چگونه یک مسؤول سازمانی را انتخاب یا عزل نماییم؟

بدیهی است در انتخابات مسؤول باید به آن صفات توجه داشت، افرادی که از ویژگیهای بیشتری برخوردارند، در اولویت قرار دارند؛ لکن چند نکته ی کلیدی و مهم در این جا وجود دارد که باید بیان شود:
شنبه، 24 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه یک مسؤول سازمانی را انتخاب یا عزل نماییم؟
چگونه یک مسؤول سازمانی را انتخاب یا عزل نماییم؟

 

نویسنده: محمد حسن نبوی




 
بدیهی است در انتخابات مسؤول باید به آن صفات توجه داشت، افرادی که از ویژگیهای بیشتری برخوردارند، در اولویت قرار دارند؛ لکن چند نکته ی کلیدی و مهم در این جا وجود دارد که باید بیان شود:

1) امتحان

برای اعتماد به افراد و انتخاب برای مسؤولیت، قبل از هر چیز باید آنان را مورد آزمایش قرار داد، بدین معنا که اگر آشنایی کاملی با شیوه عملکرد او نباشد، باید مسؤولیت مشابهی در قسمتهای پایین سازمان به او واگذار شود و دقیقاً عملکرد او را بررسی کرد. هنگام بررسی باید در نظر داشت که نقاط ضعفی که در مسؤولیت پایین بروز می دهد، با واگذاری مسؤولیت بالاتر نمود بیشتری خواهد داشت. اگر نتیجه آزمایش به طور نسبی مثبت بود، می توان او را در مسؤولیت پیش بینی شده به کار گرفت.
در این مورد توجه شما را به جملاتی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) جلب می نمایم:
الرکون الی الدنیا مع ما تعاین منها جهل و التقصیر فی حسن العمل اذا و ثقت بالثواب علیه غبن و الطمانینة الی کل احد قبل الاختبار له عجز؛ (1)
اعتماد به دنیا با آنچه با چشم خود (از تحولات آن) مشاهده کنی، جهل ونادانی است و کوتاهی در حسن عمل با این که اطمینان به پاداش داری، غبن و خسارت است و اطمینان به هر کسی قبل از آزمایش و امتحان او دلیل عجز و ناتوانی است.
باز هم آن حضرت به مالک اشتر در این باره می فرماید:
ثم انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختباراً و لا تولهم محاباةً و اثرةً؛ (2)
سپس در کارهای کارمندانت بنگر و آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار و از روی میل و استبداد آنها را به کار وا ندار.

2) تناسب ویژگیهای فرد و مسؤولیت

مسأله ای که باید در این آزمون دقیقاً به آن توجه داشت، آن است که روحیات و صفات افراد با عنایت به مسؤولیت پیش بینی شده بررسی گردد. فردی که برای امور مالی در نظر گرفته شده است، خصلتهایی نیاز دارد که افراد روابط عمومی ندارند و کسانی که با زنان و دختران ارتباط کاری دارند، نیاز به ویژگیهای خاص دیگر دارند و مسؤول تدارکات به ویژگیهای دیگر.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) برای مسؤولان با توجه به مسؤولیت آنان صفاتی را ذکر می کند که باید در هنگام انتخاب مورد توجه قرار گیرد؛ از باب نمونه برای فرمانده لشکر خیرخواهی و دلسوزی برای دین خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام (علیه السلام) لازم شمرده شده و برای فرماندهان جزء محبت به لشکریان، برای مسؤول نامه های سری پاک خوئی و برای رسیدگی به بیچارگان تواضع و فروتنی از صفات مورد نیاز قلمداد گردیده است.
ما در قرآن مجید می بینیم که حضرت «یوسف» خود را برای مسؤولیت خزانه داری معرفی می نماید، سپس به دو صفت از صفات خود اشاره می کند که انجام مسؤولیت خزانه داری به آن صفات بستگی دارد. حضرت «یوسف» نمی گوید من زیبا هستم و یا زور زیاد دارم و امثال این سخنان، بلکه می فرماید:
قال اجعلنی علی خزائن الارض إنی حفیظ علیم؛ (3)
(حضرت یوسف) گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که نگهدارنده و آگاهم.
در این جا حضرت یوسف (علیه السلام) تصریح به دو صفت می کند که برای تصدی این پست، مهم است: یکی امانتداری و دیگری آگاهی.
از این مسأله به خوبی روشن می شود که افراد باید با توجه به پستی که برای آنان در نظر گرفته شده، دارای خصلتهای مناسب باشند.

3) رعایت ویژگیهای لازم برای مدیریت

الف- تجربه و پاکی: غیر از آن که فرد باید صلاحیت داشته باشد تا مورد اعتماد قرار گیرد و مسؤولیتی به او واگذار شود، مسائل دیگری هم باید مدنظر باشد که از جمله آنها «تجربه» است. هر چه فرد دارای تجربه یبیشتری باشد، بهتر می تواند سازمان را در کوران حوادث رهبری کند.
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:
و توخ منهم اهل التجربة و الحیاء؛ (4)
و از میان آنها افرادی که با تجربه تر و پاکترند برگزین.
در این قسمت، باید توجه داشت که افراد با تجربه اگر ناپاک باشند، بسیار خطرناکترند.
ب- از خانواده ی صالح: یکی دیگر از ملاکهای شناخت نیروهای مفید، خانواده ی آنها می باشد. افرادی که از خانواده های غیر صالح باشند، بسیار کم اتفاق می افتد که خود، افراد مطمئنی باشند، زیرا هم خانواده در شکل دادن شخصیت فرد مؤثر است و هم فرد در شکل دادن شخصیت خانواده، از این رو با بررسی خانواده می توان در اکثر موارد فرد را شناخت همانگونه که غالباً از رفتار زنان می توان به روحیه و شخصیت شوهران پی برد.
علی (علیه السلام) در ادامه می فرماید:
من اهل البیونات الصاحة؛ (5)
[کسانی را انتخاب کن که] از خانواده های پاک باشند.
در خور یاد آوری است که خانواده در این جا صرفاً به زن و فرزند اطلاق نمی شود، بلکه پدر و مادر و اقوام نزدیک هم بخشی از خانواده به حساب می آیند.
پ) سابقه دینداری: یکی دیگر از صفات بسیار مهم در مسؤولان، پیشگامی آنان در اسلام است. در این جا لازم است چند نکته مورد توجه قرار گیرد تا مقصود از سابقه دینداری روشن شود:
- حضور افراد بی ایمان در مجموعه های اداری.
- واگذاری مسؤولیتها به افراد بی ایمان.
- مسؤولیت و سابقه دینداری.
اولاً: در مورد حضور افراد غیر معتقد به اسلام در سازمانها باید دانست حضور آنان زمینه را برای فتنه انگیزی و سمپاشیهای دشمنان دین فراهم می سازد و مشکلات زیادی رابه دنبال خواهد داشت.
استفاده از این افراد در سازمانها از خطاهای بزرگ به شمار می آید، زیرا آنان در حساسترین زمان، مسلمانان سست و ضعیف را با خود همراه می کنند و همانند ماری در آستین، آن چنان بر پیکره ی نظام اسلامی و مدیران مسلمان ضربه می زنند که حتی تصور آن هم بسیار مشکل است؛ قرآن مجید می فرماید:
لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالاً و لاوضعوا خلالکم یبغونکم الفتنة و فیکم سماعون لهم و الله علیم بالظالمین؛ (6)
اگر همراه شما (به سوی جهاد) خارج می شدند، چیزی جز اضطراب و تردید به شما نمی افزودند و به سرعت در بین شما رخنه می کردند و در حق شما فتنه انگیزی (و ایجاد تفرقه و نفاق) می کردند و در میان شما افرادی (سست و ضعیف) هستند که بسیار از آنها پذیرا می باشند و خداوند از ظالمان با خبر است.
ثانیاً: واگذاری مسؤولیت اداره مؤمنان به کفار از مسائلی است که خلاف قرآن بوده و کسی حق ندارد کافری را بر مؤمنی مسلط سازد؛ قرآن مجید می فرماید:
و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً؛ (7)
خداوند هرگز برای کافران نسبت به مؤمنان راه تسلطی قرار نداده است.
اگر خداوند راه تسلطی برای کافران قرار نداده است، کسانی که به خدا ایمان دارند، نباید با واگذاری مسؤولیتها به این افراد، آنان را بر مردم مسلمان مسلط کنند.
ثالثاً: سابقه دینداری برای مسؤولان به معنای این نیست که فقط با ایمان باشند بلکه لازم است از بین مسلمانها افرادی انتخاب شوند که سابقه دینداری آنان زیاد بوده و در بین افراد دیندار، رشد کرده باشند و با فرهنگ انسانهای مؤمن خو گرفته و اخلاقیات اسلامی در جان آنان نشسته باشد.
در این مورد علی (علیه السلام) چنین می فرماید:
والقدم فی الإسلام المتقدمة؛ (8)
(کسانی را برگزین) که در اسلام پیشگام ترند.
امروز بر مدیران مؤمن لازم است برای به کارگیری افراد در پستهای کلیدی کشور، سوابق ایمانی و انقلابی افراد را به عنوان یک شاخص مهم مد نظر داشته باشند.
در ادامه، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) علت بر شمردن این ویژگیها را چنین بیان می فرماید:
فإنهم اکرم اخلاقاً و أصح اعراضاً و اقل فی المطامع اشراقاً و ابلغ فی عواقب الامور نظراً؛ (9)
زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاکترند و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.
ت- نشاط کاری: کسانی که برای کار و مسؤولیت انتخاب می شوند، باید درای نشاط بوده و از کسالت و منفی بافی و بی تحرکی دور باشند. افراد خمود اگر توانستند پستی را اشغال کنند، آن چنان مفاسدی به بار خواهند آورد که از حد بیرون است. اینان اگر مدیریت کارخانه و یا مؤسسه ای تولیدی را به عهده گیرند، آن جا را به ور شکستگی خواهند کشاند و به زودی ضعف آنان بر ملا خواهد شد، اما اگر در پستهای دولتی قرار گرفتند، سازمان را بیچاره کرده، با توجیه های بی سروته، خود را محق جلوه می دهند. از همه مهمتر آن که این افراد هرگز حاضر به کناره گیری از کار نیستند، این جاست که باید منتظر بود مدیری قاطع و توانا مسئولیت کارها را عهده دار شود تا این افراد را به کنار زند.
علی (علیه السلام) می فرماید:
لاتتکل فی امورک علی کسلان؛ (10)
بر انسانهای کسل (11) در کارهایت تکیه نکن.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
لاتستعن بکسلان و لاتستشیرن عاجزاً؛ (12)
از افراد کاهل و ناتوان کمک مخواه و از انسانهای عاجز طلب مشورت مکن.

انتصاب افراد نالایق

چون مقامها و منصبها در نظام اسلامی ودیعه ای الهی است، باید به دست بهترین افراد سپرده شود؛ از این رو اگر کسی به ریاست جایی منصوب گردید، در حالی که افراد بهتری در بین آنها وجود دارند، به این ودیعه الهی خیانت شده است.
در این باره روایتی از «ابن عباس» نقل شده است که پیامبر خدا فرمود:
من استعمل غلاماً فی عصابة فیها من هو ارضی لله منه فقد خان الله؛ (13)
کسی که جوانی را به حکومت جمعی بگمارد، در حالی که فردی در بین آن جمع وجود دارد که بیشتر مورد رضای خداست، به خداوند خیانت کرده است.
برخی از مدیران حاضرند به یک چنین خیانت بزرگی دست زده، افراد بی کفایت را در منصبها و مسؤولیتها منصوب نمایند، زیرا این افراد گرچه از فکر درست و دقیقی برخوردار نیستند، ولی به علت اطاعت بیش از حد و چرب زبانی به راحتی در قلوب مدیران راه می یابند و زمینه ترقی خود را فراهم می کنند.
مدیرانی که ضعیفند به افرادی که دارای خصلتهای یاد شده می باشند، بیشتر تمایل دارند تا به کسانی که دارای فکر قوی بوده و مشکلات را می فهمند، راه حل می دهند و موجب سرعت در رسیدن به اهداف سازمانی می شوند؛ البته این بدان جهت نیست که مدیران به پویایی و تحرک در سازمان خود تمایل نداشته باشند، زیرا غالباً برای «خود نمایی» هم که باشد به پویایی سازمان علاقه مندند، بلکه از آن جهت است که از بروز و شکوفایی استعداد افراد قوی بیمناک بوده، ترس آن دارند که جایشان را بگیرند.
از این رو به جرأت می توان گفت که غالباً ضعف و قدرت افرادی که در پستها و مسؤولیتها به کار گرفته می شوند، نمایانگر ویژگیهای مسؤول مافوق آنان است؛
علی (علیه السلام) می فرماید:
من استعان بالضعیف ابان عن ضعفه؛ (14)
کسی که از افراد ضعیف کمک بخواهد، ضعف خود را آشکار کرده است.
حال اگر کسی بدون داشتن کفایت و لیاقت به عللی موقعیتهای بالایی را اشغال کند، باید بداند که پس از چندی ناتوانی اش آشکار می شود و سرانجام واژگون خواهد شد؛ علی (علیه السلام) می فرماید:
من رفع بلا کفایة وضع بلاجنایة؛ (15)
کسی که بدون کفایت بالا رود، بدون جنایت پایین خواهد آمد.
فردی که بدون کفایت بالا رفته، اگر به زمین بخورد، هیچ گونه اجحافی به او نشده است، زیرا بالا رفتن او جنایت و خیانت بوده، اما پایین آمدنش رسیدن به وضع شایسته او می باشد.

اعلان توانایی برای مسؤولیت

اگر کسی بداند از عهده مسؤولیتی بر می آید، می تواند خود را معرفی و ویژگیهای خود را برای آن مسؤولیت برشمارد. قرآن مجید درباره حضرت یوسف (علیه السلام) می فرماید:
قال اجعلنی علی خزائن الارض إنی حفیظ علیم؛ (16)
(یوسف (علیه السلام) گفت مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که نگهدارنده و آگاهم.
حضرت یوسف با شمردن ویژگیهای لازم برای خزانه داری که امانت و آگاهی است، خود را برای تعهد این مسؤولیت معرفی می نماید.
گفتنی است که افراد نباید این مطلب را دستاویز خود قرار دهند و هر جا خود را برای گرفتن سمتها معرفی کنند، زیرا با توجه به آیه قبل، حضرت یوسف هنگامی این مطلب را بیان فرمود که از طرف عزیز مصر برای مسؤولیت، مورد قبول واقع شده بود؛ قرآن مجید در آیه قبل چنین می فرماید:
و قال الملک ائتونی به استخلصه لنفسی فلما کلمه قال إنک الیوم لدینا مکین امین؛ (17)
ملک (مصر) گفت: او (یوسف) را نزد من آورید تا وی را مخصوص خود گردانم. هنگامی که (یوسف نزد وی آمد) با او صحبت کرد و گفت: تو امروز نزد ما منزلت عالی داری و مورد اعتماد هستی.
پس ابتدا به حضرت «یوسف» ابراز اعتماد شد، سپس او با توجه به ویژگیهای خود برای پذیرش مسؤولیت اعلام آمادگی کرد.

روش عزل مسؤولان

در هر جامعه ای باید تلاش بر آن باشد که حتی الامکان مدیران با تجربه و مفید در جایگاه خود حفظ و ثباتشان تضمین گردد، زیرا تغییر مداوم مسؤولان بسیار مضر بوده و هر فرد جدیدی باید حدود یک سال زیرکانه و با دقت کار کند تا سرانجام راه و روش درست عمل کردن را به دست آورد. این مدت در حقیقت زمان کار آموزی مدیر بوده و تصمیم گیریها و حرکتهای ناپخته فراوانی خواهد داشت؛ در نتیجه مجموعه از پویایی و حرکتهای سالم به گونه ای بایسته برخوردار نخواهند بود.
اگر مدیری دارای ضعفی بود باید با تذکر و راهنمایی و یا تغییر بعضی از همکارانش در اصطلاح مدیریت او کوشید و حتی الامکان از تغییر آن احتراز جست؛ اما در مواردی که وجود مدیر در مسند کار کاملاً مضر تشخیص داده شد، باید جهت تغییر او اقدام کرد. نظیر این امر در چند مورد در نهج البلاغه دیده می شود که حضرت با اطلاع از خطای والیان برای آنان نامه نوشت و به عملکردشان تذکر داد.
گاهی بعضی از نامه ها با توجه به ضعف والی آرام است و گاهی آن چنان تند و قاطع که واقعاً تکان دهنده و سازنده می باشد، که به جهت اختصار، از ذکر موارد آن خودداری می نماییم، ولی در نهایت، حضرت با تذکر و راهنمایی و پند و اندرز مسأله را فیصله می دهد.
در مواردی هم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اقدام به برکناری فرماندار خویش می کند که شیوه برکناری آنان باید مورد دقت قرار گیرد. به طور کلی هنگامی که تغییر مدیر ضروری به نظر رسید، باید توجه داشت که او اگر مدیر خوبی نبوده، بدین معنا نیست که کارمند خوبی هم نیست؛ از این رو حتی الامکان باید سعی شود که آبرویش محفوظ ماند و از ضربه بیش از حد بر روح و روان او جلوگیری شود، زیرا حفظ آبروی مسلمان در بسیاری از موارد واجب است.
اکنون توجه شما را به نامه امیرالمؤمنین در عزل «عمر بن ابوسلمه ی مخزومی» فرماندار بحرین جلب می نمایم:
من «منعمان بن عجلان زرقی» را فرماندار بحرین قرار دادم و اختیار تو را از فرمانداری آن جا برگرفتم، بدون این که این کار برای تو مذمت و یا ملامت در برداشته باشد، چرا که تو زمامداری را به نیکی انجام دادی و حق امانت را ادا نمودی؛ بنابراین به سوی ما حرکت کن بی آن که مورد سوء ظن یا ملامت یا متهم و یا گنهکار باشی، زیرا من تصمیم گرفته ام به سوی ستمگران اهل شام حرکت کنم و دوست دارم تو با من باشی، چرا که تو از کسانی هستی که من در جهاد با دشمن و برپا شدن ستونهای دین از آنها استعانت می جویم، إن شاء الله. (18)
آری آن حضرت ضمن برکناری فرد، چون مسلمان متعهد و خوبی است با جملاتی بسیار زیبا او را تأیید می کند و آبرویش را حفظ می نماید.

دلجویی پس از عزل

پس از این که فردی با رعایت احترام از کار برکنار گردید، نباید به طور کلی او را رها کرد و از سختیها و مشکلات فراوانی که برای او رخ می دهد، کاملاً غافل بود؛ بلکه لازم است اگر دلگیری و ناراحتی در وجودش مانده، به گونه ای مرتفع و حتی الامکان از او دلجویی به عمل آید.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) پس از آن که «محمد بن ابی بکر» را از ولایت مصر بر می دارد و با خبر می شود که او از این عمل ناراحت و دلگیر شده، نامه ای برایش می نویسد، از او دلجویی می کند:
به من خبر رسیده که از فرستادن «مالک اشتر» به سوی فرمانداری ات ناراحت شده ای، ولی این کار را من نه به این جهت انجام دادم که تو در تلاش و کوششت کندی ورزیده ای و یا برای این باشد که جدیت بیشتری به خرج دهی؛ اگر چه آنچه را که در اختیارت قرار داشت، گرفتم، ولی تو را والی جای قرار دادم که سر و سامان دادن آن بر تو آسانتر و حکومت آن برایت جالبتر است. (19)

پی‌نوشت‌ها:

1. نهج البلاغه، حکمت 384.
2. نهج البلاغه، نامه 53.
3. یوسف (12)آیه 55.
4. نهج البلاغه، نامه 53.
5. نهج البلاغه، نامه 53.
6. توبه (9) آیه 47.
7. نساء (4) آیه 141.
8. نهج البلاغه، نامه53.
9. نهج البلاغه، نامه53.
10. غررالحکم، ج2، ص 321.
11. کسل به معنای کاهلی و بی حالی و سستی و بی تحرکی می باشد.
12. فروع کافی، ج5، ص85.
13. بحارالانوار، ج23، ص75.
14. غررالحکم، ج2، ص180.
15. غررالحکم، ج2، ص202.
16. یوسف (12)، آیه55.
17. یوسف (12) آیه54.
18. اما بعد، فإنی قد ولیت نعمان بن عجلان الزرقی علی البحرین و نزعت یدک بلاذم لک و لاتثریب علیک فلقد احسنت الولایة و ادیت الامانة فاقبل غیر ظنین ولاملوم و لامتهم ولا ماثوم فلقد اردت المسیر الی ظلمة اهل الشام و احببت أن تشهد معی فإنک ممن استظهر به علی جهاد العدو و إقامة عمود الدین إن شاءالله. «نهج البلاغه، نامه42».
19. اما بعد، فقد بلغنی موجدتک من تسریح الاشتر الی عملک و إنی لم افعل ذلک استبطاء لک فی الجهد و لا ازدیاداً فی الجد و لو نزعت ما تحت یدک من سلطانک لولیتک ما هو ایسر علیک موونة و اعجب لک ولایةً «نهج البلاغه، نامه 34».

منبع:نبوی، محمد حسن، (1382)، مدیریت اسلامی، قم، انتشارات بوستان کتاب قم، چاپ هفتم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط