آیا منابع طبیعت با رشد جمعیت بشر سازگار است؟ (2)

پس از آنکه موضوع کافی نبودن منابع طبیعی را برای ارتزاق و زندگی انسان ها از لحاظ علمی بررسی کردیم، اینک نوبت به آن رسیده است که موضوع را از نظر کلامی و اعتقادی بررسی کنیم. بدین معنا که: «طبیعت» مخلوق خداوند و
سه‌شنبه، 22 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آیا منابع طبیعت با رشد جمعیت بشر سازگار است؟ (2)
آیا منابع طبیعت با رشد جمعیت بشر سازگار است؟(2)

نویسنده: دکتر مهدی عزیزان




 

تناسب بین منابع زمین و رشد جمعیت بشر از منظر منابع دینی

فصل دوم

امکانات طبیعت از نظر منابع اسلامی

پس از آنکه موضوع کافی نبودن منابع طبیعی را برای ارتزاق و زندگی انسان ها از لحاظ علمی بررسی کردیم، اینک نوبت به آن رسیده است که موضوع را از نظر کلامی و اعتقادی بررسی کنیم. بدین معنا که: «طبیعت» مخلوق خداوند و فعل اوست و انسان نیز یکی از مخلوقات الهی و افعال اوست. آیا این دو فعل خداوند یعنی «طبیعت و انسان» جوابگوی نیاز یکدیگر هستند یا خیر؟
پیش از آنکه مسئله پاسخگویی طبیعت نسبت به رزق انسان را بررسی کنیم، بی مناسبت نیست که دایره ی وسیع تر، موضوع ارتزاق کلیه موجودات زنده را از نگاه منابع دینی - قرآن و روایات - بررسی کنیم.

تضمین رزق همه جانداران

قرآن کریم در آیه ششم سوره هود، صراحتاً روزی رسانی خداوند نسبت به کلیه موجودات زنده را تعهد نموده است:
هیچ جنبنده ای در زمین نیست، جز آن که روزی آن برخداست و او قرارگاه اصلی و جایگاه موقت [و محل انتقال] آن را می داند. همه در کتابی روشن موجود است.
در مورد این ایه شریفه نکات ذیل قابل توجه است:
1. «دابّه» از ماده دبیب به معنای آهسته راه رفتن و قدم های کوتاه برداشتن است ولی از نظر مفهوم لغوی هرگونه جنبنده ای را شامل می شود. (6) در این آیه، موجودات زنده و یا تمام جنبندگان مراد است که به دلیل متحرک بودنشان نیازمند انرژی هستند. به تعبیر امروزین هر حرکتی نیازمند انرژی است.
«مستقر» در اصل به معنای قرارگاه، مستودع به معنای رها کردن چیزی است. (7) مراد آیه شریفه این است که گمان مبرید خداوند فقط به موجوداتی که در جایگاه خود قرار دارند روزی می رساند، بلکه روزی هر موجود زنده ای چه در لانه و آشیانه و یا به این سو و آن سو رفته باشند، به او خواهد رسید.
2. گرچه هیچ موجود و مخلوقی، حقی برخداوند ندارد تا آن را از خداوند مطالبه نماید و تکلیفی متوجه حق تعالی کند، اما از آنجا که بر اساس این آیه شریفه، خداوند روزی رسانی به جنبندگان زمین را برعهده گرفته است، انجام این فعل از جانب خداوند ضروری و واجب خواهد بود. به عبارت دیگر وجوب رزق بر خداوند، وجوبی کلامی و من الله خواهد بود، نه وجوبی فقهی و علی الله. از آنجا که خداوند تامین رزق موجودات زنده را تضمین و وعده نموده است، و خداوند به وعده خود عمل خواهد کرد (ان الله لا یخلف المیعاد) (8) پس قطعاً خداوند به این وعده خود عمل خواهد نمود.
3. همچنان که بر اساس دلیل نقلی - آیه شریفه - رزق موجودات بر خداوند واجب است، بر اساس دلیل عقلی نیز موضوع از همین قرار است. علامه طباطبایی در این رابطه معتقد است:
رزق هر موجودی، چیزی است که وجود مخلوق زنده به وسیله آن ادامه می یابد. از آنجا که اصل وجود آن، از فیض حق تعالی است. رزقی که وجود آن هم بدان وابسته است. از جانب خداوند خواهد بود و همچنان که در ایجاد اشیاء شریکی برای خداوند نیست. در ابقاء وجود اشیاء هم خداوند شریکی ندارد. (9)
آیه دیگری که در این زمینه می توان به آن استناد نمود، آیه 60 سوره عنکبوت است:
چه بسا جنبنده ای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند روزی او و شما را می دهد و او شنوا و دانا است. (10)
نکته قابل توجه در این آیه شریفه آنکه، روزی رسانی خداوند مربوط به جاندارانی نیست که از قدرت پنجه،سرعت تعقیب و گریز یا جثه بزرگ و ... برخوردار باشند بلکه حتی اگر جانداری قدرت جلب روزی خود را نداشته باشد، رزق او خواهد رسید. به عبارت دیگر، جانداران روزی خود را با زور و پنجه و بازوی خود به دست نمی آورند، بلکه با دانایی و بخشندگی خداوند به آنان می رسد.
علاوه بر آیات شریفه مذکور، روایات فراوانی نیز بر روزی رسانی خداوند به همه موجودات زنده تاکید دارند.
امام علی (ع) می فرماید:
همه مخلوقات عیال - روزی خواران - خداوندند. او روزی آنان را تضمین نموده و قوت آنها را تقدیر نموده است. برای گروندگان به سوی او و طلب کنندگان آنچه نزد اوست، راه را هموار نموده و او به آنچه از او خواسته شود نسبت به آنچه از او خواسته نشود،بخشنده تر نیست. (11)
و در جای دیگری با نام بردن از «مورچه» به عنوان یکی از کوچکترین موجودات زنده، روزی رسانی آن را به وسیله حق تعالی یادآور می شود:
به مورچه با اندام کوچک و هیئت لطیفش بنگرید که نه با چشم به خوبی دیده می شود و نه با اندیشه به طور شایسته درک می گردد. نگاه کنید که چگونه روی زمین دست و پا می زند و برای جمع آوری روزی خود، خود را روی زمین می کشد. دانه را به لانه خود منتقل می کند و آنها را در قرارگاه خود آماده نگاه می دارد. در تابستان برای زمستان خود ذخیره می کند. در ایام توانایی برای روزهای ناتوانی اش پس انداز می نماید. خداوند تبارک و تعالی روزی او را برعهده گرفته و بر طبق نیاز او بدو روزی بخشیده است. خدای منان و پاداش دهنده از او غافل نیست.(12)
این کلاغ است و این عقاب و این کبوتر است و این شترمرغ، خداوند هر پرنده ای را به اسم آن خواند و روزی او را پذیرفت و بدو رساند. (13)
حاصل آنکه، بر اساس دلیل عقلی و دلایل متعدد نقلی، خداوند تامین روزی همه جانداران را بر خود واجب نموده و بر عهده خویش گرفته است.

تضمین رزق انسان ها

گرچه انسان نیز نوعی جاندار است و اطلاق و عمومیت آیات مربوط به رزق جانداران شامل انسان نیز می شود، اما در آیات فراوانی از قرآن کریم، با مخاطب قراردادن خصوص انسان، وعده قطعی و تخلف ناپذیر الهی در روزی رسانی به انسان ها مطرح شده است.
لازم به ذکر است که موضوع بحث، تضمین رزق همه انسان ها بدون توجه به ایمان یا کفر آنهاست. خداوند از باب رحمت عام و فراگیر خود، رزق همه انسان ها حتی کافران را ضمانت نموده است. دو آیه ذیل، گواهی بر این مدعاست:
1. سوره ابراهیم آیات 32 تا 34:
خداست که آسمان ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرستاد و به وسیله آن از میوه ها برای شما روزی بیرون آورد. و کشتی را مسخر شما کرد تا به فرمان او در دریا حرکت کند و نهرها را مسخر شما نمود و خورشید و ماه را که پیوسته در حرکتند به تسخیر شما درآورد و شب و روز را [نیز] مسخر شما ساخت. و از هر آنچه از او خواسته اید به شما داده است. اگر نعمت های خدا را بشمارید نمی توانید [همه] آنها را بشمارید. حقاً که انسان ستم پیشه ناسپاس است. (14)
در مورد این آیه شریفه نکاتی چند قابل توجه است:
1/1. بر اساس این آیه شریفه، خداوند منّان با در اختیار گذاردن دریاها و رودها، خورشید و ماه، روز و شب و ... برای انسان، تمام نیازمندی های انسان را رفع نموده است و هیچ گونه خواسته و نیاز ضروری او را بی پاسخ نگذاشته است. (و آتیکم من کل ما سالتموه).
1/2. این آیه شریفه خطاب به «نوع انسان» است نه «آحاد انسان ها». بدین معنا که نیازمندی ها و خواسته های تکوینی و طبیعی نوع انسانی؛ موجود و افزون از حدّ شمارش است، گرچه ممکن است برخی از آحاد انسان ها، به برخی خواسته ها و نیازهای خود نرسند و از عهده سیر کردن شکم خود برنیایند. به عبارت دیگر نوع انسانی فقیر و ندار نیست اما ممکن است برخی از انسان ها فقیر باشند.
علامه طباطبایی نیز، برمخاطب بودن نوع انسان در این آیه شریفه تاکید دارد:
... کوتاه سخن آنکه، معنای آیه چنین است: خداوند به «نوع انسان» آنچه خواسته است مرحمت فرموده و هیچ حاجتی نیست مگر آنکه برآورده ساخته یا برمی آورد، حال یا همه آنها را و یا از هر یک مقداری را که حکمت بالغه اش اقتضا داشته باشد. (15)
حال چگونه است که در عین کافی بودن روزی نوع انسانی، بعضی از انسان ها از رزق در حد ضرورت نیز برخوردار نیستند؟
در پاسخ به این سؤال گرچه در آینده نزدیک به اختصار و در مورد فقر و عوامل آن سخن خواهیم گفت، اما در اینجا به همین اندازه بسنده می کنیم که اشارت قرآن در پایان آیه مذکور به «انّ الانسان لظلوم کفّار»؛ پرده از این راز برمی دارد که «خوی ناسپاسی و ستمگری انسان» است که مانع از رسیدن ثروت و نعمت بی شمار خداوند به همه انسان ها می شود. به گونه ای که در گوشه ای انبان ثروت تشکیل می شود و در گوشه ای دیگر کوهی از فقر روی هم انباشته. اگر دست ظلم برخی انسان ها نبود، همه آدمیان از خوان گسترده الهی به خوبی برخوردار بودند.
2. سوره ذاریات، آیات 22 و 23:
و روزی شما و آنچه وعده داده می شوید در آسمان است، پس سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این سخن درست مثل اینکه شما سخن می گویید، حق است. (16)
در مورد اینکه منظور از آسمان در این آیه چیست، تفاسیر متعددی بیان شده است. از جمله اینکه:
آسمان به معنای جهت بالا و رزق همان باران است؛ کلمه «سبب» در تقدیر است یعنی اسباب رزق شما مانند ماه و خورشید و کواکب در آسمان است؛ تقدیر رزق همان لوح محفظو در آسمان است؛
و بالاخره منظور از آسمان عالم غیب است که همه چیز از جمله ارزاق انسان ها از آنجا به سوی زمین نازل می شود. چرا که بر اساس اصل کلی قرآنی: «خزائن همه چیز در نزد خداوند است و به اندازه ای معلوم نازل می شود.» (17)
به نظر می رسد نظریه اخیر که از آن علامه طباطبایی است، جامع تر از سایر اقوال ها است. (18)
در این آیات شریفه، با تاکید مکرر و قطعی، برحتمی بودن تامین رزق عموم آدمیان تاکید شده است. این تاکیدها عبارتند از:
- استفاده از جمله خبریه و اسمیه «و فی السماء رزقکم» که دال بر حتمی و مستمر بودن نزول رزق است؛
- خداوندی که خالق آسمان و زمین است، به آسمان و زمین قسم یاد می کند که وعده روزی رسانی به شما آدمیان، مطلبی حق و ثابت است. شاید دلیل این سوگند آن باشد که در نزد انسان های ظاهربین و مادی، عظمت آسمان و زمین بسی ملموس تر از وعده خالق آنها است!
- قرآن برای اثبات بداهت این موضوع، رسیدن روزی آدمیان را به عادی ترین و بدیهی ترین کار شبانه روز آنان که همان سخن گفتن است تشبیه می کند. شاید بدین وسیله به گفته آفریدگار خود، یقینی همانند یقین به سخن گفتن خود پیدا کنند.
علاوه بر آیات قرآن کریم، روایات فراوانی نیز بر حتمی بودن روزی رسانی خداوند به انسان ها تاکید نموده اند. پیامبر عظیم الشان اسلام در آخرین روزهای عمر شریف خود، در مراسم حجه الوداع که مهمترین نصایح خود را به امت خویش برای همیشه بیان فرمود، در این مورد بیان داشتند:
هان آگاه باشید جبرئیل امین به من وحی کرد، هیچ کس نمی میرد جز آنکه رزق خود را به تمامی دریافت کند. پس تقوای الهی پیشه کنید و در طلب رزق به اندازه بسنده کنید. (19)
هنگامی که از حضرت علی (ع) سؤال می شود: «اگر در خانه مردی را به رویش ببندند، رزق او از کجا خواهد رسید؟ «آن حضرت در پاسخ فرمود:«از جایی که اَجَل او فرا خواهد رسید.» (20)
همچنان اجل افراد حصاری را نمی شناسد، قابل پیش بینی نیست و حتمی و قطعی است؛ روزی آنان نیز در هر شرایطی به صورت حتمی به آنان خواهد رسید.
در روایت دیگری که امام صادق (ع) از پدرانشان از رسول گرامی (ص) نقل فرموده اند آمده است:
رزق [انسان ها] به تعداد قطرات باران از آسمان به زمین نازل می شود و به هر کسی به اندازه ای که برای او مقدر شده است می رسد؛ نه به اندازه استحقاق او. چرا که هیچ کس بر خداوند حقی ندارد، مگر آن که خود خداوند حقی بر عهده خود گرفته باشد. همچنان که در مورد رزق حقی برخود قرار دارد، آنجا که فرمود: «و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها» و «فو ربّ السماء و الارض انّه لحق مثل ما انکم تنطقون». (21)
در این بیان لطیف، رزق انسان ها همچون بارش باران دانسته شده است که بی آنکه آدمیان حقی بر آسمان داشته باشند، سخاوتمندانه باران طرب انگیز را فرو می فرستد و همه ساکنان زمین را سیراب می کند بی آنکه کسی از تشنگی تلف شود.
امام علی (ع) نیز در جملاتی بسیار پرمعنا و تامل برانگیز، همه آدمیان را مخاطب قرار داده و با لحنی مشفقانه و دلسوزانه آنان را نصیحت می کند که خاطر شما از رسیدن روزیتان آسوده باشد، اما تمام همّت خود را به کار گیرید که از سرمایه ذی قیمت عمر استفاده کنید و در اندیشه آبادانی آخرت برآیید، چرا که روزی دنیا تضمین شده است، اما عمران آخرت خیر!
حق تعالی روزی شما را کفالت نموده و شما را به عمل [صالح] دستور داد. پس جستجوی آنچه ضمانت شده است نسبت به انجام عملی که بر شما واجب گردیده، پیشی نگیرد. حال آنکه سوگند به خدا، شک بر یقین روی آورده و آن را از میان برده تا جایی که گویا کسب روزی ضمانت شده بر شما واجب است و آنچه را که بر شما واجب نموده از دوش شما برداشته است. هان! به عمل [صالح] بشتابید و از اجل ناگهانی بهراسید. چرا که به اندازه ای که می توان به بازگشت روزی [از دست رفته] امید داشت، نمی توان به بازآمدن عمر [تلف شده] دل خوش کرد. امید می رود که رزق از دست رفته، فردا به زیادی گراید، اما عمر گذشته دیروز، امروز باز نمی گردد. امید، به آینده است و ناامیدی از گذشته. پس تقوای الهی پیشه کنید و نمیرید جز آنکه مسلمان باشید. (22)

کمبود رزق یا ضعف اعتقاد؟

بر اساس این کلام علی (ع) سعی و اهتمام فراوان انسان ها در به دست آوردن روزی خود، ناشی از کمبود رزق و ایجاد رقابت برای بدست آوردن سهم اندکی از آن نیست، بلکه ناشی از کمبود معرفت و بصیرت نسبت به وعده های الهی و اولویت بندی نکردن کارها است. از نحوه رفتار و زندگی مردم در اهمیت ندادن به آخرت خود و به کار بستن تمام سعی و همّت خود برای تهیه معاش روزمره چنین برداشت می شود که گویا سعادت اخروی آنان تضمین شده است و مشغول کردن فکر و ذهن خود به آنان، کاری بیهوده است. اما این معاش دنیوی است که تهیه آن تماماً به سعی و تلاش ما بستگی دارد. حال آنکه حقیقت عکس این توهم است. معاش دنیوی با اندک تلاشی از جانب ما، تضمین شده و حتمی است، اما این سعادت اخروی است به هیچ وجه حتی برای برترین انسان ها ضمانت شده نیست و تماماً به «نیت» و «عمل صالح» ما بستگی دارد.
امام سجاد (ع) نیز در کلام مشابهی ایراد اساسی آدمیان را «یقین نداشتن به وعده های الهی و سوء ظن به آن» می دانند و از خداوند طلب می کند که این یقین را به انسان ها ارزانی دارد. آن امام همام هنگامی که از نظر معیشتی در مضیقه می افتادند، دست به دعا برداشته و می فرمودند:
خداوندا تو ما را در رزق مان به سوء ظن و در اجل هایمان به آرزوهای طولانی گرفتار نمودی، تا آنجا که رزقی را که تو به ما می دهی از روزی خورانت التماس کردیم و با آرزوهای طولانی خود، به عمرهای طولانی عمر کنندگان طمع ورزیدیم. خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و به ما یقین صادقی ارزانی کن تا ما را از رنج طلب روزی کفایت کند؛ و به ما اطمینان خاطر خالصی عنایت کن تا از زحمت بیش از حد در امان باشیم. و وعده خود را که در وحی خود بدان تصریح نمودی و سوگندی که در کتاب خود [قرآن] یاد کردی؛ پایان بخش اهتمام ما نسبت به رزقت - که تامین آن را خود برعهده گرفتی - و دل مشغولی ما نسبت به آنچه کافی بودنش را ضمانت نمودی قرار ده.
تو فرمودی و سوگند یاد کردی: «و فی السماء رزقکم و ما توعدون» و اضافه کردی «فو ربّ السماء و الارض انّه لحق مثل ما انّکم تنطقون».
گفتار تو حق و راست ترین گفتار، و سوگند تو نیک ترین و وفا شده ترین سوگند است. (23)
به راستی اگر به وعده های الهی یقین و اطمینان پیدا کنیم و روزی خود را تضمین شده قلمداد کنیم، آیا جایی برای حرص و ولع و انباشت ثروت باقی می ماند؟ و اگر عمیقاً معتقد باشیم که هزینه های زندگی ما را خداوند تامین خواهد نمود و به ازای هر مصرف خداوند جایگزین آن را به ما ارزانی خواهدکرد، آیا مقوله هایی از قبیل بخل و تنگ چشمی مفهوم خواهد داشت؟
امام صادق (ع) در موعظه ای مشفقانه به یکی از اصحاب خود با مخاطب قرار دادن وجدان های بیدار، آنها را به ارائه پاسخی درخور می خوانند:
اگر خداوند متعال رزق شما را بر عهده خود گرفته است، اهتمام [بیش از حد] شما برای چیست؟ و اگر رزق شما تقسیم و معین شده است پس حرص چرا؟ و اگر حساب [قیامت] حق است، پس انباشت ثروت چرا؟ و اگر جایگزین مودن [نعمت های] خداوند حق است، بخل برای چیست؟ (24)
بر اساس این سخنان گرانمایه مشخص می شود ریشه بسیاری از تلاش های بی حاصل و عبث، ریشه برخی از رذایل اخلاقی همچون حرص و ولع؛ ریشه ای اعتقادی است که ناشی از فقدان شناخت کافی از صفات و افعال الهی مانند رزاق بودن خداوند و یا باور نداشتن به وعده های صادق خداوند است. اگر ما آگاهی اندک از صفات و افعال خداوند پیدا کنیم و در گام بعدی، آگاهی خود را باور نموده و قلباً آن را بپذیریم، با اطمینان به وعده های خداوند زندگی مادی خود را تضمین شده می دانیم و با خیالی آسوده به فکر زندگی معنوی خود خواهیم بود و از تمام لحظه ها و اوقات عمر، برای پیشرفت معنوی خود بهره خواهیم برد. عجب از کسانی که از سرمایه عمر گران مایه خود، برای به دست آوردن کالای مصرفی و ناپای دنیا خرج می کنند. آیا سرمایه را فدای کار روزمره کردن عاقلانه است؟
آخرین پیک الهی، رسول مکرم اسلام (ص) فرمود:
خداوند فرمود: ای فرزند آدم! همه روزه رزق تو فرا می رسد و تو از آن در غم و اندیشه ای، و هر روز از عمر تو کاسته می شود و تو از آن شادمان. تو از رزق کافی برخورداری اما به دنبال چیزی هستی که تو را به طغیان و سرکشی وا دارد. نه به [رزق] اندک قانعی و نه از [رزق] بسیار سیر می شوی.(25)
حاصل آن که بر اساس آیات قرآن کریم و روایات معصومان (ع)، رزق و روزی همه جانداران به ویژه انسان، پیشاپیش تامین و تضمین شده است و خداوند خود ضامن رزق مخلوقات است. از این رو، در ادبیات دینی ما، کافی بودن منابع و مواهب طبیعی برای گذران زندگی انسان ها امری بدیهی و واضح است و جای هیچگونه نگرانی و تردیدی وجود ندارد. اما اشکال اساسی آنجاست که انسان ها خدای رزاق و رحمان خود را نمی شناسند و از وعده های او آگاه نیستند، و یا اگر می شناسند و آگاهند، به آن وعده ها باور ندارند و در زندگی خود جایی برای آنها باز نمی گذارند.
گویی پیش فرض ذهنی آدمیان بر آن است که منابع طبیعی، پول و ثروت، خوراک و لباس و ... بسیار محدود و اندک است و شمار مصرف کنندگان آن بسیار، و خداوند انسان ها را آفریده و سپس به حال خود رها کرده تا در این بازار شلوغ دنیا با تکیه بر زور بازو و قوّت تدبیر خود، روزی شان را تامین کنند.
نهیب بزرگ آیات و روایات به ما انسان ها این است که هان! مشکلی از بیرون شما در تامین رزق کافی برای گذران زندگیتان نیست، بلکه هر مشکلی که هست، از درون شما و از نشناختن نظام هستی و عدم اعتقاد و باور به رازق بودن خداوند است. بیایید وجود خود را لایروبی کنید، اعتقاد و ایمان خود را اصلاح نمایید و از پشت عینکی دودی، جهان را غبارآلود نبینید. چشمها را بشویید و نظام هستی را به زیباترین و بهترین حالت خود به تماشا ننشینید.

با ضمانت رزق؛ تلاش و تدبیر چرا؟

اکنون که با توجه به آیات و روایات، حتمی و قطعی بودن روزی آدمیان امری واضح و بدیهی گردید، دو سوال اساسی خودنمایی می کند:
1. اگر رزق انسان ها تضمین شده است، پس تلاش و کوشش و تدبیر آنها چه نقشی دارد؟ آیا تلاش و تدبیر انسان ها، بی فایده و بی تاثیر نیستند؟
2. اگر رزق انسان ها تضمین شده است و منابع طبیعی برای ارتزاق آنها کافی است، پس چرا در جهان فقر و نداری وجود دارد؟ مگر فقرا جاندار و انسان نیستند.
پاسخ سؤال اول، در فصل آینده که پیرامون تقدیر «رزق» انسان، به تبیین رابطه اراده خداوند و اراده انسان می پردازد؛ به تفصیل بررسی خواهد شد.
اما در اینجا به این پاسخ اجمالی بسنده می کنیم که تضمین روزی انسان، به طور مطلق و بی قید و شرط نیست بلکه مشروط به شرایطی است که از جمله مهمترین آن ها، سعی و تلاش خود انسان است. این شرایط را در فصول آینده آنجا که در مورد تقدیر رزق، موجبات و موانع آن سخن خواهیم گفت، بیان خواهیم کرد.

با ضمانت رزق؛ فقر و تهیدستی چرا؟

اما در پاسخ به پرسش دوم در مورد اینکه اگر روزی همه انسان ها تضمین شده و حتمی است، پس چرا در جهان شاهد فقر و تنگدستی بسیاری هستیم باید گفت:
همچنان که در ابتدای بحث اشاره شد، رزق و روزی «نوع انسانی» تضمین شده است و این به معنای برخورداری همه انسان ها - بدون استثناء - از مواهب مادی و طبیعی نیست. به دیگر سخن، خداوند رزق همه انسان ها را به عنوان یک واحد و مجموعه انسانی تضمین و تامین نموده است، اما پس از این مرحله، این خود انسان ها هستند که باید به تدبیری عاقلانه، ثروت خدادادی را بین خود به عدالت تقسیم کنند.
پیش از این به نقل از علامه طباطبایی در تفسیر آیه «و آتیکم من کل ماسالتموه» بیان شد:
معنای آیه این است که خداوند به «نوع انسان» آنچه خواسته و مرحمت فرموده است.(26)
هم ایشان در تفسیر آیه «و لا تُؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً» (27) آورده اند:
اصل ثابتی که لازم است در همه حال رعایت شود و ملاک سنجش فروع مربوطه قرار گیرد. این است که «مجموع اموال و دارایی جهان متعلق به تمام مردم است» و تامین رعایت مصالح خصوصی مردم در صورتی جایز است که لطمه ای به منافع و مصالح عمومی اجتماعی وارد نیاورد... و بسیاری از فروعات مهم، از آن جمله احکام مربوط به نفاق و قسمت عمده ای از احکام معاملات و ... بر این اصل مبتنی است. (28)
در مقام تمثیل می توان گفت، تضمین رزق جامعه انسانی، مانند تامین برنج مردم یک شهر است که توسط مسئولین ذیربط در اختیار همه شهروندان قرار دهند. برای آن که هر کس بتواند سهمیه برنج خود رادریافت کند.
اولاً: هر کس باید از خانه خارج شود و با مراجعه به مکان های توزیع برنج، سهمیه خود را دریافت کند.
ثانیاً: مدیران شهری نیز به نوبه خود باید با تدبیر مناسب، سهمیه همه را عادلانه توزیع کنند.
اگرچنانچه افرادی سستی کرده و به مکان های توزیع مراجعه نکنند یا برخی مسئولین ذیربط در کارهای خود کوتاهی کنند، برخی از شهروندان به سهمیه خود نرسیده و گرسنه خواهند ماند.
حکایت آحاد بشریت در سرتاسر کره خاکی نیز از همین قرار است. خداوند بر اساس وعده خود، به مقدار مورد نیاز رزق رایگان خود را به اهل زمین ارزانی داشته است و این انسان ها هستند که باید از سویی با تلاش فردی و از سوی دیگر با تدبیر و توزیع عادلانه جمعی، ثروت خدادادی را بین خود تقسیم کنند. از این رو، هرگونه فقر و ناداری، یا معلول سستی و کوتاهی فردی است و یا معلول عوامل اجتماعی.

عوامل فردی فقر

عوامل فردی فقر را به اختصار می توان در سه عنوان خلاصه کرد:
1. بیکاری و تن پروری
به گفته امام علی (ع):
هرکس رنج کار کردن را برخود هموار نکند، به رنج ناداری و افلاس گرفتار شود. (29)
2. مصرف گرایی
افراط در مصرف نعمت های الهی و رعایت نکردن جانب اعتدال،موجب محرومیت از نعمت ها است. بر اساس گفتار امام کاظم (ع):
هر کسی در زندگی خود اسراف و تبذیر کند، نعمت از زندگی او رخت برمی بندد. (30)
3. سوء تدبیر
نباید با بی برنامگی و بی تدبیری زندگی خود را به تاراج داد و تقصیر آن را به عالم بالا احاله کرد. چرا که به گفته علی (ع) «برنامه ریزی صحیح اقتصادی، مال اندک را افزایش می دهد و برنامه ریزی غلط، مال فراوان را نابود می کند» (31) و «بی برنامگی در زندگی، موجب فقر می شود». (32)
اما مشکل عمده آنجاست که با آنکه بسیاری از مردم در حد توان فکری و بدنی خود برای کسب روزی تلاش می کنند، در عین حال به حداقل های زندگی روزمره نیز دست نمی یابند و بی آنکه دچار تنبلی، اسراف و بی تدبیری باشند سهمشان از زندگی ناداری و تنگدستی است.

عوامل فقر اجتماعی

اینجاست که پای عوامل اجتماعی فقر به میان می آید که از جمله مهمترین آن ها، «توزیع ناعادلانه ثروت» و انباشت آن در نزد عده ای معدود است. پیش از آنکه به توضیح این نکته بپردازیم، اشاره به نکاتی چند ضروری است:
1. نظام طبیعت، نظامی جمعی است و موجودات آن، همچون اعضاء پیکره ای واحد، با کمک و مساعدت یکدیگر، کاروان هستی را به پیش می برند.
آب، باد خورشید و خاک همه در کارند تا گیاهی از دل خاک بروید و رشد کند. حشرات و باد نیز به نوبه خود نسل گیاهان را به این سو و آن سو می پراکنند. به دیگر سخن، عواملی همچون آب، خورشید و خاک در تسخیر گیاهند تا گیاه به کمال مطلوب خود برسد.
گیاهان نیز به نوبه خود در خدمت و تسخیر حیواناتند که با تغذیه آنان، حیوانات نیز به کمال مطلوب خود نائل شوند.
در مرتبه ای بالاتر، جمادات، نباتات و حیوانات همگی در خدمت و تسخیر انسان اند تا انسان با بهره گیری از این مواهب، راه کمال خود را طی کند.
در قرآن کریم، بارها از مسخر ساختن خورشید، ماه، روز و شب، رودها و کشتی ها و ... برای انسان سخن رفته است:
خداست که آسمان ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرستاد و به وسیله ان از میوه ها برای شما روزی بیرون آورد. و کشتی را مسخر شما کرد تا به فرمان او در دریا حرکت کند و نهرها را مسخر شما نمود، و خورشید و ماه را که پیوسته در حرکتند به تسخیر شما درآورد و شب و روز را [نیز] مسخر شما ساخت، و از هر آنچه از او خواسته اید به شما داده است و اگر نعمت های خدا را بشمارید نمی توانید [همه] آنها را بشمارید. حقاً که انسان ستم پیشه ناسپاس است. (33)
بنابراین، تسخیر موجودات زنده توسط یکدیگر، امری واقعی و ضروری در نظام هستی است.
2. حکایت تسخیر در جهانی انسانی نیز وجود دارد و هر انسانی، انسان دیگری را برای رفع نیازهای خود تسخیر می کند. چرا که انسان موحودی اجتماعی است و برای ادامه حیات خود، به کمک دیگران نیازمند است.
کشاورز از زحمت دامدار استفاده می کند و گوشت مورد نیاز خود را تامین می نماید. دامدار نیز به نوبه خود، از محصولات کشاورز بهره می برد، و هر دو آنها، برای ساختن سرپناه و مسکن خود، به معمار و مهندس و صنعتگر نیازمندند.
بر اساس آیه شریفه «و قد خلقکم اطواراً» (34) هر انسانی طوری خاص خلق شده است تا رنگین کمان جامعه بشری، همه رنگ ها را در خود جای دهد و در ترسیم جامعه ای زیبا از همه آنان بهره گیرد.
جامعه انسانی، همچون اداره ای بزرگ از متخصصان و فن آوران متفاوت و متنوعی تشکیل شده است که در عین حالی که هر کس به انجام کار تخصصی خود مشغول است، هم از خدمت دیگران بهره می برد، و هم به دیگران خدمت رسانی می کند:
آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟ ما معیشت آنان را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم. تا یکدیگر را تسخیر کرده [و با هم همکاری کنند] و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری می کنند بهتر است. (35)
3. تسخیر انسانی، همیشه به معنای بی عدالتی، استثمار و بهره کشی از انسان های دیگر نیست. تسخیری که طرفینی است و هر کسی در ازای خدمت رسانی به دیگران، از خدمت آنان نیز بهره برداری می کند، و در یک کلام موجب تعاون و همکاری اجتماعی است؛ تسخیری عادلانه است؛ اما تسخیری یک طرفه است و عده ای بدون آنکه خدمتی ارائه دهند، فقط از خدمات دیگران به نفع خود استفاده می کنند؛ تسخیری ظالمانه و استثمارگرانه است.
اکنون با توجه به نکات سه گانه فوق، به اصل بحث باز می گردیم و در بررسی عوامل اجتماعی فقر به تبیین عامل مهم «توزیع ناعادلانه ثروت» می پردازیم.
همچنان که جریان یافتن خون در بدن موجب حیات همه بافت های بدن شده و جسم انسانی را شاداب نگه می دارد؛ جریان داشتن پول، ثروت و مواهب طبیعی در رگ های اجتماع نیز، موجب زنده ماندن همه طبقات اجتماع و شاداب ماندن جامعه انسانی است. از همین دیدگاه است که قرآن کریم «ثروت» را عامل پابرجایی و قیام فرد و جامعه می داند:
و اموالی را که خداوند آن را به وسیله قوام زندگی شما قرار داده است در اختیار سفیهان قرار ندهید. (36)
همچنان که نرسیدن خون به تمام اعضاء بدن در اثر انباشت آن در بعضی بافت ها، موجب مرگ بافت بدون خون و فساد بافت پرخون می شود؛ متورم شدن ثروت در بخشی از اجتماع و نچرخیدن آن در تمام بافت های اجتماع، موجب مرگ اقتصادی اقشار بی ثروت و فساد ثروتمندان مبذّر می شود. قرآن کریم با لحنی شدید ثروت اندوزانی را که فقط به منافع مادی خود فکر می کنند و از گردش و چرخش آن در اجتماع جلوگیری می کنند، به شدت سرزنش کرده و به آنان وعده عذابی دردناک می دهد:
... و کسانی را که زر و سیم می اندوزند و در راه خدا انفاق می کنند به عذابی دردناک نویدشان ده. روزی که آن را در آتش دوزخ سرخ کنند و پیشانی و پهلو و پشتشان را با آن داغ نهند [و گوینده] این است آنچه برای خود می اندوختید، پس بچشید آنچه را که می اندوختید. (37)
پیام مهم این آیه شریفه به جریان افتادن ثروت در اجتماع و پرهیز از انباشت آن در دست عده ای از افراد جامعه است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه معتقد است:
مقصود ما این است که نباید پول را در گنجینه حبس کرد و از جریانش در مجرای معاملات و اصلاح گوشه ای از شئون زندگی و رفع نیازهای ضروری جامعه - از قبیل سیرکردن گرسنگان، سیراب ساختن تشنگان، پوشاندن برهنگان، سود بردن کاسبان و کارکردن و زیاد شدن خود آن سرمایه، مصالح مریضان، آزادساختن اسیران، نجات دادن بدهکاران، رفع پریشانی از بیچارگان و دفاع از حوزه حریم کشور و اصلاح مفاسد اجتماعی و ...- دریغ ورزید.
اگر به خوبی این مطلب را بررسی کنید و به زندگی روزمره خود نگاهی بیندازید، خواهید دید ترک انفاق های مستحب در شؤون مختلف زندگی از قبیل زناشوئی، خوراک و پوشاک و اکتفا کردن به قدر واجب شرعی و عقلی آن، چه اختلالی در نظام زندگی ایجادمی کند؛ اختلالی که به هیچ قیمتی نمی توان آن را جبران نمود.
با این توضیح، این معنا روشن می شود که آیه «والذین یکنزون الذهب و الفضه و ...» بعید نیست آنچنان اطلاقی داشته باشد که انفاق های مستحب را هم شامل شود». (38)
از همین رو است که قرآن کریم در آیات دیگری، به صراحت برای «محدود نشدن چرخش ثروت در بین ثروتمندان» بر جریان داشتن آن در بین طبقات مستمند، یتیم و در راه مانده تاکید می ورزد:
آنچه را خداوند از اموال ساکنان آن قریه ها [یهودیان] عاید پیامبرش گرداند، خاص خدا و پیامبر و خویشان [او] و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا [فقط] میان توانگران شما دست به دست نگردد ... (39)
به چرخش نیفتادن ثروت در اجتماع، موجب متورم شدن بخشی از جامعه و نحیف و لاغر شدن بخش دیگری از آن می شود. به عبارت دیگر نظامی طبقاتی پدید می آید که طبقات بالا با کار کمتر و ثروت افزونتری به چنگ می آورند و طبقات پایین، با کار فراوان و ثروت اندکی به دست می آورند.
نیم نگاهی به کشورهای سرمایه داری که در آنها بخش اعظم ثروت جامعه در دست عده اندکی از آنان در حال چرخش است، برای پی بردن به ناعادلانه بودن نظام اقتصادی و رو به افزایش بودن فقر مستمندان در آن جوامع کافی است. کشور آمریکا نمونه ای از این دست است:
در آمریکا در سال 1973 سهم یک پنجم خانواده های پایین جدول درآمدی، 5/5 درصد کل درآمد، و سهم یک پنجم بالای جدول، 41/1 درصد کل درآمد بود. در سال 1991 سهم یک پنجم نخست به 4/5 و یک پنجم دوم به 44/2 درصد رسید و این روند با مختصر تغییراتی ادامه دارد. (40) بر اساس آمارهای موجود، بین 10 تا 15 درصد جمعیت آمریکا (در حدود 37 میلیون نفر) زیر خط فقر قرار دارند. (41)
علت این نابسامانی ها و بی عدالتی ها، جز توزیع ناعادلانه ثروت و متورم شدن آن در گوشه ای از اجتماع نیست. اقتصاددانانی چون مایکل تودارو (42)، دیوید کلمن، فورد نیکسون (43) و نواب حیدر نقوی (44)؛ توزیع ناعادلانه ثروت هایی چون زمین، سرمایه ملی، ابزار تولید و آزادی های نابرابر را عامل اصلی ناعادلانه شدن درآمد می دانند.
نتیجه طبیعی انباشت ثروت در دستان انسان های میان تهی و کم ظرفیت؛ سرکشی و از حد به در شدن آنها است. انسان تهی از عقلانیت و عدالت، وقتی دستانی پر از پول و مکنت می یابد، و مانعی بر سر راه خود نمی بیند از حدّ خود بیرون می رود و به حدود دیگران تجاوز می کند و سرانجام به ظلم و طغیان گری می پردازد:
به تحقیق انسان طغیان می کند، هنگامی که خود را بی نیاز می بیند. (45)
و این سرنوشت محتوم انسان فقیر ثروتمند نما است. و چه زیبا و به جا قرآن کریم، آنجا که از برآورده شدن همه نیازهای مادی انسان و نعمت های بی شمار خداوند به انسان یاد می کند (و آتیکم من کل ما سالتموه و ان تعدّوا نعمت الله لا تحصوها)، بلافاصله از ظلم و کفران انسان سخن به میان می آورد (انّ الانسان لظلوم کفار)، تا این حقیقت را بنمایاند که نبود یا کمبود نعمتی در دستان فقرا، نه به دلیل کمبود نعمت و برآورده نشدن نیازهای انسان از جانب خداوند است، بلکه به دلیل ظلم و سرکشی و ناسپاسی عده ای از انسان ها است که افزون خواهی آنان باعث شده تا بیش از نیاز و اندازه خود، به سهام دیگران نیز دست درازی می کنند و سهامدار غاصب اموال جامعه می گردند.
نتیجه روشن این تحلیل آن است که فقر فقرا، نه معلول افزایش جمعیت و نه معلول کاهش و کمبود منابع طبیعی و مواهب الهی است؛ بلکه معلول ظلم اغنیاء و افزون خواهی آنان است. امام علی (ع) چه خوش فرمود:
خداوند متعال در اموال ثروتمندان سهم مستمندان را واجب کرده است. از این رو هیچ فقیری گرسنه نماند، مگر آن که توانگری از دادن حق او جلوگیری کرد. (46).
مردم؛ جز در اثر گناه ثروتمندان، فقیر و محتاج و گرسنه و برهنه نمی شوند. (47)
برای ریشه کنی فقر در بعد اجتماعی، راه چاره آن است که به نهضت «چرخش ثروت» بپردازیم و با توزیع عادلانه ثروت - و نه توزیع مساوی آن - همگان را از سهم خدادادی آنان برخوردار نماییم. در این صورت است که بنا به فرموده امام صادق (ع):
اگر در میان مردم به عدالت رفتار شود، همه بی نیاز می گردند. (48)
حاصل این بخش از سخن آن که:
هرچقدر جمعیت کره زمین افزایش می یابد، منابع طبیعی و خدادادی پاسخگوی نیاز آنان هست اما این متولیان جامعه اند که باید با تدبیر و برنامه ریزی صحیح و توزیع عادلانه ثروت ها، و نیز قناعت ثروتمندان به سهم خود و عدم تعدی و تجاوز به حقوق دیگران؛ راه توزیع عادلانه ثروت و چرخش صحیح آن را در پیکره اجتماع هموار کنند تا به ضمیمه کوشش و تلاش آحاد اجتماع در کسب معاش خود، فقر و ناداری از جامعه رخت بربندد و همگان از رفاهی نسبی برخوردار شوند.

پی نوشت ها :

1. در نقل عقاید اندیشمندان اقتصادی از این منابع بهره گیری شده است: قدیری اصل، باقر، «سیراندیشه اقتصادی»؛ تفضلی، فریدون، «تاریخ عقاید اقتصادی».
2. این کتاب با عنوان ثروت ملل توسط دکتر سیروس ابراهیم زاده به فارسی ترجمه شده است.
3. political justice.
4. قدیری اصل، باقر، «سیراندیشه اقتصادی»، ص 165.
5. ابن خلدون، عبدالرحمن، «المقدمه»، ترجمه محمد پروین گنابادی، ص 723.
6. مکارم شیرازی، ناصر و نویسندگان، تفسیر نمونه، چ9، ص 17.
7. همان.
8. رعد(13): آیه 33.
9. طباطبایی، محمد حسین، «المیزان»: ج10، ص 149.
10. و کایّن من دابّه لا تحمل رزقها الله یرزقها و ایاکم و هو السمیع العلیم.
11. نهج البلاغه، خطبه 89: عیاله الخلق، ضمن ارزاقهم و قدر اقواتهم و نهج سبیل الراغبین الیه و الطالبین مالدیه و لیس بما سئل باجود منه بما لم یسال.
12. نهج البلاغه، خطبه 227: انظروا الی النمله فی صغر جثتها و لطافه هیئتها لا تکاد تنال بلحظ البصر ولا بمستدرک الفکر کیف دبّت علی ارضها و صبّت علی رزقها تنتقل الحبه الی حجرها و تعدّها فی مستقرها. تجمع فی حرّها لبردها و فی وردها لصدرها، مکفوله برزقها مرزوقه بوفقها لا یغفلها المنان.
13. نهج البلاغه، خطبه 227: فهذا غراب و هذا عقاب و هذا حمام وهذا نعام. دعا کل طائر باسمه و کفل له برزقه.
14. الله الذی خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقاً لکم و سخرلک الفلک لتجری فی البحر بامره و سخرلکم الانهار (32) و سخر لکم الشمس و القمر دائبین و سخر لکم اللیل و النهار (33) و آتیکم من کل ما سالتموه و ان تعدّوا نعمه الله لا تحصوها انّ الانسان لظلوم کفّار (34).
15. طباطبایی، محمدحسین، «المیزان»: ج12، ص 89.
16. و فی السماء رزقکم و ما توعدون (22) فو ربّ السماء و الارض انّه لحقُ مثل ما انّکم تنطقون (23).
17. حجر (15): آیه 21: و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزّله الا بقدر معلوم.
18. ر.ک: «المیزان»: ج18، ص 375.
19. حرّ عاملی، «وسایل الشیعه»: ج17، ص 44: عن ابی جعفرعلیه السلام قال: قال رسول الله (ص) فی حجه الوداع الا انّ الروح الامین نفث فی روعی انّه لا تموت نفس حتی تستکمل رزقها. فاتقوا الله و اجملو فی الطلب.
20. «نهج البلاغه»، قصار 348: و قال له علیه السلام لو سدَّ علی رجل باب بیته و ترک فیه من این کان یاتیه رزقه؟ فقال علیه السلام: من حیث یاتیه اَجَله.
21. حرّ عاملی، «وسایل الشیعه»: ج17، ص 54: ان الرزق ینزل من السماء الی الارض علی عدد قطر المطر، الی کل نفس بما قدّر لها لا استحقاق هناک، اذ لا حق لاحدٍ علیه تعالی الا ما جعل هو علی نفسه من الحق کما جعله فی مورد الرزق، قال تعالی: «و ما من دابّه فی الارض الا علی الله رزقها» و قال «فوربّ السماء انّه لحق مثل ما انکم تنطقون».
22. «نهج البلاغه»، خطبه 113: قد تکفل لکم بالرزق و امرتم بالعمل فلا یکونن المضمون لکم طلبه اولی بکم من المفروض علیکم عمله. مع انّه و الله لقد اعترض الشک و دخل الیقین حتی کان الذی ضمن لکم، قد فرض علیکم و کان الذی قد فرض علیکم قد وضع عنکم. فبادروا العمل و خافوا بغته الاجل. فانه لا یرجی من رجعه العمر ما یرجی من رجعه الرزق. مافات من الرزق رجی غداً زیادته و مافات امس من العمر لم یرج الیوم رجعته. الرجاء مع الجائی و الیاس مع الماضی. فاتقوالله حق تقاته و لا تموتن الا وانتم مسلمون.
23. «صحیفه سجادیه»، دعای 29: و کان من دعائه علیه السلام اذا قترّ علیه الرزق: اللهم انّک ابتلیتنا فی ارزاقنا بسوء الظنّ و فی آجالنا بطول الامل حتی التمسنا ارزاقک من عند المرزوقین و طمعنا بامالنا فی اعمار المعمرین فصل علی محمد و آله و هب لنا یقیناً صادقاً تکفینا به من مؤونه الطلب و الهمنا ثقه خالصه تعفینا من شده النصب و اجعل ما صرّحت به من عدتک فی وحیک و اتبعته من قَسمک فی کتابک قاطعاً لاهتمامنا بالرزق الذی تکفلت به وحسماً للاشتغال بما ضمنت الکفایه له فقلت و قولک الحق الا صدق و اقسمت و قسمک الابر و الاوفی: «وفی السماء رزقکم و ما توعدون ثم قلت: فو ربّ السماء و الارض انّه لحق مثل ما انکم تنطقون».
24. صدوق، «التوحید»، ص 376: حدثنی ابان الاحمر عن الصادق انّه جاء الیه رجل فقال له: بابی انت و امّی عظنی موعظه فقال علیه السلام: ان کان الله تبارک و تعالی قد تکفل بالرزق فاهتمامک لماذا؟ و ان کان الرزق مقسوماً فالحرص لماذا؟ و ان کان الحساب حقاً فالجمع لماذا؟ و ان کان الخلف من الله عز و جل حقاً فالبخل لماذا؟
25. دیلمی، «اعلام الدین فی صفات المومنین»، ص 337: قال عبدالله ابن مسعود: قال رسول الله (ص): قال الله تعالی: ابن آدم،یؤتی کل یوم برزقک و انت تحزن و ینقص کل یوم من عمرک و انت تفرح. انت فیما یکفیک تطلب ما یطغیک، لا بقلیل تقنع و لا من کثیر تشبع.
26. طباطبایی، محمد حسین، «المیزان»، ترجمه محمد باقر موسوی: ج12، ص 89.
27. نساء (4): آیه 5.
28. همو، «المیزان»، ج4، ص 273.
29. حکیمی، محمد و حکیمی، علی، «الحیاه»، ترجمه احمد آرام، ج4، ص 436: من لم یصبر علی کّده صبر علی الافلاس.
30. حرّانی، ابن شعبه، «تحف العقول»، ص 297: من بذّر و اسراف زالت عنه النعمه.
31. «الحیاه» همان، ج4، ص 488: حسن التدبیر یمنی قلیل المال و سوء التدبیر یفنی کثیره.
32. همان، ص 440: ترک التقدیر فی المعیشه یورث الفقر.
33. ابراهیم (14): آیات 32 تا 34: الله الذی خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقاً لکم و سخر لکم الفلک لتجری فی البحر بامره و سخرلکم الانهار (32) و سخر لکم الشمس و القمر دائبین و سخر لکم اللیل و النهار (33) و آتیکم من کل ما سالتموه و ان تعدّوا نعمه الله لا تحصوها انّ الانسان لظلوم کفّار. (34)
34. نوح(71): آیه 14.
35. زخرف (43): آیه 32: اهم یقسمون رحمت ربّک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریاً و رحمت ربک خیر مما یجمعون.
36. نساء(4) آیه 5: و لا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً.
37. توبه(9): آیات 34-35: ... و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم (34) یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و ظهورهم هذا ما کنزتم لا نفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون (35).
38. طباطبایی، محمدحسین، «المیزان» ترجمه محمدباقر موسوی، ج9، ص 351.
39. حشر(59): آیه 7: ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرّسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل کیلا یکون دوله بین الاغنیاء منکم...
40. بیو، والدان، «پیروزی سیاه»، ترجمه احمد سیف و کاظم فرهادی، ص 229.
41. ماکارو، دیوید، «رفاه اجتماعی ساختار عملکرد»، ص 207.
42. تودارو، مایکل، «توسعه اقتصادی در جهان سوم»، ص 173.
43. کلمن، دیوید؛ «نیکسون، فورد، اقتصادشناسی توسعه نیافتگی»، ص 121.
44. حیدر نقوی، نواب، «اقتصاد توسعه یک الگوی جدید»، ترجمه دکتر توانایی فرد، ص 83.
45. علق(96): آیه 6: انّ الانسان لیطغی ان راه استغنی.
46. «نهج البلاغه»، کلمه قصار 320؛ انّ الله سبحانه فرض فی اموال الاغنیاء اقوات الفقراء فما جاع فقیر الا بما منع غنی.
47. حکیمی، محمد و حکیمی، علی، «الحیاه»، ترجمه احمد آرام، ج4، ص 329: ان الانسان ما افتقروا و لا احتاجوا و لا جاعوا و لا عروا الّا بذنوب الاغنیاء.
48. کلینی، محمد ابن یعقوب، «الکافی»، ج3، ص 568: انّ الانسان یستغنون اذا عدل بینهم.

منبع: عزیزان، مهدی، (1387)، راز رزق: عوامل افزایش و کاهش روزی، قم، نشر زمزم هدایت.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط