نوخدایان در اساطیر هند

در عصر ودائی کبرا فرمانروای موجودات اهریمنی و مأوایش در دیار سایه ها و تاریکی قرار داشت. کبرا در آئین هندو به مقام خدائی دست یافت و یکی از هشت پاسدار جهان شد (و با این وجود در مقام شهریاری یکشه های اهریمن باقی
دوشنبه، 19 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نوخدایان در اساطیر هند
نوخدایان در اساطیر هند

نویسنده: ورونیکا ایونس
مترجم: باجلان فرخی



 

کبرا

در عصر ودائی کبرا فرمانروای موجودات اهریمنی و مأوایش در دیار سایه ها و تاریکی قرار داشت. کبرا در آئین هندو به مقام خدائی دست یافت و یکی از هشت پاسدار جهان شد (و با این وجود در مقام شهریاری یکشه های اهریمن باقی ماند). درباره چگونگی دستیابی این کوتوله ترسبار به جاودانگی دو روایت وجود دارد. در روایتی به دست آوردن این موهبت ناشی از ریاضتی چند هزار ساله و دستیابی به مقام خدائی است.
به روایتی دیگر کبرا در زندگانی پیشین خویش راهزن بود. شبی هنگامی که مشغول دزدی از معبد شیوا (که خود به خدای راهزنان شهرت دارد) بود شمعی که در دست داشت خاموش شد. ده بار این ماجرا تکرار شد و هر بار کبرا برای یافتن غنیمتی در معبد بی هراس شمع خود را روشن کرد. و چنین شجاعتی موجب شد که در زندگانی بعدی شایستگی دستیابی به مقام خدائی را فراهم آورد.
کبرا به مرتبه بالاتری دست می یابد و خود را با جواهرات و زیورها می آراید اما زشتی و بدشکلی او همچنان باقی می ماند. در این هیأت کبرا دارای پوستی سفید، کوتوله، سه پا و تنها هشت دندان دارد. برهما از ویشوا کرمه می خواهد برای کبرا گردونه ئی بسازد و چنین است که گردونه او را معمار و صنعتگر خدایان به گونه ئی می سازد که در آسمان و زمین حرکت می کند. گردونه جادوئی کبرا پوشپاکا (1) نام دارد و در بزرگی به اندازه شهری است که به هر جا می رود باران گوهرها از آن فرو می بارد. راونا برادر ناتنی کبرا پوشپاکا را می رباید و هم با این گردونه است که سیتا را می دزدد و به لانکا می برد و بعد به نبرد با خدایان می پردازد. سرانجام راونا از راما شکست می یابد و راما، سیتا، لکشمانا و همه سپاهیان و میمون های سپاه هانومان در این گردونه می نشینند و به ایودهیا باز می گردند.
کاخ لانکا و جائی که بعدها راونا آن را تصاحب می کند نخست توسط ویشوا کرمه برای راکشس ها بنا شد. لانکا در این روایت شهری است با استحکامات و گنجینه های بسیار که راکشس ها از بیم حمله ویشنو آن را تخلیه می کنند و کبرا این شهر خالی از سکنه را که به شهر ارواح ماننده است تصاحب می کند. در روایت بعدی فرمانروای راکشس ها برای تصاحب دیگر باره لانکا دختر خود را نزد پدر کبرا می فرستد و از آمیزش آنان راونا و سه پسر دیگر تولد می یابند. راونا با پرداختن به ریاضت از شیوا موهبت شکست ناپذیری را دریافت می کند و موفق می شود که کبرا را شکست دهد و لانکا و گردونه پوشپاکا را تصرف نماید.
با از دست رفتن لانکا، ویشوا کرمه کاخ دیگری برای کبرا بر کوه کیلسا در هیمالیا می سازد. کبرا دارای شهر دیگری است که آلاکا(2) نام دارد و این شهر نیز در هیمالیا قرار دارد و غنی ترین شهر جهان و دارای باغ بزرگ و زیبائی است که موسوم به چایتراراتا (3) و بر کوه ماندارا قرار دارد.
اقامتگاه های کبرا بر بلندی های هیمالیا قرار دارند و این بدان دلیل است که کبرا پاسدار شمال است و کوه ها نیز در اسطوره ها مدفن گنجینه ها است. کبرا با ملازمان خویش کیناره ها(4) از فراز دژهای سنگی از گنجینه های زر و سیم، جواهرات، مروارید و دیگر گوهرهای گران بها و نه نیدهیش(5) خود که گنجینه هائی ناشناخته است پاسداری می کند.

کرتی کیا

کرتی کیا یا اسکاندَه(6) خدای جنگ و از شمار خدایان هندو است. کرتی کیا در این نقش جانشین ایندرا و پدرش اَگنی است (اَگنی نیز به سبب پیوند با ایندرا در شمار جنگاوران است). چون مدافع خدایان بیش از پیشینیان به جنگاوری دل بسته است. می گویند به زنان بی اعتنا است و در اکثر روایات حتی از آنان نفرت دارد و خواستار رنجه شدن آنان برای ورود به معبد خویش نیست؛ و چون جنگاوری مجرد کومارَه(7) نامیده می شود. نیز می گویند کرتی کیا را همسری است به نام کوماری(8) یا دِواسِنَه(9) و هم در این روایت با شیدی(10) و بودی(11) نیز رابطه ئی عاشقانه دارد. کرتی کیا به هیأت خدائی سوار بر طاووسی موسوم به پاراوانی(12) و تیر و کمان به دست ترسیم می شود؛ او را شش سر و دوازه دست و پا است و در جنوب هند او را سوبراهمانیه(13) می نامند.
روایات مربوط به چگونگی زاده شدن کرتی کیا و چگونگی دستیابی او به مقام خدایان پیشین جنگ گوناگون و از پیچیدگی خاصی برخوردار است که کرتی کیا از تخمه اَگنی که در آتش قربانی فرو افتاد هستی یافت و رود گنگ او را به جایگاه ستاره پروین برد و ستاره پروین (کریتی کاس(14)) نامادری او شد و بدان دلیل که این کودک شش سر داشت او را کرتی کیا نام نهاد.
به روایت دیگر کرتی کیا برای رهائی خدایان از تسلط و ستم های اسوراها زاده شد. در آن هنگام شیوا از مقام فرماندهی قوای خدایان برای ریاضت کشی و تأمل کناره گرفته و اسوارها توانسته بودند خدایان را شکست داده و از قلمرو خود بیرون برانند. خدایان نومید و پریشان بودند و ایندرا نیز قلمرو خود را رها کرده و با سرگردانی در جنگل ها می زیست و مدام در تأمل و این اندیشه بود که چگونه قلمرو پیشین خویش را به چنگ آورد.
روزی هنگامی که ایندرا در جنگل به تأمل مشغول بود فریاد زنی را شنید که کمک می خواست و خدایان را به یاری می طلبید ایندرا بی درنگ به یاری او شتافت و در آنجا کسین(15) اهریمن را یافت که می خواست با دختری بی نهایت زیبا درآمیزد. ایندرا کسین را تارانید و دختر که دِواسِنَه نام داشت پس از سپاس فراوان از ایندرا خواست که شوهری مناسب برای او بیابد. دواسنه به معنی سپاه خدایان است و ایندرا بر آن شد که همسری جنگاور و مناسب این دختر زیبا به همسری او بر گزیند و اندیشید که فرزندی که از این جفت زاده شود بی شک می تواند سپاهیان آسمان را به پیروزی رهنمون سازد. پس ایندرا نزد برهما رفت و از او یاری خواست و برهما او را گفت برای زاده شدن این قهرمان آینده باید از اَگنی و گنگا(16) خدا بانوی رود مقدس گنگ بهره جست.
در مراسم قربانی که چندی بعد توسط هفت ریشی مقدس بر پا شد. برهما ترتیبی داد که اَگنی از درون آتش سر بر آورد و بی درنگ عاشق زنان ریشی ها شد. زنان ریشی ها پرهیزکار بودند و اَگنی خاموش به جنگل پناه برد و بر آن شد که آنان را فراموش کند؛ و کوشش های او بی ثمر ماند. هنگامی که اَگنی در جنگل با خود در ستیز بود سواها(17) دختر دکشه او را در جنگل دید و دلداده اَگنی شد. اَگنی که جان او را زنان ریشی ها به خود مشغول کرده بود سواها را از خود راند و سواها به یاری پدر از علت سردی اَگنی اگاه شد. پس سواها خود را به هیأت زنی از زنان هفت ریشی مقدس درآورد و به اَگنی نزدیک شد این بار شهوت بر اَگنی غالب آمد و با سواها درآمیخت. سواها پنج بار به هیأت پنج زن از زنان ریشی ها درآمد و هر بار با اَگنی هم بستر شد. سواها در ششمین درآمیختن با اَگنی از او شش تخمه به چنگ آورد و از این تخمه ها با دقت پرستاری و آن ها را در مخزنی زرین از آب گنگ پرورش داد. با اوراد مقدسی که ریشی ها بر آب مقدس گنگ می دمیدند سرانجام از این شش تخمه پسری بود زاده شد که شش سر، دوازه چشم، دوازه دست و دوازده پا داشت. این نوزاد همانا کرتی کیا بود که پس از بالیدن با دواسنه ازدواج کرد و اسوراها را از قلمرو خدایان بیرون راند.
به روایتی دیگر کرتی کیا پسر شیوا و بدان جهت زاده شد تا با اسوراها به ستیز برخیزد. می گویند اسورائی به نام تاراکه(18) با دست یازیدن به ریاضت برهما را ناچار ساخت که موهبتی را که در آرزوی آن بود بدو ارزانی دارد: و این موهبت روئین تنی و زخم ناپذیری در برابر همگان، جز پسر شیوا بود. در این هنگام شیوا را پسری نبود و پس از، از دست دادن همسر خویش ساتی، که خود را در آتش قربانی در خویش دکشه افکنده بود، او را سودای ازدواج نبود. شیوا پس از مرگ ساتی همه چیز را رها کرده و به ریاضت و خویشتن نگری روی آورده بود و هم بدین دلیل بود که تاراکه را هراسی نبود. تاراکه با اتکای به روئین تنی خویش هوای کشورگشائی کرد و نه تنها زمین که قلمرو بسیاری از خدایان را تسخیر کرد. ایندرا به ناچار اسب سپید شگفت انگیز خود اوچ چیسراواس را که در شمار «چهارده عنصر ارزشمند» برآمده از کره گیری اقیانوس شیر بود به تاراکه هدیه داد. ریشی ها ماده گاو برآورنده همه آروزها یعنی کامه دهنو(19) را که به هنگام تجلی ویشنو به هیأت پرسورام تحت مراقبت جمداگنی بود به تاراکه دادند. کبرا هزار اسب دریائی خویش را به او واگذار کرد؛ و وایو به فرمانروائی تاراکه گردن نهاد. و بدین سان خدایان گرفتار وحشت شدند، خورشید را گرمی نبود و ماه در بدر کامل بود.
خدایان رهائی از ستم تاراکه را به مشورت نشستند و از شیوا خواستند دیگر بار ازدواج کند. پس از خواست خدایان ساتی به هیأت پارواتی دختر زیبای هیمالیا بار دیگر زاده شد. پارواتی پس از بالیدن و رسیدن به سن ازدواج برای جلب نظر شیوا به ریاضت روی آورد. اما شیوا غرق در خویشتن نگری بود و به پارواتی توجهی نکرد. پس از چند سال سرانجام ایندرا کامه خدای عشق را فرمان داد در این کار مداخله کند و اشتیاق و عشق را در شیوا بر انگیزد. کامه بدین منظور به کوه کیلسا و جائی که شیوا به خویشتن نگری یوگائی مشغول بود درآمد. پرندگان و برگ درختان نیز در خاموشی کامل فرو رفته و صدائی شنیده نمی شد. کامه ایستاده بود و از انجام کار و مأموریت خویش بیمناک بود. هم در آن زمان پارواتی بر دیدگاه شیوا نمایان شد. پارواتی زیبا و افسونگر در حالی که به گردآوری و چیدن گل ها مشغول بود نزدیک و نزدیک تر شد و کاملاً در دیدرس شیوا قرار گرفت. کامه جرأت یافت و تیر عشق را بر دل شیوا نشانید. با فرو شدن تیر عشق و اشتیاق در شیوا برانگیخته شد و هم در آن دم با دیدن کامه از ماجرا آگاه شد. و شیوا خشمگین با چشم سوم خویش در کامه نگریستن گرفت و کامه را سوخت و خاکستر کرد.
با آن که آتش عشق در شیوا برافروخته شده بود اما شیوا ریاضت کشی را رها نکرد و همچنان چندین سال دیگر به نگرش یوگائی مشغول بود. سرانجام شیوا به خاطر خدایان به ازدواج با پارواتی رضایت داد اما خرسندی خدایان دیری نپائید چرا که چندین سال گذشت و کودکی از پارواتی زاده نشد. پس خدایان دیگر بار به مشورت نشستند و سرانجام اَگنی را به نزد شیوا فرستادند تا از او بخواهند که صاحب پسری شود. اَگنی هنگامی به کوه کیلسا رسید که شیوا به هیأت کبوتری درآمده و از همسر خود دور شده بود. اَگنی با یاری پارواتی تخمه ئی از شیوا به چنگ آورد و بی درنگ به جایگاه ایندرا روان شد. اگنی در برابر شیوا خدائی فرودست بود و هم بدین دلیل او را یارای حمل تخمه شیوا نبود. تخمه شیوا در طول راه سنگین و سنگین تر شد و سرانجام اَگنی به هنگام عبور از گنگ آن را رها کرد. بر ساحل رود گنگ از تخمه شیوا پسری به زیبائی ماه و رخشندگی خورشید سر برآورد و بدین سان کرتی کیا تولد یافت. چنان بود که شش دختر(20) پروین دختران شش راجه بر ساحل گنگ مقدس مشغول تن شوئی بودند. دختران با دیدار کرتی کیای زیبا هر یک پستان خویش را پیش آوردند و کرتی کیا نوزاد شش کام یافت و پستان مادرخوانده های خود را به دهان گرفت و کرتی کیا بالید و بزرگ شد و به فرماندهی سپاه آسمان رسید و سر از تن تاراکه اهریمن جدا ساخت.

ویشوا کرمه

ویشوا کرمه نخست به معنی آفریدگار بزرگ و عنوانی بود که به خدایان قدرتمند چون ایندرا و سوریا گفته می شد؛ اما به تدریج خدای معماری بدین نام نامیده شد و ویشوا کرمه مزید بر آفریدن جهان موجد قربانی و نمونه ئی است از قربانی کردن خویشتن. در آئین هندو ویشوا کرمه در برگیرنده اسطوره و نقش توشتری ودائی است و نقش جدید ویشوا کرمه در سلسله مراتب خدایان به معمار و صنعتگر خدایان محدود می شود.
ویشوا کرمه در این نقش سازنده آسمان خدایان و کاخ های آنان است. مثلاً وایجیانته(21) ی ایندرا، لانکای کبرا و راونا و کاخ پاندوا در ایندراپرشته(22). ویشوا کرمه همانند توشتری سازنده گردونه بسیاری از خدایان و از آن جمله است پوشپاکای کبرا؛ و بسیاری از حیوانات نیز آفریده اوست مثلاً اسبان افسانه ئی ایندرا. مشهورترین کار و ویشوا کرمه ساختن سلاح خدایان و بسیاری از قهرمانان حماسی هند است: مانند سلاح مدور پدید آورنده رعد و برق ایندرا، نیزه کرتی کیا و نیزه سه شاخ شیوا. همه این سلاح ها در روایات اسطوره ئی از یکی از پرتوهای سوریا و به منظور کاستن از نور تند خورشید ساخته می شوند.
ویشوا کرمه را در روایات اسطوره ئی هند فرزندان بسیار دارد و از آن شمار است سانجنه یا سارانیو همسر سوریا و نالا، پدر ملکه میمون ها. نالا بسیاری از مهارت های پدر را به ارث می برد و در رامایانا پل معلق سنگی که رام و لشکریان او را به لانکا هدایت می کند کار نالا است. می گویند مردمان معماری را از ویشوا کرمه آموختند.

دَرمه

در آئین هندو به هنگامی که راه وظیفه به راه رستگاری تبدیل می شود و درمه به هیأت خدائی جدید نمایان می گردد. بدان سان که سومه و اَگنی در دوره ودائی با اهمیت یافتن نقش آنان در مراسم قربانی به هیأت خدا در می آیند درمه نیز در این هیأت خدای عدالت، فضیلت و نیکوکاری است. دَرمه یکی از عناوین کهن یَمه است و هنوز هم دَرمه راجه در قضاوت بعد از مرگ مشهور است.
می گویند دَرمه پسر خورشید و از نظر اهمیت در حد فاصل خدایان سه گانه هندو و خدایانی چون ایندرا و دیگر خدایان قرار دارد. درمه با شراده(23) خدا بانوی وفاداری ازدواج می کند و پدر کامه خدای عشق است. اسطوره ها و روایات دَرمه بر خلاف اَگنی و سومه محدود است.

کامه

از کامه در وداها به عنوان روح آفرینندگی پورشه یا پرجاپتی یاد می شود و چنین است که وقتی خدا خود را در آب های اقیانوس تنها می یابد کامه در او بیدار می شود. در بخشی دیگر از وداها کامه از نقش بزرگ تری برخوردار می شود و بدین روایت کامه خود آفریده ئی است که از اقیانوس آغازین یا آب های کیهانی سر بر می آورد و در این نقش خدای برتر و آفریننده ئی است که نخستین تجلی او خواستن و آرزو و دومین آن قدرت دستیابی به خواستن است؛ کامه در این نقش همانند اَگنی آفریننده است. وقتی برهما به عنوان خدای آفریننده مورد توجه قرار می گیرد. در روایتی کامه از دل برهما هستی می یابد و در آئین هندو کامه در نقش آفریننده نیروی اخلاقی چنان که پیش از این دیدیم پسر درمه است.
کامه خدائی طوطی سوار، همیشه جوان و از زیباترین خدایان است. کمان او ساخته شده از نیشکر و تیر کمان او از نیش زنبور عسل با پیکانی از پنج شاخه آرزو و بنی از گل ها است در روایات و تصاویر همسرش راتی(24) (شور و شوق) و دوستش واسانته(25) (بهار) او را همراهی می کنند؛ واسانته کمان او را به زه می کند و تیری آراسته به گل ها و مناسب قربانی مورد نظر در کمان قرار می دهد. سرور آپساراس ها یا حوریان است و همیشه جمعی از حوریان پیشاپیش او حرکت می کنند و یکی از حوریان پرچم سرخ فام او را که آراسته به نقش ماکاره یا غول ماهی مرکب وارونا است، بر دوش می کشد.
کامه سیر و سیاحت را دوست می دارد و خود را با برافروختن شور عشق در آنکو می بیند مشغول و با دلیل و بی دلیل از قدرت خویش بهره می جوید. در روایتی او را پسر برهما می دانند و هم در این روایت است که در خردسالی پدر خویش را با تیر عشق می زند و این کار او موجب زنای برهما با دختر خویش می شود و شیوا به کیفر این خطا یکی از سرهای برهما را گردن می زند. بدین سان خدایان نیز همانند میرایان صید عشق و قربانی کامه می شوند. کامه به ویژه در فصل بهار به سیر و گشت می رود و تیر خود را به هر سو رها می کند و در این راه دختران جوان و نادان، زنان شوهردار و زاهدان فرزانه و ریاضت کش را آماج تیر عشق قرار می دهد.
کامه یکبار به هنگام برخورد با شیوا در به کار بستن نیروی خویش تردید می کند و دچار مشکل می شود. شیوا پس از آن که آماج تیر عشق کامه قرار می گیرد او را به کیفر به هم زدن حالت تأمل و درون نگری خود می سوزاند و خاکستر می کند؛ اما شیوا ناتوان و تیر کامه مؤثر می افتد و سرانجام شیوا با پارواتی ازدواج می کند. کامه میرد و با مرگ او عشق ناپدید و همه جا و همه چیز خشک و بی بر می شود. خدایان از شیوا می خواهند اجازه دهد کامه در کالبد پرادیومنَه(26) پسر کریشنا و روکمینی هستی یابد؛ چنین می شود و کامه دیگر بار زاده شده پس از بالیدن دیگر بار با راتی ازدواج می کند. بدین سان خدای آرزو پسر خدائی دیگر از مجموعه خدایان و با عشق پیوند می یابد. کامه پس از مرگ در هیأت پرادیومنَه به هنگام قیل و قال مستی به هیأت اصلی خویش در می آید و پس از آن چون کامه به انجام وظیفه خویش می پردازد.

پی نوشت ها :

1- Pushpaka
2- Alaka
3- Chaitratha
4- Kinnaras
5- Nidhis
6- Skanda
7- Kumara
8- Kaumari
9- Devasena
10- Siddhi
11- Buddhi
12- Paravani
13- Subrahmanya
14- Krittikas
15- Kesin
16- Ganga
17- Swaha
18- Taraka
19- Kamadhenu
20- شش ستاره کوچک که آن ها را به خوشه ی انگور تشبیه می کنند و به ثریا نیز مشهورند.
21- Vaijayanta
22- Indraprastha
23- Sraddha
24- Rati
25- Vasanta
26- Pradyumna

منبع مقاله: ایونس، ورونیکا؛ (1373)، شناخت اساطیر هند، باجلان فرخی، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ دوم: 1381.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط