شیعه در عصر شریف رضی (2)

داستان این سکیت مؤید این معنی می باشد، وی به عبدالله معتز و ابراهیم مؤید پسران متوکل به او گفت پسران مرا بیشتر دوست داری یا حسن و حسین علیه السلام را؟ ابن سکیت در پاسخ گفت من قنبر - غلام امیرالمؤمنین علی - را از
شنبه، 26 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شیعه در عصر شریف رضی (2)
شیعه در عصر شریف رضی (2)

 

نویسنده: استاد علی اصغر فقیهی




 

رواج بیان عقاید شیعه و ذکر مناقب اهل بیت

قبل از قرن چهارم، کمتر کسی از شیعه یارای تصریح عقاید خود را داشت مگر اینکه از جان بگذرد.
داستان این سکیت مؤید این معنی می باشد، وی به عبدالله معتز و ابراهیم مؤید پسران متوکل به او گفت پسران مرا بیشتر دوست داری یا حسن و حسین علیه السلام را؟ ابن سکیت در پاسخ گفت من قنبر - غلام امیرالمؤمنین علی - را از پسران تو بیشتر دوست دارم، متوکل دستور داد شکمکش را پاره کردند و به قولی زبانش را از قفا بیرون کشیدند (1) یا داستان کاروانی که از قم به اصفهان رفت و یکی از افراد کاروان بی پروا سخنی گفت که نتیجه آن کشته شدن گروهی از افراد کاروان بود.
از قرن چهارم به بعد به خصوص از شروع نیمه دوم قرن مزبور که امرای دیلمی اختیارات خلیفه را از او سلب کردند و بغداد را مرکز فرمانروایی خود قرار دادند این فشار و محدودیت به نسبت زیادی از میان رفت و جز در مواردی که اغلب با تحریک فرمانروایان مناقشات و خصومت هایی میان سنی و شیعه رخ می داد و به اجمالی از آن اشاره خواهد شد، در سایر اوقات در اظهار عقاید شیعه تقریباً مانعی وجود نداشت، احتجاجات شیخ صدوق با پیروان آئین ها و نحله های گوناگون که خود در کتاب اکمال الدین یا کمال الدین ذکر کرده و نیز مباحثات شیخ مفید و دیگر علمای آن عصر، معروف است.
جمعی از شیعیان به طرق مختلف در معرفی شیعه و ذکر مناقب اهل بیت طهارت (ع) کوشش می کردند و از این رهگذر دچار رنجها و شکنجه های دلخراش هم می شدند. از جمله گروهی بنام مناقبی یا مناقب خوان در کوچه بازار شهرهای سنی نشین، حرکت می کردند و اشعاری در مدح و منقب اهل بیت ائمه اطهار می خواندند، از سیاق سخن ابوبکر خوارزمی که جلوتر به آن اشاره شد، معلوم می گردد که گروه مناقب خوان در قرن سوم و چهارم وجود داشته اند. (2)و نیز سخن شیخ عبدالجلیل رازی بر این امر دلالت دارد که آنان در قرن پنجم و ششم هم بوده اندو هر دو نویسنده تصریح کرده اند که گاهی فرمانروایان ستمگر زبان مناقب خوانان را می بریدند، از جمله کسانی که زبانشان بریده شد، ابوطالب مناقبی بود. (3)
جمعی دیگر، خود را به دیوانگی می زدند، لباسهای ژنده و پاره می پوشیدند و ریششان را می تراشیدند (که این امر در آن زمان برخلاف معمول بود) و در فضائل و مناقب اهل بیت (ع) سخن می گفتند و مردم به گمان اینکه دیوانه اند، متعرضشان برطرف می ساختند.
بعضی دیگر از خاک ضریح مطهر امام حسین (ع) سبحه - تسبیح- و لوحه - مهر - تهیه می کردند و به عنوان هدیه به شیعیان می دادند. (4)
کسانی دیگری هم بودند که چون آب می نوشیدند، بر یزید لعنت می کردند از جمله صاحب بن عباد هرگاه آب یخ می نوشید می گفت: اللهم جدد اللعن علی یزید. (5)

آشکار شدن شعارهای شیعه

مقصود از شعار در اینجا، اموری است که انجام آن از مختصات پیروان مذهب تشیع است نه اینکه صرفاً رسمی و علامتی برای شیعه بوده باشد، مثلاً جمله «حی علی خیرالعمل» که ذکر آن در اذان به عقیده شیعه یکی از سنت های زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است و هیچ دلیلی در نسخ آن یافته نشده (6) این جمله یکی از شعارهای عمده شیعه است و در هر شهر و محله ای که در آن اذان گفته شود، معلوم می گردد که اهل آن شهر و محله، شیعه هستند.
در هر حال، شعار های شیعه چه در زمان ائمه اطهار و چه در زمان های بعد اجرا می شده اما در مواقعی که حکام جور، بر شیعه سخت می گرفتند، در نهانی انجام می یافته است.
در نیمه دوم قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم، شعارهای مزبور، کم و بیش علنی شد و از این بابت تعارض هایی پیش آمد که بعداً مورد سخن قرار خواهد گرفت. اینک چند شعار که در آن عصر آشکارا اجرا می شد:

(1) جمله حی علی خیر العمل در اذان

بدون تردید نماز، مهمترین اعمال است پس ذکر این جمله در اذان بسیار مناسب است و به همانگونه که اشاره شد، جمله مزبور در زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم در اذان گفته می شد و دلیلی بر نسخ آن وجود ندارد.
بنابراین، شیعه در اینکه جمله ی مزبور را جزوی از اذان و اقامه قرار می دهند به راه صواب می روند و به سنت و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل می کنند، و چون فرقه های دیگر اسلام، آن را منع می نمایند، انجام آن به شیعه اختصاص یافته است و به صورت شعار در آمده به طوری که چون یکی از فرمانروایان شیعی مذهب، ناحیه ای یا شهری را به دست می آورد، دستور می داد مؤذنان جمله مزبور را در مأذنه ها بگویند.
قبل از قرن چهارم، نویسنده این سطور موردی را نیافت که جمله حی علی خیرالعمل آشکارا در مأذنه ها گفته شده باشد، به احتمال قوی در شهرهایی امثال قم و کاشان که به شیعه اختصاص داشته، آشکارا گفته می شده است، اما در قرن های چهارم و پنجم، ذکر آن در ضمن اذان در مأذنه ها در موارد متعددی و در نواحی متعددی علنی گردید. در محله قطیعه (کاظمیه) و در محله کرخ و در مسجد براثا آن جمله در اذان علنی گفته می شد. (7) قاضی تنوخی از قول ابوالفرج اصفهانی گفته است که مؤذنی در مسجد قطیعه، در اذان حی علی خیر العمل می گفت (8) و در سال 448 در اوایل حکومت سلجوقی، از ذکر آن در اذان جلوگیری شد (9) و طغرل سلجوقی مردم محله کرخ را نیز مجبور کرد به جای حی علی خیر العمل، در ادان صبح الصلوه خیر من النوم بگویند. (10)
در ربیع الاخر سال 359 که فاطمیهای اسماعیلی تازه سرزمین مصر را متصرف شده و شهر قاهره را بنا نموده بودند، مؤذنان در اذان حی علی خیرالعمل گفتند و این امر استمرار یافت. (11)
در سال 360 جعفر بن قلاح والی دمشق از طرف المعزلدین الله عبیدی (فاطمی) به گفتن آن جمله در اذان در دمشق فرمان داد. (12)

(2) شهادت به ولایت علی علیه السلام در ضمن اذان

در آثار و تألیفات فریقین از قبیل کتب اربعه و صحاح سته و مؤلفات دیگر مورد اعتماد شیعه و سنی، اخبار و روایاتی است که بر ولایت علی علیه السلام دلالت می کند یا آن را تأیید می نماید و در هر حال اعتقاد به ولایت آن حضرت جزوی از ایمان به حساب می آید، بنابراین ذکر جمله اشهد ان علیا ولی الله در ضمن اذان راه اسلام است و همان راهی است که صحابه بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مانند سلمان فارسی و ابوذر غفاری و مقداد و عمار یاسر و دیگران از آن راه رفته اند با توجه به اینکه شیعه، جمله مزبور را جزوی از اذان نمی داند و آن را بعد از شهادت به یگانگی خدا و پیامبر محمد صلی الله علیه و آله و سلم به قصد قربت و برای تیمن و تبرک می گوید.
بدون تردید شیعه از ابتدا، شهادت به ولایت علی علیه السلام و تصریح به آن را یکی از عمده ترین شعارهای خود قرار می داده است، اما آیا فرصتی پیش آمده است در مأذنه ها هم به طور آشکار در ضمن اذان گفته شده باشد، راقم این سطور مطلبی نیافته است و اما در قرن چهارم، قاضی تنوخی گفته است که مؤذنی در محله قطیعه بغداد (13) و این امر تا اوایل قرن پنجم جریان داشته است زیرا ابن الجوزی در ضمن وقایع سال 420 هجری پس از ذکر وقایعی که در مسجد براثا رخ داد می گوید:
خلیفه خطیبی به نام ابومنصور برای آن مسجد معین کرد و او در منبر در پایان سخن خود گفت: خداواندا مسلمانان و هر کس را که علی را مولای خود می داند بیامرز. (14)

(3) عزاداری برای امام حسین علیه السلام

عزاداری برای امام حسین علیه السلام به صور مختلف یکی از شعارهای بارز شیعه است که از بعد از واقعه ی کربلا تا امروز برپا می شده است.
قبل از قرن چهارم، در زمان ائمه اطهار علیهم السلام خواص شیعه در روز عاشورا به حضور امام می رسیدند و به یاد واقعه کربلا به سوگواری می نشستند و شعرا اشعاری را که درباره آن روز انشاء می کردند، بعد از زمان ائمه هم عزاداری شیعه به طور پنهانی انجام می یافت لیکن اشعاری که در آنها به واقعه کربلا تصریح یا اشاره شده بود، آشکارا خوانده نمی شد.
از شروع قرن چهارم به تدریج انواعی از عزاداری برای واقعه کربلا علنی شد که در اینجا چند نوع از آن به طور اختصار ذکر می شود:

الف - نوحه گری

در قرن چهارم کسانی بودند که کارشان نوحه گری بر امام حسین علیه السلام و ذکر مصائبی بود که بر آن حضرت و اصحاب او وارد آمده بود.
اشعاری که نوحه گرها می خواندند. فقط مشتمل بر مصائبی بود که بر امام حسین و اهل بیت و اصحاب آن حضرت وارد آمده بود و در آنها هیچ تعرضی به سلف نمی شد، معهذا ابو محمد بر بهاری از علمای معروف حنبلی و از بنیان گذاران نخستین مذهب وهابی (15)، دستور کشتن آنان را می داد و در آن وقت کسی از ترس حنابله (یاران بربهاری) جرأت نوحه خوانی را به طور علنی نداشت. (16) لکن در اواسط قرن چهارم، که خود بربهاری و قدرتش از میان رفته بود، نوحه گرها در نوحه گری آزاد بودند، تنوخی که خود در آن عصر می زیسته از نوحه گری به نام ابن صدوق نام برده و داستانی درباره او نقل کرده است.

ب - رواج سرودن شعر درباره واقعه کربلا

از هنگامی که واقعه کربلا به وقوع پیوست، شعرا درباره آن اشعار بسیاری سرودند و این امر تا امروز ادامه دارد، در قرن چهارم و پنجم سرودن شعر در این باره بسیار وسعت یافته به طوری که نویسنده کتاب نفیس ادب الطف، مجلد دوم کتاب خود را به ذکر شاعران این دو قرن و نمونه ای از اشعارشان اختصاص داده و نام ده ها شاعر را ذکر کرده است. در آثار همان زمان نیز به شرح حال و نمونه اشعار جمعی از آنان پرداخته شده است در رسائل بدیع الزمان همدانی (م: 393 ق) قصیده ای آمده است که در آن، به نیزه کرده سر مطهر امام حسین علیه السلام و زدن چوب به لب و دندان آن حضرت علیه السلام و دیگر ستمگریهای بنی امیه یاد شده است (17)
ثعالبی از شاعری دیگر به نام ابوبکر خالدی، قصیده ای مربوط به واقعه کربلا ذکر کرده است. (18)
ابو عبدالله مرزبانی از نویسندگان و ادیبان قرن چهارم نیز نام چند از این گونه شاعران و نمونه هایی از اشعار آنان را ذکر نموده است. (19)

ج - سوگواری در روز عاشورا

همان طور که گفته شد، قبل از قرن چهارم، عزاداری برای امام حسین علیه السلام علنی نبود و نهانی در خانه ها انجام می گرفت، اما در نیمه دوم قرن چهارم، سوگواری در روز عاشورا آشکارا و در کوچه و بازار انجام می یافت. عموم مورخان اسلامی مخصوصاً مورخانی که وقایع را به ترتیب سنواتی نوشته اند از قبیل ابن الجوزی در کتاب منتظم و ابن اثیر در کتاب الکامل و ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه و یافعی در مرآت الجنان و ذهبی و دیگران در ضمن ذکر وقایع سال 352 و سالهای بعد از آن کیفیت عزاداری شیعه را در روز عاشورا نوشته اند. از جمله ابن الجوزی گفته است که:
در سال 352 معز الدوله دیلمی دستور داد مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند، در این روز بازارها بسته شد، خرید و فروش موقوف گردید، قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسه پزها هریسه نپختند، مردم آب ننوشیدند، در بازارها خیمه به پا کردند، و به رسم عزاداری بر آنها پلاس آویختند، زنان به سر و روی خود می زدند و بر حسین علیه السلام ندبه می کردند. (20)
و بقول همدانی در این روز، زنان موی پریشان در حالی که (به رسم عزاداری) صورتهای خود را سیاه کرده بودند، در کوچه ها به راه افتادند و برای عزای امام حسین علیه السلام سیلی به صورت خود می زدند، (21) و بنابر گفته یافعی این نخستین روزی بود که برای شهیدان کربلا سوگواری شد، (22) و ابن کثیر در ضمن وقایع سال 352 گفته است که اهل تسنن قدرت منع شیعه را از این اعمال نداشتند زیرا شماره شیعه بسیار و نیروی حکومت نیز با ایشان بود.
از سال 352 تا اواسط قرن پنجم که آل بویه از میان رفتند، در بیشتر سالها مراسم عاشورا به ترتیب مزبور، کم و بیش انجام
می یافت و اگر عاشورا با عید نوروز یا مهرگان مصادف می گردید، انجام مراسم عید را به تأخیر می انداختند. (23)
از نوشته ابن اثیر چنین بر می آید که در ضمن مراسم عاشورا، شبیه واقعه کربلا را نیز نشان می دادند: وی در ضمن وقایع سال 353 گوید که مردم محله سوق الطعام (در بغداد) که پیرو تسنن بودند، زنی را بر شتری نشاندند و او را عایشه نامیدند یکی خود را طلحه نامید و دیگری خویش را زبیر نامید و این گروه با گروهی دیگر به قتال پرداختند و گفتند با اصحاب علی بن ابی طالب علیه السلام نبرد می کنیم. (24)
همان طور که خواهیم گفت، اهل تسنن در مراسم شیعه با آنان معارضه می کردند و بنابر این به احتمال قوی، شیعه شبیه واقعه کربلا را نشان می دادند و اهل تسنن، در مقام معارضه، جنگ جمل را ارائه می کرده اند.
- در همین سال ها که فاطیمه اسماعیلیه تازه مصر را به تصرف آورده و شهر قاهره را بنا نهاده بودند، مراسم عاشورا در مصر انجام می یافت، بنابر نوشته مقریزی در روز عاشورای سال 363 جمعی از شیعه مطابق معمول خود - از این جمله معلوم می شود که مراسم مزبور در سالهای قبل نیز معمول بوده است - به مشهد کلثوم و نفیسه - از فرزندان امام حسن علیه السلام که مرقد او هنوز هم در قاهره زیارتگاه است - رفتند و در آن دو مکان شروع به نوحه گری و گریه بر امام حسین علیه السلام نمودند، در بازار ظرفهای آب سقایان را شکستند و مشکهای آب را پاره نمودند، مراسم عاشورا در زمان فاطمی ها هر سال برپا می شد، بازارها را می بستند و مردم دسته جمعی در حالی که همه با هم ابیاتی در مصیبت کربلا می خواندند و نوحه گری می کردند، به مسجد جامعه قاهره می رفتند. (25)
ابوالمحاسن در ضمن وقایع سال 366 گوید:
در عاشورای این سال در مصر بر امام حسین علیه السلام عزاداری شد و این امر سالها انجام می یافت. (26)
مقریری در ضمن وقایع سال 396 گفته است در عاشورای این سال در قاهره مطابق معمول، بازارها را بستند و نوحه کنان به طرف مسجد حرکت کردند. (27)

د- برپا داشتن مراسم عید غدیر خم

دیگر از شعارهای شیعه که در قرن چهارم آشکارا و معمول گردید جشن و سرور در روز هیجدهم ذیحجه به مناسبت تقارن این روز با روز غدیر خم بود، مسلماً پیش از قرن چهارم نیر، شیعه روز عید غدیر را گرامی می داشته اند ولی ظاهراً مراسمی به طور آشکار انجام نمی یافته است. در اواسط قرن چهارم در همان سالی که انجام مراسمی به عنوان عزاداری برای شهیدان کربلا، علنی و معمول گردید یعنی سال 352 برپا داشتن جشن و چراغانی در شب و روز هیجدهم ذی الحجه به مناسبت مقارن بودن با قضیه غدیر خم، آغاز شد و سالها ادامه یافت.
همدانی در ضمن وقایع سال 352 گفته است در شب پنجشنبه هیجدهم ذیحجه که شیعه آن را غدیر خم می نامند، در بازار آتش افروختند (آتش بازی کردند) در آن شب، به همان گونه که در شب های عید مرسوم است، دکانها تا صبح باز بود، نوبت چیان طبل و شیپور می نواختند، بامدادان، شیعه به مقابر قریش (28) رفتند و نماز عید به جا آوردند. (29)
ابن الجوزی گفته است معز الدوله دستور داد، مردم روز غدیر، بر خلاف روز عاشورا که در اندوه ماتم به سر می بردند، سرور شادمانی ابراز دارند، خیمه ها به پا کنند و آنها را بیارایند، در شب این روز در محل شرطه آتش افروختند و طبل و شیپور نواختند، بامدادان شتری قربانی کردند و به زیارت مقابر قریش رفتند. (30)
باز ابن الجوزی در ضمن وقایع سال 389 گفته است که شیعه در محله کرخ و باب الطاق (دو محله مرکز شیعه در بغداد) به عادت جاری خود در روز عید غدیر، خیمه های بزرگ برپا داشتند و جامه ها و پارچه های زیبا بر آن آویختند و اظهار سرور کردند، در شب عید آتش افروختند و بامداد، شتر نحر کردند. (31)

ح - زیارت اعتاب مقدسه

از زمان پیش آمدن واقعه مؤلمه کربلا، شیعه به سوگ نشست و هیچگاه این مصیبت عظیم را از یاد نبرد و به یاد شهیدان کربلا همواره زیارت مرقدهای مطهر آنان و دیگر اماکن متبرکه را وجهه نظر و همت خود قرار می داد.
پیش از قرن چهارم، برای زائران مرقد مطهر امام حسین علیه السلام مزاحمت های گوناگون وجود داشت، حتی متوکل عباسی همانطور که معروف است و در کتب تاریخ ثبت شده و در نامه ابوبکر خوارزمی که جلوتر قسمت هایی از آن نقل شد، بدان اشاره گردیده است، برای اینکه هیچ کس به قبر امام حسین علیه السلام دست نیابد دستور داد اطراف آن را شخم زدند و آب بر آن بستند، اما این عمل در عزم راسخ شیعه سستی و خللی ایجاد نکرد، نه محل قبر محو شد و نه شیعه از رفتن به زیارت به همه مشقتها و خطرات، دست بر داشت و در آن زمان هم از نقاط دوردست به عزم زیارت مشاهد متبرکه بار سفر می بستند چنانکه در اواخرقرن سوم هجری عبدالله بن جعفر الحسین شیخ القمیین برای زیارت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از قم رهسپار کوفه (نجف) شد. (32)
در اوایل قرن چهارم که بربهاری عالم معروف حنبلی و از پیشقدمان عقاید و افکاری که بعداً به عقاید وهابی معروف شد قدرت و نفوذ داشت، رفتن به زیارت کربلا و دیگر مشاهد بسیار دشوار بود زیرا بربهاری به اتباع خود دستور داده بود، جلو کسانی که زیارت می روند بگیرند و زوار را به قتل رسانند، باز هم این خشونت ها در عزم زوار خللی ایجاد نکرد و در رفتن به زیارت کربلا، وقفه ای پیدا نشد و هنگام زیارت، بیشتر در شب نیمه شعبان بود.
پس از برطرف شدن قدرت بربهاری، بسیاری از مشکلاتی که در راه تشرف به زیارت کربلا وجود داشت از میان رفت، به خصوص در نیمه دوم قرن چهارم و تا حدی در نیمه اول قرن پنجم که زمان فرمانروایی آل بویه بود، زیارت، جز در موارد استثنایی (33) با کمال آسانی انجام می یافت حتی گاهی در بغداد از کسان که به قصد زیارت نجف و کربلا از اطراف می آمدند پذیرایی می کردند و وسیله آسایش برای آنان فراهم می نمودند و خیمه هایی بر می افراشتند تا زوار در آنها به استراحت بپردازند. (34)
همان طور که قبلاً گفته شده است، شیعان عراق، در نیمه شعبان به زیارت کربلا می رفتند و شیعه محله کرخ در بغداد، هنگام رفتن به زیارت در نیمه شعبان، منجنیق های مخصوصی (تخت هایی محمل مانند) با خود حرکت می دادند. (35)

و - شعار سفید

به روایتی، پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در یکی از جنگ ها برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام رایتی به رنگ سفید (36) و به روایت دیگری پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ حنین برای عمویش عباس رایتی به رنگ سیاه بست، (37) از این روی آل علی علیه السلام و پیروانشان، رنگ سفید (38) و آل عباس رنگ سیاه را شعار خود قرار دادند.
در قرن های چهارم و پنجم و ششم، رنگ سفید، شعار شیعه بوده است، گذشته از شیعه امامی، زیدی مذهبان و فاطمیه اسماعیلیه مصر، نیز شعار سفید داشته اند، ابن سکّره از شاعران قرن چهارم در ضمن ابیاتی به شعار سفید مردم چند شهر از شهرهای شیعه، اشاره کرده است؛ (39) و نیز شیخ عبد الجلیل قزوینی گفته است که زیدیه در بعضی از فروع، مذهب ابوحنیفه دارند مگر به دو سه مسأله فقهی که با شیعه باشند، چون خیرالعمل (گفتن حی علی خیر العمل) و دست از نماز فروگذاشتن و علم سپید داشتن. وی در جای دیگر از کتاب خود المعزلدین الله فاطمی، پس از آنکه مصر را فتح کرد، از خواندن خطبه به نام بنی العباس و پوشیدن جامه سیاه که شعار عباسیان بود جلوگیری کرد و خطبا لباس سفید (که شعار شیعه بود) پوشیدند. (40)

پی‌نوشت‌ها:

1- سیطوی در تاریخ الخلفا صفحه 231.
2- رسایل خوارزمی صفحه 166 چاپ بیروت.
3- کتاب النقض از صفحه 77 تا صفحه 80 چاپ تهران - در تاریخ شیعه، گویا نخستین کسی که در راه اظهار عقیده و بیان فضایل اهل بیت علیه السلام دست و زبانش را بریدند، رشید هجری و بعد از او میثم تمار بود که اولی به دستور زیاد بن ابیه و دومی به دستور پسرش عبیدالله بن زیاد و پس از شکنجه های بسیار به شهادت رسیدند.
4- ثعالبی در یتیمه الدهر ج 3،ص 183، چاپ دمشق.
5- ثعالبی در یتیمه الدهر ج 3، ص 38، چاپ دمشق.
6- کتاب الانصار شریف مرتضی ص 39، چاپ نجف.
7- در اختلافاتی که میان سنی و شیعه رخ می داد، در مواردی از ذکر حی علی خیر العمل در اذان جلوگیری می شد.
8- نشوار المحاضره ج 2ریال صفحه 133، چاپ لبنان.
9- ابن الجوزی در کتاب المنتظم ج 8، ص 172، چاپ هند.
10- تاریخ العبر ابن خلدون، ج 3، ص 460، چاپ بیروت - جمله الصلوه خیر من النوم را که تثویب نامیده می شود بسیاری از اهل تسنن در نماز صبح بعد از حی علی الفلاح یا بعد از اذان می گویند.
11- النجوم الزاهره، ج 4، ص 32.
12- النجوم الزاهره، ج 4، ص 58، چاپ دارالکتب مصر.
13- نشوار المحاضره، ج 2، ص 133.
14- المنتظم، ج 8، ص 43، از این شعار هم به دستور طغرل سلجوقی جلوگیری شد.
15- شرح حال و عقاید بربهاری در کتاب وهابیان بخصوص در چاپ دوم آمده است.
16- قاضی تنوخی در نشوار المخاضره، ج 2، ص 134، چاپ بیروت.
17- رسائل بدیع الزمان، ص 50.
18- یتیمه الدهر، ج 1، ص 512، چاپ دمشق.
19- معجم الشعراء در چند مورد از جمله در صفحه 328.
20- کتاب المنتظم، ج 7، ص 15.
21- تکمله تاریخ الطبری، ص 183.
22- مرآت الجنان، ج 3، ص 247، مقصود عزاداری به طور علنی بود.
23- النجوم الزاهره، ج 4، ص 218.
24- الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 51، چاپ مصر.
25- الخطط، ج 2، ص 289، چاپ بیروت.
26- النجوم الزاهره، ج 4، ص 126، چاپ دارالکتب مصر.
27- اتعاظ الحنفا، ج 2، ص 67، چاپ مصر.
28- مقابر قریش قبرستانی در بغداد که از هنگام مدفون شدن امام موسی الکاظم (ع) و امام محمد الجواد (ع) در آن، نام کاظمیه یا کاظمین را پیدا کرد.
29- تکمله تاریخ الطبری، ص 187.
30- المنتظم، ج 7، ص 16.
31- المنتظم، ج 7، ص 206.
32- طبقات اعلام الشیعه فر القرن الرابع، ص 153.
33- از جمله در سال 422 و در هنگامی که آل بویه ضعیف شده و رو به اضمحلال می رفتند کاروانی از قم به عزم زیارت کربلا وارد بغداد شد، مردم محله باب البصره (که تعصب خاصی در تسنن داشتند) به کاروانیان حمله کردند، سه نفر را به قتل رسانیدند و جمعی را مجروح ساختند و در همین وقت زیارت مشهد در مقابر قریش (کاظمیه) ممنوع شد (ابن اثیر ج7، ص 356).
34- تکمله تاریخ الطبری، ص 121 و 159
35- ابن الجوزی، ج 8، ص 179.
36- کتاب النقض ص 452.
37- کتاب النقض ص 608.
38- در زمان حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در مدت کوتاهی رنگ سبز شعار آل علی (ع) بود، باز قرن هشتم هجری شعار به رنگ سبز برای سادات علوی رسمیت یافت که شرح آن در تاریخ مذهبی قم آمده است.
39- یتیمه الدهر ثعالبی ج 3، ص 20، چاپ دمشق.
40- ابن تغری بردی در النجوم الزاهره ج 4، ص 32.

منبع: سالنمای النهج، شماره 6-8.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما