باز در ادب و ادبیات (3)

اکنون به بیان خلق و خوی مهتر پرندگان -باز-و تقرّب و نزدیکی او به سلاطین و امیران و احترام و عظمت این پرنده در نزد مردم می پردازیم: «باز مونس شکارگاه ملوک است و بر وی شادی آرند و وی را دوست دارند و در باز خوبیها
شنبه، 28 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز در ادب و ادبیات (3)
باز در ادب و ادبیات (3)

نویسنده: نسرین قدمگاهی ثانی
مربی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد


 

باز در ادب و ادبیات (3)

اکنون به بیان خلق و خوی مهتر پرندگان -باز-و تقرّب و نزدیکی او به سلاطین و امیران و احترام و عظمت این پرنده در نزد مردم می پردازیم: «باز مونس شکارگاه ملوک است و بر وی شادی آرند و وی را دوست دارند و در باز خوبیها بود چنانکه اندر ملوک بود از بزرگ منشی و نازکی و پاکیزگی و باز به ملوک مخصوصتر است که به دیگر مردمان و در باز نخوتی باشد چنان که ملوکان را، چشمی دارد به تکبر نگرد. »(1)و مر باز را حشمتی است که پرندگان دیگر را نیست و عقاب از وی بزرگتر است ولیکن وی را آن حشمت نیست که باز را.
و در احترام گذاردن شاهان باز را، حکایت کنند: «چنین گویند که ماهان پادشاهی بزرگ بوده است عاقل و کافی، یک روز بازدار خویش را دید باز بر دست، آب می خورد. بفرمود تا صد چوبش بزدند. گفت ای عجب، باز به تن خویش شاه پرندگان است و غمگسار عزیزِ دست پادشاهان است. روا بود که تو این چنین بی ادبی کنی؟ عزیز ملوک بر دست و تو آب خوری یا جز آب چیزی دیگر؟ بازدار گفت: زندگانی خداوند درازا باد! چون به شکارگاه تشنه گردم چون کنم که باز با من بود؟ گفت: به کسی دیگر ده که اهل آن بود که باز تواند داشت، که تو آب خوری یا چیزی دیگر که ترا بدان حاجت باشد. همچنین حکایتی دیگر نقل شده که مؤید همین مطلب است: «شنیدم که بوعبدلله خطیب مؤدب امیر ابوالعباس بود برادر فخرالدوله بر منظره نشسته بود و امیر ابوالعباس کودک بود، از پیش وی فرود آمد خادمی باشه بر دست داشت، آن باشه بخواست و بر دست نشاند. در آن میان از ذهن خیو بینداخت. چون سوی عبدلله خطیب آمد، او را ملامت نمودو روی ترش کرد و گفت :اگر نه آنستی که تو هنوز خردی و این ادب نیاموخته والا من تو را امروز مالشی دادمی که باز گفتندی. آنگاه گفت :ای سبحان الله تو ملک زاده ی! عزیز ملکان بر دست، تو چنین بی ادبی کنی کز دهان خیو بیاندازی؟این بگفت پس برداشت و آن خادم را نعلینی چند بر گردن زد و گفت شما ملک زادگان را چنین می پرورید کز ایشان بی ادبی می آید که اشکره بر دست دارند و خیو اندازند. (2)
همچنین در مورد اهمیت باز به عنوان «خدمت» در دربار خسروان ایرانی تا قبل از اسلام می خوانیم :«آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه مؤبد مؤبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پر می و انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و استر و بازی و غلامی خوب روی و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان چون مؤبد مؤبدان از آفرینش بپرداختی پس بزرگان دولت آمدندی و خدمت ها پیش آوردندی. »(3)
«انس پادشاهان با باز، گاه چنان بود که آن را همواره بر بالین و در مجلس داشتند چنان که به نوشته ی نسوی در بازنامه، (493ق-393)علاءالدوله ی دیلمی (433ق)همواره بازی بر بالین داشت و ملک طبرستان هم بازی سفید داشت که در مجلس همیشه بر بالین او نشسته بود به سبب همین عزت و تقرب بازان به پادشاهان و امرا، باز یاران را نیز مقام و مرتب خاص بوده است به گفته ی نسوی «در توقیعی که میان علاءالدوله (دیلمی)و ابو الفتح وزیر نوشته شده بود در تذکره ی شرایط وزارت، یک شرط آن بود که چون وزیر و علاءالدوله با هم نشسته باشند هیچ کس را راه نباشد مگر ابراهیم باز سالار را که پادشاه فرموده بود که ورا(وی را)باز نتوان داشتن که هر بامداد درآید و باز از بالین من بردارد. »ارزش باز و دیگر پرندگان شکاری چندان بود که گاهی شاهان و بزرگان آنها را همچون هدایای گرانبها می فرستادند. »(4)
گاه در برخی متون و مآخذ از حضور بی شمار پرندگان شکاری همچون باز و شاهین در دربار پادشاهان متحیر می شویم:«در روایتی نیمه افسانه ای (یا دست کم بسیار اغراق آمیز)در شاهنامه از یکی از شکارهای بهرام پنجم (گور)ساسانی در حضور بازدارانی با 160 باز و جز آن سخن رفته است.
ابا بازداران صد و شصت باز دو صد چرخ و شاهین گردن فراز
در شاهنامه، همچنین از یکی از شکارهای خسرو دوم ساسانی یاد شده که در آن پانصد بازدار شرکت داشتند:
چنان بُد که یک روز پرویز شاه همی آرزو کرد نخچیر گاه
بیاراست بر سان شاهنشهان که بودند ازو پیشتر در جهان
پس اندر بُدی پانصد بازدار هم از واشه و چرخ و شاهین کار
از آن پس برفتند سیصد سوار پس بازداران با یوزدار
از بلندپایگان دربار خسرو انوشیروان ساسانی گذشته از «نخپیر بُد»«میرشکار»«بازداران»بودند. (5)
در بعد از اسلام هم باز یکی از شکارچیان دربار خلفا بوده است:«شکار جانداران در دربار خلفا رونق بیشتری داشت و مسلمانان از ایرانیان و رومیان چیزهای بسیار در شکار آموختند، از آن جمله شکار پرندگان با باز و شاهین و عقاب و چرخ و شکار خوک و آهو و گورخر با سگ و یوز بود. نخستین خلیفه ی شکارگر یزید بود که همه گونه وسایل شکار مانند سگ و باز و ببر داشت، خلفای دیگر اموی همچون یزید وسایل شکاری برای خود فراهم ساختند.
توجه خلفای عباسی پیش از اموی به شکار بود. شکارگران و باز یاران و سگان شکاری و پرندگان شکاری بسیار گرد آوردند و املاک و مزارعی را به تیول شکاربانان و بازداران دادند، نزدیکی خلفا به این گروه تا آنجا بود که بدون اجازه ی حاجب و دربان به دربار می رفتند و این سبب شد تا شاعران در مدح سگان و بازان قصاید بسیار سرودند و چابکی آنان را ستودند و کتاب های درباره ی شکار و طریقه ی نخجیر کردن نوشته شد. خلفای فاطمی مصر، خلفای اموی اندلس، پادشاهان سلجوقی، ایوبیان، اتابکان نیز به همین ترتیب شکارگاه و شکاربان و سگ و باز و شاهین داشتند و در هنگام فراغت به شکار و بزم می رفتند. شاهان و بزرگان خاندانهای ترک و مغول حاکم بر ایران و به ویژه غزنویان، سلجوقیان، اتابکان و دیگران علاقه ی فراوان به شکار به طور اعم و شکار با قوش یا باز، به طور اخص، می ورزیدند و گویا این علاقه مندی بازمانده ای از زندگی کوچکرانه ی گذشته ی آنان در آسیای مرکزی بوده یعنی جایی که تا زمانهای اخیر بازداری پیشه ای برای گذراندن زندگی به شمار می آمد گفتنی است در دوره ی حکومت منغیتیان بخارا یکی از مناصب بلند پایه، قوشبیگی(بازسالار) بود. به هر صورت شاهان و شاهکان ایران پس از اسلام، همانند گذشته، به شکار همچون گونه ای سرگرمی و تفریح که در عین حال وسیله ای برای آموزش فنون رزمی و حفظ آمادگی رزمی بود، می نگریستند و اشکره ها، به ویژه باز را نزد ایشان قرب و منزلت بسیار بوده است. (6)
«پس از استقرار حکومت صفویه در ایران که پس از تاخت و تازهای ترکان و مغولان، آرامش نسبی برای مردم ایران به ارمغان آورد، علاقه ای به شکار و بازداری بار دیگر رواج یافت چنان که شاهان و بزرگان صفوی شکارهای بسیار بزرگ ترتیب می دادند. گویند شاه عباس یکم صفوی (1038-996)به شکار پرندان به ویژه با بازهای شکاری عشق بسیار داشت و همه ساله حکام ولایات از هر جا، بازهای شکاری فراوان برای او می فرستادند و گاه نیز فرستادگان او از کشورهای بیگانه مانند روسیه و ترکستان، بازهای شکاری جلد و چابک به ایران می آوردند. شاه عباس بازی بی باک و چالاک به نام بازلوند داشت که آن را از دیگر بازها عزیزتر می داشت، از قضا در 1001ق که شاه عباس از اصفهان به قزوین می رفت، بازلوند در نزدیکی نطنز، در تعقیب کبکی به درون چاهی رفت و «کبک»را در میان آب گرفت ولیکن باز را در آن حال پر و بال تر شد» و به سبب تر شدن و تأثیر سردی هوا بعد از ساعتی مرد. شاه به سبب علاقه ی فراوانش به باز، فرمان داد تا بر فراز کوه برجی به یادگار آن بنا کنند و این برج که هنوز هم آثاری از آن به جا مانده، به قبر بازلوند معروف است. شاه عباس دوم صفوی(1077ق-1052)نیز 800 باز در زمره ی بازهای شکار خود داشت. در دوره ی قاجار به ویژه در اوایل آن شکار هم به عنوان تفریح و سرگرمی (برای شاهان و بزرگان)هم مانند گونه ای کمک به گذران زندگی (در میان توده ی مردم)رواج بسیار داشت، و در میان اشکرگان بیشتر از پرندگان شکاری به ویژه باز استفاده می کردند نه دوندگان شکاری مانند سگ، که آن را نجس می شمردند. از اوایل دوره ی قاجار شکار با تفنگ و نیز به دلیل هزینه ی سنگین نگهداری باز، بازداری در ایران رفته رفته رو به زوال گذاشت. »(7)
اکنون با آگاهی به پیشینه ی بازداری در میان پادشاهان و اهمیت و ارزش این پرنده در میان پادشاهان به ذکر برخی برداشتهای عرفانی تصویرگران عرصه ی خیال در این زمینه می پردازیم زیرا تقرّب این پرنده به شاهان و بزرگ منشی ملکانه ی وی، خود سبب آفرینش شاهکارهای بی نظیری در ادب پارسی شده است:
سنایی در تسبیح طیور گوید:
آن باز چنین گوید یا رب تو نگهدار
بر امّت پیغمبر ایمان و امان را
(د. سنایی، ص 31)
مولوی در شعر «اخلاص عمل»در مثنوی از زبان عبدود خطاب به حضرت علی (ع)می گوید:
باز گو ای باز عرش خوش شکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار
و یا
باز گو ای باز پرافروخته
با شه و با ساعدش آموخته
باز گو ای باز عنقاگیر شاه
ای سپاه اشکن به خود نی با سپاه
(مثنوی، 230و 233)
در منطق الطیر، باز رمز و سمبول مردان صاحب قدرتی است که پیوسته آن قدرتی را که از پادشاه یا امیری به دست آورده اند، حفظ می کنند و همواره ملازم درگاه او هستند و خواست او را و خشنودی او را بر همه چیز و همه کس مقدم می دارند و به این سپه داری و کله داری خویش می بالند:
باز پیش جمع آمد سرفراز
کرد از سرّ معالی پرده باز
سینه می کرد از سپه داری خویش
لاف می زد از کله داری خویش
گفت من از شوق دست شهریار
چشم بر بستم ز خلق روزگار
چشم از آن بگرفته ام زیر کلاه
تا رسد پایم به دست پادشاه
در ادب خود را بسی پرورده ام
همچو مرتاضان ریاضت کرده ام
تا اگر روزی بَرِ شاهم برند
از رسوم خدمت آگاهم برند
من کجا سیمرغ را بینم به خواب
چون کنم بیهوده روی او شتاب
زقّه یی از دست شاهم بس بود
در جهان این پایگاهم بس بود
چون ندارم ره روی را پایگاه
سرفرازی می کنم بر دست شاه
من اگر شایسته ی سلطان شوم
به که در وادی بی پایان شوم
(منطق الطیر، ص 53)
عطار از باز به عنوان سالکی (که استعداد تربیت و طی سلوک را دارد) یاد می کند که با طی مراحل بلند و عرفانی و رعایت نازک کاری های آن، می تواند به مقام بلند در دنیا و عقبا برسد:
خه خه ای باز به پرواز آمده
رفته سرکش، سرنگون باز آمده
سر مکش چون سرنگونی مانده ی
تن بنه چون غرق خونی مانده ی
بسته ی مردار دنیا آمدی
لاجرم مهجور معنی آمدی
گذشته از تربیت باز به جهت شکار گویا او را جهت نامه رساندن (پیک) تربیت می کرده اند:
مرحبا ای تند باز تنگ چشم
چند خواهی بود تند و تیز خشم
نامه ی عشق ازل بر پای بند
تا ابد آن نامه را مگشای بند
(منطق الطیر، ص 26)
و از آنجا که در بعضی آثار، این پرنده را متکبّر و تنگ خُلق گویند در ادبیات هم این تصویر به صراحت ذکر شده است: در بیت فوق صفت «تند» از جهت خُلق و خوی اوست و «تنگ چشم» اشاره به حالت چشم باز دارد که مفهوم «تیز نگری» هم از آن، گاه مستفاد می شود و هم به معنی زیبارو.
در پایان، از آنجا که نظرات متفاوتی درباره ی این که چه کس یا کدام قوم «بازداری»را رسم و معمول کرده اند، ارائه شده، به بررسی برخی از این نظرات و عقاید می پردازیم:
برخی به صراحت گویند بازداری از رومیان(8) به ایران منتقل شده است، گروهی هم برآنند بازداری /بازیاری (نگهداری و پرورش پرندگان شکاری) اختراع قوم خاصی نیست و اقوام گوناگون این پیشه و فن را ورزیده اند و گویند در چین در دو هزار سال پیش از میلاد، بازداری رایج بوده است، اما بی گمان یکی از نخستین اقوامی که به ترتیب و تنظیم امور شکار و تدابیر فنی آن و تألیف در آن باب پرداخته اند(9)، ایرانیانند. (10)
و باز گفته اند «طهمورث، اولین کسی بود که بسیاری از جانوران وحشی را اهلی کرد و شکار آموخت(39، مجمل)(ع، شاهنامه ثعالبی). از میان ددان رمنده، سیه گوش و یوز را برگزید و به بند آورد و از میان مرغان، باز و شاهین را بگرفت و تربیت کرد و باعث شگفتی مردم گردید. (36، شاهنامه، 1)(11)
ز مرغان مر آن را که بُد نیک تاز
چو باز و چو شاهین گردن فراز
بیاورد و آموختنشان گرفت
جهانی بدو مانده اندر شگفت
صاحب تحفه می نویسد: «اول کسی که صید شاهین و باز کرده و ایشان را شکار آموخته قسطوس، پادشاه روم است و صید باشه اختراع کسری است و شکار بحری و چراغ را نسبت با بهرام داده اند. »(12)این که چه کسی یا کدام قوم و ملتی برای اولین بار این پرنده را جهت شکار انتخاب نموده(13)به طور واضح معلوم نیست، اما این مطلب چندان ابهامی در جهت شناخت خلق و خوی آن و تأثیر آن در زندگی اجتماعی و درباری و در نهایت تصویر آن در ادبیات فارسی و عرفانی ایجاد نمی کند، در ادامه باید افزود که اعراب شیوه ی نگاهداری و پرورش شکاری را بزدره یا بیزره نامیدند که هر دو واژه برگرفته و تعریب واژگان فارسی بازدار و بازیار است. (14)

پی نوشت ها :

1. عجایب نامه، ص 278
2. نوروزنامه، صص 67-70
3. نوروزنامه، ص 27
4. فرهنگ نامه ادبی فارسی، ج 2، بازنامه، ص 187
5. فرهنگ نامه ادبی فارسی، ج 2، بازنامه، ص 186
6. فرهنگنامه ادبی ایران، ج 2، بازنامه، صص 186و187
7. همان مأخذ.
8. در مروج الذهب، درباره ی اولین کسی که به باز، شکار آموخت، داستانی نقل شده است که ضمن آن پرورش باز به اقوام غیر ایرانی نسبت داده شده است. به این ترتیب که بطلمیوس جانشین اسکندر روزی در تفرج گاه خود بازی را در حال پرواز دید، گفت:این پرنده نکوست که سلاحی دارد و شایسته است که شاهان مجلس خویش را بدان زینت دهند. آن گاه ماری نر متعرض یکی از بازها شد و باز آن را کشت، گفت:این شاه است که از آنچه شاهان به خشم آیند او نیز به خشم آید. در مقابله ی با روباه باز پیروز شد. بطلمیوس گفت:این پادشاهی دلیر است که تحمل ستم نکند و سرانجام وقتی پرنده ای را شکار کرد گفت:این پادشاهی است که حریم خود را حفظ کند و از خوراک خویش غافل نماند. (مروج الذهب، ص 295و 296)فرهنگ نامه جانوران در ادب پارسی، باز، داستانهای ایرانی، ص 126)
9. فرهنگنامه ادب فارسی، ج 2، بازنامه
10. شخصی به نام داوود عباسی کتابی را به نام شکارنامه ایلخانی به جهت آنکه شیوه نوشتاری آن فرس قدیم، مغلق و دور از فهم مبتدیان بود آنرا به تطویل کلام و اصطلاحات قریبه الفهم از سر نوبه تحریر درآورد و تحریر خود را صید المراد فی قوانین الصیاد جوارحنامه امامیه فی قوانین الصیاد نامید. داوود عباسی در دیباچه ارزشمند خود تاریخچه ای از بازنامه نویسی به دست می دهد و می گوید:جمشید نخستین کسی است که کتابی در شکار ساخت سپس بزرگمهر به دستور انوشیروان بازنامه انوشیروانی را ساخت... بدین ترتیب وی سیر بازنویسی در ایران را ذکر نموده است. فرهنگ نامه ادبی فارسی:ج 2:بازنامه، ص 189، همچنین جهت اطلاع بیشتر در مورد انواع بازنامه ها:فرهنگنامه ادبی، ج 2، بازنامه، ص 188 و 189
11. فرهنگ اساطیر، حماسه ایرانی به روایت منابع بعد از اسلام، ج 1 پیشدادیان، ص 126
12. بازنامه نسوی، مقدمه، ص 53
13. و گویا به تدریج فنونی را جهت تربیت آنها به کار گرفته اند.
14. فرهنگ نامه ادبی پارسی، ج 2، ص 186 و 187

منابع:
1. بازنامه ی نسوی، ابوالحسن بن احمد نسوی، نگارش و تصحیح علی غروی، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، 1345
2. برهان قاطع، محمد حسین بن خلف تبریزی، به اهتمام دکتر محمد معین، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ چهارم، 1361
3. پرنده شناسی، جمشید منصوری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379
4. ترانه های بابا طاهر، به تصحیح وحید دستگردی، انتشارات جاویدان، 1341
5. جامع العلوم، امام فخر رازی، میرزا محمد خان ملک، بمبئی 1323
6. حدیقة الحدیقه و شریعة الطریقه، ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی، به کوشش مدرس رضوی، چاپخانه سپهر، به کوشش یاحقی و ناصح، انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی
7. دانشنامه ی ادب پارسی، به سرپرستی حسن انوشه، مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی دانشنامه ی تهران 1375، ج 1
8. دائرِة المعارف فارسی
9. دیوان حافظ، قزوینی و غنی، به اهتمام ع، جربزه دار، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، بهار 1368
10. دیوان خاقانی، افضل الدین بدیل بن علی نجار، به کوشش ضیاءالدین سجادی، انتشارات زوار، چاپ سوم، 1369
11. دیوان سنایی، ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی، به اهتمام مدرس رضوی، انتشارات کتابخانه سنایی، چاپ دوم، 1364
12. دیوان عنصری، به کوشش محمد دبیر سیاقی، انتشارات کتابخانه سنایی، چاپ دوم، 1363
13. دیوان فرخی سیستانی، به کوشش محمد دبیر سیاقی، کتابفروشی زوار، چاپ سوم، زمستان 1363
14. دیوان قطران تبریزی، به اهتمام محمد نخجوانی، چاپخانه ی مشفق، 1333شمسی
15. دیوان لامعی گرگانی، به کوشش دکتر محمد دبیرسیاقی، کتابخانه خیام، نوروز 1353هـ خ
16. دیوان مسعود سعد، به تصحیح مرحوم رشید یاسمی، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران 1362
17. دیوان معزی، محمد بن عبدالملک نیشابوری، به تصحیح عباس اقبال، کتابفروشی اسلامیه، 1318
18. شرح گزیده ی منطق الطیر یا مقامات طیور، دکتر رضا اشراف زاده، انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1373
19. عجایب نامه، محمد بن محمود همدانی، به کوشش جعفر مدرس صادقی، نشر مرکز، چاپ اول، 1370
20. عقل سرخ، شیخ شهاب الدین سهروردی، انتشارات مولی، 1361
21. غیاث اللغات، غیاث الدین محمد بن جلال الدین رامپوری، به کوشش منصور ثروت، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول 1363.
22. فرّخنامه، ابوبکر مطهر جمالی یزدی، ایرج افشار، انتشارات فرهنگ ایران زمین، تهران 1346
23. فرهنگ آنندراج، محمد پادشاه، کتابفروشی خیام، به کوشش محمد دبیر سیاقی
24. فرهنگ اساطیر، دکتر یاحقی، انتشارات سروش، چاپ دوم، 1375
25. فرهنگ اساطیری حماسی ایران، به روایت منابع بعد از اسلام، جلد 1، پیشدادیان، به کوشش مهین دخت صدیقیان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1375
26. فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، دکتر سیروس شمیسا، انتشارات فردوسی، چاپ اول، 1377، ج اول
27. فرهنگ جهانگیری، حسین بن فخرالدین انجو شیرازی، رحیم عفیفی، انتشارات دانشگاه مشهد
28. فرهنگ نمادها، ژان شوالیه-آلن گربران، ترجمه و تحقیق سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، تهران 1379، ج 2
29. فرهنگ نامه ادبی فارسی، دانشنامه ادب پارسی، ج 2، سازمان چاپ و انتشارات 1376
30. فرهنگ نامهای پرندگان در لهجه های غرب ایران، دکتر محمد مکری، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1361
31. فرهنگ نامه جانوران در ادب پارسی، دکتر منیژه عبداللهی، انتشارات پژوهنده، تهران 1381
32. گزیده ی غزلیات شمس، جلال الدین محمد بلخی، به کوشش محمد رضا شفیعی کدکنی، انتشارات شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1365
33. گنج بازیافته، دکتر محمد دبیر سیاقی، سازمان انتشارات اشرفی، چاپ دوم 2535
34. لغت فرس، علی بن احمد اسدی توسی، به کوشش محمد دبیر سیاقی، کتابخانه ی طهوری، چاپ دوم 1356
35. مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسون، انتشارات مولی، چاپ پنجم 1366
36. مجمع الفصحا، رضاقلی خان هدایت، به کوشش مظاهر مصفا، انتشارات امیرکبیر، 1339، ج 2
37. نوروزنامه، منسوب به عمر خیام نیشابوری، به کوشش علی حصوری، کتابخانه ی طهوری، چاپ دوم 1357
منبع: نشریه پایگاه نور شماره 21

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.