من دینم را ادا کردم

فرمانده ی سر افراز نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شهید سر لشکر احمد کاظمی در دوم اردیبهشت ماه سال 1337، در شهرستان نجف آباد دیده به جهان گشود. شهید کاظمی دوره ی تحصیلی ابتدایی را در دبستان دهقان و
دوشنبه، 14 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من دینم را ادا کردم
من دینم را ادا کردم

نویسنده: جان مراد احمدی



 
فرمانده ی سر افراز نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شهید سر لشکر احمد کاظمی در دوم اردیبهشت ماه سال 1337، در شهرستان نجف آباد دیده به جهان گشود. شهید کاظمی دوره ی تحصیلی ابتدایی را در دبستان دهقان و متوسطه را ابتدا در دبیرستان دهقان و پس از آن در هنرستان دکتر شریعتی شهرستان نجف آباد طی نمود و در سال 1358 موفق به اخذ دیپلم ماشین آلات کشاورزی شد. از همان دوره ی نوجوانی و جوانی بسیار پر جنب و جوش و فعال بود و علاقه ی زیادی به شرکت در مراسم های عزاداری سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشت و بعضی مواقع، اگر توان مالی داشت، کمک هایی نیز جهت بر قراری مراسم های روضه خوانی می کرد. ضمن درس خواندن در اوقات فراغت در کارها به پدرش کمک می کرد. چون نمی توانست بی کار باشد.
شهید کاظمی که ایمان به خدا و عشق به خاندان نبوت و محبت به ائمه ی اطهار علیهم السلام از دوره ی نوجوانی همراهش بود، با شروع حرکت های توفنده ی انقلاب اسلامی، در جریان این حرکت الهی قرار گرفت و هم صدا را با مردم متعهد و انقلابی نجف آباد به صورت فعال در صحنه های مبارزه با رژیم ستم شاهی حضور داشت تا اینکه در سال 1356 در روز عاشورای حسینی در حین مراسم عزاداری دستگیر و به شهربانی شهرستان نجف آباد تحویل داده شد و در آنجا پس از تحمل شکنجه به زندان دستگرد اصفهان منتقل شد و حدود 15 روز در بازداشت به سر برد. پس از رهایی از زندان نیز با توجه به پیدا نمودن شناخت بیشتر نسبت به ماهیت و جنایات رژیم و ایجاد تحول درونی در او، همانند مردم متعهد و مبارز به شرکت در مراسم ها و تظاهرات علیه رژیم ادامه داد و در سال 57 نیز قبل از پیروزی انقلاب، مأموران شهربانی قصد دستگیری او را داشتند که به موقع پنهان شد و مدتی فراری بود تا اینکه مبارزات مردمی به اوج خود رسید و نهایتا انقلاب، پیروز شد.
شهید کاظمی پس از پیروزی انقلاب و اخذ مدرک دیپلم(در خرداد 58)چند ماهی در مغازه ی پدرش به شغل نجاری پرداخت. از این زمان به بعد، شور و شوق فوق العاده ای جهت خدمت در راه نظام و انقلاب اسلامی داشت. و آماده ی هر گونه رشادت و از خود گذشتگی بود تا اینکه در دی ماه 1358 جهت کمک به مبارزین فلسطینی در جنگ علیه رژیم اشغالگر قدس، همراه با یک گروه چند صد نفری با مسئولیت شهید محمد منتظری(رحمت الله علیه)جهت اعزام به جنوب لبنان، ابتدا وارد سوریه شد و در پادگان حموریه در اطراف دمشق یک دوره ی آموزشی جنگ های نا منظم را به مدت 45 روز زیر نظر سازمان «الفتح»طی نمود و بعد از آن به جنوب لبنان اعزام و در کتیبه های نظامی اطراف بیروت که مربوط به سازمان «الفتح»بود مستقر شد، ولی پس از مدتی با توجه به اینکه دریافت با این طریق مبارزه و دوری از خدا و معنویت، فلسطینیان راه به جایی نمی برند. به ایران بازگشت. در اوایل سال 1359 و مصادف با فعالیت های احزاب ضد انقلاب در کردستان، به اتفاق گروهی پس از طی یک دوره ی کوتاه مدت 15روزه ی آموزش نظامی، ابتدا به کرمانشاه اعزام و از کرمانشاه با یک هواپیمای نظامی هرکولس 330 به سنندج رفت(در آن زمان فرودگاه سنندج زیر آتش خمپاره ی ضد انقلاب بود و قسمت های زیادی از کردستان در اشغال احزاب ضد انقلابی و کمونیستی بود). در سنندج شهید کاظمی و همرزمانش از فرودگاه به تپه ی دیدگاه که مشرف بر شهرسنندج می باشد، رفته و پس از مدتی استقرار در تپه ی دیدگاه، با توجه به اینکه جاده ی سنندج به سقز در دست ضد انقلاب بود،شروع به پاکسازی جاده نمودند و تا سقز و حتی بانه پیشروی کردند و مجددا به سقز برگشته و حدود 40 روز در سقز مستقر شدند. در این مأموریت، شهید کاظمی در درگیری با ضد انقلاب و پاکسازی جاده، با توجه به آموزش های چریکی ای که در سوریه دیده بود، نقش ارزنده و تأثیر گذاری داشت. نهایتا پس از انجام مأموریت که حدود 2 ماه طول کشید، شهید کاظمی به نجف آباد بازگشت و در تاریخ 1359/3/1 به عضویت سپاه در آمد.
شهید کاظمی مجددا با ادامه ی بحران در کردستان در تاریخ 59/7/13 با یک گروه 35 نفره از سپاه شهرستان نجف آباد به سنندج اعزام و در پادگان توحید و تپه ی دیدگاه سنندج مستقر شد و پس از مدتی، گروه اعزامی در پایگاه حسین آباد، مابین سنندج و دیواندره مستقر گردید و در ادامه ی کار، جاده را تا دیواندره پاکسازی نمودند و در شهر دیواندره مستقر شدند. شهید کاظمی در آنجا از میان افراد اعزامی، به عنوان پاسبخش و مسئول شیفت، انتخاب و مشغول خدمت شد. در این جا قابل ذکر است، شهید بزرگوار سپاه اسلام، احمد کاظمی، مراتب رشد را از جهت فرماندهی از پایین ترین سطح کردستان شروع کرد تا اینکه با توجه به درایت و تیز هوشی و شجاعت بی نظیر، مراتب را تا بالاترین سطح، طی نمود.
چند روز پس از استقرار در دیواندره، ایشان با تعدادی جهت پاکسازی یکی از محورهای اطراف دیواندره اعزام شدند. در درگیری ای که با گروه های ضد انقلاب به وجود آمد، پای ایشان مورد اصابت دو گلوله قرار گرفت و از آنجا به سنندج و سپس تهران اعزام و در بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران بستری شد و پس از بهبودی نسبی، به نجف آباد برگشت. با وجود اینکه هنوز باید مدت ها جهت بهبود کامل زخم های ناشی از اصابت گلوله استراحت می کرد ولی با توجه به اینکه یورش دشمن بعثی به کشور آغاز شده و قسمت هایی از خاک میهن اسلامی به اشغال دشمن در آمده بود، اصلا آرام و قرار نداشت و با وضعیت بد جسمانی، با عصای زیر بغل به سپاه مراجعه و با اصرار در خواست اعزام به جبهه نمود که نهایتا همراه گروهی با مسئولیت شهید بزرگوار، غلامرضا محمدی به پادگان گلف اهواز اعزام و از آنجا به جبهه ی نصاره منتقل شدند.
روز بعد از استقرار در نصاره در اواخر آبان ماه 59، برادر ایشان که در نصاره به عنوان معاون شهید غلامرضا محمدی مطرح بود با تعدادی نیرو، با بلم به آن طرف رودخانه ی کارون رفت. با توجه به اینکه اوایل جنگ بود و دشمن استقرار پراکنده ای در آن منطقه داشت در ابتدا دو نفر عراقی را اسیر نموده و از آن ها اطلاعات گرفتند و بعد از آن به عراقی ها برخورد کرده و با آنها درگیر شدند. آن ها با رشادت شهید کاظمی حدود 15 کیلومتر به طرف خرمشهر پیشروی و در یک امام زاده مستقر شدند و با توجه به عدم امکان پشتیبانی از نیروها، مجددا به مقر اولیه باز گشتند(این درگیری از این جهت حائز اهمیت است، که علاوه بر تدبیر و شجاعت شهید کاظمی در آن، اولین عملیات و یا درگیری کوچکی بوده است که در جنگ، با هدایت ایشان و تنها با کمک چند نفر نیرو انجام شده است). پس از مدتی استقرار در نصاره، در آذر ماه 59 با همان گروه اعزامی، به جبهه فارسیاد رفتند و در آنجا نیز با تعدادی نیرو از رودخانه عبور کردند و حدود 10 کیلومتر به سمت دشمن پیشروی نمودند، تا اینکه به دشمن که قصد رسیدن به رودخانه و عبور از آن را داشته، برخورد کرده و در این منطقه به تانک های دشمن حمله نمودند و اولین تانک را نیز خود شهید کاظمی با موشک آر. پی. جی هفت منهدم کرد و به شهید غلامرضا محمدی گفت:«من دینم را ادا کردم». پس از آن، حرکت تانک های عراقی متوقف و با روحیه گرفتن نیروهای ایرانی از انهدام اولین تانک، حدود 20 تانک دیگر منهدم و 10 تانک به غنیمت گرفته شد.
انجام این عملیات با رشادت و شجاعت بی نظیر این شهید بزرگوار همراه بود و عدم انجام این عملیات، باعث عبور دشمن از رودخانه و محاصره ی یگان های ارتش در آن طرف رودخانه می شد. این رشادت ها در اوایل جنگ در حالی انجام می شد که نیروها در آن جبهه و جبهه های دیگر، با محدودیت های شدید در مهمات و غذا مواجه بودند. بعد از جبهه ی فارسیاد، شهید کاظمی با تعدادی از همرزمانش به جبهه ی دارخوئین که مسئولیت آن به عهده ی برادر سید رحیم صفوی بود رفتند و در کمتر از یک ماه در آن جبهه، مین گذاری جهت سد نمودن نفوذ بیشتر دشمن انجام گردید.
شهید کاظمی در اواخر سال 1359 از جبهه ی دارخوئین با گروهی از همرزمانش به جبهه ی فیاضیه آمده و به عنوان جانشین جبهه ی فیاضیه مشغول خدمت شد؛ پس از مدتی فرمانده ی جبهه ی فیاضیه به شهادت رسید و برادر احمد کاظمی به فرماندهی جبهه ی فیاضیه منصوب گردید. از اقدامات اولیه ایشان در جبهه ی فیاضیه، زدن خاکریز و برقراری پاسگاه های پدافندی در فیاضیه با نام های شهدای جبهه ی مذکور بود. همچنین شهید کاظمی جهت سهولت در تردد رزمندگان از روی رودخانه ی بهمن شیر، به مسئولین جهاد نجف آباد مستقر در منطقه، پیشنهاد زدن پل روی رودخانه ی بهمن شیر را داد که به ابتکار جهاد نجف آباد، به خصوص شهید مرتضی حجتی و شهید علی ایمانیان، پل بشکه ای روی رودخانه زده شد. برادر کاظمی بعد از آن، جهت اجرای اوامر رهبر کبیر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی رحمت الله علیه مبنی بر شکستن حصر آبادان، تلاش و کوشش بی دریغ خود را شروع و نسبت به آفندی نمودن محور فیاضیه و شناسایی مواضع دشمن و به دست آوردن اطلاعات از نحوه ی گسترش و استقرار دشمن در جناح راست رودخانه ی کارون اقدام نمود و هم زمان نسبت به حفر 3 تونل به سمت مواضع دشمن اقدام کرد، سپس بنا به ضرورت و با اعزام نیروهای مردمی، سازمان گردان تحت امر خود را گسترش داد و موضع خود را به یک محور تاکتیکی تبدیل نمود و تا پایان مرداد ماه 1360(قبل از عملیات ثامن الائمه علیه السلام)سازمان نیروهای مستقر در فیاضیه را به 3 گردان رزمی رساند و با آمادگی کامل، در تاریخ 1360/7/5 گردان های تحت امر خود را با تیپ دوم لشکر 77 خراسان ادغام و به مواضع بعثیون تک نمود و تا ظهر روز 1360/7/6 به تمامی اهداف عملیات که شکستن کامل حصر آبادان بود، دست یافت و با غنایم به دست آمده از جمله:تانک و نفربر و خودروها و اسلحه های سبک و سنگین، مقدمات تشکیل تیپ نجف اشرف فراهم گردید. بعد از عملیات ثامن الائمه علیه السلام، شهید کاظمی به شهر مرزی مریوان و پس از آن به جبهه ی سر پل ذهاب در غرب کشور عزیمت نمود ولی پس از مدت کوتاهی با توجه به پدافندی بودن جبهه ی سر پل ذهاب و شروع عملیات طریق القدس به جنوب بازگشت و در تاریخ 1360/9/3 مأمور تشکیل تیپ نجف اشرف گردید و شروع به سازماندهی تیپ نمود. محل استقرار تیپ نجف اشرف ابتدا در شهرستان شوش و دانشگاه شهید چمران اهواز بوده است. قبل از عملیات فتح المبین، دشمن جهت جلوگیری از عملیات گسترده ی سپاهان اسلام در منطقه ی چزابه با استفاده از آتش فوق العاده پر حجم وکم سابقه، تک سنگینی را آغاز نمود که با رشادت شهید کاظمی و دیگر فرماندهان و رزمندگان اسلام، دشمن، از منطقه عقب نشینی کرد. بعد از آن با سازماندهی کامل تیپ نجف اشرف در تاریخ 1361/1/1 در عملیات فوق العاده مهم و استراژیک فتح المبین که با پیروزی کامل همراه بود، شرکت کرد و بلافاصله بعد از عملیات، نسبت به باز سازی و سازماندهی مجدد تیپ با توجه به غنایم زیاد به دست آمده اقدام نمود و آماده ی شرکت در عملیات بیت المقدس(آزاد سازی خرمشهر)شد. در عملیات بیت المقدس که از تاریخ 1361/12/10 شروع و در سه مرحله-که مرحله ی سوم آن ورود به خرمشهر و نهایتا آزاد سازی آن بود-انجام گردید، همراه با شهید خرازی نقش بسیار مهمی در آزاد سازی خرمشهر و رساندن رزمندگان به مرزهای بین المللی ایفا نمود و در حین عملیات بیت المقدس نیز بر اثر اصابت ترکش از ناحیه صورت مجروح گردید؛ ولی حاضر به ترک منطقه ی جنگی و استراحت در پشت جبهه نشد.
شهید کاظمی در عملیات رمضان(1361/4/23)و محرم(1361/8/10)نیز به عنوان فرمانده ی تیپ نجف اشرف شرکت کرد. در عملیات رمضان، حاج احمد تنها فرمانده ای بود که در شرق بصره تا نهر کتیبان جلو رفته و قلب دشمن را شکافت. بعد از عملیات محرم، تیپ نجف اشرف به لشکر ارتقا پیدا کرد و لشکر با سازماندهی مجدد ایشان آماده ی انجام عملیاتهای بعدی شد. در تاریخ 1361/11/18، با سازماندهی لشکر در عملیات والفجر مقدماتی شرکت داشت. در عملیات والفجر مقدماتی والفجر1، علاوه بر فرماندهی لشکر 8 نجف اشرف، به عنوان فرمانده ی سپاه 7 حدید که چند لشکر و تیپ سازمانی سپاه را تحت امر عملیاتی خود داشت نیز انجام وظیفه نمود. این فرمانده خستگی ناپذیر سپاه اسلام، پس از عملیات والفجر 1(1362/1/20)در شمال غرب فکه، در والفجر 2(1362/4/29)در منطقه ی عمومی حاج عمران و والفجر 4(1362/5/27)در منطقه ی عمومی پنجوین عراق شرکت کرد و لشکر نجف را از غرب کشور به جنوب، جهت انجام عملیات مهم و استراتژیک خیبر انتقال داد و در تاریخ 1362/12/3 عملیات خیبر نیز آغاز گردید و جزایر استراتژیک مجنون با رشادت شهید کاظمی و دیگر فرماندهان و رزمندگان اسلام به تصرف در آمد. در عملیات خیبر، یکی از انگشتان حاج احمد بر اثر اصابت ترکش قطع گردید و ایشان با وجود درد شدید، جهت جلوگیری از عفونت، محل زخم انگشت را در آب نمک قرار می داد؛ ولی حاضر به ترک جبهه نبود و به راستی که لشکر بدون حاج احمد، آن صلابت لازم را نداشت، چون حاجی یکی از شجاع ترین و خلاق ترین فرماندهان سپاه بود که باهوش و توان فوق العاده ای که در برنامه ریزی عملیات داشت، بهترین طرح ها را برای مقابله با دشمن ارائه می داد و با از جان گذشتگی تمام، وجود خود را در راه موفقیت عملیات ها گذاشته بود و عملیاتی نبود که حاج احمد، فرمانده خط شکن آن نباشد. بعد از عملیات خبیر، وقفه ای یک ساله در انجام عملیات های بزرگ پیش آمد و ایشان نیز از فرصت به دست آمده نسبت به سازماندهی و باز سازی مجدد یگان و اجرای طرح های آموزشی برای رزمندگان اسلام استفاده نمود و با کوله باری تجربه از عملیات های گذشته و با درایت و تیز هوشی و صلابت در کلیه ی عملیات ها تا پایان جنگ از جمله عملیات بدر(1363/12/20)در شرق دجله، عملیات قادر(1364/6/18)در غرب کشور، عملیات والفجر8(1364/11/20)در منطقه ی شهر فاو عراق، عملیات کربلای 4(1365/10/3)در جزایر ام الرصاص و ام البابی، عملیات کربلای 5(1365/10/19)در محور شلمچه-بصره، عملیات والفجر 10(1366/12/25)در محور در بندیخان-حلبچه(در عملیات والفجر 10 علاوه بر فرماندهی لشکر 8 به عنوان فرمانده یکی از قرارگاه های تاکتیکی نیز انجام وظیفه نمود)و عملیات بیت المقدس 7(1367/6/23)در محور شلمچه به عنوان فرمانده لشکر، حضور فوق العاده پر صلابتی داشت؛ تا آنجا که فرماندهان دشمن نیز کاملا به شجاعت و خلاقیت های این فرمانده فداکار و از خود گذشته پی برده بودند و بارها در طول دفاع مقدس از قرار گرفتن در برابر لشکر 8 نجف و فرمانده شجاع آن حاج احمد کاظمی از ترس به خود می لرزید چون می دانستند احمد کاظمی و لشکرش از کلیه ی موانع خواهند گذشت و استحکامات آن ها را شکافته و به آن ها یورش خواهند برد. شهید کاظمی در هر عملیاتی که شرکت داشت، تعدادی از رزمندگان، همرزمان و فرماندهان لشکرش به خیل شهدا می پیوستند، بطوری که شهدای لشکر تا پایان جنگ به بیش از 7 هزار نفر رسید. همواره در طول دفاع مقدس و پس از آن، غم دوری از یاران و همرزمان شهیدش به او سنگینی می نمود و برای خود نیز همیشه از خداوند در خواست شهادت داشت. در طول دوران دفاع مقدس و مابین عملیات ها که با ایام محرم هم زمان می گردید، با عشق و علاقه ای که به آقا ابا عبدالله الحسین و اهل بیت داشت، در جنوب و یا غرب کشور، نسبت به راه اندازی دسته های عزاداری از رزمندگان اسلام در لشکر و یا در شهر های هم جوار لشکر اقدام می نمود.
حاج احمد پس از پایان جنگ نیز برای مدتی جهت مقابله با تهدیدات احتمالی دشمن، با لشکر 8 در جنوب ماند و بعد از آن ، لشکر را به استان اصفهان منتقل کرد و نسبت به تجدید و تکمیل سازمان نیروی انسانی لشکر و همچنین تکمیل تجهیزات مورد نیاز آن اقدام نمود.
ضمنا حاج احمد در تاریخ 1364/9/23 نزد حضرت امام خمینی عقد نمود که ثمره ی این ازدواج، 2 فرزند پسر به نام های محمد مهدی-19 ساله-دانشجوی سال اول رشته ی کامپیوتر و محمد سعید-16 ساله-محصل سال دوم دبیرستان می باشد.
شهید کاظمی پس از جنگ، در سال های 69و70 با حفظ سمت فرماندهی لشکر، معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه را به عهده داشت و در تاریخ 72/3/24 نیز با حکم فرماندهی کل سپاه با حفظ سمت فرماندهی لشکر، به فرماندهی قرار گاه حمزه سیدالشهدا(علیه السلام)منصوب گردید. ایشان در مدت تصدی فرماندهی قرارگاه حمزه، منشأ خدمات ارزنده ای در برقراری امنیت و پاکسازی کامل شمال غرب کشور از ضد انقلاب شد و حتی به تعقیب آن ها در عمق خاک عراق پرداخت تا جایی که در یکی از ماموریت خطرناک، همراه تعداد زیادی از نیروهای زبده و آموزش دیده، با گذشتن از کوه های صعب العبور شمال عراق، در عمق حدود 160 کیلومتری مرز عراق، مقر گروههای تروریستی ای را که مورد حمایت صدام بودند، محاصره کردند و با درایت و تیز هوشی، شهید کاظمی به آنان اعلام کرد:«ما آمده ایم تا شما اسلحه و مهمات خود را کنار بگذارید و اگر به مبارزه ی سیاسی اعتقاد دارید، تنها در این مسیر گام بردارید و به مبارزه سیاسی اقدام کنید؛ اگر هم قصد جنگیدن دارید، ما آماده ایم که با شما مردانه مبارزه کنیم».
در این رابطه شهید کاظمی توافق نامه ی سیاسی-نظامی با رهبران کردهای اردوگاه کوه سنجق امضا کرد و قرار بر این شد که آنان از آن پس، اسلحه را کنار گذاشته و دیگر عملیات نظامی انجام ندهند و به فعالیت سیاسی روی آورند که در این خصوص رسانه های بزرگ دنیا از این عملیات به عنوان «عملیات شگفت آور در عمق خاک عراق»یاد کردند این اقدام تنها گوشه ای از چندین سال مجاهدت شهید کاظمی در شمال غرب کشور می باشد.
سال 1376 پایان 16 سال خدمت صادقانه و پر افتخار شهید کاظمی در لشکر 8 نجف اشرف بود. در روزی به یاد ماندنی در شهریور سال 76، آیین تودیع حاج احمد از لشکری که همه چیزش مربوط به او بود، در فضایی اندوهگین انجام شد به طوری که در پایان مراسم، رزمندگان لشکر با علاقه ای که نسبت به فرمانده خود داشتند و جدایی او را از لشکر باور نداشتند، این فرمانده شجاع را به روی دست ها بلند نموده و گریه کنان بدرقه اش کردند.
حاج احمد در تاریخ 76/9/27 با حکم فرمانده کل سپاه و با حفظ سمت فرماندهی قرارگاه حمزه علیه السلام، به عنوان فرمانده لشکر 14 امام حسین علیه السلام معرفی گردید وپس از آن در تاریخ 79/4/9 به سمت فرماندهی نیروی هوایی سپاه منصوب شد و در حدود 5 سال مسئولیت فرماندهی نیروی هوایی، نسبت به ارتفای سطح کیفی این نیرو از جهت سازمان و ساختار-چون تکمیل سازمان موشکی-اقدامات موثر و قابل توجهی انجام داد.
شهید کاظمی بعد از اتمام جنگ با وجود داشتن مسئولیت های فرماندهی رده بالا در سپاه، در کنار کار به ادامه تحصیل پرداخت و موفق به دریافت فوق لیسانس جغرافیای انسانی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مدیریرت امور دفاعی از دانشکده فرماندهی و ستاد گردید و در سال 1384 نیز در دکترای علوم استراتژیک قبول شد ولی به علت مشغله فوق العاده زیاد کاری موفق به ادامه تحصیل در دکترا نشد. آخرین مسئولیت فرمانده دلاور سپاه اسلام، سرلشکر شهید احمد کاظمی، با توجه به سوابق درخشان مسئولیتی، بازگشت به نیروی زمینی سپاه و معرفی به عنوان فرمانده نیروی زمینی سپاه در تاریخ 84/5/29 می باشد. شهید کاظمی در مدت تصدی چند ماهه ی خود در نیروی زمینی جهت تقویت یگان های نزسا و اجرای طرح ها و برنامه های خود، ده ها سفر به یگان های نیروی زمینی سپاه انجام داد به بررسی کامل وضعیت یگان ها پرداخت و تلاش فراوانی به عمل آورد تا بتواند با استفاده از تجربیات قبلی خود و بهره برداری از نتایج بازدیدها و بررسی های به عمل آمده، نسبت به اصلاح ساختار نیروی زمینی سپاه اقدام کند.
این بار سفر کرده با پذیرفتن مسئولیت های مختلف در رده های گوناگون فرماندهی سپاه، نقش موثری در پیروزی عملیات های جنگی و ارتقای سطح کیفی رده های تحت امر خود در سپاه داشت و به جهت رشادت ها و توانمندی های خود، 3 مدال فتح شجاعت را بعد از جنگ گرفت. حاج احمد، جانباز %50 جنگ تحمیلی بود و به فرماندهی رهبر معظم انقلاب بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود و این اواخر خیلی به یاد شهدا، به خصوص شهید حسین خرازی و شهید مهدی باکری بود و به جهت دوری از شهدا، احساس دلتنگی می کرد بطوری که در چند ماه آخر قبل از شهادت، همیشه در صحبت هایی که داشت از شهدا و آرزوی شهادت برای خودش می گفت؛ به نحوی که در مراسم معارفه اش در نیروی زمینی سپاه گفت:«من خیلی دوست داشتم شهادتم در نیروی هوایی قرار بگیرد، ولی زمان شهادت ما در نیروی زمینی فرا می رسد... از خدا می خواهم که به حق فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، اگر گناهی از من سر زده، به خاطر همرزمان شهیدم مرا ببخشد و دوست ندارم به جز طریق شهادت،وارد آن شوم».
سرانجام حاج احمد به آرزوی دیرینه ی خود که شهادت بود رسید و در ساعت 9و 32 دقیقه 19 دی ماه 1384 در اطراف ارومیه، هواپیمای جت فالکون حامل فرماندهان نیروی زمینی سپاه سقوط کرد و فرمانده شجاع نیروی زمینی و همراهانش، همگی به دیدار حق شتافتند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
منبع: احمدی، جانمراد؛ (1385)، ما اهل اینجا نیستیم؛ مجموعه ای از خاطرات و سخنرانی های سردار سرلشکر پاسدار شهید احمد کاظمی، شهرستان نجف آباد (اصفهان)، مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و لشکر 8 زرهی نجف اشرف و گنگره سرداران و 2500 شهید شهرستان نجف آباد، چاپ دوم.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط