تاریخ پوزیتیویستی

اما در قرن نوزدهم، چند مورخ توانمند تلاشهای شجاعانه ای را صورت دادند تا تاریخ را بر مبنای اصول پوزیتیویستی بنویسند، یعنی آنکه قوانین زیربنایی جامعه بشری را، درست مانند دانشمندان که قوانین طبیعی را آشکار...
يکشنبه، 20 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ پوزیتیویستی
 تاریخ پوزیتیویستی

نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی


 
اما در قرن نوزدهم، چند مورخ توانمند تلاشهای شجاعانه ای را صورت دادند تا تاریخ را بر مبنای اصول پوزیتیویستی بنویسند، یعنی آنکه قوانین زیربنایی جامعه بشری را، درست مانند دانشمندان که قوانین طبیعی را آشکار می سازند، کشف کنند. در میان نامدارترین این افراد، می توان از توماس باکل (1821 ـ 1862) و هیپولیت تن (1828 ـ 1893)، لزی استفان (1832 ـ 1904) و دبلیو. ای. اچ. لکی (1838 ـ 1903) نام برد. چند جمله به نقل از باکل، هدف او را آشکار خواهد ساخت:
نشان داده شده است که در قیاس با طبیعت، حوادث ظاهراً بسیار بی نظم تر و متغیرتر، مطابق با قوانین کلی و ثابت قطعی اند. تمدنهای پیشرو باورهای ما را در باب جهان شمولی نظم، روش و قانون قوت می بخشند. آیا اعمال انسانی و در نتیجه، اعمال جهان شمولی نظم، روش و قانون قوت می بخشند. آیا اعمال انسانی و در نتیجه، اعمال جوامع تحت تأثیر قوانین ثابت اند؟ تردیدی ندارم که پیش از آنکه قرن دیگری سپری شود [باکل این مطلب را در سال 1856 نوشته است] زنجیره شواهد کامل خواهند شد و به ندرت مورخی خواهیم یافت که نظم استوار و انحراف ناپذیر جهان اخلاقی را منکر شود، همچنان که اکنون به ندرت فیلسوفی می توان یافت که نظم جهان مادی را انکار کند. شاید تعیین تمام قوانینی که به پیشرفت تمدن انتظام می بخشند، کاری ساده به نظر برسد (Stern, 1970, pp. 125-33).
از خلال این عبارات مهم، می توان به اختلاف با تاریخ گرایی پی برد: «تاریخ حقیقی نوع بشر، تاریخ گرایشها و امیالی است که در ذهن نقش می‌بندند و نه حوادثی که از طریق حواس دریافت می شوند».

بنای دانش

در ادامه به این نکته خواهیم پرداخت. ابتدا بهتر است به این نکته اشاره کنیم که با اینکه امروزه مورخان اندکی از کنت و باکل، در باور به قوانین پیشرفت بشری (مشابه با قوانین طبیعت در علوم) پیروی می کنند، تعداد بیشتری از مورخان، از باور آنها به واقعیات تاریخی تردیدناپذیر تبعیت می کنند؛ بلوکهای ساختمانی کوچک یا اتمهایی از دانش، که خود محکم و قطعی اند و می توان آنها را برای ساخت بنای تاریخ، گردهم آورد. باکل بر مورخان خرده می گیرد که چرا مانند دانشمندان عمل نمی کنند:
در دیگر شاخه های بزرگ دانش، ابتدا حقایق ثبت می شوند و سپس قوانین آنها یافت می شود... مورخ ابتدا باید به پژوهش در این واقعیات بپردازد و سپس، طرح کلی این بنا را ترسیم کند (Stern, 1970, p. 133).
حدود نیم قرن بعد، می بینیم که جی. بی. بری از همین استعاره بنا استفاده می کند. او وظیفه مورخ را چنین توصیف می کند:
کار طاقت فرسا و صبورانه در اسناد و اوراق تاریخی که شاید شبیه حمل ملات و آجر به محل یک ساختمان است... این کار... باید انجام شود. با ایمان به اینکه، در نهایت، مجموعه ای کامل از کوچک ترین واقعیات در تاریخ بشری بیان خواهد شد
(Stern, 1970. p. 219)
اما همان طور که دیدیم، واقعیات تاریخی اندکی وجود دارند که از نقد در امان باشند. اکثر داده ها را نمی توان بلوکهای ساختمانی محکم و استواری تلقی کرد.

علم و تاریخ

طنز روزگار آن است که پوزیتیویستهایی که مورخان را ترغیب می کردند از روش دانشمندان علوم طبیعی تقلید کنند، خود هیچ فهم بهتری از علم در مقایسه با تاریخ نداشتند. امروزه، هم دانشمندان (طبیعی یا اجتماعی) و هم مورخان دریافته اند که روشهای آنها به هیچ وجه شبیه ساختن عمارتی با بلوکهایی از جنس واقعیات محکم و استوار نیست. هم تاریخ و هم علم، بیشتر شبیه خواندن یک متن دشوار و مبهم یا حل یک معماست؛ جایی که سرنخها و فرضیه ها، آنگاه که محقق به تدریج و کورمال کورمال به سمت راه حل می رود، یکدیگر را جرح و تعدیل می کنند. (Cipolla, 1991, p. 52)
منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما