نویسنده: دکتر جعفر حق پناه
جایگاه رژیم صهیونیستی در ترتیبات امنیتی منطقه
نظام امنیتی منطقه خاورمیانه به ویژه خرده نظام شامات ( LEVANT) طی دهه های گذشته هیچ گاه با ثبات نبوده و موجبات تأمین امنیت مطلوب برای رژیم صهیونیستی را فراهم نیاورده است. با این همه بی ثباتی و آشوب ناشی از تحولات دو سال اخیر در کشورهای عربی را باید پدیده های بی بدیل دانست که در نتیجه آن موقعیت و جایگاه این رژیم در معادلات و ترتیبات امنیتی مطنقه خاورمیانه و شامات بیش از گذشته مبهم و لغزنده به نظر می رسد. در این یادداشت کوتاه ضمن توصیف ویژگی ها و ابعاد متحول کننده ترتیبات و نظم امنیتی خرده نظام شامات، برخی عوامل مؤثر بر جایگاه وضعیت رژیم صهیونیستی در آن واکاری می شود.نگاهی به ترتیبات امنیتی شامات
در ابتدا باید گفت بر اساس معیارهای متفاوت و شاخص های متعددی می توان مناطق را دسته بندی و از یکدیگر بازشناسی کرد که عوامل جغرافیایی و ژئوپلتیک اقتصادی یا امنیتی از آن جمله هستند. چنانچه بنابر برخی معیارها چند کشور مشترکات قابل توجه با یکدیگر و وجوه ممیزه ای از دیگر کشورها و خرده نظام ها داشته باشند، یک مجموعه منطقه ای مجزا را شکل می دهند. در مکاتب امنیت پژوهی، مؤلفه های مرتبط با امنیت منطقه ای از محوریت برخوردارند حال بسته به اینکه بازیگران عضو یک مجموعه یا خرده نظام چه چیزی یا رفتار کدام بازیگران را امنیتی می کنند، ممکن است هندسه امنیت منطقه ای یا ملاحظات مترتب بر آن تغییر کند. بنابراین همان گونه که باری بوزان درکتاب «قدرت ها و مناطق» یاد آور می شود، امنیت در یک منطقه همان چیزی است که بازیگران از آن می فهمند و آن را می سازند.براین اساس منطقه شامات یک خرده نظام امنیتی واقع در قلب خاورمیانه و شمال آفریقا( MENA) است که در مجاورت خرده نظام های خلیج فارس، جنوب اروپا و مدیترانه قرار دارد و بازیگران زیر در آن نقش آفرینی دارند:
* بازیگران منطقه ای: سوریه، لبنان، اردن، رژیم صهیونیستی.
* بازیگران مؤثر خارج از منطقه، مصر، عربستان سعودی، ترکیه و ایران.
* بازیگران فرامنطقه ای: ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه.
* بازیگران غیر دولتی: حکومت خودگردان فلسطین، گروه های منتسب به مقاومت اسلامی مانند حزب الله لبنان، جهاد اسلامی، حماس و فتح در فلسطین.
کانون این منطقه از همان ابتدا، شکل گیری رژیم صهیونیستی در سال 1948 بوده است. جنگ های پیاپی رژیم صهیونیستی با دولت های عرب همجوار در سال 1956، 1967، 1973 و 1982 و خودداری این رژیم از پذیرش قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر لزوم تشکیل دولت مستقل فلسطینی و اشغال سرزمین های عربی ممالک همجوار بر دامنه مناقشات منطقه ای افزوده است. حتی توافق های صلح کمپ دیوید و بازگرداندن صحرای سینا به مصر و موافقت با تأسیس حکومت خودگردان فلسطینی به موجب توافق نامه اسلو نیز بر کاهش منازعات تأثیر چندانی نداشته اند. در عین حال با کاهش منازعات میان دولت های عربی با رژیم صهیونیستی، بازیگران غیردولتی محور مقاومت در لبنان و فلسطین اشغالی، ستیز با اشغالگری را ادامه داده اند و کارنامه کم و بیش موفقی از خود در ماجرای جنگ 33 روزه در سال 1385، جنگ 22 روزه در سال 1388 و جنگ هشت روزه سال 1391 بر جای نهاده اند.
نکته قابل توجه در این وضعیت، تقویت بعد دینی و اسلامی منازعه با اشغالگری و سلطه جویی و کم رنگ شدن ابعاد ناسیونالیستی و عربی آن است. دیگر نکته قابل توجه، تأثیرپذیری ترتیبات امنیتی شامات از حضور و نفوذ عمیق و گسترده قدرت های بزرگ جهانی مانند آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا و نیز قدرت های منطقه ای مانند ایران، مصر، عربستان و ترکیه است. این امر علاوه بر ویژگی های ژئوپلتیک و ژئواکونومیک منطقه از قدرت، شدت و چند لایه بودن منازعات در شامات ناشی می شود که جملگی به موجودیت، ساختار و رفتار سیاسی رژیم صهیونیستی باز می گردند.
به طور کلی در بیان ترتیبات امنیتی سال های اخیر در این منطقه در درجه نخست باید به توازن قوامیان دو جریان اصلی تأثیرگذار در محور مقاومت و سلطه اشاره کرد. در یک تقسیم بندی متعارف ایران، سوریه و بازیگران غیردولتی مانند حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی در محور مقاومت قرار می گیرند. ضدیت با اشغالگری و حمایت از آرمان تأسیس دولت فلسطینی ولو از طریق مبارزه مسلحانه و نیز مخالفت با ترتیبات امنیتی غرب محور را می توان ویژگی های محور مقاومت در برابر محور سازش دانست که کم و بیش موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته و در قالب ترتیبات امنیتی غرب محور به تشکیل دولت فلسطینی بر اساس قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل بدون تمسک به سلاح، اصرار می ورزند. مصر در دوران مبارک، عربستان سعودی، اردن و حکومت خودگردان فلسطین و جنبش الفتح در این قالب عمل کرده و از سوی قدرت های بزرگ مانند آمریکا مورد حمله قرار گرفته اند.
همچنین به عنوان یک متغیر مؤثر دیگر، تا پیش از وقوع خیزش های مردمی در کشورهای عربی، برخی از دولت ها مانند ترکیه، قطر و عراق محور تعادل را شکل می دادند و در میانه دو سوی طیف متعارف مقاومت - سلطه عمل می کردند اما چنانچه خواهد آمد دگرگونی های سیاسی در جهان عرب و تغییر ساختار قدرت در مصر، بحران سوریه، ناآرامی ها در عربستان سعودی، بحرین و یمن ترتیبات گفته شده را دستخوش تغییر کرده و به تبع آن وضعیت امنیتی رژیم صهیونیستی نیز دچار قبض و بسط شد.
طی دو سال گذشته، رژیم مبارک به مثابه تنها دولت عرب دارای پیمان سازش با رژیم صهیونیستی سرنگون شد و جای خود را به حکومتی برخاسته از جریان فکری سیاسی اخوان المسلمین داد که دارای پیوند عمیق عقیدتی و سیاسی با مقاومت فلسطینی و مشخصاً گروه حماس بوده و هست. عربستان سعودی هم دستخوش ناآرامی های داخلی و درگیر مناقشاتی در کشورهای همجوار خود از جمله بحرین و یمن شد. دولت اردن نیز دو سال است که از چالش های درونی رنج می برد. همه اینها عملاً می تواند معادله قدرت را به سود محور عملاً تغییر دهد و تهدیدهای مضاعفی را متوجه امنیت رژیم صهیونیستی کند.
اما این، همه تحولات در خاورمیانه نیست. صرف نظر از عوامل داخلی، تداوم و تشدید بحران سوریه را می توان اقدام متقابل محور سازش برای جلوگیری از برهم خوردن موازنه قوای موجود به نفع محور مقاومت دانست. زیرا با اقدام مشترک آمریکا، اتحادیه اروپا، ترکیه، عربستان، مصر، قطر و دیگر کشورهای عربی، تضعیف یا جداسازی سوریه از محور مقاومت علاوه بر ایجاد انفصال میان ایران و گروه های اسلامگرای لبنانی و فلسطینی، ایجاد گسستی عقیدتی میان رژیم علوی حاکم بر دمشق با گروه سنی مذهب حماس و طرفدار اپوزیسیون بشار اسد نیز امکان پذیر شده و این به معنای برقراری دوباره موازه قوامیان محور مقاومت با محور سازش تلقی می شود. باز هم در این میان مسأله اصلی معطوف به ثبات و امنیت رژیم صهیونیستی بوده که البته با رقابت دولت های منطقه ای از جمله ایران با ترکیه و عربستان سعودی همراه شده است.
جایگاه لغزان تل آویو در ترتیبات امنیتی منطقه
در تحلیل برآیند رقابت جاری قدرت ها در شامات می توان گفت که در حال حاضر برای حفظ موازنه میان محورهای مقاومت - سازش، عملاً محور تعادل شامل ترکیه و قطر به سمت محور سازش متمایل شده اند. با این وجود و حتی بر فرض و در صورت تغییر رژیم در سوریه و در نتیجه تضعیف محور مقاومت باز هم بعید به نظر می رسد که بنا به دلایل زیر ترتیب بندی ها در نظام در حال گذار امنیتی شامات به نفع رژیم صهیونیستی باشد؛ نخست اینکه رژیم صهیونیستی، آمریکا و دیگری کشورهای عربی به هیچ وجه اطمینانی به ترکیب اپوزیسیون رژیم بشار اسد ندارند و به ویژه از نفوذ و قدرت یابی نیروهای افراطی سلفی با ایجاد هرج و مرج در سوریه جدید و در نتیجه تداوم بی ثباتی و ناامنی در مجاورت مرزهای رژیم صهیونیستی به شدت واهمه دارند.دوم اینکه حتی در صورت فقدان حمایت سوریه از گروه های فلسطینی مانند حماس، این گروه ها پشتوانه جدیدی در مصر یافته اند. و با اعتماد به نفس بیشتری همان گونه که در جنگ هشت روزه غزه نمایان شده به تقابل با رژیم صهیونیستی می پردازند.
به عنوان سومین مورد باید به تداوم چالش و رقابت دولت هایی مانند ترکیه و عربستان با رژیم صهیونیستی اشاره کرد که حتی برای استفاده از ابزاری از مسأله فلسطین هم که باشد با بخش هایی از گروه ها و مقاومت اسلامی و فلسطینی تعامل داشته و به حمایت خود از آنها ادامه خواهند داد.
نکته چهارم، به تضعیف جایگاه و موقعیت آمریکا به عنوان مهم ترین حامی رژیم صهیونیستی در منطقه خاورمیانه و کاهش اعتبار آن برای پیشبرد روندهای سیاسی معطوف به حفظ برتری رژیم صهیونیستی نسبت به دولت های عربی باز می گردد. شکست آمریکا و رژیم صهیونیستی در ممانعت از ارتقای موقعیت حکومت خودگردان فلسطین از نهاد ناظر به دولت ناظر بدون حق رأی (مانند واتیکان) در سازمان ملل متحد (هشت رأی مخالف در برابر 138 رأی موافق فلسطین) به خوبی گویا بوده و نمونه قابل توجهی از ناکارآمدی طرح ها و رویکردهای امنیتی آمریکا در شامات برای حفظ برتری رژیم صهیونیستی و تأمین امنیت این رژیم است. در صورت لحاظ شدن این واقعیت ها در رویکردها و راهبردهای خاورمیانه ای آمریکا در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما می تواند کاخ سفید را هر چه بیشتر به سمت پیشبرد ایده دو دولت و تشکیل دولت مستقل و البته ضعیف فلسطینی در محدوده کرانه باختری رود اردن و نوار غزه البته در صورت اطمینان یافتن از بقای رژیم صهیونیستی و با دادن تضمین های امنیتی در مورد بقای این رژیم و عدم بازگشت آوارگان فلسطینی رهنمون سازد. به طبع و بنابر سوابق تاریخی و حضور مؤثر جناح های افراطی مخالف این ایده در تل آویو، این امر به بروز رفتارهای تناقض آمیز و حتی خشونت بار از سوی این رژیم منجر خواهد شد که در درازمدت علاوه بر تشدید اختلافات میان واشنگتن - تل آویو نتیجه دیگری جز تشدید انزوای رژیم صهیونیستی در منطقه و در میان افکار عمومی جهانیان و متقابلاً افزایش همنوایی عمومی با مطالبات مشروع طرف فلسطینی نخواهد داشت.
از سوی دیگر گروه های فلسطینی با آگاهی از این وضعیت، به تازگی به سمت کاهش اختلافها و افزایش همکاری با یکدیگر روی آورده اند و در این مسیر با اقبال عمومی کشورهای عربی مواجه شده اند. حمایت گروه حماس از اقدام محمود عباس مبنی بر ارتقای جایگاه فلسطین در سطح دولت ناظر بدون حق رأی در سازمان ملل، گامی در راستای افزایش اتحاد درون فلسطینی به شمار می آید. البته طی این مسیر چندان سهل و آسان نبوده و تا آنجا که به طرف صهیونیست مربوط می شود، اصلاً مطلوب نیست. شاید یکی از دلایل موافقت تل آویو با بازگشت خالد مشعل، رهبر و رئیس دفتر سیاسی حماس به غزه پس از تبعیدی 45 ساله، همین دغدغه و تلاش برای جلوگیری از همگرایی، گسترش منازعات میان حماس و فتح و تشدید جنگ قدرت میان ناحیه غزه و کرانه باختری رود اردن باشد. البته خالد مشعل در همان بدو ورود در سخنرانی ها و اعلام مواضع خود به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد تأسیس حرکت مقاومت اسلامی (حماس) طرف صهیونیست را ناکام نهاد و با تأیید اقدام اخیر ابومازن در سازمان ملل، نگرش مثبت خود به سمت کاهش تنش با فتح و تعامل با حکومت خودگردان را علنی کرد.
فرجام سخن
جمع بندی نکات مطروحه ما را به این نتیجه رهنمون می سازد که نخست اینکه نظم امنیتی منطقه بیش از گذشته ناپایدار است و در حالت گذار، نامنسجم و بنابراین در وضعیتی شکننده قرار دارد و دست کم در میان مدت هم نمی توان از ترتیباتی پایدار سخن گفت. دوم اینکه خصیصه بین المللی بودن مسائل خاورمیانه و شامات و به ویژه منازعه عربی - صهیونیستی موجب تعدد شمار بازیگران و نقش آفرینی مؤثر انبوه بازیگران از قدرت های جهانی گرفته تا گروه های فروملی قومی و مذهبی شده است. بیشتر الگوهای رقابتی از جنگ های کلاسیک گرفته تا نیروهای نامتقارن در این منطقه موضوعیت و کاربرد دارند. نتیجه اینکه برتری نظامی رژیم صهیونیستی در برابر این الگوها تا حد زیادی رنگ می بازد و بالاخره اینکه مؤلفه های قدرت نرم جبهه ضد صهیونیستی رو به فزونی و تقویت است و به جهت مشروعیت، پایگاه اجتماعی قوی در منطقه و حمایت اخلاقی جهانی از آن بیش از گذشته می تواند قدرت سخت افزارانه رژیم صهیونیستی را به محاق ببرد. و رژیم صهیونیستی را دچار انزوا کند. به این ترتیب شاید لازم باشد بازتعریفی از مؤلفه ها و ملاحظات مؤثر بر نظم های امنیتی و هندسه قدرت در خرده نظام امنیتی شامات به دست داد. در این میان وجوه قدرت نرم از اهمیت مضاعفی برخوردار شده اند. و بر خلاف گذشته دیگر تنها بازیگران آن دولت ها نیستند. امکان تحقق و عملیاتی کردن طرح ها و رویکردهای غرب محور برای مدیریت بحران های منطقه ای کاهش یافته و قدرت های منطقه ای مانند ایران قدرت اثربخشی خود را در جنگ هشت روز غزه نشان داده اند. به این ترتیب شکنندگی و موقعیت لغزان رژیم صهیونیستی همچنان استمرار خواهد یافت.منبع مقاله: همشهری دیپلماتیک شماره 67 دی ماه 1391
/ج