم به هدف خود که رسیدن به علوم انسانی – اسلامی است نائل شویم. همان طور که فقه بعد از تلاش های فراوان به مرحله شکوفایی خودش رسیده است، علوم انسانی- اسلامی هم این قابلیت را دارند که در آینده به دوران شکوفایی خودشان برسند.
نکته آنجاست که در این مسیر نباید عجله کنیم بلکه باید با برنامه ریزی دقیق و کارشناسانه حرکت نماییم و صبر و دقت لازم را جهت دستیابی به این علوم مبذول داریم. این حرکت باید جنبه گروهی داشته باشد نه جنبه فردی.
در کنار تأسیس نهادهایی که انجام فعالیت های گروهی در این عرصه را فراهم می آورد باید به تلاش های بزرگان نیز توجهی جدی نمود. تلاش بزرگانی نظیر حضرت آیات عظام جوادی آملی، مصباح یزدی و سبحانی در زمینه اسلامی سازی علوم انسانی از این جهت قابل اهمیت است. سایر افراد متخصص از جمله شاگردان این مراجع نیز می توانند به صورت گروهی و منسجم راه آنان را ادامه دهند.
منبع: نشریه خردنامه همشهری، شماره 94.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.