«حوزه تاریخ» و امتداد آن

گاهشماری، به آنچه ممکن است « حوزه تاریخ» خوانده شود، نظم و سامان می دهد. حدود آن حوزه چیست؟ حدود حوزه تاریخ به تعریف ما از تاریخ وابستگی دارد. اگر گمان کنیم که تاریخ، مستلزم منابع کتبی است، نمی تواند قبل...
جمعه، 18 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
«حوزه تاریخ» و امتداد آن
 «حوزه تاریخ» و امتداد آن

نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی


 
گاهشماری، به آنچه ممکن است « حوزه تاریخ» خوانده شود، نظم و سامان می دهد. حدود آن حوزه چیست؟ حدود حوزه تاریخ به تعریف ما از تاریخ وابستگی دارد. اگر گمان کنیم که تاریخ، مستلزم منابع کتبی است، نمی تواند قبل از اختراع نوشتن شروع شده باشد. آن اختراع در جایی حدود سه هزار سال قبل از میلاد اتفاق افتاد. بنابراین، بر اساس این تعریف، هیچ تاریخی قبل از آن نمی تواند وجود داشته باشد. راه دیگری برای تعریف تاریخ این است که بگوییم تاریخ داستان مردان و زنان متشخص ـ شخصیتهای تاریخی ـ است. روی هم رفته، توافقی وجود ندارد که نخستین فردی که ما می توانیم از او نام ببریم، نارمر، پادشاه مصر علیا و سفلا است؛ کسی که مدت کوتاهی قبل از این تاریخ سلطنت کرد. به هر دو دلیل، سال 3000 قبل از میلاد زمان خوبی برای مشخص کردن آغاز تاریخ است. اما اگر تعاریف جدیدتر تاریخ را بپذیریم، که کمتر بستگی به منابع مستند و «نامهای بزرگ» دارد، باید در جستجوی زمان قبل تری باشیم. زیرا تا سال 3000 قبل از میلاد، پاره ای از بزرگ ترین دستاوردهای انسانی، در دست بود: آتش، دین، هنر، زبان، زراعت، اهلی کردن حیوانات، دریانوردی، سفالگری، فلزکاری، جنگ، رقص، آواز، آبجوسازی و صور کاملاً پیچیده سازمان اجتماعی. البته، ما هیچ شاهد کتبی درباره این پیشرفتها نداریم، افراد دست اندر کار این امور را نیز نمی شناسیم. بنابراین، معمولاً آنها را به قلمرو پیش از تاریخ، و نه به قلمرو خود تاریخ، اختصاص می دهند.
امتداد زمانی حوزه تاریخی چنین بود. درباره امتداد مکانی اش چه می توان گفت؟ در ابتدا، وسوسه می شویم پاسخ دهیم که [حوزه مکانی آن] کل سطح زمین است. این گمان تقریباً درست است. اما نباید فراموش کرد که طی 5000 سال گذشته، سطح زمین تغییر یافته است. سرزمینهایی از دریا سربرکشیده اند و سرزمینهای دیگری در آن فرو رفته اند. تنها در یک دهم آخر آن دوره است که اقیانوسهای بزرگ امتداد یافته اند و حتی پس از آن، بستر دریا مورد کاوش و بهره برداری قرار گرفته است.
تنها در یک بیستم اخیر آن دوره است که افرادی خطر رفتن به جو بالای سطح زمین را پذیرفته اند و تنها در یک صدم اخیر آن دوره است که زمین را به کلی ترک کرده اند تا در فضا به سفر بپردازند و روی ماه قدم بگذارند.

مقیمان (1) حوزه تاریخی

اگر ابعاد حوزه تاریخی چنان است که گفته شد، مقیمان آن چه کسانی هستند؟ البته مردان و زنان، اما فقط آنها نیستند که تاریخ را می سازند. جهان طبیعت است که جایگاه ضروری برای وجود انسان به شمار می آید. اما ما رویدادهای طبیعی را تنها هنگامی ثبت می کنیم که تأثیر مهمی بر زندگی انسان داشته باشند ـ زمین لرزه ها، توفانها و مانند آن. به گونه ای دیگر، تاریخ با طبیعت به خودی خود کاری ندارد، بلکه با طبیعت در تعامل با بشر کار دارد: غذای ما، آلات و ابزار ما، لباسهایمان، خانه هایمان و تمام صنایع ما از آتش زنه ها تا نیمه رساناها از این جمله اند. علاوه بر این، زندگی انسان نه تنها جایی در طبیعت دارد، بلکه در جامعه نیز ریشه دارد. همان طور که یونانیان معمولاً می گویند، کسی که تنها با خودش زندگی می کند انسان نیست، بلکه یا حیوان است یا خدا. این جوامع ـ قبایل، روستاها، شهرها، ملتها، امپراتوری‌ها ـ عناصر مهمی در تاریخ اند. اینکه مردم چگونه در این جوامع زندگی می کنند، چیزی است که انسان شناسان، آن را فرهنگ می نامند. اما عناصر فرهنگی منحصر به هیچ جامعه واحدی نیستند. زبانها، ادیان، صور هنری، ابزارآلات و انواع رسوم، به آسانی از مرزها انتقال می یابند. انتقال فرهنگی به طرز زنده ای در تاریخ امریکای بعد از کلمب، تصویر شده است (Fischer, 1989). گسترش وسیع اسلام و زبان و فرهنگ عربی طی آنچه «دوران تاریک قرون وسطی» می خوانیم به همان اندازه چشم گیر است.
شهرها، ملتها و امپراتوری‌ها، برای مدتها موضوع مطالعه تاریخی بوده اند. آشکار است که آنها، همپای تک تک زنان و مردان، همیشه از زمانی که توسیدید داستان جنگ بین آتن و اسپارت را نقل کرد، یا لیوی داستان رومیان را بازگفت، عناصر حوزه تاریخی انگاشته شده اند. اما درباره عناصر فرهنگ ـ زبان، هنر، پوشش، دین و مانند آن ـ چه می توان گفت؟ از آنجا که اینها غالباً فراتر از مرزهای یک جامعه واحد بسط یافته اند، تواریخشان باید متفاوت از نوع سنتی باشد. قرن بستم بستری برای گسترش تواریخ هنر، معماری، موسیقی و ادبیات و دیگر صورت عالی فرهنگ در وهله اول و سپس، تواریخ صور پایین فرهنگ؛ تربیت فرزند، مرگ، عادات کار، بازیها و غیره، بوده است. این موارد نیز باید به عنوان عناصر حوزه تاریخی، نگریسته شوند.

سازمانها و گروهها

اکثر فعالیتهای انسانی سازمانها و نهادها را به عنوان ساختارهایی ضروری برای حمایتشان، در معرض توجه قرار می دهند. باشگاههای ورزشی، کارخانه ها و شرکتهای هواپیمایی از این جمله اند. بسیاری از این سازمانها و نهادها، مورخان خود را دارند و از تلائم و وضوح کافی برای تعلق به عناصر حوزه تاریخی برخوردارند.
پرسش دشوارتر در مورد گروههای مردم مطرح می شود. پاره ای از گروهها، مانند کلیساها یا احزاب سیاسی را این سازمانها حمایت می کنند و سازمان می دهند. آنها قواعد، شعایر و لوازم مرئی خاص خودشان را به شکل ساختمان، زمین و تجهیزات مادی ـ اسباب و اثاثیه، تلفن، وسیله نقلیه و غیره ـ دارند. اما شاید دو مورد از مهم ترین خصایص، منزلت حقوقی و عضویت آگاهانه باشد. در مقابل این گروهها، گروههای دیگری (که گاهی جامعه شناسان به عنوان «شبه گروهها» آنها را متمایز می سازند) قرار دارند که فاقد ساختار و سازمان اند، هیچ منزلت حقوقی ندارند و اعضایشان چه بسا از عضویت خود ناآگاه اند. اینها شامل طبقات، نژادها، گروههای سنی، جنسی یا خونی می شود. نباید انکار کرد که به اصطلاح «تواریخی» درباره برخی از این شبه گروهها نگاشته شده است، اما وقتی ملاحظه می کنیم که این مجموعه ها، تا چه حد نامشخص، بدون ساختار، مقررات یا (غالباً) عضویت آگاهانه اند، ممکن است بپرسیم آیا آنها عناصر واقعی حوزه تاریخی اند یا ساخته های ذهن مورخ.

جنبشهای تاریخی (2)

این تردیدها در مورد جنبشهای تاریخی بزرگ، مانند رنسانس، نهضت اصلاح دین، یا روشنگری، قوی تر هم هستند. آنها نه تنها ضرورتاً فاقد ساختار و سازمان اند، بلکه فاقد عضویت آگاهانه نیز هستند. بسیاری از مهم ترین چهره های هر یک از این جنبشها از دانستن اینکه جزوی از چنین جنبشی بوده اند شگفت زده می شدند. مورخان با اندیشه «استبداد روشنفکرانه» (3) سده هجدهم و «بحران عظیم» در اقتصاد جهانی اواخر سده نوزدهم، آشنا هستند. درباره مورد اول، محققی می نویسد:
ماهیت این واقعیت که در صدد توصیف آن هستیم، ابعادش در مکان و زمان و شاید حتی خود وجودش، همگی مورد تردید مورخان بوده است و همچنان نیز هست (Anderson, 1979, p. 119).
درباره مورد دوم، محققی دیگر می نویسد:
در باب خود «بحران عظیم» (4)، مطمئناً حاصل عمده پژوهش جدید این بوده که یک بار برای همیشه وجود چنین دوره ای را به هر معنای واحدی از میان بردارد... هر چه زودتر «بحران عظیم» از کتابها محو شود، بهتر است (Saul, 1972, pp. 54-5).
چه تعداد از «جنبشهای تاریخی» واقعاً از ساخته های مورخان اند؟

ترکیبها (5) و تقسیمها (6) در تاریخ

این بحث از به اصطلاح «جنبشهای تاریخی بزرگ» ما را از عناصر حوزه تاریخی به سوی شیوه هایی که این عناصر ممکن است برای ساختن گلهای بزرگ تر با هم مرتبط شوند رهنمون می سازد. عناصر اساسی انسانها هستند. آنها در جوامع به هم می پیوندند. جوامع فرهنگها را می آفرینند. بخشهای زیادی از این فرهنگها با انتشار و گسترش یافتن به جوامع دیگر وجودی خاص خودشان می یابند. اکثر فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی، سازمانهایی به شکل نیمه دایم، تا حدی مادی و نیمه شخصی پدید می آورند ـ مانند کمپانی هند شرقی، یا ریاست جمهوری ایالات متحده. معقول است که همه اینها را عناصر حقیقی حوزه تاریخی فرض کنیم، اگر چه تردیدهایی درباره شبه گروهها مطرح است.
همه این عناصر، عاطل و باطل نیستند، بلکه هم به طور منفرد و هم به طور ترکیبی، در انواع بسیاری از فعالیتها دخیل اند ـ عشق ورزیدن، پول درآوردن، جنگیدن، نان در آوردن، موسیقی ساختن و مانند آن تعقیب همه این فعالیتها بنای تاریخ (1) و همچنین موضوع تاریخ (2) را می سازد. اما آیا تاریخ (3) «رشته ای به هم پیوسته» و «بنایی یک پارچه» است؟
در نگاه نخست، به نظر می رسد که چنین است. قبلاً دلیلی برای این گمان دیدیم که پاره ای از «جنبشهای تاریخی» پیش از اینکه به جریان عینی تاریخ متعلق باشند، به اذهان مورخان تعلق دارند. این ملاحظات، ممکن است ما را در مورد گسستهایی (7) نظیر آنچه فوکو مدعی یافتن آن است، به تردید بیندازد؛
در فرهنگ غرب... دو گسست بزرگ وجود دارد: گسست اول، سرآغاز عصر کلاسیک (تقریباً در نیمه راه سده هفدهم) است، و گسست دوم، در آغاز قرن نوزدهم، نشانگر شروع عصر جدید (Foucault, 1970, p. xxii).
اما این تنها یکی از نمونه های متأخرتر بازی قدیمی تقسیم تاریخ به عصرها و دوره هاست. سفر دانیال نبی، در کتاب مقدس، (که در قرن دوم قبل از میلاد نگارش یافته)، از چهار امپراتوری جهانی سخن می گوید. این شاید انعکاسی باشد از سنت شرقی کهن تر درباره انحطاط انسان از عصر اصلی طلا، و گذر از عصرهای نقره و مفرغ، تا عصر شگفت انگیز کنونی، عصر آهن (Boardman et al., 1985, p. 96). این اندیشه که در آثار و روزهای شاعر یونانی، هزیود (حدود 700 قبل از میلاد) یافت می شود، به واسطه مسخهای عامه پسندتر شاعر رومی، اووید (7) (نگارش یافته در دهه اول بعد از میلاد)، شناخته تر شد. اما کتاب مقدس، و نه شاعران کلاسیک، بود که الهام بخش جنبشهای هزاره گرایی مختلف قرون وسطا و اوایل دوران جدید گردید. (Cohn, 1962, pp. 3-4; Cohn, 1993). اعتقاد به ظهور قریب الوقوع «پنجمین پادشاهی»، اعتقادی که الهام بخش بسیاری از سربازان اولیور کرامول بود و حتی بر جان میلتون (شاید فرهیخته ترین مرد زمانه اش) تأثیر گذاشت. از چهار امپراتور سفر دانیال نبی نشأت گرفته بود (Firth, 1962, pp. 338-9; C. Hill 1972, p. 96). پیش گوییهای راهب بزرگ ایتالیایی قرن دوازدهم، یو آخیم فیوره ای، دارای تأثیر گسترده تری بودند.
نورمن کهن می نویسد:
... در کل تاریخ قرون وسطی، به زحمت اندیشمند دیگری وجود داشت که تا این حد، نه تنها ساختار الهیات رسمی قرون وسطی، بلکه همچنین مفروضاتی را که باید شالوده هر ایمان مسیحی قابل تصوری قرار گیرند، به لرزه افکند (Cohn, 1962, p. 100).
وی در ادامه، «تأثیر غیر مستقیم و بلند مدت این نظرورزیها» را در «خیال سه عصری که در اندیشه های ضدمسیحی آگوست کنت، کارل مارکس و آدولف هیتلر، از نو ظاهر شد»، می یابد.
افول کردن از این اندیشه های مهیّج به تقسیم شناخته شده تاریخ به سه دوره قدیم، میانه و جدید به نظر پیش پا افتاده می رسد. با این حال، لحظه ای درنگ، نشان می دهد که این تقسیمهای سنتی نیز به قلمرو تاریخ (2) تعلّق دارند و در تاریخ (1) وجود ندارد.

پی نوشت ها :

1. occupants
2. historical movements
3. enlightened despotism
4. Great Depression
5. Combinations
6. divisions
7. discontinuity

منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما